اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در دمیدن در صور و بر پا شدن قیامت

فصلی در دمیدن در صور و بر پا شدن قیامت

5130-3568- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بنِ العَاصِی ب قَالَ: جَاءَ أَعرابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: مَا الصُّورُ؟ قَالَ: «قَرْنٌ یُنْفَخُ فِیهِ».

رواه أبو داود، والترمذی وحسنه، وابن حبان فی «صحیحه».

عبدالله بن عمرو بن عاصی ب روایت می‌کند که: بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمد و پرسید: ای رسول الله ج، صور چیست؟ فرمود: «شیپوری است که در آن دمیده می‌شود».

5131-3569- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَیْفَ أَنْعَمُ وَقَدِ التَقَمَ صَاحِبُ القَرْنِ القَرْنَ، وَحَنَى جَبْهَتَهُ، وَأَصْغَى سَمْعَهُ؛ یَنْتَظِرُ أَنْ یُؤْمَرَ فَیَنْفُخَ؟!». فَکَأَنَّ ذَلِکَ ثَقُلَ عَلَى أصحابِه فَقالوا: کَیْفَ نَفعَلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَو نَقُولُ؟ قَالَ: «قُولُوا: حَسْبُنَا اللَّهُ، وَنِعْمَ الوَکِیلُ، تَوَکَّلْنَا وَرُبَّمَا قَالَ: تَوَکَّلْنَا عَلَى اللَّهِ -».

رواه الترمذی - واللفظ له -، وقال: «حدیث حسن»، وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چگونه خوشحال باشم درحالی‌که صاحب قرن (شیپور)، قرن را به دهان گرفته و چهره مایل کرده و گوش به زنگ ایستاده و منتظر است دستور دمیدن به او داده شود؟!». گویا این سخن بر صحابه گران آمد، پس گفتند: ای رسول الله ج! ما چه کنیم یا چه بگوییم؟ فرمود: «بگویید: «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل على الله توکلنا- تَوَکَّلنا عَلَی اللهِ»: الله برای ما کافی است و او بهترین حامی و سرپرست است و ما بر الله توکل کردیم»[1].

0-3570- (3) (صحیح لغیره) ورواه أحمد، والطبرانی من حدیث زید بن أرقم.

0-3571- (4) (صحیح لغیره) ومن حدیث ابن عباس أیضاً.

5132-2082- (1) (منکر) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ عَائِشَةَ وَعِنْدَهَا کَعْبٌ الْأحْبارِ، فَذَکَرَ إِسْرَافِیلَ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: یَا کَعْبُ! أَخْبِرْنِی عَنْ إِسْرَافِیلَ؟ فَقَالَ کَعْبٌ: عِنْدَکُمُ الْعِلْمُ. قَالَتْ: أَجَلْ أَخْبِرْنِی. قَالَ: لَهُ أَرْبَعَةُ أَجْنِحَةٍ: جَنَاحَانِ فِی الْهَوَاءِ، وَجنَاحٌ قَدْ تَسَرْبَلَ بِهِ، وَجَنَاحٌ عَلَى کَاهِلِهِ، [وَالْعَرْشُ عَلَى کَاهِلِهِ] وَالْقَلَمُ عَلَى أُذُنِهِ، فَإِذَا نَزَلَ الْوَحْیُ کَتَبَ الْقَلَمُ، ثُمَّ دَرَسَتِ الْمَلَائِکَةُ؛ وَمَلَکُ الصُّورِ جَاثٍ عَلَى إِحْدَى رُکْبَتَیْهِ، وَقَدْ نَصَبَ الْأُخْرَى فَالْتَقَمَ الصُّورَ مَحْنِیٌّ ظَهْرُهُ، [شَاخِصٌ بَصَرُهُ إِلَى إِسْرَافِیلَ] وَقَدْ أُمِرَ إِذَا رَأَى إِسْرَافِیلَ قَدْ ضَمَّ جَنَاحَهُ أَنْ یَنْفُخَ فِی الصُّورِ. فَقَالَتْ عَائِشَةُ: هَکَذَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» بإسناد حسن[2].

5133-2083- (2) (ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 3572- (5) (صحیح لغیره)) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تَطْلُعُ عَلَیْکُمْ قَبْلَ السَّاعَةِ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ مِنَ قِبَلِ الْمَغْرِبِ مِثْلُ التُّرْسِ، فَلَا تَزَالُ تَرْتَفِعُ فِی السَّمَاءِ وَتَنْتَشِرُ حَتَّى تَمْلَأَ السَّمَاءَ، ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُ﴾. [قَالَ رَسُولُ اللهِ ج]: [«فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ؛ إِنَّ الرَّجُلَینِ یَنْشُرَانِ الثَّوْبَ فَمَا یَطْوِیَانِهِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَمْدُرُ حَوْضَهُ فَلا یَسْقِی مِنْهُ شَیْئًا أَبَدًا، وَالرَّجُلَ یَحْلُبُ نَاقَتَهُ فَمَا یَشْرَبُهُ أَبَدًا»].

رواه الطبرانی بإسناد جید رواته ثقات مشهورون[3].

(مَدَر الحوض) یعنی: حوض را گل کاری کرد تا از آب پر نشود.

از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، دو نفر پارچه‌ای را پهن می‌کنند و آن را جمع نمی‌کنند و مردی حوضش را تعمیر می‌کند و از آن آبی نمی‌کشد و مردی شیر شترش را می‌دوشد و چیزی از آن نمی‌نوشد [که قیامت فرا می‌رسد]».

5134-3573- (6) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج:  «لَتَقُومُ السَّاعَةُ وَثَوْبُهُمَا بَیْنَهُمَا لَا یَتَبَایَعَانِهِ وَلَا یَطْوِیَانِهِ، وَلَتَقُومُ السَّاعَةُ وَقَدِ انْصَرَفَ بِلَبَنِ لَقْحَتِهِ لَا یَطْعَمُهُ، وَلَتَقُومُ السَّاعَةُ یَلُوطُ حَوْضَهُ لَا یَسْقِیهِ، وَلَتَقُومُ السَّاعَةُ وَقَد رَفَعَ لُقْمَتَهُ إِلَى فِیهِ لَا یَطْعَمُهَا».

رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه»[4].

(لاطَه) بالطاء المهملة: به معناى «مدَره»[5].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «درحالی‌که دو نفر پارچه‌های‌شان را بین یکدیگر پهن می‌کنند ولی هنوز معامله انجام نداده‌اند و آنها را جمع نکرده‌اند که قیامت بر پا می‌شود؛ و قیامت چنان ناگهانی فرا می‌رسد که شخصی شترش را دوشیده اما قبل از اینکه شیرش را بنوشد قیامت بر پا می‌شود و قیامت فرا می‌رسد که فردی شکاف‌های حوضش را می‌گیرد اما قبل از اینکه دام‌هایش را آب بدهد قیامت بر پا می‌شود؛ و قیامت چنان ناگهانی به پا می‌شود که شخصی لقمه‌اش را به سوی دهانش می‌برد اما موفق به خوردن نمی‌شود».

5135-2084- (3) (منکر) وَعَنْ أَبِی مُرَایَةَ، عَنِ النَّبِیِّ ج، أَوْ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «النَّافِخَانِ فِی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ، رَأْسُ أَحَدِهِمَا بِالْمَشْرِقِ، وَرِجْلَاهُ بِالْمَغْرِبِ - أَوْ قَالَ: رَأْسُ أَحَدِهِمَا بِالْمَغْرِبِ، وَرِجْلَاهُ بِالْمَشْرِقِ - یَنْتَظِرَانِ مَتَى یُؤْمَرَانِ أَنْ یَنْفُخَا فِی الصُّورِ؛ فَیَنْفُخَانِ».

رواه أحمد بإسناد جید، هکذا على الشک فی إرساله أو اتصاله[6].

5136-3574- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ». قِیلَ: أَرْبَعُونَ یَوْمًا؟ قَالَ: أَبَیْتُ، قَالَ: أَرْبَعُونَ شَهْرًا؟ قَالَ: أَبَیْتُ، قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً؟ قَالَ: أَبَیْتُ. ثُمَّ یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءٌ فَیَنْبُتُونَ کَمَا یَنْبُتُ البَقْلُ، وَلَیْسَ مِنَ الإِنْسَانِ شَیْءٌ إِلَّا یَبْلَى، إِلَّا عَظْمٌ وَاحِدٌ، وَهُوَ عَجْبُ الذَّنَبِ، مِنْهُ یُرَکَّبُ الخَلْقُ یَوْمَ القِیَامَةِ.

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فاصله‌ی بین دو نفخ صور چهل است». گفته شد: چهل روز است؟ ابوهریره س گفت: نمی‌توانم چیزی بگویم که به آن علم ندارم. گفتند چهل ماه است؟ باز گفت: نمی‌توانم چیزی بگویم که به آن علم ندارم. گفتند: چهل سال است؟ باز جواب قبلی را تکرار نمود. رسول الله ج فرمود: «بعد از این دو نفخه، الله متعال بارانی از آسمان نازل می‌‌نماید و مرده‌ها زنده می‌شوند همانطور که گیا‌هان سبز می‌شوند. تمام اعضای انسان پوسیده می‌شود مگر یک قطعه استخوانی که «عجب الذنب» نام دارد که سالم باقی می‌ماند و انسان‌ها در روز قیامت مجددا از این استخوان زنده و آفریده‌ می‌شود»[7].

ولمسلم قال: «إِنَّ فِی الْإِنْسَانِ عَظْمًا لَا تَأْکُلُهُ الْأَرْضُ أَبَدًا، فِیهِ یُرَکَّبُ الخَلقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». قَالُوا: أَیُّ عَظْمٍ هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «عَجْبُ الذَّنَبِ».

و در روایت مسلم آمده است: «در انسان استخوانی است که هرگز زمین آن را نمی‌پوساند و انسان‌ها در روز قیامت مجددا از این استخوان، زنده و آفریده‌ می‌شود». پرسیدند: ای رسول الله ج، این کدام استخوان است؟ فرمود: «عَجْبُ الذَّنَبِ».

(صحیح) ورواه مالک وأبو داود، والنسائی باختصار وقال: «کُلُّ ابْنِ آدَمَ تَأْکُلُهُ الْأَرْضُ إِلَّا عَجْبَ الذَّنَبِ، مِنْهُ خُلِقَ، وَفِیهِ یُرَکَّبُ».

و در روایتی آمده است: «زمین همه‌ی قسمت‌های بدن ابن آدم را می‌پوساند مگر "عجب الذنب" که از آن آفریده شده و دوباره از آن به وجود می‌آید».

(عجب الذَّنب) به فتح عین و سکون جیم؛ عبارت است از استخوان محکمی که در پایین‌ترین قسمت کمر می‌باشد و اصل دم حیوانات چهارپا می‌باشد.

5137-2085- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج:  «یَأْکُلُ التُّرَابُ کُلَّ شَیْءٍ مِنَ الْإِنْسَانِ إِلَّا عُجْبَ ذَنْبِهِ». قِیلَ: وَمَا هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مِثْلُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ، مِنْهُ تُنشَؤونَ».

رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه» من طریق دراج عن أبی الهیثم.

5138-3575- (8) (صحیح) وَعَنهُ: أَنَّهُ لَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ دَعَا بِثِیَابٍ جُدُدٍ فَلَبِسَهَا، ثُمَّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «المَیِّتُ یُبْعَثُ فِی ثِیَابِهِ الَّتِی یَمُوتُ فِیهَا».

از ابوسعید خدری س روایت است که: هنگام سکرات موتش لباس پاک و تمیزی درخواست نمود، سپس آن را پوشید و گفت: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: میت در لباسی که وفات نموده، حشر ‌می‌شود.

رواه أبو داود، وابن حبان فی «صحیحه»، وفی إسناده یحیى بن أیوب، وهو الغافقی الـمصری، احتج به البخاری ومسلم وغیرهما، وله مناکیر، وقال أبو حاتم: «لا یحتج به». وقال أحمد: «سیىء الحفظ». وقال النسائی: «لیس بالقوی».

وقد قال کل من وقفت على کلامه من أهل اللغة: إن المراد بقوله: «یبعث فی ثیابه التی قبض فیها»؛ أی: فی أعماله. قال الهروی: «وهذا کحدیثه الآخر: «یبعث العبد على ما مات علیه». قال: ولیس قول من ذهب إلى الأکفان بشیء، لأن المیت إنمـا یکفن بعد الموت» انتهى. (قال الحافظ): «وفِعل أبی سعید راوی الحدیث یدل على إجرائه على ظاهره، وأن المیت یبعث فی ثیابه التی قبض فیها. وفی «الصحاح» وغیرها أن الناس یبعثون عراة؛ کما سیأتی فی الفصل بعده إن شاء الله. فالله سبحانه أعلم»[8].

تمام کسانی از اهل لغت که به آنها دسترسی داشتم می‌گویند: مراد از اینکه در حدیث آمده است: «یبعث فی ثیابه التی قبض فیها»: «در لباسی که در آن قبض روح شده مبعوث می‌گردد» [منظور از «ثیاب»] اعمال وی می‌باشد. هروی می‌گوید: «و این همچون حدیث دیگری است که می‌فرماید: «یبعث العبد على ما مات علیه»: «بنده بر همان اعمالی که بر آنها مرده مبعوث می‌گردد». می‌گوید: و کسانی که می‌گویند با کفن مبعوث می‌شود، سخن‌شان درست نیست، چون میت بعد از مرگش کفن می‌شود».

حافظ می‌گوید: عمل ابوسعید راوی حدیث بر عمل به ظاهر حدیث دلالت می‌کند و اینکه میت در لباسی مبعوث می‌شود که در آن قبض روح شده است. و در «الصحاح» و دیگر منابع حدیثی آمده که مردم لخت و عریان مبعوث می‌شوند. چنانکه این مساله در فصل بعد می‌آید. ان شاء الله. والله اعلم.

[و گروهی بر این باورند که «بعث» غیر از «حشر» می‌باشد. لذا جایز است که بعث با لباس باشد و حشر به صورت عریان. (عون المعبود وحاشیة ابن القیم (8/ 266)

و برخی بر این باورند که بعضی از انسان‌ها عریان و بعضی پوشیده محشور می‌شوند یا اینکه همگی عریان محشور می‌شوند سپس پیامبران پوشیده می‌شوند و اولین کسی که پوشیده می‌شود ابراهیم ÷ است. یا اینکه با لباسی از قبور خارج می‌شوند که در آن قبض روح شده‌اند اما در ابتدای حشر لباس از تن‌شان بیرون آورده می‌شود بنابراین عریان حشر می‌شوند و پس از آن اولین کسی که پوشیده می‌شود ابراهیم است. 

و برخی حدیث ابوسعید را بر شهدا حمل کرده‌اند زیرا در مورد شهدا امر شده که در لباس‌شان پوشانده شده و در آن دفن شوند؛ بنابراین احتمال دارد ابوسعید این حدیث را در مورد شهید شنیده و آن را به همه تعمیم داده باشد. و از جمله کسانی که به این تعمیم قائل است، معاذ بن جبل می‌باشد. تحفة الأحوذی (7/ 91) مصحح].

2 - (فصل فی الحشر وغیره)



([1]) صاحب صور دو بار در صور میدمد که دمیدن اول در روز جمعه است.

      1) دمیدن نخست که در نتیجهی آن همه میمیرند.

      2) دمیدن دوم که همه زنده میشوند.

﴿یَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ٦ تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ٧[النازعات: 6-7] «روزی‌که (سپس از اولین دمیدن در صور) زمین (و کوه‌ها و همه چیز) را بلرزه در آید. در پی آن (دمیدن دوم حشر) بیاید». (م)

([2]) قلت: کذا قال! وتبعه الهیثمی والسیوطی فی "الدر المنثور" (3/ 23)، وقلدهم الجهلة، وقد قال الطبرانی (10/ 132) عقبه: "لم یروه إلا مؤمل بن إسماعیل"، وهذا ضعیف لسوء حفظه، وفوقه (علی بن زید) وهو ابن جدعان ضعیف مثله. ومن طریقه أخرجه أبو نعیم فی "الحلیة" (6/ 47-48)، واستغربه، والزیادات منهما، وکذا هی عند أبی الشیخ فی "العظمة" (2/ 694-696) من هذا الوجه لکن لیس فیه: "فقالت عائشة...". وله عنده (2/ 699/ 290) طریق آخر عن کعب مختصراً مقطوعاً. وأشار إلیه أبو نعیم. ورجاله ثقات رجال مسلم، غیر شیخ (أبی الشیخ): شباب الواسطی، والظاهر أنه (شباب بن عیسى بن بنت أبان) من شیوخ (بحشل) فی "تاریخ واسط" (ص 149) ساق له أثراً، ولم یذکر فیه جرحاً ولا تعدیلاً کما هی عادته. والله أعلم. وقد رواه بعض الکذابین مرفوعاً إلى النبی ج، فخرجته فی "الضعیفة" (6895).

([3]) کذا قال! ومثله قول الهیثمی: ".. ورجاله رجال الصحیح؛ غیر محمد بن عبدالله مولى المغیرة، وهو ثقة".

قلت: لم یوثقه أحد، بل صرح بجهالته جمع کما بینته فی "الضعیفة" (5009)؛ وأما الجهلة فحسنوه! ولا أدری لمَ لم یصححوا هذا وأمثاله؟! بل هم أنفسهم لا یدرون! (خبط عشواء)! نعم یمکن أن یکون عذرهم أنهم وجدوا للشطر المثبت هنا شاهداً من حدیث أبی هریرة الآتی بعده، ولکنه عذر أقبح من ذنب؛ لأنه شاهد قاصر لیس فیه ما یشهد لهذا، ولهم من مثله کثیر، وقد مضى التنبیه على ما تیسر منه، فمن عیهم وجهلهم أُتوا!!

([4]) قلت: والسیاق لابن حبان، ورواه البخاری (6506) فی حدیث نحوه، ومسلم (8/ 210) دون الجملة الأخیرة.

([5]) و (المدر): عبارت است از گل به هم پیوسته.

([6]) قلت: الشک المذکور یمنع من تجویده أو تحسینه کما فعل الجهلة الثلاثة! هذا ولو کان (أبو مرایة) ثقة، فکیف وهو مجهول لیس بالمشهور کما قال الحافظ ابن کثیر، وکان الأصل (أبو مُرَیّة)، والصواب ما أثبته، وقد بینت ذلک کله فی "الضعیفة" (6896).

([7]) عجب الذنب: تکه استخوان نرم و کوچکی است که در انتهای کمر (انتهای ستون فقرات) می‌باشد. (م)

([8]) قلت: انظر وجهاً آخر للجمع فی "الفتح" (11/ 383).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد