اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به فقر و کمی مال و آنچه در فضیلت فقرا و مساکین و مستضعفین و دوست داشتن آنها و همنشینی با آنها وارد شده است

ترغیب به فقر و کمی مال و آنچه در فضیلت فقرا و مساکین و مستضعفین و دوست داشتن آنها و همنشینی با آنها وارد شده است

4558-3176- (1) (صحیح) عَن أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «إِنَّ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ عَقَبَةً کَؤُودًا لا یَنْجُو فِیهَا إلاَّ کُلُّ مُخِفٍّ».

رواه البزار بإسناد حسن.

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در برابر شما گردنه‌ی صعب العبوری است که جز کسی که مالش اندک باشد از آن نجات نمی‌یابد».

4559-3177- (2) (صحیح) وَعَن أمِّ الدرْداءِ عَن أبی الدرْداءِ ب قَالَت: قلتُ لَهُ: مَا لَکَ لَا تَطْلُبُ مَا یَطْلُب فُلانٌ وفُلانٌ؟ قَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إنَّ وَراءَکُمْ عقَبةً کَؤُوداً لا یَجُوزُها المُثْقِلونَ». فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أتَخفَّفَ لتِلکَ العقَبةِ.

رواه الطبرانی بإسناد صحیح.

(الکؤود) به فتح الکاف وبعدها همزة مضمومة: عبارت است از گردنه‌ی صعب‌العبور.

ام درداء ل می‌گوید: به ابودرداء س گفتم: چرا آنچه فلانی و فلانی می‌طلبند طلب نمی‌کنی؟ گفت: شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «در برابر شما گردنه‌ی صعب العبوری است که مالداران از آن عبور نمی‌کنند». پس من دوست دارم که برای آن گردنه سبک بار باشم.

4560-1847- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَوْمًا وَهُوَ آخُذٌ بَیْدِ أَبِی ذَرٍّ فَقَالَ: «یَا أَبَا ذَرٍّ! أَعَلِمْتَ أَنَّ بَیْنَ أَیْدِینَا عَقَبَةً کَؤُودًا لَا یَصْعَدُهَا إِلَّا الْمُخِفُّونَ؟» قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمِنَ الْمُخِفِّینَ أَنَا أَمْ مِنَ الْمُثْقِلِینَ؟ قَالَ: «عِنْدَکَ طَعَامُ یَوْمٍ؟». قَالَ: نَعَمْ. وَطَعَامُ غَدٍ. قَالَ: «وَطَعَامُ بَعْدِ غَدٍ؟» قَالَ: لَا. قَالَ: «لَوْ کَانَ عِنْدَکَ طَعَامُ ثَلَاثٍ؛ لَکُنْتَ مِنَ الْمُثْقِلِینَ».

رواه الطبرانی[1].

4561-3178- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَسْمَاءَ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِی ذَرٍّ وَهُوَ بِـ(الرَّبَذَةِ) وَعِنْدَهُ امْرَأَةٌ لَهُ سَوْدَاءُ مُسْغَبَةٌ[2] لَیْسَ عَلَیْهَا أَثَرُ الْمَحَاسِن وَلَا الْخَلُوقِ، فَقَالَ: أَلَا تَنْظُرُونَ إِلَى مَا تَأْمُرُنِی هَذِهِ السُّوَیْدَاءُ؟ تَأْمُرُنِی أَنْ آتِیَ الْعِرَاقَ، فَإِذَا أَتَیْتُ الْعِرَاقَ مَالُوا عَلَیَّ بِدُنْیَاهُمْ، وَإِنَّ خَلِیلِی ج عَهِدَ إِلَیَّ: «أَنَّ دُونَ جِسْرِ جَهَنَّمَ طَرِیقًا ذَا دَحْضٍ وَمَزِلَّةٍ، وَإِنَّا نَأْتِی عَلَیْهِ وَفِی أَحْمَالِنَا اقْتِدَارٌ وَاضْطِمَارٌ أَحْرَى أَنْ نَنْجُوَ مَنْ أَنْ نَأْتِیَ عَلَیْهِ وَنَحْنُ مَوَاقِیرُ[3].

رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح».

(الدحض) به فتح دال و سکون حاء و همچنین به فتح حاء: یعنی لغزنده.

از ابو اسماء روایت است که نزد ابوذر در ربذه رفتم، نزد او زن سیاه زشتی بود که اثری از زیبایی و خوشبویی بر او نبود. ابوذر گفت: آیا نمی‌نگرید به آنچه این زن سیاه مرا امر می‌کند؟ مرا امر می‌کند به عراق بروم و چون به عراق رفتم، مال زیادی در اختیارم بگذارند؛ حال آنکه دوست خاصم رسول الله ج مرا توصیه نمود: «قبل از پل صراط راهی لغزنده و لیز است، اینکه ما بر روی آن درحالی حرکت کنیم که در کوله‌های‌مان قوت و نیرو باشد برای نجات‌مان بهتر از این است که درحالی بر آن حرکت کنیم که حامل بار سنگینی باشیم».

4562-3179- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَیَحْمِی عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ الدُّنْیَا وَهُوَ یُحِبُّهُ، کَمَا تَحْمُونَ مَرِیضَکُمُ الطَّعَامَ وَالشَّرَابَ».

 رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «درحالی که بنده‌ی مومن دنیا را دوست دارد، خداوند متعال او را از آن دور نگه می‌دارد همانطور که شما بیمارتان را از غذا و نوشیدنی [که برای او مضر است] منع می‌کنید».

4563-3180- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ رَافِعِ بْنِ خَدِیجٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا أَحَبَّ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبْدًا حَمَاهُ الدُّنْیَا، کَمَا یَظَلُّ أَحَدُکُمْ یَحْمِی سَقِیمَهُ الْمَاءَ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن.

از رافع بن خدیج س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه خداوند بنده‌اش را دوست بدارد، او را از [مال و منصب] دنیا حفظ نموده و میان او و آن مانعی قرار می‌دهد [تا از آن دور شده و دسترسی بدان برای وی سخت گردد] همچنان که شما بیمارتان را از نوشیدن آب [در صورت مضر بودن آن برای او] منع می‌کنید».  

0-3181- (6) (صحیح) ورواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم بلفظه من حدیث أبی قتادة[4] ، وقال الحاکم: «صحیح الإسناد».

4564-3182- (7) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اطَّلَعْتُ فِی الْجَنَّةِ، فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ، وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر بهشت نگاهی انداختم، دیدم که اکثر بهشتیان فقراء هستند. بر جهنم نگاهی انداختم، دیدم که بیشتر دوزخیان زنان هستند».

0-1848- (2) (منکر) ورواه أحمد بإسناد جید[5] من حدیث عبدالله بن عَمرٍو؛ إلا أنّه قال فیه: «وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ؛ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الْأَغْنِیَاءَ وَالنِّسَاءَ».

4565-1849- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج؛  أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ مُوسَى قَالَ: أَیْ رَبِّ! عَبْدُکَ الْمُؤْمِنُ تُقَتَّرُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا.- قَالَ: - فَیُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ، فَیَنْظُرُ إِلَیْهَا. قَالَ: یَا مُوسَى! هَذَا مَا أَعْدَدْتُ لَهُ. قَالَ مُوسَى: أَیْ رَبِّ! وَعِزَّتِکَ وَجَلَالِکَ لَوْ کَانَ أَقْطَعَ الْیَدَیْنِ وَالرِّجْلَیْنِ یُسْحَبُ عَلَى وَجْهِهِ مُنْذُ [یَوْمِ] خَلَقْتَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ وَکَانَ هَذَا مَصِیرَهُ، کَانَ لَمْ یَرَ بُؤْسًا قَطُّ. - قَالَ: -، ثُمَّ قَالَ مُوسَى: أَیْ رَبِّ! عَبْدُکَ الْکَافِرُ تُوَسِّعُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا. - قَالَ: - فَیُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ النَّارِ، فَیُقَالُ لَهُ: یَا مُوسَى! هَذَا مَا أَعْدَدْتُ لَهُ. فَقَالَ مُوسَى: أَیْ رَبِّ! وَعِزَّتِکَ وَجَلَالِکَ لَوْ کَانَتْ لَهُ الدُّنْیَا مُنْذُ یَوْمِ خَلَقْتَهُ، إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ وَکَانَ هَذَا مَصِیرَهُ، کَان لَمْ یَرَ خَیْرًا قَطُّ».

رواه أحمد من طریق ابن لهیعة عن دراج.

4566-3183- (8) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِی ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «هَلْ تَدْرُونَ أَوَّلَ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ﻷ؟». قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «الْفُقَرَاءُ الْمُهَاجِرُونَ الَّذِینَ تُسَدُّ بِهِمُ الثُّغُورُ، وَتُتَّقَى بِهِمُ الْمَکَارِهُ، وَیَمُوتُ أَحَدُهُمْ وَحَاجَتُهُ فِی صَدْرِهِ؛ لَا یَسْتَطِیعُ لَهَا قَضَاءً، فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ مَلَائِکَتِهِ: ائْتُوهُمْ فَحَیُّوهُمْ، فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: رَبَّنَا نَحْنُ سُکَّانُ سَمَائِکَ، وَخِیرَتُکَ[6] مِنْ خَلْقِکَ، أَفَتَأْمُرُنَا أَنْ نَأْتِیَ هَؤُلَاءِ فَنُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمْ کَانُوا عِبَادًا یَعْبُدُونِی وَلَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا، وَتُسَدُّ بِهِمُ الثُّغُورُ، وَتُتَّقَى بِهِمُ الْمَکَارِهُ، وَیَمُوتُ أَحَدُهُمْ وَحَاجَتُهُ فِی صَدْرِهِ؛ لَا یَسْتَطِیعُ لَهَا قَضَاءً، قَالَ: فَتَأْتِیهِمُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤».

رواه أحمد والبزار، ورواتهما ثقات، وابن حبان فی «صحیحه».

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا می‌دانید اولین فردی از مخلوقات خداوند که وارد بهشت می‌شود کیست؟». گفتند: الله و رسولش داناترند. فرمود: «فقرای مهاجرین که مرزها به وسیله‌ی آنها محافظت می‌گردد؛ و به وسیله‌ی آنها ناخوشی‌ها دفع می‌گردد؛ یکی از آنها می‌میرد درحالی‌که حاجتش در سینه‌اش مانده و نمی‌تواند آن را برآورده سازد؛ خداوند به بعضی از ملائکه می‌فرماید: نزد بعضی از آنها رفته و بر آنها سلام کنید. ملائکه می‌گویند: پروردگارا! ما ساکنان آسمانت و بهترین مخلوقاتت هستیم، آیا به ما امر می‌کنی نزد آنها رفته و بر آنها سلام کنیم؟ می‌فرماید: آنها بندگان من می‌باشند که مرا عبادت کرده و به من شرک نمی‌ورزیدند و مرزها به وسیله‌ی آنها محافظت می‌گردد و به وسیله‌ی آنها ناخوشی‌ها دفع می‌گردد، یکی از آنها درحالی می‌میرد که حاجتش در سینه‌اش مانده و نمی‌تواند آن را برآورده سازد. در این هنگام ملائکه از هر سو نزد آنها رفته و بر آنها سلام می‌کنند: «سلام بر شما به (خاطر) آنچه صبر نموده‌اید، پس چه خوب است عاقبت آن سرای (جاویدان)» [الرعد: 24]».

4567-3184- (9) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ حَوْضِی مَا بَیْنَ (عَدَنَ) إِلَى (عُمَّانَ)[7]، أَکْوَابُهُ عَدَدُ النُّجُومِ، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ الثَّلْجِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَکْثَرُ النَّاسَ وُرُودًا عَلَیْهِ[8] فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِینَ». قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ! صِفْهُمْ لَنَا؟ قَالَ: «شُعْثُ الرُّءُوسِ، دَنَسُ الثِّیَابِ، الَّذِینَ لَا یَنْکِحُونَ الْمُتَنَعَّمَاتِ، وَلَا تُفْتَحُ لَهُمْ السُّدَدِ، الَّذِینَ یُعْطُونَ مَا عَلَیْهِمْ، وَلَا یُعْطُونَ مَا لَهُمْ».

رواه الطبرانی، ورواته رواة «الصحیح»، وهو فی الترمذی وابن ماجه بنحوه.

(السُّدَدُ) در اینجا: به معنای «الأبواب»: «درها» می‌باشد.

از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حوضم به اندازه‌ی فاصله بین عدن و عَمّان است؛ ظرف‌های آن به اندازه‌ی ستارگان آسمان است و آب آن از یخ سفیدتر و از عسل شیرین‌تر است و بیشترین افرادی که بر آن وارد می‌شوند فقرای مهاجرین هستند». گفتیم: ای رسول الله ج! آنها را برای ما توصیف کن. فرمود: «موهای‌شان ژولیده و لباس‌های‌شان کهنه و لکه‌دار است، کسانی که زنان ناز پرورده و مرفه با ایشان ازدواج نمی‌کنند و درها به روی آنها باز نمی‌شود؛ کسانی که وظیفه‌ی‌شان را انجام می‌دهند و آنچه که حق‌شان است به آنها داده نمی‌شود».

4568-3185- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَلَّامٍ الْأَسْوَدِ؛ أَنَّهُ قَالَ لِعُمَرَ بْن عَبْدِالْعَزِیزِ: سَمِعتُ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «حَوْضِی مَا بَیْنَ (عَدَنٍ) إِلَى (عَمَّانَ الْبَلْقَاءِ)، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَوَانِیهِ عَدَدُ النُّجُومِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَدًا، وَأَوَّلُ النَّاسِ وُرُودًا عَلَیْهِ فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِینِ، الشُّعْثُ رُءُوسًا، الدُّنْسُ ثِیَابًا، الَّذِینَ لَا یَنْکِحُونَ الْمُنَعَّمَاتِ، وَلَا تُفْتَحُ لَهُمُ السُّدَدُ». قَالَ عُمَر س: لَکِنِّی قَدْ نَکَحْتُ الْمُنَعَّمَاتِ فَاطِمَةَ بِنْتَ عَبْدِالْمَلِکِ، وَفُتِحَتْ إِلَیَّ السُّدَدُ، لَا جَرَمَ أَنِّی لَا أَغْسِلُ رَأْسِی حَتَّى یَشْعَثَ، وَلَا ثَوْبِیَ الَّذِی یَلِی جَسَدِی حَتَّى یَتَّسِخَ.

رواه الترمذی وابن ماجه، والحاکم واللفظ له، وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوسلّام اسود روایت است که وی به عمر بن عبدالعزیز گفت: از ثوبان س شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «حوض من ما بین عدن تا عمان بلقاء است، آب آن سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و ظرف‌های آن به تعداد ستارگان آسمان است؛ هر‌کس یک بار از آن بنوشد بعد از آن هرگز تشنه نخواهد شد و اولین کسانی که بر آن وارد می‌شوند فقرای مهاجرین هستند، موها ژولیده و لباس‌های‌شان کهنه و لکه‌دار است که زنان ناز پرورده و مرفه با آنها ازدواج نمی‌کنند و درها به روی آنها باز نمی‌شود».

عمر بن عبدالعزیز گفت: ولی من با زن ناز پرورده و مرفه، فاطمه بنت عبدالملک ازدواج کرده‌ام و درها به سوی من باز شده‌اند، پس سرم را نمی‌شویم تا ژولیده و لباس زیرینم را نمی‌شویم تا چرکین و آلوده شود.

4569-3186- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «یَدْخُلُ فُقَرَاءُ أُمَّتِی الْجَنَّةَ قَبْلَ أَغْنِیَائِهِمْ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفًا». فَقِیلَ: صِفْهُمْ لَنَا؟ قَالَ: «الدَّنِسَةُ ثِیَابُهُمْ، الشَّعِثَةُ رُءُوسُهُمْ، الَّذِینَ لَا یُؤْذَنُ لَهُمْ عَلَى السُّدَّاتِ، وَلَا یَنْکِحُونَ الْمُتَنَعِّمَاتِ، تُوَکَّلُ بِهِمْ مَشَارِقُ الْأَرْضِ وَمَغَارِبُهَا، یُعْطُونَ کُلَّ الَّذِی عَلَیْهِمْ، وَلَا یُعْطَوْنَ کُلَّ الَّذِی لَهُمْ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط»، ورواته ثقات.

از عبدالله بن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «فقیران امتم، چهل سال زودتر از ثروتمندان آن وارد بهشت می‌شوند». گفته شد: آنها را برای ما توصیف کن؟ فرمود: «لباس‌های‌شان چرکین و موی سرشان ژولیده است، کسانی که اجازه‌ی ورود به آنها داده نمی‌شود و به ازدواج زنان ناز پرورده و مرفه در نمی‌آیند، مشرق و مغرب زمین به آنها سپرده شده و آنها وظیفه‌ی‌شان را انجام می‌دهند و آنچه حق‌شان است به آنها داده نمی‌شود».

(صحیح) ورواه مسلم مختصراً: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ فُقَرَاءَ أُمَّتِی الْمُهَاجِرِینَ، یَسْبِقُونَ الْأَغْنِیَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفًا».

ورواه ابن حبان فی «صحیحه» مختصرا أیضاً، وقال: «بأربعین عاماً».

و در روایت مسلم آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «فقیران مهاجرین امتم چهل پاییز [چهل سال] زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می‌شوند».

4570-3187- (12) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَجْتَمِعُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُقَالُ: أَیْنَ فُقَرَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ؟ قَالَ: فَیُقَالُ لَهُمْ: مَاذَا عَمِلْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: رَبَّنَا ابْتَلَیْتَنَا فَصَبَرْنَا، وَوَلَّیتَ السُّلْطَانُ وَالْأَمْوَالَ غَیْرَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَعُلَا:: صَدَقْتُمْ، قَالَ: فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ، وَتَبْقَى شِدَّةُ الْحِسَابِ عَلَى ذَوِی الْأَمْوَالِ وَالسُّلْطَانِ». قَالُوا: فَأَیْنَ الْمُؤْمِنُونَ یَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: «تُوضَعُ لَهُمْ کَرَاسِیُّ مِنْ نُورٍ، وَتُظَلِّلُ عَلَیْهِمُ الْغَمَائمُ، یَکُونُ ذَلِکَ الْیَوْمُ أَقْصَرَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ مِنْ سَاعَةٍ مِنْ نَهَارٍ».

رواه الطبرانی وابن حبان فی «صحیحه».

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت جمع می‌شوند که گفته می‌شود: فقرای این امت کجایند؟ به آنها گفته می‌شود: چه اعمالی انجام داده‌اید؟ می‌گویند: پروردگارا آزمایش‌مان کردی، پس صبر نمودیم و به دیگران ثروت و قدرت دادی. پس خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: راست می‌گویید». رسول الله ج فرمودند: «آنها قبل از مردم وارد بهشت می‌گردند و سختی‌های حساب و کتاب بر ثروتمندان و قدرتمندان می‌ماند». صحابه گفتند: در آن روز مؤمنان کجایند؟ فرمود: «برای آنها کرسی‌هایی از نور قرار داده می‌شود و ابرها بر آنها سایه می‌افکنند و آن روز بر مؤمنین از یک ساعت یک روز کوتاه‌تر خواهد بود».

4571-1850- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ قَالَ: أَرْسَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى سَعِیدِ بْنِ عَامِر: إِنَّا مُسْتَعْمِلُوکَ[9]  عَلَى هَؤُلَاءِ، تَسِیرُ بِهِمْ إِلَى أَرْضِ الْعَدُوِّ فَتُجَاهِدْ بِهِمْ. قَالَ: فَذَکَرَ حَدِیثًا طَوِیلًا قَالَ فِیهِ: - قَالَ سَعِیدٌ: وَمَا أَنَا بِمُتَخَلَّفٍ عَنِ الْعُنُقِ الْأَوَلِ[10]؛ بَعْدَ إِذْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِینَ یُزَفُّونَ کَمَا تُزَفّ الْحَمَامُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: قِفُوا لِلْحِسَابِ. فَیَقُولُونَ: وَاللهِ مَا تَرَکْنَا شَیْئًا نُحَاسَبُ بِهِ. فَیَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: صَدَقَ عِبَادِی، فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِینَ عَامًا».

رواه الطبرانی، وأبو الشیخ ابن حیان فی«الثواب»، ورواتـهمـا ثقات إلا یزید بن أبی زیاد.

4572-3188- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَطَلَعَتِ الشَّمْسُ، فَقَالَ: «یَأْتِی قَوْمٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، نُورُهُمْ کَنُورِ الشَّمْسِ». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: نَحْنُ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لَا، وَلَکُمْ خَیْرٌ کَثِیرٌ؛ وَلَکِنَّهُمُ الْفُقَرَاءُ الْمُهَاجِرُونَ الَّذِینَ یُحْشَرُونَ مِنْ أَقْطَارِ الْأَرْضِ» فذکر الحدیث.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که روزی کنار رسول الله ج بودم و خورشید طلوع کرده بود، پس فرمود: «روز قیامت گروهی می‌آیند که نورشان مانند نور خورشید است». ابوبکر س گفت: ما جزو آنان هستیم؟ فرمود: «نه! و برای شما خیر بسیاری است؛ و اما آنها فقرای مهاجرین هستند که از گوشه و اطراف دنیا می‌آیند».

رواه أحمد، والطبرانی وزاد: «ثُمَّ قَالَ: طُوبَى لِلْغُرَباء». قیلَ: مَنِ الغُرَبَاءُ؟ قَالَ: «أُنَاسٌ صالِحونَ قلیلٌ، فِی ناسٍ سَوءٍ کثیرٍ، مَنْ یَعْصیهِمْ أکْثَرُ ممَّنْ یُطیعُهُمْ».

وأحد إسنادی الطبرانی رواته رواة «الصحیح».

و در روایت طبرانی آمده است: سپس فرمود: «خوشا به حال غرباء». گفته شد: غرباء چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردم صالح اندکی که در بین مردم بد زیادی زندگی می‌کنند؛ کسانی که از  آنان نافرمانی می‌کنند بیشتر است از کسانی که از آنها اطاعت می‌کنند».

4573-1851- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الصِّدِّیقِ النَّاجِیِّ عَنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «یَدْخُلُ فُقَرَاءُ الْمُؤْمِنِینَ الْجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِیَاءِ بِأَرْبَعِ مِائَةِ عَامٍ» ـ قَالَ: فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَسَنَ یَذْکُرُ: «أَرْبَعِینَ عَامًا». فَقَالَ: عَنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج: أَرْبَعِ مِائَةِ عَامٍ، حَتَّى یَقُولَ الْمُؤْمِنُ الْغَنِیُّ: یَا لَیْتَنِی کُنْتُ عَیْلًا». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! سَمِّهِمْ لَنَا بِأَسْمَائِهِمْ. قَالَ: «هُمُ الَّذِینَ إِذَا کَانَ مَکْرُوهٌ بُعِثُوا إِلَیه، وَإِذَا کَانَ نَعِیمٌ بُعِثَ إِلَیْهِ سِوَاهُمْ، وَهُمُ الَّذِینَ یُحْجَبُونَ عَنِ الْأَبْوَابِ».

رواه أحمد من روایة زید بن الحواری عنه[11].

4574-3189- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَدْخُلُ فُقَرَاءُ المُسْلِمِینَ الجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِیَاءِ بِنِصْفِ یَوْمٍ، وَهُوَ خَمْسُ مِائَةِ عَامٍ».

رواه الترمذی وابن حبان فی «صحیحه»، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح». (قال الحافظ): «ورواته محتج بـهم فی «الصحیح»».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمانان فقیر به اندازه نصف روز که پانصد سال است، زودتر از ثروتمندان مسلمان وارد بهشت می‌شوند».

0-3190- (15) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه بزیادة من حدیث موسى بن عبیدة عن عبدالله بن دینار عن عبدالله بن عمر.

4575-1852- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْتَقَى مُؤْمِنَانِ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ: مُؤْمِنٌ غَنِیٌّ، وَمُؤْمِنٌ فَقِیرٌ، کَانَا فِی الدُّنْیَا، فَأُدْخِلَ الْفَقِیرُ الْجَنَّةَ، وَحُبِسَ الْغَنِیُّ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یُحْبَسَ، ثُمَّ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ، فَلَقِیَهُ الْفَقِیرُ فَقَالَ: یَا أَخِی! مَاذَا حَبَسَکَ؟ وَاللَّهِ لَقَد حُبِسْتَ حَتَّى خِفْتُ عَلَیْکَ. فَیَقُولُ: یَا أخِی! إِنِّی حُبِسْتُ بَعْدَکَ مَحْبَسًا فَظِیعًا کَرِیهًا، وَمَا وَصَلْتُ إِلَیْکَ حَتَّى سَالَ مِنِّی مِنَ الْعَرَقِ مَا لَوْ وَرَدَهُ أَلْفُ بَعِیرٍ کُلُّهَا آکِلَةُ حَمْضٍ[12]  لَصَدَرَتْ عَنْهُ رِوَاءً».

رواه أحمد بإسناد جید قوی[13].

(الحمض): ما ملح وأمرَّ[14] من النبات.

4576-1853- (7) (موضوع) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى ب قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ الله ج عَلَى أَصْحَابِهِ أَجْمَعَ مَا کَانُوا، فَقَالَ: «إِنِّی رَأَیتُ اللَّیْلَةَ مَنَازِلَکُمْ فِی الْجَنَّةِ وَقُرْبَ مَنَازِلِکُمْ». ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَقْبَلَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ س فَقَالَ: «یَا أَبَا بَکْرٍ! إِنِّی لَأَعْرِفُ رَجُلًا أَعْرِفُ اسْمَهُ وَاسْمَ أَبِیهِ وَأُمَّهُ، لَا یَأْتِی بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ إِلَّا قَالوُا: مَرْحَبًا مَرْحَبًا». فَقَالَ سَلْمَانُ: إِنَّ هَذَا لَمُرْتَفِعٌ شَأْنُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَهُوَ أَبُو بَکْرِ ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ». ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عُمَرَ س فَقَالَ: «یَا عُمَرُ! لَقَدْ رَأَیْتُ فِیَ الْجَنَّةِ قَصْرًا مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ، لُؤْلُؤٌ أَبْیَضٌ، مَشَیَّدٌ بِالْیَاقُوتِ، فَقُلْتُ: لِمَنْ هَذَا؟ فَقِیلَ: لِفَتًى مِنْ قُرَیْشٍ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ لِی، فَذَهَبْتُ لِأَدْخُلَهُ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! هَذَا لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، فَمَا مَنَعَنِی مِنْ دُخُولِهِ إِلَّا غِیرَتُکَ یَا أَبَا حَفْصٍ». فَبَکَى عُمَرُ وَقَالَ: بِأَبِی وَأُمِّی؛ عَلَیْکَ أَغَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عُثْمَانَ س فَقَالَ: «یَا عُثْمَانُ! إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ رَفِیقًا فِی الْجَنَّةِ وَأَنْتَ رَفِیقِی فِی الْجَنَّةِ». ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ س فَقَالَ: «یَا عَلِیُّ! أَوَمَا تَرْضَى أَنْ یَکُونَ مَنْزِلُکَ فِی الْجَنَّةِ مُقَابِلَ مَنْزِلِی؟». ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى طَلْحَةَ وَالزُّبَیْرِ ب فَقَالَ: «یَا طَلْحَةُ وَیَا زُبَیْرُ! إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ حَوَارِیُّ، وَأَنْتُمَا حَوَارِیِّی». ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س فَقَالَ: «لَقَدْ بَطَّأَ بِکَ غِنَاکَ مِنْ بَیْنَ أَصْحَابِی، حَتَّى خَشِیتُ أَنْ تَکُونَ هَلَکْتَ، وَعَرِقْتُ غَرَقًا شَدِیدًا، فَقُلْتُ: مَا أبطَأَ بِکَ؟ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مِنْ کَثْرَةِ مَالِی؛ مَا زِلْتُ مَوْقُوفًا مَحَاسَبًا أَسْأَلُ عَنْ مَالِی مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبْتُهُ؟، وَفِیمَا أَنْفَقْتُهُ؟». فَبَکَى عَبْدُالرَّحْمَنِ وَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذِهِ مِائَةُ رَاحِلَةٍ جَاءَتْنِی اللَّیْلَةَ مِنْ تِجَارَةِ مِصْرَ، فَإِنَّی أُشْهِدُکَ أَنَّهَا عَلَى فقراءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَأَیْتَامِهِمْ، لَعَلَّ اللَّهَ یُخَفِّفُ عَنِّی ذَلِکَ الْیَوْمَ.

رواه البزار - واللفظ له -، والطبرانی، ورواته ثقات؛ إلا عمـار بن سیف، وقد وُثق[15]. (قال الحافظ): «وقد ورد من غیرما وجهٍ، ومن حدیث جماعة مِنَ الصحابة عنِ النبیَّ ج: أنَّ عبدَالرحمنِ بنَ عوفٍ س یدخلُ الجنَّة حَبواً[16] لِکَثرَةِ مالهِ، ولا یسلَمُ أجوَدُها مِن مَقالٍ، ولا یبلُغُ منها شَیءٌ بانفِرادِه دَرجَة الحَسَنِ. ولقد کان مالُه بالصفة التی ذکَرَ رسولُ الله ج: «نِعمَ المالُ الصالحُ للرَّجُلِ الصالح». فأنَّى یُنقَصُ درجاتُه فی الآخرة أو یقصرُ به دونَ غیرِهِ مِن أغنیاءِ هذه الأمَّةِ، فإنَّه لم یَرِد هذا فی حقِّ غیرِه، إنّما صحَّ: «سَبَق فقراءُ هذه الأمة أغنیاءَهُم» على الإطلاق. والله أعلم».

4577-3191- (16) (صحیح) وَعَنْ أُسَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «قُمْتُ عَلَى بَابِ الجَنَّةِ، فَکَانَ عَامَّةَ مَنْ دَخَلَهَا المَسَاکِینُ، وَأَصْحَابُ الجَدِّ مَحْبُوسُونَ، غَیْرَ أَنَّ أَصْحَابَ النَّارِ قَدْ أُمِرَ بِهِمْ إِلَى النَّارِ، وَقُمْتُ عَلَى بَابِ النَّارِ، فَإِذَا عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا النِّسَاءُ».

رواه البخاری ومسلم.

(الجَدّ) به فتح جیم: هو الحظ والغنى.

از اسامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر دروازه‌ی بهشت ایستادم، اغلب کسانی که وارد آن می‌شدند، فقرا و مساکین بودند و ثروتمندان نگه داشته شده بودند. اما جهنمیان، فرمان داده شد که آنها را سرازیر جهنم کنند و بر در جهنم ایستادم و دیدم اکثر کسانی که وارد جهنم می‌شدند، زنان بودند».

4578-1854- (8) (ضعیف جداً) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أُرِیتُ أنِّی دخلتُ الجنَّةَ، فإذا أعالی أهلِ الجنَّةِ فقراءُ المهاجرینَ وذراری المؤمنینَ، وإذا لیسَ فیها أحَدٌ أقلَّ مِنَ الأَغْنِیاءِ والنساءِ. فقیلَ لی: أمّا الأغنیاءُ فإنَّهم على البابِ یُحَاسَبُون وُیمَحَّصُونَ، وأما النساءُ فأَلْهاهُنَّ الأحمرانِ الذهبُ والحریرُ» الحدیث.

رواه أبو الشیخ ابن حیان وغیره من طریق عُبیدالله بن زحر عن علی بن یزید عن القاسم عنه. [مضی 18- اللباس/5].

4579-1855- (9) ((ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 3192- (17) (حسن لغیره)) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: [«اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مِسْکِینًا، وَأَمِتْنِی مِسْکِینًا، وَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَةِ المَسَاکِینِ یَوْمَ القِیَامَةِ»][17]. فَقَالَتْ عَائِشَةُ: لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «إِنَّهُمْ یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ قَبْلَ أَغْنِیَائِهِمْ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفًا، یَا عَائِشَةُ! لَا تَرُدِّی مِسْکِیناً وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ. یَا عَائِشَةُ! أَحِبِّی المَسَاکِینَ وَقَرِّبِیهِمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ یُقَرِّبُکِ یَوْمَ القِیَامَةِ».

رواه الترمذی، وقال: «حدیث غریب»[18].

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! مرا فقیر زنده بدار و مسکین بمیران و روز قیامت در گروه مساکین محشورم فرما».

(صحیح لغیره) وتقدم فی صلاة الجماعة [5/16] حدیث ابن عباسٍ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَتَانِی اللیلةَ[19] رَبِّی».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دیشب [در خواب] پروردگارم به نزدم آمد».

وفی روایة: «رَأَیتُ رَبِّی فِی أَحسَنِ صُورَةٍ» فذکر الحدیث؛ إلى أن قال: «قَالَ: یَا مُحَمَّدُ! قُلتُ: لبَّیکَ وسَعدَیکَ، فَقَالَ: إِذَا صَلَّیتَ قُلِ: اللهم إِنِّی أسألُکَ فِعلَ الخَیراتِ، وَتَرکَ المنکَراتِ، وحبَّ المساکینِ، وَإِذَا أَرَدتَ بِعِبَادِکَ فِتنَةً فاقبِضنِی إِلَیکَ غَیرَ مَفتونٍ» الحدیث. رواه الترمذی وحسنه.

و در روایتی آمده است: «پروردگارم را در زیباترین صورت دیدم». و حدیث را ذکر می‌کند تا آنجا که فرمود: «خداوند متعال فرمود: ای محمد؛ گفتم: پروردگارا! آماده و گوش به فرمانم؛ فرمود: هرگاه نماز گزاردی بگو: «اللهم» پروردگارا، از تو توفیق انجام امور خیر و ترک منکرات و امور زشت و ناپسند و دوست داشتن مساکین را خواهانم؛ و هرگاه خواستی بندگانت را مورد فتنه و آزمایش قرار دهی، پس مرا بمیران پیش از اینکه دچار فتنه و مصیبت گردم».

4580-1856(10) ((ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 3193- (18) (حسن لغیره)) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «[اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مِسْکِینًا، وَتَوَفَّنِی مِسْکِینًا، وَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَةِ الْمَسَاکِینِ]، وَإِنَّ أَشْقَى الِأَشْقِیَاءِ؛ مَنِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ فَقْرُ الدُّنْیَا وَعَذَابُ الْآخِرَةِ».

رواه ابن ماجه إلى قوله: «المساکین»، والحاکم بتمامه وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوسعید خدری س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خدایا! مرا فقیر زنده بدار و مرا مسکین بمیران و مرا در زمره‌ی مساکین محشور فرما».

ورواه أبو الشیخ والبیهقی عن عطاء بن أبی رباح سمع أبا سعید یقول: یا أیها الناسُ! لا یَحمِلَنَّکُمُ العُسرُ على طلَبِ الرِّزقِ مِن غیرِ حِلِّهِ؛ فَإِنِّی سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «اللهم تَوفَّنی[إلیک] فقیراً ولا توفَّنی غَنِیاً، واحشُرنی فی زُمرَةِ المساکینِ [یومَ القیامة]، فإنَّ أشقى الأشقیاءِ؛ مَنِ اجتَمعَ علیه فقرُ الدنیا وعذابُ الآخرة».

قال أبو الشیخ: زاد فیه غیر أبی زرعة عن سلیمان بن عبدالرحمن: «ولا تَحشُرنی فی زُمرَةِ الأغنِیاءِ».

4581-1857(11) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س مَرفُوعاً: «أَحِبُّوا الْفُقَرَاءَ وَجَالِسُوهُمْ، وَأَحِبَّ الْعَرَبَ مِنْ قَلْبِکَ، وَلْیَرُدَّکَ عَنِ النَّاسِ مَا تَعْلَمُ مِنْ نَفْسِکَ».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[20].

4582-3194(19) (صحیح) وَعَنْ عَائِذِ بْنِ عَمْرٍو: أَنَّ أَبَا سُفْیَانَ، أَتَى عَلَى سَلْمَانَ وَصُهَیْبٍ وَبِلَالٍ فِی نَفَرٍ فَقَالُوا: [وَاللهِ][21] مَا أَخَذَتْ سُیُوفُ اللهِ مِنْ عُنُقِ عَدُوِّ اللهِ مَأْخَذَهَا! قَالَ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ س: أَتَقُولُونَ هَذَا لِشَیْخِ قُرَیْشٍ وَسَیِّدِهِمْ؟! فَأَتَى النَّبِیَّ ج فَأَخْبَرَهُ، فَقَالَ: «یَا أَبَا بَکْرٍ! لَعَلَّکَ أَغْضَبْتَهُمْ، لَئِنْ کُنْتَ أَغْضَبْتَهُمْ لَقَدْ أَغْضَبْتَ رَبَّکَ». فَأَتَاهُمْ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ: یَا إِخْوَتَاهْ! أَغْضَبْتُکُمْ؟ قَالُوا: لَا، یَغْفِرُ اللهُ لَکَ یَا أَخِی.

رواه مسلم وغیره.

از عائذ بن عمرو روایت شده که ابوسفیان همراه با عده‌ای بر سلمان و صهیب و بلال گذشت، آنان گفتند: به خدا قسم، شمشیرهای الهی هنوز از دشمن الله انتقام نگرفته است. پس ابوبکر س به آنان گفت: آیا چنین سخنانی را به بزرگ قریش و سرور آنها می‌گویید؟ و نزد رسول الله ج آمده و به او خبر داد. رسول الله ج فرمود: «ای ابوبکر، شاید تو آنها را خشمگین کرده باشی که اگر چنان باشد، به راستی خداوند را به خشم آورده‌ای». سپس ابوبکر س به نزد آنان آمد و گفت: ای برادران! آیا من شما را ناراحت کردم؟ گفتند: نه، خداوند تو را بیامرزد ای برادر.

4583-1858(12) (ضعیف) وَعَنْ أُمَیَّةَ بْنِ عَبْدِاللهِ بْنِ خَالِدِ بْنِ أُسَیْدٍ قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَسْتَفْتِحُ بِصَعَالِیکِ الْمُسْلِمِینَ».

رواه الطبرانی ورواته رواة «الصحیح»، وهو مرسل. وفی روایة له: «یَسْتَنْصِرُ بِصَعَالِیکِ الْمُسْلِمِینَ».

4584-1859(13) (منکر) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَانَ لِیَعْقُوبَ أَخٌ مُؤَاخٍ فِی اللَّهِ تعالی، فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ لِیَعْقُوبَ: یَا یَعْقُوبُ! مَا الَّذِی أَذْهَبَ بَصَرَکَ؟ قَالَ: البُکَاءُ عَلَی یوسُفَ. قَالَ: مَا الَّذِی قَوَّسَ ظَهْرَکَ؟ قَالَ: الْحُزْنُ عَلَى بِنْیَامِینَ. فَأَتَاهُ جِبْرِیلُ فَقَالَ: یَا یَعْقُوبُ! إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَیَقُولُ لَکَ: أَمَا تَسْتَحْیِی تَشْکُونِی إِلَى غَیْرِی! ﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾، فَقَالَ جِبْرِیلُ: الله أَعْلَمُ مَا تَشْکُوا یَا یَعْقُوبُ! قَالَ: ثُمَّ قَالَ یَعْقُوبُ: أَیْ رَبِّ! أَمَا تَرْحَمُ الشَّیْخَ الْکَبِیرَ؟ أَذْهَبْتَ بَصَرِی، وَقَوَّسْتَ ظَهْرِی، فَارْدُدْ عَلَیَّ رَیْحَانَتَیَّ أَشُمُّهُ شَمَّةً قَبْلَ الْمَوْتِ، ثُمَّ اصْنَعْ بِی مَا أَرَدْتَ. قَالَ: فَأَتَاهُ جِبْرِیلُ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَیَقُولُ لَکَ: أَبْشِرْ وَلْیَفْرَحْ قَلْبُکَ، فَوَعِزَّتِی لَوْ کَانَا مَیِّتَیْنِ لَنَشَرْتُهُمَا، فَاصْنَعْ طَعَامًا لِلْمَسَاکِینِ فَإِنَّ أَحَبَّ عِبَادِی إِلَیَّ، الْأَنْبِیَاءُ وَالْمَسَاکِینُ. أَتَدْرِی لِمَ أَذْهَبْتُ بَصَرَکَ، وَقَوَّسْتُ ظَهْرَکَ، وَصَنَعَ إِخْوَةُ یُوسُفَ مَا صَنَعُوا؟ إِنَّکُمْ ذَبَحْتُمْ شَاةً فَأَتَاکُمْ مِسْکِینٌ یَتِیمٌ وَهُوَ صَائِمٌ فَلَمْ تُطْعِمُوهُ مِنْهَا شَیْئًا. - قَالَ: فَکَانَ یَعْقُوبُ بَعْدَ ذلک إِذَا أَرَادَ الْغَدَاءَ أَمَرَ مُنَادِیًا فَنَادَى: أَلَا مَنْ أَرَادَ الْغَدَاءَ مِنَ الْمَسَاکِینِ فَلْیَتَغَدَّ مَعَ یَعْقُوبَ، وَإِن کَانَ صَائِمًا أَمَرَ مُنَادِیًا فَنَادَى: أَلَا مَنْ کَانَ صَائِمًا مِنَ الْمَسَاکِینِ فَلْیُفْطِرْ مَعَ یَعْقُوبَ علیه السلامُ».

رواه الحاکم، ومن طریقه البیهقی عن حفص بن عمر بن الزبیر[22] عن أنس. قال الحاکم: «کذا فی سمـاعی: (حفص بن عمر بن الزبیر)، وأظن الزبیر وهم، وأنه حفص بن عمر بن عبدالله بن أبی طلحة، فإن کان کذلک فالحدیث صحیح، وقد أخرجه إسحاق بن راهویه فی«تفسیره» قال: أنبأنا عمرو بن محمد: حدثنا زافر بن سلیمـان[23] عن یحیى بن عبدالـملک عن أنس عن النبی ج بنحوه».

4585-3195(20) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِخِصَالٍ مِنَ الْخَیْرِ؛ أَوْصَانِی: «أَنْ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی وَأَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی، وَأَوْصَانِی بِحُبِّ الْمَسَاکِینِ وَالدُّنُوِّ مِنْهُمْ، وَأَوْصَانِی أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَإِنْ أَدْبَرَتْ» الحدیث.

رواه الطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه». [مضی نحوه 8- الصدقات/4].

از ابوذر س روایت است که دوست صمیمی‌ام رسول الله ج مرا به امور خیری توصیه نمود؛ مرا سفارش نمود: «به کسانی که جایگاهی بالاتر از من دارند چشم ندوزم و به کسانی بنگرم که در جایگاهی پایین‌تر از من [در امور دنیوی] هستند؛ و مرا به دوست داشتن مساکین و نزدیک بودن به آنها توصیه فرمود؛ و مرا توصیه فرمود که پیوند خویشاوندی را به جا آورم اگر چه [اهلم] پشت کند».

4586-3196(21) (صحیح) وَعَنْ حَارِثَةَ بْنِ وَهْبٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ الجَنَّةِ؟ کُلُّ ضَعِیفٍ مُتَضَعَّفٍ[24]، لَوْ أَقْسَمَ[25] عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ، أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ النَّارِ؟ کُلُّ عُتُلٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ».

رواه البخاری ومسلم وابن ماجه. [مضی الشطر الثانی منه 23- الأدب/22].

حارثة بن وهب س روایت می‌کند رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «آیا در مورد اهل بهشت به شما خبر ندهم؟ هر ضعیف و مستضعفی که اگر به الله سوگند یاد کند، الله سوگندش را تحقق می‌بخشد. آیا در مورد اهل دوزخ به شما خبر ندهم؟ هر سنگدلِ ثروت اندوزی که بذل و بخشش نمی‌کند و متکبر است».

(العتل) به ضم عین و تاء و تشدید لام: تندخو و بد اخلاق. و (الجَوَّاظُ) به فتح جیم و تشدید واو: عبارت است از فرد درشت اندامی که متکبرانه راه می‌رود.  و در معنای آن گفته شده: فرد کوتاه اندام چاق. و گفته شده به معنای زراندوزی است که بذل و بخشش نمی‌کند.

4587-3197(22) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو ب قَالَ: سَمِعتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «أَهْلُ النَّارِ کُلُّ جَعْظَرِیٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ جَمَّاعٍ مَنَّاعٍ، وَأَهْلُ الْجَنَّةِ الضُّعَفَاءُ الْمَغْلُوبُونَ».

رواه أحمد والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».

(الجعظری) به فتح جیم و سکون عین و فتح ظاء. ابن فارس می‌گوید: «عبارت است از کسی که باد به غبغب انداخته و به چیزی تکبر جوید که نزد وی نیست».

از عبدالله بن عمرو ب روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اهل دوزخ، هر متکبر تندخوی ظالم است و اهل بهشت ضعیفان شکست خورده هستند».

4588-3198(23) (صحیح لغیره) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج فِی جِنَازَةٍ فَقَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ عِبَادِ اللَّهِ؟ الْفَظُّ الْمُسْتَکْبِرُ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ عِبَادِ اللَّهِ؟ الضَّعِیفُ الْمُسْتَضْعَفُ ذُو الطِّمْرَیْنِ، لَا یؤبَهُ لَهُ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّه».

 رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا محمد بن جابر.

(الطَّمر) به کسر طاء: عبارت است از لباس کهنه. [مضى هناک].

از حذیفه س روایت است: ما همراه رسول الله ج در تشییع جنازه‌ای شرکت کردیم که فرمود: «آیا شما را از بدترین بندگان خدا باخبر نکنم؟ هر بد اخلاق ظالم. آیا شما را از بهترین بندگان خدا باخبر نکنم؟ ضعیفی که مردم او را فقیر و مستضعف می‌نامند، لباس کهنه‌ای دارد که او را نمی‌پوشاند، [اما] اگر به خداوند سوگند بخورد خداوند سوگندش را تحقق می‌بخشد».

4589-1860(14) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُم عَنْ مُلُوکِ الْجَنَّةِ؟». قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «رَجُلٌ ضَعِیفٌ مُسْتَضْعَفٌ ذُو طِمْرَیْنِ، لَا یُؤْبَهُ لَهُ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ».

رواه ابن ماجه، ورواة إسناده محتج بهم فی«الصحیح»؛ إلا سوید بن عبدالعزیز[26].

4590-3199(24) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُرَاقَةَ بْنِ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَا سُرَاقَةُ! أَلَا أُخْبِرُکَ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ وَأَهْلِ النَّارِ؟». قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «أَمَّا أَهْلُ النَّارِ؛ فَکُلُّ جَعْظَرِیٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ، وَأَمَّا أَهْلُ الْجَنَّةِ فَالضُّعَفَاءُ الْمَغْلُوبُونَ».

رواه الطبرانی فی«الکبیر» و«الأوسط»، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم». [مضی ثمة].

از سراقة بن مالک بن جُعشَم س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای سراقه! آیا به تو از اهل بهشت و اهل دوزخ خبر ندهم؟». گفتم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «اهل دوزخ؛ هر متکبر تندخوی ظالم است و اهل بهشت ضعیفان شکست خورده هستند».

4591-3200(25) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «احْتَجَّتِ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَقَالَتِ النَّارُ: فِیَّ الْجَبَّارُونَ، وَالْمُتَکَبِّرُونَ، وَقَالَتْ الجَنَّةُ: فِیَّ الضُّعَفَاءُ المُسلِمِینَ وَمَسَاکِینُهُم، فقَضَى الله بَیْنَهُما: إنَّکِ الجنَّةُ رَحْمَتی أرْحَمُ بِکِ مَنْ أشَاءُ، وإنَّکِ النارُ عَذابی، أُعذِّبُ بِکِ مَنْ أَشاءُ، ولِکلَیْکُما علیَّ مِلْؤُها».

رواه مسلم. [مضی ثمة].

از ابوسعید خدری س روایت است که بهشت و جهنم به مجادله پرداختند و جهنم گفت: قدرتمندان و متکبران در من جای دارند. و بهشت گفت: بیچارگان و مسکینان در من جای دارند؛ آن‌گاه خداوند بین آنها قضاوت نمود و فرمود: تو بهشتی، رحمت من هستی و به وسیله‌ی تو به هر‌کس که بخواهم، رحم می‌کنم و تو دوزخی، عذاب من هستی و به وسیله‌ی تو، هر‌کس را که بخواهم، عذاب می‌دهم و پر شدن هر دوی شما بر عهده‌ی من است».

4592-3201(26) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّهُ لَیَأْتِی الرَّجُلُ العَظِیمُ السَّمِینُ یَوْمَ القِیَامَةِ؛ لاَ یَزِنُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ، [اقْرَءُوا، ﴿فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا][27]».

رواه البخاری ومسلم.

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت، مردی عظیم الجثه و چاق میآید که نزد خداوند به اندازۀ یک بال پشه ارزش ندارد». و گفت: این آیه را بخوانید: ﴿فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا: «روز قیامت، ارزشی برای آنان قائل نمی‌شویم».

4593-3202(27) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ عَلَى النَّبِیِّ ج، فَقَالَ لرَجُلٍ عِنْدَهُ جَالِسٍ: «مَا رَأْیُکَ فِی هَذَا؟». فَقَالَ: رَجُلٌ مِنْ أَشْرَافِ النَّاسِ؛ هَذَا وَاللَّهِ حَرِیٌّ إِنْ خَطَبَ أَنْ یُنْکَحَ، وَإِنْ شَفَعَ أَنْ یُشَفَّعَ، وَإِن قَالَ أَن یُسمَع لِقَولِهِ! [قَالَ:] فَسَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ ج ثُمَّ مَرَّ رَجُلٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا رَأْیُکَ فِی هَذَا». فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا رَجُلٌ مِنْ فُقَرَاءِ المُسْلِمِینَ، هَذَا حَرِیٌّ إِنْ خَطَبَ أَنْ لاَ یُنْکَحَ، وَإِنْ شَفَعَ أَنْ لاَ یُشَفَّعَ، وَإِنْ قَالَ أَنْ لاَ یُسْمَعَ لِقَوْلِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هَذَا خَیْرٌ مِنْ مِلْءِ الأَرْضِ [من][28]  مِثْلَ هَذَا».

رواه البخاری ومسلم وابن ماجه.

از سهل بن سعد س روایت است که مردی از کنار رسول الله ج گذشت، رسول الله ج به مردی که کنارش نشسته بود فرمود: «نظر تو راجع به این مرد چیست؟». گفت: مردی از اشراف مردم است، به خدا سوگند، وی سزاوار این است که اگر زنی را خواستگاری کند، به ازدواج او در آورده شود و اگر شفاعتی کند مورد قبول واقع شود و اگر سخنی گوید گفتارش شنیده شود. رسول الله ج سکوت کردند، سپس مرد دیگری عبور کرد و رسول الله ج دوباره از او پرسید: «نظر تو راجع به این مرد چیست؟». گفت: ای رسول الله ج مردی از فقرای مسلمین است و سزاوار این است که اگر زنی را خواستگاری کند به ازدواج وی در آورده نشود و اگر شفاعتی کند قبول نشود و اگر سخنی گوید، شنیده نشود؛ آنگاه رسول الله ج فرمود: «این مرد بهتر و برتر است از فرد اولی که امثالش زمین را پر کنند».

4594-3203(28) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا أَبَا ذَرٍّ! أَتَرَى کَثْرَةَ الْمَالِ هُوَ الْغِنَى؟». قُلْتُ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَتَرَى قِلَّةَ الْمَالِ هُوَ الْفَقْرُ؟». قُلْتُ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِنَّمَا الْغِنَى غِنَى الْقَلْبِ، وَالْفَقْرُ فَقْرُ الْقَلْبِ». ثُمَّ سَأَلَنِی عَنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ، فقَالَ: «هَلْ تَعْرِفُ فُلَانًا؟». قُلْتُ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَکَیْفَ تَرَاهُ - أَو تُرَاهُ-؟». قُلْتُ: إِذَا سَأَلَ أُعْطِیَ، وَإِذَا حَضَرَ أُدْخِلَ. ثُمَّ سَأَلَنِی عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ؛ فقَالَ: «هَلْ تَعْرِفُ فُلَانًا؟». قُلْتُ: لَا وَاللَّهِ مَا أَعْرِفُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَمَا زَالَ یُحَلِّیهِ وَیَنْعَتُهُ حَتَّى عَرَفْتُهُ، فَقُلْتُ: قَدْ عَرَفْتُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَکَیْفَ تَرَاهُ - أَوْ تُرَاهُ -؟». قُلْتُ: هُوَ رَجُلٌ مِسْکِینٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ قَالَ: «فَهُوَ خَیْرٌ مِنْ طِلَاعِ الْأَرْضِ[29]  مِنَ الْآخَرِ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَفَلَا یُعْطَى مِنْ بَعْضِ مَا یُعْطَى الْآخَرُ؟ فقَالَ: «إِذَا أُعْطِیَ خَیْرًا فَهُوَ أَهْلُهُ، وَإِنْ صُرِفَ عَنْهُ فَقَدْ أُعْطِیَ حَسَنَةً».

رواه النسائی مختصرا، وابن حبان فی «صحیحه» واللفظ له.

از ابوذر س روایت است که رسول الله ج به من فرمود: «ای ابوذر! آیا تو کثرت مال را بی‌نیازی می‌دانی؟». گفتم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «آیا کمی مال را فقر می‌بینی؟». گفتم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «به درستی که بی‌نیازی حقیقی، بی‌نیازی قلب و فقر حقیقی فقر قلب می‌باشد». سپس از من در مورد مردی از قریش پرسیده و فرمود: «آیا فلانی را می‌شناسی؟». گفتم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «او را چگونه دیدی یا نظر دیگران در مورد او چیست؟». گفتم: هرگاه درخواست کند به او داده می‌شود و اگر حاضر شود داخل برده می‌شود. سپس از مردی از اهل صفه از من پرسیده و فرمود: «آیا فلانی را می‌شناسی؟». گفتم: نه! به خدا قسم ای رسول الله ج! پس آنقدر در مورد او توضیح داد تا او را شناختم، پس گفتم: ای رسول الله ج! او را شناختم. رسول الله ج فرمود: «او را چگونه مشاهده دیدی یا در نپر دیگران چگونه است؟». گفتم: او مرد مسکینی از اهل صفه است. رسول الله ج فرمود: «این مرد بهتر و برتر است از فرد اولی که امثالش زمین را پر کنند». گفتم: ای رسول الله ج! آیا به او بخشی از آنچه به دیگری داده شده داده نمی‌شود؟ فرمود: «اگر خیری به او داده شود او شایسته‌ی آن است و اگر به او داده نشود، نیکی و حسنه‌ای به او داده شده است».

4595-3204(29) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ الله ج: «انْظُرْ أَرْفَعَ رَجُلٍ فِی الْمَسْجِدِ». قَالَ: فَنَظَرْتُ، فَإِذَا رَجُلٌ عَلَیهِ حُلَّةٌ، قُلْتُ: هَذَا، قَالَ: قَالَ لِی: «انْظُرْ أَوْضَعَ رَجُلٍ فِی الْمَسْجِدِ». قَالَ: فَنَظَرْتُ، فَإِذَا رَجُلٌ عَلَیْهِ أَخْلَاقٌ[30]؛ قَالَ: قُلْتُ: هَذَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَهَذَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ مِلْءِ الْأَرْضِ مِثْلِ هَذَا».

رواه أحمد بأسانید رواتها محتج بهم فی «الصحیح»، وابن حبان فی «صحیحه».

و از ابوذر س روایت است که رسول الله ج به من فرمود: «به ثروتمند‌ترین مردم در مسجد نگاه کن». پس نگاه کردم، مردی را دیدم که حله‌ای پوشیده بود. گفتم: این فرد. به من فرمود: «به فقیرترین مرد در مسجد نگاه کن». پس نگاه کردم، مردی بود که لباسی کهنه بر تن داشت. گفتم: این فرد. رسول الله ج فرمود: «این مرد روز قیامت نزد خداوند بهتر است از فرد اولی که امثالش زمین را پر کند».

4596-3205(30) (صحیح) وَعَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: رَأَى سَعْدٌ س أَنَّ لَهُ فَضْلًا عَلَى مَنْ دُونَهُ. فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «هَلْ تَنْصَرُونَ وَتُرْزَقُونَ إِلَّا بِضُعَفَائِکُمْ».

از مصعب بن سعد روایت است که سعد س گمان می‌کرد بر دیگران فضل و برتری دارد. رسول الله ج فرمود: «مگر غیر از این است که شما به خاطر ضعفا و مساکین‌تان یاری شده و روزی می‌خورید».

رواه البخاری، والنسائی وعنده: فَقَالَ النَّبِیَّ ج: «إِنَّمَا تُنْصَرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ بِضُعَفَائِهَا؛ بِدَعْوَتِهِمْ وَصَلَاتِهِمْ وَإِخْلَاصِهِمْ». [مضی 1- الإخلاص/1].

و در روایت نسائی آمده است: پس رسول الله ج فرمودند: «به درستی این امت به سبب دعا و نماز و اخلاص ضعفا و فقیرانش یاری می‌گردد».

4597-3206(31) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «ابْغُونِی فِی ضُعَفَائکُمْ؛ فَإِنَّمَا تُرْزَقُونَ وَتُنْصَرُونَ بِضُعَفَائِکُمْ».

رواه أبو داود والترمذی[31] والنسائی.

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مرا در بین فقیران‌تان بجویید زیرا شما تنها به خاطر فقرای‌تان روزی داده شده و یاری می‌شوید».

4598-3207(32) (صحیح) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: کُنْتُ فِی أَصْحَابِ الصُّفَّةِ، فَلَقَدْ رَأَیْتُنَا وَمَا مِنَّا إِنْسَانٌ عَلَیْهِ ثَوْبٌ تَامٌّ، وَأَخَذَ الْعَرَقُ فِی جُلُودِنَا طَرِیقًا مِنَ الْغُبَارِ وَالْوَسَخِ؛ إِذْ خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «لِیُبْشِرْ فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِینَ»، إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ عَلَیْهِ شَارَةٌ حَسَنَةً، فَجَعَلَ النَّبِیُّ ج لَا یَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ إِلَّا کَلَّفَتْهُ نَفْسُهُ أَن یَأْتِیَ بِکَلَامٍ یَعْلُو کَلَامَ النَّبِیِّ ج. فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ: «إِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ هَذَا وَأَضرَابَهُ، یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ لِلنَّاسِ لَیَّ الْبَقَرِ بِلِسَانَهَا بِالْمَرْعَى، کَذَلِکَ یَلْوِی اللهُ تَعَالَی أَلْسِنَتَهُمْ وَوُجُوهَهُمْ فِی النَّارِ».

رواه الطبرانی بأسانید أحدها صحیح[32].

از واثلة بن أسقع روایت است: من از اصحاب صفه بودم و می‌دیدم که هیچ فردی از ما لباس کاملی بر تن نداشت و عرق بر پوست ما راه‌هایی از غبار و چرک ایجاد کرده بود، تا اینکه رسول الله ج نزد ما آمده و فرمود: «بشارت باد بر فقرای مهاجرین»؛ در این هنگام مردی آمد که سیمایی نیکو داشت و رسول الله ج کلمه‌ای نمی‌گفت مگر اینکه آن مرد خودش را مکلف می‌نمود کلمه‌ای بهتر از سخن رسول الله ج بگوید. هنگامی که رفت، رسول الله ج فرمودند: «خداوند این مرد و امثال او را دوست ندارد، زیرا زبان‌شان را در بین مردم می‌چرخانند همانند گاوی که زبانش را در چراگاه می‌چرخاند و اینچنین خداوند زبان و صورت‌شان را به سوی آتش می‌چرخاند».

4599-3208(33) (صحیح) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بْن سَارِیَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَخْرُجُ إِلَیْنَا فِی الصُّفَّةِ وَعَلَیْنَا الْحَوْتَکِیَّةُ، فَقَالَ: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا ذُخِرَ لَکُمْ مَا حَزِنْتُمْ عَلَى مَا زُوِیَ عَنْکُمْ، وَلَتُفْتَحَنَّ عَلَیکُمْ[33] فَارِسُ وَالرُّومُ».

رواه أحمد بإسناد لا بأس به.

از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج نزد ما در صفه آمد و ما حوتکی پوشیده بودیم، رسول الله ج فرمود: «اگر می‌دانستید چه چیزی برای شما ذخیره شده، بر آنچه از شما منع شده اندوهگین نمی‌شدید و حتما فارس و روم را فتح خواهید کرد».

(الحَوتَکِیَّةُ): بحاء مهملة مفتوحة ثم واو ساکنة ثم تاء مثناة فوق؛ گفته شده نوعی عمامه است که بادیه‌نشینان آن را به سر می‌بستند و آن را به این اسم می‌نامیدند. و گفته شده: آن منسوب به مردی است که (حوتک) نامیده می‌شود و با آن عمامه می‌بست؛ و (الحوتک) یعنی کوتاه؛ و گفته شده: پارچه‌ای است منسوب به او یا به کوتاهی‌اش و این قول راجح‌تر است. والله اعلم

4600-3209(34) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «اللَّهُمَّ مَنْ آمَنَ بِکَ، وَشَهِدَ أَنِّی رَسُولُکَ، فَحَبِّبْ إِلَیْهِ لِقَاءَکَ، وَسَهِّلْ عَلَیْهِ قَضَاءَکَ، وَأَقْلِلْ لَهُ مِنَ الدُّنْیَا[34]، وَمَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَ، وَلَمْ یَشْهَدْ أَنِّی رَسُولُکَ؛ فَلَا تُحَبِّبْ إِلَیْهِ لِقَاءَکَ، وَلَا تُسَهِّلْ عَلَیْهِ قَضَاءَکَ، وَکَثِّرْ عَلَیهِ مِنَ الدُّنْیَا».

رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه»، وأبو الشیخ فی «الثواب».

از فضاله بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارا! کسی که به تو ایمان آورد و گواهی داد که من رسول تو هستم، دیدارت را نزد وی محبوب بگردان و تقدیرت را بر او آسان بگردان و از نعمات دنیا به او کم بده؛ و کسی که به تو ایمان نیاورد و گواهی نداد که من فرستاده تو هستم، پس دیدارت را محبوب او قرار نده و تقدیرت را بر او آسان نکن و نعمات فراوانی را در دنیا به او بده».

0-1861(15) (ضعیف) ورواه ابن ماجه من حدیث عَمرِو بنِ غَیلَانَ الثقفی - وهو مختلف فی صحبته قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «اللَّهُمَّ مَنْ آمَنَ بِی وَصَدَّقَنِی، وَعَلِمَ أَنَّ مَا جِئْتُ بِهِ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ؛ فَأَقْلِلْ مَالَهُ وَوَلَدَهُ، وَحَبِّبْ إِلَیْهِ لِقَاءَکَ، وَعَجِّلْ لَهُ الْقَضَاءَ. وَمَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِی وَلَمْ یُصَدِّقْنِی، وَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ مَا جِئْتُ بِهِ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ، فَأَکْثِرْ مَالَهُ وَوَلَدَهُ، وَأَطِلْ عُمُرَهُ»[35].

4601-3210(35) (صحیح) وَعَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «اثْنَتَانِ یَکْرَهُهُمَا ابْنُ آدَمَ: الْمَوْتُ؛ وَالْمَوْتُ خَیْرٌ مِنَ الْفِتْنَةِ، وَیَکْرَهُ قِلَّةَ الْمَالِ؛ وَقِلَّةُ الْمَالِ أَقَلُّ لِلْحِسَابِ».

رواه أحمد بإسنادین، رواة أحدهما محتج بهم فی «الصحیح». ومحمود له رؤیة ، ولـم یصح له سمـاع فیمـا أرى، وتقدم الخلاف فی صحبته فی [1-الإخلاص/2/11] «باب الریاء» وغیره. والله أعلم.

از محمود بن لبید روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنی‌آدم از دو چیز بیزار است: یکی مرگ و دیگری کمبود مال و ثروت؛ حال آنکه مرگ برای آنان بهتر از فتنه‌ و آزمایش است و ثروت کمتر حساب کمتر دارد».

4602-1862(16) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَبِی سَعِیدٍ الخُدرِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ قَلَّ مَالُه، وَکَثُرَتْ عیالُهُ، وحَسُنَتْ صلاتُه، ولَمْ یغْتَب المسْلمِینَ؛ جاءَ یومَ القِیامَةِ وَهُوَ معی کَهَاتَیْنِ».

رواه أبو یعلى والأصبهانی.

4603-3211(36) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «رُبَّ أَشْعَثَ[36] مَدْفُوعٍ بِالْأَبْوَابِ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللهِ لَأَبَرَّهُ». رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه بسا شخص ژولیده مویی است که از هر دری رانده می‌شود اما اگر به خداوند سوگند بخورد خداوند سوگندش را تحقق می‌بخشد».

4604-3212(37) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «رُبَّ أَشْعَثَ أَغْبَرَ ذِی طِمْرَیْنِ مُصَفَّحٍ[37] عَنْ أَبْوَابِ النَّاسِ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ».

رواه الطبرانی فی«الأوسط»، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا عبدالله بن موسى التیمی.

از انس س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «چه بسا شخص ژولیده مو و غبار آلودی که صاحب لباس‌های کهنه بوده و در خانه‌های مردم رانده می‌شود اما اگر به خداوند سوگند بخورد خداوند سوگندش را تحقق می‌بخشد».

4605-1863(17) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ أُمَّتِی مَنْ لَوْ جَاءَ أَحَدَکُمْ یَسَأَلُهُ دِینَارًا لَمْ یُعْطِهِ، وَلَوْ سَأَلَهُ دِرْهَمًا لَمْ یُعْطِهِ، وَلَوْ سَأَلَهُ فِلْسًا لَمْ یُعْطِهِ، وَلَوْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ أَعْطَاهَا إِیَّاهُ؛ ذِی طِمْرَیْنِ لَا یُؤْبَهُ لَهُ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ».

رواه الطبرانی[38]، ورواته محتج بهم فی «الصحیح».

4606-1864(18) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَغْبَطَ أَوْلِیَائِی عِنْدِی؛ لَمُؤْمِنٌ خَفِیفُ الْحَاذِ ذُو حَظٍّ مِن صَلَاةٍ، أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ، وَأَطَاعَهُ فِی السِّرِّ، وَکَانَ غَامِضًا فِی النَّاسِ، لَا یُشَارُ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ، وَکَانَ رِزْقُهُ کَفَافًا، فَصَبَرَ عَلَى ذَلِکَ». ثُمَّ نَقَضَ بِیَدِهِ فَقَالَ: «عُجِلَتْ مَنِیَّتُهُ، قَلَّتْ بَوَاکِیهِ، قَلَّ تُرَاثُهُ».

رواه الترمذی من طریق عبیدالله بن زحر عن علی بن یزید عن القاسم عن أبی أمامة، ثم قال:

0-1865(19) (ضعیف) وبهذا الإسناد عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «عَرَضَ عَلَیَّ رَبِّی لِیَجْعَلَ لِی بَطْحَاءَ مَکَّةَ ذَهَبًا. قُلْتُ: لَا یَا رَبِّ، وَلَکِنْ أَشْبَعُ یَوْمًا وَأَجُوعُ یَوْمًا، - أَوْ قَالَ ثَلَاثًا، أَوْ نَحْوَ هَذَا -، فَإِذَا جُعْتُ تَضَرَّعْتُ إِلَیْکَ وَذَکَرْتُکَ، وَإِذَا شَبِعْتُ شَکَرْتُکَ وَحَمِدْتُکَ».

ثم قال الترمذی: «هذا حدیث حسن».

وروى ابن ماجه والحاکم الحدیث الأول؛ إلا أنهما قالا: «أغبط الناس عندی»، والباقی بنحوه. قال الحاکم: «صحیح الإسناد». کذا قال[39].

قوله: (خفیف الحاذ) بحاء مهملة وذال معجمة مخففة: خفیف الحال، قلیل المال.

4607-1866(20) (ضعیف) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ عُمَرَ بنِ الخَطاب خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَوَجَدَ مُعَاذاً عِنْدَ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ج یَبْکِی، فَقَالَ: مَا یُبْکِیکَ؟ قَالَ: حَدِیثٌ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «الْیَسِیرُ مِنَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ، وَمَنْ عَادَى أَوْلِیَاءَ اللَّهِ؛ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْمُحَارَبَةِ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْأَبْرَارَ الْأَتْقِیَاءَ الْأَخْفِیَاءَ، الَّذِینَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا، وَإِنْ حَضَرُوا لَمْ یُعْرَفُوا، قُلُوبُهُمْ مَصَابِیحُ الدُّجا، یَخْرُجُونَ مِنْ کُلِّ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ».

رواه ابن ماجه، والحاکم واللفظ له، وقال: «صحیح، ولا علة له»[40]. [مضی 1-الإخلاص/1]. (قال الحافظ): «ویأتی بقیة أحادیث هذا الباب فی الباب بعده إن شاء الله تعالى».

6 ـ (الترغیب فی الزهد فی الدنیا والاکتفاء منها بالقلیل، والترهیب من حبها والتکاثر فیها والتنافس، وبعض ما جاء فی عیش النبی ج فی المأکل والملبس والمشرب، ونحو ذلک)



([1]) قلت: هذا الإطلاق یوهم أنه أخرجه فی "المعجم الکبیر"، وإنما أخرجه فی "الأوسط" (5/ 406/ 4806)، وإلیه عزاه الهیثمی، لکن وقعت منه بعض الأوهام فی إعلاله إیاه منها أنه أعرض عن إعلاله بمن قال فیه البخاری: "منکر الحدیث"، والبیان فی "الضعیفة" (6692).

([2]) الأصل، (مُشْعَثَة)، والمثبت من "المسند"، وفی "المجمع" (10/ 258): (بشعة)، ولعل الصِواب ما أثبت؛ فإنه الموافق لما فی "جامع المسانید" (13/ 797). ثم رأیت الناجی نقله بلفظ: "مُشنَّعَة" وقال: "هو بضم المیم وفتح الشین والنون المشددة، قال ابن الأثیر: فی "النهایة": أی قبیحة، یقال: منظر شنیع وأشنع وشنع"، واعتمده المعلقون دون أی تعلیق أو تحقیق!

([3]) جمع (موقر)، یقال: رجل موقر: ذو وقر؛ أی: حمل.

([4]) الأصل: (أبی قتادة)، وهو خطأ. قال الناجی (210/ 1): "وهو قتادة بن النعمان الأنصاری الظفری أخو أبی سعید لأمه، فکان یتعین نسبته". والحدیث رواه الترمذی وابن ماجه أیضاً کما فی "المشکاة" (5250)، وفی ترجمة قتادة هذا أخرجه الطبرانی (19/ 12/ 17).

([5]) کذا قال! وتبعه الهیثمی (10/ 261)، وأنى له الجودة وفیه (شریک القاضی)، -وهو سیىء الحفظ -، عن أبی إسحاق وهو السبیعی مدلس مختلط؟! وزیادة (الأغنیاء) منکرة لم ترد فی حدیث ابن عباس عند الشیخین، وهو فی "الصحیح" فی هذا الباب. ومن جهل المعلقین الثلاثة أنهم صدروا تخریجهم للحدیثین بقولهم: "صحیح"!

([6]) اشاره قوی به تفضیل جنس ملائکه بر جنس بنی آدم دارد و مفهوم این کلام الهی نیز بر آن دلالت دارد که می‌فرماید: ﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا٧٠ [الإسراء: 70] «و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که آفریده‌ایم، چنانکه باید برتری بخشیدیم». و در این مساله اختلافی معروف می‌باشد.

([7]) با فتح و تشدید، و چنانکه در حدیث بعد از آمده (عَمَّان البلقاء) میباشد که پایتخت اردن امروزی میباشد.

([8]) کذا الأصل، وفی الطبرانی (2/ 98/ 1443): "أول من یرده"، وفی إسناده ضعف وانقطاع بیَّنه ابن أبی عاصم فی "السنة" (2/ 327/ 710)، لکنه ثبت بإسناد صحیح فی طریق أخرى للحدیث عند الطبرانی (2/ 96/ 1437)، وفی "الأوسط" أیضاً (1/ 251/398)، بل وفی "المسند" (5/ 275) وغیره، وهو الآتی فی الکتاب بعده عن أبی سلام، وله عنه طریق آخر بسند صحیح أیضاً کما فی "الظلال" (2/ 225/ 706)، وله شاهد من حدیث ابن عمر، یأتی فی (26- البعث/ 4- فصل). نعم قد جاءت جملة (الأکثر وروداً) عند الطبرانی (2/ 96/ 1437) من طریق أخرى عن أبی سلاّم، وإسنادها صحیح، لکنها شاذة عندی لمخالفتها للطرق المتقدمة، فالظاهر - والله أعلم - أنها من تلفیقات المؤلف بین الروایات، وقد سبقت له أمثلة، وأنها سبق ذهن أو قلم.

([9]) وکذا فی "مجمع الزوائد" (10/ 126)، ومعناه: جاعلوک عاملاً؛ أی أمیراً. ووقع فی طبعة عمارة -وقلده الجهلة الثلاثة-: (مستعلموکَ)، وهو تحریف عجیب، وفسره بقوله: "أی نستفهم عن سیر الأبطال المجاهدین"!

([10]) فی "النهایة": "(العنق): هی الجماعة من الناس"، وکأنه یعنی النبی ج وصحبه الأولین رضی الله عنهم أجمعین.

([11]) قلت: الأکثرون على تضعیف (زید بن الحواری).

([12]) (الحمض): کل نبتٍ فی طعمه حموضة. وکان الأصل: (حمض النبات)، فصححته من "المسند" (1/ 304) و"المجمع" (10/ 263).

([13]) قلت: فیه (دوید) لم ینسب، وسمى ابن ماکولا أباه (سلیمان)، ولم یذکر فیه جرحاً ولا تعدیلاً. فهو مجهول. وقال العراقی: "غیر منسوب یحتاج إلى معرفته، قال أحمد: حدیثه مثله". وهو مخرج فی "الضعیفة" (6779). وأما الجهلة الثلاثة فقد حسنوا الحدیث متکئین على ما نقلوه عن الهیثمی، مع أنه لا یدل على ما زعموا؛ کما بینته فی "الضعیفة" (6779).

([14]) أی: صار مراً.

([15]) قلت: یشیر إلى تلیین توثیقه، وهو الصواب، فقد قال فیه البخاری: "منکر الحدیث". وهو مخرج فی "الضعیفة" (6592). وهو مرکب من أحادیث بعضها صحیح کحدیث قصر عمر.

([16]) قال الناجی: "لا أعلم هذا ورد إلا من حدیث عائشة وعبدالرحمن بن عوف نفسه، أما الأول: فرواه الإمام أحمد فی "مسنده" من طریق عمارة بن زاذان، وهو من الأحادیث التی أمر أحمد أن یضرب علیها وقال: إنه کذب منکر. وقد رواه البزار من طریق أغلب بن تمیم أیضاً. وأما الحدیث الثانی: فقد رواه البزار أیضاً بإسناد فیه ضعف، ورواه السراج فی "تاریخه" بسند رجاله ثقات. وأما ذکر استبطاء عبدالرحمن فقد ذکره المصنف من حدیث ابن أبی أوفى، وفی سنده لین. ورواه أحمد بسند لیِّن أیضاً من حدیث أبی أمامة، وهو الذی أورده الشیخ من کتاب أبی الشیخ [فیما یأتی] قریباً لکن اختصر عبدالرحمن واستبطاءه. وعند أحمد فیه: فإذا أکثر أهل الجنة [فقراء المهاجرین]". قلت: والزیادة منی، استدرکتها من "المسند" (5/ 259)، ولعلها سقطت من قلم المؤلف. ونحوه قوله: "قریباً"، لعله سبق قلم منه، فإنه لم یذکره المؤلف إلا بعد حدیث، وهو الآتی هنا بعد هذا، ولذلک وضعتها بین معکوفتین.

([17]) إلى هنا الحدیث حسن بشواهده، ومثله الشطر الأول من الحدیث الذی بعده، وهی مخرجة فی "الإرواء" (3/ 358-363).

([18]) یعنی ضعیف، وهو کما قال، لکن الشطر الأول منه حسن لشواهده، وهی مخرجة فی "الإرواء" (3/ 358-363).

([19]) هنا زیادة: "آت من"، ولا أصل لها فی الحدیث، وقد تکررت بتکرر الحدیث کما نبهت هنا، وغفل عن ذلک کله الغافلون الثلاثة! ولعلها آخر غفلاتهم.

([20]) قلت: لقوله تتمة مهمة؛ لأنها تقید الصحة باتصال الإسناد، وهو مما شک فیه الحاکم، فقال: "إن کان عمر الریاحی سمع من حجاج بن الأسود". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1838). وأما الجهلة الثلاثة فحسنوه، ونقلوا تصحیح الحاکم مبتوراً.

([21]) زیادة من "مسلم".

([22]) کذا وقع للحاکم، وفی روایة ابن أبی حاتم فی "التفسیر": (ابن أبی الزبیر)، قال الذهبی: "لا یعرف". وقال ابن کثیر: "حدیث غریب فیه نکارة". وأظنه من الإسرائیلیات.

([23]) قلت: فیه ضعف لکثرة أوهامه، وقد أسقط (ابن أبی الزبیر) المذکور بین یحیى بن عبدالملک - وهو (ابن أبی غنیة) - وأنس. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6880). وأما الجهلة فحسنوه خبط عشواء!

([24]) الأصل: "مستضعف".

([25]) وفی نسخة: (لو یقسم) بدل (لو أقسم).

([26]) قلت: قال أحمد: "متروک الحدیث". وقال البخاری: "فی حدیثه نظر لا یحتمل". وضعفه الآخرون.

([27]) زیادة من "الصحیحین" لعل المصنف سها عنها، ولم یتنبه لها الغافلون!

([28]) زیادة من "البخاری" (6447)، ولم یعزه المزی فی "التحفة" (4/ 114/ 4720)، ولا الحافظ فی "الفتح"، ومن قبلهما البیهقی فی "الشعب" (7/ 330-331) إلا للبخاری، فعزوه لمسلم من أوهام المؤلف، تبعه علیه الخطیب التبریزی فی "المشکاة" (5236)، وهو مما فات الشیخ الناجی التنبیه علیه، وعزاه الثلاثة للبخاری رقم (5091)، ولفظه یختلف عن لفظه هنا، وهذا من تحقیقهم المزعوم!

([29]) یعنی: آنچه زمین را پر کند حتی بیش از ظرفیت آن بوده و جاری گردد. "نهایة".

([30]) یعنی: لباس کهنه و فرسوده و نخ نما.

([31]) وقال (1702): "حدیث حسن صحیح"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (780).

([32]) قلت: وهو کما قال؛ إلا فی قوله: "بأسانید" فلیس له إلا إسناد واحد، وإن تبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة إلا فیما أصابا، فقالوا: "حسن"!! وهو فی "الصحیحة" (3426).

([33]) وکذا فی "المجمع" (1/ 261). وفی "المسند" (4/ 128): (لکم)، ولعله أصح، وکان الأصل (دخر) بالدال المهملة فصححته منه، وهو فی "الصحیحة" (2168).

([34]) قد یُشْکِل هذا مع دعائه ج لخادمه أنس بالمال والولد کما هو معروف، ومخرج فی "الصحیحة" (2241)، ولا إشکال؛ لأن هذا خاص أولاً، ثم هو ج یعلم أن من یدعو له لیس ممن یخشى علیه الفتنة؛ کما قال تعالى: ﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَأَوۡلَٰدُکُمۡ فِتۡنَةٞ فتنبه.

([35]) قلت: وله علة أخرى غیر الاختلاف فی صحبة ابن غیلان، وقد بینتها فی تخریج حدیث فضالة بن عبید فی "الصحیحة" (1338)، وهو نحو هذا باختصار المال والولد. وهو فی "الصحیح" هنا فی هذا الباب.

([36]) کان فی الأصل زیادة: (أغبر)، فحذفتها لعدم ورودها فی مسلم (8/ 36 و154)، ومن طریقه البغوی فی "شرح السنة" (13/ 269)، وقال: "حدیث صحیح"، وقد سقط منه شیخ مسلم (سُوید بن سعید)، ومن طریقه -دونها- أخرجه البیهقی فی الشعب (7/ 331/ 10482)؛ لکن تابعه ابن وهب دونها أیضاً بلفظ: "رب أشعثَ ذی طمرین، لو أقسم...". أخرجه ابن حبان فی "صحیحه" (6449)، وله طریق آخر عن أبی هریرة، وشاهد من طرق عنه مخرجة فی "تخریج مشکلة الفقر" (79/ 125).

([37]) یعنی: از در خانهها رانده میشود.

([38]) قلت: فی "المعجم الأوسط" (8/ 270/ 7544)، لا فی "الکبیر" کما یوهمه الإطلاق، وهو من روایة سالم بن أبی الجعد عن ثوبان. ولم یسمع منه، فلا فائدة تذکر من ثقة رجاله؛ خلافاً للذین جهلوا فقالوا: "حسن، قال الهیثمی..."، ولیت شعری لمَ لمْ یصححوه؟ وهو مخرج فی "الضعیفة" (5535).

([39]) یشیر المؤلف إلى رد تصحیح الحاکم، وهو ما صرح به الذهبی فقال فی "التلخیص" (4/ 123): "قلت: لا، بل إلى الضعف هو".

([40]) بل هو ضعیف فیه عیسى بن عبدالرحمن الزرقی المدنی، وهو ضعیف کما مضى هناک.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد