ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترغیب به امید داشتن و حسن ظن به خداوند به ویژه هنگام وفات
4859-3382- (1) (حسن لغیره) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: یَا ابْنَ آدَمَ! إِنَّکَ مَا دَعَوْتَنِی وَرَجَوْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ عَلَى مَا کَانَ فِیکَ[1] وَلَا أُبَالِی. یَا ابْنَ آدَمَ! لَوْ بَلَغَتْ ذُنُوبُکَ عَنَانَ السَّمَاءِ ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ [وَلَا أُبَالِی][2]. یَا ابْنَ آدَمَ! لَوْ أَتَیْتَنِی بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطَایَا ثُمَّ لَقِیتَنِی لَا تُشْرِکُ بِی شَیْئًا لَأَتَیْتُکَ بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».
(قُراب الأرض) به کسر قاف و ضم آن مشهورتر است: به اندازهی نزدیک به پری زمین. [ مضی 14- الذکر/16].
از انس س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: ای فرزند آدم، تا زمانی که مرا بخوانی و به من امیدوار باشی همهی آنچه از تو صادر شده را میبخشم و به آن اهمیتی نمیدهم؛ ای فرزند آدم، اگر گناه تو از کثرت و بزرگی به ابرهای آسمان برسد و سپس از من آمرزش بخواهی، تو را میآمرزم و به آن اهمیتی نمیدهم. ای فرزند آدم، اگر با گناهانی به اندازهی چیزی نزدیک به پُری زمین نزد من حاضر شوی درحالیکه چیزی را شریک من قرار ندادهای، به همان اندازه با مغفرت و آمرزشم به سوی تو میآیم».
4860-3383- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ أَیضاً: أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ عَلَى شَابٍّ وَهُوَ فِی المَوْتِ فَقَالَ: «کَیْفَ تَجِدُکَ؟». قَالَ: أَرْجُو اللَّهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَإِنِّی أَخَافُ ذُنُوبِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی مِثْلِ هَذَا المَوْطِنِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا یَرْجُو، وَأمَّنَهُ مِمَّا یَخَافُ».
رواه الترمذی وقال: «حدیث غریب»، وابن ماجه وابن أبی الدنیا؛ کلهم من روایة جعفر بن سلیمـان الضَّبعی عن ثابت عن أنس. (قال الحافظ): «إسناده حسن، فإن جعفراً صدوق صالح، احتج به مسلم، ووثقه النسائی، وتکلم فیه الدارقطنی وغیره».
همچنین از انس س روایت است که رسول الله ج نزد جوانی رفت که در حال احتضار بود و فرمود: «تو را چگونه مییابم؟». گفت: ای رسول الله ج، به خداوند امید دارم و از گناهانم میترسم؛ پس رسول الله ج فرمود: «در این زمان [هنگامهی مرگ] در قلب مؤمنی چنین ترس و امیدی جمع نمیگردد، مگر اینکه خداوند آنچه را که امید دارد به او میدهد و از آنچه میترسد او را در امان میدارد».
4861-1973- (1) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنْ شِئْتُمْ أَنْبَأْتُکُمْ مَا أَوَّلُ مَا یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ وَمَا أَوَّلُ مَا یَقُولُونَ لَهُ؟». قُلْنَا: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ: هَلْ أَحْبَبْتُمْ لِقَائِی؟ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ یَا رَبَّنَا. فَیَقُولُ: لِمَ؟ فَیَقُولُونَ: رَجَوْنَا عَفْوَکَ وَمَغْفِرَتَکَ، فَیَقُولُ: قَدْ وَجَبَتْ لَکُمْ مَغْفِرَتِی».
رواه أحمد من روایة عبیدالله بن زَحر.
(قال الحافظ): «وتقدم فی الباب قبله حدیث الغار وغیره، وفی الباب أحادیث کثیرة جداً تقدمت فی هذا الکتاب لیس فیها تصریح بفضل الخوف والرجاء، وإنما هی ترغیب أو ترهیب فی لوازمهما ونتائجهما لم نُعِد ذلک، فلیطلبه من شاء».
4862-3384- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ حِینَ[3] یَذْکُرُنِی» الحدیث.
رواه البخاری ومسلم. [مضی 14- الذکر/1].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: من نزد گمان بندهی خود هستم و هر زمان مرا یاد کند با او هستم».
4863-1974- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ مِنْ حُسْنِ الْعِبَادَةِ».
رواه أبو داود، وابن حبان فی «صحیحه» -واللفظ لهما-، والترمذی والحاکم ولفظهما قال: «إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بالله مِنْ حُسْنِ عِبَادَةِ الله»[4].
4864-3385- (4) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س: أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ یَقُولُ: «لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَهُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ».
رواه مسلم وأبو داود وابن ماجه.
از جابر س روایت است که سه روز قبل از وفات رسول الله ج از ایشان شنیده که فرمودند: «هیچیک از شما نمیرد مگر درحالیکه نسبت به خداوند متعال حسن ظن داشته باشد».
4865-3386- (5) (صحیح) وَعَنْ حَیَّانَ أَبِی النَّضْرِ قَالَ: خَرَجْتُ عَائِدًا لِیَزِیدَ بْنِ الْأَسْوَدِ، فَلَقِیتُ وَاثِلَةَ ابْنَ الْأَسْقَعِ وَهُوَ یُرِیدُ عِیَادَتَهُ، فَدَخَلْنَا عَلَیْهِ، فَلَمَّا رَأَى وَاثِلَةَ بَسَطَ یَدَهُ، وَجَعَلَ یُشِیرُ إِلَیْهِ، فَأَقْبَلَ وَاثِلَةُ حَتَّى جَلَسَ، فَأَخَذَ یَزِیدُ بِکَفَّیْ وَاثِلَةَ، فَجَعَلَهُمَا عَلَى وَجْهِهِ، فقَالَ لَهُ وَاثِلَةُ: کَیْفَ ظَنُّکَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: ظَنِّی بِاللَّهِ وَاللَّهِ حَسَنٌ، قَالَ: فَأَبْشِرْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَعَلَا: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، إِنْ ظَنَّ خَیْرًا فَلَهُ، وَإِنْ ظَنَّ شَرًّا فَلَهُ».
رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه»، والبیهقی.
از حیان بن ابی نضر روایت است که میگوید: به عیادت یزید بن اَسود میرفتم که در راه واثلة بن اَسقع را دیدم که او هم قصد عیادت یزید را داشت؛ با هم به نزدش رفتیم، هنگامی که واثله را دید دستش را باز کرده و اشاره به واثله میکرد، پس واثله رفت و کنارش نشست؛ یزید دو دست واثله را گرفته و بر چهرهاش گذاشت؛ واثله به او گفت: چه گمانی نسبت به خداوند داری؟ پاسخ داد: به خدا قسم گمان خوبی به خداوند دارم.
واثله گفت: مژده بده؛ زیرا من از رسول الله ج شنیدم که خداوند متعال میفرماید: «من نزد گمان بندهام میباشم، اگر گمان خوبی نسبت به من داشته باشد، بهرهی خود را از آن برده است و اگر گمان بدی نسبت به من داشته باشد، پس بهرهی خود را از آن گرفته است».
4866-1975- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «وَالَّذِی لَا إِلَهَ غَیْرُهُ! لَا یُحْسِنُ عَبْدٌ بِاللهِ الظَّنَّ؛ إِلَّا أَعْطَاهُ ظَنَّهُ، وَذَلِکَ بَأنَّ الْخَیْرُ فِی یَدِهِ.
رواه الطبرانی موقوفاً، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا أنَّ الأعمش لم یدرک ابن مسعود.
4867-1976- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَمَرَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِعَبْدٍ إِلَى النَّارِ، فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى شَفَتِهَا الْتَفَتَ فَقَالَ: أَمَا وَاللهِ یَا رَبِّ! إِنْ کَانَ ظَنِّی بِکَ لَحَسَنٌ، فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: رُدُّوهُ، أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی».
رواه البیهقی عن رجلٍ من وَلَدِ عبادة بن الصامت -لم یسمّه- عن أبی هریرة[5].
([1]) الأصل ومطبوعة عمارة والثلاثة المعلقین: (منک)، وکذلک وقع فیما تقدم، وفی "الجامع الصغیر" وغیره، وهو مخالف لما أثبتناه نقلاً عن "الترمذی" (3534) وغیره، ولشاهد له من حدیث أبی ذر، وهو مخرج مع حدیث الباب فی "الصحیحة" (127)، وقد نبه على هذا الخطأ الناجی رحمه الله.
([2]) سقطت من الأصل ومن مطبوعة الثلاثة! واستدرکتها من "الترمذی" ومما تقدم.
([3]) الأصل: (حیث)، والمثبت لفظ مسلم، ولفظه فیما تقدم: (إذا)، وهو للبخاری.
([4]) قلت: فیه عند الجمیع (سمیر -ویقال شُتَیر- بن نهار)، وهو نکرة، لم یرو عنه غیر محمد بن واسع کما فی "المیزان"، وأما الجهلة فقالوا: "حسن بشواهده"! وکذبوا! وهو مخرج فی "الضعیفة" (3150).
([5]) قلت: وهو فی "الضعیفة" (6150).