ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سه اسم فوق در قرآن کریم آمدهاند و بیشتر از همه، قدیر، سپس قادر و بعد از آن، مقتدر بیان شده است. الله ﻷ میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾ [البقرة: 284]
«و الله بر هر چیزی تواناست.»
﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَلِیمٗا قَدِیرٗا﴾ [فاطر: 44]
«همانا او دانای تواناست.»
﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗا وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ﴾ [الأنعام: 65]
«بگو: او قادر است بر آنکه عذابی از بالای (سر) تان یا از زیر پایتان، بر شما بفرستد، یا شما را به صورت گروهگروه (و پراکنده) با هم بیامیزد و (طعم) جنگ (و دو دستگی) را به هر یک از شما بهوسیلۀ دیگری بچشاند.»
﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا﴾ [الکهف: 45]
«و الله همواره بر هر چیزی تواناست.»
تمامی آنها دلالت بر ثبوت صفت قدرت برای الله متعال میکنند و اینکه قدرت الهی کامل است و الله أ با قدرت خود، موجودات را به وجود آورده، با قدرت خود آنها را تدبیر و اداره میکند، با قدرت خویش آنها را برابر و استوار نموده و با قدرت خود زنده میکند و میمیراند، بندگان را برای جزا و پاداش برمیانگیزاند؛ نیکوکار را به سبب خوبیهایش پاداش میدهد و گنهکار را به سبب بدیهایش مجازات میکند. ذاتی که هر گاه ارادۀ ایجاد چیزی را بکند، به آن میگوید باش و فورا به وجود میآید. همچنین با قدرت خود، دلها را بر آنچه بخواهد و اراده کند تغییر میدهد، هر کس را که بخواهد هدایت میکند و هر کس را که بخواهد گمراه مینماید، مؤمن را مؤمن، کافر را کافر، نیکوکار را نیکوکار و گنهکار را گنهکار میگرداند.
به سبب کمال قدرتش، کسی نمیتواند به چیزی از علمش احاطه یابد مگر آنچه را که الله به وی تعلیم دهد. بر اثر کمال قدرتش، آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو وجود دارد، در 6 روز آفرید و هرگز خسته نشد. هیچ یک از مخلوقات نمیتوانند او را ناتوان سازند، هرگز الله از آنها غافل نمیشود و هر جا که باشند، تحت مراقبت الله قرار دارند. پروردگاری که قدرتش خالی و سالم از رنج، خستگی و ناتوانی در برابر آنچه بخواهد است. به سبب کمال قدرتش، هر چیزی تحت فرمان و تدبیر اوست، هر آنچه بخواهد انجام میشود و هر آنچه نخواهد، صورت نمیپذیرد.
یکی از اصول مهم ایمان، باور و اعتقاد به قضا و قدر است. الله ـ میفرماید:
﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر: 49]
«بیگمان ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
﴿وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾ [الأحزاب: 38]
«و فرمان الله همواره حسابشده و دقیق است.»
﴿وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا﴾ [الفرقان: 2]
«و هر چیزی را آفرید، سپس اندازۀ هر چیز را آن گونه که میباید، معیّن کرده است.»
مسلم / در صحیح خود،[1] از ابوهریره س چنین روایت میکند: مشرکان قریش آمدند که با پیامبر ج دربارۀ تقدیر نزاع و کشمکش کنند و از این رو، آیات زیر نازل شد:
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧ یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر: 47-49]
«همانا گنهکاران در گمراهی و دیوانگی هستند. روزی که بر چهرههایشان در آتش (جهنّم) کشیده میشوند (و به آنان گفته میشود:) (طعم) آتش دوزخ را بچشید. بیگمان ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
کسی که به قضا و قدر ایمان نداشته باشد، به الله متعال ایمان و باور ندارد. امام احمد / میگوید: «قَدَر، قدرت الله تعالی است.»[2] بنابراین انکار قضا و قدر انکار قدرت الهی است و انکار همه یا یکی از صفات الله ـ با ایمان منافات دارد، زیرا یکی از اصول ایمان به الله، ایمان به تقدیرهای اوست.
ابن عبّاس ب میگوید: «قَدَر، نظام توحید است. پس هر کس الله را به یگانگی عبادت کند و به قضا و قدر ایمان آورد، قطعاً به ریسمان محکمی که هیچ سستی و شکستی در آن نیست، چنگ زده است، امّا هر کس توحید الهی را رعایت کند و قضا و قدر را تکذیب نماید، توحید را نقض کرده است.»[3]
عوف میگوید که از حسن چنین شنیدم: «هر کس قضا و قدر را تکذیب کند، اسلام را انکار کرده است. الله متعال تقدیرهایی را مقدّر کرد و مخلوقات را بر اساس قدر آفرید و اجلها، روزیها، مصیبتها و عافیت را بر اساس آن تقسیم کرد.»[4]
ایمان به تقدیر یکی از مهمترین و برترین صفات عالمان به این موضوع است. ابن جریر در تفسیر خود،[5] از ابن عبّاس ب دربارۀ آیۀ: ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28]؛ «جز این نیست که از میان بندگان الله دانایان از او میترسند.»، چنین روایت میکند: مراد کسانی هستند که میگویند: «همانا الله بر هر چیزی تواناست.»
ابن قیّم / میگوید: «این مطلب برخاسته از فهم و علم ابن عبّاس ب در حوزۀ تأویل و تفسیر و شناخت او به حقایق اسماء و صفات است، زیرا بیشتر عالمان این عبارت را به درستی تفسیر نکردهاند هر چند اقرار به آن دادهاند. منکران تقدیر و خلق افعال بندگان، به درستی اقرار به آن ندادهاند و نیز منکران افعال پروردگار. هر کس معتقد نباشد به اینکه الله متعال هر روزی مشغول به کاری است و هر آنچه را که بخواهد انجام میدهد، هرگز معتقد نخواهد بود به اینکه الله بر هر چیزی تواناست. و کسی که اقرار ندهد به اینکه دلهای بندگان میان دو انگشت از انگشتان الله قرار دارد و هر گونه که بخواهد آنها را میگرداند و اینکه در حقیقت الله تغییردهندۀ قلبهاست و اگر بخواهد دل را استوار یا منحرف میکند، قطعاً چنین فردی اقرار به اینکه الله بر هر چیزی تواناست، نخواهد داد و سایر افعال الهی که هر کس معتقد به آنها نباشد، قطعاً معتقد به اینکه الله بر هر چیزی تواناست نخواهد بود. پس چه سخن خوب و پرمعنایی دانشمند امّت و مترجم و مفسّر قرآن بیان کرده است!»[6]
علاوه بر این، ایمان به قدرت الهی که نامهای قدیر، قادر و مقتدر بیانگر آن است، نتایج و آثار بزرگ و مبارکی دارد که مربوط به بنده در دنیا و آخرتش میشود. چرا این گونه نباشد در حالی که ایمان به آن، محور و نظام توحید، مبدأ و تکمیلکنندۀ ایمان و اصل و پایۀ دین است و یکی از ارکان ایمان و بنای احسان به شمار میرود؟!
یکی از نتایج مبارکش این است که کمکخواستن از الله و توکّل و پناهبردن به او را در بنده تقویت میکند. ترمذی در جامع خود،[7] از ابن عبّاس ب روایت میکند: روزی پشت سر پیامبر ج بودم که به من فرمودند: «یَا غُلامُ إِنِّی أُعلِّمکَ کَلِمَات: احْفَظِ اللَّهَ یَحْفَظْکَ، احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَک، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَل اللَّه، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّه، واعلَم: أَنَّ الأُمَّةَ لَو اجتَمعتْ عَلَى أَنْ ینْفعُوکَ بِشیْء، لَمْ یَنْفعُوکَ إِلاَّ بِشَیْءٍ قَد کَتَبَهُ اللَّهُ لَک، وإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَضُرُّوک بِشَیْء، لَمْ یَضُرُّوکَ إِلاَّ بَشَیْءٍ قد کَتَبَهُ اللَّه علیْک، رُفِعَتِ الأقْلام، وجَفَّتِ الصُّحُفُ»؛ «ای پسر! چند سخن [و نکتۀ مهم] را به تو آموزش میدهم: [حدود] الله را حفظ کن تا الله از تو حفاظت کند. [حدود] الله را حفظ کن تا او را در برابر خود بیابی [که همواره به تو کمک خواهد کرد]. هر گاه درخواستی داشتی، از الله بخواه. هر گاه کمکی خواستی، از الله کمک بخواه و بدان: اگر همۀ امّت جمع شوند بر اینکه فایدهای به تو برسانند، هرگز فایدهای به تو نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت مقدّر کرده است. و اگر متّفق شوند بر اینکه ضرری به تو برسانند، هرگز ضرری به تو نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت مقدّر کرده باشد.»
از دیگر آثار و نتایج آن، تکمیل صبر و رضایت کامل از الله متعال است. ابن قیّم / میگوید: «هر کس که دلش سرشار از رضایت به قضا و قدر باشد، الله أ سینهاش را لبریز از بینیازی، امنیت و قناعت میکند و دلش را برای محبّت و رجوع و توکلّ به الله، فارغ و خالی میگرداند، امّا کسی که چنین بهرهای نبرد، دلش بر خلاف موارد مذکور پر میشود و از آنچه باعث سعادت و رستگاری اوست، غافل میگردد.»[8]
همچنین ایمان به قدرت الهی انسان را از بیماریهای دل؛ مانند کینه، حسادت و امثال آن حفاظت میکند، زیرا معتقد است که تمامی امور بر اساس تقدیر الهی است و او تعالی به بندگان نعمت میدهد، رزق و روزیشان را مقدّر کرده، به هر کس که بخواهد، میبخشد و از هر کس که بخواهد میگیرد. بنابراین فضل، فضلِ او و بخشش، بخشش اوست و به همین سبب، گفته میشود که: فرد حسود دشمن نعمت الله متعال بر بندگانش است.
از دیگر آثارش این است که عزم و ارادۀ بنده را برای کسب خیر و دوری از شر تقویت میکند. در صحیح مسلم،[9] از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «احْرِصْ عَلَى مَا ینْفَعُکَ ، واسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلاَ تَعْجَزْ، وإنْ أصابَکَ شیءٌ فلاَ تقلْ: لَوْ أَنِّی فَعلْتُ کانَ کَذَا وَکذَا، وَلَکِنْ قُلْ: قدَّرَ اللَّهُ، ومَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیْطَان»؛ «بر آنچه برایت فایده میرساند حریص باش و از الله ـ کمک بخواه و ناتوان مشو. هرگاه به تو چیزی [مصیبتی] برسد، نگو اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد، بلکه بگو: الله تعالی [چنین] مقدّر ساخته بود و آنچه الله متعال بخواهد، انجام میدهد، چون [گفتن کلمۀ] اگر، [راه] عمل شیطان [وسوسه] را باز میکند.»
همچنین باعث میشود که انسان امید نیکو به الله داشته باشد و همواره از او تعالی درخواست کند و بسیار دعا نماید، چون تمامی امور به دست الله است. امام احمد در کتاب «الزّهد»،[10] از مطرّف بن عبدالله بن شخّیر چنین روایت میکند: «با خود اندیشیدم که جامع همۀ خوبیها چیست و نتیجه گرفتم که خیر، فراوان است؛ مانند روزه و نماز و فهمیدم که تمامی آنها به دست الله متعال است و فقط با درخواست و دعا میتوانی آنها را به دست آوری. بنابراین جامع تمام خوبیها، دعاست.»
یکی از دعاهایی که پیامبر ج آن را بسیار تکرار میکردند، این دعا بود: «اللّهمّ یا مُقلّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قلْبی علَى دِینِکَ»؛ «پروردگارا! ای گردانندۀ دلها! دلم را بر دینت ثابت و استوار بدار.»
ترمذی و ابن ماجه از انس س روایت میکنند که: رسول الله ج بسیار این دعا را بر زبان میآوردند: «یا مُقلّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قلْبی علَى دِینِکَ»؛ «ای گردانندۀ دلها! دلم را بر دینت ثابت و استوار بدار.» پرسیدم: ای رسول الله! ما به تو و به آنچه آوردی، ایمان آوردیم، پس آیا بر ما میترسی [که منحرف و گمراه شویم]؟ ایشان فرمودند: «نَعَمْ إِنَّ الْقُلُوبَ بَیْنَ أُصْبُعَیْنِ مِنْ أَصَابِعِ الله یُقَلِّبُهَا کَیفَ یَشاءُ»[11]؛ «بله، همانا دلها میان دو انگشت از انگشتان الله است، که هر گونه بخواهد، آنها را میگرداند.»
[1]- شمارۀ حدیث: 2656.
[2]- شیخ الإسلام ابن تیمیّه در «منهاج السّنّة»، ج 3، ص 254؛ ابن قیّم در «شفاء العلیل»، ص 28.
[3]- فریابی در «القدر»، شمارۀ: 205 – عبارت فوق را او آورده است-؛ ابن بطّه در «الإبانة»، شمارۀ: 1624؛ لالکائی در «أصول الإعتقاد»، شمارۀ: 1224؛ و دیگران.
[4]- ابن بطّه در «الإبانة»، شمارۀ: 1676؛ لالکائی در «أصول الإعتقاد»، شمارۀ: 1255.
[5]- ج 19، ص 3649.
[6]- شفاء العلیل، ج 1، صص 130- 131.
[7]- شمارۀ حدیث: 2516، ترمذی این روایت را حسن و صحیح میداند.
[8]- مدارج السّالکین، ج 2، ص 202.
[9]- شمارۀ حدیث: 2664.
[10]- شمارۀ: 1346.
[11]- جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 2140 – عبارت فوق را ترمذی آورده است-؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3834؛ آلبانی روایت مذکور را در صحیح ترمذی و صحیح ابن ماجه، صحیح میداند.