فصلی در باب حوض و میزان و صراط
5190-3613- (1) (صحیح) عَنْ عَبْداللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «حَوْضِی مَسِیرَةُ شَهْرٍ، مَاؤُهُ أَبْیَضُ مِنَ اللَّبَنِ، وَرِیحُهُ أَطْیَبُ مِنَ المِسْکِ، وَکِیزَانُهُ کَنُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهَا فَلاَ یَظْمَأُ أَبَدًا».
وفی روایة: «حَوْضِی مَسِیرَةُ شَهْرٍ، وَزَوَایَاهُ سَوَاءٌ، وَمَاؤُهُ أَبْیَضُ مِنَ الْوَرِقِ».
رواه البخاری ومسلم[1].
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حوض من به اندازه مسافت یک ماه راه است. آبش سفیدتر از شیر، بوی آن خوشتر از بوی مسک و ظروف آن همچون ستارگان آسمان فراوان است. هرکس از آن بنوشد هرگز تشنه نخواهد شد».
و در روایتی چنین آمده است: «حوض من به اندازه مسیر یک ماه راه است. و چهار گوشه آن با هم مساوی و آبش سفیدتر از نقره است»[2].
5191-2106- (1) (ضعیف) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «حَوْضی مِنْ کذا إلى کذا، فیهِ مِنَ الآنِیَةِ عدَدُ النجومِ، أطْیَبُ ریحاً مِنَ المِسْکِ، وأحْلَى مِنَ العَسَلِ، وأبرَدُ مِنَ الثَّلْجِ، وأبْیَضُ مِنَ اللَّبنِ، مَنْ شَرِب منه شرْبَةً؛ لَمْ یَظْمأ أَبداً، ومَنْ لَمْ یَشْرَبْ منه؛ لَمْ یُرْوَ أبَداً».
رواه البزار والطبرانی، ورواته ثقات؛ إلا المسعودی[3].
5192-3614- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَنِی أَنْ یُدْخِلَ مِنْ أُمَّتِی سَبْعِینَ أَلْفًا بِغَیْرِ حِسَابٍ». فَقَالَ یَزِیدُ بْنُ الْأَخْنَسِ: وَاللَّهِ مَا أُولَئِکَ فِی أُمَّتِکَ إِلَّا کَالذُّبَابِ الْأَصْهَبِ فِی الذُّبابِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ وَعَدَنِی سَبْعِینَ أَلْفًا، مَعَ کُلِّ أَلْفٍ سَبْعُونَ أَلْفًا، وَزَادَنِی ثَلَاثَ حَثَیَاتٍ». قَالَ: فَمَا سِعَةُ حَوْضِکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ: «کَمَا بَیْنَ (عَدَنَ) إِلَى (عَمَّانَ)، وَأَوْسَعَ، وَأَوْسَعَ». یُشِیرُ بِیَدِهِ قَالَ: «فِیهِ مَثْعَبَانِ مِنْ ذَهَبٍ وَفِضَّةٍ». قَالَ: فَمَا مَاءُ حَوْضِکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى [مَذَاقَةً] مِنَ الْعَسَلِ، وَأَطْیَبُ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَدًا، وَلَمْ یَسْوَدَّ وَجْهُهُ أَبَدًا».
رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی «الصحیح».
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به من وعده داده که هفتادهزار نفر از امتم را بدون حساب وارد بهشت کند».
پس یزید بن اخنس گفت: به خدا سوگند تعداد (هفتاد هزار نفر) در امت تو به حساب نمیآید مگر به مانند مگسهای سرخ مایل به سفید در جمع مگسها. پس رسول الله ج فرمودند: «خداوند به من وعده داده که هفتاد هزار نفر و همراه هر هزار نفر، هفتاد هزار نفر دیگر (را بدون حساب وارد بهشت کند) و علاوه بر اینها به اندازهی سه کفه دیگر به آنها افزود».
وی گفت: ای رسول الله ج، وسعت حوضت چقدر است؟ فرمود: «همانند فاصله بین عدن تا عمان و وسیعتر و وسیعتر». با دستش اشاره کرد که در آن، دو ناودان یکی از طلا و دیگری از نقره است.
وی گفت: ای رسول الله ج آب حوضت چگونه است؟ فرمود: «آبش سفیدتر از شیر، مزهاش شیرینتر از عسل و بوی آن خوشتر از مسک است. کسی که از آن جرعهای بنوشد پس از آن هرگز تشنه نخواهد شد و چهره او هرگز سیاه نمیگردد».
(صحیح) وابن حبان فی «صحیحه»، ولفظه: قال: عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ یَزِید بْن الْأَخْنَس قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا سَعَةُ حَوْضِکَ؟ قَالَ: «کَمَا بَیْنَ (عَدْنٍ) إِلَى (عَمَّانَ)، وَإِنَّ فِیهِ مَثْعَبَیْنِ مِنْ ذَهَبٍ وَفِضَّةٍ». قَالَ: فَمَا مَاء حَوْضِکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مَذَاقَةً مِنَ الْعَسَلِ، وَأَطْیَبُ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا، وَلَمْ یَسْوَدَّ وَجْهُهُ أَبَدًا».
(المـَثعَب) به فتح میم و عین: عبارت است از مسیل آب.
و در روایت ابن حبان از طریق ابوامامه س روایت است که یزید بن اخنس گفت: ای رسول الله ج، وسعت حوضت چقدر است؟ فرمود: «همانند فاصله بین عَدَن تا عمان و در آن، دو ناودان یکی از طلا و دیگری از نقره است».
وی گفت: ای رسول الله ج، آب حوضت چگونه است؟ فرمود: «آبش سفیدتر از شیر، مزهاش شیرینتر از عسل و بوی آن خوشتر از مسک است. هرکس از آن بنوشد پس از آن هرگز تشنه نخواهد شد و چهرهاش هرگز سیاه نمیگردد»[4].
5193-3615- (3) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنِّی لَبِعُقْرِ حَوْضِی أَذُودُ النَّاسَ لِأَهْلِ الْیَمَنِ، أَضْرِبُ بِعَصَایَ حَتَّى یَرْفَضَّ[5] عَلَیْهِمْ». فَسُئِلَ عَنْ عَرْضِهِ؟ فَقَالَ: «مِنْ مَقَامِی إِلَى (عَمَّانَ)». وَسُئِلَ عَنْ شَرَابِهِ؟ فَقَالَ: «أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، یَغُتُّ فِیهِ مِیزَابَانِ یَمُدَّانِهِ مِنَ الْجَنَّةِ، أَحَدُهُمَا مِنْ ذَهَبٍ وَالْآخَرُ مِنْ وَرِقٍ».
رواه مسلم.
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من در کنار حوضم میایستم و مردم را با عصایم از آن دور میکنم تا اهل یمن بیایند و آب حوض به سوی آنان روان میشود». از رسول الله ج در مورد وسعت و پهنای آن پرسیده شد، فرمود: «از اینجایی که من هستم تا عمان امتداد دارد». از آب آن پرسش نمودند، فرمود: «از شیر بسیار سفیدتر و از عسل شیرینتر است که با از طریق دو ناودان که از بهشت سرچشمه میگیرد و یکی از آنها از طلا و دیگری از نقره است، به آن ریخته میشود».
(صحیح) وروى الترمذی وابن ماجه، والحاکم - وصححه - عَنْ أَبِی سَلَّامٍ الحَبَشِیِّ قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ عُمَرُ ابْنُ عَبْدِ العَزِیزِ، فَحُمِلْتُ عَلَى البَرِیدِ، فَلَمَّا دَخَلتُ إِلَیْهِ قُلتُ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ لَقَدْ شَقَّ عَلَیَّ مَرْکَبِی البَرِیدُ، فَقَالَ: یَا أَبَا سَلَّامٍ! مَا أَرَدْتُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ، وَلَکِنْ[6] بَلَغَنِی عَنْکَ حَدِیثٌ تُحَدِّثُهُ، عَنْ ثَوْبَانَ عَنْ رَسُولِ الله ج فِی الحَوْضِ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ تُشَافِهَنِی بِهِ. فُقُلتُ: حَدَّثَنِی ثَوْبَانُ أَنُّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «حَوْضِی مِثلُ مَا بَیْنَ (عَدَنَ) إِلَى (عَمَّانَ البَلْقَاءِ)، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ الثَّلجِ، وَأَحْلَى مِنَ العَسَلِ، وَأَکْوَابُهُ عَدَدُ نُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَدًا، أَوَّلُ النَّاسِ وُرُودًا عَلَیْهِ فُقَرَاءُ المُهَاجِرِینَ؛ الشُّعْثُ رُءُوسًا، الدُّنْسُ ثِیَابًا، الَّذِینَ لَا یَنْکِحُونَ المنَعِّمَاتِ، وَلَا یُفْتَحُ لَهُمُ أَبْوَابُ السُّدَدِ». قَالَ عُمَرُ: قَد أُنکِحْتُ المُنَعَّمَاتِ: فَاطِمَةَ بِنْتَ عَبْدِالمَلِکِ، وَفُتِحت لِی أبوابُ السُّدَدِ، لَا جَرَمَ لَا أَغْسِلُ رَأْسِی حَتَّى یَشْعَثَ، وَلَا ثَوْبِیَ الَّذِی یَلِی جَسَدِی حَتَّى یَتَّسِخَ».
(عُقر الحوض) به ضم عین و سکون قاف: هو مؤخره. (أذود الناس لأهل الیمن) یعنی: مردم را از آن دور میکنم تا اهل یمن وارد شوند. (یرفضّ) به تشدید ضاد؛ یعنی: حرکت نموده و روان میشود. (یغُتُّ فیه میزابان) به غین مضموم یعنی: آب در این دو ناودان با فشار در جریان است و صدایی دارد. و گفته شده: آب در آنها به صورت پیوسته جاری و روان است. ماخوذ از: «غت الشارب الماء جرعاً بعد جرع»: «آب را جرعه جرعه پی در پی نوشید». (الشُّعث) به ضم شین: جمع (أشعث)؛ کسی که دیر به دیر سرش را روغن مالیده و شسته و مویش را شانه میزند. (الدُّنُس) به ضم دال و نون: جمع (دنس): پلیدی.
و در روایت ترمذی و ابن ماجه و حاکم آمده است: ابوسلام حبشی میگوید: عمر بن عبدالعزیز قاصدی به سویم فرستاد؛ پس بر قاطر سوار شده و به قصد او حرکت نمودم. زمانی که بر او وارد شدم گفتم: ای امیرالمؤمنین، سوار شدن بر مرکب برایم سخت بود. عمر بن عبدالعزیز گفت: ای ابا سلام، قصد نداشتم تو را به سختی بیندازم. اما از تو حدیثی به من رسیده در مورد حوض که ثوبان از رسول الله ج نقل میکند. پس دوست داشتم آن را از زبان خودت بشنوم. پس [به او] گفتم: ثوبان برایم روایت نمود که رسول الله ج فرمودند: «حوضم به اندازهی فاصله بین عدن و عَمّان بلقا است. آب آن از یخ سفیدتر و از عسل شیرینتر است و لیوانهای آن به اندازهی ستارگان آسمان است؛ کسی که یکبار از آن بنوشد بعد از آن هرگز تشنه نمیشود و اولین افرادی که بر آن وارد میشوند فقرای مهاجرین هستند که موهای ژولیده و لباسهایشان کهنه و لکهدار است که زنان ناز پرورده و مرفه به ازدواج آنها در نمیآیند و درها به روی آنها باز نمیشود». پس عمر بن عبدالعزیز گفت: من به نکاح زن مرفه و ناز پرورده که فاطمه بنت عبدالملک باشد در آورده شدم و درهای بسیاری به سویم باز شده است، بیشک سرم را نمیشویم تا ژولیده شود و نه لباسهای زیرم را تا چرکین گردند»[7].
5194-3616- (4) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حَوْضِی کَمَا بَیْنَ (عَدَنَ) وَ (عَمَّانَ)، أَبْرَدُ مِنَ الثَّلْجِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَطْیَبُ رِیحًا مِنَ الْمِسْکِ، أَکْوَابُهُ مِثْلُ نُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَدًا، أَوَّلُ النَّاسِ عَلَیْهِ وُرُودًا صَعَالِیکُ الْمُهَاجِرِینَ». قَالَ قَائِلٌ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الشَّعِثَةُ رُءُوسُهُمْ، الشَّحِبَةُ وُجُوهُهُمْ، الدَّنِسَةُ ثِیَابُهُمْ، لَا تُفْتَحُ لَهُمُ السُّدَدُ، وَلَا یَنْکِحُونَ الْمُنَعَّمَاتِ الَّذِینَ یُعْطُونَ کُلَّ الَّذِی عَلَیْهِمْ، وَلَا یَأْخُذُونَ الَّذِی لَهُمْ».
رواه أحمد بإسناد حسن.
قوله: (الشَّحِبَة وجوههم) به فتح شین و کسر حاء: ماخوذ از «الشحوب» به معنای تغییر رنگ چهره به سبب گرسنگی یا لاغری یا خستگی میباشد. (لا تفتح لهم السدد) یعنی: درها به روی آنها باز نمیشود.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «(مسافت) حوض من همانند فاصلهی بین عدن و عَمان میباشد. [آب آن] از یخ سردتر و از عسل شیرینتر و خوشبوتر از مسک میباشد. لیوانهای آن همانند ستارگان آسمان میباشد. هر کسی جرعهای از آن بنوشد بعد از آن هرگز تشنه نمیشود و اولین کسانی که بر آن وارد میشوند، فقرای مهاجرین میباشند».
کسی پرسید: آنها چه کسانی هستند؟ رسول الله ج فرمود: «سرهایشان غبار آلود (ژولیده مو)، صورتهایشان لاغر، لباسهایشان چرکین، درها به روی آنها باز نمیگردد و زنهای ناز پرورده به ازدواجشان در نمیآیند، کسانی که تمام حقوقی که بر عهدهی آنهاست میپردازند و هرآنچه حقشان است دریافت نمیکنند».
5195-3617- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «حَوْضِی کَمَا بَیْنَ (عَدَنَ) وَ (عمَّانَ)، فِیهِ أَکَاوِیبُ عَدَدُ نُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهُ أَبَدًا، وَإِنَّ مِمَّنْ یَرِدُهُ عَلَیَّ مِنْ أُمَّتِی: الشَّعِثَةُ رُءوسُهُمِ، الدَّنِسَةُ ثِیَابُهُمْ، لَا یَنْکِحُونَ الْمُنَعَّمَاتِ، وَلَا یَحْضُرُونَ السُّدَدَ - یَعْنِی أَبْوَابَ السُّلْطَانِ – [الَّذِینَ یُعْطُونَ کُلَّ الَّذِی عَلَیْهِمْ، وَلَا یُعْطَوْنَ کُلَّ الَّذِی لَهُمْ][8]».
رواه الطبرانی، وإسناده حسن فی المتابعات.
(الأکاویب): جمع کوب؛ ظرف بی دسته. و گفته شده: بدون خرطوم. و چون خرطوم داشته باشه به آن «ابریق» گفته میشود.
از ابوامامهی باهلی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «(مسافت) حوض من همانند فاصلهی بین عدن و عمان میباشد. ظرفهای آن به عدد ستارگان آسمان میباشد. هرکس جرعهای از آن بنوشد بعد از آن هرگز تشنه نمیشود و از جمله کسانی از امتم که در جوار آن بر من وارد میشوند: افرادی ژولیده مو و دارای لباسهای چرکین هستند که زنهای ناز پرورده به ازدواجشان در نمیآیند، به در قصر حکام نمیآیند، حقوقی که بر عهدهی آنهاست میپردازند و آنچه که حقشان است دریافت نمیکنند».
5196-3618- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَا بَیْنَ نَاحِیَتَیْ حَوْضِی کَمَا بَیْنَ (صَنْعَاءَ) وَ (الْمَدِینَةِ)».
و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بین دو طرف حوض من به اندازهی مسافت بین صنعاء و مدینه است»[9].
(صحیح) وفی روایة: «مثلَ ما بین (المدینَةِ) و(عَمَّانَ)».
و در روایتی آمده است: «مانند فاصلهی میان مدینه و عمان است».
(صحیح) وفی روایة: «تُرَى فِیهِ أَبَارِیقُ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ کَعَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ».
و در روایتی آمده است: « در آن به اندازهی تعداد ستارگان آسمان ظرفهای طلا و نقره میبینی».
(صحیح) زاد فی روایة: «أَوْ أَکْثَرَ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ».
و در روایتی میافزاید: «یا بیش از تعداد ستارگان آسمان میباشند».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما[10].
5197--3619- (7) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «أُعْطِیتُ الْکَوْثَرَ، فَضَرَبْتُ بِیَدِی فَإِذَا هِیَ مِسْکَةٌ ذَفِرَةٌ[11]، وَإِذَا حَصْبَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ، وَإِذَا حَافَّتَاهُ - أَظُنُّهُ قَالَ – قِبَابٌ، یَجْرِی[12] عَلَى الأَرْضِ جَرْیًا لَیْسَ بِمَشْقُوقٍ».
رواه البزار، وإسناده حسن فی المتابعات. ویأتی أحادیث الکوثر فی «صفة الجنة» إن شاء الله تعالى.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به من کوثر داده شده است، دستم را در آن فرو برده که بویش همانند مسک خوشبو و سنگریزههای آن مروارید و دو طرفش خیمههای برافراشته شده و آب آن بر روی زمین بی شکاف جاری بود».
5198-3620- (8) (صحیح لغیره) وَعَن عُتْبَةَ بْن عَبْدٍ السُّلَمِیَّ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: مَا حَوْضُکَ الَّذِی تُحَدِّثُ عَنْهُ؟ فَقَالَ: «هُوَ کَمَا بَیْنَ (صَنْعَاءَ) إِلَى (بُصْرَى)، ثُمَّ یُمِدُّنِی اللَّهُ فِیهِ بِکُرَاعٍ، لَا یَدْرِی بَشَرٌ مِمَّنْ خُلِقَ أَیُّ طَرَفَیْهِ». قَالَ: فَکَبَّرَ عُمَرُ رضوانُ الله علیه. فَقَالَ ج: «أَمَّا الْحَوْضُ فَیَزْدَحِمُ عَلَیْهِ فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ یُقْتُلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَیَمُوتُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَرْجُو أَنْ یُورِدَنِیَ اللَّهُ الْکُرَاعَ فَأَشْرَبَ مِنْهُ».
رواه ابن حبان فی «صحیحه».
(الکُراع) به ضم کاف: هو الأنف الممدد من الحرة؛ استعیر هنا[13]. والله أعلم.
از عتبة بن عبد السلمی س روایت است که بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: حوضی که از آن سخن میگویی چیست؟ رسول الله ج فرمود: «وسعت آن به مسافت بین صنعاء و بُصری میباشد؛ سپس خداوند به اندازهی منبع آبی آن را برای من امتداد میدهد و بَشری نمیداند که دو طرف آن از چه چیزی خلق شده است». پس عمر تکبیر گفت؛ پیامبر ج فرمود: «فقرای مهاجرین بر آن حوض ازدحام میکنند، کسانی که در راه خدا کشته شده و در راهش میمیرند؛ و امیدوارم که خداوند مرا بر آن منبع وارد کرده تا از آن بنوشم».
5199-3621- (9) (حسن صحیح) وَعَن أَبِی بَرْزَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا بَیْنَ نَاحِیَتَیْ حَوْضِی کَمَا بَیْنَ (أَیْلَةَ) إِلَى (صَنْعَاءَ) مَسِیرَةُ شَهْرٍ، عَرْضُهُ کَطُولِهِ، فِیهَا مِزْرَابَانِ[14] یَنْبَعِثَانِ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ وَرِقٍ وَذَهَبٍ، أَبْیَضُ مِنَ اللَّبَنِ، وَأَبْرَدُ مِنَ الثَّلْجِ، فِیهِ أَبَارِیقُ عَدَدُ نُجُومِ السَّمَاءِ».
رواه الطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه» من روایة أبی الوازع - واسمه جابر بن عمرو - عن أبی برزة، واللفظ لابن حبان.
از ابوبرزه س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بین دو طرف حوضم به اندازهی مسافت بین ایله و صنعاء، معادل مسافت یک ماه راه است. عرض آن مانند طولش میباشد؛ در آن دو ناودان یکی از نقره و دیگری از طلا میباشد که از بهشت سرچشمه میگیرند؛ آبش از شیر سفیدتر و از یخ سردتر و تعداد ظروفش از عدد ستارگان بیشتر میباشد»[15].
5200-3622- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ لِی حَوْضًا مَا بَیْنَ (الْکَعْبَةِ) وَ (بَیْتِ الْمَقْدِسِ)، أَبْیَضُ مِثْلَ[16] اللَّبَنِ، آنِیَتُهُ عَدَدُ النُّجُومِ، وَإِنِّی لَأَکْثَرُ الْأَنْبِیَاءِ تَبَعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه ابن ماجه من حدیث زکریا عن عطیة - وهو العوفی – عنه.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حوض من به اندازهی مسافت بین کعبه و بیت المقدس میباشد؛ آبش از شیر سفیدتر و ظروفش از تعداد ستا رگان بیشتر است و در روز قیامت از میان انبیا، بیشترین پیروان را دارم».
5201-2107- (2) (منکر) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «بَیْنَا أَنَا قَائِمٌ علی الحوضِ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: إِلَی أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا [بَعْدَکَ] عَلَى أَدْبَارِهِمْ. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ أخری، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ إِلَی أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا [بَعْدَکَ] عَلَى أَدْبَارِهِمْ، فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ».
رواه البخاری ومسلم[17].
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «درحالیکه (کنار حوض) ایستادهام، ناگهان چشمم به گروهی میافتد و آنها را میشناسم. در این هنگام، مردی از میان من و آنان بیرون میآید و (به آنان) میگوید: بیایید. من میگویم: کجا؟ میگوید: به خدا سوگند که به سوی آتش. میگویم: آنان چه کردهاند؟ میگوید: آنها بعد از تو به پشت سرشان برگشتند و مرتد شدند. سپس ناگهان گروهی دیگر آشکار میشود و هنگامی که آنها را میشناسم، مردی از میان من و آنان بیرون میآید و (به آنان) میگوید: بیایید. میگویم: کجا؟ میگوید: سو گند به خدا که به سوی آتش. میگویم: چه کردهاند؟ میگوید: آنان بعد از تو به پشت سرشان برگشتند و مرتد شدند. فکر نمیکنم که از میان آنان، جز افراد کمی که به اندازة تعداد شتران سرگردان هستند، کسی نجات پیدا کند».
0-3623- (11) (صحیح) ولمسلم قال: «تَرِدُ عَلَیَّ أُمَّتِی الْحَوْضَ، وَأَنَا أَذُودُ النَّاسَ عَنْهُ کَمَا یَذُودُ الرَّجُلُ إِبِلَ الرَّجُلِ عَنْ إِبِلِهِ». قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللهِ! تَعْرِفُنَا؟ قَالَ: «نَعَمْ، لَکُمْ سِیمَا لَیْسَتْ لِأَحَدٍ غَیْرِکُمْ، تَرِدُونَ عَلَیَّ غُرًّا مُحَجَّلِینَ مِنْ آثَارِ الْوُضُوءِ، وَلَیُصَدَّنَّ عَنِّی طَائِفَةٌ مِنْکُمْ فَلَا یَصِلُونَ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! هَؤُلَاءِ مِنْ أَصْحَابِی، فَیُجِیبُنِی مَلَکٌ فَیَقُولُ: وَهَلْ تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ؟».
[(هَمَل النَّعَم) عبارت است از شتران گم شده؛ و به این معناست که: کسانی که نجات مییابند اندک هستند همچون شترانی که از گله گم شدهاند نسبت به تمام آنها][18].
و در روایت مسلم آمده است: «امتم نزد حوض به پیش من میآیند درحالیکه من مردم را از آن دور میکنم همانطور که مردی شتران دیگر را از شتران خود دور میکند». اصحاب عرض کردند: ای رسول الله ج، آیا شما ما را میشناسید؟ رسول الله ج فرمودند: «آری، چون سیما و چهرهای دارید که دیگران ندارند، شما نزد من میآیید درحالیکه صورت و پاهایتان از اثر وضو سفید است و گروهی از شما از آمدن نزد من بازداشته میشوند و به من نمیرسند. من میگویم: پروردگارا، اینان اصحاب من هستند؛ فرشتهای به من جواب میدهد: آیا میدانی که آنها بعد از تو چه چیزهایی بوجود آوردهاند»[19] .
5202-3624- (12) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَت: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ وَهُوَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَصْحَابِهِ: «إِنِّی عَلَى الْحَوْضِ أَنْظُرُ مَنْ یَرِدُ عَلَیَّ[20] مِنْکُمْ، فَوَاللهِ لَیُقْتَطَعَنَّ دُونِی رِجَالٌ؛ فَلَأَقُولَنَّ: أَیْ رَبِّ! مِنِّی وَمِنْ أُمَّتِی، فَیَقُولُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحدثوا بَعْدَکَ؛ مَا زَالُوا یَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ».
رواه مسلم. والأحادیث فی هذا المعنى کثیرة.
از عایشه ل روایت است: درحالیکه رسول الله ج در میان صحابه بود شنیدم که فرمود: «من در کنار حوض مینگرم که چه کسانی از شما وارد میشوید، به خدا قسم از ورود عدهای جلوگیری میشود، میگویم: پروردگارا، اینان از من و امتم هستند، خداوند میفرماید: تو نمیدانی آنها بعد از تو چه کردهاند، همچنان به اعمال گذشتهی خویش برمیگشتند».
5203-2108- (3) (ضعیف) وَعَنهَا قَالَت: ذَکَرتُ النَّارَ فَبَکَیْتُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یُبْکِیکِ؟». قُلْتُ: ذَکَرْتُ النَّارَ فَبَکَیْتُ، فَهَلْ تَذْکُرُونَ أَهْلِیکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ فَقَالَ: «أَمَّا فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ فَلَا یَذْکُرُ أَحَدٌ أَحَدًا: عِنْدَ الْمِیزَانِ؛ حَتَّى یَعْلَمَ أَیَخِفُّ مِیزَانُهُ أَمْ یَثْقُلُ، وَعِنْدَ تَطایُرِ الصُّحُفِ؛ حَتَّى یَعْلَمَ أَیْنَ یَقَعُ کِتَابُهُ فِی یَمِینِهِ أَمْ فِی شِمَالِهِ أَمْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ، وَعِنْدَ الصِّرَاطِ إِذَا وُضِعَ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ؛ حَتَّی یَجُوزَ».
رواه أبو داود من روایة الحسن عن عائشة، والحاکم؛ إلا أنه قال: «وَعِنْدَ الصِّرَاطِ إِذَا وُضِعَ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ، حَافَّتَاهُ کَلَالِیبُ کَثِیرَةٌ وَحَسَکٌ کَثِیرَةٌ، یَحْبِسُ اللَّهُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ، حَتَّى یَعْلَمَ أَیَنْجُو أَمْ لَا؟ الحدیث. وقال: «صحیح على شرطهما، لولا إرسال فیه بین الحسن وعائشة».
5204-3625- (13) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ الله ج أَنْ یَشْفَعَ لِی یَوْمَ القِیَامَةِ، فَقَالَ: «أَنَا فَاعِلٌ إن شاءَ الله». قُلْتُ: فَأَیْنَ أَطْلُبُکَ؟ قَالَ: «أَوَّلُ مَا تَطْلُبُنِی عَلَى الصِّرَاطِ». قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ عَلَى الصِّرَاطِ؟ قَالَ: «فَاطْلُبْنِی عِنْدَ المِیزَانِ». قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ عِنْدَ المِیزَانِ؟ قَالَ: «فَاطْلُبْنِی عِنْدَ الحَوْضِ؛ فَإِنِّی لَا أُخْطِی[21] هَذِهِ الثَّلَاثَ المَوَاطِنَ».
رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن غریب»[22]. والبیهقی فی «البعث» وغیره.
از انس س روایت است که میگوید: از رسول الله ج درخواست نمودم که روز قیامت برای من شفاعت کند؛ فرمود: «این کار را خواهم کرد اگر خدا بخواهد». گفتم شما را در کجا جستجو کنم؟ فرمود: «اولین باری که خواستی مرا جستجو کنی بر پل صراط باشد». عرض کردم: اگر آنجا شما را نیافتم؟ فرمود: «محل وزن اعمال». عرض کردم اگر در محل وزن اعمال شما را ندیدم؟ فرمود: «مرا نزد حوض جستجو کن. زیرا من غیر از این سه جایگاه، جای دیگری نخواهم بود».
5205-2109- (4) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ یَرْفَعُهُ قَالَ: «مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِالْمِیزَانِ، فَیُؤْتَى بِابْنِ آدَمَ، فَیُوقَفُ بَیْنَ کِفَّتَیِ الْمِیزَانِ، فَإِنْ ثَقُلَ مِیزَانُهُ؛ نَادَى مَلَکٌ بِصَوْتٍ یُسَمِعُ الْخَلائِقَ: سَعِدَ فُلانٌ سَعَادَةً لا یَشْقَى بَعْدَهَا أَبَدًا. وَإن خَفَّ مِیزَانُه؛ نَادَى مَلَکٌ بِصَوْتٍ یُسَمِعُ الْخَلائِقَ: شَقِیَ فُلانٌ شَقَاوَةً لا یَسْعَدُ بَعْدَهَا أَبَدًا».
رواه البزار والبیهقی.
5206-3626- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَلْمَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُوضَعُ الْمِیزَانُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَلَوْ وُزِنَ فِیهِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ لَوَسِعَتْ، فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: یَا رَبِّ! لِمَنْ یَزِنُ هَذَا؟ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: لِمَنْ شِئْتُ مِنْ خَلْقِی، فَیَقُولُونَ: سُبْحَانَکَ! مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ».
رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم»[23].
از سلمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «میزان در روز قیامت گذاشته میشود که اگر آسمانها و زمین را در آن وزن کنند، در آن میگنجد. فرشتگان میگویند: پروردگارا، برای چه کسی وزن میکند؟ خداوند متعال میفرمایند: برای هرکس از بندگانم که بخواهم. پس میگویند: تو پاک و منزهی و ما حق عبادت تو را به جا نیاوردیم».[24]
5207-3627- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «یُوضَعُ الصِّرَاطُ عَلَى سَوَاءِ جَهَنَّمَ، مِثْلَ حَدِّ السَّیْفِ الْمُرْهَفِ، مَدْحَضَةٌ مَزِلَّةٌ، عَلَیْهِ کَلَالِیبُ مِنْ نَارٍ یُخْتَطَفُ بِهَا؛ فَمُمْسَکٌ یَهْوِی فِیهَا؛ وَمَصْرُوعٌ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّون کَالْبَرْقِ فَلَا یَنْشَبُ ذَلکَ أَنْ یَنْجُوَ، ثُمَّ کَالرِّیحِ وَلَا یَنْشَبُ ذَلکَ أَنْ یَنْجُوَ، ثُمَّ کَجَرْیِ الْفَرَسِ، ثُمَّ کَرَمَلِ الرَّجُلِ، ثُمَّ کَمَشْیِ الرَّجُلِ، ثُمَّ یَکُونُ آخِرَهُمْ إِنْسَانًا رَجُلٌ قَدْ لَوَّحَتْهُ النَّارُ، وَلَقِیَ فِیهَا شَرًّا حَتَّى یُدْخِلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ، فَیُقَالُ لَهُ: تَمَنَّ وَسَلْ. فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ! أَتَهْزَأُ مِنِّی وَأَنْتَ رَبُّ الْعِزَّةِ؟ فَیُقَالُ لَهُ: تَمَنَّ وَسَلْ، حَتَّى إِذَا انْقَطَعَت بِهِ الْأَمَانِیُّ قَالَ: لَکَ مَا سَأَلْتَ مِثْلُهُ مَعَهُ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن، ولیس فی أصلی رفعه. وتقدم بمعناه فی حدیث أبی هریرة الطویل [3- فصل/19- حدیث].
از عبدالله بن مسعود س روایت است که میگوید: صراط پلی است که بر روی جهنم زده میشود، تیزی آن همانند شمشیر برنده و بسیار لغزنده است که بر آن چنگکهایی از آتش میباشد که انسانها را میرباید؛ افرادی را گرفته و سرازیر جهنم میکند و با گروهی گلاویز میشود؛ و گروهی همانند برق از آن عبور میکنند و طولی نمیکشد که نجات مییابد، سپس گروهی همانند باد از آن میگذرند و طولی نمیکشد که نجات مییابد، سپس گروهی همانند اسب تیزرو و گروهی همچون دویدن یک مرد و گروهی مانند یک مرد پیاده از آن میگذرند. و آخرین آنها مردی است که آتش او را در برگرفته و عذابهایی را میچشد تا اینکه خداوند با فضل و رحمتش او را وارد بهشت میگرداند. به او گفته میشود: آرزو نموده و بخواه؛ پس میگوید: پروردگارا، مرا مسخره میکنی درحالیکه تو پروردگار با عزتی؟ پس به او گفته میشود: آرزو نموده و بخواه؛ (پس آرزو نموده و میخواهد) تا جایی که آرزوهایش به پایان میرسد؛ در این هنگام خداوند متعال به او میفرماید: برای تو آنچه درخواست نمودی و همانند آن میباشد»[25].
5208-3628- (16) (صحیح) وَعَن أُمُّ مُبَشِّرٍ الْأَنْصَارِیَّةَ ل؛ أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ الله ج یَقُولُ عِنْدَ حَفْصَةَ: «لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِنْ شَاءَ اللهُ مِنْ أَصْحَابِ[26] الشَّجَرَةِ أَحَدٌ؛ الَّذِینَ بَایَعُوا تَحْتَهَا». قَالَتْ[27]: بَلَى، یَا رَسُولَ اللهِ! فَانْتَهَرَهَا. فَقَالَتْ حَفْصَةُ: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «قَدْ قَالَ اللهُ تعالی: ﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا﴾».
رواه مسلم وابن ماجه.
از ام مُبَشِّر انصاری ل روایت است: وی از رسول الله ج شنیده که نزد حفصه فرمود: «از اصحاب شجره که در زیر درخت بیعت کردند إن شاء الله کسی وارد آتش نمیگردد». گفتم: بله ای رسول الله ج؛ پس رسول الله ج او را نهیب داد؛ حفصه گفت: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ [مریم: 71] «و هیچیک از شما نیست مگر آن که وارد آن (= جهنم) شود». رسول الله ج فرمود: «خداوند متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾ [مریم: 72] «سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی میبخشیم و ستمکاران را به زانو در آمده در آن رها میکنیم».
5209-2110- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سُمَیَّةَ قَالَ: اخْتَلَفْنَا هَهُنَا فِی الْوُرُودِ، فَقَالَ بَعْضُنَا: لَا یَدْخُلُهَا مُؤْمِنٌ، وَقَالَ بَعْضُنَا: یَدْخُلُونَهَا جَمِیعًا ثُمَّ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا. فَلَقِیتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ، فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّا اخْتَلَفْنَا فِی ذَلِکَ [الْوُرُودِ]، فَقَالَ بَعْضُنَا: لَا یَدْخُلُهَا مُؤْمِنٌ. وَقَالَ بَعْضُنَا: یَدْخُلُونَهَا جَمِیعًا، فَأَهْوَى بِإِصْبَعَیْهِ إِلَى أُذُنَیْهِ وَقَالَ: صُمَّتَا إِنْ لَمْ أَکُنْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولَ: «الْوُرُودُ الدُّخُولُ، لَا یَبْقَى بَرٌّ وَلَا فَاجِرٌ إِلَّا دَخَلَهَا، فَتَکُونُ عَلَى الْمُؤْمِنِ بَرْدًا وَسَلَامًا کَمَا کَانَتْ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، حَتَّى إِنَّ لِلنَّارِ - أَوْ قَالَ: لِجَهَنَّمَ - ضَجِیجًا مِنْ بَرْدِهِمْ، ثُمَّ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَیَذَرُ الظَّالِمِینَ [فِیهَا جِثِیًّا]».
رواه أحمد، ورواته ثقات، والبیهقی بإسناد حَسَّنَه[28].
5210-2111- (6) (أثر ضعیف) وَعَنْ قَیْس - هُوَ ابْنِ أَبِی حَازِمٍ - قَالَ: کَانَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ وَاضِعًا رَأْسَهُ فِی حِجْرِ امْرَأَتِهِ فَبَکَى، فَبَکَتِ امْرَأَتُهُ فَقَالَ: مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: رَأَیْتُکَ تَبْکِی فَبَکَیْتُ، قَالَ: إِنِّی ذَکَرْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾، وَلَا أَدْرِی أَنْجُو مِنْهَا أَمْ لَا؟
رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرطهما». کذا قال[29].
5211-3629- (17) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَجْمَعُ اللهُ النَّاسَ» فذکر الحدیث إلی أن قالا: «فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًا ج فَیَقُومُ وَیُؤْذَنُ لَهُ، وَتُرْسَلُ مَعَهُ الْأَمَانَةُ وَالرَّحِمُ، فَتَقُومَانِ جَنَبَتَیِ الصِّرَاطِ یَمِینًا وَشِمَالًا، فَیَمُرُّ أَوَّلُکُمْ کَالْبَرْقِ». قَالَ: قُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی! أَیُّ شَیْءٍ کَمَرِّ الْبَرْقِ؟ قَالَ: «أَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْبَرْقِ کَیْفَ یَمُرُّ وَیَرْجِعُ فِی طَرْفَةِ عَیْنٍ؟ ثُمَّ کَمَرِّ الرِّیحِ، ثُمَّ کَمَرِّ الطَّیْرِ، وَشَدِّ الرِّجَالِ، تَجْرِی بِهِمْ أَعْمَالُهُمْ، وَنَبِیُّکُمْ ج قَائِمٌ عَلَى الصِّرَاطِ یَقُولُ: رَبِّ سَلِّمْ سَلِّمْ، حَتَّى تَعْجِزَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ، حَتَّى یَجِیءَ الرَّجُلُ فَلَا یَسْتَطِیعُ السَّیْرَ إِلَّا زَحْفًا، قَالَ: وَفِی حَافَّتَیِ الصِّرَاطِ کَلَالِیبُ مُعَلَّقَةٌ مَأْمُورَةٌ بِأَخْذِ مَنِ اُمِرَتْ بِهِ، فَمَخْدُوشٌ نَاجٍ، وَمَکْدُوسٌ فِی النَّارِ، وَالَّذِی نَفْسُ أَبِی هُرَیْرَةَ بِیَدِهِ إِنَّ قَعْرَ جَهَنَّمَ لَسَبْعُونَ خَرِیفًا».
رواه مسلم، ویأتی بتمامه فی «الشفاعة» إن شاء الله.
از حذیفه و ابوهریره ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال مردم را جمع میکند». و در ادامه حدیث را ذکر میکند تا آنجا که فرمودند: «مردم نزد رسول الله ج میآیند، او برخاسته و به او اجازه داده میشود و همراه او امانت و خویشاوندی نیز فرستاده میشود و در دو طرف صراط سمت چپ و راست قرار میگیرند؛ نخستین نفرتان همچون برق میگذرد». گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، عبور همچون برق چگونه است؟ فرمود: «آیا برق را ندیدهاید که در یک چشم به هم زدن میآید و میرود، سپس همانند باد و سپس همچون پرندگان و نیز همانند مردان تیز رو و سریع عبور میکنند، اعمالشان آنها را حرکت میدهد. [و سرعت حرکتشان بر حسب اعمالشان میباشد.] و پیامبرتان بر صراط ایستاده و دعا میکند: پروردگارا، سلامت بدار، سلامت بدار. به میزانی که از اعمال کاسته میشود، قدرت عبور نیز ضعیف میگردد تا جایی که مردی میآید و کشان کشان عبور میکند و در دو لبه صراط قلابهای آهنی مامور به گرفتن کسانی است که به گرفتن آنها دستور داده شدهاند. گروهی با زخم و جراحت برداشتن نجات پیدا میکنند و گروهی نیز به جهنم سرازیر میگردند».
ابوهریره س میگوید: قسم به کسی که جان ابوهریره در دست اوست، تا قعر جهنم مسافتی هفتاد ساله میباشد.
(صحیح) وتقدم حدیث ابن مسعودٍ [2- فصل] فی الحشر [آخر حدیث فیه]، وفیه: «وَالصِّرَاطُ کَحَدِّ السَّیْفِ دَحْضٌ مَزَلَّةٌ، قَالَ: فَیَمُرُّونَ عَلَی قَدْرِ نُورِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَانْقِضَاضِ الْکَوْکَبِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَالطَّرْفِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَالرِّیحِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ کَشَدِّ الرَّجُلِ، وَیَرْمُلُ رَمَلًا، فَیَمُرُّونَ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ، حَتَّى یَمُرَّ الَّذِی نُورُهُ عَلَى إِبْهَامِ قَدَمِهِ؛ تَخِرُّ یَدٌ وَتَعَلَّقُ رِجْلٌ، فَتُصِیبُ جَوَانِبَهُ النَّارُ».
رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی، والحاکم، واللفظ له.
و در روایت ابن مسعود س آمده است: «(پل صراط) همانند تیزی شمشیر بوده و لیز و لغزنده میباشد.
مردم بر حسب نورشان از آن عبور کنید؛ برخی همانند سقوط شهابسنگ، برخی همانند یک چشم به هم زدن، برخی همانند باد و برخی مانند سرعت دویدن یک مرد که به سرعت میدود از آن عبور میکنند. به این ترتیب به مقدار اعمالشان عبور میکنند؛ حتی فردی که نورش بر شست پایش میباشد عبور میکند؛ هرچند گاهی دستی از وی رها شده و با پایی آویزان میشود. و آتش به قسمتهایی از بدنش میرسد».
0-3630- (18) (صحیح) وروى الحاکم أیضاً بإسناد ذکر أنه على شرط مسلم عن الـمسیب قال: سَأَلْتُ مُرَّةَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾؟ فَحَدَّثَنِی أَنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ حَدَّثَهُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَرِدُ النَّاسُ النَّارَ، ثُمَّ یَصْدُرُونَ عَنْهَا بِأَعْمَالِهِمْ، وَأَوَّلُهُمْ کَلَمْحِ الْبَرْقِ، ثُمَّ کَمرِّ الرِّیحِ، ثُمَّ کَحُضْرِ الْفَرَسِ، ثُمَّ کَالرَّاکِبِ فِی رَحْلِهِ، ثُمَّ کَشَدِّ الرَّجُلِ، ثُمَّ کَمَشْیِهِ».
از مسیب روایت است که دربارهی این آیه ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ از مُرَّة سؤال کردم؛ پس برایم روایت نمود که ابن مسعود س برای آنها روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «مردم بر آتش وارد میشوند، سپس با اعمالشان از آن عبور میکنند؛ اولینشان همانند برق عبور میکند، سپس [هریک از افراد بنا بر اعمالی که داشته] همانند باد، همانند سرعت اسب، همانند سواری که بر شترش سوار است، همانند دویدن مردی و همانند پیاده روی فردی عبور میکنند».
5212-2112- (7) (ضعیف) وَعَن عبَیْدٍ بْنِ عُمَیْرٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الصِّراطُ عَلَى جَهنَّمَ مثلُ حَرْفِ السیفِ، بِجَنْبَتَیْهِ الکَلالیبُ والحَسَکُ، فیرْکبهُ الناسُ فیُخْتَطَفونَ، والذی نفسی بیده وإنَّه لَیُؤْخَذُ بالکُلاَّبِ الواحِدِ أکَثرُ مِنْ ربیعةَ ومُضَرَ».
رواه البیهقی مرسلاً، وموقوفاً على عبید بن عمیر أیضاً[30].
5213-3631- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَلْقَى رَجُلٌ أَبَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَقُولُ: یَا أَبَتِ! أَیُّ ابْنٍ کُنْتُ لَکَ؟ فَیَقُولُ: خَیْرَ ابْنٍ، فَیَقُولُ: هَلْ أَنْتَ مُطِیعِیَّ الْیَوْمَ؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ، فَیَقُولُ: خُذْ بِأُزْرَتِی، فَیَأْخُذُ بِأُزْرَتِهِ، ثُمَّ یَنْطَلِقُ حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهَ تَعَالَى؛ وَهُوَ یَعْرِضُ[31] الْخَلْقَ، فَیَقُولُ: یَا عَبْدِی! ادْخُلْ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شِئْتَ. فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ! وَأَبِی مَعِی؛ فَإِنَّکَ وَعَدْتَنِی أَنْ لَا تُخْزِیَنِی. قَالَ: فَیَمْسَخُ اللَّهُ أَبَاهُ ضَبُعًا، فَیَهْوِی فِی النَّارِ، فَیَأْخُذُ بِأَنْفِهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ: یَا عَبْدِی! أَبُوکَ هُوَ؟ فَیَقُولُ: لَا وَعِزَّتِکَ».
رواه الحاکم، وقال: «صحیح على شرط مسلم».
وهو فی البخاری؛ إلا أنه قال: «یَلْقَى إِبْرَاهِیمُ أَبَاهُ آزَرَ»، فذکر القصة بنحوه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت فردی پدرش را ملاقات میکند، میگوید: پدرم، من چگونه فرزندی برای تو بودم؟ میگوید: بهترین فرزند بودهای؛ میگوید: آیا امروز مرا اطاعت میکنی؟ میگوید: بله؛ میگوید: ازارم را بگیر، او ازارش را گرفته سپس حرکت کرده نزد خداوند متعال میآیند درحالیکه خداوند به اعمال بندگان مینگرد؛ میفرماید: ای بندهی من، از هر کدام از درهای بهشت که میخواهی وارد بهشت شو. پس میگوید: پروردگارا، پدرم هم همراه من است و تو به من وعده دادی که مرا خوار نسازی. خداوند متعال پدرش را به شکل کفتاری مسخ کرده سرازیر جهنم میکند، پس آن بنده بینیاش را میگیرد، خداوند میفرماید: ای بندهی من، او پدرت میباشد؟ نه به عزتت که او پدر نیست».
و این حدیث در بخاری میباشد جز اینکه در ان آمده است: «ابراهیم پدرش آزر را ملاقات میکند».
5 - (فصل فی الشفاعة وغیرها)
([1]) قال الناجی (ق 226/ 2): "رواه البخاری باللفظ الأول، ومسلم بالثانی".
([2]) احادیث متواتر زیادی با سند متعدد در مورد حوض وارد شده و عدهای گمراه خواسته یا نخواسته آن را منکر شدهاند و بر ما واجب است به این حوض که خداوند به رسول الله ج و امت ارزانی داشته، ایمان داشته باشیم. بدون تردید احادیث وارده در اینباره به حد تواتر میرسد که بیش از 50 (پنجاه) صحابی آن را روایت کردهاند.
اولین کسی که بر حوض وارد میشود، رسول الله ج و بعد از او امتش میباشد. و کفار و بدعت گذاران و اهل کبائر از آن محروم میمانند.
این حوض بعد از حشر میباشد چون مردم بعد از اینکه از قبورشان خارج گردیده به مدت پنجاه هزار سال به پا ایستاده، تشنه لبان به سوی حوض روان میگردند. (والله اعلم) (م)
هر پیامبری دارای حوضی میباشد و حوض پیامبر ما ج بزرگتر و شیرینتر است و مردم بیشتری از آن خواهند نوشید.(م)
([3]) قلت: وکان اختلط، ومن تخالیطه زیادة على أحادیث الباب الصحیحة قوله: "ومن لم یشرب منه..." وقد شارکه فی الخلط الجهلة الثلاثة بقولهم: "حسن بشواهده"! فکذبوا! وهو مخرج فی "الضعیفة" (6700).
([4]) قرطبی میگوید: بعضی گمان میکنند که مثالهای مختلف در تعیین مسافت حوض از سوی رسول الله ج نوعی اضطراب در حدیث است. در صورتی که چنین نیست؛ زیرا رسول الله ج در چند مورد این مطالب را بیان نموده و بنا بر آگاهی مخاطبین از شهرهای مختلف مثالهایی برای آنها میزده است. هرچند در حدیثی صحیح طول و عرض حوض را مسافت یک ماه تعیین نموده است. او در ادامه میگوید: هرگز به ذهنت خطور نکند که این مسافت در این زمین است، بلکه بعد از دگرگونی این زمین در صحرای محشر میباشد: آنجایی که نه خونی ریخته شده و نه بر آن به کسی ظلمی روا شده است.
عدن از شهرهای یمن و عمان پایتخت کشور اردن میباشد. (م)
([5]) أی: یسیل الحوض علیهم.
([6]) فی الطبعة السابقة (3/ 440): «ولکنی»! والتصویب من «سنن ابن ماجه» (4303) والترمذی (2444) - واللفظ له – والحاکم (4/ 184). [ش].
([7]) عمان بلقاء پایتخت کشور اردن میباشد.
([8]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المعجم الکبیر" (8/ 140/ 7546)، و"مجمع الزوائد" (10/ 366).
([9]) صنعاء از شهرهای یمن میباشد.
([10]) قال الناجی رحمه الله: "هذه الألفاظ کلها لمسلم، ولفظ البخاری: "إن قدر حوضی کما بین (أیلة) و (صنعاء) من الیمن، وإن فیه أباریق کعدد نجوم السماء".
([11]) یعنی خوشبو.
([12]) الأصل: (تجری)، وکذا فی "المجمع"، والتصحیح من "کشف الأستار" (4/ 179/ 3488)، و"مسند أحمد" (3/ 152)، وسنده صحیح کسند البزار، وانظر "الصحیحة" (2513).
([13]) یشیر هنا إلى أن أصل معنى (الکراع): ما دون الرکبة إلى الکعب من الإنسان، ومن البقر والغنم: مستدق الساق العاری من اللحم، وتوضیح ابن الأثیر فی "النهایة" أوضح، حیث قال: "و (الکراع): جانبٌ مستطیل من الحَرَّة، تشبیهاً بالکراع، وهو ما دون الرکبة من الساق".
([14]) فی الطبعة السابقة (3/ 441): «مرزابان» بتقدیم الراء علی الزای، والصواب العکس، کما فی «الإحسان» (14/ 371/ 6458). [ش].
([15]) ایله از شهرهای فلسطین اشغالی است. (م)
([16]) کذا فی «سنن ابن ماجه» (4301) وفی الطبعة السابقة (3/ 444) والمنیریة (4/ 210): «من اللبن». [ش].
([17]) قلت: هذا اللفظ للبخاری دون مسلم، وإنما عند هذا (1/ 150) اللفظ الآخر، وهو الآتی، والأول لم یعزه السیوطی فی "زوائد الجامع الصغیر" إلا للبخاری وحده. ثم رأیت الناجی قد سبقنی إلى هذا التنبیه، ومع ذلک لم یتنبه الغافلون الثلاثة، لکن قوله: "قائم" مخالف لروایة البخاری - فإنها بلفظ: "نائم"، دون قوله: "على الحوض"، والظاهر أنها زیادة من المصنف، أخذها من الأحادیث الأخرى المتواترة فی الحوض؛ لکن قوله: "نائم" منکر، وهی روایة الأکثرین عن البخاری، قال الحافظ (11/ 474): "وللکشمیهنی: "قائم"، وهو أوجه، والمراد به قیامُه على الحوض یوم القیامة، ووجّه الأول بأنه رأى فی المنام -فی الدنیا- ما سیقع له فی الآخرة". قلت: التأویل فرع التصحیح، وفی إسناده من قال فیه الحافظ: "کثیر الخطأ"، وآخر: "یهم". والله أعلم.
([18]) ما بین المعقوفتین سقط من الطبعة السابقة، وهو فی الأصل. [ش].
([19]) به دلایل زیر منظور از (أصحابی) صحابه رسول الله ج نیستند:
1- منظور عموم امت است، زیرا خطاب پیامبر ج به همه امت میباشد؛ کافی است الفاظ حدیث را در کنار هم قرار دهیم تا این نکته به وضوح روشن شود.
2- صحابهی بزرگوار پیامبر ج از ارتداد و تبدیل و بدعت در دین به دلیل گفتار خداوند بری میباشند: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا٢٣﴾ [الأحزاب: 23].
3- ابن تیمیه میگوید: رضای خداوند از صفات ازلی او میباشد پس راضی نمیشود مگر اینکه بداند او انسانی است که موجبات رضایت خدا را ایجاد میکند و اگر از او راضی شد، هرگز بر او خشم نمیگیرد و از اهل بهشت است.
4- خداوند از قلوب صحابه خبر دارد. (فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِم)
5- اگر صحابه در مقابل اموال دنیوی احادیث جعل میکردند چگونه این احادیثی که بر ضد خودشان میباشد میگویند. (فَتُوبُوا إلَی اللهِ أیهَا المُفتِرُون) (م)
([20]) کذا فی المنیریة (4/ 210) و «صحیح مسلم» (2294)، وفی الطبعة السابقة (3/ 444): «علیه»!! [ش].
([21]) قال الناجی: "الیاء غیر مهموزة هنا، أی: لا أجاوز".
([22]) قلت: وضعفه بجهل بالغ صاحب "التوصل"، فلا تغتر به، فإنه خاوی الوفاض -رحمه الله وعفا عنه-. وأما الجهلة الثلاثة فحسنوه تقلیداً، وأعلوه تعالماً، وانظر "الصحیحة" (2630).
([23]) قلت: ووافقه الذهبی، وفیه نظر، لکن له طریق آخر خرجته فی "الصحیحة" (941).
([24]) چون مؤلف رحمه الله احادیث زیادی از میزان ذکر نکرده و میزان جزو مسائل عقیدتی ماست، به گوشهای از بحث میزان اشاره میکنیم.
میزان: ترازوی عدلی است دارای دو کفهی قابل مشاهده که سخن میگوید.
که این ترازوی دقیق به کسی ستمی روا نمیدارد و اگر ذرهی کوچکی هم باشد آن را حساب خواهد کرد.
فرق بین حساب و میزان در این است که حساب برای جدا کردن اعمال خوب و بد میباشد و میزان برای وزن کردن اعمال و پاداش آن.
اشیایی که در میزان وزن میگردند:
1- خود فرد 2- عملش 3- پروندهی اعمالش؛ که برای هر کدام احادیثی روایت شده است.
بعضی از اعمالی که میزان را سنگین میگردانند عبارتند از:
1- اخلاق نیک، که سنگینترین اعمال در میزان میباشد. (ترمذی).
2- سبحان الله بحمده، سبحان الله العظیم (آخرین حدیث صحیح بخاری).
3- لا اله الا الله، سبحان الله و الحمدلله و الله اکبر (صحیح الجامع رقم 2817 و صحیح الترغیب رقم 1557).
4- صبر کردن جهت رضایت خداوند، زمانی که فرزند صالحی را از دست میدهد. (صحیح الجامع رقم 2817 و صحیح الترغیب رقم 1557) (م).
([25]) بعد از شفاعت و حوض و حساب و میزان، مردم از جایگاه حشر به حرکت درمیآیند تا از روی پلی که بر جهنم نصب شده عبور کنند؛ این پل، صراط نام دارد که بعد از سقوط جهنمیان در جهنم، پیامبران، صدیقین، مؤمنین و کسانی که محاسبه میشوند و نمیشوند، همگی از روی این پل عبور میکنند؛ کسانی که در راه خدا و دینِ حق، پایداری و استقامت داشته باشند به مقدار اعمالشان با سرعتهای مختلف از روی آن میگذرند.
صراط در اصل به معنی راه است. (صراط با سین) هم تلفظ میشود که در آن صورت اشتقاق آن از (سرط) به معنی بلعیدن است. گفته شده بدین جهت (سرط) نامیده شده که عابران را میبلعد. (مصباح المنیر) (م)
([26]) الأصل: (أهل)، والتصحیح من "مسلم" (2469).
([27]) فی الطبعة السابقة (3/ 447): «قلت»! وعلی الجادة فی المنیریة (4/ 211) و «صحیح مسلم» (2496) - واللفظ له – و «سنن ابن ماجه» (4281). [ش].
([28]) قلت: هذا من تساهل البیهقی، وکذا المؤلف، فإن (أبو سمیة) مجهول لا یعرف إلا بهذه الروایة، ولم یوثقه غیر ابن حبان، ولذلک قال الذهبی: "مجهول". وقال ابن کثیر: "حدیث غریب". فتحسین الثلاثة مما لا وزن له. وکان فی الأصل أخطاء کثیرة - أقرها الجهلة -، فصححتها من "المسند" (3/ 329).
([29]) یشیر إلى أنه منقطع، فإن عبدالله بن رواحة استشهد فی غزوة مؤتة، فلم یدرکه قیس بن أبی حازم.
([30]) قلت: لم أره فی "الشعب"، والظاهر أنه فی القسم الذی لم یطبع من "البعث"، وأما قول المعلقین الثلاثة (4/ 329): "رواه البیهقی فی "شعب الإیمان" (367)، وقال: هذا إسناد ضعیف"؛ فهو من تدلیسهم وأکاذیبهم! فإن هذا عنده فی حدیث لأنس لیس فیه جملة الکلالیب، وهو مخرج فی "الصحیحة" تحت الحدیث (941)، ویؤخذ منه أن جملة "الصراط کحد السیف" صحیحة بمجموع الطرق. فتنبه.
([31]) الأصل: (بعض الخلق)، والتصویب من "المستدرک" (4/ 589)، وکذا (البزار) (1/ 66/ 97)، و"الفتح" (499 و500).