پروردگار جهانیان فرموده است:
﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ﴾ [البقرة: 255]
«و او بلندمرتبه و بزرگ است.»
﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [الحج: 62]
«و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى﴾ [الأعلى: 1]
«نام پروردگار بلندمرتبهات را به پاکی یاد کن.»
﴿إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾ [اللّیل: 20]
«مگر (برای) بدستآوردن رضایت (و خشنودی) پروردگار برترش.»
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ﴾ [الرّعد: 9]
«(او) دانای غیب و آشکار، بزرگ بلندمرتبه است.»[1]
نامهای مذکور دلالت بر علوّ و برتری مطلق الله از تمامی لحاظ و جنبهها میکنند.
ذات الله متعال بزرگ است، که بر عرش قرار گرفته، بر تمامی موجودات مسلّط است و آنها را تحت نظر دارد، چنانکه میفرماید:
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ [طه: 5]
«(الله) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت.»
الله ﻷ در 6 آیه فرموده است:
﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ﴾ [الأعراف: 54]
«سپس بر عرش مستقر شد.»
یعنی بر عرش بالا رفته و قرار گرفته است، به گونهای که شایستۀ جلال و کمال و عظمت او تعالی باشد.
از لحاظ صفات نیز الله أ بلندمرتبه و بزرگ است، چون دارای صفات بزرگی است و غیر او چنین صفاتی ندارند و بندگان نمیتوانند به صفتی از صفاتش احاطه پیدا کنند.
الله متعال از لحاظ قدرت و غلبه هم بزرگ و بلندمرتبه است، به گونهای که بر هر چیزی غلبه دارد و تمامی موجودات در برابر او فروتن هستند و هر حرکت و ثباتی فقط با اجازۀ او شکل میگیرد، هر آنچه بخواهد انجام میشود و هر چه نخواهد، صورت نمیپذیرد.
دلایل و نشانههای فراوان و متنوّعی در اثبات برتری الله بر مخلوقات وجود دارد و حتّی در قرآن کریم، بیش از هزار دلیل بر اثبات این مطلب آمده و به چندین صورت بیان شده است، که در ادامه بیان میگردد:
1. تصریح به فوقیّت و تسلّط الله بر مخلوقات:
﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ﴾ [الأنعام: 18]
«و اوست که بر بندگان خود مسلّط و چیره است.»
﴿یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ﴾ [النّحل: 50]
«آنان از پروردگارشان که بر فرازشان است، میترسند.»
از سعد بن ابی وقّاص س روایت شده است که: «سعد علیه بنیقریظه حکم داد که مردانشان کشته شود، زنان و فرزندانشان اسیر گردند و اموالشان تقسیم شود. و این را به پیامبر ج گفت و ایشان فرمودند: «لقد حَکمتَ فیهِم بِحُکمِ اللهِ الّذی حَکَمَ بهِ فَوقَ سَبعَ سمواتٍ»[2]؛ «قطعاً دربارۀ آنان حکمی کردی که الله متعال بر فراز هفت آسمان، چنین حکمی کرد.»
2. تصریح به عروج و بالارفتن امور و ... به سوی الله، چنانکه میفرماید:
﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ یَعۡرُجُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾ [السّجدة: 5]
«کار (جهان هستی) را از آسمان تا زمین تدبیر میکند، سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمارید، به سوی او بالا میرود.»
﴿مِّنَ ٱللَّهِ ذِی ٱلۡمَعَارِجِ٣ تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِینَ أَلۡفَ سَنَةٖ﴾ [المعارج: 3-4]
«از سوی الله صاحب مراتب و درجات است. فرشتگان و روح (جبرئیل) به سوی او عروج میکنند، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.»
3. تصریح به بالارفتن سخنان پاک و عمل صالح به سوی او تعالی:
﴿إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُۥۚ﴾ [فاطر: 10]
«سخن پاکیزه به سوی او بالا میرود و (الله) عمل صالح را بالا میبرد.»
در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعِدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّب، ولایَصعدُ إلی اللهِ الّا الطّیّبُ، فَإِنَّ اللَّه یقْبَلُهَا بِیَمِینِه، ثُمَّ یُرَبِّیها لِصَاحِبَها، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حتى تَکُونَ مِثْلَ الجَبلِ»؛ «کسی که به اندازۀ یک خرما، از کسب حلال صدقه دهد - و فقط [مال و انفاق] پاک [وحلال] به سوی الله بالا میرود- همانا الله تعالی او را با دست راستش میپذیرد و سپس آن را برای صاحبش پرورش میدهد، چنانچه یکی از شما کرّه اسب خود را پرورش میدهد تا اینکه مثل کوه بزرگ میشود.»
4. تصریح به اینکه برخی مخلوقات، به سوی الله برده شدهاند، چنانکه فرموده است:
﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَیۡهِۚ﴾ [النّساء: 158]
«بلکه الله او را به سوی خود بالا برد.»
﴿إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ﴾ [آلعمران: 55]
«بیگمان من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا میبرم.»
5. تصریح به اینکه قرآن از جانب الله ـ نازل شده است:
﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ﴾ [الزّمر: 1]
«نازلشدن (این) کتاب از سوی الله پیروزمند حکیم است.»
﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [السّجدة: 2]
«نازلشدن (این) کتاب، که در آن هیچ شکّی نیست، از سوی پروردگار جهانیان است.»
6. تصریح به اینکه الله در آسمان است:
﴿ءَأَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یَخۡسِفَ بِکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ١٦ أَمۡ أَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ کَیۡفَ نَذِیرِ﴾ [الملک: 16-17]
«آیا خود را از ذاتی که در آسمان است، در امان میدانید که (فرمان دهد) زمین شما را فرو ببرد، سپس آن ناگهان به لرزش درآید؟! یا خود را از ذاتی که در آسمان است، در امان میدانید که تندبادی همراه با سنگریزه بر شما فرستد؟! پس بزودی خواهید دانست که هشدار من چگونه است!»
در صحیح مسلم،[4] از معاویه بن حکم س روایت شده است که پیامبر ج به کنیزکی فرمودند: «أَیْنَ اللَّهُ؟»؛ «الله کجاست؟» او گفت: در آسمان است. پیامبر ج پرسیدند: «مَنْ أَنَا؟»؛ «من کی هستم؟» او پاسخ داد: تو فرستادۀ الله هستی. رسول الله ج فرمودند: «فَأَعْتِقْهَا فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ»؛ «پس او را آزاد کن که مؤمن است.»
در جامع ترمذی،[5] از عبدالله بن عمرو ب روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «الرّاحمونَ یَرحمُهُم الرّحمنُ، ارحَمُوا مَن فی الأرضِ یَرحمُکُم مَن فی السّماءِ»؛ «پروردگار رحمان به افراد مهربان رحم میکند، با کسانی که در زمین هستند مهربان باشید تا ذاتی که در آسمان است بر شما رحم کند.»
7. تصریح به اینکه دستان به سوی او تعالی بالا میروند: ترمذی[6] از سلمان فارسی س روایت کرده است که پیامبر ج فرمودند: «إنّ اللهَ حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً»؛ «همانا الله بسیار با حیا و بزرگوار است و از بندهاش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند.»
8. اشارۀ حسّی به سمت بالا هنگام نامبردن از الله، چنانکه داناترین انسان به الله متعال، در آن اجتماع بزرگ و در آن روز بزرگ [حجّة الوداع] به مردم فرمودند: «وَأَنْتُمْ تُسْأَلُونَ عَنِّی، فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟»؛ «و از شما دربارۀ من خواهند پرسید، شما چه خواهید گفت؟» مردم جواب دادند: شهادت میدهیم که شما تبلیغ دین و ادای رسالت و خیرخواهی نسبت به ما را به نحو احسن انجام دادهاید. آنگاه پیامبر ج با انگشت سبّابۀ خویش در حالی که به سمت آسمان اشاره میکردند، توجّه مردم را به خویش جلب نمودند و سه مرتبه فرمودند: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ، اللَّهُمَّ اشْهَدْ»[7]؛ «پروردگارا! شاهد باش، الهی! گواه باش.»
9. خبردادن پیامبر ج از اینکه در شب معراج، میان موسی ÷ و پروردگارش برای کمکردن نمازها، چندین بار رفت و آمد کرد؛ بدین صورت که چندین مرتبه به سوی پروردگار بالا میرفت و باز نزد موسی برمیگشت. حدیث معراج در صحیح بخاری و صحیح مسلم[8] و سایر کتابهای حدیثی بیان شده است.
10. الله تعالی میفرماید که فرعون قصد کرد به آسمان بالا رود تا از پروردگار موسی مطّلع شود، سپس الله أ وی را تکذیب میکند و میفرماید که بر فراز آسمانها قرار دارد:
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ یَٰهَٰمَٰنُ ٱبۡنِ لِی صَرۡحٗا لَّعَلِّیٓ أَبۡلُغُ ٱلۡأَسۡبَٰبَ٣٦ أَسۡبَٰبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ کَٰذِبٗاۚ وَکَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِفِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ وَصُدَّ عَنِ ٱلسَّبِیلِۚ وَمَا کَیۡدُ فِرۡعَوۡنَ إِلَّا فِی تَبَابٖ﴾ [غافر: 36-37]
«و فرعون گفت: ای هامان! برای من کوشک بلندی بساز، باشد که به آن درها (و راهها) دست یابم. (راهها و) درهای آسمانها، تا به معبود موسی بنگرم (و از او آگاه شوم)، و البتّه من او را دروغگو میپندارم. و این گونه برای فرعون زشتی کردارش (در نظر وی) آراسته گشت و از راه (حق) باز داشته شد. و حیله (و نیرنگ) فرعون جز در تباهی نبود.»
یعنی [فرعون میگفت:] من گمان میکنم که موسی به دروغ میگوید الله در آسمان است، پس هر کس علوّ و برتری الله را نفی و انکار کند، مانند فرعون میگردد، ولی کسی که این موضوع را بپذیرد، بر روش موسی و تمامی پیامبران † است.
از این قبیل دلایل در قرآن و سنّت بسیار است، که علوّ و رفعت الله أ را اثبات میکند و اینکه بر تمامی موجودات مسلّط است، بر فراز هر چیزی قرار دارد، هیچ چیز بالاتر از الله نیست و بلکه او تعالی بر بالای عرش قرار دارد، چنانکه خودش فرموده و پیامبرش خبر داده و این موضوعی اثباتشده است که تمامی بزرگان امّت و پیشوایان اسلام بر آن اتّفاقنظر دارند.
ابو نصر سِجزی / در کتاب «الإبانة» میگوید: «پیشوایان ما؛ همچون سفیان ثوری، مالک بن انس، سفیان بن عیینه، حمّاد بن سلمه، حمّاد بن زید، عبدالله بن مبارک، فضیل بن عیاض، احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه متّفقند که الله بر عرش قرار دارد و از هر مکان و جایی آگاه و مطّلع است.»[9]
ایمان و باور به علوّ و برتری الله باعث میشود که بنده در برابر الله متعال فروتن گردد، او را منزّه از نقایص و عیوب بداند، خالصانه او تعالی را عبادت کند و از شرک دوری نماید. الله ﻷ میفرماید:
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [الحج: 62]
«این بدان سبب بوده که الله حق است، و آنچه جز او میخوانند باطل است، و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [سبأ: 22-23]
«(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از الله (معبود خود) میپندارید، (به فریاد) بخوانید، (آنها) هموزن ذرّهای در آسمانها و در زمین مالک نیستند و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند و او (الله) از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد. و شفاعت نزد الله سود نبخشد مگر برای کسی که (او خود) برایش اجازه داده باشد، تا زمانی که اضطراب (و نگرانی) از دلهایشان برطرف شود، گویند: پروردگارتان چه گفت؟ گویند: حق را (فرمود) و او بلندمرتبۀ بزرگ است.»
[1]- ابن کثیر در وصل و وقف، «متعالی» خوانده است، ولی دیگران «متعال» یعنی با حذف «یاء» قرائت کردهاند؛ نک: المفتاح فی إختلاف القرّاء السّبع، ابو القاسم قرطبی، ج 2، ص 639.
[2]- نسائی در السّنن الکبری، شمارۀ حدیث: 5906، عبارت فوق را او آورده است؛ مسند بزّار، شمارۀ حدیث: 1091؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 124؛ حافظ ابن حجر آن را در موافقة الخبر الخبر، ج 2، ص 439 حسن دانسته است؛ و نیز نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 2745.
[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7430، عبارت مذکور در صحیح بخاری آمده است؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1014.
[4]- شمارۀ حدیث: 537.
[5]- جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 1924، ترمذی آن را صحیح دانسته است؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: 4941؛ مسند احمد، ج 2، ص 160؛ حاکم، ج 4، ص 159؛ و دیگران.
[6]- جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3556، ترمذی آن را صحیح میداند؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: 1488؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865؛ مسند احمد، ج 5، ص 138؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 876 و 880؛ حاکم، ج 1، ص 497، وی آن را صحیح دانسته است.
[7]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1218، این بخشی از یک حدیث طولانی است که جابر در بیان چگونگی حجّ پیامبر ج روایت کرده است.
[8]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 342؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 163، به روایت انس بن مالک از ابوذر غفاری س.
[9]- شیخ الإسلام ابن تیمیّه / این سخن را در مجموع الفتاوی، ج 3، ص 262، به نقل از وی آورده است.