ترغیب به تواضع و ترهیب از تکبر و خودبینی و فخرفروشی
4188-2890-(1) (صحیح لغیره) عَنْ عِیَاضِ بْنِ حِمَارٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَیَّ أَنْ تَوَاضَعُوا؛ حَتَّى لَا یَفْخَرَ أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ، وَلَا یَبْغِی أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ».
رواه مسلم وأبو داود وابن ماجه.
از عیاض بن حمار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به من وحی فرمود که نسبت به همدیگر متواضع باشید، تا کسی بر دیگری تفاخر نکند و یکی بر دیگری ستم روا ندارد».
4189-2891-(2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ، وَمَا زَادَ اللهُ عَبْدًا بِعَفْوٍ إِلَّا عِزًّا، وَمَا تَوَاضَعَ أَحَدٌ لِلَّهِ إِلَّا رَفَعَهُ اللهُ».
رواه مسلم والترمذی. [مضی 8- الصدقات/9].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگز صدقه از مال کم نمیکند و یقیناً خداوند در برابر گذشت بندهاش، برعزت او میافزاید و کسی برای خداوند تواضع نمیکند مگر اینکه خداوند او را بلند میگرداند».
4190-1732-(1) (ضعیف) وَعَنْ نَصِیحٍ الْعَنْسِیِّ عَنْ رَکْبٍ الْمِصْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «طُوبَى لِمَنْ تَوَاضَعَ فِی غَیْرِ مَنْقَصَةٍ، وذَلَّ فِی نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِ مَسْکَنَةٍ[1]، وَأَنْفَقَ مَالًا جَمَعَهُ فِی غَیْرِ مَعْصِیَةٍ، وَرَحِمَ أَهْلَ الذُّلِّ وَالْمَسْکَنَةِ، وَخَالَطَ أَهْلَ الْفِقْهِ وَالْحِکْمَةِ، طُوبَى لِمَنْ طَابَ کَسْبُهُ، وصَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ، وکَرُمَتْ عَلَانِیَتُهُ، وَعَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، طُوبَى لِمَنْ عَمِلَ بِعِلْمهِ، وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ».
رواه الطبرانی، ورواته إلى نصیح ثقات، وقد حسن هذا الحدیث أبو عمر النمری وغیره. ورکب؛ قال البغوی: «لا أدری سمع من النبی ج أم لا؟»، وقال ابن مَنده: «لا نعرف له صحبة». وذکر غیرهما أن له صحبة، ولا أعرف له غیر هذا الحدیث[2].
4191-2892-(3) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ مَاتَ وَهُوَ بَرِیءٌ مِنَ الکِبْرِ وَالغُلُولِ وَالدَّیْنِ دَخَلَ الجَنَّةَ».
رواه الترمذی- واللفظ له-، والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم وقال: «صحیح على شرطهما». وقد ضبطه بعض الحفاظ (الکنز) بالنون والزای، ولیس بمشهور. وتقدم الکلام علیه فی «الدَّین». [مضی 16- البیوع/15].
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس درحالی وفات کند که از تکبر و تعدی در مال غنیمت قبل از تقسیم و قرض پاک باشد، وارد بهشت میگردد».
4192-2893-(4) (صحیح موقوف) وَعَنْ طَارِقٍ قَالَ: خَرَجَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ س إِلَى الشَّامِ، وَمَعَنَا أَبُو عُبَیْدَةَ، فَأَتَوْا عَلَى مَخَاضَةٍ، وَعُمَرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ، فَنَزَلَ وَخَلَعَ خُفَّیْهِ فَوَضَعَهُمَا عَلَى عَاتِقِهِ[3]، وَأَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهِ فَخَاضَ [بِهَا الْمَخَاضَةَ] فَقَالَ أَبُو عُبَیْدَةَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! أَأَنْتَ تَفْعَلُ هَذَا؟ مَا یَسُرُّنِی أَنَّ أَهْلَ الْبَلَدِ اسْتَشْرَفُوکَ! فَقَالَ: أَوَّهْ لَمْ یَقُلْ[4] ذَا غَیْرُکَ أَبَا عُبَیْدَةَ جَعَلْتُهُ نَکَالًا لَأُمَّةِ مُحَمَّدٍ، إِنَّا کُنَّا أَذَلَّ قَوْمٍ فَأَعَزَّنَا اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ، فَمَهْمَا نَطْلُبِ الْعِزَّ بِغَیْرِ مَا أَعَزَّنَا اللَّهُ بِهِ أَذَلَّنَا اللَّهُ.
رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرطهمـا».
از طارق روایت است که عمر س به سوی شام حرکت کرد و ابوعبیده س همراه ما بود. عمر س روی شترش بود که به نهری رسیدیم، از شترش پایین آمده و خفهایش را بیرون آورده و بر دوشش انداخت و افسار شترش را گرفته و با شترش آب تنی کرد. ابوعبیده س گفت: ای امیر المؤمنین! چرا چنین میکنی؟ خوشم نمیآید که اهل شهر شما را با این حالت ببینند.
عمر س گفت: اگر فردی غیر از تو چنین گفته بود او را درس عبرتی برای امت محمد قرار میدادم. قومی ذلیل بودیم و خداوند ما را با اسلام عزت داد، پس اگر عزت را در چیزی جز آنچه خداوند با آن به ما عزت داده طلب کنیم، خداوند ما را ذلیل میکند.
4193-1733-(2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ دَرَجَةً؛ یَرْفَعْهُ اللَّهُ دَرَجَةً، حَتَّى یَجْعَلَهُ الله فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ، وَمَنْ تَکَبَّر عَلَى اللَّهِ دَرَجَةً؛ یَضَعُهُ اللَّهُ دَرَجَةً، حَتَّى یَجْعَلَهُ فِی أَسْفَلِ سافِلِینَ. وَلَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ یَعْمَلُ فِی صَخْرَةٍ صَمَّاءَ لَیْسَ عَلَیْها بَابٌ وَلَا کُوَّةٌ[5]؛ لَخَرَجَ مَا غَیَّبَهُ لِلنَّاسِ کَائِنًا مَا کَانَ».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی«صحیحه»؛ کلاهما من طریق دراج عن أبی الهیثم عنه، ولیس عند ابن ماجه «ولو أن أحدکم» إلى آخره.
4194-2894- (5) (صحیح) وَعَنْ عُمَرَ بنِ الخَطَّابِ س - لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا رَفَعَهُ - قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: مَنْ تَوَاضَعَ لِی هَکَذَا - وَجَعَلَ یَزِیدُ بَاطِنَ کَفِّهِ إِلَى الْأَرْضِ وَأَدْنَاهَا - رَفَعْتُهُ هَکَذَا - وَجَعَلَ بَاطِنَ کَفِّهِ إِلَى السَّمَاءِ وَرَفَعَهَا نَحْوَ السَّمَاءِ-».
رواه أحمد والبزار، ورواتهما محتج بهم فی «الصحیح».
از عمر بن خطاب س به صورت مرفوع روایت است که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «هرکس اینچنین برای من تواضع کند - و کف دستش را به طرف پایین گرفته و آن را به زمین نزدیک نمود - او را اینچنین بالا میبرم - و کف دستش را به طرف آسمان گرفته و آن را بالا آورد-».
0-1734- (3) (موضوع) والطبرانی[6] ولفظه: قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَلَى الْمِنْبَرِ: أَیُّهَا النَّاسُ! تَوَاضَعُوا، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ؛ رَفَعَهُ الله، وَقَالَ: انْتَعِشْ نَعَشَکَ اللَّهُ، فَهُوَ فِی أَعْیُنِ النَّاسِ عَظِیمٌ، وَفِی نَفْسِهِ صَغِیرٌ، وَمَنْ تَکَبَّرَ؛ قَصَمَهُ اللَّهُ وَقَالَ: اخْسَأْ، فَهُوَ فِی أَعْیُنِ النَّاسِ صَغِیرٌ، وَفِی نَفْسِهِ کَبِیرٌ».
4195-2895-(6) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ آدَمِیٍّ إِلَّا فِی رَأْسِهِ حَکَمَةٌ بِیَدِ مَلَکٍ، فَإِذَا تَوَاضَعَ قِیلَ لِلْمَلَکِ: ارْفَعْ حَکَمَتَهُ، وَإِذَا تَکَبَّرَ قِیلَ لِلْمَلَکِ: ضَعْ حَکَمَتَهُ».
رواه الطبرانی.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ انسانی نیست مگر اینکه بر سرش مهاری است که به دست فرشتهای سپرده شده است. هنگامی که انسان از خود فروتنی نشان دهد، به آن فرشته گفته میشود مهار او را بالا ببر و هنگامی که تکبر ورزد، به آن فرشته گفته میشود که مهار او را پایین بیاور».[7]
0-2896-(7) (حسن لغیره) والبزار بنحوه من حدیث أبی هریرة، وإسنادهما حسن[8].
(الحَکَمَةُ) به فتح حاء و کاف: عبارت است از آنچه بر سر حیوان قرار میدهند همچون لگام و مانند آن.
4196-1735- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَوَاضَعَ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ؛ رَفَعَهُ اللَّهُ، وَمَنِ ارْتَفَعَ عَلَیْهِ؛ وَضَعَهُ اللَّهُ».
رواه الطبرانی فی «الأوسط».ش
4197-1736-(5) (ضعیف موقوف) وَعَن عبدالله- یعنی ابن مسعود - س قال: مَنْ یُراءِ؛ یُراءِ الله به، ومَنْ یُسَمِّع، یُسَمِّعِ الله به، ومَنْ تَطاوَل تَعْظیماً یُخْفِضُهُ الله، ومَنْ تواضَع خَشْیَةً؛ یَرْفَعُهُ الله» الحدیث.
رواه الطبرانی من روایة الـمسعودی، ولیس فی أصلی رفعه.
4198-1737-(6) (ضعیف جدا) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالْکِبْرَ؛ فَإِنَّ الْکِبَرَ یَکُونُ فِی الرَّجُلِ وَإِنَّ عَلَیْهِ الْعَبَاءَةَ».
رواه الطبرانی فی «الأوسط»، ورواته ثقات[9].
4199-2897- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَةِ أَحَاسِنَکُمْ أَخْلَاقًا، وَإِنَّ أَبْغَضَکُمْ إِلَیَّ وَأَبْعَدَکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَةِ الثَّرْثَارُونَ، وَالمُتَشَدِّقُونَ، وَالمُتَفَیْهِقُونَ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ عَلِمْنَا الثَّرْثَارُونَ وَالمُتَشَدِّقُونَ، فَمَا المُتَفَیْهِقُونَ؟ قَالَ: «المُتَکَبِّرُونَ».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن غریب». ورواه أحمد والطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه» من حدیث أبی ثعلبة وتقدم. [هنا/2].
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوبترین و نزدیکترین شما به من در آخرت خوش اخلاقترین شماست و منفورترین و دورترین شما از من در آخرت ثرثارون و متشدقون و متفیهقون هستند».
گفتند: ای رسول الله ج! ما «ثرثارون و متشدقون» را میشناسیم، اما «متفیهقون» چه کسانی هستند؟ فرمود: «انسانهای متکبر».
(الثرثار) بثاءین مثلثتین مفتوحتین وتکریر الراء: پرحرفی که با تکلف سخن میگوید. و (الـمتشدق): کسی که با دهانِ پُر و ژستِ افراد سخنور و فصیح جهت اظهار برتری بر دیگران سخن میگوید. و همین است معنای (الـمتفیهق).
4200-2898-(9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْعِزُّ إِزَارُهُ، وَالْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ، فَمَنْ یُنَازِعُنِی [بِشَئٍ مِنهُمَا][10] عَذَّبْتُهُ».
رواه مسلم.
ابوسعید خدری و ابوهریره ب روایت میکنند که رسول الله ج فرمود: «عزت ازار خداوند است و کبریاء (عظمت) ردای اوست، پس کسی که در یکی از آنها با من به نزاع و کشمکش برخیزد، او را عذاب میدهم».
ورواه البرقانی فی «مستخرجه» من الطریق الذی أخرجه مسلم، ولفظه: «یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجلَّ: العِزُّ إِزَارِی، وَالکِبرِیَاءُ رِدَائِی، فَمَن نَازَعَنی شیئاً مِنهُمَا عَذَّبتُهُ».
و در روایت برقانی آمده است: «خداوند متعال میفرماید: عزت ازارم و کبریاء (عظمت) ردای من است؛ پس هرکس در یکی از آنها با من به نزاغ و کشمکش برخیزد او را عذاب میدهم».
(صحیح لغیره) ورواه أبو داود وابن ماجه، وابن حبان فی«صحیحه» من حدیث أبی هریرة وحده: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی، فَمَنْ نَازَعَنِی وَاحِدًا مِنْهُمَا قَذَفْتُهُ فِی النَّارِ».
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی میفرماید: کبریاء ردای من است و عظمت ازار من؛ پس هرکس در یکی از آنها با من به نزاع و کشمکش برخیزد، او را در آتش میاندازم».
4201-2899-(10) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَعَلَا: الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی، فَمَنْ نَازَعَنِی وَاحِدًا مِنْهُمَا أَلْقَیْتُهُ فِی النَّارِ».
رواه ابن ماجه- واللفظ له-، وابن حبان فی «صحیحه»؛ کلاهما من روایة عطاء بن السائب[11].
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند جَلَّ وَعَلَا میفرماید: کبریاء ردای من است و عظمت ازار من؛ هرکس در یکی از آنها با من به نزاع و کشمکش برخیزد، او را در آتش میاندازم».
4202-2900- (11) (صحیح) وَعَن فَضالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س؛ أنَّ رسولَ الله ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تَسأَل[12] عَنهُم: رجلٌ نازَعَ الله رِداءَهُ، فإنَّ رداءَهُ الکِبْرُ، وإزارَهُ العِزُّ، ورجلٌ فی شکٍّ مِنْ أَمْرِ الله، والقَنوطُ مِنْ رَحْمَتِهِ[13]».
ورواه الطبرانی -واللفظ له-، وابن حبان فی «صحیحه» أطول منه[14].
از فضالة بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که با خداوند در ردایش کشمکش میکند، زیرا ردای او عظمت و ازارش عزت است و مردی که در امر و دستور خداوند شک میکند و نا امید از رحمت خداوند».
4203-2901-(12) (صحیح) وَحَارِثَةَ بْنِ وَهْبٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ النَّارِ؟ کُلُّ عُتُلٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از حارثة بن وهب س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «آیا شما را از اهل آتش با خبر نکنم؟ هر سنگدلِ ثروت اندوزی که بذل و بخشش نمیکند و متکبر است».
(العتل) به ضم عین و تاء و تشدید لام: تندخو و بد اخلاق. و (الجَوَّاظُ) به فتح جیم و تشدید واو: عبارت است از ثروتاندوزی که بذل و بخشش نمیکند. و گفته شده: عبارت است از فرد درشت اندامی که متکبرانه راه میرود. و در معنای آن گفته شده: فرد کوتاه اندام چاق.[15]
4204-2902-(13) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْجَوَّاظُ، وَلَا الْجَعْظَرِیُّ». قَالَ: وَالْجَوَّاظُ: الْغَلِیظُ الْفَظُّ.
رواه أبو داود.
از حارثة بن وهب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فرد سنگدل و تندخو و متکبر وارد بهشت نمیشود».
و گفت: جواظ یعنی تند خو و سنگدل
4205-2903-(14) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُرَاقَةَ بْنِ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَا سُرَاقَةُ! أَلَا أُخْبِرُکَ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ وَأَهْلِ النَّارِ؟». قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «أَمَّا أَهْلُ النَّارِ؛ فَکُلُّ جَعْظَرِیٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ، وَأَمَّا أَهْلُ الْجَنَّةِ؛ فَالضُّعَفَاءُ الْمَغْلُوبُونَ».
رواه الطبرانی فی«الکبیر» و«الأوسط» بإسناد حسن، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».
از سراقة بن مالک بن جُعشَم س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای سراقه! آیا به تو از اهل بهشت و اهل دوزخ خبر ندهم؟». گفتم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «اهل دوزخ؛ هر متکبر تندخوی ظالم است و اهل بهشت ضعیفان شکست خورده هستند».
4206-2904-(15) (صحیح لغیره) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج فِی جِنَازَةٍ قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ عِبَادِ اللَّهِ؟ الْفَظُّ الْمُسْتَکْبِرُ؛ أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ عِبَادِ اللَّهِ؟ الضَّعِیفُ الْمُسْتَضْعَفُ، ذُو الطِّمْرَیْنِ[16]، لا یُؤْبَهُ لَه، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّه».
رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا محمد بن جابر.
از حذیفه س روایت است ما همراه رسول الله ج در تشییع جنازهای شرکت کردیم که فرمود: «آیا شما را از بدترین بندگان خدا با خبر نسازم؟ هر بد اخلاق ظالم. آیا شما را از بهترین بندگان خدا باخبر نسازم؟ ضعیفی که مردم او را بیچاره و مستضعف مینامند، لباس کهنه و سادهای دارد که او را در معرض توجه قرار نمیدهد و اگر بر خدا قسم بخورد خداوند سوگندش را نافذ میگرداند».
4207-2905- (16) (صحیح) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «احْتَجَّتِ الجَنَّةُ والنارُ، فقالَتِ النارُ: فیَّ الجبَّارونَ والمتَکَبِّرونَ. وقالَتِ الجنَّةُ: فیَّ ضُعَفاءُ المسْلمِینَ ومساکِینُهمْ. فقَضى الله بَیْنَهُما: إنَّکِ الجنَّةُ رَحْمَتی؛ أرْحَمُ بِکِ مَنْ أشَاءُ، وإنَّکِ النارُ عَذابی؛ أُعذِّبُ بِکِ مَنْ أَشاءُ، ولِکلَیْکُما علیَّ مِلْؤُها».
رواه مسلم[17].
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهشت و جهنم با هم بحث و مجادله کردند و جهنم گفت: قدرتمندان و متکبران در من جای دارند و بهشت گفت: بیچارگان و مسکینان در من جای دارند؛ آنگاه خداوند بین آنها قضاوت نمود و فرمود: ای بهشت، تو رحمت من هستی و به وسیلهی تو به هرکس بخواهم، رحم میکنم و ای جهنم، تو عذاب من هستی و به وسیلهی تو هرکس را که بخواهم، عذاب میدهم و پر شدن هر دوی شما به عهدهی من است».
4208-2906-(17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: شَیْخٌ زَانٍ، وَمَلِکٌ کَذَّابٌ، وَعَائِلٌ مُسْتَکْبِرٌ».
رواه مسلم والنسائی. [مضی 21- الحدود/7].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنها را تزکیه ننموده و به آنها نگاه نمیکند و عذاب دردناکی در انتظارشان میباشد: پیرمرد زناکار، حاکم دروغگو و تهیدست متکبر».
(العائل): فقیر و تهیدست.
4209-2907-(18) (حسن) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَرْبَعَةٌ یُبْغِضُهُمُ اللهُ: الْبَیَّاعُ الْحَلَّافُ، وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ، وَالشَّیْخُ الزَّانِی، وَالْإِمَامُ الْجَائِرُ».
رواه النسائی، وابن حبان فی «صحیحه». [مضی 20- القضاء/2].
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار گروه مورد خشم و غضب خداوند قرار میگیرند: فروشندهای که بسیار سوگند میخورد، گدای متکبر و پیرمرد زناکار و حاکم ظالم».
4210-1738-(7) (ضعیف) وَعَنهُ: قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «عُرِضَ عَلَیَّ أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ: أَمِیرٌ مُسَلَّطٌ، وَذُو ثَرْوَةٍ مِنْ مَالٍ لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ مِنهُ، وَفَقِیرٌ فَخُورٌ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی «صحیحیهمـا». [مضی 8- الصدقات /2].
4211-2908-(19) (صحیح) وَعَنْ سَلْمَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: الشَّیْخُ الزَّانِی، وَالْإِمَامُ الْکَذَّابُ، وَالْعَائِلُ الْمَزْهُوُّ».
رواه البزار بإسناد جید.
از سلمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که وارد بهشت نمیشوند: پیرمرد زناکار و حاکم دروغگو و تهیدست متکبر».
(المزهو): عبارت است از فرد خودپسند متکبر. [مضی 22- الحدود/7].
4212-1739-(8) (منکر) وَعَنْ نَافِعٍ مَولَى رَسُولِ الله ج؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مسکینٌ مُسْتکبِرٌ، وَلَا شَیخٌ زانٍ، وَلَا مَنَّانٌ عَلَى اللَّهِ بِعَمَلِهِ».
رواه الطبرانی من روایة الصباح بن خالد بن أبی أمیة عن نافع. ورواته إلى الصباح ثقات. [مضی 21- الحدود/7].
4213-2909-(20) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: الْتَقَى عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ، وَعَبْدُاللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ش عَلَى الْمَرْوَةِ، فَتَحَدَّثَا، ثُمَّ مَضَى عَبْدُاللَّهِ بْنُ عَمْرٍو، وَبَقِیَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ یَبْکِی، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَنِ؟ قَالَ: هَذَا - یَعْنِی عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَمْرٍو - زَعَمَ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ، کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّارِ».
رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح».
ابو سلمة بن عبدالرحمن بن عوف روایت میکند که عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو بن العاصی ش بر روی مروه با هم ملاقات نموده و شروع به صحبت کردند، سپس عبدالله بن عمرو رفت و عبدالله بن عمر تنها مانده و شروع به گریه کرد، مردی به او گفت: ای ابا عبدالرحمن چه چیزی تو را به گریه وا داشته است؟ گفت: این - یعنی عبدالله بن عمرو- میگوید: من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس در قلبش به اندازهی دانهی خردلی کبر باشد خداوند او را به صورت در جهنم میاندازد».
(صحیح لغیره) وفی أخرى له أیضا رواتها رواة «الصحیح»: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِنْسَانٌ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ».
و در روایت دیگری آمده که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «انسانی که در قلبش به اندازهی دانهی خردلی تکبر باشد، وارد بهشت نمیشود».
4214-1740-(9) (ضعیف) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یَمُوتُ حِینَ یَمُوتُ، وَفِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ؛ تَحِلُّ لَهُ الْجَنَّةُ أَنْ یَرِیحَ رِیحَهَا وَلَا یَرَاهَا» الحدیث.
رواه أحمد من روایة شهر بن حوشب عن رجل لـم یسمَّ عنه.
4215-2910-(21) (حسن) وَعَن عَبْداللهِ بْنِ سَلَامٍ س: أَنَّهُ مَرَّ فِی السُّوقِ وَعَلَیْهِ حُزْمَةُ مِن حَطَبٍ، فَقِیلَ لَهُ: مَا یَحْمِلُکَ عَلَى هَذَا وَقَدْ أَغْنَاکَ اللهُ عَنْ هَذَا؟ قَالَ: أَرَدْتُ أَنْ أَدْفَعَ الْکِبْرَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ خَرْدَلَةٌ مِنْ کِبْرٍ».
از عبدالله بن سلام س روایت است درحالیکه بستهای هیزم بر دوش میکشید از بازار عبور کرد، به او گفته شد چه چیزی تو را بر انجام این کار وادار نمود، حال آنکه خداوند تو را از آن بینیاز گردانیده است؟ جواب داد: میخواستم تکبر را از خود دور کنم، از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی که در قلبش به اندازهی دانهی خردلی تکبر باشد وارد بهشت نمیگردد».
(حسن صحیح) رواه الطبرانی بإسناد حسن[18]، والأصبهانی؛ إلا أنه قال: «مِثقَالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ».
و در روایت اصبهانی آمده است: «به اندازهی ذرهای تکبر باشد».
4216-2911-(22) (حسن) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ [عَنِ النَّبِیِّ ج][19] قَالَ: «یُحْشَرُ المُتَکَبِّرُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ أَمْثَالَ الذَّرِّ فِی صُوَرِ الرِّجَالِ، یَغْشَاهُمُ الذُّلُّ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ، فَیُسَاقُونَ إِلَى سِجْنٍ فِی جَهَنَّمَ یُقَالُ لَهُ: (بُولَسُ)، تَعْلُوهُمْ نَارُ الأَنْیَارِ، یُسْقَوْنَ مِنْ عُصَارَةِ أَهْلِ النَّارِ: طِینَةِ الخَبَالِ».
رواه النسائی والترمذی- واللفظ له -، وقال: «حدیث حسن».
از عمروبن شعیب از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «متکبران روز قیامت به مانند مورچههایی با چهرهی مردان حشر میشوند. در هر جا خواری و ذلت آنها را در برگرفته است و به سوی زندانی در جهنم کشانده میشوند که به آن بُولَس میگویند. آتش آنها را فرا میگیرد و از خونابهی بدن جهنمیان یعنی طینة الخبال به آنها مینوشانند».
(بولس) بضم الباء الـموحدة وسکون الواو وفتح اللام بعدها سین مهملة. و(الخَبَالُ) بفتح الخاء الـمعجمة والباء الـموحدة.
4217-2912-(23) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْرٍ». فَقَالَ رَجُلٌ: إِنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ ثَوْبُهُ حَسَنًا، وَنَعْلُهُ حَسَناً؟ قَالَ: «إِنَّ اللهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ، الْکِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ».
رواه مسلم والترمذی.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به اندازهی یک ذره تکبر و خودخواهی در قلبش باشد، وارد بهشت نمیشود». شخصی گفت: کسی دوست دارد لباس و کفشش خوب و زیبا باشد؟ رسول الله ج فرمود: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ کبر نپذیرفتن و سرپیچی از حق و کوچک شمردن مردم است».
(بطر الحق) بفتح الباء الـموحدة والطاء الـمـهملة جمیعا: عبارت است از دفع و رد حق. و (غمط الناس) بفتح الغین الـمعجمة وسکون الـمیم وبالطاء الـمهملة: حقیر و خوار شمردن مردم. و به همین معناست: (غمصهم)[20] بالصاد الـمـهملة.
(صحیح لغیره) وقد رواه الحاکم فقال: «وَلَکِنَّ الْکِبْرَ مَنْ بَطَرَ الْحَقَّ وَازْدَرَى النَّاسَ». وقال: «احتجا برواته»[21].
و در روایت حاکم آمده است: «ولی کبر، نپذیرفتن و سرپیچی از حق و کوچک شمردن مردم است».
4218-2913- (24) (صحیح) وَعَنِ ابْنَ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «بَیْنَمَا رَجُلٌ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ یَجُرُّ إِزَارَهُ مِنَ الخُیَلاَءِ خُسِفَ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ فِی الأَرْضِ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ».
رواه البخاری و النسائی وغیرهما.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی از امتهای گذشته درحالیکه متکبرانه ازارش را روی زمین میکشید، در زمین فرو رفت. و تا روز قیامت در زمین فرو خواهد رفت».
(الخیلاء) بضم الخاء الـمعجمة وتکسر وبفتح الیاء مـمدودا: عبارت است از تکبر و خودپسندی. و (یتجلجل) یعنی: در زمین فرو رفت.
4219-2914-(25) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «بَینَا رَجُلٌ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُم خَرجَ فِی بُرْدَیْنِ أخْضَرَیْنِ یَخْتالُ فِیهِما؛ أَمَر الله الأَرْضَ فأخَذَتْهُ، فَهُوَ یَتَجلْجَلُ فیها إلى یَوْمِ القِیامَةِ».
رواه أحمد والبزار بأسانید، رواة أحدها محتج بهم فی «الصحیح»[22].
از ابوسعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی از امتهای گذشته دو لباس خط دار سبز رنگ پوشیده بود و متکبرانه راه میرفت، خداوند به زمین دستور داد پس او را گرفت و تا روز قیامت در زمین فرو میرود».
4220-2915-(26) (صحیح لغیره) وَعَن جَابِرٍ س أحسبه یرفعه: «إِنَّ رَجُلاً کَانَ فِی حُلَّةٍ ...[23] فَتَبخْتَر واخْتَالَ فِیهَا، فَخَسَفَ الله بِهِ الأَرْضَ، فَهُوَ یَتَجلْجَلُ فِیهَا إلى یومِ القِیامَةِ».
رواه البزار، ورواته رواة «الصحیح».
از جابر س روایت است که مردی حلهای پوشیده بود که تکبر ورزیده و در آن احساس غرور کرد، پس خداوند او را در زمین فرو برد و تا روز قیامت در آن فرو میرود».
4221-2916- (27) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی فِی حُلَّةٍ تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ، مُرَجِّلٌ رَأْسَهُ یَخْتالُ فِی مِشْیَتِه، إِذْ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ فِی الأَرضِ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زمانی مردی با حلهای خودپسندانه درحالیکه موی سرش را شانه زده بود، راه میرفت و تکبر میورزید که ناگهان خداوند متعال او را در زمین فرو برد و تا روز قیامت در دل زمین فرو میرود».
(مرجَّل) یعنی: شانه زده یود.
4222-1741- (10) (منکر) وَرُوِیَ عَنِ کُرَیْبٍ قَالَ: کُنْتُ أَقُودُ ابْنَ عَبَّاسٍ فِی زُقَاقِ أَبِی لَهَبٍ فَقَالَ: یَا کُرَیْبُ! بَلِّغْنَا مَکَانَ کَذَا وَکَذَا! قُلتُ: أَنْتَ عِنْدَهُ الْآنَ، فَقَالَ: حَدَّثَنِی الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِالْمُطَّلِبِ قَالَ: «بَیْنَا أَنَا مَعَ النَّبِیِّ ج فِی هَذَا الْمَوْضِعِ، إِذَا أَقْبَلَ رَجُلٌ یَتَبَخْتَرُ بَیْنَ بُرْدَیْنِ، وَیَنْظُرُ إِلَى عِطْفَیْهِ، قَدْ أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ؛ إِذْ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ فِی هَذَا الْمَوْطِنِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ فِیهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه أبو یعلى.
4223-2917-(28) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلاَءَ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ القِیَامَةِ». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ س: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ إِزَارِی یَسْتَرْخِی، إِلَّا أَنْ أَتَعَاهَدَهُ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّکَ لَسْتَ مِمَّنْ یَفعَلُهُ خُیَلاَءَ».
رواه مالک والبخاری- واللفظ له، وهو أتم -، ومسلم والترمذی والنسائی. وتقدم فی «اللباس» أحادیث منها هذا. [18/1].
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از روی تکبر لباسش را بر زمین بکشاند، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمیکند». ابوبکر س گفت: ای رسول الله ج! یک طرف لباسم پایین میافتد مگر اینکه مواظبش باشم؟ رسول الله ج به او فرمود: «تو جزو کسانی نیستی که این عمل را از روی تکبر انجام میدهند».
4224-2918-(29) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ تَعَظَّمَ فِی نَفْسِهِ أَوِ اخْتَالَ فِی مِشْیَتِه؛ لَقِی الله تَبَارَکَ وَتَعَالَى وَهُوَ عَلَیهِ غَضْبانُ».
رواه الطبرانی فی «الکبیر»- واللفظ له، ورواته محتج بهم فی «الصحیح» -، والحاکم بنحوه وقال: «صحیح على شرط مسلم».[24]
از ابن عمر ب روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس احساس خودبزرگبینی داشته باشد و در راه رفتن تکبر کند، درحالی با خداوند ملاقات میکند که بر او خشمگین است».
4225-2919-(30) (صحیح لغیره) وَعَنْ خَوْلَةَ بِنْتِ قَیْسٍ ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا مَشَتْ أُمَّتِی الْمُطَیْطَاءَ، وَخَدَمَتْهُمْ فَارِسُ وَالرُّومُ، سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ».
رواه ابن حبان فی«صحیحه».
از خولة بنت قیس ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه امتم متکبرانه راه رفته و ایرانیها و رومیها خدمتگزارانشان باشند، خداوند بعضی از آنها را بر بعضی دیگر مسلط میگرداند».
0-2920-(31) (صحیح لغیره) ورواه الترمذی وابن حبان أیضاً من حدیث ابن عمر.
(المُطَیطاءَ) بضم المیم وفتح الطاءین الـمهملتین بینهمـا یاء مثناة تحت ممدودا ویقصر: هو التبختر ومد الیدین فی المشی.
مطیطاء: راه رفتن متکبرانه با حرکت دادن دست در هنگام راه رفتن.
4226-1742-(11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ تَخَیَّلَ وَاخْتَالَ، وَنَسِیَ الکَبِیرَ المُتَعَالِ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ تَجَبَّرَ وَاعْتَدَى، وَنَسِیَ الجَبَّارَ الأَعْلَى، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ سَهَا وَلَهَا، وَنَسِیَ المَقَابِرَ وَالبِلَى، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ عَتَا وَطَغَى، وَنَسِیَ المُبْتَدَأ وَالمُنْتَهَى، [بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ یَخْتِلُ الدُّنْیَا بِالدِّینِ][25]، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ یَخْتِلُ الدِّینَ بِالشُّبُهَاتِ[26]، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ طَمَعٌ یَقُودُهُ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ هَوًى یُضِلُّهُ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ رَغَبٌ یُذِلُّهُ».
(ضعیف) رواه الترمذی وقال: «حدیث غریب، [ولیس إسناده بالقوی]». ورواه الطبرانی من حدیث نعیم بن همار الغطفانی أخصر منه، وتقدم [16- البیوع/6].
4227-1743-(12) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ وَادِیًا یُقَالُ لَهُ: (هَبْهَبُ)، حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُسْکِنَهُ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ».
رواه أبو یعلى والطبرانی والحاکم؛ کلهم من روایة أزهر بن سنان. وقال الحاکم: «صحیح الإسناد». [مضی 20- القضاء/2].
(هبهب) بفتح الهاءین وموحدتین.
4228-1744-(13) (ضعیف) وَعَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَذْهَبُ بِنَفْسِهِ حَتَّى یُکْتَبَ فِی الجَبَّارِینَ فَیُصِیبُهُ مَا أَصَابَهُمْ».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن [غریب][27]».
از سلمه بن اکوع س روایت شده است: رسول الله ج فرمودند: «شخص همواره به خودپسندی و تکبر ادامه میدهد تا اینکه در جرگهی افراد متکبر نوشته میشود و آنگاه به همان فرجامی گرفتار میگردد که به افراد متکبر میرسد».
(یذهب بنفسه) یعنی: خود را بزرگ پنداشتن و تکبر ورزیدن.
4229-2921-(32) (حسن لغیره) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِیتُ عَلَیْکُمْ مَا هُوَ أَکْبَرُ مِنْهُ الْعُجْبُ».
رواه البزار بإسناد جید.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر گناه نمیکردید از چیزی بزرگتر از آن بر شما میترسیدم و آن تکبر و خودبینی است».
4230-2922-(33) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ یَفْتَخِرُونَ بِآبَائِهِمُ الَّذِینَ مَاتُوا، إِنَّمَا هُمْ فَحْمُ جَهَنَّمَ، أَوْ لَیَکُونُنَّ أَهْوَنَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الجُعَلِ الَّذِی یُدَهْدِهُ الخُرءَ بِأَنْفِهِ، إِنَّ اللَّهَ [قَد][28] أَذْهَبَ عَنْکُمْ عُبِّیَّةَ الجَاهِلِیَّةِ وَفَخْرَهَا بِالآبَاءِ، إِنَّمَا هُوَ مُؤْمِنٌ تَقِیٌّ، وَفَاجِرٌ شَقِیٌّ، النَّاسُ [کُلُّهُمْ][29] بَنُو آدَمَ، وَآدَمُ خُلِقَ مِنَ التُّرَابِ».
رواه أبو داود، والترمذی- واللفظ له-، وقال «حدیث حسن». وستأتی أحادیث من هذا النوع فی «الترهیب من احتقار الـمسلم»، إن شاء الله.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اقوامی که به پدران فوت شدهی خود افتخار میکنند، باید از این کار دست بردارند، آنها زغال جهنم هستند یا ارزش آنها نزد خداوند از حشرهای که نجاست را با بینیاش میغلتاند کمتر است. خداوند تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از بین شما برداشت، مؤمن باتقواست و فاجر بدبخت است، همهی مردم فرزندان آدم هستند و آدم از خاک آفریده شده است».
(الجُعَلُ) بضم الجیم وفتح العین المهملة: حیوانی زمینی. [گونهاى سوسک]. (یُدَهدِهُ) یعنی: بر وزن و معنای «یدحرج»: «غلتاندن». و (العُبِّیَّةَ) به ضم عین و کسر آن و تشدید باء و کسر آن و یاء مشدد: عبارت است از کبر و فخر و نخوت.
23 ـ (الترهیب من قوله لفاسق أو مبتدع: یا سیدی، أو نحوها من الکلمات الدالة على التعظیم)
([1]) الأصل: (مسأله)، والمثبت من "الطبرانی الکبیر" (5/ 69) وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3835).
([2]) قلت: والتحقیق أنه مجهول هو و (نصیح) کما صرح الذهبی.
([3]) کذا الأصل تبعاً لأصله "مستدرک الحاکم" (1/ 61 - 62)، وقد استنکرت هذه الجملة "فوضعهما على عاتقه"، والظاهر أنها خطأ من بعض النساخ، والصواب ما فی "شعب الإیمان" (6/ 291/ 8196): "فأمسکهما بیده"، ونحوه فی "الحلیة" (1/ 47).
([4]) الأصل (أواه ولو یقول)، والتصحیح من "المستدرک" (1/ 61-62). قال فی "النهایة": " (أوْهِ) کلمة یقولها الرجل عند الشکایة والتوجع، وهی ساکنة الواو مکسورة الهاء، وربما قلبوا الواو ألفاً فَقالوا: (آهِ من کذا)، وربما شددوا الواو وکسروها وسکنوا الهاء وقالوا: (أوِّهْ)، وربما حذفوا الهاء وقالوا: (أوّ)، وَبعضهم یفتح الواو مع التشدید فیقول: (أوَّه)".
([5]) بفتح الکاف وضمها: ثقب البیت.
([6]) یوهم أنه فی "الکبیر" ولیس فیه، وقد قیده الهیثمی (8/ 82) بـ"الأوسط". وهو فیه برقم (9/ 141/ 8303). ورواه ابن أبی الدنیا فی "التواضع" (102/ 78)، والبیهقی فی "الشعب" (6/ 275/ 8139) بسند حسن عن عمر موقوفاً، وهو الصواب.
([7]) در اینجا «حکمه» به معنای مهار است که کنایه از مقام، منزلت و فرزانگی است.
([8]) کذا قال، وفیه نظر بینته فی "الصحیحة" (538)، وبخاصة حدیث البزار عن ابن عباس، ففی إسناده ضعیف، وفی متنه زیادة منکرة، ولذلک خرجته فی "الضعیفة" (6259).
([9]) کذا قال! وتبعه الهیثمی وغیره، واستلزم منه الجهلة أنه قوی فقالوا (3/ 534): "حسن، رواه الهیثمی..."!! وفیه متروک کما هو مبین فی "الضعیفة" (6667).
([10]) هذه الزیادة من "الأدب المفرد" للبخاری (145/ 552)، وکان الأصل: "یقول الله عز وجل: العز إزاری، والکبریاء ردائی" فصححته منه ومن مسلم (8/ 35-36)، والظاهر أنه من تصرف بعض النساخ ناظرین إلى روایة البرقانی، ومن هذا القبیل زیادة: "عن الله عز وجل"، کنت نقلتها من بعض نسخ "الأدب" فی "الصحیحة" (541)، وهی فی "مسند أحمد" من طریق آخر کما تراه هناک.
([11]) قلت: یشیر إلى أنه کان اختلط، لکن قد رواه عنه سفیان الثوری، وهو ممن سمع منه قبل الاختلاط. أخرجه أحمد وأبو داود وغیرهما عنه، ومنه یتبین تقصیر المؤلف فی تخریجه. انظر "الصحیحة" (541).
([12]) الأصل: (یسأل الله)، والتصویب من "الطبرانی" (18/ 307) وغیره.
([13]) أی: الیائس من رحمته تعالى، وهو الثالث.
([14]) وکذلک أخرجه البخاری فی "الأدب المفرد" وغیره. انظر "الصحیحة" (542).
([15]) «جَوَّاظ»، به هر دنیادوستِ ثروت اندوزی گفته میشود که حقوق و واجبات اموالش را ادا نمیکند و فردی بیصبر و کم تحمل است که در برابر هر مشکلی سر فرو میآورد و رشتهی صبر از دستش خارج میشود و همواره خود را در موقعیت و جایگاهی میبیند که گویا هیچگاه گرفتار نخواهد شد! لذا «جوّاظ»، هر انسان کم تحملیست که همواره نِق میزند و از زندگیاش مینالد و پیوسته در غم و اندوه و حسرت و افسوس به سر میبرد و هیچگاه از زندگیاش راضی نیست؛ بلکه همواره از سرنوشت خود و تقدیری که برای او رقم خورده است، شکایت دارد؛ گویا به این که الله، پروردگار اوست، راضی نیست! (ریاض الصالحین شرح ابن عثیمین) مصحح
([16]) مثنای (الطمر) به معنای لباس کهنه میباشد.
([17]) قلت: أخرجه فی "الجنة"، إلا أنه لم یَسُقْ لفظه، وإنما أحال على لفظ حدیث أبی هریرة قبله، وقد أخرجه بهذا اللفظ أحمد (3/ 79) عن أبی سعید، وإسناده إسناد مسلم.
([18]) قلت: وکذا رواه عبدالله بن أحمد فی "الزهد" (ص 182)، فهو بالعزو أولى، لا سیما ومن طریقه أخرجه الطبرانی فی روایة، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3257).
([19]) زیادة من الترمذی وغیره سقطت من الأصل. قال الناجی (199/ 2): "هذا أحد المواضع التی سقط فیها ذکر رفع الحدیث من هذا الکتاب، وهی ثابتة فی الأصول المنقول عنها، ولا أدری سبب ذلک". قلت: وهو مما غفل عنه المغفلون الثلاثة، فالحدیث موقوف عندهم!!
([20]) قلت: وهو لفظ الترمذی: "وغمص الناس". فلو نبَّه علیه المؤلف لکان حسناً.
([21]) قلت: ووافقه الذهبی!! وهو من أوهامهما، فإن (یحیى بن جعدة) -راویه عن ابن مسعود- لیس من رجالهما کما فی "کاشف الذهبی" وغیره، ثم هو لم یسمع من ابن مسعود کما قال ابن معین وأبو حاتم.
([22]) قلت: وهو للبزار (3/ 364/ 2951) من طریق أبی صالح عنه؛ ولیس فیه "بردین أخضرین"، وإنما قال: "حلة"، والسیاق لأحمد (3/ 40) وفیه عطیة العوفی، وهو ضعیف یتقوى بما قبله دون (البردین الأخضرین).
([23]) فی الأصل هنا: «حمراء» أسقطها الشیخ لنکرتها واکتفی بوضع نقاط، ولم ینبه علیها -کالعادة- فی الهامش، ولا وضعها فی «الضعیف». [ش].
([24]) قلت: إنما هو على شرط البخاری، وفاته أنه رواه أحمد، والبخاری فی "الأدب المفرد". انظر "الصحیحة" (543).
([25]) أی: یطلب الدنیا بالآخرة. یقال: (خَتَله یختِله): إذا خدعه وراوغه، وختل الذئب الصید إذا تخفى له. "نهایة". والزیادة من الترمذی.
([26]) الأصل: (بالشهوات)، قال الناجی (119/ 2): "وهو تصحیف بلا شک، وإنما هو (بالشبهات)، وهو لفظ الترمذی، وکذا لفظ الطبرانی المختصر الذی قدمه المصنف فی "الورع وترک الشبهات": "عبد یستحل المحارم بالشبهات"، وهذا ظاهر خفاء به".
([27]) زیادة من "الترمذی" (2001)، وفی إسناده (عمر بن راشد الیمامی)، ضعفه الحافظ وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1914).
([28]) زیادتان من "الترمذی".
([29]) زیادتان من "الترمذی".