اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از نوحه‌خوانی بر میت و شیون و زاری کردن و ضربه زدن به صورت و خراشیدن صورت و چاک دادن گریبان

ترهیب از نوحه‌خوانی بر میت و شیون و زاری کردن و ضربه زدن به صورت و خراشیدن صورت و چاک دادن گریبان

5069-3519- (1) (صحیح) عَن عُمَرِ بنِ الخَطاب س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «المَیِّتُ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ وفی روایة: مَا نِیحَ عَلَیْهِ -».

رواه البخاری ومسلم، وابن ماجه، والنسائی وقال: «بِالنِّیَاحَةِ عَلَیْهِ».

از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «میت به خاطر نوحه‌ای که برایش می‌خوانند در قبر عذاب می‌بیند - و در روایتی آمده است: تا زمانی که بر او نوحه بخوانند و برایش شیون و زاری کنند -».

5070-3520- (2) (صحیح) وَعَنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نِیحَ عَلَیْهِ؛ فَإِنَّهُ یُعَذَّبُ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»[1].

رواه البخاری ومسلم.

از مغیرة بن شعبه س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی که بر او نوحه خوانی و شیون و زاری شود به سبب آن، روز قیامت عذاب داده می‌شود»[2].

5071-3521- (3) (صحیح موقوف) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: أُغْمِیَ عَلَى عَبْدِاللَّهِ ابْنِ رَوَاحَةَ فَجَعَلَتْ أُخْتُهُ تَبْکِی: وَاجَبَلاَهْ! وَاکَذَا وَاکَذَا، تُعَدِّدُ عَلَیْهِ، فَقَالَ حِینَ أَفَاقَ: مَا قُلْتِ شَیْئًا إِلَّا قِیلَ لِی: أنْتَ کَذَلِکَ؟!

رواه البخاری، وزاد فی روایة: فَلَمَّا مَاتَ لَمْ تَبْکِ عَلَیْهِ[3].

نعمان بن بشیر ب می‌گوید: عبدالله بن رواحه س بیهوش شد، خواهرش شروع به گریه کرده و می‌گفت: وَاجَبَلَاهْ... ای دریغ بر برادرم که مثل کوه، پشتیبان من بود! ای دریغ بر او که چنین و چنان بود! و چندین ویژگی را برایش برشمرد. وقتی برادرش به هوش آمد گفت: هرچه می‌گفتی، از من می‌پرسیدند که تو واقعاً اینگونه بودی؟».

و در روایتی آمده وقتی عبدالله وفات نمود خواهرش دیگر برایش گریه نکرد[4].

0-2064- (1) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی «الکبیر» عن الأعمش عن عبدالله بن عمر[5] بنحوه، وفیه: فقال یا رسولَ الله! أُغمِیَ علیَّ فصاحَتِ النساءُ: واعِزَّاه[6]! واجَبَلاهُ! فقال مَلَکٌ مَعهُ مِرْزَبَةٌ[7] فجعَلَها بینَ رِجلیَّ؛ فقال: أنتَ کما تقولُ. قلتُ: لا، ولو قلتُ: نعم؛ ضَرَبنی بِها. والأعمش لم یدرک ابن عمر.

5072-2065- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنِ الْحَسَنِ قَالَ: أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ أُغْمِیَ عَلَیْهِ، فَجَعَلَتْ أُخْتُهُ تَقُولُ: وَاجَبَلَاهُ! أَوْ کَلِمَةً أُخْرَى، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ: مَا زِلْتِ مُؤْذِیَةً لِی مُنْذُ الْیَوْمِ. قَالَتْ: لَقَدْ کَانَ یَعِزُّ عَلَیَّ أَنْ أُؤْذِیَکَ، قَالَ: مَا زَالَ مَلَکٌ شَدِیدُ الِانْتِهَارِ کُلَّمَا قُلْتِ: وَاکَذَا! قَالَ: أَکَذَاکَ أَنْتَ؟ فَأَقُولُ: لَا.

رواه الطبرانی فی «الکبیر»، والحسن لم یدرک معاذاً.

5073-3522- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ مَیِّتٍ یَمُوتُ فَیَقُومُ بَاکِیهِم فَیَقُولُ: وَاجَبَلَاهْ! وَاسَیِّدَاهْ! أَوْ نَحْوَ ذَلِکَ، إِلَّا وُکِّلَ بِهِ مَلَکَانِ یَلْهَزَانِهِ: أَهَکَذَا کُنْتَ؟!».

رواه ابن ماجه، والترمذی - واللفظ له-، وقال: «حدیث حسن غریب».

(اللَّهز): عبارت است از ضربه زدن با تمام دست به سینه.

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که بمیرد و نوحه‌خوان خانوادگیِ او بایستد و بگوید: ای دریغ بر او که چون کوه پشتیبان ما بود! ای دریغ بر سرور و آقایمان! یا چنین چیزهایی بگوید، مگر اینکه دو فرشته بر میت گماشته میشوند و محکم به سینه‌ی او می‌زنند و (جهت توبیخ او) میگویند: آیا تو چنین بودی؟!».

5074-3523- (5) (حسن لغیره) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْمَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَیِّ، إِذَا قَالَتْ: وَاعَضُدَاهُ! وَامَانِعَاهُ! وَانَاصِرَاهُ! وَاکَاسِیَاهُ! جُبِذَ الْمَیِّتُ فَقِیلَ: أَنَاصِرُهَا أَنْتَ؟! أَکَاسِیهَا أَنْتَ؟!».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوموسی اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا میت به سبب گریه‌ی زنده‌ها عذاب داده می‌شود، زمانی که بگویند: ای دستگیر و مدافع و یاری‌دهنده و پوشانندی من! میت را کشیده و به او گفته می‌شود: آیا تو یاور اویی؟! آیا تو او را می‌پوشانی؟!».

5075-3524- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اثْنَتَانِ فِی النَّاسِ هُمَا بِهِمْ کُفْرٌ: الطَّعْنُ فِی النَّسَبِ، وَالنِّیَاحَةُ عَلَى الْمَیِّتِ».

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو رفتار در میان مردم رایج است است که کفر هستند: طعنه زدن در نسب و نوحه‌خوانی بر مرده».

5076-3525- (7) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ مِنَ الْکُفْرِ بِاللَّهِ: شَقُّ الْجَیْبِ، وَالنِّیَاحَةُ، وَالطَّعْنُ فِی النَّسَبِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه عمل از مصادیق کفر ورزیدن به خداوند می‌باشند: چاک دادن گریبان و نوحه‌خوانی و طعنه زدن در نسب».

وفی روایة لابن حبان: «ثَلَاثَةٌ هِیَ الکُفْرُ».

و در روایت ابن حبان آمده است: «سه عمل کفر است».

وفی أخرى: «ثَلَاثٌ مِنْ عَمَلِ الْجَاهِلِیَّةِ لَا یَتْرُکُهُنَّ أَهْلُ الْإِسْلَامِ» فذکر الحدیث.

و در روایت دیگری آمده است: «سه عمل از اعمال جاهلیت است که مسلمانان آنها را رها نمی‌کنند».

(الجیب): عبارت است از شکافی در لباس و قمیص (شقه) که انسان سرش را از آن خارج می‌کند.

5077-3526- (8) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: لَمَّا افْتَتَحَ رَسُولُ الله ج مَکَّةَ، رَنَّ إِبْلِیسُ رَنَّةً اجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ جُنُودُهُ. فَقَالَ: ایْأسُوا أَنْ تَرُدُّوا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ عَلَى الشِّرْکِ بَعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا، وَلَکِنِ افْتُنُوهُمْ فِی دِینِهِمْ، وَأَفْشُوا فِیهِمُ النَّوْحَ.

رواه أحمد بإسناد حسن[8].

از ابن عباس ب روایت است: هنگامی که رسول الله ج مکه را فتح نمود، ابلیس فریادی زد که همه لشکریانش را جمع کرد و گفت: امیدی نداشته باشید که امت محمد را بعد از این روز به شرک برگردانید و لیکن آنها را در دین‌شان به فتنه بیندازید و نوحه خوانی را در میان آنها رواج دهید».

5078-3527- (9) (حسن) وَعَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «صَوتانِ ملعونان فی الدنیا والآخرة: مزمارٌ عند نعمة، ورنَّة عند مصیبةٍ».

رواه البزار، ورواته ثقات.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو صدا در دنیا و آخرت ملعون است: موسیقی هنگام خوشحالی و فریاد هنگام مصیبت».

5079-2066- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله قَالَ: «لَا تُصَلِّی الْمَلَائِکَةُ عَلَى نَائِحَةٍ وَلَا عَلَى مُرِنَّةٍ».

رواه أحمد، وإسناده حسن إن شاء الله[9].

5080-3528- (10) (صحیح) وَعَن أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیَّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله: «أَرْبَعٌ فِی أُمَّتِی مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیَّةِ لَا یَتْرُکُونَهُنَّ: الْفَخْرُ فِی الْأَحْسَابِ، وَالطَّعْنُ فِی الْأَنْسَابِ، وَالْاسْتِسْقَاءُ بِالنُّجُومِ، وَالنِّیَاحَةُ. - وَقَالَ: - النَّائِحَةُ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا؛ تُقَامُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَعَلَیْهَا سِرْبَالٌ مِنْ قَطِرَانٍ، وَدِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ».

رواه مسلم.

از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار عمل در امت من از امور جاهلیت است که از آن دست بر نمی‌دارند: افتخار به نیاکان، طعنه وارد کردن در نسب، طلب باران به وسیله‌ی ستارگان و نوحه‌خوانی؛ - و فرمود: - اگر زن نوحه‌خوان قبل از مرگش توبه نکند، روز قیامت درحالی زنده می‌شود که شلواری از قطران (= ماده‌ای بدبو، قیرمانند و قابل اشتعال) و پیراهنی خشن بر تن خواهد داشت (که بدنش را همانند بیمارِ مبتلا به گَری آزار می‌دهد)».

 (صحیح لغیره) وابن ماجه، ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «النِّیَاحَةُ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیَّةِ، وَإِنَّ النَّائِحَةَ إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تَتُبْ؛ قَطَّعَ اللَّهُ لَهَا ثِیَابًا مِنْ قَطِرَانٍ، وَدِرْعًا مِنْ لَهَبِ النَّارِ».

و در روایت ابن ماجه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «نوحه‌خوانی از امور جاهلیت است و اگر زن نوحه‌خوان بمیرد و توبه نکند، خداوند شلواری از قطران و پیراهنی از شعله آتش بر او می‌پوشاند».

(القطران) به فتح قاف و کسر طاء؛ ابن عباس می‌گوید: «عبارت است از مس مذاب». و حسن می‌گوید: «عبارت است از قطران شتر». و معانی دیگری برای آن گفته شده.

5081-2067- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ هَذه النَّوَائِحِ یُجْعَلْنَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَفَّیْنِ فِی جَهَنَّمَ: صَفٌّ عَنْ یَمِینِهِمْ، وَصَفٌّ عَنْ یَسَارِهِمْ، فَیَنْبَحْنَ عَلَى أَهْلِ النَّارِ کَمَا تنْبَحُ الْکِلَابُ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط».

5082-2068- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج النَّائِحَةَ وَالْمُسْتَمِعَةَ».

رواه أبو داود، ولیس فی إسناده من ترک.

0-2069- (6) (ضعیف جداً) ورواه البزار والطبرانی، وزاد فیه وقال: «لَیْسَ لِلنِّسَاءِ فِی الْجَنَازَةِ نَصِیبٌ»[10].

5083-3529- (11) (صحیح) وَعَنْ أُمُّ سَلَمَةَ ل: لَمَّا مَاتَ أَبُو سَلَمَةَ قُلْتُ: غَرِیبٌ وَفِی أَرْضِ غُرْبَةٍ، لَأَبْکِیَنَّهُ بُکَاءً یُتَحَدَّثُ عَنْهُ، فَکُنْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ لِلْبُکَاءِ عَلَیْهِ إِذْ أَقَبَلَتِ امْرَأَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُسْعِدَنِی[11]، فَاسْتَقْبَلَهَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «أَتُرِیدِینَ أَنْ تُدْخِلِی الشَّیْطَانَ بَیْتًا أَخْرَجَهُ اللهُ مِنْهُ؟». فَکَفَفْتُ عَنِ الْبُکَاءِ، فَلَمْ أَبْکِ.

رواه مسلم.

از ام سلمه ل روایت است: هنگامی که ابوسلمه س وفات کرد گفتم: غریب و در سرزمین غربت فوت نمود. به خاطر وفات او گریه‌ای می‌کنم که مردم از آن گریه سخن بگویند. خود را آماده گریه کرده بودم که زن دیگری جهت همراهی با من برای گریه و نوحه نزدم ‌آمد. در راه رسول الله ج او را دیده و به وی فرموده بود: «آیا می‌خواهی شیطان را به خانه‌ای که خداوند او را از آن خارج نموده داخل کنی؟». پس از گریه کردن دست نگه داشته و گریه نکردم.

5084-3530- (12) (صحیح) وَعَن عَائِشَةَ ل قَالَت: لَمَّا جَاءَ رَسُولَ الله ج قَتْلُ زَیدِ بْنِ حَارِثَةَ وَجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَعَبْدِاللَّهِ بْنِ رَوَاحَةَ؛ جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُعْرَفُ فِیهِ الحُزْنُ؛ قَالَتْ: وَأَنَا أَطَّلِعُ مِنْ شَقِّ البَابِ فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ: أَیْ رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ نِسَاءَ جَعْفَرٍ - وَذَکَرَ بُکَاءَهُنَّ - فَأَمَرَهُ أَنْ یَنْهَاهُنَّ، فَذَهَبَ الرَّجُلُ ثُمَّ أَتَى فَقَالَ: والله لقَدْ غَلَبتنی أَو غَلَبْنَنَا. فَزَعَمَتْ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «فَاحْثُ فِی أَفْوَاهِهِنَّ التُّرَابِ». فَقُلْتُ: أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَکَ، فَوَاللَّهِ مَا أَنْتَ بِفاعلٍ، وَلَا تَرَکْتَ رَسُولَ اللَّهِ ج مِنَ العَنَاءِ.

رواه البخاری ومسلم[12].

عایشه لمی‌گوید: هنگامی که خبر کشته شدن زید بن حارث و جعفر بن ابی طالب و عبدالله بن رواحه ش به رسول الله ج رسید، ایشان (در مسجد) نشسته و آثار غم و اندوه در چهره‌اش نمایان بود؛ عایشه ل می‌گوید: من از شکاف دَر نگاه می‌کردم که شخصی نزد رسول الله ج آمد و از گریه زن‌های خانه جعفر س خبر داد، رسول الله ج به او دستور داد تا آنها را از گریستن باز دارد، وی رفت و سپس برگشت و گفت: قسم به خدا آنان بر من یا بر ما غلبه کردند؛ رسول الله ج فرمودند: «در دهان‌‌شان خاک بریز»[13]. عایشه ل گوید: به آن مرد گفتم: خدا ذلیلت کند، نتوانستی کاری را که به تو واگذار شده بود انجام دهی و از ناراحت کردن رسول الله ج هم دست بر نداشتی[14].

5085-3531- (13) (حسن) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س؛ أَنَّهُ قَالَ إِذ حُضِر: إِذَا أَنا مِتُّ فَلَا یُؤذِنُ علیَّ أحدٌ[15]، إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَکُونَ نَعْیًا. وَأَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَنْهَى عَنِ النَّعْیِ.

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن»[16].

از حذیفه س روایت است که وقتی در سکرات مرگ قرار گرفت، گفت: هرگاه وفات کردم مرگم را به کسی اعلام نکنید، زیرا می‌ترسم که این کار نعی به حساب آید. و من از رسول الله ج شنیدم که از نعی منع می‌فرمود.[17]

 (حسن) ورواه ابن ماجه إلا أنه قال: کَانَ حُذَیْفَةُ إِذَا مَاتَ لَهُ الْمَیِّتُ قَالَ: لَا تُؤْذِنُوا بِهِ أَحَدًا؛ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَکُونَ نَعْیًا؛ إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج بِأُذُنَیَّ هَاتَیْنِ یَنْهَى عَنِ النَّعْیِ.

و در روایت ابن ماجه آمده است: «اگر کسی از نزدیکان حذیفه س وفات می‌کرد می‌گفت: با صدای بلند مرگش را اعلام نکنید زیرا می‌ترسم که این کار نعی به حساب آید و من با دو گوشم شنیدم که رسول الله ج از نعی منع می‌فرمود.

5086-2070- (7) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج[18] قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالنَّعْیَ، فَإِنَّه مِنْ عَمَلِ الجَاهِلِیَّةِ». قَالَ عَبْدُاللَّهِ: وَالنَّعْیُ: أَذَانٌ بِالمَیِّتِ.

رواه الترمذی مرفوعاً وقال: «غریب».

ورواه من طریق أخرى: قال: «نحوه» ولم یرفعه ولـم یذکر فیه: «وَالنَّعْیُ: أَذَانٌ بِالمَیِّتِ». وقال: «وهذا أصح،

امام ترمذی می‌گوید: «برخی از اهل علم نعی را مکروه دانسته‌اند و نعی نزد آنها این است که در میان مردم ندا سرداده شود که فلانی مُرد تا در تشییع جنازه‌ی وی شرکت کنند. و برخی از اهل علم می‌گویند: اشکالی ندارد کسی خویشاوندان و برادرانش را در این زمینه مطلع کند» انتهى[19].

5087-3532- (14) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س: أَنَّ عُمَرَ س لَمَّا طُعِنَ عَوَّلَتْ[20] عَلَیْهِ حَفْصَةُ، فَقَالَ لَهَا عُمَرُ: یَا حَفْصَةُ! أَمَا سَمِعْتِ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الْمُعَوَّلَ عَلَیْهِ یُعَذَّبُ»؟ فَقَالَتْ: بَلَى.

رواه ابن حبان فی «صحیحه»[21].

از انس س روایت است: وقتی عمر بن خطاب ضربه خورده و زخمی شد، حفصه (دختر عمر) با صدای بلند گریست؛ عمر بن خطاب س فرمود: ای حفصه، نشنیده‌ای که رسول‌الله ج فرموده‌اند: «کسی که با صدای بلند برایش گریه کنند و نوحه بخوانند گرفتار عذاب خواهد شد؟». جواب داد: بله.

5088-3533- (15) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الْخُدُودَ، وَشَقَّ الْجُیُوبَ، وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِیَّةِ».

رواه البخاری ومسلم، والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن مسعود س روایت است که رسول‌الله ج فرمودند: «از ما نیست کسی که بر گونه‌هایش بزند و گریبان پاره کند و مانند دوران جاهلیت آه و واویلا سر دهد- و سخن جاهلی بر زبان بیاورد - از ما نیست».

5089-3534- (16) (صحیح) وَعَن أَبِی بُرْدَةَ قَالَ: وَجِعَ[22]  أَبُو مُوسَى الأشعَرِی س وَرَأْسُهُ فِی حَجْرِ امْرَأَةٍ مِنْ أَهْلِهِ، فَلَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَرُدَّ عَلَیْهَا شَیْئًا، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ: أَنَا بَرِیءٌ مِمَّنْ بَرِئَ مِنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ج، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج: بَرِئَ مِنَ الصَّالِقَةِ، وَالحَالِقَةِ، وَالشَّاقَّةِ.

از ابوبرده روایت است که: ابوموسی س دچار بیماری شدیدی گردید و بیهوش شد درحالی‌که سرش در دامن زنی از خانواده‌اش بود؛ زن فریاد کشید؛ (ابوموسی) نتوانست جوابش دهد، وقتی به هوش‌ آمد گفت: من اعلان برائت می‌کنم از کسی که رسول الله ج از وی برائت جست. رسول الله ج از کسی که با صدای بلند گریه کند و هنگام مصیبت، موی سرش را بتراشد و لباسش را چاک دهد بیزار بود.

(صحیح) رواه البخاری ومسلم وابن ماجه، والنسائی؛ إلا أنه قال: «أَبْرَأُ إِلَیْکُمْ کَمَا بَرِئَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ حَلَقَ، وَلَا خَرَقَ، وَلَا صَلَقَ».

و در روایت نسائی آمده است: من بیزارم از آنچه رسول الله ج بیزاری جست و فرمود: «از ما نیست کسی که هنگام مصیبت موی سرش را بتراشد و لباسش را پاره کرده و با صدای بلند گریه کند».

(الصالقة): عبارت است از کسی که با صدای بلند به نوحه و شیون و زاری بپردازد. و (الحالقة) عبارت است از کسی که سرش را به هنگام مصیبت بتراشد. و (الشاقة) عبارت است از کسی که لباسش را پاره کند.

5090-3535- (17) (صحیح) وَعَن أَسِیدُ بْنُ أَبِی أَسِیدٍ التابعی عَنِ امْرَأَةٍ مِنَ الْمُبَایِعَاتِ قَالَتْ: کَانَ فِیمَا أَخَذَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِی الْمَعْرُوفِ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْنَا: أَنْ لَا نَخْمِشَ وَجْهًا، وَلَا نَدْعُوَ وَیْلًا، وَلَا نَشُقَّ جَیْبًا، وَلَا نَنْشُرَ شَعَرًا».

رواه أبو داود.

اسید ابن ابو اسید تابعی از یکی از زنان بیعت کننده (در بیعت عقبه) روایت کرده که وی گفته است: از کارهای خوبی که رسول الله ج از ما در مورد آنها عهد و پیمان گرفت این بود که هنگام مصیبت صورت‌مان را نخراشیم و واویلا نگوییم و گریبان چاک ندهیم و موهای‌مان را ژولیده رها نکنیم».

5091-3536- (18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج لَعَنَ الْخَامِشَةَ وَجْهَهَا، وَالشَّاقَّةَ جَیْبَهَا، وَالدَّاعِیَةَ بِالْوَیْلِ وَالثُّبُورِ».

رواه ابن ماجه وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج لعنت کرد کسی که (وقت مصیبت) چهره‌اش را خراشیده و گریبان پاره کرده و فریاد واویلا و نابودی سر دهد».

18- (الترهیب من إحداد المرأة على غیر زوجها فوق ثلاث)



([1]) در این حدیث بیان می‌کند که عذاب مذکور در روز قیامت می‌باشد؛ بنابراین تفسیر آن به عذاب کشیدن میت در قبر و اینکه این امر مستلزم آگاهی مرده به نوحه‌ی اهلش بر او می‌باشد، علاوه بر اینکه دلیلی برای آن وجود ندارد قید مذکور (یوم القیامة) آن را تایید نمی‌کند. لذا به این مساله باید توجه شود و نباید به صورت تقلیدی از هر قولی پیروی کرد. دیدگاه حق و صواب این است که عذاب در قبر و جز آن بر ظاهر خود می‌باشد جز اینکه مقید به کسی است که این مساله را در حیاتش انکار نکرده باشد. و به این ترتیب میان این نص و کلام الهی جمع می‌شود آنجا که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ [الأنعام: 164] «و هیچ گناه‌کاری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌گیرد».

([2]) جمهور علما می‌گویند: کسانی که به سبب گریه و زاری و نوحه نزدیکان‌شان عذاب داده می‌شوند، افراد زیر می‌باشند:

      1- کسانی که در حال حیات خود خانواده و نزدیکان‌شان را به گریه و زاری و نوحه برای فوت اشخاص عادت می‌دهند.

      2- کسانی که آنها را از این اعمال منع نمی‌کنند.

      3- کسانی که مانند عرب جاهلیت به آنها توصیه می‌کنند که پس از مرگ‌شان خانواده آنان مراسم گریه و نوحه برپا سازند. (م)

([3]) یعنی: بعد از این واقعه؛ وی در غزوه موته شهید شد چنانکه در کتاب‌های حدیث و سیرت معروف است.

([4]) در بعضی روایات بخاری نام آن زن، عمره مادر نعمان بن بشیر راوی حدیث ذکر شده است.

(فتح شرح حدیث رقم 4268). (م)

([5]) کذا الأصل هنا، وفیما بعد المتن. وفی "المجمع" (3/ 14): (ابن عمرو) فی الموضعین. ولعله الصواب. فإن مسند (ابن عمرو) من "المعجم الکبیر" لم یطبع بعد إلا قطعة صغیرة منه، ولیس فیها.

([6]) الأصل: (واعزاء)، وفی "المجمع": (واعزآه)! والتصحیح من "طبقات ابن سعد" (3/ 529)، رواه عن الحسن البصری مرسلاً. ورجاله ثقات. ثم رواه من طریق أبی عمران الجونی أن عبدالله بن رواحة أغمی علیه... الحدیث مثل حدیث ابن عمرو. ولولا أنه مرسل أیضاً لقویته به. فإن رجاله ثقات رجال الصحیح.

([7]) بالتخفیف: المطرقة الکبیرة التی تکون للحداد. ووقع فی مطبوعة عمارة والثلاثة: (مرزبَّة) مشددة الموحدة، وهو خطأ، ففی "اللسان" أیضاً: " (المرزبة والإزربَّة): عصیة من حدید، و (الإزربَّة): التی تکسر بها المدر، فإن قلتها بالمیم خففت الباء، وقلت: المرزَبَة".

([8]) کذا قال! ولیس هو فی "مسند أحمد"، وإنما هو فی "المعجم الکبیر"، وکذا أبو یعلى فی "المسند الکبیر"، والضیاء فی "المختارة"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3417).

([9]) قلت: فیه (أبو مُرایة)، وهو مجهول العدالة؛ لم یوثقه غیر ابن حبان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5005)، وأما الجهلة الثلاثة، فإنهم حسنوه مع نقلهم عن الهیثمی أنه قال: "وفیه أبو مُرایة، ولم أجد من وثقه ولا جرحه"!!

([10]) قلت: هذه الزیادة لیست من حدیث أبی سعید کما یوهمه صنیع المؤلف، وإنما هو حدیث آخر من روایة ابن عباس، ولذلک أعطیته رقماً خاصاً به. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5007). وقد ثبت الحدیث بلفظ: "... لیس لهن أجر". وهو مخرج فی "الصحیحة" (3012).

([11]) فی الطبعة السابقة (3/ 382) والمنیریة (4/ 177): «تساعدنی»!! وصوابه المثبت کما فی «صحیح مسلم» (922) وغیره. [ش].

([12]) قلت: واللفظ للبخاری فی روایة (1305).

([13]) تعبیری از باب مبالغه در انکار گریه و منع آنها از این عمل. صحیح مسلم (2/ 644) (مصحح)

([14]) همسر جعفر، اسماء بنت عمیس می‌باشد که بعداً ابو بکر با او ازدواج کرد و بعد از وفات ابوبکر یار با وفایش علی بن ابی‌طالب با او ازدواج کرد که محمد بن ابی‌بکر در دامن او پرورش یافته است.

ابن حجر می‌گوید: اهل علم برای جعفر همسر دیگری ذکر نکرده‌اند؛ اسماء و زنان اطرافیان او که با صدای بلند گریه کردند، یا در جریان نهی نبودند یا ناراحتی بر آنها غلبه کرد. و چون آن مرد چند بار رفت و برگشت، رسول الله ج با تندی برخورد کرده و فرمود: (فَاحث فی أفواههن التراب)، منظور خواری و ذلت است.

عایشه او را نفرین می‌کند که چرا با رفت و آمدش، رسول الله ج را به حرج و سختی انداخته است. فتح الباری، حدیث/1299 (م).

([15]) إلى هنا یختلف عما فی الترمذی فإنه بلفظ: "إذا مت فلا تُؤذنوا بی أحداً". ورواه أحمد بنحو لفظ ابن ماجه الآتی: وهو مخرج فی "أحکام الجنائز" (ص 44).

([16]) هنا زیادة: "وذکره رزین فزاد فیه: فإذا مت فصلوا علی، وسلُّونی إلى ربی سلاّ"، حذفتها لأنی لا أعرف لها سنداً، وإن من الثابت أن السنة إدخال المیت من مؤخر القبر، کما هو مبین فى کتابی "أحکام الجنائز" (190).

([17]) نعی در لغت: اعلام خبر مرگ کسی است. بنابراین نعی، هرگونه خبر مرگ را در بر می‌گیرد اما احادیث صحیح وجود دارد که صحت بعضی از اِعلام مرگ‌ها را جایز می‌داند.

علما می‌گویند: نعی ممنوع آن است که به روش دوران جاهلیت باشد، یعنی فریاد زدن بر در منازل و بازار و مراکز تجمع مردم. احکام جنایز- ص 34 (م)

([18]) هنا فی الأصل زیادة: (کان ینهی عن النعی، و)، وکذا هی فی طبعة (عمارة) وغیرها کطبعة الثلاثة، فحذفتها، لأنها لیست عند الترمذی، وقد عزاه إلیه جمع دونها کالنووی فی "الأذکار" وغیره. ثم هی بمعنى ما بعده، فالظاهر أنها مقحمة من بعض النساخ. ومدار المرفوع والموقوف على (أبی حمزة) - وهو میمون الأعور، وهو ضعیف کما قال الحافظ وغیره. ومع ذلک حسنه الجهلة.

([19]) میگویم: برای شناخت بیشتر در مورد نعی جایز و ناجایز به "أحکام الجنائز" (ص 44-46/ المعارف) مراجعه شود. یکی از مصادیق نعی ناجایز که عموم مردم به آن مبتلا شده و به عادتی مرسوم نزد عام و خاص تبدیل شده، اعلان مرگ در صفحات روزنامهها و مجلاتی خاص میباشد.

([20]) یعنی گریه نموده و فریاد کشید.

([21]) قلت: قد رواه مسلم لکن دون قوله: "قالت: بلى". وکذلک رواه أحمد (1/ 39).

([22]) یعنی به بیماری شدیدی مبتلا شد چنانکه بیهوش می‌شد. چنانکه سیاق بر آن دلالت می‌کند. بلکه در روایت نسائی آمده است: (ابوموسی بیهوش می‌شد).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد