اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در تفاوت عذاب جهنمیان و بیان کمترین عذاب آنها

فصلی در تفاوت عذاب جهنمیان و بیان کمترین عذاب آنها

5316-3685- (1) (صحیح) عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا رَجُلٌ فِی أَخْمَصِ قَدَمَیْهِ جَمْرَتَانِ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ، کَمَا یَغْلِی المِرْجَلُ وَالقُمْقُمِ».

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کمترین عذاب اهل جهنم، عذاب فردی است که یک پاره‌ی آتش را در گودی پایش می‌گذارند که در اثر آن مغزش به جوش می‌آید همان‌طوری که آب در دیگ و ظرف عطار می‌جوشد».

رواه البخاری ومسلم، ولفظه: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا مَنْ لَهُ نَعْلَانِ وَشِرَاکَانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ، کَمَا یَغْلِ الْمِرْجَلُ، مَا یَرَى أَنَّ أَحَدًا أَشَدُّ مِنْهُ عَذَابًا، وَإِنَّهُ لَأَهْوَنُهُمْ عَذَابًا».

و در روایت مسلم آمده است: «سبکترین عذاب در جهنم متعلق به کسی است که دارای دو کفش از آتش است که بر اثر آنها مغز و مخ او مانند دیگ می‌جوشد و تصور می‌کند عذاب هیچ کسی از او سخت‌تر نیست درحالی‌که عذاب او از همه آسان‌تر است».

5317-3686- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا رَجُلٌ مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ مِنْ نَارٍ، یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ مَعَ أَجْزَاءِ[1] الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى کَعْبَیْهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ [فِی النَّارِ إِلَى أَرْنَبَتِهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ، وَمِنْهُمْ مَنْ فِی النَّارِ إِلَى صَدْرِهِ مَعَ أَجْزَاءِ الْعَذَابِ][2] قَدِ اغْتَمَرَ».

رواه أحمد والبزار، ورواته رواة «الصحیح».

وهو فی مسلم مختصراً: «إِنَّ أَدنى أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ مِن نَارٍ یَغْلِی دِمَاغُهُ مِنْ حرِّ نَعلَیهِ»[3].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سبک‌ترین عذاب جهنم برای شخصی است که علاوه بر سایر عذاب‌ها دو کفش آتشین به او پوشانده می‌شود که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید‌ و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا دو قوزک در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا دو زانو در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا نرمه‌ی بینی در آتش می‌باشند و گروهی علاوه بر سایر عذاب‌ها تا سینه‌ در آتش می‌باشند و غرق در عذاب هستند».

و در روایت مسلم به اختصار آمده است: «آسان‌ترین عذاب در روز قیامت متعلق به کسی است که دو کفش آتشین به او بپوشانند که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید».

5318-3687- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا: الَّذِی لَهُ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ».

رواه الطبرانی بإسناد صحیح، وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کمترین عذاب دوزخیان برای کسی است که دو کفش آتشین دارد که مغزش در اثر آنها به جوش می‌آید».

5319-3688- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَهْوَنُ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا أَبُو طَالِبٍ، وَهُوَ مُنْتَعِلٌ بِنَعْلَیْنِ، یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ».

رواه مسلم.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سبکترین عذاب جهنم به ابوطالب می‌رسد؛ به او دو کفش آتشین پوشانده می‌شود که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید».

5320-2170- (1) (ضعیف مرسل) وَعن عبید بن عمیر قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ أدْنَى أهلِ النارِ عذاباً؛ لَرَجُلٌ علَیْه نعلانِ یَغْلی منْهُما دماغُه؛ کأَنَّهُ مِرْجَلٌ، مسامِعُه جَمْرٌ، وأضْراسُهُ جَمْرٌ، وأَشْفارُهُ لَهَبُ النارِ، وتخرجُ أحشاءُ النارَ جَنْبَیْهِ مِنْ قَدَمیْه. وسائِرَهم کالحبِّ القلیلِ فی الماءِ الکثیرِ؛ فهو یَفُورُ».

رواه البزار[4] مرسلاً بإسناد صحیح.

5321-3689- (5) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى حُجْزَتِهِ[5]، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى تَرْقُوَتِهِ».

از سمرة بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی از آنها (دوزخیان) تا دو کعب و بعضی تا دو زانو و بعضی تا پهلو و بعضی تا گلو‌گاه آتش آنها را فرا گرفته است».

رواه مسلم. وفی روایة له: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ إِلَى حُجْزَتِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ إِلَى عُنُقِهِ».

و در روایتی از مسلم آمده است: «گروهی از آنها تا دو کعب و بعضی تا پهلو و بعضی تا گردن، آتش آنها را فرا گرفته است».

5322-2171- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَّا سِیقَ إِلَیْهَا أَهْلُهَا تَلَقَّتْهُمْ، فَلَفَحَتْهُمْ لَفْحَةً، فَلَمْ تَدَعْ لَحْمًا عَلَى عَظْمٍ؛ إِلَّا أَلْقَتْهُ عَلَى الْعُرْقُوبِ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط»، والبیهقی مرفوعاً[6]. ورواه غیرهما موقوفاً علیه، وهو أصح.

5323-2172- (3) (ضعیف موقوف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: ﴿فَیُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِی وَٱلۡأَقۡدَامِ؛ قَالَ: یُجْمَعُ بَیْنَ رَأْسِهِ وَرِجْلَیْهِ؛ ثُمَّ یُقْصَفُ کَمَا یُقْصَفُ الْحَطَبُ.

رواه البیهقی موقوفاً[7].

5324-2173- (4) (ضعیف جداً موقوف) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س: أَنَّهُ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ، قَالَ: یَا کَعْبُ! أَخْبِرْنِی عَن تَفْسِیرِهَا، فَإِنْ صَدَقْتَ صَدَّقْتُکَ، وَإِنْ کَذَبْتَ رَدَدْتُ عَلَیْکَ. فَقَالَ: إِنَّ جِلْدَ ابْنِ آدَمَ یُحْرَقُ وَیُجَدَّدُ فِی سَاعَةٍ أَوْ فِی مِقْدَارِها سِتَّةَ آلَافِ مَرَّةٍ. قَالَ: صَدَقْتَ.

رواه البیهقی[8].

5325-2174- (5) (ضعیف مقطوع) وَرَوی أیضاً[9] عَنِ الْحَسَنِ - وهو البصری  قَالَ: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ؛ قَالَ: تَأْکُلُهُمُ النَّارُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ أَلْفَ مَرَّةٍ، کُلَّمَا أَکَلَتْهُمْ قِیلَ لَهُمْ: عُودُوا، فَیَعُودُونَ کَمَا کَانُوا.

5326-3690- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُؤْتَى بِأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیُصْبَغُ فِی النَّارِ صَبْغَةً، ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ! هَلْ رَأَیْتَ خَیْرًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعِیمٌ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللهِ یَا رَبِّ! وَیُؤْتَى بِأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْسًا فِی الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَیُصْبَغُ صَبْغَةً فِی الْجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ! هَلْ رَأَیْتَ بُؤْسًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ شِدَّةٍ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللهِ یَا رَبِّ! مَا مَرَّ بِی بُؤْسٌ قَطُّ، وَلَا رَأَیْتُ شِدَّةً قَطُّ».

رواه مسلم[10].

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «[در روز قیامت] خوشگذران‌ترین فرد دنیا از اهل جهنم را احضار می‌کنند و او را یک بار در جهنم فرو برده سپس از وی می‌پرسند: ای فرزند آدم، آیا هرگز خیری دیده‌ای؟ آیا تا به حال در نعمت و خوشی بوده‌ای؟ می‌گوید: به خدا سوگند هرگز؛ سپس بینواترین فرد دنیا از اهل بهشت را احضار می‌کنند و او را یک بار در بهشت فرو برده، سپس از او می‌پرسند: ای فرزند آدم، آیا تا به حال سختی و شدتی را متحمل شده‌ای؟ می‌گوید: به خدا سوگند نه بینوا بوده‌ام و نه هرگز سختی کشیده‌ام».

5327-2175- (6) (ضعیف ومقطوع) وَعَن سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُنَسِیَ أَهْلَ النَّارِ؛ جَعَلَ لِلرَّجُلِ مِنْهُمْ صُنْدُوقًا عَلَى قَدْرِهِ مِن نارٍ، لَا یَنْبِضُ مِنهُ عِرْقٌ إِلَّا فِیهِ مِسْمَارٌ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ تُضْرَمُ فِیهِ النَّارُ، ثُمَّ یُقْفَلُ بِقِفْلٍ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ یُجْعَلُ ذَلِکَ الصُّنْدُوقُ فِی صُنْدُوقٍ مِنْ نَارٍ، ثُمَّ یُضْرَمُ بَینَهما نَارٌ، ثُمَّ یُقْفَلُ ثُمَّ یُلْقَى أَوْ یُطْرَحُ فِی النَّارِ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِکَ یُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ یَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ، وَذَلِکَ قَوْلُهُ: ﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ؛ قَالَ: فَمَا یُرَى أَنَّ فِی النَّارِ أَحَدًا غَیْرُهُ.

رواه البیهقی بإسناد حسن موقوفاً[11].

0-2176- (7) (ضعیف) ورواه أیضاً بنحوه من حدیث ابن مسعود بإسناد منقطع.

(قال الحافظ): «سُویدُ بن غَفَلَة ولد فی العام الذی ولد فیه النبی ج، وهو عام الفیل، وقدم المدینة حین دفنوا النبی ج، ولم یره، وتوفی فی زمن الحجاج، وهو ابن خمس وعشرین، وقیل: سبع وعشرین ومئة».

11 ـ (فصل فی بکائهم وشهیقهم)



([1]) کذا الأصل بالزای، وکذا فی "کشف الأستار" (4/ 186/ 3502) و"مختصره" (2/ 477/ 2247) و"المجمع" (10/ 395) بروایة البزار وحده. وفی "المسند" (3/ 13 و78): (إجراء) بالراء المهملة، ولم یتبین لی.

([2]) زیادة من "المسند" (3/ 78)، والحدیث فی "المستدرک" (4/ 581) بنحوه، وقال: "صحیح على شرط مسلم"، ووافقه الذهبی، وصححه ابن حجر أیضاً فی "المختصر".

([3]) قلت وفی طریق أخرى لمسلم (1/ 135) أنه قال ذلک فی عمه أبی طالب، وهی فی حدیث ابن عباس الآتی بعده بحدیث. وهو مخرج فی "الصحیحة" مع حدیث آخر بمعناه (54 و55).

([4]) لم یقع فی نسخة الناجی من "الترغیب" قوله: (البزار)، فإنه قال: "قال: (رواه مرسلاً بإسناد صحیح). کذا وقع فی النسخ هنا سقط، ولعله: رواه هناد بن أبی السری فی "الزهد" کما عزاه إلیه ابن رجب الحنبلی فی کتابه: "صفة النار" أو البیهقی".

قلت: فلعل قوله: (البزار) ملحق من بعض النساخ، فإن الحدیث لم یذکره الهیثمی أصلاً فی "المجمع". وهو فی "الزهد" کما قال (1/ 193/ 309)، وکذا ابن أبی شیبة (13/ 157/ 1598) والله أعلم.

([5]) فی الأصل: "ومنهم من تأخذه النار إلى عنقه"، ولا أصل لها فی مسلم (8/ 150) فی هذه الروایة، وإنما فی الروایة التالیة عنده. وکذلک الروایة الأولى عند أحمد (5/ 10) و"المعجم الکبیر" (7/ 282/ 6969) و"البعث" (268/ 541)، لیس عندهم الزیادة. وغفل عنها الجهلة!

([6]) قلت: فیه (محمد بن سلیمان الأصبهانی) ضعیف. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5302).

([7]) قلت: أخرجه فی "البعث" (286/ 591)، وفیه (الکدیمی) وضاع، و (شریک) ضعیف.

([8]) قلت: أخرجه فی "البعث"، وسنده ضعیف جداً، وروی عن عمر مرفوعاً بسند أوهى منه، وقد خرجتهما فی "الضعیفة" (6899).

([9]) قلت: بالبناء للمعلوم؛ یعنی البیهقی فی "البعث". ومع ظهور المراد، فقد خفی على الجهلة فطبعوه على البناء للمجهول (ورُوی)! فصار الأثر غیر معزو فی الکتاب لأحد!! ثم إن الأثر صحیح الإسناد إلى الحسن، فیکون مقطوعاً ضعیفاً، وانظر التعلیق الآتی. والحدیث مخرج فی "الضعیفة" أیضاً.

([10]) وکذا رواه ابن أبی الدنیا فی "صفة النار" (ق 148/ 2)، والبیهقی فی "البعث" (241/ 481).

([11]) قلت: بل هو مقطوع؛ لأن سوید بن غفلة لیس صحابیاً، کما یستفاد من ترجمة المؤلف وغیره إیاه، فلو أنه رفع الحدیث لکان مرسلاً، فکیف وهو لم یرفعه. فتأمل! ثم إن فی إسناده فی "البعث" (299/ 539) (أبو خالد) وهو (یزید بن عبدالرحمن الدالانی)، وهو ضعیف. ومن طریقه رواه ابن أبی شیبة أیضاً (13/ 556/ 17263)، وعنه أبو نعیم فی "الحلیة" (4/ 176). وأما الجهلة فقالوا: "حسن موقوف"!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد