4344- 3010- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلاَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِیمَانِ: مَنْ کَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ أَحَبَّ عَبداً لاَ یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَمَنْ یَکْرَهُ أَنْ یَعُودَ فِی الکُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللهُ مِنْهُ؛ کَمَا یَکْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فِی النَّارِ».
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه خصلت وجود دارد که هرکس از آنها برخوردار باشد لذت ایمان را درک میکند: کسی که الله و رسولش نزد او از هر چیز دیگر محبوبتر باشد. کسی که دوستی و محبتش با هر انسانی به خاطر الله باشد. و کسی که از وارد شدن به کفر به اندازهی پرت شدن در آتش بیزار باشد».
(صحیح) وفی روایة: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ وَطَعْمَهُ: أَنْ یَکُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ یُحِبَّ فِی اللَّهِ وَیُبْغِضَ فِی اللَّهِ، وَأَنْ وَقَدَ نَارٌ عَظِیمَةٌ فَیَقَعَ فِیهَا؛ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یُشْرِکَ بِاللَّهِ شَیْئًا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی[1].
و در روایت نسائی آمده است: «سه خصلت وجود دار که هرکس آنها را دارا باشد، لذت ایمان و طعم آن را درک میکند: الله و رسولش نزد او از هر چیز دیگر محبوبتر باشد. دوستی و دشمنیاش به خاطر الله متعال باشد. و اگر آتش بزرگی افروخته شود، برای او افتادن در آن محبوبتر از شرک ورزیدن به خداوند باشد».
4345- 3011- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ اللهَ تَعَالَی یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: أَیْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِی؟ الْیَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِی ظِلِّی یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّی».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در روز قیامت میفرمایند: کجایند آنان که به خاطر عظمت و عبادت من با هم محبت و دوستی کردند تا امروز آنان را زیر سایهی خود قرار دهم، روزی که سایهای جز سایهی [عرش] من نیست».
4346- 3012- (3) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَجِدْ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ؛ فَلْیُحِبَّ الْمَرْءَ لَا یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ».
رواه الحاکم من طریقین، وصحح أحدهـما.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که دوست دارد شیرینی ایمان را بچشد، باید کسی را جز به خاطر الله متعال دوست نداشته باشد».
4347- 3013- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَیضاً س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الإِمَامُ العَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِی المَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَیْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما. [ مضی5- الصلاة/10].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت نفر هستند که خداوند در روزی که جز سایهی [عرش] او سایهای نیست، ایشان را در سایهی [عرش] خود پناه میدهد: امام عادل، جوانی که در عبادت خداوند رشد و نشأت یافته باشد، مردی که دلش به مسجد وابسته باشد، دو نفری که برای رضای خداوند همدیگر را دوست دارند و بر این مبنا گردهم جمع و از هم جدا میشوند، مردی که زنی صاحب مقام و زیبا او را [برای کام گرفتن] نزد خود فراخوانده و او در جواب بگوید: من از الله میترسم، مردی که چنان پنهانی صدقه دهد که دست چپ او از انفاق دست راستش بیخبر باشد، مردی که در تنهایی و خلوت خداوند را یاد کند و چشمانش پر از اشک گردد».
4348- 1779- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود س - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یُحِبَّ الرَّجُلُ رَجُلًا لَا یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ مِنْ غَیْرِ مَالٍ أَعْطَاهُ، فَذَلِکَ الْإِیمَانُ».
رواه الطبرانی فی «الأوسط».
4349- 3014- (5) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا تَحَابَّ رَجُلَانِ فِی اللَّهِ إِلَّا کَانَ أَحِبَّهُمَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ».
رواه الطبرانی وأبو یعلى، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا مبارک بن فضالة.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه دو کس به خاطر خداوند متعال یکدیگر را دوست داشته باشند، محبوبترین آنها نزد خداوند کسی است که دیگری را بیشتر دوست دارد».
ورواه ابن حبان فی «صحیحه» والحاکم؛ إلا أنهما قالا: «کَانَ أَفْضَلَهُمَا أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ ». وقال الحاکم: «صحیح الإسناد».
و در روایت ابن حبان و حاکم آمده است: «برترین آنها، کسی است که دیگری بیشتر دوست دارد».
4350- 3015- (6) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ الأَصْحَابِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِصَاحِبِهِ، وَخَیْرُ الجِیرَانِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِجَارِهِ».
رواه الترمذی وحسنه، وابن خزیمة وابن حبان فی «صحیحیهما»، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین دوستان نزد خداوند بهترین آنها برای دوستش میباشد؛ و بهترین همسایگان نزد خداوند بهترین آنها برای همسایهاش است».
4351- 3016- (7) (صحیح) وَعَن أَبِی الدَّرْدَاءِ س یرفعه قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلَیْنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ إِلَّا کَانَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ».
رواه الطبرانی[2] بإسناد جید قوی.
از ابودرداء س به صورت مرفوع روایت است: «دو نفر نیستند که در پنهانی همدیگر را دوست دارند مگر اینکه محبوبترین آنها نزد خداوند کسی است که دوستش را بیشتر دوست دارد».
4352- 1780- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب؛ أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ فَقَالَ: إِنِّی أُحِبُّکَ لِلَّهِ؛ فَدَخَلَا جَمِیعاً الْجَنَّةَ؛ فَکَانَ الَّذِی أَحَبَّ أَرْفَعُ مِنَ الْآخَرِ، وَالْحَقُّ بِالَّذِی أَحَبَّ لِلَّهِ».
رواه البزار بإسناد حسن[3].
4353- 3017-(8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «أَنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًا لَهُ فِی قَرْیَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللهُ [لَهُ] عَلَى مَدْرَجَتِهِ مَلَکًا، فَلَمَّا أَتَى عَلَیْهِ قَالَ: أَیْنَ تُرِیدُ؟ قَالَ: أُرِیدُ أَخًا لِی فِی هَذِهِ الْقَرْیَةِ، قَالَ: هَلْ لَکَ عَلَیْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لَا؛ غَیْرَ أَنِّی أُحِبُّهُ فِی اللهِ، قَالَ: فَإِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکَ أَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّکَ کَمَا أَحْبَبْتَهُ فِیهِ».
رواه مسلم.
(الـمدرجة) به فتح میم و راء: عبارت است از راه. و (تربـها) یعنی: بدان پرداخته و در سر و سامان دادن به آن تلاش نموده است. [مضی 22- البر/6].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی برای دیدن برادرش به روستایی رفت، خداوند فرشتهای را در مسیرش مقرر نمود. هنگامی که به او نزدیک شد، گفت: کجا میروی؟ گفت: میخواهم برادرم را در آن روستا ملاقات کنم. گفت: آیا نزد وی نعمتی داری که برای اصلاح و سامان دادن آن نزدش میروی؟ گفت: خیر، بلکه به خاطر الله دوستش دارم. فرشته گفت: همانا من پیک خداوند به سوی تو هستم که به تو اطلاع دهم خداوند تو را دوست دارد همانطور که این بنده را به خاطر او دوست داری».
4354- 3018- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی إِدْرِیسَ الْخَوْلَانِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ (دِمَشْقَ) فَإِذَا فَتًى بَرَّاقُ الثَّنَایَا وَإِذَا النَّاسُ مَعه، فَإِذَا اخْتَلَفُوا فی شَیءٍ أَسْنَدُوهُ إِلَیْه، وَصَدَرُوا عَنْ رَأْیه، فَسَأَلْتُ عَنْه؟ فَقِیل: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَد هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِی بِالتَّهْجِیر[4] ووَجَدْتُهُ یُصَلِّی، فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صلاتَه، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وجْهِه، فَسَلَّمْتُ عَلَیْه، ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: وَاللَّهِ إِنِّی لأَحِبُّکَ للَّه، فَقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فَأَخَذَ بِحَبْوَةِ رِدَائی فَجَبذَنی إِلَیْه فَقال: أَبْشِر فَإِنِّی سَمِعْتُ رسول اللَّه ج یقول: «قالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وللمُتَجالِسِینَ فِیَّ، وَللمُتَزَاوِرِینَ فِیَّ، وَللمُتَباذِلِینَ فِیَّ».
رواه مالک بإسناد صحیح، وابن حبان فی «صحیحه»[5].
از ابو ادریس خولانی روایت است: وارد مسجد دمشق شدم. جوانی را دیدم که دندانهای سفیدی داشت و مردم اطراف او جمع شده بودند و اگر در چیزی اختلاف پیدا میکردند به او مراجعه میکردند و از رأی و دستور او اطاعت میکردند. در مورد او سؤال کردم، گفته شد: این معاذ بن جبل س است؛ روز بعد زود به مسجد رفتم و مشاهده کردم که او زودتر از من به مسجد آمده است و نماز میخواند، پس منتظرش ماندم تا نماز بخواند، سپس از روبرویش آمدم و بر او سلام کردم، به او گفتم: قسم به خدا! من تو را به خاطر الله دوست دارم. معاذ گفت: به خدا قسم بخور؟ پس گفتم: به خدا قسم! معاذ گفت: به خدا قسم بخور؟ پس گفتم: به خدا قسم! سپس گوشهی ردایم را گرفته و مرا به طرفش کشید و گفت: خوشحال باش، زیرا من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال میفرمایند: محبت من بر کسانی واجب است که جهت رضایتم با هم دوستی نموده و همنشین شده و به دیدار یکدیگر رفته و به یکدیگر بذل و بخشش میکنند».
4355- 3019-(10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِمُعَاذٍ: وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکَ لِغَیْرِ دُنْیَا أَرْجُو أَنْ أُصِیبَهَا مِنْکَ، وَلَا قَرَابَةَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ، قَالَ: فَلِأَیِّ شَیْءٍ؟ قُلْتُ: لِلَّهِ، قَالَ: فَجَذَبَ حُبْوَتِی، ثُمَّ قَالَ: أَبْشِرْ إِنْ کُنْتَ صَادِقًا؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ، یَغْبِطُهُمْ بِمَکَانِهِمِ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ». قَالَ: وَلَقِیتُ عُبَادَةَ بْنَ الصَّامِتِ فَحَدَّثْتُهُ بِحَدِیثِ مُعَاذٍ، فقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ عَنْ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: «حَقَّتْ[6] مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَنَاصِحِینَ فِیَّ، وَحُقَّتْ مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَبَاذِلِینَ فِیَّ، هُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ وَالصِّدِّیقُونَ».
رواه ابن حبان فی «صحیحه».
از ابو مسلم روایت است که به معاذ گفتم: قسم به الله تو را دوست دارم اما نه به خاطر اینکه چیزی از دنیا از تو به من برسد و نزدیکی و خویشاوندی بین من و تو نیست؛ معاذ گفت: پس به خاطر چیست؟ گفتم: به خاطر خدا، لباسم را کشیده و گفت: اگر راست میگویی خوشحال باش؛ زیرا من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسانی که به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند، در زیر سایهی عرش قرار میگیرند در روزی که سایهای جز سایهی او نیست؛ و پیامبران و شهدا به جایگاه آنان غبطه میخورند».
ابو مسلم میگوید: عبادة بن صامت را ملاقات کردم و حدیث معاذ را برایش نقل کردم، عبادة بن صامت گفت: از رسول الله ج شنیدم که از پروردگارش روایت فرمود: «محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را نصیحت میکنند و محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من به همدیگر بذل و بخشش میکنند. آنها بر منابری از نور هستند که پیامبران و شهدا و صدیقین به آن غبطه میخورند».
4356(صحیح) وروى الترمذی حدیث معاذ فقط، ولفظه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: المُتَحَابُّونَ فِی جَلَالِی لَهُمْ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ، یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ».
وقال: «حدیث حسن صحیح».
و در روایت ترمذی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که خداوند متعال میفرمایند: «کسانی که به خاطر من همدیگر را دوست دارند، برای آنها منابری از نور است که پیامبران و شهدا به آن غبطه میخورند».
4357- 3020- (11) (صحیح) وَعَن عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَأثِرُ عَن رَبِّه تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ: «حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی للمتزاورینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَبَاذِلِینَ فِیَّ».
رواه أحمد بإسناد صحیح.
از عبادة بن صامت س روایت است از رسول الله ج شنیدم که از پروردگارش تبارک و تعالی روایت فرمود: «محبت من بر کسانی واجب است که به خاطر من با هم دوست هستند و کسانی که به خاطر من با هم رابطه دارند و به خاطر من با هم ملاقات میکنند و به خاطر من به یکدیگر بذل و بخشش میکنند».
4358- 3021- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ شُرَحْبِیل بْنِ السِّمْطِ: أَنَّهُ قَالَ لِعَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ: هَلْ أَنْتَ مُحَدِّثِی حَدِیثًا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج لَیْسَ فِیهِ نِسْیَانٌ، وَلَا کَذِبٌ؟ قَالَ: نَعَمْ؛ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: قَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یتَحَابُّونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یَتَزاوَرونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یتَباذَلونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یَتَصَادَقونَ مِنْ أَجْلِی».
رواه أحمد، ورواته ثقات، والطبرانی فی «الثلاثة»- واللفظ له-، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[7].
از شرحبیل بن سَمط روایت است: وی به عمرو بن عبسه گفت: آیا حدیثی به من نمیگویی که آن را از رسول الله ج شنیدهای و در آن فراموشی و دروغی نیست؟ گفت: بله؛ از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خداوند متعال میفرماید: محبت من بر کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و بر کسانی که به خاطر من با هم ملاقات میکنند و به خاطر من به یکدیگر بذل و بخشش میکنند و به خاطر من به یکدیگر صدقه میدهند».
4359- 3022- (13) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ جُلَسَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ، وَکِلْتَا یَدَیِ اللهِ یَمِینٌ، عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ، لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ وَلَا صِدِّیقِینَ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «هُمُ الْمُتَحَابُّونَ بِجِلَالِ اللهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى».
رواه أحمد بإسناد لا بأس به[8].
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت خداوند در سمت راست عرش همنشینانی دارد و هر دو دست خدا راست است، آنها بر منابری از نور هستند و صورتهایشان از نور است و آنها پیامبران و شهدا و صدیقین نیستند. گفته شد: ای رسول الله ج آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که به خاطر الله همدیگر را دوست دارند».
4360- 3023- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ عِبَادًا لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ». قِیلَ: مَنْ هُمْ؟ لَعَلَّنَا نُحِبُّهُمْ؛ قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِنُورِ اللَّهِ، مِنْ غَیْرِ أَرْحَامٍ وَلَا انْتِسَابٍ، وُجُوهُهُمْ نُورٌ، عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾».
رواه النسائی وابن حبان فی «صحیحه»- واللفظ له-، وهو أتم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندگانی از بندگان خدا هستند که پیامبر نیستند و پیامبران و شهدا به آنها غبطه میخورند». گفته شد: آنها چه کسانی هستند، تا آنها را دوست بداریم؟ فرمود: «آنها گروهی هستند که جهت رضای الله همدیگر را دوست دارند و خویشاوندان یکدیگر نبوده و با هم نسبتی ندارند. صورتهایشان نور است و بر منابری از نور هستند، نمیترسند هنگامی که مردم میترسند و اندوهگین نمیشوند هنگامی که مردم اندوهگین میشوند». سپس این آیه را قرائت فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾ [یونس: 62] «آگاه باشید! همانا دوستان الله، نه ترسی بر آنهاست و نه آنها غمگین میشوند».
4361- 1781-(3) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَادًا یُجْلِسُهُمُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، یَغْشَى وُجُوهَهُمُ النُّورُ، حَتَّى یُفْرَغَ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ».
رواه الطبرانی بإسناد جید[9].
4362- 3024- (15) (صحیح) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِی فِی ظِلِّ عَرْشِی، یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّی».
رواه أحمد بإسناد جید.
از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرمایند: کسانی که به خاطر عظمت من همدیگر را دوست دارند در روزی که سایهای جز سایهی [عرش] من نیست، در زیر سایهی عرش من قرار میگیرند».
4363- 3025- (16) (حسن) وَعَن أَبِی الدَّردَاء س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَیَبعَثَنَّ الله أَقوَاماً یَومَ القِیَامَةِ فِی وُجُوهِهِمُ النُّورُ، عَلَى مَنَابِرِ اللُّؤلُؤِ یَغبِطُهُم النَّاسُ، لَیسُوا بِأَنبِیاءَ وَلَا شُهَداءَ». قَالَ: فَجَثَى أَعرَابِیٌّ عَلَى رُکبَتَیهِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ الله! جَلِّهِم لَنَا نَعرِفُهُم؟ قَالَ: «هُمُ المُتحابُّونَ فِی اللهِ مِن قَبائلَ شَتَّى، وَبِلادٍ شَتَّى یَجتَمِعونَ، عَلَى ذِکرِ الله یَذکُرونَهُ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن[10].
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت خداوند اقوامی را مبعوث میکند که در صورتهایشان نور وجود دارد و بر منبرهایی از لؤلؤ هستند و مردم به آنها غبطه میخورند، آنها پیامبران و شهدا نیستند».
ابودرداء میگوید: اعرابیای دو زانو نشسته و گفت: ای رسول الله ج اوصافشان را بگو تا آنها را بشناسیم. فرمود: «آنها کسانی هستند که به خاطر الله همدیگر را دوست دارند و از قبیلهها و سرزمینهای مختلفی هستند و برای ذکر و یاد خدا جمع شده و او را یاد میکنند».
4364- 3026-(17) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَأُنَاسًا مَا هُمْ بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِمَکَانِهِمْ مِنَ اللَّهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَخَبِّرْنَا مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرُوحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَرْحَامٍ بَیْنَهُمْ، وَلَا أَمْوَالٍ یَتَعَاطَوْنَهَا، فَوَاللَّهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ، وَإِنَّهُمْ لَعَلَى نُورٍ، وَلَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ. وَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾».
رواه أبو داود.
از عمر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از بندگان خدا مردمانی هستند که پیامبر و شهید نیستند و انبیا و شهدا به جایگاه آنها نزد خداوند غبطه میخورند». گفتند: ای رسول الله ج به ما بگو آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنها گروهی هستند که به خاطر رحمت الله همدیگر را دوست دارند و هیچ نسبت خویشاوندی با یکدیگر ندارند و هیچ مالی ندارند که به یکدیگر ببخشند؛ قسم به الله صورتهایشان نور است و آنها بر روی نور جای دارند و نمیترسند در زمانی که مردم میترسند و اندوهگین نمیشوند زمانی که مردم اندوهگین میشوند». و این آیه را تلاوت نمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾ [یونس: 62] «آگاه باشید! همانا دوستان الله، نه ترسی بر آنهاست و نه آنها غمگین میشوند».
4365- 3028-(18) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی مَالِکٍ الأَشعَری س عَن رَسُول الله ج قَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا، وَاعْقِلُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ عِبَادًا لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمْ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَنَازِلِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ». فَجَثَى رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ مِنْ قَاصِیَةِ النَّاسِ، وَأَلْوَى إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَاسٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَجَالِسِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ، انْعَتْهُمْ لَنَا، حَلِّهمْ لَنَا، - یَعْنِی صِفْهُمْ لَنَا، شَکِّلْهُمْ لَنَا -، فَسُرَّ وَجْهُ النَّبِیِّ ج لِسُؤَالِ الْأَعْرَابِیِّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هُمْ نَاسٌ مِنْ أَفْنَاءِ النَّاسِ[11] وَنَوَازِعِ الْقَبَائِلِ، لَمْ تَصِلْ بَیْنَهُمْ أَرْحَامٌ مُتَقَارِبَةٌ، تَحَابُّوا فِی اللَّهِ وَتَصَافَوْا، یَضَعُ اللَّهُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ فَیجْلِسونَ عَلَیْهَا، فَیَجْعَلُ وُجُوهَهُمْ نُورًا، وَثِیَابَهُمْ نُورًا، یَفْزَعُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَا یَفْزَعُونَ، وَهُمْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ».
رواه أحمد وأبو یعلى بإسناد حسن، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[12].
از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردم! گوش دهید و بیندیشید و بدانید که خداوند بندگانی دارد که پیامبران و شهدا نیستند؛ و پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه میخورند. اعرابیای که نزد آنان معروف و شناخته شده نبود دوزانو نشسته و به سمت رسول الله ج اشاره کرده و گفت: ای رسول الله ج این گروه از مردم که پیامبران و شهدا نیستند و پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه میخورند، برای ما توصیف کن؟ رسول الله ج از این سؤال اعرابی بسیار خوشحال شد، رسول الله ج فرمود: «مردانی از امت من هستند که کسی آنها را نمیشناسد و از قبیلههای مختلفی هستند و بین آنها هیچ رابطهی خویشاوندی وجود ندارد. به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند و با همدیگر یکجا جمع میشوند. خداوند در روز قیامت برای آنها منبرهایی از نور قرار میدهد که بر روی آنها مینشینند، پس صورتها و لباسهایشان را نور قرار میدهد، مردم در روز قیامت میترسند و آنها نمیترسند و آنها دوستان خدا هستند که ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمیشوند».
4366- 1782- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَعُمُداً مِن یاقوتٍ، عَلَیهَا غُرَفٌ مِن زَبَرجَدٍ، لَهَا أَبوابٌ مُفَتَّحةٌ، تُضیءُ کَمَا یُضِیءُ الکوَکَبُ الدرِّیُّ». قَالَ: قُلنَا: یَا رَسُولَ الله! مَن یَسکُنُهَا؟ قَالَ: «المتَحَابُّونَ فِی الله، وَالمتَبَاذِلُونَ فِی الله، وَالمتَلَاقُونَ فِی الله».
رواه البزار.
4367- 1783- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن بُرَیدَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا تُرَى ظَوَاهِرُهَا مِنْ بَوَاطِنِهَا، وبَوَاطِنُهَا مِنْ ظَوَاهِرِهَا؛ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُتَحَابِّینَ فِیهِ، وَالْمُتَزَاوِرِینَ فِیهِ، وَالْمُتَبَاذِلِینَ فِیهِ».
رواه الطبرانی فی «الأوسط».
4368- 1784- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذِ بنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ الله ج عَنْ أَفْضَلِ الْإِیمَانِ؟ قَالَ: «أَنْ تُحِبَّ لِلَّهَ، وَتُبْغِضَ لِلَّهِ، وَتُعْمِلَ لِسَانَکَ فِی ذِکْرِ اللَّهِ». قَالَ: وَمَاذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «وَأَنْ تُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَتَکْرَهَ لَهُمْ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ».
رواه أحمد.
4369- 1785- (7) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ الْجَمُوحِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا یَجِدُ الْعَبْدُ صَرِیحَ الْإِیمَانِ؛ حَتَّى یُحِبَّ لِلَّهِ تَعَالَی، وَیُبْغِضَ لِلَّهِ، فَإِذَا أَحَبَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، فَقَدِ اسْتَحَقَّ الوِلَایَةَ للَّهِ».
رواه أحمد والطبرانی، وفیه رشدین بن سعد.
4370- 3028- (19) (حسن) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ، وَأَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَنْکَحَ لِلَّهِ؛ فَقَدْ اسْتَکْمَلَ إِیمَانَهُ».
رواه أحمد والترمذی وقال: «حدیث منکر»، والحاکم، وقال: «صحیح الإسناد»، والبیهقی وغیرهم.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا منع کرد و به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا دشمنی ورزد و به خاطر خدا ازدواج کند، پس ایمانش را کامل گردانیده است».
4371- 3029- (20) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ؛ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَانَ».
رواه أبو داود.
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمنی کند و به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا چیزی منع کند، ایمان خود را کامل کرده است».
4372- 3030- (21) (حسن لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «أَیُّ عُرَى الْإِسْلَامِ أَوْثَقُ؟». قَالُوا: الصَّلَاةُ. قَالَ: «حَسَنَةٌ؛ وَمَا هِیَ بِهَا؟». قَالُوا: صِیَامُ رَمَضَانَ. قَالَ: «حَسَنٌ، وَمَا هُوَ بِهِ». قَالُوا: الْجِهَادُ. قَالَ: «حَسَنٌ، وَمَا هُوَ بِهِ». قَالَ: «إِنَّ أَوْثَقَ عُرَى الْإِیمَانِ أَنْ تُحِبَّ فِی اللَّهِ، وَتُبْغِضَ فِی اللَّهِ».
رواه أحمد والبیهقی؛ کلاهما من روایة لیث بن أبی سُلیم.
از براء بن عازب س روایت است: نزد رسول الله ج نشسته بودیم که فرمود: «کدام دستگیرهی اسلام محکمتر است؟». گفتند: نماز، رسول الله ج فرمود: «خوب است، بعد از آن چه چیزی قرار میگیرد؟». گفتند: روزهی رمضان. رسول الله ج فرمود: «خوب است، بعد از آن چه چیزی قرار میگیرد؟». گفتند: جهاد. رسول الله ج فرمود: «خوب است و بعد از آن چه چیزی قرار میگیرد؟». رسول الله ج فرمود: «محکمترین دستگیرهی ایمان این است که به خاطر خدا دوست داشته باشی و به خاطر خدا دشمنی بورزی».
0-3031- (22) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث ابن مسعودٍ أخصر منه.
4373-1786- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ؛ الْحُبُّ فِی اللَّهِ، وَالْبُغْضُ فِی اللَّهِ».
رواه أبو داود. وهو عند أحمد أطول منه، وقال فیه: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ ﻷ الْحُبُّ فِی اللَّهِ، وَالْبُغْضُ فِی اللَّهِ».
وفی إسنادهما راو لـم یُسَمَّ.
4374- 3032- (23) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ الله ج: مَتَى السَّاعَةُ؟ قَالَ: «وَمَاذَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟». قَالَ: لاَ شَیْءَ، إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. فَقَالَ: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ أَنَسٌ: فَمَا فَرِحْنَا بِشَیْءٍ فَرَحَنَا بِقَوْلِ النَّبِیِّ ج: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ أَنَسٌ: فَأَنَا أُحِبُّ النَّبِیَّ ج، وَأَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ مَعَهُمْ بِحُبِّی إِیَّاهُمْ [وَإِنْ لَمْ أَعْمَلْ عَمَلَهُمْ][13].
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که مردی از رسول الله ج سؤال نمود: قیامت چه وقت بر پا میشود؟ رسول الله ج فرمود: «برای آن چه آماده کردهای؟». گفت: هیچ چیز جز اینکه الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری». انس س میگوید: ما از چیزی همانند این فرمایش رسول الله ج: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری» خوشحال نشدیم.
انس س میگوید: من رسول الله ج و ابوبکر و عمر را دوست دارم و امیدوارم به خاطر محبتم به آنها همراه آنان باشم [اگر چه عملی چون آنها انجام ندادهام].
(صحیح) وفی روایة للبخاری: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ البَادِیَةِ[14] أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَتَى السَّاعَةُ قَائِمَةٌ؟ قَالَ: «وَیْلَکَ! وَمَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟». قَالَ: مَا أَعْدَدْتُ لَهَا، إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. قَالَ: «إِنَّکَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». فَقُلْنَا[15]: وَنَحْنُ کَذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ». فَفَرِحْنَا یَوْمَئِذٍ فَرَحًا شَدِیدًا.
و در روایت بخاری آمده است: مرد بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! قیامت چه وقت بر پا میشود؟ رسول الله ج فرمود: «وای بر تو! چه برای آن آماده کردهای؟». گفت: برای آن چیزی آماده نکردهام جز اینکه الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری.» پس گفتیم: ما هم اینگونه خواهیم بود؟ رسول الله ج فرمود: «بله». پس آن روز بسیار خوشحال شدیم.
ورواه الترمذی[16] ولفظه: قال: رَأَیْتُ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ج فَرِحُوا بِشَیْءٍ لَمْ أَرَهُمْ فَرِحُوا بِشَیْءٍ أَشَدَّ مِنْهُ. قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! الرَّجُلُ یُحِبُّ الرَّجُلَ عَلَى الْعَمَلِ مِنَ الْخَیْرِ یَعْمَلُ بِهِ وَلَا یَعْمَلُ بِمِثْلِهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».
و در روایت ترمذی آمده است: اصحاب رسول الله ج را دیدم که بسیار خوشحال بودند چنانکه ندیده بودم آنها به خاطر چیزی به این اندازه خوشحال شوند. مردی گفت: ای رسول الله ج! کسی، دیگری را به خاطر کار خیری که انجام میدهد دوست دارد و عمل نیکش همانند او نیست؟ رسول الله ج فرمود: «انسان همراه کسی است که او را دوست دارد».
4375- 3033- (24) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَیْفَ تَری فِی رَجُلٍ أَحَبَّ قَوْمًا وَلَمْ یَلْحَقْ بِهِمْ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابن مسعود س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! چگونه میبینی مردی را که قوم و گروهی را دوست دارد، اما در عمل به آنان نمیرسد [عملی چون آنان ندارد]؟ رسول الله ج فرمود: «انسان با کسی است که او را دوست دارد».
0- 3034- (25) (صحیح لغیره) ورواه أحمد بإسناد حسن مختصراً من حدیث جابرٍ: «المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».
و در روایت احمد آمده است: «انسان همراه کسی است که او را دوست میدارد».
4376- 3035- (26) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّهُ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! الرَّجُلُ یُحِبُّ الْقَوْمَ وَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَعْمَلَ بِعَمَلِهِمْ؟ قَالَ: «أَنْتَ یَا أَبَا ذَرٍّ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ: فَإِنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. قَالَ: «فَإِنَّکَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ: فَأَعَادَهَا أَبُو ذَرٍّ، فَأَعَادَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج.
رواه أبو داود.
از ابوذر س روایت است که میگوید: ای رسول الله ج! مردی گروهی را دوست دارد اما او را یارای عملی چون عمل آنها نیست؟ رسول الله ج فرمود: «ای اباذر، تو همراه کسی هستی که او را دوست داری».
ابوذر گفت: من الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری». ابوذر جملهاش را دوباره گفت و رسول الله ج همان جواب را به او داد.
4377- 3036- (27) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلَا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلَّا تَقِیٌّ».
رواه ابن حبان فی «صحیحه»[17].
از ابو سعید خدری س روایت است: وی از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «جز با مومن دوستی مکن و جز پرهیزگار غذایت را نخورد».
4378- 3037- (28) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ هُنَّ حَقٌّ: لَا یَجْعَلُ اللَّهُ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِی الْإِسْلَامِ کَمَنْ لَا سَهْمَ لَهُ، وَلَا یَتَوَلَّى اللَّهَ عَبْداً فَیُوَلِّیهِ غَیْرَهُ، وَلَا یُحِبُّ رَجُلٌ قَوْمًا إِلَّا حُشِرَ مَعَهُمْ».
رواه الطبرانی فی «الصغیر» و «الأوسط» بإسناد جید.
و از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نکته حق است: خداوند کسی را که در اسلام سهمی دارد همچون کسی که سهمی در آن ندارد، قرار نداده است و خداوند وقتی سرپرستی بندهای را به عهده گرفت، او را به کس دیگری واگذار نمیکند و کسی گروهی را دوست ندارد مگر اینکه با آنها محشور میشود».
0- 3038-(29) (صحیح لغیره) ورواه فی «الکبیر» من حدیث ابن مسعود[18].
4379- 3039- (30) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثٌ أَحْلِفُ عَلَیْهِنَّ: لَا یَجْعَلُ اللَّهُ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِی الْإِسْلَامِ کَمَنْ لَا سَهْمَ لَهُ، وَأَسْهُمُ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ: الصَّلَاةُ، وَالصَّوْمُ، وَالزَّکَاةُ، وَلَا یَتَوَلَّى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبْدًا فِی الدُّنْیَا فَیُوَلِّیهِ غَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یُحِبُّ رَجُلٌ قَوْمًا إِلَّا جَعَلَهُ اللَّهُ مَعَهُمْ» الحدیث.
رواه أحمد بإسناد جید. [مضی 5- الصلاة/13]
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نکته است که بر [حق بودن] آنها قسم یاد میکنم: خداوند کسی را که در اسلام سهمی دارد همانند کسی که سهمی در آن ندارد، قرار نداده است و سهم و بهرههای اسلام سه چیز است: نماز و روزه و زکات؛ و خداوند وقتی سرپرستی بندهای را به عهده گرفت، در آخرت ولی و سرپرستی او را به کس دیگری نمیسپارد؛ و کسی گروهی را دوست ندارد مگر اینکه خداوند او را با آنها قرار میدهد».
4380- 1787- (9) (ضعیف جداً) وَعَنهَا قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الشِّرْکُ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الصَّفَا فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ، وَأَدْنَاهُ أَنْ تُحِبَّ عَلَى شَیْءٍ مِنَ الْجَوْرِ، وَتُبْغِضَ عَلَى شَیْءٍ مِنَ الْعَدْلِ، وَهَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحَبُّ وَالْبُغْضُ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ﴾».
رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[19].
32 ـ (الترهیب من السحر، وإتیان الکهان والعرافین والمنجمین بالرمل والحصى أو نحو ذلک وتصدیقهم)
([1]) قلت: الروایة الثانیة هی للنسائی وحده دون الآخرین، کما حققه الناجی، وقد خرجتها فی "الصحیحة" (3423).
([2]) أی: فی "الأوسط" (رقم 5275- ط).
([3]) قلت: کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة، وفیه (عبدالرحمن بن زیاد الأفریقی)، وهو ضعیف، وفاتهما عزوه للطبرانی أیضاً فی "المعجم الکبیر" (13/ 28/ 55)، لکن لیس عنده قوله: "وألْحق. .".
([4]) عبارت است از حرکت در نیمهروز هنگام شدت گرما.
([5]) قلت: وأحمد، والحاکم (4/ 168-170)، وصححه، ووافقه الذهبی.
([6]) به فتح حاء؛ یعنی: «وجبت»:«واجب شد»؛ چنانکه ناجی میگوید. میگویم: و با ضمهی حاء نیز میآید چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ».
([7]) لم أره عنده من حدیث عمرو بن عبسة. وأما المعلقون الثلاثة فزعموا أنه "رواه الحاکم (4/ 169)"! وهذا من تخالیطهم الکثیرة، فإن الموجود عنده فی المکان المشار إلیه إنما هو حدیث أبی إدریس المتقدم قبل حدیثین.
([8]) عزوه لأحمد وهم أو خطأ من بعض الناسخین، وإنما رواه الطبرانی کما قال الهیثمی، وهو فی معجمه "الکبیر" (12/ 134/ 12686)، وفیه عنعنة حبیب بن أبی ثابت، لکن له شواهد یتقوى بها، منها حدیث عمرو بن عبسة المتقدم (14- الذکر/ 2).
([9]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الغماری ثم المعلقون الثلاثة!! وفیه الحسین بن أبی السری العسقلانی، کذبه أبو عروبة الحرانی وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5534).
([10]) وکذا قال الهیثمی (10/ 77).
([11]) یعنی: کسی نمیداند آنان کیستند. و (النوازع): عبارت است از کسی که مشتاق خانوادهاش میباشد.
([12]) کذا قال، ولم یروه الحاکم من حدیث أبی مالک، وإنما من حدیث ابن عمر (4/ 170-171)، وقد خرجتهما فی "الصحیحة" (3464).
([13]) زیادة من "البخاری"، والسیاق له، وقد أخرجه فی "مناقب عمر"، والروایة الأخرى له أخرجها فی "الأدب"، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها منه.
([14]) وی همان بادیهنشینی است که در مسجد ادرار کرد. چنانکه در حدیث دیگری در «فتح الباری» از وی ذکر شده است.
([15]) الأصل: (قال)، والتصحیح من البخاری، ورواه أحمد (3/ 192) بلفظ: "قال: قال أصحابه".
([16]) کذا الأصل، ولعله سبق قلم أو خطأ من الناسخ؛ فإن اللفظ المذکور إنما هو لأبی داود فی "الأدب" رقم (5127- حمص)، وأما الترمذی فرواه (2386) نحو روایة البخاری الثانیة، وصححه.
([17]) قال الناجی (203/ 1): "عزوه إلى ابن حبان -وقد رواه أبو داود والترمذی وحسنه- عجیب، مع أنه ذکره فی "مختصر السنن"، لکن الذی وقع له فی هذا الکتاب لم یقع له فی غیره"!
([18]) قلت: الظاهر من إطلاقه أنه یعنی: مرفوعاً، والواقع أنه أخرجه فی "الکبیر" (9/ 175-176) من طریق عبدالرزاق، وکذلک رواه هذا فی "المصنف" (11/ 199/ 20318)، وکذلک ذکره الهیثمی (1/ 38) وأعلّه بالانقطاع. ثم رواه الطبرانی بإسناد آخر، ولکنه موقوف منقطع أیضاً، إلا أنه فی حکم المرفوع. وقد رواه البیهقی فی "الشعب" (6/ 489-490) من الوجه الأول.
([19]) کذا قال! وتعقبه الذهبی بقوله (2/ 291): "قلت: عبدالأعلى (یعنی ابن أعین) قال الدارقطنی: لیس بثقة". لکن جملة الشرک منه لها شواهد خرجتها مع الحدیث فی "الضعیفة" (3755)، وقد تقدم أحدها فی "الصحیح" أول الکتاب (1- الإخلاص /2/ 15).