ترغیب به توبه کردن و شتابیدن به سوی آن و انجام کار نیک بعد از هر گناه
4503-3135- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَبْسُطُ یَدَهُ بِاللَّیْلِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ النَّهَارِ، وَیَبْسُطُ یَدَهُ بِالنَّهَارِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ اللَّیْلِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»[1].
رواه مسلم والنسائی.
از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند دست مبارکش را به شب میگستراند تا توبه کسی را که در روز گناه نموده قبول نماید و دست مبارکش را در روز میگستراند تا توبه گناهکار شب را بپذیرد، تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند».
4504-3136- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا؛ تَابَ اللهُ عَلَیْهِ».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس پیش از طلوع خورشید از مغرب توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد».
4505-3137- (3) (حسن) وَعَنْ صَفْوَانَ بْنِ عَسَّالٍ س عَنْ النَّبِیَّ ج: «إِنَّ مِنْ قِبَلِ الْمَغْرِبِ لَبَابًا مَسِیرَةُ عَرْضِهِ أَرْبَعُونَ عَامًا، أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً، فَتَحَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لِلتَّوْبَةِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ، فَلَا یُغْلِقُهُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْهُ».
رواه الترمذی فی حدیث، والبیهقی واللفظ له[2]، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح».
از صفوان بن عسّال س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در جهت مغرب دری است به عرض چهل یا هفتاد سال که خداوند آن را در روز خلقت آسمانها و زمین برای توبه گشوده و آن را تا قبل از طلوع خورشید از جهت مغرب نخواهد بست»[3].
وفی روایة له وصححها أیضاً: قَالَ زِرٌّ - یعنی ابن حبیش -: فَمَا بَرِحَ- یعنی صفوان- یُحَدِّثُنِی حَتَّى حَدَّثَنِی: «أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ بِالمَغْرِبِ بَابًا عَرْضُهُ مَسِیرَةُ سَبْعِینَ عَامًا لِلتَّوْبَةِ، لَا یُغْلَقُ مَا لمَ تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ قِبَلِهِ، وَذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: ﴿یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا﴾».
ولیس فی هذه الروایة ولا الأولی[4] تصریح برفعه کما صرح به البیهقی، وإسناده صحیح أیضا.
و در روایتی از بیهقی آمده است: زر بن حبیش گفت: صفوان برای من حدیثی نقل نمیکرد تا اینکه این حدیث را برایم روایت کند: «خداوند در جهت مغرب دری برای توبه به عرض مسیر هفتاد سال قرار داده است و تا زمانی که خورشید از آن جهت طلوع نکرده، آن را نمیبندد و این گفتار پروردگار است: ﴿یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا﴾ [الأنعام: 158] «روزیکه بعضی از آیات پروردگارت بیاید (و بر آنها ظاهر شود)، ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان (عمل) نیکی انجام ندادهاند، سودی به حال آنها نخواهد داشت».
4506-1827- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ، سَبْعَةٌ مُغْلَقَةٌ، وَبَابٌ مَفْتُوحٌ لِلتَّوْبَةِ؛ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ نَحْوِهِ».
رواه أبو یعلى والطبرانی بإسناد جید[5].
4507-3138- (4) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْ أَخْطَأْتُمْ حتَّى تبلُغَ السماءَ، ثُمَّ تُبْتُمْ؛ لَتابَ الله علیْکُمْ».
رواه ابن ماجه بإسناد جید.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر آنقدر گناه کنید که گناههایتان به آسمان برسد، سپس توبه کنید، خداوند توبهی شما را میپذیرد».
4508-1828- (2) (ضعیف) وَعَن جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ یَطُولَ عُمْرُهُ، وَیَرْزُقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ».
رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[6].
4509-1829- (3) (ضعیف جداً) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَسْبِقَ الدَّائِبَ الْمُجْتَهِدَ؛ فَلْیَکُفَّ عَنِ الذُّنُوبِ».
رواه أبو یعلى ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا یوسف بن میمون[7].
(الدائب) با همزة مکسوره بعد از الف: عبارت است از کسی که خود را در عبادت خسته میکند و در آن بسیار تلاش مینماید.
4510-1830- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُؤْمِنُ وَاهٍ رَاقِعٌ، فَسَعِیدٌ مَنْ هَلَکَ[8] عَلَى رَقْعِهِ».
رواه البزار، والطبرانی فی «الصغیر» و «الأوسط».
طبرانی میگوید: «(واه): به معنای گنهکار. و (راقع): یعنی توبهکنندهای که طلب مغفرت میکند».
4511-1831- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ وَمَثَلُ الْإِیمَانِ؛ کَمَثَلِ الْفَرَسِ فِی آخِیَّتِهِ، یَجُولُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى آخِیَّتِهِ، وَإِنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْهُو ثُمَّ یَرْجِعُ، فَأَطْعِمُوا طَعَامَکُمُ الْأَتْقِیَاءَ، وَأولوا مَعْرُوفَکُمُ الْمُؤْمِنِینَ».
رواه ابن حبان فی «صحیحه»[9].
(الآخیة) بمد الهمزة وکسر الخاء المعجمة بعدها یاء مثناة تحت مشددة: هی حبل یدفن فی الأرض مثنیا ویبرز منه کالعروة تشد إلیها الدابة. وقیل: هو عود یعرض فی الحائط تشد إلیه الدابة.
4512-3139- (5) (حسن) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «کُلُّ ابنِ آدَمَ خَطَّاءٌ، وَخَیْرُ الْخَطَّائِینَ التَّوَّابُونَ».
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همهی فرزندان آدم خطاکارند و بهترین خطاکاران توبه کنندگانند».
رواه الترمذی وابن ماجه والحاکم؛ کلهم من روایة علی بن مسعدة، وقال الترمذی: «حدیث غریب لا نعرفه إلا من حدیث علی بن مسعدة عن قتادة». وقال الحاکم: «صحیح الإسناد».
4513-3140- (6) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ عَبْدًا أَصَابَ ذَنْبًا فَقَالَ: یَا رَبِّ! إِنِّی أَذْنَبْتُ ذَنباً فَاغْفِرْهُ لِی، فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ: عَلِمَ عَبْدِی أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِهِ، فَغَفَرَ لَهُ، ثُمَّ مَکَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَصَابَ ذَنْبًا آخَرَ، وَرُبَّمَا قَالَ: ثُمَّ أَذْنَبَ ذَنْبًا آخَرَ، فَقَالَ: یَا ربِّ! إنِّی أذْنَبْتُ ذَنْباً آخَر فاغْفِرْهُ لی، قال ربُّه: عَلِمَ عَبْدی أنَّ لَهُ ربّاً یغْفِرُ الذنْبَ ویأْخُذُ بِهِ؛ فَغَفَر لَهُ، ثُمَّ مکَثَ ما شاءَ الله، ثُمَّ أصابَ ذَنْباً آخَرَ ورُبَّما قال: ثُم أذْنَب ذَنباً آخَرَ، فقال: یا ربِّ! إنِّی أذْنبْتُ ذَنْباً فاغْفِرْهُ لی، فقال ربُّه: علِمَ عبْدی أنَّ لَهُ ربّاً یغْفِرُ الذنْبَ ویأْخُذُ بِه، فقال ربُّه: غَفَرْتُ لِعَبْدی، فلْیَعْمَلْ ما شَاءَ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که وی از رسول الله ج شنیده که فرمود: «یکی از بندگان مرتکب گناهی شد و گفت: پروردگارا! مرتکب گناهی شدهام آن را بیامرز، خداوند متعال فرمود: بندهی من دانست پروردگاری دارد که گناهش را میبخشد و در برابر آن مواخذه میکند پس خداوند او را بخشید. سپس طبق خواستهی خداوند مدتی میگذرد و باز مرتکب گناه دیگری میشود و میگوید: پروردگارا مرتکب گناه دیگری شدم آن را بیامرز، پروردگارش میفرماید: بندهی من دانست پروردگاری دارد که گناهش را میآمرزد و یا در برابر آن مجازات میکند؛ سپس خداوند او را آمرزید. پس از این طبق خواستهی خداوند مدتی میگذرد و باز مرتکب گناه دیگری میشود و میگوید: پروردگارا مرتکب گناه دیگری شدم آن را بیامرز، پروردگارش میفرماید: بندهی من دانست پروردگاری دارد که گناهش را میآمرزد و یا در برابر آن مجازات میکند؛ سپس خداوند متعال میفرماید: بندهام را آمرزیدم هر چه میخواهد انجام دهد».
اینکه فرمود: «فلیعمل ما شاء» به این معناست که: مادامی که وی مرتکب گناه شده و به دنبال آن طلب مغفرت نموده و از آن توبه کند و به آن گناه بازنگردد – چرا که فرمود: «ثم أصاب ذنبا آخر»: سپس گناه دیگری را مرتکب گردد – اگر این رویهی وی باشد هرچه میخواهد انجام دهد؛ زیرا هرگاه مرتکب گناهی میشود، توبه و طلب مغفرتش کفارهی گناهش میگردد و به این ترتیب ضرری متوجه وی نمیگردد. اما اینکه مرتکب گناه شود و به زبان استغفار کرده و دست از گناهش نکشد و آن را تکرار کند این توبه ی دروغگویان میباشد.
4514-3141- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْبًا کَانَتْ نُکْتَةً سَوْدَاءُ فِی قَلْبِهِ، فَإِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صُقِلَ مِنْهَا، وَإِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى یُغَلَّفَ قَلْبُهُ، فَذَلِکَ الرَّانُ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ: ﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم﴾».
رواه الترمذی وصححه، والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم واللفظ له من طریقین قال فی أحدهما: «صحیح على شرط مسلم». [مضی 15- الدعاء/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «وقتی بندهای مرتکب گناهی میشود یک نقطه سیاه بر قلب او نقش میبندد، اگر توبه کرد و از گناه خود دست کشید، آن نقطه پاک خواهد شد و اگر بر گناهانش افزود، نقطههای سیاه در قلبش افزون میگردد چنانکه تمام قلبش را میپوشاند و این همان زنگاری است که خداوند متعال آن را در کتابش ذکر میفرماید: ﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤﴾ [المطففین: 14] «هرگز چنین نیست (که آنها گمان میکنند) بلکه (بسب) آنچه کردهاند بر دلهایشان زنگار بسته است».
(حسن) ولفظ ابن حبان وغیره: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَخْطَأَ خَطِیئَةً یُنکَتُ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ، فَإِنْ هُوَ نَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ وَتَابَ صُقِلَتْ، فَإِنْ عَادَ زِیدَ فِیهَا حَتَّى تَعْلُوَ قَلْبَهُ» الحدیث.
و در روایت ابن حبان آمده است: «هنگامی که بندهای مرتکب گناهی میشود یک نقطه سیاه بر قلب او نقش میبندد، اگر توبه کند و از گناه خود دست کشد، آن نقطه پاک خواهد شد و اگر به تکرار گناه روی آورد، رفته رفته نقطههای سیاه قلب او را در بر میگیرد».
4515-3142- (8) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَتْ قُرَیشٌ لِلنَّبیِّ ج: ادْعُ لنا ربَّک یَجْعَلْ لنا الصَّفا ذَهَباً، فإنْ أصْبحَ ذَهباً اتَّبَعْناک، فدعَا ربَّه، فأتاهُ جبریلُ علیه السلامُ فقال: إنّ ربَّک یُقْرِئُکَ السلامَ وَیَقُولُ لَک: إنْ شئْت أصْبَح لهُم الصَّفا ذَهباً، فَمْن کَفَر منهم عَذَّبْتُه عَذاباً لا أعَذِّبُه أحَداً مِنَ العَالَمینَ، وإنْ شئْتَ فَتَحْتُ لهم بابَ التوْبَةِ والرحْمَةِ، قال: «بَلْ بابَ التوْبَةِ والرحْمَةِ».
رواه الطبرانی[10]، ورواته رواة «الصحیح».
از ابن عباس ب روایت است که قریش به رسول الله ج گفتند: از پروردگارت بخواه که کوه صفا را برای ما طلا کند؛ اگر آن کوه طلا شد از تو پیروی میکنیم؛ پس رسول الله ج به پیشگاه خداوند دعا کرد. جبرئیل ÷ نزد او آمد و گفت: ای محمد ج! خداوند به تو سلام رسانید و به تو چنین میگوید: اگر میخواهی کوه صفا را برای آنان طلا میگردانم ولی به دنبال آن هر کسی از آنان کفر ورزید چنان او را مورد عذاب قرار خواهم داد که در جهان بیمانند باشد و یا میخواهی باب توبه و رحمت را برای آنان بگشایم». رسول الله ج فرمود: «بلکه خواهان گشایش باب توبه و رحمت میباشم».
4516-3143 -(9) (حسن) وَعَنْ عَبدِالله ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یَقْبَلُ تَوْبَةَ العَبْدِ مَا لَمْ یُغَرْغِرْ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: «حدیث حسن [غریب]»[11].
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند توبهی بندهاش را پیش از آنکه روحش به گلوگاهش برسد، میپذیرد».
(یغرغر) بغینین معجمتین، الأولى مفتوحة والثانیة مکسورة، وبراء مکررة؛ یعنی: مادامی که روحش به حلقوم نرسیده باشد. و این به منزلهی غرغره کردن چیزی میباشد.
4517-3144- (10) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللهِ مَا اسْتَطَعْتَ، وَاذْکُرِ اللهَ عِنْدَ کُلِّ حَجَرٍ وشَجَرٍ، وَمَا عَمِلْتَ مِنْ سُوءٍ فَأَحْدِثْ لَهُ تَوْبَةً: السِّرُّ بِالسِّرِّ، وَالْعَلَانِیَةُ بِالْعَلَانِیَةِ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن؛ إلا أن عطاء لم یدرک معاذاً. ورواه البیهقی فأدخل بینهما رجلاً لـم یسمَّ[12].
از معاذ بن جبل س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! مرا توصیه فرما؛ فرمود: «به قدر استطاعتت تقوای پروردگارت را پیشه کن و خداوند را کنار هر سنگ و درختی یاد کن. و هر زمانی که مرتکب عمل بدی شدی فورا توبه کن، پنهانی را به صورت پنهانی و آشکارش را آشکارا».
4518-1832- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا تَابَ العَبدُ مِنْ ذُنوبِهِ؛ أَنْسَى الله حَفَظَتَهُ ذُنُوبَهُ، وَأنْسى ذلک جَوارِحَهُ ومعالِمَهُ مِنَ الأَرْضِ، حتَّى یلْقَى الله یومَ القِیامَةِ ولیسَ علیهِ شاهِدٌ مِنَ الله بذَنْبٍ».
رواه الأصبهانی.
4519-1833- (7) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «النادِمُ ینتَظِرُ مِنَ الله الرحْمةَ، والمُعْجَبُ ینتَظِرُ المقْتَ، واعلَموا عبادَ الله أنَّ کلَّ عاملٍ سیقدُمُ على عَمَلِه، ولا یَخرُج مِنَ الدنیا حتى یَرى حُسْنَ عمَلِهِ وسوءَ عَمَلِهِ، وإنَّما الأعمالُ بخواتیمِها، واللیلُ والنهارُ مَطِیَّتانِ، فأحْسِنوا السیرَ علیهِما إلى الآخرَةِ، واحذَرُوا التَّسْوِیفَ؛ فإنَّ الموتَ یأتی بَغْتَةً، ولا یَغْتَرَّنَّ أحدُکم بحُلْمِ الله عزَّ وجلَّ، فإنَّ الجنَّةَ والنارَ أقْرَبُ إلى أحدِکُمْ مِنْ شِراک نَعْلِهِ. ثُمَّ قرأَ رسولُ الله ج: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾».
رواه الأصبهانی من روایة ثابت بن محمد الکوفی العابد[13].
4520-3145- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بنِ مَسعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ».
رواه ابن ماجه والطبرانی؛ کلاهما من روایة أبی عبیدة بن عبدالله بن مسعود عن أبیه، ولم یسمع منه. ورواة الطبرانی رواة «الصحیح».
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «توبهکننده از گناه همچون کسی است که اصلاً گناه نکرده است».
0-1834 -(8) (ضعیف) ورواه ابن أبی الدنیا، والبیهقی مرفوعا أیضا من حدیث ابن عباس وزاد: «وَالْمُسْتَغْفِرُ مِنَ الذَّنْبِ وَهُوَ مُقِیمٌ عَلَیْهِ؛ کَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ».
وقد رُوی بـهذه الزیادة موقوفاً، ولعله أشبه.
4521-3146- (12) (صحیح) وَعَن حُمَیْدٍ الطَّوِیلَ قَالَ: قُلْتُ لِأَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: أَقَالَ النَّبِیُّ ج: «النَّدَمُ تَوْبَةٌ»؟ قَالَ: نَعَمْ.
رواه ابن حبان فی «صحیحه».
حمید طویل میگوید: به انس بن مالک س گفتم: آیا رسول الله ج فرموده: «پشیمانی توبه است». انس گفت: بله.
4522-3147- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَعقِل[14] قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَأَبِی عَلَى ابْنِ مَسْعُودٍ، فَقَالَ لَهُ أَبِی: سَمِعْتَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «النَّدَمُ تَوْبَةُ»؟ قَالَ: نَعَمْ.
رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد».
عبدالله بن مَعقِل میگوید: من و پدرم نزد عبدالله بن مسعود س رفتیم، پدرم به او گفت: از رسول الله ج شنیدهای که فرموده باشد: پشیمانی توبه است؟ عبدالله س جواب داد: بله.
4523-1835- (9) (موضوع) وَعَنْ عَائِشَةَ ل عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «مَا عَلِمَ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ نَدَامَةً عَلَى ذَنْبٍ؛ إِلَّا غَفَرَ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَسْتَغْفِرَهُ مِنْهُ».
رواه الحاکم من روایة هشام بن زیاد وهو ساقط، وقال: «صحیح الإسناد»!.
4524-3148- (14) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَیْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ الْمَدْحُ مِنَ اللهِ، مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ مَدَحَ نَفْسَهُ، وَلَیْسَ أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللهِ، مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ[15]، وَلَیْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ الْعُذْرُ[16] مِنَ اللهِ، مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ أَنْزَلَ الْکِتَابَ وَأَرْسَلَ الرُّسُلَ».
رواه مسلم.
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچکس مثل خداوند مدح [خودش] را دوست ندارد بدین جهت خود را ستایش نموده است؛ و هیچکس از خداوند غیورتر نیست بدین جهت گناهان و زشتیها را حرام نموده است؛ و هیچکس مثل خداوند پذیرفتن عذر را دوست ندارد، بدین جهت کتاب را نازل و انبیا را فرستاده است».
4525-3149- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَذَهَبَ اللهُ بِکُمْ، وَلَجَاءَ بِقَوْمٍ یُذْنِبُونَ فَیَسْتَغْفِرُونَ اللهَ، فَیَغْفِرُ لَهُمْ».
رواه مسلم وغیره.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسی که جانم به دست اوست اگر شما گناه نمیکردید، خداوند شما را از میان برمیداشت و کسانی را [به جای شما] میآورد که گناه کنند و از الله متعال آمرزش بخواهند و او نیز آنها را بیامرزد».
4526-3150- (16) (صحیح) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س: أَنَّ امْرَأَةً مِنْ جُهَیْنَةَ أَتَتْ رَسُولَ اللهِ ج وَهِیَ حُبْلَى مِنَ الزِّنَا؛ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَصَبْتُ حَدًّا، فَأَقِمْهُ عَلَیَّ، فَدَعَا نَبِیُّ اللهِ ج وَلِیَّهَا، فَقَالَ: «أَحْسِنْ إِلَیْهَا، فَإِذَا وَضَعَتْ فَأْتِنِی بِهَا». فَفَعَلَ، فَأَمَرَ بِهَا نَبِیُّ اللهِ ج فَشُدَّتْ عَلَیْهَا ثِیَابُهَا، ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَرُجِمَتْ، ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهَا، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: تُصَلِّی عَلَیْهَا یَا رَسُولَ اللهِ! وَقَدْ زَنَتْ؟ فَقَالَ: «لَقَدْ تَابَتْ تَوْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَیْنَ سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ لَوَسِعَتْهُمْ، وَهَلْ وَجَدْتَ [تَوْبَةً][17] أَفْضَلَ مِنْ أَنْ جَادَتْ بِنَفْسِهَا لِلَّهِ ﻷ!».
رواه مسلم.
از عمران بن حصین س روایت است: زنی از قبیله جهینه که از عمل زنا حامله شده بود نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! سزاوار حد (مجازات شرعی) شدهام، آن را بر من اقامه کن. رسول الله ج ولی او را خواست و به او گفت: «به نیکی با او رفتار کن و چون وضع حمل کرد او را بیاور». آن شخص چنین کرد. به فرمان رسول الله ج لباسش را محکم بر او پیچیدند و سنگسارش کردند و رسول الله ج خود بر وی نماز [میت] گذارد.
عمر س گفت: ای رسول الله ج! بر زنی که مرتکب فاحشه شده نماز میگذاری؟ رسول الله ج فرمود: «این زن چنان توبهای کرده که اگر توبهاش میان هفتاد نفر از مردم مدینه تقسیم گردد همهی آنان را دربرمیگیرد. آیا توبهای بهتر از این یافتهای که جانش را در راه خدا فدا کرد.
4527-1836- (10) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یُحَدِّثُ حَدِیثًا لَوْ لَمْ أَسْمَعْهُ إِلَّا مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ حَتَّى عَدَّ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَلَکِنِّی سَمِعْتُهُ أَکَثَرَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «کَانَ الکِفْلُ مِنْ بنی إسرائیلَ لَا یَتَوَرَّعُ مِنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ، فَأَتَتْهُ امْرَأَةٌ؛ فَأَعْطَاهَا سِتِّینَ دِینَارًا عَلَى أَنْ یَطَأَهَا، فَلَمَّا قَعَدَ مِنْهَا مَقْعَدَ الرَّجُلِ مِنْ امْرَأَتِهِ أَرْعَدَتْ وَبَکَتْ، فَقَالَ: مَا یُبْکِیکِ أَأَکْرَهْتُکِ؟ قَالَتْ: لَا، وَلَکِنَّهُ عَمَلٌ مَا عَمِلْتُهُ قَطُّ، وَمَا حَمَلَنِی عَلَیْهِ إِلَّا الحَاجَةُ، فَقَالَ: تَفْعَلِینَ أَنْتِ هَذَا، وَمَا فَعَلْتِهِ قَطٌّ[18]، اذْهَبِی فَهِیَ لَکِ؛ وَقَالَ: لَا وَاللَّهِ لَا أَعْصِی اللَّهَ بَعْدَهَا أَبَدًا، فَمَاتَ مِنْ لَیْلَتِهِ، فَأَصْبَحَ مَکْتُوبًا عَلَى بَابِهِ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِلْکِفْلِ».
رواه الترمذی وحسنه واللفظ له، وابن حبان فی «صحیحه»؛ إلا أنه قال: «سمعت رسول الله ج أکثر من عشرین مرة یقول»، فذکر بنحوه. والحاکم والبیهقی من طریقه وغیرها، وقال الحاکم: «صحیح الإسناد»[19]. [مضی21- الحدود/7].
4528-1837- (11) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «کَانَت قَرْیَتَانِ إِحْدَاهُمَا صَالِحَةٌ، وَالْأُخْرَى ظَالِمَةٌ، فَخَرَجَ رَجُلٌ مِنَ الْقَرْیَةِ الظَّالِمَةِ یُرِیدُ الْقَرْیَةَ الصَّالِحَةَ، فَأَتَاهُ الْمَوْتُ حَیْثُ شَاءَ اللهُ، فَاخْتَصَمَ فِیهِ الْمَلَکُ وَالشَّیْطَانُ[20]؛ فَقَالَ الشَّیْطَانُ: وَاللهِ مَا عَصَانِی قَطُّ. فَقَالَ الْمَلَکُ: إِنَّهُ قَدْ خَرَجَ یُرِیدُ التَّوْبَةَ، فَقُضِیَ بَیْنَهُمَا أَنْ یُنْظَرَ إِلَى أَیِّهِمَا أَقْرَبُ؟ فَوَجَدُوهُ أَقْرَبُ إِلَى الْقَرْیَةِ الصَّالِحَةِ بِشِبْرٍ، فَغُفِرَ لَهُ. قَالَ مَعْمَرٌ: وَسَمِعْتُ مَنْ یَقُولُ: قَرَّبَ اللهُ إِلَیْهِ الْقَرْیَةَ الصَّالِحَةَ.
رواه الطبرانی بإسناد صحیح. وهو هکذا فی نسختی غیر مرفوع.
4529-3151- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ نَبِیَّ اللهِ ج قَالَ: «کَانَ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ رَجُلٌ قَتَلَ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ نَفْسًا، فَسَأَلَ عَنْ أَعْلَمِ أَهْلِ الْأَرْضِ؟ فَدُلَّ عَلَى رَاهِبٍ، فَأَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّهُ قَتَلَ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ نَفْسًا، فَهَلْ لَهُ مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ: لَا! فَقَتَلَهُ، فَکَمَّلَ بِهِ مِائَةً. ثُمَّ سَأَلَ عَنْ أَعْلَمِ أَهْلِ الْأَرْضِ؟ فَدُلَّ عَلَى رَجُلٍ عَالِمٍ، فَقَالَ: إِنَّهُ قَتَلَ مِائَةَ نَفْسٍ، فَهَلْ لَهُ مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ: نَعَمْ؛ مَنْ یَحُولُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ التَّوْبَةِ؟ انْطَلِقْ إِلَى أَرْضِ کَذَا وَکَذَا؛ فَإِنَّ بِهَا أُنَاسًا یَعْبُدُونَ اللهَ، فَاعْبُدِ اللهَ مَعَهُمْ، وَلَا تَرْجِعْ إِلَى أَرْضِکَ؛ فَإِنَّهَا أَرْضُ سَوْءٍ. فَانْطَلَقَ حَتَّى إِذَا نَصَفَ الطَّرِیقَ، أَتَاهُ الْمَوْتُ، فَاخْتَصَمَتْ فِیهِ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَمَلَائِکَةُ الْعَذَابِ، فَقَالَتْ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ: جَاءَ تَائِبًا مُقْبِلًا بِقَلْبِهِ إِلَى اللهِ تَعَالَی، وَقَالَتْ مَلَائِکَةُ الْعَذَابِ: إِنَّهُ لَمْ یَعْمَلْ خَیْرًا قَطُّ، فَأَتَاهُمْ مَلَکٌ فِی صُورَةِ آدَمِیٍّ، فَجَعَلُوهُ بَیْنَهُمْ، فَقَالَ: قِیسُوا مَا بَیْنَ الْأَرْضَیْنِ، فَإِلَى أَیَّتِهِمَا کَانَ أَدْنَى فَهُوَ لَهُ، فَقَاسُوا! فَوَجَدُوهُ أَدْنَى إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی أَرَادَ[21]، فَقَبَضَتْهُ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ».
(صحیح) (وفی روایة): «فَکَانَ إِلَى الْقَرْیَةِ الصَّالِحَةِ أَقْرَبَ بِشِبْرٍ، فَجُعِلَ مِنْ أَهْلِهَا».
(صحیح) وفی روایة: «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى هَذِهِ أَنْ تَبَاعَدِی، وَإِلَى هَذِهِ أَنْ تَقَرَّبِی، وَقَالَ: قِیسُوا بَیْنَهُمَا، فَوُجِدوه إِلَى هَذِهِ أَقْرَبَ بِشِبْرٍ، فَغُفِرَ لَهُ».
وفی روایة: قال قتادة: قال الحسن: «ذُکِرَ لَنَا أنَّهُ لمَّا أتاهُ ملَکُ الموْتِ نَأى بصَدْرِهِ نَحْوَها».
رواه البخاری ومسلم وابن ماجه بنحوه.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در میان امتهای پیش از شما مردی بود که 99 نفر را کشته بود. از مردم در مورد داناترین آنها پرسید؟ مردم راهبی را به او معرفی کردند. او نزد راهب رفت و اعتراف کرد که 99 نفر را کشته، آیا امکان توبه برای او وجود دارد؟ مرد راهب گفت: خیر. آن شخص راهب را کشت و صد نفر را تکمیل کرد. آنگاه از عالمترین مردم پرسید، پس عالمی را به نشان دادند. نزد عالم رفت و اعتراف کرد که صد نفر را کشته، آیا راهی برای توبهی او وجود دارد؟ عالم گفت: بله، چطور ممکن است کسی بتواند بین تو و توبه مانعی ایجاد کند؟ در ادامه صحبتهایش گفت به سرزمین فلان و فلان برو در آنجا مردمی زندگی میکنند که خداوند متعال را عبادت میکنند، به همراه آنان به عبادت خداوند مشغول شو و هیچگاه به سرزمینت بازنگرد چون آن سرزمین بدی است. آن مرد به راه افتاد تا نصف راه را پیمود که مرگ به سراغش آمد؛ پس فرشتههای رحمت و عذاب با هم به مجادله پرداختند، فرشتههای رحمت میگفتند: این مرد توبه کرده و قلباً به خدا روی آورده است اما فرشتههای عذاب میگفتند: این مرد در طول عمرش کار خوبی انجام نداده است. در این هنگام فرشتهای به صورت انسانی از راه رسید، طرفین او را قاضی قرار دادند. فرشته گفت: فاصلهی او تا هر دو سرزمین را اندازه بگیرید، به هر طرف نزدیکتر بود پس او به آنها تعلق دارد؛ آنها اندازه گرفتند که وی به سرزمینی که قصد رفتن به آنجا را داشت، به اندازهی یک وجب نزدیکتر است؛ پس فرشتههای رحمت (جان) او را گرفتند».
و در روایتی آمده: «وجبی به روستای نیکوکاران نزدیکتر بود. از اینرو از جمله آن مردم به حساب آمد».
و در روایتی آمده: «خداوند به این سرزمین گفت: دور شو و به سرزمین دیگری گفت: نزدیک شو؛ سپس بین آن را اندازه گرفتند که یک وجب به این سرزمین نزدیکتر بود پس خداوند گناهانش را آمرزید».
و در روایتی: قتاده میگوید: حسن گفت: «به ما گفته شد: زمانی که ملک الملک جهت قبض روحش آمد، آن شخص، سینهاش را به سوی سرزمین مقصد، متمایل ساخت».
4530-1838- (12) (ضعیف) وَعن أَبِی عَبْدِ رَبٍّ؛ أَنَّهُ سَمِعَ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ عَلَى الْمِنْبَرِ یُحَدِّثُ؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ رَجُلًا أَسْرَفَ عَلَى نَفْسِهِ، فَلَقَى رَجُلًا فَقَالَ: إِنَّ الْآخَرَ قَتَلَ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ نَفْسًا کُلُّهُمْ ظُلْمًا، فَهَلْ تَجِدُ لِی مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ: إِنْ حَدَّثْتُکَ أَنَّ اللهَ لَا یَتُوبُ عَلَى مِنْ تَابَ کَذَبْتُکَ، هَهُنَا قَوْمٌ یَتَعَبَّدُونَ فَائْتِهِمْ تَعْبُدِ اللهَ مَعَهُمْ. فَتَوَجَّهَ إِلَیْهِمْ، فَمَاتَ عَلَى ذَلِکَ. فَاجتَمَعَت مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَمَلَائِکَةُ الْعَذَابِ، فَبَعَثَ اللهُ إِلَیْهِمْ مَلَکًا فَقَالَ: قِیسُوا بَیْنَ الْمَکَانَیْنِ، فَأَیُّهُمْ کَانَ أَقْرَبَ فَهُوَ مِنْهُمْ، فَوَجَدُوهُ أَقْرَبَ إِلَى دَارِ التَّوَّابِینَ بِأَنْمُلَةٍ؛ فَغُفِرَ لَهُ».
رواه الطبرانی بإسنادین أحدهما جید[22].
0-1839- (13) (ضعیف) ورواه أیضا بنحوه بإسناد لا بأس به[23] عن عبدالله بن عمرٍو، فذکر الحدیث إلى أن قال: «ثُمَّ أَتَى رَاهِبًا آخَرَ فَقَالَ: إِنِّی قَتَلْتُ مِئَةَ نَفْسٍ، فَهَلْ تَجِدُ لِی مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ: قَدْ أَسْرَفْتَ، وَمَا أَدْرِی، وَلَکِنْ هَهُنَا قَرْیَتَانِ: قَرْیَةٌ یُقَالُ لَهَا: (نَضْرَةٌ)، وَالْأُخْرَى یُقَالُ لَهَا: (کُفَرَةٌ)، فَأَمَا (نَضْرَةَ) فَیَعْمَلُونَ عَمَلَ الْجَنَّةِ لَا یَثْبُتُ فِیهَا غَیْرُهُمْ، وَأَمَّا أهلُ (کُفْرَةَ) فَیَعْمَلُونَ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ لَا یَثْبُتُ فِیهَا غَیْرُهُمْ، فَانْطَلَق إِلَى أهل نَضْرَةَ، فَإِنْ ثَبَتَّ فِیهَا وَعَمِلْتَ عمل أَهْلِهَا فَلَا شَکَّ فِی تَوْبَتِکَ، فَانْطَلَقَ یؤمُّهَا، حَتَّى إِذَا کَانَ بَیْنَ الْقَرْیَتَیْنِ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ، فَسَأَلَتِ الْمَلَائِکَةُ رَبَّهَا عَنْهُ؟ فَقَالَ: انْظُرُوا إِلَى أَیِّ الْقَرْیَتَیْنِ کَانَ أَقْرَبَ فَاکْتُبُوهُ مِنْ أَهْلِهَا. فَوَجَدُوهُ أَقْرَبَ إِلَى (نَضْرَةَ) بِقِیدِ أُنْمُلَةٍ، فَکُتِبَ مِنْ أَهْلِهَا».
4531-3152- (18) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ حَیْثُ یَذْکُرُنِی، - وَاللهِ! لَلَّهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ أَحَدِکُمْ یَجِدُ ضَالَّتَهُ بِالْفَلَاةِ -، وَمَنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ شِبْرًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَمَنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا، تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا؛ وَإِذَا أَقْبَلَ إِلَیَّ یَمْشِی أَقْبَلْتُ إِلَیْهِ أُهَرْوِلُ»[24].
رواه مسلم واللفظ له، والبخاری بنحوه[25].
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «الله ﻷ میفرماید: من با بندهام مطابق گمانی که نسبت به من دارد، رفتار میکنم و هرجا مرا یاد کند، با او خواهم بود. - به الله سوگند که او از توبهی بندهاش بیش از شخصی خوشحال میشود که (شتر و ره توشهی) گمشدهاش را در بیابان پیدا میکند. و هرکس وجبی به من نزدیک شود به اندازهی ذراعی به وی نزدیک خواهم شد و هرکس ذراعی به من نزدیک شود به اندازهی باعی به او نزدیک خواهم شد و هرکس پیاده و آهسته به سوی من آید شتابان به سوی او خواهم رفت»[26].
4532-1840- (14) (ضعیف) وَعَن یَزِیدِ بنِ نَعِیمٍ قَالَ: سَمِعتُ أَبَا ذَرِّ الغفاریَّ س وهو على المنبر بـ(الفسطاط)[27] یَقُولُ: سَمِعتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ تقرَّبَ إلى الله عز وجل شِبْراً؛ تَقَرَّبَ الله إلیه ذِراعاً، ومَنْ تَقَرَّبَ إلیه ذِراعاً؛ تقرّبَ إلیه باعاً، ومَنْ أقْبلَ إلى الله عزَّ وجلَّ ماشِیاً؛ أقْبَلَ إلیهِ مُهَرْوِلاً، والله أعْلى وأجلُّ، واللهُ أعْلى وأجلُّ، واللهُ أعْلى وأجَلُّ».
رواه أحمد والطبرانی، وإسنادهما حسن[28].
4533-3153- (19) (صحیح) وَعَنْ شُرَیْحٍ - هو ابن الحارث – قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج یَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «قَالَ اللَّهُ ﻷ: یَا ابْنَ آدَمَ! قُمْ إِلَیَّ أَمْشِ إِلَیْکَ، وَامْشِ إِلَیَّ أُهَرْوِلْ إِلَیْکَ».
رواه أحمد بإسناد صحیح.
از شریح بن حارث روایت است که شنیدم مردی از اصحاب رسول الله ج میگفت: رسول الله ج فرمود: «خداوند ﻷ میفرماید: ای فرزند آدم! به سوی من برخیز که به سویت میآیم و قدم زنان به سوی من بیا که شتابان به سویت میآیم».
4534-3154- (20) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اللَّهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ أَحَدِکُمْ، سَقَطَ عَلَى بَعِیرِهِ وَقَدْ أَضَلَّهُ بِأَرْضٍ فَلاَةٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به راستی که شادمانی الله از توبهی بندهاش، بیشتر از شادی یکی از شماست که شتر گمشدهاش را در بیابان مییابد».
وفی روایة لمسلم: «لله أشَدُّ فَرحاً بتوْبَةِ عَبْدهِ حینَ یَتوبُ إلیْهِ مِنْ أحَدِکُم کانَ على راحِلَتِه بأرْضٍ فَلاةٍ، فانْفَلتَتْ عنه، وعلَیْها طَعامُه وشرَابُه، فأَیِسَ مِنْها، فأتى شَجرةً فاضْطَجَعَ فی ظِلِّها قَدْ أَیِسَ مِنْ راحِلَتِهِ، فبینَما هو کذلِکَ إذا هُوَ بها قائمةً عندَهُ، فأخَذَ بِخُطامِها ثُمَّ قال مِنْ شِدَّةِ الفَرحِ: اللَّهُمَّ أنْتَ عَبْدی وأنا ربُّکَ! أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الفَرحِ».
و در روایت مسلم آمده است: «خداوند، از توبهی بندهاش بیشتر از فردی شادمان میشود که در بیابانی بر شترش سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرمد و فرار میکند و او از یافتنش ناامید میشود؛ زیر سایهی درختی میرود و ناامید از یافتن شترش، دراز میکشد. در آن حال که به کلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است؛ پس افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی به اشتباه میگوید: خدایا! تو، بندهی منی و من پروردگار تو هستم».
4535-3155- (21) (صحیح) وَعَنِ الحَارِثِ بنِ سُوَیدٍ عَن عَبدِالله[29] س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لله أفْرَحُ بتوبَةِ عَبْدِه المؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ نَزل فی أرْضٍ دَوِّیَّةٍ مَهلکةٍ، معه راحِلَتُه، علیها طعَامُه وشَرابُه، فوضَع رأْسَه فنَام نَوْمةً، فاسْتَیقظَ وقد ذهبَتْ راحِلَتُه، فطَلبَها حتّى إذا اشْتَدَّ علیه الحرُّ والعَطَشُ أوْ ما شاءَ الله؛ قال: أرجعُ إلى مکانی الَّذی کنتُ فیه فأنامُ حتّى أموتَ، فوضَع یدَهُ على ساعِدهِ لیَمُوتَ، فاسْتَیْقَظ فإذا راحِلَتُه عندَهُ علیها زادُه وشَرَابُه! فالله أشَدُّ فَرحاً بتَوْبَةِ العَبْدِ المؤْمِنِ مِنْ هذا بِراحِلَتِه».
رواه البخاری ومسلم.
(الدَّوِّیَّة) به فتح دال و تشدید واو و یاء: عبارت است از بیابان بیآب و علف.
حارث بن سوید از عبدالله بن مسعود س روایت میکند: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال از توبه بندهی مؤمنش بیش از مردی خوشحال میشود که با مرکب حامل آب و غذایش به بیابان خشک و بیآب و علف و مهلکی وارد شده و سر بر بالین گذاشته و میخوابد و درحالی بیدار میشود که مرکبش رفته باشد و در جستجوی آن با شدت گرما و تشنگی شدید یا آنچه خدا بخواند مواجه شود؛ آنگاه بگوید: به جایی که بودم باز میگردم و میخوابم تا بمیرم، پس سر بر ساعدش میگذارد تا بمیرد، اما بعد از مدتی بیدار میگردد و مرکبش را با آب و غذا نزد خود حاضر مییابد، [این بنده چقدر خوشحال میگردد.] خداوند متعال به مراتب نسبت به توبه بنده مؤمن خود از این فرد در چنین حالتی خوشحالتر میگردد».
4536-3156- (22) (حسن) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْسَنَ فِیمَا بَقِیَ؛ غُفِرَ لَهُ مَا مَضَى، وَمَنْ أَسَاءَ فِیمَا بَقِیَ؛ أُخِذَ بِمَا مَضَى وَمَا بَقِیَ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در باقی عمرش به اعمال نیک بپردازد گذشتهاش بخشوده میشود و هرکس باقی عمرش را با اعمال بد سپری کند، نسبت به گذشته و آیندهاش مجازات میگردد».
4537-3157- (23) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ مَثَلَ الَّذِی یَعْمَلُ السَّیِّئَاتِ ثُمَّ یَعْمَلُ الْحَسَنَاتِ، کَمَثَلِ رَجُلٍ کَانَتْ عَلَیْهِ دِرْعٌ ضَیِّقَةٌ قَدْ خَنَقَتْهُ، ثُمَّ عَمِلَ حَسَنَةً فَانْفَکَّتْ حَلَقَةٌ، ثُمَّ عَمِلَ حسنةً أُخْرَى فَانْفَکَّتْ أُخْرَى، حَتَّى یَخْرُجَ إِلَى الْأَرْضِ».
رواه أحمد والطبرانی بإسنادین رواة أحدهما رواة «الصحیح».
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال کسی که کارهای ناشایست و بدی انجام میدهد و به دنبال آن کارهای نیک و شایسته انجام میدهد همانند مردی است که زره آهنین و تنگ بر تن داشته باشد که او را خفه میکند، سپس کار نیکی را انجام میدهد که یک حلقهی زنجیر از آن زره باز شود و با انجام کار نیک دیگر یک حلقهی دیگر باز میگردد تا اینکه زره به زمین بیافتد».
4538-3158- (24) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمرٍو ب: أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ أَرَادَ سَفَرًا فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «اعْبُدِ اللَّهَ وَلَا تُشْرِکْ بِهِ شَیْئًا». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی، قَالَ: «إِذَا أَسَأْتَ فَأَحْسِنْ، وَلْیَحسُنْ خُلُقَکَ».
رواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد».
عبدالله بن عمرو ب روایت میکند که معاذ بن جبل س قصد مسافرت داشت، به رسول الله ج گفت: مرا وصیت کن، رسول الله ج فرمود: «خداوند را عبادت کن و برای او شریکی قرار نده». معاذ گفت: ای رسول الله ج! باز هم مرا توصیه کن؛ رسول الله ج فرمود: «اگر مرتکب بدی شدی، به دنبال آن نیکی کن و اخلاقت را نیکو نما».
0-3159- (25) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی بإسناد رواته ثقات[30] عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ مُعَاذٍ قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «اعْبُدِ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، وَاعْدُدْ نَفْسَکَ فِی الْمَوْتَى، وَاذْکُرِ اللهَ عِنْدَ کُلِّ حَجَرٍ وَعِنْدَ کُلِّ شَجَرٍ، وَإِذَا عَمِلْتَ سَیِّئَةً فَاعْمَلْ بِجَنْبِهَا حَسَنَةً: السِّرُّ بِالسِّرِّ، وَالْعَلَانِیَةُ بِالْعَلَانِیَةِ».
وأبو سلمة لم یدرک معاذاً[31].
ابو سلمه از معاذ روایت میکند که گفتم: ای رسول الله ج! مرا وصیت کن؛ رسول الله ج فرمودند: «خداوند را عبادت کن گویا که او را میبینی و خودت را در ردیف مردگان به حساب آور و خدا را کنار هر سنگ و درختی یاد کن؛ و هرگاه مرتکب گناهی شدی، به دنبال آن نیکی کن، عمل نیک پنهانی در مقابل گناه پنهانی و عمل نیک آشکارا در مقابل گناه آشکارا».
0-1841- (15) (ضعیف) ورواه البیهقی فی «کتاب الزهد» من روایة إسماعیل بن رافع المدنی عن ثعلبة بن صالح عن سلیمان بن موسى عن معاذ قال: أَخَذ بِیَدِی رَسُولُ الله ج فَمشى قلیلاً ثُمَّ قال: «یا معاذُ! أُوصیکَ بتقوى الله، وصدْقِ الحدیثِ، ووفاءِ العهْدِ، وأداءِ الأمانَةِ، وترکِ الخیانَةِ، ورَحْمِ الیَتیمِ، وحفْظِ الجِوَارِ، وکَظْمِ الغَیظِ، ولینِ الکلامِ، وبَذْلِ اللِّسانِ، ولُزومِ الإمامِ، والتَّفَقُّه فی القرآن، وحبِّ الآخرِة، والجَزَع مِنَ الحسابِ، وقَصْرِ الأمَلِ، وحسْنِ العَمَلِ، وأنهاکَ أنْ تَشتُمَ مسْلماً، أَو تصدِّقَ کاذِباً، أو تکذِّب صادِقاً، أوْ تعْصِیَ إِماماً عادِلاً، وأنْ تُفْسِدَ فی الأرضِ. یا معاذُ! اذْکُرِ الله عند کلِّ شَجرٍ وحَجرٍ، وأحْدِثْ لِکُلِّ ذنبٍ توْبةً، السرُّ بالسرِّ، والعلانِیَةُ بالعلانِیَةِ»[32].
4539-3160- (26) (حسن) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ وَمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ ب عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «اتَّقِ اللَّهِ حَیْثُمَا کُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الحَسَنَةَ تَمْحُهَا، وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».
از ابوذر و معاذ بن جبل ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر کجا هستید از خداوند بترسید و به دنبال گناه، کار نیک انجام دهید تا آن را محو کند و با مردم خوش اخلاق و نیک رفتار باشید».
4540-3161- (27) (حسن لغیره) وروى أحمد بإسناد جید عَنْ أَبِی ذَرٍّ[33] س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «سِتَّةَ أَیَّامٍ ثُمَّ اعْقِلْ یَا أَبَا ذَرٍّ! مَا یُقالُ لَکَ بَعْدُ». فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّابِعُ؛ قَالَ: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَعَلَانِیَتِهِ، وَإِذَا أَسَأْتَ فَأَحْسِنْ، وَلَا تَسْأَلَنَّ أَحَدًا شَیْئًا وَإِنْ سَقَطَ سَوْطُکَ، وَلَا تَقْبِضْ أَمَانَةً». [8- الصدقات/4].
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابوذر! بعد از شش روز بیا و بنگر که به تو چه گفته میشود». روز هفتم که فرا رسید فرمود: «تو را به تقوای الهی در آشکار و نهان توصیه میکنم و اگر گناهی مرتکب شدی به دنبال آن نیکی کن و از کسی چیزی درخواست نکن، اگرچه شلاقت بیفتد [خود آن را بردار]؛ و امانتی به عهده نگیر».
4541-3162- (28) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ[34] س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «إِذَا عَمِلْتَ سَیِّئَةً فَأَتْبِعْهَا حَسَنَةً تَمْحُهَا». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمِنَ الْحَسَنَاتِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ! قَالَ: «هِیَ أَفْضَلُ الْحَسَنَاتِ».
رواه أحمد عن شمر بن عطیة عن بعض أشیاخه عنه.
از ابوذر س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! مرا وصیت کن؛ رسول الله ج فرمود: «هرگاه گناهی مرتکب گشتی، به دنبال آن نیکی کن تا آن را پاک کند». گفتم: ای رسول الله ج! آیا لا اله الا الله جزو نیکیها است؟ رسول الله ج فرمود: «آن برترین نیکیهاست».
4542-3163- (29) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ[35] س قَالَ: إِنَّ رَجُلًا أَصَابَ مِنِ امْرَأَةٍ قُبْلَةً - وفی روایة -: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنِّی عَالَجْتُ امْرَأَةً فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ، وَإِنِّی أَصَبْتُ مِنْهَا مَا دُونَ أَنْ أَمَسَّهَا، فَأَنَا هَذَا؛ فَاقْضِ فِیَّ مَا شِئْتَ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: لَقَدْ سَتَرَکَ اللهُ لَوْ سَتَرْتَ نَفْسَکَ. قَالَ: فَلَمْ یَرُدَّ النَّبِیُّ ج شَیْئًا، فَقَامَ الرَّجُلُ فَانْطَلَقَ، فَأَتْبَعَهُ النَّبِیُّ ج رَجُلًا فَدَعَاهُ، فَتَلَا عَلَیْهِ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ﴾. فَقَالَ رَجُلٌ[36] مِنَ الْقَوْمِ: یَا نَبِیَّ اللهِ! هَذَا لَهُ خَاصَّةً؟ قَالَ: «بَلْ لِلنَّاسِ کَافَّةً».
رواه مسلم وغیره.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که میگوید: مردی زنی را بوسید - و در روایتی آمده-: مردی به خدمت رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! در منطقهای دور از مدینه مرتکب ملاعبت با زنی شدم ما با او مرتکب جماع و امیزش جنسی نشدم؛ اکنون در اختیار شما هستم؛ چنانکه میخواهی در مورد من قضاوت کن؛ عمر س به او گفت: خداوند گناه تو را پوشیده بود، کاش آن را پوشیده میداشتی. رسول الله ج جواب او را نداد. وی بلند شد و رفت؛ رسول الله ج مردی را به دنبال او فرستاد تا بیاید؛ وقتی آمد، رسول الله ج این آیه را برای او خواند ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤﴾ [هود: 114] «و (ای پیامبر!) در دو طرف روز و ساعاتی از شب، نماز را بر پادار، بیشک نیکیها بدیها را از بین میبرند، این پندی برای پند پذیران است». یکی از حاضران گفت: ای رسول الله ج! آیا این حکم مخصوص ایشان است، رسول الله ج فرمود: «خیر، بلکه شامل همهی مردم میباشد».
4543-3164- (30) (صحیح) وَعَنْ أَبِی طَوِیلٍ شَطَبٍ الْمَمْدُودِ؛ أَنَّهُ أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: أَرَأَیْتَ مَن عَمِلَ الذُّنُوبَ کُلَّهَا وَلَمْ یَتْرُکْ مِنْهَا شَیْئًا وَهُوَ فِی ذَلِکَ لَمْ یَتْرُکْ حَاجَةً وَلَا دَاجَةً[37] إِلَّا أَتَاهَا، فَهَلْ لِذلِکَ مِنْ تَوْبَةٍ؟ قَالَ: «فَهَلْ أَسْلَمْتَ؟». قَالَ: «أَمَّا أَنَا فَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّکَ رَسُولُ اللهِ. قَالَ: «تَفْعَلُ الْخَیْرَاتِ، وَتَتْرُکُ السَّیِّئَاتِ؛ فَیَجْعَلُهُنَّ اللهُ لَکَ خَیْرَاتٍ کُلَّهُنَّ». قَالَ: وَغَدَرَاتِی وَفَجَرَاتِی؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: اللهُ أَکْبَرُ، فَمَا زَالَ یُکَبِّرُ حَتَّى تَوَارَى.
رواه البزار، والطبرانی واللفظ له، وإسناده جید قوی.
از ابوطویل شطب الممدود روایت است که وی نزد رسول الله ج رفته و گفت: ای رسول الله ج، نظر شما دربارهی کسی که همهی گناهان را نرتکب شده و هیچ گناهی را رها نکرده باشد، یعنی هیچ گناه کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آن را انجام داده، چیست؟ آیا برای چنین کسی توبه محفوظ است؟ رسول الله ج فرمود: «آیا اسلام آوردهای؟». جواب داد: شهادت میدهم که معبودی به حق جز الله شایستهی عبادت نیست و گواهی میدهم که تو رسول و فرستادهی خداوند هستی».
رسول الله ج فرمود: «کارهای نیک انجام ده و کارهای بد را ترک کن، در اینصورت خداوند تمام کارهای بد را جزو اعمال نیک شما قرار میدهد». وی گفت: ریز و درشت، کوچک و بزرگ گناهانم؟ رسول الله ج فرمود: «بله». وی گفت: الله اکبر! و پیوسته الله اکبر را تکرار میکرد تا اینکه نا پدید شد.
و(شطب) قد ذکره غیر واحد فی الصحابة، إلا أن البغوی ذکر فی «معجمه» أن الصواب[38] عن عبدالرحمن بن جبیر بن نفیر مرسلاً: أن رجلا أتى النبی ج طویل شطب و(الشطب) فی اللغة الـممدود، فصحفه بعض الرواة وظنه اسم رجل. والله أعلم.
2 ـ (الترغیب فی الفراغ للعبادة والإقبال على الله تعالى، والترهیب من الاهتمام بالدنیا والانهماک علیها)
([1]) حقیقت توبه: عزم راسخ در عدم بازگشت به گناه و دست کشیدن از گناه و پشیمان شدن از گناهی که پیشتر مرتکب شده است. و اگر این گناه در حق انسانی بوده باشد لازم است علاوه بر موارد بالا از او حلالیت بطلبد. بسیاری از علما حقیقت توبه را چنین تفسیر کردهاند.
([2]) قلت: أخرجه فی "الشعب" (5/ 400/ 7076) مرفوعاً. وقوله: (أو سبعون سنة) شک من بعض الرواة، وأکثر الرواة على (أربعون عاماً) کما حققته فی "الضعیفة" تحت لفظ ثالث منکر تحت رقم (6951).
([3]) اکثر راویان چهل سال را روایت کردهاند. مراجعه شود به: «السلسلة الضعیفة» شماره 6951 .
([4]) قلت: یعنی روایتی الترمذی؛ بخلاف روایة البیهقی الصریحة فی الرفع، وقوله: "وإسناده صحیح" فیه تسامح، وإنما هو حسن فقط لأن فیه عندهم جمیعاً عاصم بن أبی النجود، ومن طریقه رواه أحمد (4/ 239-240)، وابن ماجه (4070)، والحمیدی فی "مسنده" (881)؛ کلهم صرحوا برفعه إلى النبی ج. ثم المحفوظ فی الحدیث (أربعین عاماً) کما تقدم آنفاً.
([5]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة (4/ 6)! وفیه شریک القاضی، وهو سیىء الحفظ کما تقدم مراراً، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4329).
([6]) قلت: فیه الحارث بن أبی یزید، فیه جهالة لم یوثقه غیر ابن حبان، وعنه (کثیر بن زید) صدوق یخطىء.
([7]) قلت: وهو ضعیف جداً، انظر "الضعیفة" (6689).
([8]) أی: مات.
([9]) قلت: فاته أحمد فی "المسند" (3/ 38 و55) وأبو یعلى (2/ 1106 و1332)، وفیه مجهول، وآخر لین الحدیث: وهو مخرج فی "الضعیفة" (6637).
([10]) لقد أبعد النجعة وإن تبعه الهیثمی (10/ 196)، فقد أخرجه أحمد أیضاً فی "المسند" (1/ 242 و345)، وصححه الحاکم (4/ 240)، ووافقه الذهبی، وهو کما قالا.
([11]) زیادة من الترمذی (3531)، وفاته "المستدرک" (4/ 257)، وصححه، ووافقه الذهبی، وکذا ابن حبان (2449- موارد).
([12]) قلت: لکن له طرق یتقوى بها، ویأتی من طریق أخرى قریباً، ولبعضه شاهد عن أبی ذر تقدم (8- الصدقات/ 4)، وله طریق ثالث یأتی بلفظ آخر فی "الضعیف"
([13]) قال الذهبی فی "المغنی": "ضُعف لغلطه". ودونه من لم أعرفه.
([14]) الأصل: (مغفل)، وکذا وقع فی "المستدرک" (4/ 243)، وهو تصحیف، والصواب ما أثبتنا، وأبوه معقل هو ابن مقرن المزنی صحابی معروف، وعلى الصواب أخرجه ابن ماجه (4252)، وأحمد (1/ 376 و423 و433)، وهذا التصحیح مما غفل عنه أولئک المعلقون الثلاثة، فأثبتوا التصحیف!! وهذا مما یدل على بالغ جهلهم، لأن (مغفلاً) لم یدرک النبی ج!!!
([15]) زاد مسلم فی روایة: "ما ظهر منها وما بطن"، ورواه البخاری (4634) بالزیادة، دون جملة العذر. لکن أخرجه (7416) بتمامه من حدیث المغیرة نحوه.
([16]) أی: الاعتذار.
([17]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من (مسلم)، ورواه جمع آخر من أصحاب السنن وغیرهم، وهو مخرج فی "الإرواء" (7/ 366/ 2333).
([18]) لیس عند الترمذی (قط)، وإنما هی عند ابن حبان (2453- موارد).
([19]) تقدم هناک بیان أن فی إسناده جهالة والرد على من صححه أو حسنه!
([20]) هذه الروایة خطأ؛ جاء من عدم حفظ الراوی للقصة جیداً، فإن الخاصمة إنما کانت بین ملائکة الرحمة وملائکة العذاب. نعم جاء ذکر الشیطان فی بعض طرق الحدیث الذی بعد هذا فی الأصل، وهو مِنْ حدیث أبی سعید، وقد خرَّجته فی "الصحیحة" (2640)، وخرجت حدیث ابن مسعود فی الکتاب الآخر (5254) وهو موقوف کما ذکر المؤلف رحمه الله.
([21]) أی: بشبر؛ کما فی الروایة التالیة وهی لمسلم، وکذا البخاری (3470)، وفیها جملة النأی الآتیة؛ جعلها من الحدیث المسند. وفی روایة لمسلم (8/ 104)، وفیها تصریح قتادة بسماعه للحدیث من أبی الصدیق الناجی عن أبی سعید، فلا أدری لم آثر المؤلف روایته عن الحسن المشعرة بأن الجملة مدرجة؟! وسیاق الأولى لمسلم.
([22]) قلت: مدارهما على (عبیدة بن أبی المهاجر) لا یعرف. انظر "الصحیحة" (2640).
([23]) کذا قال! ونحوه قول الهیثمی: ". . . ورجاله رجال الصحیح"! وفیه (عبدالرحمن بن زیاد)، وهو ابن أنعم الإفریقی، وهو ضعیف، وفیه ألفاظ منکرة مخالفة لحدیث الشیخین عن أبی سعید الخدری کما یتبین لکل ناظر، وهو فی هذا الباب من "الصحیح". وجهل الثلاثة فحسنوا هذا والذی قبله!
([24]) میگویم: این حدیث دلالت روشنی بر این مساله دارد که خداوند متعال به مومنان نزدیک میشود بنابر فعل قائم به ذات خویش؛ و این مذهب سلف و ائمه حدیث و سنت میباشد. اما دیدگاه کلابیه و دیگران مخالف این است چنانکه قیام افعال اختیاری به ذات الهی را امری محال و ممنوع میدانند. و از این قبیل است نزول خداوند متعال به آسمان دنیا. در این زمینه بنگر به: "مجموع الفتاوى" ابن تیمیة (5/ 240-250)؛ و مثال دیگر نزدیک شدن خداوند متعال در شب عرفه میباشد که البته همهی این موارد به مومنان اختصاص دارد. در این زمینه به بحث شیخ الاسلام ابن تیمیه مراجعه شود که بسیار مهم است.
([25]) قلت: ولفظه (7405): "یقول الله تعالى: أنا عند ظن عبدی بی، وأنا معه إذا ذکرنی، فإن ذکرنی فی نفسه ذکرته فی نفسی، وإن ذکرنی فی ملأ ذکرته فی ملأ خیر منهم، وإن تقرب إلی شبراً تقربت إلیه ذراعاً، وإن تقرب إلی ذراعاً تقربت إلیه باعاً، وإن أتانی یمشی أتیته هرولة". قلت: وکذلک رواه مسلم أیضاً (8/ 62)، وأحمد (2/ 251 و413 و480)، وله عنده طریق أخرى (2/ 482). ومن لفظ البخاری المذکور یتبین أن قول المؤلف: "والبخاری نحوه" فیه تساهل، لأنه لیس فیه (جملة التوبة)، فکان ینبغی الإشارة إلى ذلک بمثل قوله: "باختصار" أو نحوه، هذا هو المعهود عند العلماء بصورة عامة، ویتأکد ذلک هنا بصورة خاصة؛ لأن هذه الجملة مدرجة فی هذا الحدیث، فقد أخرجه مسلم فی مکان آخر (8/ 91): حدثنی سوید ابن سعید: حدثنی... فذکره بإسناده الصحیح عن زید بن أسلم، عن أبی صالح، عن أبی هریرة... فعُصِّبَتِ العلة بسوید لأنه کان یتلقن ما لیس من حدیثه کما قال الأئمة النقاد، وظننت أنه مما لقنه، وقد وجدت مع البحث والتحقیق أنه قد سبقه إلى هذا الإدراج زهیر بن محمد الخراسانی، أخرجه أحمد عن شیخیه: عبدالله بن عمرو (2/ 524)، وروح بن عبادة (2/ 534)، قالا: ثنا زهیر به. وزهیر هذا وإن کان الغالب على حدیثه الاستقامة فیما رواه غیر الشامیین عنه، کهذا فإن الشیخین بصریان، لکن ذلک لا ینفی إنه یشذ أحیاناً، ولذلک قال الذهبی فی "الکاشف": "ثقة یغرب، ویأتی بما ینکر". فغلب على ظنی أن هذا الحدیث مما ینکر علیه، وأنه دخل علیه حدیث فی حدیث، فإن الجملة المذکورة قد جاءت عن جمع من الصحابة منفردة عن الحدیث القدسی، وهو مخرج فی "الضعیفة" تحت الحدیث (3048)، والحدیث القدسی رواه الأعمش: سمعت أبا صالح عن أبی هریرة مرفوعاً بلفظه الذی ذکرته أعلاه، وله عند أحمد (2/ 482) طریق آخر نحوه مختصراً. وفی أخرى له (2/ 550) التصریح بالفصل بینهما، فذکر الجملة مرفوعاً، ثم قال: "وقال أبو القاسم: قال الله عز وجل... " نحوه.
(تنبیه): من الحداثة فی هذا العلم إشارة المعلقین الثلاثة إلى أن الحدیث فی مسلم برقم (2675) أی فی طبعة (محمد عبدالباقی)، وهو فی موضعین منه أحدهما فی مکانه المناسب لتسلسل الأرقام: وهو بجنب حدیث الأعمش، والآخر بجنب حدیث (سُوید)! وهذا من سوء الترقیم الذی لا یتنبه له الثلاثة، فیضلون القراء لأنهم لا یرجعون بداهة إلا إلى الموضع الأول، فلا یجدون ثمة إلا حدیث البخاری، فینسبون الخطأ إلى المؤلف، وإنما هو منهم، والله المستعان. وخطأ آخر أنهم عزوا لفظه للبخاری أیضاً فیما سموه "تهذیب الترغیب..." فقالوا (543): "رواه البخاری (...) ومسلم (...)"!!
([26]) باع ، برابر با (162) سانتیمتر است.
([27]) مدینة مشهورة بمصر بناها عمرو بن العاص س فی موضع (فسطاطه)، وهو بیت من الشعر.
([28]) وکذا قال الهیثمی! وقلدهما الثلاثة! وفیه (ابن لهیعة)، وقوله: "والله أعلى..." لم یرد فی طریق أخرى صحیحة عند مسلم وغیره، وهو مخرج فی "الصحیحة" (581).
([29]) وی ابن مسعود س میباشد.
([30]) الأصل: "ورواه الطبرانی بإسناد، ورواته ثقات، وعن". وهو خطأ ظاهر من الطابع أو الناسخ.
([31]) قلت: وکذا قال الهیثمی، ووافق المؤلف على إعلاله بالانقطاع، لکن له طرق أخرى وشواهد خرجتها فی "الصحیحة" (1475)، یرتقی بها إلى درجة الحسن، وقد مضى نحوه من طریق أخرى قریباً.
([32]) قلت: إسناده ضعیف؛ (ثعلبة بن صالح) لا یعرف إلا بهذه الروایة، و (إسماعیل بن رافع) ضعیف. وهو فی "الصحیح" من طریق آخر مختصراً، وهو مخرج فی "الصحیحة" تحت الحدیث (3320).
([33]) الأصل: (معاذ بن جبل رضی الله عنهما)، وهو خطأ من الطابع أو الناسخ.
([34]) الأصل: (أبی الدرداء)، والتصویب من "المسند"، قال الناجی (209/ 2): "هذا عجیب، إنما هو أبو ذر صحفه بأبی الدرداء". قلت: وهو مخرج فی "الصحیحة" (رقم - 1373).
([35]) هو ابن مسعود رضی الله عنه، وکان الأصل: (أبی هریرة)، وهذا خطأ محض لعله من النساخ، فإنه لم ینبه علیه الناجی، والتصحیح من "مسلم". وکذلک رواه أبو داود (4468)، والترمذی (3111) وقال "حدیث حسن صحیح".
([36]) فی الروایة الأولى (8/ 101): أنه الرجل نفسه، وفی أخرى لمسلم: (معاذ). وهی روایة لأحمد (1/ 449)، وفی أخرى له (1/ 445) أنه عمر. وهی روایة لمسلم. والله أعلم.
([37]) هکذا جاء فی روایة بالتشدید. قال الخطابی: (الحاجَّة): القاصدون البیت. و (الداجَّة): الراجعون، والمشهور بالتخفیف، وأراد بـ (الحاجة): الحاجة الصغیرة، وبـ (الداجة): الحاجة الکبیرة. کذا فی "النهایة".
([38]) فی "الإصابة" عن "المعجم": "أظن أن الصواب. . "، وهذا أقرب، والله أعلم، وانظر "الصحیحة" (3391).