اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در مورد حشر و امور دیگر

فصلی در مورد حشر و امور دیگر

5139-3576- (1) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَخْطُبُ عَلَى المِنْبَرِ یَقُولُ: «إِنَّکُمْ مُلاَقُو اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا - زاد فی روایة: مُشَاةً».

از ابن عباس ب روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج که بر روی منبر خطبه می‌خواند، شنیدم که ‌فرمود: «بدرستی شما درحالی با خداوند ملاقات می‌کنید که پا برهنه، لخت و ختنه نشده هستید - و در روایتی: پیاده».

(صحیح) وفی روایة قال: قَامَ فِینَا رَسُولُ الله ج بِمَوعِظَةٍ فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا ﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ، أَلاَ وَإِنَّ أَوَّلَ الخَلاَئِقِ یُکْسَى [یَوْمَ القِیَامَةِ] إِبْرَاهِیمُ علیه السلامُ، أَلاَ وَإِنَّهُ یُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! أصْحَابِی! فَیَقولُ: إِنَّکَ لاَ تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ کَمَا قَالَ العَبْدُ الصَّالِحُ: ﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡ إلى قوله: ﴿ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾، قَالَ: فَیُقَالُ لِی: إِنَّهم لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ»[1].

و در روایتی می‌گوید: رسول الله ج برای پند و موعظه در میان ما برخاسته و فرمود: «ای مردم، گروه گروه به سوی خداوند سوق داده می‌شوید درحالی‌که پا برهنه، لخت و ختنه نشده می‌باشید. ﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ١٠٤ [الأنبیاء: 104] «همان‌گونه که نخستین آفرینش را آغاز کردیم، (دیگر بار) آن را باز می‌گردانیم، (این) وعده‌ای بر ما است، قطعاً آن را انجام خواهیم داد». آگاه باشید اولین کسی که روز قیامت لباس پوشانده می‌شود، ابراهیم ÷ است. بدانید که مردانی از امتم آورده می‌شوند و به سمت چپ برده می‌شوند؛ می‌گویم: پروردگارا، اینها یاران من هستند؛ پس می‌گوید: تو نمی‌دانی بعد از تو چه کرده‌اند. پس می‌گویم آنچه را که بنده‌ی نیک خداوند عیسی ÷ گفت: ﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ١١٧ إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١١٨ [المائدة: 117-118] «و تا زمانی که در میان آنها بودم مراقب و گواه‌شان بودم و چون مرا بر گرفتی تو خود مراقب آنها بودی و تو بر هر چیز گواهی. اگر آنها را عذاب کنی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را بیامرزی تو نیرومند حکیمی». پس به من گفته می‌شود: آنها بعد از اینکه رهای‌شان نمودی، پیوسته به اعمال گذشته‌ی خویش بر ‌گشتند».

0-3577- (2) (صحیح) زاد فی روایة: «فأقول: سُحقاً سُحقاً»[2].

و در روایتی میافزاید: «پس میگویم: دور شوید، دور شوید».

رواه البخاری ومسلم. ورواه الترمذی والنسائی بنحوه.

(الغُرل) به ضم غین و سکون راء: جمع «أغرل» به معنای «الأقلف»: «ختنه نشده».

5140-3578- (3) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا». قَالَتْ عَائِشَة: فَقُلْتُ: الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ جَمِیعًا یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ؟ قَالَ: «الْأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ یُهِمَّهُمْ ذَلکِ». وفی روایة: «مِنْ أَنْ یَنْظُرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ».

رواه البخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه.

از عایشه ل روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «در روز قیامت مردم پا برهنه، لخت و ختنه نشده حشر می‌شوند». گفتم: ای رسول الله ج، زنان و مردان همگی به همدیگر می‌نگرند؟ فرمود: «امر هولناک‌تر از آن است که به این مساله اهمیت دهند». و در روایتی: «که به همدیگر نگاه کنند».

5141-2086- (1) (ضعیف) وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عُرَاةً حُفَاةً». فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! واسَوْأَتَاهُ! یَنْظُرُ بَعْضُنَا إِلَى بَعْضٍ! فَقَالَ: «شُغِلَ النَّاسُ». قُلْتُ: مَا شَغَلَهُمْ؟ قَالَ: «نَشْرُ الصَّحائفِ، فِیهَا مَثَاقِیلُ الذَّرِّ، ومَثَاقِیلُ الْخَرْدَلِ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» بإسناد صحیح[3].

5142-3579- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ سَوْدَةَ بِنْتِ زَمْعَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یُبْعَثُ النَّاسُ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَبَلَغَ شُحُومَ الْآذَانِ». فَقُلْتُ: یُبْصِرُ بَعْضُنَا بَعْضًا؟ فَقَالَ: «شُغِلَ النَّاسُ، ﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات[4].

از سوده بنت زمعه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردم در روز قیامت پا برهنه، لخت و ختنه نشده حشر می‌گردند درحالی‌که عرق تا گلوگاه آنها را فرا گرفته و به لاله گوش‌شان رسیده است». گفتم: ما به یکدیگر نگاه می‌کنیم؟ فرمود: «مردم مشغولند ﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧ [عبس: 37] «در آن روز هرکس را کاری است که او را به خود مشغولش دارد».

5143-2087- (2) (ضعیف) وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً». فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: یَا رَسُولَ اللهِ! فَکَیْفَ یَرَى بَعْضُنَا بَعْضًا؟ قَالَ: «إِنَّ الْأَبْصَارَ شَاخِصَةٌ». فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ. فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ اللهَ أَنْ یَسْتُرَ عَوْرَتِی، قَالَ: «اللهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَتَهَا».

رواه الطبرانی، وفیه سعید بن المرزبان، وقد وثِّق[5].

5144-3580- (5) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى أَرْضٍ بَیْضَاءَ عَفْرَاءَ کَقُرْصَةِ النَّقِیِّ لَیْسَ فِیهَا عَلَمٌ لِأَحَدٍ».

از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت مردم بر سرزمین سفیدِ مایل به قرمز شبیه نان آردِ بدون سبوس، حشر می‌شوند و در آن نشانه‌ا‌ی از سکونت و ساختمان نیست».

(صحیح) وفی روایة: «قَالَ سَهْلٌ أَوْ غَیْرُهُ: لَیْسَ فِیهَا مَعْلَمٌ لأَحَدٍ».

سهل یا یکی دیگر از راویان می‌گوید: در آن زمین، هیچ کس، خط و نشانی ندارد.

رواه البخاری ومسلم[6].

(العفراء): سفید. سفیدی خالص. (النقی): نان سفید. (المعلم) به فتح میم: آنچه نشانه و علامتی برای نشان دادن راه و مرزها قرار داده می‌شود. و گفته شده: (المعلم) به معنای اثر می‌باشد. و به این معناست که: کسی قبل از آن در آنجا گام ننهاده که در آن اثر و نشانه‌ای از او باشد.  

5145-3581- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ اللهُ تَعَالى: ﴿ٱلَّذِینَ یُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أَیُحْشَرُ الکَافِرُ عَلَى وَجْهِهِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَیْسَ الَّذِی مَشَّاهُ عَلَى الرِّجْلَیْنِ فِی الدُّنْیَا قَادِرًا عَلَى أَنْ یُمَشِّیَهُ عَلَى وَجْهِهِ؟». قَالَ قَتَادَةُ حِینَ بَلَغَهُ: بَلَى وَعِزَّةِ رَبِّنَا.

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج، خداوند متعال می‌فرمایند: ﴿ٱلَّذِینَ یُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ [الفرقان: 34] «کسانی‌که بر چهره‌های‌شان به سوی جهنم محشور می‌شوند». آیا کافر بر صورتش حشر می‌شود؟ رسول الله ج فرمودند: «آیا کسی که می‌تواند او را در دنیا بر دو پا به حرکت درآورد، قادر نیست در روز قیامت او را بر صورت حرکت دهد». زمانی که این حدیث به قتاده رسید گفت: بله! به عزت خداوند چنین است.

5146-2088- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ القِیَامَةِ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ: صِنْفًا مُشَاةً، وَصِنْفًا رُکْبَانًا، وَصِنْفًا عَلَى وُجُوهِهِمْ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَکَیْفَ یَمْشُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ؟ قَالَ: «إِنَّ الَّذِی أَمْشَاهُمْ عَلَى أَقْدَامِهِمْ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یُمْشِیَهُمْ عَلَى وُجُوهِهِمْ، أَمَا إِنَّهُمْ یَتَّقُونَ بِوُجُوهِهِمْ کُلَّ حَدَبٍ وَشَوْکٍ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن»[7].

5147-3582- (7) (حسن) وَعَن بَهْز بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّکُمْ تُحْشَرُونَ رِجَالًا وَرُکْبَانًا، وَتُجَرُّونَ عَلَى وُجُوهِکُمْ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

بهز بن حکیم از پدرش از جدش س روایت می‌کند، از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «شما پیاده و سواره محشور می‌شوید و بر چهره‌های‌تان راه می‌روید».

5148-2089- (4) (منکر) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: إِنَّ الصَّادِقَ الْمَصْدُوقَ حَدَّثَنِی: «أَنَّ النَّاسَ یُحْشَرُونَ ثَلَاثَةَ أَفْوَاجٍ: فَوْجٌ رَاکِبِینَ طَاعِمِینَ کَاسِینَ، وَفَوْجٌ تَسْحَبُهُمُ الْمَلَائِکَةُ عَلَى وُجُوهِهِمْ وَتَحْشُرُهُمُ إِلَی  النَّارِ، وَفَوْجاً یَمْشُونَ وَیَسْعَوْنَ» الحدیث.

رواه النسائی[8].

5149-2090- (5) (موضوع) وَرُوِیَ عَن جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «یَبْعَثُ الله یومَ القِیامَةِ ناساً فی صوَر الذرِّ؛ یَطَؤُهُم الناس بأقْدامِهِمْ، فیقالُ: ما بالُ هؤلاءِ فی صُوَرِ الذرِّ؟ فیقالُ: هؤلاءِ المتَکَبِّرونَ فی الدنیا».

رواه البزار.

5150-3583- (8) (حسن) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «یُحْشَرُ المُتَکَبِّرُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ أَمْثَالَ الذَّرِّ فِی صُوَرِ الرِّجَالِ، یَغْشَاهُمُ الذُّلُّ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ، یُسَاقُونَ إِلَى سِجْنٍ فِی جَهَنَّمَ یُقَالُ لَهُ: (بُولَسُ)، تَعْلُوهُمْ نَارُ الأَنْیَارِ، یُسْقَوْنَ مِنْ عُصَارَةِ أَهْلِ النَّارِ: طِینَةِ الخَبَالِ».

رواه النسائی، والترمذی وقال: «حدیث حسن». وتقدم مع غریبه فی «الکبر» [23- الأدب/22].

عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «متکبران روز قیامت به مانند مورچه‌هایی با چهره‌ی مردان حشر می‌شوند. در هر جا خواری و ذلت آنها را در برگرفته ‌است و به سوی زندانی در جهنم کشانده می‌شوند که به آن (بُولَس) گفته می‌شود؛ آتش آنها را فرا می‌گیرد و از خونابه‌ی بدن جهنمیان یعنی طینة الخبال به آنها می‌نوشانند».

5151-3584- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُحْشَرُ النَّاسُ[9] عَلَى ثَلاَثِ طَرَائِقَ: رَاغِبِینَ وَرَاهِبِینَ، وَاثْنَانِ عَلَى بَعِیرٍ، وَثَلاَثَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَأَرْبَعَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَعَشَرَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَتَحْشُرُ بَقِیَّتَهُمُ النَّارُ، تَقِیلُ مَعَهُمْ حَیْثُ قَالُوا، وَتَبِیتُ مَعَهُمْ حَیْثُ بَاتُوا، وَتُصْبِحُ مَعَهُمْ حَیْثُ أَصْبَحُوا، وَتُمْسِی مَعَهُمْ حَیْثُ أَمْسَوْا».

رواه البخاری ومسلم.

(الطرائق): جمع طریقة: حالت و کیفیت.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردم به سه حالت حشر می‌شوند: گروهی در بیم و امید به سر می‌برند. و گروهی دیگر هستند که هر دو نفر، سه نفر، چهار نفر و ده نفر آنان بر یک شتر سوار خواهند شد. و باقیمانده آنان را که گروه سوم هستند، آتش جمع می‌کند و هرکجا هنگام ظهر یا شب بخوابند با آنها توقف می‌کند و صبح و شام با آنان خواهد بود»[10].

5152-3585- (10) (صحیح) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «یَعْرَقُ النَّاسُ یَوْمَ القِیَامَةِ حَتَّى یَذْهَبَ فِی الأَرْضِ عَرَقُهُمْ سَبْعِینَ ذِرَاعًا، وَإِنَّهُ یُلْجِمُهُمْ حَتَّى یَبْلُغَ آذَانَهُمْ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت مردم چنان عرق می‌کنند که عرق‌شان هفتاد ذراع در زمین فرو می‌رود و عرق به گوش‌های‌شان می‌رسد».

5153-3586- (11) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج؛ ﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦ قَالَ: «یَقُومُ أَحَدُهُمْ فِی رَشْحِهِ إِلَى أَنْصَافِ أُذُنَیْهِ».

رواه البخاری، ومسلم - واللفظ له -. ورواه الترمذی مرفوعاً وموقوفاً[11]، وصحح المرفوع.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج در مورد آیه‌ی ﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦ [المطففین: 6] «(همان) روزی ‌که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می‌ایستند» فرمود: «بعضی از مردم تا بناگوش در عرق غرق می‌شوند».

5154-3587- (12) (صحیح) وَعَنِ الْمِقْدَادُ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «تَدْنو الشَّمْسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْخَلْقِ، حَتَّى تَکُونَ مِنْهُمْ کَمِقْدَارِ مِیلٍ. - قَالَ سُلَیْمُ[12] بْنُ عَامِرٍ: فَوَاللهِ مَا أَدْرِی مَا یَعْنِی بِالْمِیلِ؟ مَسَافَةَ الْأَرْضِ، أَمِ الْمِیلَ الَّتی تُکْحَلُ بِهِ الْعَیْنُ؟ - قَالَ: «فَیَکُونُ النَّاسُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فِی الْعَرَقِ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى حَقْوَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُلْجِمُهُ الْعَرَقُ إِلْجَامًا»، وَأَشَارَ رَسُولُ اللهِ ج بِیَدِهِ إِلَى فِیهِ.

رواه مسلم.

از مقداد س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «روز قیامت چنان خورشید مردم نزدیک می‌شود که در فاصله‌ی یک میلی آنان قرار می‌گیرد».

سلیم بن عامر می‌گوید: به خدا سوگند نمی‌دانم هدفش از میل چه بود؟ آیا مسافت زمین (یک سوم فرسنگ) بود یا میلی که با آن چشم را سرمه می‌کنند.

«و مردم مطابق اعمال خود در عرق فرو می‌روند؛ عرقِ برخی از آنان تا دو قوزک پاهای‌شان می‌رسد و عرق عده‌ای به زانوهای‌شان؛ عرق برخی هم به پهلوی‌شان می‌رسد و عده‌ای در عرق خود فرو می‌روند». و رسول الله ج با دست خویش به دهانش اشاره فرمود. (یعنی عرق‌شان به دهان‌شان می‌رسد.)

5155-3588- (13) (صحیح) وَعَن عُقْبَة بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «تَدْنُو الشَّمْسُ مِنَ الْأَرْضِ فَیَعْرَقُ النَّاسُ، فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَبْلُغُ عَرَقُهُ عَقِبَیهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ [إِلَى] نِصْفِ السَّاقِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ الْعَجُزَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ الْخَاصِرَةَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ مَنْکِبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ عُنُقَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَبْلُغُ وَسَطَ فِیهِ[13]، - وَأَشَارَ بِیَدِهِ فَأَلْجَمَهَا فَاهُ، رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یُشیرُ هَکَذَا -، وَمِنْهُمْ مَنْ یُغَطِّیهِ عَرَقُهُ»، وَضَرَبَ بِیَدِهِ إِشَارَةً فَأَمَرَّ فَوْقَ رَأْسِهِ مَنْ غَیْرِ أَنْ یُصِیبَ الرَّأْسَ، دَوَّرَ رَاحَتَهُ یَمِینًا وَشِمَالًا.

رواه أحمد والطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[14].

عقبة بن عامر س روایت می‌کند: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خورشید به زمین نزدیک می‌شود که در اثر ان مردم عرق می‌کنند چنانکه عرق برخی از آنان تا شتالنگ و برخی تا نصف ساق و برخی تا زانو و برخی تا ما تحت و برخی تا پهلو و برخی تا شانه‌ها و برخی تا گردن و برخی تا دهان می‌رسد. - و رسول الله ج با دست به دهانش اشاره کرد. دیدم که رسول الله ج چنین اشاره نمود - و برخی عرقش سراپا او را دربرمی‌گیرد». و با دست اشاره نموده آن را بالای سرش برده، بدون اینکه به سر برخورد کند و کف دست را به چپ و راست چرخاند.

5156-2091- (6) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِالْعَزِیزِ الْعَطَّار عَنْ أَنَسٍ س - لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا رَفَعَهُ - قَالَ: «لَمْ یَلْقَ ابْنَ آدَمَ شَیْئًا مُنْذُ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ، ثُمَّ إِنَّ الْمَوْتَ أَهْوَنُ مِمَّا بَعْدَهُ، وَإِنَّهُمْ لَیَلْقَوْنَ مِنْ هَوْلِ ذَلِکَ الْیَوْمِ شِدَّةً؛ حَتَّى یُلْجِمُهُمُ الْعَرَقُ، حَتَّى لَوْ أَنَّ السُّفُنَ أُجْرِیَتْ فِیهِ لَجَرَتْ».

رواه أحمد مرفوعاً باختصار، والطبرانی فی «الأوسط» على الشک هکذا - واللفظ له - وإسنادهما جید[15].

5157-2092- (7) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ یعنی ابن مسعود - س قَالَ: الْأَرْضُ کُلُّهَا نَارٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَالْجَنَّةُ مِنْ وَرَائِهَا؛ [یَرَوْنَ][16] کَوَاعِبَهَا، وَأَتْرابَهَا، وَالَّذِی نَفْسُ عَبْدِاللهِ بِیَدِهِ! إِنَّ الرَّجُلَ لِیَفِیضُ عَرَقًا حَتَّى یَسِیحَ فِی الْأَرْضِ قَامَتَهُ، ثُمَّ یَرْتَفِعُ حَتَّى یَبْلُغَ أَنْفَهُ، وَمَا مَسَّهُ الْحِسَابُ. قَالُوا: مِمَّ ذَاکَ یا أبا عبدالرحمن؟ قَالَ: مِمَّا یَرَى النَّاسَ یَلْقَوْنَ.

رواه الطبرانی موقوفاً بإسناد جید قوی.

5158-2093- (8) (ضعیف) وَعَنهُ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُلْجِمُهُ الْعَرَقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ أَرِحْنِی وَلَوْ إِلَى النَّارِ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» بإسناد جید[17]، وأبو یعلى، ومن طریقه ابن حبان؛ إلا أنهما قالا: «إِنَّ الْکَافِرَ».

0-2094- (9) (ضعیف جداً) ورواه البزار والحاکم من حدیث الفضل بن عیسى وهو واهٍ - عن ابن المنکدر عن جابرٍ. ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ العَرَق لَیَلْزَمُ المرْءَ فی الموقِفِ؛ حتَّى یقولَ: یا ربِّ! إرْسالُکَ بِی إِلَى النَّارِ أهْوَنُ عَلیَّ مِمَّا أَجِدُ، وَهُوَ یَعْلَمُ مَا فِیهَا مِنْ شِدَّةِ العَذابِ».

وقال الحاکم: «صحیح الإسناد»[18]!

5159-3589- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ مِقْدَارَ نِصْفِ[19] یَوْمٍ مِنْ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ، فَیَهُونُ ذَلِکَ الْیَوْمُ عَلَى الْمُؤْمِنِ کَتَدَلِّی الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ إِلَى أَنْ تَغْرُبَ».

رواه أبو یعلى بإسناد صحیح، وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج در مورد آیه‌ی ﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [المطففین: 6] «(همان) روزی‌که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می‌ایستند» فرمودند:«به مقدار نصف روز از ایام پنجاه هزار ساله می‌باشد که این مدت بر مؤمن همانند نزدیک شدن خورشید برای غروب تا غروبش، آسان می‌گردد».

5160-2095- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: ﴿یَوۡماً[20] کَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِینَ أَلۡفَ سَنَةٖ». مَا أَطْوَلَ هَذَا الْیَوْمَ! فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! إِنَّهُ لَیُخَفَّفُ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَتَّى یَکُونَ أَخَفَّ عَلَیْهِ مِنْ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ».

رواه أحمد وأبو یعلى، وابن حبان فی «صحیحه»؛ کلهم من طریق درّاج عن أبی الهیثم.

5161-3590- (15) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَجْتَمِعُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُقَالُ: أَیْنَ فُقَرَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَمَسَاکِینُهَا؟ فَیَقُومُونَ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَاذَا عَمِلْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: رَبَّنَا ابْتَلَیْتَنَا فَصَبَرْنَا، وَوَلَّیْتَ الْأَمْوَالَ وَالسُّلْطَانُ غَیْرَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَعَلَا: صَدَقْتُمْ، قَالَ: فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ، وَتَبْقَى شِدَّةُ الْحِسَابِ عَلَى ذَوِی الْأَمْوَالِ وَالسُّلْطَانِ. قَالُوا: فَأَیْنَ الْمُؤْمِنُونَ یَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: «تُوضَعُ لَهُمْ کَرَاسِیُّ مِنْ نُورٍ، وَیُظَلِّلُ عَلَیْهِمُ الْغَمَامُ، یَکُونُ ذَلِکَ الْیَوْمُ أَقْصَرَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ مِنْ سَاعَةٍ مِنْ نَهَارٍ».

رواه الطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه». [مضى 24- التوبة/5].

عبدالله بن عمرو ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت جمع می‌گردید، پس گفته می‌شود: فقرا و مساکین این امت کجایند؟ آنها برخاسته و به آنان گفته می‌شود: چه اعمالی انجام دادید؟ می‌گویند: پروردگارا، آزمایش‌مان کردی، پس صبر کردیم و به دیگران ثروت و قدرت دادی؛ پس خداوند بزرگ و بلندمرتبه می‌فرماید: راست می‌گویید». رسول الله ج فرمودند: «آنها قبل از سایر مردم وارد بهشت می‌گردند و سختی‌های حساب و کتاب بر ثروتمندان و قدرتمندان می‌ماند». صحابه گفتند: پس در آن روز مؤمنان کجایند؟ رسول الله ج فرمودند: «برای آنها کرسی‌هایی از نور قرار داده می‌شود و ابرها بر آنها سایه می‌افکنند و آن روز بر مؤمنین از یک ساعت یک روز کوتاه‌تر خواهد بود».

(حافظ میگوید): «به طور صحیح ثابت است که فقرا پانصد سال قبل از ثروتمندان وارد بهشت میشوند. و بیان این مساله پیشتر در باب (فقر) گذشت».

5162-3591- (16) (صحیح) وَعَنْ عَبْدُاللهِ بْنُ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «یَجْمَعُ اللهُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ، قِیَامًا أَرْبَعِینَ سَنَةً، شَاخِصَةً أَبْصَارُهُمْ [إِلَى السَّمَاءِ]، یَنْتَظِرُونَ فَصْلَ الْقَضَاءِ. قَالَ -: وَیَنْزِلُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ مِنَ الْعَرْشِ إِلَى الْکُرْسِیِّ، ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ: أَیُّهَا النَّاسُ! أَلَمْ تَرْضَوْا مِنْ رَبِّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَرَزَقَکُمْ وَأَمَرَکُمْ أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا أَنْ یُوَلِّیَ کُلَّ نَاسٍ مِنْکُمْ مَا کَانُوا [یَتَوَلَّوْنَ وَ] یَعْبُدُونَ فِی الدِّنیا، أَلَیْسَ ذَلِکَ عَدْلًا مِنْ رَبِّکُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، فَلْیَنْطَلِقُ کُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ویَتَوَلَّوْنَ فِی الدُّنْیَا، - قَالَ: - فَیَنْطَلِقُونَ، وَیُمَثَّلُ لَهُمْ أَشْباهُ مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَنْطَلِقُ إِلَى الشَّمْسِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْطَلِقُ إِلَى الْقَمَرِ، وَالْأَوْثَانِ مِنَ الْحِجَارَةِ، وَأَشْبَاهِ مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، - قَالَ: - وَیُمَثَّلُ لِمَنْ کَانَ یَعْبُدُ عِیسَى شَیْطَانُ عِیسَى، وَیُمَثَّلُ لِمَنْ کَانَ یَعْبُدُ عُزَیْرًا شَیْطَانُ عُزَیْرٍ، وَیَبْقَى مُحَمَّدٌ ج وَأُمَّتُهُ، قَالَ: فَیَتَمَثَّلُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَتَعَالی، فَیَأَتِیهِمْ فَیَقُولُ: مَا لَکُمْ لَا تَنْطَلِقُونَ کَمَا انْطَلَقَ النَّاسُ؟ قَالَ: فَیَقُولُونَ: إِنَّ لَنَا إِلَهًا مَا رَأَیْنَاهُ [بَعْدُ]. فَیَقُولُ: هَلْ تَعْرِفُونَهُ إِنْ رَأَیْتُمُوهُ؟ فَیَقُولُونَ: إِنَّ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُ عَلَامَةً إِذَا رَأَیْنَاهَا، عَرَفْنَاهُ، قَالَ: فَیَقُولُ: مَا هِی؟ فَیَقُولُونَ: یَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ، [قَالَ:] فَعِنْدَ ذَلِکَ یُکْشَفُ عَنْ سَاقه[21]، فَیَخِرُّ کُلُّ مَنْ کَانَ لظَهْرِهِ طَبَقٌ سَاجِداً[22]، وَیَبْقَى قَوْمٌ ظُهُورُهُمْ کَصَیاصِیِّ الْبَقَرِ، یُرِیدُونَ السُّجُودَ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ، ﴿وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ﴾. ثُمَّ یَقُولُ: ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ، فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ، فَیُعْطِیهِمْ نُورَهُمْ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یُعْطَى نُورَهُ مِثْلَ الْجَبَلِ الْعَظِیمِ؛ یَسْعَى بَیْنَ أَیدِیهِم، وَمِنْهُمْ مَنْ یُعْطَى نُورَهُ أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُعْطَى مِثْلَ النَّخْلَةِ بِیَمِینِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُعْطَى أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُم رَجُلًا یُعْطَى نُورَهُ عَلَى إِبْهَامِ قَدَمِهِ، یُضِیءُ مَرَّةً، وَیُطفَأُ مَرَّةً، فَإِذَا أَضَاءَ قَدَمَهُ قَدِمَ [وَمَشَى]، وَإِذَا طُفِئَ قَامَ، قَالَ: وَالرَّبُّ تَبَارَکَ وَتَعَالی أَمَامَهُمْ حَتَّى یَمُرَّ بِهِم إِلَی النَّارِ فَیَبْقَى أَثَرُهُ[23] کَحَدِّ السَّیْفِ [دَحْضُ مَزِلَّةٍ] قَالَ: فَیَقُولُ: مُرُّوا، فَیَمُرُّونَ عَلَى قَدْرِ نُورِهِمْ، مِنْهُمْ مَنْ یُمَرُّ کَطَرْفَةِ الْعَیْنِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَالْبَرْقِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَالسَّحَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَانْقِضَاضِ الْکَوْکَبِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَالرِّیحِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَشَدِّ الْفَرَسِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَشَدِّ الرَّجُلِ، حَتَّى یَمُرَّ الَّذِی یُعْطَی نُورَهُ عَلَى ظَهرِ [إِبْهَامِ] قَدَمِهِ یَحْبُو عَلَى وَجْهِهِ وَیَدَیْهِ وَرِجْلَیْهِ، تَخِرُّ یَدٌ وَتَعْلَّقُ یَدٌ، وَتَخِرُّ رِجْلُ، وَتَعْلَّقُ رِجْلٌ، وَتُصِیبُ جَوَانِبَهُ النَّارُ، فَلَا یَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّى یَخْلُصَ، فَإِذَا خَلَصَ وَقَفَ عَلَیْهَا فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الذی أَعْطَانِی مَا لَمْ یُعْطِ أَحَدًا؛ إِذ أَنجَانِی مِنْهَا بَعْدَ إِذْ رَأَیْتُهَا. قَالَ: فَیُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى غَدِیرٍ عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ فَیَغْتَسِلُ، فَیَعُودُ إِلَیْهِ رِیحُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَأَلْوَانُهُمْ، فَیَرَى مَا فِی الْجَنَّةِ مِنْ خِلَالِ[24] الْبَابِ، فَیَقُولُ: رَبِّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ. فَیَقُولُ اللهُ [لَهُ]: أَتَسْأَلُ الْجَنَّةَ وَقَدْ نَجِّیتُکَ مِنَ النَّارِ؟ فَیَقُولُ: رَبِّ اجْعَلْ بَیْنِی وَبَیْنَهَا حِجَابًا لَا أَسْمَعُ حَسِیسَهَا. قَالَ: فَیَدْخُلُ الْجَنَّةَ، وَیَرَى أَوْ یُرْفَعُ لَهُ مَنْزِلٌ أَمَامَ ذَلِکَ کَأَنَّ مَا هُوَ فِیهِ بِالنسبةِ إِلَیْهِ حُلُمٌ، فَیَقُولُ: رَبِّ! أَعْطِنِی ذَلِکَ الْمَنْزِلَ. فَیَقُولُ [لَهُ]: لَعَلَّکَ إِنْ أَعْطَیْتُکَهُ تَسْأَلُ غَیْرَهُ؟ فَیَقُولُ: لَا وَعِزَّتِکَ لَا أَسْأَلُکَ غَیْرَهُ، وَأَنَّی[25] مَنْزِلٌ أَحْسَنُ مِنْهُ؟ فَیُعْطَاهُ، فَیَنْزِلُهُ، وَیَرَى أَمَامَ ذَلِکَ مَنْزِلاً، کَأَنَّ مَا هُوَ فِیهِ بِالنسبةِ إِلَیْهِ حُلُمٌ. قَالَ: رَبِّ! أَعْطِنِی ذَلِکَ الْمَنْزِلَ، فَیَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالی لَهُ: لَعَلَّکَ إِنْ أَعْطَیْتُکَهُ تَسْأَلُ غَیْرَهُ؟ فَیَقُولُ: لَا وَعِزَّتِکَ [لَا أَسْأَلُک]، وَأَنَّی[26] مَنْزِلٌ أَحْسَنُ مِنْهُ؟ فَیُعْطَاهُ، فَیَنْزِلُهُ، ثُمَّ یَسْکُتُ. فَیَقُولُ اللهُ جَلَّ ذِکرُهُ: مَا لَکَ لَا تَسْأَلُ؟ فَیَقُولُ: رَبِّ! لَقَدْ سَأَلْتُکَ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُکَ، [وَأَقْسَمْتُ لَکَ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُکَ] فَیَقُولُ اللهُ جَلَّ ذِکرُهُ: أَلَمْ تَرْضَ أَنْ أُعْطِیَکَ مِثْلَ الدُّنْیَا مُنْذُ خَلَقْتُهَا إِلَى یَوْمِ أَفْنَیْتُهَا وَعَشَرَةَ أَضْعَافِهِ؟ فَیَقُولُ: أَتَهْزَأُ بِی وَأَنْتَ رَبُّ الْعِزَّةِ؟ [فَضْحَکَ الرَّبُّ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَوْلِهِ». قَالَ: فَرَأَیْتُ عَبْدَاللهِ بْنَ مَسْعُودٍ إِذَا بَلَغَ هَذَا الْمَکَانَ مِنْ هَذَا الْحَدِیثِ ضَحِکَ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَنِ! قَدْ سَمِعْتُکَ تُحَدِّثُ هَذَا الْحَدِیثَ مِرَارًا کُلَّمَا بَلَغْتَ هَذَا الْمَکَانَ ضَحِکْتَ؟ فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یُحَدِّثُ هَذَا الْحَدِیثَ مِرَارًا کُلَّمَا بَلَغَ هَذَا الْمَکَانَ مِنْ هَذَا الْحَدِیثِ ضَحِکَ حَتَّى تَبْدُوَ أَضْرَاسُهُ][27]، قَالَ: فَیَقُولُ الرَّبُّ جَلَّ ذِکرُهُ: لَا، وَلَکِنِّی عَلَى ذَلِکَ قَادِرٌ، فَیَقُولُ: أَلْحِقْنِی بِالنَّاسِ، فَیَقُولُ: الْحَقْ بالنَّاسَ. فَیَنْطَلِقُ یَرْمُلُ فِی الْجَنَّةِ، حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ النَّاسِ رُفِعَ لَهُ قَصْرٌ مِنْ دُرَّةٍ، فَیَخِرُّ سَاجِدًا، فَیُقَالُ لَهُ: ارْفَعْ رَأْسَکَ، مَا لَکَ؟ فَیَقُولُ: رَأَیْتُ رَبِّی أَوْ تَرَاءَى لِی رَبِّی، فَیُقَالُ: إِنَّمَا هُوَ مَنْزِلٌ مِنْ مَنَازِلِکَ. قَالَ: ثُمَّ یَلْقَى رَجُلًا فَیَتَهَیَّأُ لِلسُّجُودِ لَهُ، فَیُقَالُ لَهُ: مَهْ! فَیَقُولُ: رَأَیْتُ أَنَّکَ مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ، فَیَقُولُ: إِنَّمَا أَنَا خَازِنٌ مِنْ خُزَّانِکَ، عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِکَ، تَحْتَ یَدِی أَلْفُ قَهْرَمَانٍ عَلَى [مِثْلِ] مَا أَنَا عَلَیْهِ. قَالَ: فَیَنْطَلِقُ أَمَامَهُ حَتَّى یَفْتَحَ لَهُ بَابَ الْقَصْرِ، قَالَ: وَهُوَ فِی دُرَّةٍ مُجَوَّفَةٍ، سَقَائِفُهَا وَأَبْوَابُهَا وَأَغْلَاقُهَا وَمَفَاتِیحُهَا مِنْهَا، تَسْتَقْبِلُهُ جَوْهَرَةٌ خَضْرَاءُ، مُبَطَّنَةٌ بِحَمْرَاءَ، (فِیهَا سَبعُونَ بَاباً، کُلُّ بَابٍ یُفضی إلى جَوهَرةٍ خَضراءَ مُبَطَّنةٍ)[28]، کُلُّ جَوْهَرَةٍ تُفْضِی إِلَى جَوْهَرَةٍ عَلَى غَیْرِ لَوْنِ الْأُخْرَى، فِی کُلِّ جَوْهَرَةٍ سُرَرٌ وَأَزْوَاجٌ وَوَصَائِفُ، أَدْنَاهُنَّ حَوْرَاءُ عَیْنَاءُ، عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّةً، یُرَى مُخُّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ حُلَلِهَا، کَبِدُهَا مِرْآتُهُ، وَکَبِدُهُ مِرْآتُهَا، إِذَا أَعْرَضَ عَنْهَا إِعْرَاضَةً ازْدَادَتْ فِی عَیْنِهِ سَبْعِینَ ضِعْفًا عَمَّا کَانَتْ قَبْلَ ذَلِکَ، فَیَقُولُ لَهَا: وَاللهِ لَقَدِ ازْدَدْتِ فِی عَیْنِی سَبْعِینَ ضِعْفًا، وَتَقُولُ لَهُ: وَأَنْتَ [وَاللهِ] لَقَدِ ازْدَدْتَ فِی عَیْنِی سَبْعِینَ ضِعْفًا، فَیُقَالُ لَهُ: أَشْرِفْ، أَشْرِفْ. فَیُشْرِفُ، فَیُقَالُ لَهُ: مُلْکُکَ مَسِیرَةُ مِائَةِ عَامٍ، یَنْفُذُهُ بَصَرُک». قَالَ: فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: أَلَا تَسْمَعُ مَا یُحَدِّثُنَا ابْنُ أُمِّ عَبْدٍ یَا کَعْبُ عَنْ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا، فَکَیْفَ أَعْلَاهُمْ؟ قَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ، فذکر الحدیث.

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی من طرق أحدها صحیح - واللفظ له -، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[29].

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند همه‌ی خلایق از اولین تا آخرین‌شان را در میعادگاه و روز مشخصی به مدت چهل سال درحالی‌که چشم‌های‌شان به سوی آسمان دوخته شده و منتظر قضاوت می‌باشند، جمع می‌کند. و الله ﻷ در سایه‌هایی از ابرها، از عرش به سوی کرسی فرود می‌آید؛ سپس منادی ندا می‌دهد: ای مردم، آیا از پروردگارتان که شما را آفرید و روزی‌تان داد و به شما امر نمود که او را عبادت کنید و چیزی را شریک او نکنید راضی نمی‌شوید که سرپرستی هر‌یک از شما را کسانی که سرپرست و معبودان شما در دنیا بودند به عهده بگیرند؟ آیا این عدالتی از سوی پروردگارتان نیست؟ می‌گویند: بله؛ پس هر قوم به دنبال آنچه در دنیا عبادت می‌کرد و متولیش بود می‌رود.

پس به حرکت در می‌آیند و اَشکالی از آنچه آن را عبادت می‌کردند برای‌شان آشکار می‌گردد، عده‌ای به دنبال خورشید می‌روند، عده‌ای به دنبال ماه و بت‌هایی از سنگ و موارد مشابهی که آنها را می‌پرستیدند، به راه می‌افتند.

برای کسانی که عیسی را عبادت می‌کردند شیطانِ عیسی و برای کسانی که عزیر را عبادت می‌کردند شیطانِ عزیر آشکار می‌گردد. و سرانجام رسول الله ج با امتش باقی می‌ماند (درحالی‌که منافقین در کنار آنها قرار دارند). خداوند به گونه‌ای آشکار شده و نزد آنها می‌آید و می‌گوید: چرا شما همانند بقیه مردم نمی‌روید؟ می‌گویند: برای ما پروردگاری است که تاکنون او را ندیده‌ایم. می‌فرماید: اگر او را ببینید می‌شناسید؟ می‌گویند: بین ما و او نشانه‌ای است که اگر آن را ببینیم او را خواهیم شناخت؛ می‌فرماید: آن علامت و نشانه چیست؟ می‌گویند: ساقش را آشکار خواهد نمود.

در این هنگام خداوند ساقش را آشکار می‌نماید پس هر کسی که ستون فقراتی دارد به سجده می‌افتد؛ و گروهی کمرهای‌شان مانند شاخ گاو[30] باقی می‌ماند که می‌خواهند سجده کنند اما نمی‌توانند: ﴿وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ [القلم: 42] «و دعوت به سجود می‌شوند، ولی نمی‌توانند (سجده کنند)».

سپس می‌فرماید: سرهای‌تان را بالا بیاورید؛ آنها سرهای‌شان را بلند می‌کنند و بعد از آن به مقدار اعمال‌شان به آنها نور عطا می‌شود؛ برخی نورشان به اندازه‌ی کوه بسیار بزرگی است که جلو روی‌شان حرکت می‌کند و به برخی نوری کوچک‌تر از آن و برخی نوری همانند درخت نخلی در جانب راستش و برخی نوری کوچک‌تر از آن داده می‌شود. تا جایی که آخرین فرد به اندزه‌ی شست پایش به او نور داده می‌شود گاهی روشن و گاهی خاموش می‌گردد؛ هنگامی که روشن می‌گردد گامی بر می‌دارد و پیش می‌رود و هنگامی که خاموش می‌گردد در همانجا می‌ایستد.

و خداوند متعال در جلو روی‌شان است تا آنها را به سوی آتش بکشاند و اثر تیزی (پل صراط) همانند شمشیر بوده و لغزنده می‌باشد.

بعد از آن می‌گوید: عبور کنید؛ پس هرکس بر حسب نوری که همراه دارد از آن می‌گذرد. برخی همانند یک چشم به هم زدن، برخی همانند برق، برخی همانند ابر، برخی همانند سقوط شهاب‌ سنگ، برخی همانند باد، برخی همانند سرعت اسب و برخی همانند سرعت دویدن یک مرد از آن عبور می‌کنند تا فردی که به مقدار پشت شست پایش نور دارد که سینه‌خیز بر چهره و دست‌ها و پاهایش حرکت می‌کند. دستی رها ‌شده و با دستی دیگر آویزان می‌شود و پایی می‌لغزد و با پای دیگر آویزان می‌گردد. و به قسمت‌هایی از بدنش آتش می‌رسد و همچنان ادامه می‌دهد تا نجات یابد و هنگامی که نجات یافت بر آخر پل ایستاده و می‌گوید: ستایش خدایی را که به من بخششی داشت که به هیچکس نداشت؛ زیرا مرا از جهنم نجات داد بعد از اینکه آن را با چشمانم مشاهده کردم.

پس او را نزد حوضچه‌ای در کنار دروازه‌ی بهشت می‌برند که خود را در آن می‌شوید؛ در این هنگام، بوی اهل بهشت به مشامش رسیده و از رنگ‌هایش خبردار شده و از فاصله‌ی دَر، نعمات بهشت را می‌بیند؛ پس می‌گوید: پروردگارا! مرا وارد بهشت کن. خداوند متعال به او می‌گوید: طلب بهشت می‌کنی درحالی‌که تو را از جهنم نجات دادم؟ می‌گوید: پروردگارا، بین من و جهنم پرده‌ای قرار ده که صدای شعله‌های آن را نشنوم.

پس وارد بهشت می‌شود و در جلو خود منزلی می‌بیند یا به او نشان داده می‌شود، که آنچه در آن است نزد او همانند رؤیا می‌باشد؛ پس می‌گوید: پروردگارا، این منزل را به من بده؛ خداوند متعال به او می‌گوید: اگر آن را به تو بدهم درخواست منزل دیگری می‌کنی؟ می‌گوید: به عزتت قسم منزل دیگری درخواست نمی‌کنم، مگر منزلی زیباتر از این هست؟ آن منزل را به او می‌دهند و در آن سکونت می‌گزیند.

در جلو آن منزل منزلی دیگر می‌بیند که آنچه در آن است نزد وی همانند رؤیا می‌باشد، پس می‌گوید: پروردگارا، این منزل را به من بده؛ پس خداوند تبارک و تعالی به او می‌گوید: اگر آن را به تو بدهم درخواست منزل دیگری می‌کنی؟ می‌گوید: به عزتت قسم منزل دیگری درخواست نمی‌کنم مگر منزلی زیباتر از این هست؟ آن منزل را به او می‌دهند و در آن سکونت می‌گزیند سپس سکوت می‌کند. خداوند ﻷ می‌گوید: تو را چه شده که چیزی طلب نمی‌کنی؟ می‌گوید: پروردگارا، آنقدر درخواست‌هایم از تو زیاد شد که از تو حیا نمودم و آنقدر برای تو قسم خوردم تا شرمنده شدم؛ خداوند متعال می‌گوید: آیا راضی نمی‌شوی به تو همانند دنیا از زمانی که آن را خلق تا نابود نمودم و ده برابر آن عنایت کنم؟ می‌گوید: پروردگارا مرا مسخره می‌کنی درحالی‌که تو پروردگار با عزتی. پس خداوند متعال از گفته‌ی او می‌خندد.

راوی می‌گوید: دیدم که عبدالله بن مسعود س هنگامی که به این قسمت از این حدیث می‌رسید می‌خندید؛ مردی به او گفت: ای ابا عبدالرحمن چند بار این حدیث را از تو شنیدم و هر بار که به این قسمت از حدیث رسیدی می‌خندی؟ گفت: من چند بار این حدیث را از رسول الله ج شنیدم و هرگاه به این بخش از حدیث می‌رسید می‌خندید چنانکه دندان‌هایش نمایان می‌شد.

خداوند ﻷ می‌فرماید: خیر، [مسخره نمی‌کنم] لیکن من بر این کار قادرم (طلب کن). پس می‌گوید: مرا به مردم ملحق کن، می‌فرماید: به مردم ملحق شو.

پس رفته و در بهشت می‌دود تا اینکه به مردم نزدیک می‌شود که قصری از مروارید می‌بیند و به سجده می‌افتد. به او گفته می‌شود: تو را چه شده؟ سرت را بالا بیار. می‌گوید: پروردگارم را دیدم یا خود را به من نشان داد. به او گفته می‌شود: آن تنها خانه‌ای از خانه‌هایت می‌باشد.

سپس مردی را می‌بیند که باز خود را برای سجده کردن بر او آماده می‌کند؛ به او گفته می‌شود: دست نگه‌دار؛ می‌گوید: گمان کردم فرشته‌ای از فرشته‌ها هستی. می‌گوید: من تنها نگهبانی از نگهبان‌هایت و خدمتگزاری از خدمتگزارانت هستم که زیر نظرم هزار قهرمان همانند خودم خدمت می‌کنند.

به راه می‌افتد تا درِ قصری به رویش گشوده می‌شود و آن قصر از مروارید میان تهی می‌باشد و سقفش و درها و قفل‌ها و کلید‌هایش از همین مروارید ساخته شده، جلو آن زیور آلات سبز رنگی است که درونش سرخ می‌باشد و در آن هفتاد دَر است که هر دَر منتهی می‌شود به جواهر آلات سبز رنگی که درون آنها سرخ است و هر زیوری منتهی به زیوری غیر از رنگ دیگری می‌شود و در هر زیور و جواهری تخت‌ها و همسران و خدمتگزارانی است که کمترین آنها حور عین می‌باشد و بر آن هفتاد لباس پوشیده شده و استخوان ساقش از زیر لباسش نمایان است. جگر آن حور آیینه‌ی آن مرد و جگر آن مرد آیینه‌ی آن حور می‌باشد. اگر لحظه‌ای چشم از او برگرداند زیبایی او در چشمش نسبت به قبل هفتاد برابر می‌گردد. به او می‌گوید: به خدا قسم زیبایی‌ات در دیدگانم هفتاد برابر شده، زن می‌گوید: به خدا قسم که در دیدگان من نیز زیبایی‌ات هفتاد برابر شده است. پس به او گفته می‌شود: بنگر! بنگر! (از بلندی) می‌نگرد و به او گفته می‌شود: به مقدار مسیر صد سال، تا جایی که چشمت می‌بیند محل فرمانروایی‌ات است.

راوی می‌گوید: عمر گفت: ای کعب، آیا نمی‌شنوی حدیثی که عبدالله بن مسعود در مورد کمترین اهل بهشت نقل می‌کند، پس وضعیت بالاترین اهل بهشت چگونه خواهد بود؟ گفت: یا امیرالمؤمنین، نه چشمی آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده». و در ادامه حدیث را ذکر می‌کند.

3 - (فصل فی ذکر الحساب وغیره)       



([1]) قلت: هذه الروایة سیاقها لمسلم (8/ 157)، وللبخاری (6526) نحوه. واللفظ الأول للبخاری (6525)، والزیادة عنده فی الروایة التی قبلها (6524)، وفیها ما فی اللفظ الأول، وهو کذلک عند مسلم (8/ 156)، ولذلک فقوله: "زاد فی روایة: مشاة" لغو لا فائدة منه تذکر.

([2]) لم أجد هذه الزیادة فی "الصحیحین" عن ابن عباس، ولا ذکرها الحافظ فی شرحه إیاه من "الفتح" (11/ 385)، کما هی عادته فی استقصاء الزیادات، وقد زدت علیه فی الاستقصاء فی کتابی "مختصر صحیح البخاری" فی کل أحادیث "الصحیح" ومنها هذا، ولیس فیه الزیادة (2/ 210/ 1427)، فالظاهر أن المؤلف أخذها من بعض الأحادیث الأخرى، وهی فی حدیث الحوض ورد أقوام عنه؛ عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه، عند البخاری (6584)، ومسلم (7/ 96). وعلق البخاری عقبه فقال: "وقال ابن عباس: (سحقاً): بعداً، یقال: (سحیق): بعید، (سحقه وأسحقه): أبعده".

([3]) کذا قال! وفیه (1/ 462/ 837) (عبدالحمید بن سلیمان) أخو فلیح، وهو ضعیف، وقال الذهبی: "ضعفوه جداً". وزعم الهیثمی أنه من رجال الصحیح! وقلدهما الجهلة، وقالوا: "حسن"! وهو مخرج فی "الضعیفة" (5318)، وللهیثمی خطأ آخر فی اسم راوٍ آخر فی إسناده قد بینته هناک. والحدیث فی "الصحیح" عن عائشة دون جملة "الصحائف".

([4]) قلت: فیه من لم یوثقه غیر ابن حبان، ومع ذلک جوَّد إسناده ابن کثیر، وله شاهد من حدیث عائشة، خرجتهما فی "الصحیحة" (3469).

([5]) قلت: هو ضعیف مدلس، وترکه بعضهم، وقد خالف فی إسناده ومتنه کما بینت فی "الصحیحة" تحت (3469). وأما الجهلة فقالوا "حسن بشواهده"! وما بعد قول المرأة: "یرى بعضنا بعضاً" لا شاهد له یذکر!

([6]) قلت: الروایة الأولى لمسلم (8/ 127)، والأخرى للبخاری (6521)، و (العَلَم) و (المَعْلَم) بمعنى واحد.

([7]) کذا قال، وهو عنده (3141) من روایة علی بن زید، عن أوس بن خالد، عن أبی هریرة. ومن هذا الوجه أخرجه أحمد (2/ 354 و363). وعلی بن زید - وهو ابن جدعان- ضعیف، وأوس مجهول. وقال الجهلة أیضاً: "حسن بشواهده". وکذبوا فلیس له ولا شاهد واحد إلا جملة المشی على الوجه. وهو فی "الصحیح".

([8]) قلت: فاته الحاکم (2/ 367) وصححه، وتعقبه الذهبی بأنه منکر فیه (الولید بن عبدالله ابن جمیع) ضعفه ابن حبان. وأعله أبو حاتم کما حکاه ابنه فی "العلل" (2/ 224-225)، فراجعه إن شئت.

([9]) هنا فی الأصل زیادة: (یوم القیامة)، ولا أصل لها عند الشیخین، ولا عند غیرهما ممن أخرج الحدیث، وهم قرابة عشرة من الحفاظ، إلا النسائی؛ فإنه تفرد بها، وهی شاذة روایة ودرایة کما حققته فی "الصحیحة" (3395)، ولذلک قال الناجی (224/ 2): "هذا الحدیث أدخله فی "باب الحشر الأخروی" جماعة، منهم البخاری ومسلم والبیهقی فی "البعث والنشور"، ولیست لفظة (یوم القیامة) عندهم بلا خلاف، وإنما هی عند النسائی فی "باب البعث" أواخر "الجنائز" فقط، ثم ساق بعده حدیث أبی ذر الذی هو فی الأصل" یعنی قبل حدیث عمرو بن شعیب المتقدم أیضاً، وهو فی "المشکاة - التحقیق الثانی" (5548)، وهو یشیر بذلک إلى شذوذ هذه الزیادة (یوم القیامة)، وهی حریة بذلک، فإن الحدیث رواه جمع من الثقات عند الشیخین بدونها؛ بخلاف روایة النسائی، فإن رجاله وإن کانوا ثقات، فقد تفرد بهذه الزیادة أحدهم مخالفاً الثقات المشار إلیهم عند الشیخین، أضف إلى ذلک أن هذه الزیادة تنافی بقیة الحدیث، الدال على أن ذلک قبل یوم القیامة، کما شرحه العسقلانی وغیره، وإن خفی علیه ورودها فی النسائی! وخفی هذا کله على الجهلة الثلاثة، فأثبتوا الزیادة وعزوها للشیخین بالأرقام!!

([10]) همانطور که شیخ رحمه‌الله اشاره کردند منظور از این حشر، حشر دنیوی است که در واپسین روزهای حیات ‌زمین رخ می‌دهد. (م)

([11]) قوله: "وموقوفاً" فیه نظر بینته فی "التعلیق الرغیب".

([12]) بضم أوله کما فی "الخلاصة" وغیره. وفتحه خطأ کما وقع فی طبعة عمارة، وطبعة مقلدیها الثلاثة!!

([13]) انظر التعلیق التالی.

([14]) قلت: ووافقه الذهبی فی "التلخیص"، واللفظ له، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها منه، وبقیت کما هی فی طبعة الثلاثة المزخرفة، وهی مفسدة للمعنى کقوله: "وسطه - وأشار بیده فألجمها فاه-"، فیا لهم من محققین ثلاثة! وکم لهم من مثله! والله المستعان.

([15]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة فقالوا: "حسن، قال الهیثمی.."! و (عبدالعزیز العطار) مجهول کما قال أبو حاتم والذهبی، ولم یوثقه غیر ابن حبان، خلافاً لشیخه ابن خزیمة، فقد تبرأ من عهدته، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4338).

([16]) هذه الزیادة عند الطبرانی فی "الکبیر" (9/ 168/ 8771) و"جامع المسانید" (27/ 74/ 89) عنه. ولم ترد فی "مجمع الهیثمی" (10/ 336) أیضاً، ومعناها غیر ظاهر هنا، فلعلها مقحمة. والله أعلم. ثم رأیتها فی "الزهد" لوکیع (2/ 648/ 365) بلفظ: "ترى" وهذا ظاهر، لکن الإسناد غیر قوی؛ لأنه منقطع بین خیثمة بن عبدالله وابن مسعود، فإنه لم یسمع منه؛ کما قال أحمد وغیره، فتحسین المعلقین الثلاثة إیاه، إنما هو من جهلهم وتقلیدهم.

([17]) قلت: کلا، لیس بجید، فإن فی إسناده عندهم مضعفین، وفی متنه اضطراباً رفعاً ووقفًا، ولفظاً، وصح موقوفاً دون قوله: "فیقول: رب...". وهو مخرج فی "الضعیفة" (3042).

([18]) قلت: ورده الذهبی بمثل قول المؤلف فی راویه (الفضل بن عیسى)، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5011).

([19]) کذا فی هذا الحدیث، وکذلک جاء فی بعض الآثار فی "الدر المنثور" (6/ 324)، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2817).

([20]) کذا بالنصب فی المنیریة (4/ 196) والطبعة السابقة (2/ 414- «الضعیف»)، ولا وجود لها – هکذا – فی القرآن، وإنما فی [المعارج: 4]: (یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ..). [ش].

([21]) فیه إشارة إلى قوله تعالى: ﴿یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ٤٢ خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ ... الآیة، وبیان أن الساق فیها إنما هو ساق الله جل جلاله، ففیه رد صریح على من یتأوله بغیر ما صرح به هذا الحدیث وغیره مما کنت خرجته فی "الصحیحة" (583 و584) ولم أکن قد وقفت على إسناد حدیث ابن مسعود هناک إلا موقوفاً، فها هو قد وقفنا علیه مرفوعاً والحمد لله عند الطبرانی بسند صحیح فی بعض طرقه، وصححه الهیثمی، وحسنه ابن القیم، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3129).

([22]) الأصل: (مشرکاً یرائی لظهره)، والتصحیح من "الطبرانی الکبیر" (9/ 418)، و"التوحید" لابن خزیمة (ص 155)، و"المستدرک" (4/ 590)، ومعنى (الطبق): فقار الظهر. کما فی "النهایة". ولفظه فی "المجمع" (10/ 341): "فیخر کل من کان نظر"؛ أی: نظر إلى الله.

([23]) کذا الأصل تبعاً لأصله "المعجم الکبیر"، وهو غیر واضح، فلعل فیه سقطاً. ولفظه فی "المستدرک" بعد قوله: "وإذا طفئ قام": (فیمرون على الصراط، والصراط کحد السیف دحض مزلة). فلعل هذا هو الصواب. ویظهر أن الخطأ قدیم لأنه کذلک فی "المجمع" وغیره. والله أعلم.

([24]) کذا فی «الکبیر» للطبرانی (9/ 4418/ 9763)، وفی «المجمع» (10/ 341): «خلل»، ولعله أصوب. [ش].

([25]) کذا فی «المجمع» (10/ 341)، وفی «الکبیر»: «وأی». [ش].

([26]) انظر الحاشیة السابقة.

([27]) قلت: هذا المقطع کأن إسقاطه کان متعمِّداً من بعض الناسخین، لأنه لا مثیل له إلا لمن أراد الاختصار، ولا وجه له فی مثل هذا الحدیث الطویل، لا سیما وقد ثبت فیما یأتی، وقد أعاده المؤلف (28- صفة الجنة/ فصل 2/ 1) بتمامه.

([28]) ما بین الهلالین لم یرد فی "السنة" للإمام أحمد، ولا فی "المجمع"، فلعلها مقحمة من بعض النساخ.

([29]) قلت: ووافقه الذهبی، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3129)، والزیادات من "الطبرانی" و"المجمع". وتمام الحدیث یأتی حیث أعاده المؤلف فی "صفة الجنة" (رقم 3704).

([30]) صیاصی: جمع صیصة، آنچه به آن پناهنده شوند و گفته شده به معنای شاخ گاو (م)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد