اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصلی در مورد درختان بهشت و میوه‌های آن

فصلی در مورد درختان بهشت و میوه‌های آن

5379-3725- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّهَا مِئَةَ عَامٍ لاَ یَقْطَعُهَا، إِنْ شِئْتُمْ فَاقْرَؤوا: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ. وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ».

 رواه البخاری والترمذی.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی است که چون سواره‌ای صد سال در سایه آن حرکت کند به پایان آن نمی‌رسد؛ اگر می‌خواهید این آیه را بخوانید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ٣١ [الواقعة: 30-31] «و سایۀ گسترده و (در کنار) آبی جاری (و روان)».

5380-3726- (2) (صحیح) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً یَسِیرُ الرَّاکِبُ الجَوَادَ المُضَمَّرَ السَّرِیعَ مِئَةَ عَامٍ لَا یَقْطَعُهَا».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی است که چون سواره‌ای با اسب تیزرو صد سال در سایه‌ی آن حرکت نماید به پایان آن نمی‌رسد».

(صحیح لغیره) والترمذی، وزاد: «[قال:] وذلک الظِّلُّ المَمدود».

و در روایت ترمذی می‌افزاید: «و این همان آیه است که می‌فرماید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ﴾: «و سایۀ گسترده».

5381-3727- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ ب قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج وَذَکَرَ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى، قَالَ: «یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّ الفَنَنِ مِنْهَا مِئَةَ سَنَةٍ، أَوْ یَسْتَظِلُّ بِهَا مِئَةُ رَاکِبٍ - شَکَّ یَحْیَى -، فِیهَا فِرَاشُ الذَّهَبِ، کَأَنَّ ثمارَهَا الْقِلَالُ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح غریب».

(الفَنَن) به فتح فاء و نون: شاخه.

از اسماء بنت ابی بکر ب روایت است که رسول الله ج در مورد سدرة المنتهی فرمود: «سوارکاری در سایه شاخه مستقیم آن صد سال راه می‌پیماید و یا اینکه صد سواره در زیر آن سایه می‌گیرند؛ و در آن فرش‌هایی از جنس طلا است و میوه‌های آن همانند خمره‌هایی بزرگ می‌باشد».

5382-2202- (1) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «الظِّلُّ الْمَمْدُودُ: شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ عَلَى سَاقٍ، قَدْرَ مَا یَسِیرُ الرَّاکِبُ الْمُجِدُّ فِی ظِلِّهَا مِئَةَ عَامٍ، فِی کُلِّ نَوَاحِیهَا، فَیَخْرُجُ أَهْلُ الْجَنَّةِ - أَهْلُ الْغُرَفِ وَغَیْرُهُمْ - فَیَتَحَدَّثُونَ فِی ظِلِّهَا. قَالَ: فَیَشْتَهِی بَعْضُهُمْ وَیَذْکُرُ لَهْوَ الدُّنْیَا، فَیُرْسِلُ اللَّهُ رِیحًا مِنَ الْجَنَّةِ، فَتُحَرِّکُ تِلْکَ الشَّجَرَةَ بِکُلِّ لَهْوٍ کَانَ فِی الدُّنْیَا.

رواه ابن أبی الدنیا موقوفا من طریق زمعة بن صالح عن سلمة بن وهرام، وقد صححها ابن خزیمة والحاکم، وحسنها الترمذی[1].

5383-3728- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَقُولُ اللَّهُ: أَعْدَدْتُ لِعِبَادِیَ الصَّالِحِینَ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ، وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ، اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ وَمَوْضِعُ سَوْطٍ فِی الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَاقْرَؤوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَ».

رواه الترمذی والنسائی وابن ماجه، وروى البخاری ومسلم بعضه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: برای بندگان صالح خود در بهشت نعمت‌هایی آماده کرده‌ام که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در قلب هیچ بشری خطور نکرده؛ اگر می‌خواهید این آیه را قرائت کنید: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ [الواقعة: 30] «و سایۀ گسترده». و جای شلاقی در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر می‌باشد؛ اگر می‌خواهید این آیه را بخوانید: ﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَ [آل عمران: 185] «پس هر که از آتش (دوزخ) دور داشته شد و به بهشت در آورده شد، قطعاً رستگار شده ‌است».

5384-3729- (5) (صحیح لغیره) وَعَن عُتْبَة بْنِ عَبْدٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: مَا حَوْضُکَ الَّذِی تُحَدِّثُ عَنْهُ؟ - فذکر الحدیث[2] إلى أن قال: - فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فِیهَا فَاکِهَةٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَفِیهَا شَجَرَةٌ تُدْعَى طُوبَى، هِیَ تُطَابِقُ الْفِرْدَوْسَ». فَقَالَ: أَیُّ شَجَرِ أَرْضِنَا تُشْبِهُ؟ قَالَ: «لَیْسَ تُشْبِهُ مِنْ شَجَرِ أَرْضِکَ، وَلَکِنْ أَتَیْتَ الشَّامَ؟»، قَالَ: لَا، یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «فَإِنَّهَا تُشْبِهُ شَجَرَةً بِالشَّامِ تُدْعَى (الْجَوْزَةَ)، تَنْبُتُ عَلَى سَاقٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ یَنْتَشِرُ أَعْلَاهَا». قَالَ: فَمَا [عِظَمُ][3]  أَصْلِهَا؟ قَالَ: «لَوِ ارْتَحَلَتْ جَذَعَةٌ مِنْ إِبِلِ أَهْلِکَ، لَمَا قَطَعَتْهَا حَتَّى تَنْکَسِرَ تَرْقُوَتُهَا هَرَمًا». قَالَ: فِیهَا عِنَبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: فَمَا عِظَمُ الْعُنْقُودِ مِنْهَا؟ قَالَ: «مَسِیرَةُ شَهْرِ لِلْغُرَابِ الْأَبْقَعِ، لَا یقَعُ وَلَا یَنْثَنِی وَلَا یَفْتُرُ». قَالَ: فَمَا عِظَمُ الْحِبَّةِ مِنْهُ؟ قَالَ: «هَلْ ذَبَحَ أَبُوکَ مِنْ غَنَمِهِ تَیْسًا عَظِیمًا؟». [قَالَ: نَعَمْ. قَالَ:] «فَسَلَخَ إِهَابَهُ، فَأَعْطَاهُ أُمَّکَ؟ فَقَالَ: ادْبُغِی هَذَا، ثُمَّ افْرِی لَنَا مِنْهُ ذَنُوبًا نَرْوی [بِهِ] ماشِیَتَنَا؟». قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَإِنَّ تِلْکَ الْحِبَّةَ تُشْبِعُنِی وَأَهْلَ بَیْتِی؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «وَعَامَّةَ عَشِیرَتِکَ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط» - واللفظ له -، والبیهقی بنحوه، وابن حبان فی «صحیحه» بذکر الشجرة فی موضع، والعنب فی آخر، ورواه أحمد باختصار.

(افرِی لنا منه ذَنوباً) یعنی: آن را پاره کن و از آن دلوی برای ما بساز.  و (الذَّنوب) به فتح ذال: به معنای دلو می‌باشد. و گفته شده: زمانی «ذنوب» نامیده می‌شود که پر یا کمتر از پر باشد.

از عتبه بن عبد س روایت است که بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: حوضی که از آن سخن می‌گویی چیست؟ - و در ادامه حدیث را ذکر کرد تا آنجا که می‌گوید: - بادیه‌نشین گفت: ای رسول الله ج، آیا در آن میوه‌ای هست؟ فرمود: «بله، در آن درختی است که طوبی خوانده می‌شود و این درخت برابر فردوس قرار دارد». وی گفت: کدام درخت منطقه ما به آن شباهت بیشتری دارد؟ فرمود: «به هیچیک از درختان منطقه شما شباهت ندارد، آیا به شام رفته‌ای؟». گفت: خیر، ای رسول الله ج؛ فرمود: «طوبی به درختی در شام که (جَوْزه) خوانده می‌شود شباهت دارد که بر یک تنه رشد می‌کند و از بالا پخش می‌شود». وی گفت: بزرگی تنه‌ی آن چقدر است؟ فرمود: «به اندازه‌ی راهی است که اگر شتر جوان خانوده‌ات آن را بپیماید، نمی‌تواند به پایان آن برسد [و از طولانی بودن آن] استخوان گلو‌گاه و سینه‌اش از پیری خرد گردد». وی گفت: آیا در آن انگوری وجود دارد؟ فرمود: «بله». وی گفت: بزرگی خوشه‌ی آن چقدر است؟ فرمود: «مسیر پیمودن یک ماه توسط کلاغ دو رنگی که به زمین نمی‌نشیند تا دوباره به پرواز درآید و خسته نمی‌گردد». گفت: پس بزرگی دانه‌های آن چطور است؟ فرمود: «آیا پدرت بز نر بزرگی ذبح کرده؟». گفت: بله؛ فرمود: «و آیا پوستش را جدا کرده و به مادرت داده و گفته آن را دباغی کن و برای‌مان ظرف و دلوی بساز که بوسیله‌ی آن به حیوانات‌مان آب بدهیم؟». گفت: بله؛ اگر چنین است این دانه مرا و خانواده‌ام را سیر می‌کند؛ رسول الله ج فرمود: «و تمام قومت را سیر می‌کند».

5385-3730- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی الْهُذَیْلِ قَالَ: کُنَّا مَعَ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود  بِـ (الشَّامِ) أَوْ بِـ (عَمَّانٍ)، فَتَذَاکَرُوا الْجَنَّةَ، فَقَالَ: «إِنَّ الْعُنْقُودَ مِنْ عَنَاقِیدِهَا مِنْ هَاهُنَا إِلَى (صَنْعَاءَ)».

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً.

عبدالله بن ابی هذیل می‌گوید: همراه عبدالله بن مسعود در شام یا عمان بودیم که سخن از بهشت به میان آمد؛ عبدالله گفت: خوشه‌ای از خوشه‌هایش از اینجا تا صنعاء می‌باشد.

5386-3731- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الْجَنَّةُ فَذَهَبْتُ أَتَنَاوَلُ مِنْهَا قِطْفًا أُرِیَکُمُوهُ، فَحِیلَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ». فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ما مَثَلُ مَا الْحَبَّةُ مِنَ الْعِنَبِ؟ قَالَ: «کَأَعْظَمِ دَلْوٍ فَرَتْ أُمُّکَ قَطُّ».

رواه أبو یعلى بإسناد حسن[4].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهشت بر من عرضه شد؛ رفتم تا خوشه‌ای از انگور بچینم تا به شما نشان دهم، اما بین من و آن مانعی قرار گرفت». مردی گفت: ای رسول الله ج، اندازه‌ی دانه‌ی انگور بهشت چقدر است؟ فرمود: «همانند بزرگ‌ترین ظرفی (دلوی) که مادرت آن را آماده کرده است».

5387-3732- (8) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا فِی الجَنَّةِ شَجَرَةٌ، إِلَّا وَسَاقُهَا مِنْ ذَهَبٍ».

رواه الترمذی وأبن أبی الدنیا، وابن حبان فی «صحیحه»، کلهم من طریق زیاد بن الحسن بن فرات، وقال الترمذی: «حدیث حسن غریب».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت درختی نیست مگر اینکه تنه‌ی آن از طلا می‌باشد».

5388-3733- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ س قَالَ: «نَزَلْنَا (الصِّفَاحِ)[5]، فَإِذَا رَجُلٌ نَائِمٌ تَحْتَ شَجَرَةٍ قَدْ کَادَتِ الشَّمْسُ تَبْلُغَهُ، قَالَ: فَقُلْتُ لِلْغُلَامِ: انْطَلِقْ بِهَذَا النِّطْعِ فَأَظِلَّهُ، قَالَ: فَانْطَلَقَ فَأَظَلَّهُ، فَلَمَّا اسْتَیْقَظَ إِذَا هُوَ سَلْمَانُ س، فَأَتَیْتُهُ أُسَلِّمُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: یَا جَرِیرُ! تَوَاضَعْ لِلَّهِ، فَإِنَّهُ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ فِی الدُّنْیَا رَفَعَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. یَا جَرِیرُ هَلْ تَدْرِی مَا الظُّلُمَاتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قُلْتُ: لَا أَدْرِی. قَالَ: ظُلْمُ النَّاسِ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ عُوَیْدًا لَا أَکَادُ أَرَاهُ بَیْنَ أصْبَعَیْهِ فَقَالَ: یَا جَرِیرُ! لَوْ طَلَبْتَ فِی الْجَنَّةِ مِثْلَ هَذَا لَمْ تَجِدْهُ. قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ! فَأَیْنَ النَّخْلُ وَالشَّجَرُ؟ قَالَ: «أُصُولُهَا اللُّؤْلُؤُ، وَالذَّهَبُ، وَأَعْلَاهَا الثَّمَرُ.

رواه البیهقی بإسناد حسن.

جریر بن عبدالله س می‌گوید: به سرزمین صفاح رسیدیم. دیدیم که مردی در زیر درختی خوابیده و نزدیک بود نور خورشید او را در برگیرد؛ به یکی از خدمتگذاران گفتم: این خیمه را بردار و برو بر او سایه بیفکن؛ وی رفت و بر او سایه انداخت، هنگامی که بیدار شد متوجه شدم او سلمان است؛ نزد او رفتم تا بر او سلام کنم، سلمان گفت: ای جریر، برای کسب رضایت خداوند متواضع باش؛ زیرا هرکس در دنیا جهت رضای خداوند تواضع نماید، خداوند در قیامت مقام او را رفعت بخشیده و بلند خواهد کرد. ای جریر، می‌دانی که تاریکی‌های روز قیامت چیست؟ گفتم: نمی‌دانم؛ گفت: ظلمی که مردم به هم می‌کنند؛ سپس تکه چوب کوچکی که نزدیک بود آن را بین دو انگشتش نبینم برداشت و گفت: ای جریر، اگر در بهشت به دنبال چوب کوچکی مثل این بگردی نخواهی یافت. گفتم: ای اباعبدالله، پس نخل‌ها و درخت‌ها کجایند؟ گفت: تنه‌های آن از مروارید و طلا و بالای آن میوه‌اش می‌باشد».

5389-3734- (10) (صحیح لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س؛ فِی قَوْلِهِ تعالی: ﴿وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا، قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ قِیَامًا وَقُعُودًا وَمُضْطَجِعِینَ [عَلَى أَیِّ حَالٍ شَاؤوا][6]».

رواه البیهقی وغیره موقوفاً بإسناد حسن.

براء بن عازب س در مورد آیهی ﴿وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا [الإنسان: 14] «و میوه‌هایش (برای چیدن) در دسترس (و به فرمان) است» گفت: اهل بهشت از ثمره‌های بهشت ایستاده و نشسته و خوابیده و هرگونه که بخواهند می‌خورند.

5390-2203- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ فی الجنَّةِ شجَرةً جُذوعُها مِن ذَهَبٍ، وفروعُها مِن زَبَرجَدٍ ولُؤلُؤٍ، فتَهُبُّ لها ریحٌ فتَصطَفِقُ، فما سمِعَ السامِعونَ بصَوتِ شَیءٍ قَطُّ ألَذَّ منه».

رواه أبو نعیم فی «صفة الجنة»[7].

5391-3735- (11) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «نَخْلُ الْجَنَّةِ جُذُوعُهَا زُمُرُّدٍ خضرٍ، وَکَرَبُهَا ذَهَبٌ أَحْمَرُ، وَسَعْفُهَا کِسْوَةٌ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ، مِنْهَا مُقَطَّعَاتُهُمْ وَحُلَلُهُمْ، وَثَمَرُهَا أَمْثَالُ الْقِلَالِ أَوِ الدِّلَاءِ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَأَلْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ، لَیْسَ فِیهَا عَجَمٌ[8]».

رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً بإسناد جید، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».

(الکَرَب) به فتح کاف و راء: عبارت است از بیخ شاخه درخت خرما که سفت و سخت و پهن می‌باشد.

ابن عباس ب می‌گفت: تنه‌ی درختان نخل از زمرد سبز رنگ و شاخه‌های اصلی آن از طلای سرخ و از شاخه‌های آن، لباسی برای بهشتیان و چادرهای نگارین و جامه‌های آنها تهیه می‌شود. و ثمره‌های آن همانند خمره یا دلو سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و نرم‌تر از کره می‌باشد که در آن هسته‌ای وجود ندارد».

5392-3736- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا طُوبَى؟ قَالَ: «شَجَرَةٌ مَسِیرَةُ مِئَةِ سَنَةٍ، ثِیَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَخْرُجُ مِنْ أَکْمَامِهَا».

رواه ابن حبان فی «صحیحه» من طریق دراج عن أبی الهیثم[9].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی به من گفت: ای رسول الله، طوبی چیست؟ گفتم: درختی است که به اندازه‌ی مسیر صد سال می‌باشد و لباس بهشتیان از غلاف خوشه‌ی درخت نخل می‌باشد».

8 (فصل فی أکل أهل الجنة وشربهم وغیر ذلک)



([1]) قلت: وضعفها آخرون، وهو الراجح عندی؛ لأن (زمعة بن صالح) ضعفه الجمهور، وشیخه (سلمة) ضعفه غیر واحد، وهو عند ابن أبی الدنیا (28/ 45)، وکذا أبی نعیم (2/ 226/ 404)، وقوله: "وقد صححها ابن خزیمة .." إلخ؛ فهو من تساهلهم، على أن ذکره ابن خزیمة معهم فیه نظر؛ لأنه قال فی "صحیحه": "فی قلبی منه شیء". وقال فی موضع آخر: "أنا بریء من عهدته"، وانظر "الضعیفة" (2758).

([2]) تقدم فی (26- البعث/ 4- فصل الحوض).

([3]) هذه الزیادة والتی بعدها من "المعجم الأوسط" و"الکبیر"، و"المجمع" (10/ 413-414).

([4]) فیه نظر بینته فی الأصل، لکن یشهد لآخره حدیث عتبة الذی قبله بحدیث، وأما أوله فله شواهد کثیرة فی قصة صلاته ج صلاة الکسوف، ورؤیته فیها الجنة والنار، ولی فیها جزء.

([5]) بکسر الصاد وتخفیف الفاء: موضع بین (حُنین) وأنصاب الحرم، یسرة الداخل إلى مکة: "نهایة".

([6]) زیادة من "البعث" للبیهقی (174/ 313)، وفی إسناده: "شریک عن أبی إسحاق". و (شریک) ضعیف، و (أبو إسحاق) مختلط مدلس، وقد عنعنه - وحسنه الجهلة! تقلیداً -. لکن قد تابعه جمع عنه، منهم شعبة عنه، قال: سمعت البراء به نحوه. أخرجه الطبری (29/ 39)، وابن أبی شیبة (13/ 140/ 15930)، والحسین المروزی (511/ 1454)، وعلی بن الجعد فی "مسنده" (1/ 374/ 448)، وعنه ابن أبی الدنیا (30/ 52). فهو إسناد صحیح. وأخرجه ابن أبی شیبة أیضاً (15932)، وهناد (1/ 92/ 100)، وعبدالله بن أحمد فی "زوائد الزهد" (211)، وأبو نعیم (351)، والحاکم (2/ 511) عن شریک وغیره، وصححه.

([7]) فی إسناده (271-272/ 433) مسلمة بن علی، وهو متروک، وتابعیه لم یسم.

([8]) هو بتحریک العین والجیم. قال ابن السکیت: والعامة تقول: (عَجْم) بالتسکین! وهو النَّوى.

([9]) قلت: لکن الحدیث له شواهد یتقوى بها، أما الشطر الأول منه فقد صح عن جمع من الصحابة کما تقدم فی أول الفصل، وأما الشطر الآخر، فله شاهدان من حدیث عبدالله بن عمرو، صححه الحاکم والذهبی، ومن حدیث جابر، عند البزار وغیره، وهما مخرجان فی "ضعیف أبی داود" (434)، و"الروض النضیر" (248)، وشاهد ثالث فی "حادی الأرواح إلى بلاد الأفراح" (1/ 319).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد