ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترهیب از نگهداری سگ مگر برای شکار یا نگهبانی از گله
4456-3100- (1) (صحیح) عَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ صَیْدٍ أَوْ مَاشِیَةٍ؛ فَإِنَّهُ یَنقُصُ مِنْ أَجْرِهِ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
رواه مالک والبخاری ومسلم والترمذی والنسائی[1].
از ابن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس سگی جز سگ شکاری و سگ گله نگه دارد، هر روز دو قیراط[2] از ثواب اعمالش کاسته میشود».
وفی روایة للبخاری: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا لَیْسَ بِکَلْبِ مَاشِیَةٍ أَوْ ضَارِیَةٍ[3]، نَقَصَ کُلَّ یَوْمٍ مِنْ عَمَلِهِ قِیرَاطَانِ».
و در روایت بخاری آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس از سگی جز سگ گله و سگ شکاری نگهداری کند، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالش کاسته میشود».
ولـمسلم: «أَیُّمَا أَهْلِ دَارٍ اتَّخَذُوا کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ مَاشِیَةٍ، أَوْ کَلْبَ صَائِدٍ؛ نَقَصَ مِنْ عَمَلِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
و در روایت مسلم آمده است: «اهل خانهای که سگی جز سگ گله و سگ شکاری نگه دارند، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالشان کاسته میشود».
4457-3101- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَمْسَکَ کَلْبًا فَإِنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ عَمَلِهِ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطٌ، إِلَّا کَلْبَ حَرْثٍ أَوْ مَاشِیَةٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سگی نگه دارد هر روز قیراطی از ثواب اعمالش کاسته میشود مگر سگ نگهبان و سگ گله».
وفی روایة لـمسلم: «مَنِ اقْتَنَى کَلْبًا، لَیْسَ بِکَلْبِ صَیْدٍ وَلَا مَاشِیَةٍ وَلَا أَرْضٍ، فَإِنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِهِ قِیرَاطَانِ کُلَّ یَوْمٍ».
و در روایت مسلم آمده است: «هرکس سگی جز سگ شکار و سگ گله و سگ زمین زراعی [سگ نگهبان] نگه دارد، هر روز دو قیراط از ثواب اعمالش کاسته میشود».
4458-3102- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُغَفَّلٍ س قَالَ: إِنِّی لَمِمَّنْ یَرْفَعُ أَغْصَانَ الشَّجَرَةِ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ یَخْطُبُ فَقَالَ: «لَوْلَا أَنَّ الکِلَابَ أُمَّةٌ مِنَ الأُمَمِ لَأَمَرْتُ بِقَتْلِهَا، فَاقْتُلُوا مِنْهَا کُلَّ أَسْوَدَ بَهِیمٍ، وَمَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ یَرْتَبِطُونَ کَلْبًا؛ إِلَّا نَقَصَ مِنْ عَمَلِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطٌ إِلَّا کَلْبَ صَیْدٍ، أَوْ کَلْبَ حَرْثٍ، أَوْ کَلْبَ غَنَمٍ».
از عبدالله بن مغفل س روایت است، رسول الله ج خطبه میخواند و من جزو کسانی بودم که شاخهی درخت خرما را از صورتش کنار میزدم؛ ایشان فرمود: «اگر سگها امتی از امتها نبودند[4]، دستور به قتل آنها میدادم و هر سگ کاملا سیاه را بکشید؛ و اهل خانهای نیستند که از سگی نگهداری میکنند مگر اینکه از اعمال آنها هر روز یک قیراط کم میشود مگر اینکه سگ شکاری یا سگ مزرعه یا سگ گله باشد».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن»، وابن ماجه؛ إلا أنه قال: «وَمَا مِنْ قَوْمٍ اتَّخَذُوا کَلْبًا إِلَّا کَلْبَ مَاشِیَةٍ، أَوْ کَلْبَ صَیْدٍ، أَوْ کَلْبَ حَرْثٍ؛ إِلَّا نَقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ کُلَّ یَوْمٍ قِیرَاطَانِ».
و در روایت این ماجه آمده است: «هیچ گروهی نیست که سگ نگهداری کند مگر اینکه سگ گله یا سگ شکاری یا سگ مزرعه باشد، مگر اینکه هر روز از ثواب آنها به اندازهی دو قیراط کم میشود».
4459-3103- (4) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: وَاعَدَ رَسُولَ اللهِ ج جِبْرِیلُ ÷ فِی سَاعَةٍ أَن یَأْتِیَهُ، فَجَاءَتْ تِلْکَ السَّاعَةُ وَلَمْ یَأْتِهِ، قَالَت: وَکَانَ بِیَدِهِ عَصًا فَطَرَحَهَا مِنْ یَدِهِ، وَهُوَ یَقُولُ: «مَا یُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ وَلَا رُسُلُهُ». ثُمَّ الْتَفَتَ فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ، فَقَالَ: «مَتَى دَخَلَ هَذَا الْکَلْبُ؟». فَقُلتُ: وَاللهِ مَا دَرَیْتُ؟ فَأَمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَجَاءَ جِبْرِیلُ ÷، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «وَعَدْتَنِی فَجَلَسْتُ لَکَ وَلَمْ تَأْتِنی»، فَقَالَ: مَنَعَنِی الْکَلْبُ الَّذِی کَانَ فِی بَیْتِکَ، إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا صُورَةٌ.
رواه مسلم.
از عایشه ل روایت است که میگوید: جبرئیل ÷ به رسول الله ج وعده داد که در ساعتی مشخص به دیدنش میآید. آن لحظه فرا رسید، ولی جبرئیل نیامد. رسول الله ج عصایی را که در دستش بود به زمین انداخت و فرمود: «الله و پیامآورانش خلاف وعده نمیکنند». سپس متوجه شد که تولهسگی زیر تخت اوست. فرمود: «این سگ چه وقت داخل شده؟». گفتم: به خدا قسم آمدنش را متوجه نشدم. پس رسول الله ج بیرون راندن آن از خانه دستور داد؛ سپس جبرئیل آمد. رسول الله ج فرمود: «به من وعده دادی، منتظر ماندم ولی نیامدی؟!». گفت: سگی که در خانهات بود مانع ورودم شد. ما به خانهای که در آن سگ و تصویر باشد وارد نمیشویم.
4460-3104- (5) (صحیح) وَعَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: احْتَبَسَ جِبْرِیلُ عَلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ لَهُ: «مَا حَبَسَکَ؟»، فَقَالَ: «إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ».
رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح».
از بریده س روایت است که: جبریل از آمدن نزد رسول الله ج تأخیر نمود، پس رسول الله ج به او فرمود: «علت تأخیرت چه بود؟». گفت: «ما [فرشتگان] به خانهای که در آن سگ باشد وارد نمیشویم».
4461-3105– (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَانِی جِبْرِیلُ فَقَالَ: إِنِّی کُنْتُ أَتَیْتُکَ البَارِحَةَ فَلَمْ یَمْنَعْنِی أَنْ أَکُونَ دَخَلْتُ عَلَیْکَ البَیْتَ الَّذِی کُنْتَ فِیهِ إِلَّا أَنَّهُ کَانَ فِی بَابِ البَیْتِ تِمْثَالُ الرِّجَالِ، وَکَانَ فِی البَیْتِ قِرَامُ سِتْرٍ فِیهِ تَمَاثِیلُ، وَکَانَ فِی البَیْتِ کَلْبٌ، فَمُرْ بِرَأْسِ التِّمْثَالِ الَّذِی بِالبَابِ فَلْیُقَطَّعْ فَیَصیرَ کَهَیْئَةِ الشَّجَرَةِ، وَمُرْ بِالسِّتْرِ فَلْیُقَطَّعْ، وَیُجْعَلْ مِنْهُ وِسَادَتَیْنِ مُنْتَبَذَتَیْنِ تُوطَآنِ، وَمُرْ بِالکَلْبِ فَیُخْرَجْ». فَفَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج، وَکَانَ ذَلِکَ الکَلْبُ جِرْوًا لِلْحُسَینِ أَوِ للحَسَنِ تَحْتَ نَضَدٍ لَهُ، فَأُمِرَ بِهِ فَأُخْرِجَ».
رواه أبو داود والترمذی - واللفظ له – وقال: «حدیث حسن صحیح»، والنسائی وابن حبان فی «صحیحه». [مضی هنا/33].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبریل نزد من آمد و به من گفت: شب گذشته نزد تو آمدم و هیچ چیزی مانع ورودم نشد مگر وجود مجسمهی مردانِ جلو در و پردهی نازکی در خانه که روی آن تصاویری بود و سگی که در خانه بود؛ پس سر مجسمهای که در خانه بود قطع کن تا همچون درختی گردد و پرده را به تکههای مختلف درآورده و از آن دو بالش مفروش که بر آن نشسته میشود، بساز و سگ را خانه بیرون کن».
رسول الله ج چنین عمل نمود؛ و آن تولهسگ برای حسن یا حسین بود که زیر تخت رسول الله ج رفته بود که دستور داد بیرونش کنند.
(النَّضَد) به فتح نون و ضاد: عبارت است از تخت؛ چون کالا بر آن چیده و مرتب میشود. [«نضد» در اصل به معنای چیدن و مرتب کردن میباشد.]
4462-3106- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ س: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَعَلَیْهِ الْکَآبَةُ، فَسَأَلْتُهُ مَا لَهُ؟ فَقَالَ: «لَمْ یَأْتِین جِبْرِیلُ مُنْذُ ثَلَاثٍ». فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ بَیْنَ بُیُوتِهِ... فَبَدَا لَهُ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَهَشَّ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقَالَ:«مَا لَکَ لَمْ تَأْتِنِی؟». فَقَالَ: «إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا تَصَاوِیرُ».
رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی «الصحیح»[5]. ورواه الطبرانی فی «الکبیر» بنحوه. وقد روى هذه القصة غیر واحد من الصحابة بألفاظ متقاربة، وفیمـا ذکرنا کفایة.
از اسامة بن زید س روایت است: بر رسول الله ج وارد شدم که آثار اندوه بر چهرهاش هویدا بود، علتش را پرسیدم؟ فرمود: «سه روز است که جبریل نزدم نیامده». در این هنگام توله سگی بین خانههای پیامبر مشاهده شد... پس جبریل برای پیامبر آشکار شده و رسول الله ج مشتاقانه به او گفت: «چرا نزدم نیامدی؟». فرمود: ما در خانه ای که سگ و تصویر در آن باشد وارد نمیشویم».
42 ـ (الترهیب من سفر الرجل وحده أو مع آخر فقط، وما جاء فی: خیر الأصحاب عدة[6])
([1]) قلت: والسیاق له؛ إلا أنه قال: "نقص. . " إلى آخره، لیس عنده: "فإنه ینقص"، وهو عند البخاری (5481)؛ إلا أنه قال: "إلا کلب ماشیة أو ضاریاً". ومنه یبدو أن المؤلف لفق الحدیث من روایتین! وقد مضى له أمثلة.
([2]) هر قیراط به اندازهی بزرگی کوه احد است. صحیح بخاری شمارهی حدیث 47
([3]) الأصل: (صید)، والتصویب من البخاری (5480- فتح).
([4]) ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُم ...﴾ [الأنعام: 38] «هیچ جننبدهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، مگر اینکه امتهایی مانند شما هستند». مصحح
([5]) قلت: فی إسناده (5/ 203) (الحارث بن عبدالرحمن)، وهو العامری، لیس من رجال "الصحیح"، وقد وثقه غیر واحد، ولم یروِ عنه إلا واحد، والقصة محفوظة عن جمع من الصحابة کما أشار إلى ذلک المؤلف، لکن لیس فی شیء من طرقهم قوله فی الکلب: "فأمر به فقتل"، فهو منکر، أو شاذ على الأقل، ولذلک حذفته مشیراً إلیه بالنقط، ولا یقویه روایة الطبرانی التی عقب بها المؤلف، فإنها عنده فی "المعجم الکبیر" (1/ 125/ 387) من طریق خالد بن یزید العمری... ولفظه: "قال أسامة: فوضعت یدی على رأسی فصحت، فقال: ما لک یا أسامة؟ فقلت: کلب، فأمر به النبی ج فقتل..."، فإن العمری هذا کذاب، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6778). وانظر "صحیح الترغیب" هنا، و"آداب الزفاف" (190-197/ المکتبة المعارف).
([6]) یشیر بذلک إلى حدیث ابن عباس: خیر الصحابة أربعة. . . "، وهو ضعیف [وسیأتی].