اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

59. حسیب و کافی

59. حسیب و کافی

در قرآن کریم، چنین آمده است:

﴿وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا [النّساء: 6]

«و الله برای محاسبه کافی است.»

﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ [الزّمر: 36]

«آیا الله برای بنده‌اش کافی نیست؟! و تو را به کسانی غیر از او می‌ترسانند! و هر کس را که الله گمراه کند، پس برایش هیچ هدایت‌گری نیست.»

حسیب: یعنی ذاتی که تمامی نیازها و ضروریات دینی و دنیوی بندگان را برآورده می‌کند و همۀ مصیبت‌ها و سختی‌ها را از آنان دور می‌نماید.

و نیز بدین معنا که تمامی اعمال بندگان را حفاظت و ثبت می‌کند، در حالی که خودشان آنها را فراموش می‌کنند، امّا الله ـ از اعمالشان باخبر است، عمل نیک را از بد و زیبا را از زشت تشخیص می‌دهد و می‌داند که بندگان مستحقّ چه مقدار پاداش یا عذابند.

کافی: یعنی ذاتی که تمامی نیازها و امور مهمّ مخلوقات به دست اوست، و این مورد بر دو نوع است:

کفایت عامّه: الله تمامی مخلوقات را به وجود می‌آورد، آنها را برای تحقیق و انجام آنچه  برای آن آفریده می‌شوند، امداد و کمک می‌کند و تمامی اسباب مورد نیازشان را در حوزۀ خوراک و نوشیدنی و ... آماده و مهیّا می‌نماید.

کفایت خاصّه: کفایت الهی برای متوکّلان و اصلاح احوال بندگان باتقوا، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ [الطّلاق: 3]

«و هر کس بر الله توکّل کند، پس همان او را کافی است.»

یعنی الله ﻷ در تمامی امور دینی و دنیوی، برای فرد باتقوا کافی است و اگر بنده به درستی بر الله توکّل کند؛ یعنی برای کسب مصالح و دفع ضررها، از ته دل بر الله متعال اعتمادی قوی و کامل داشته باشد و نسبت به پروردگارش خوش‌گمان باشد، قطعاً کفایت تامّه برای او حاصل می‌شود و الله احوال و سخنان و کارهایش را اصلاح و کامل می‌گرداند و غم‌ها و مصیبت‌هایش را از بین می‌برد.

این فضل و احسانی بزرگ است که باید انسان مسلمان همواره به فکر آن باشد تا پروردگارش را به سبب این کفایت و فضل و احسان، حمد و شکر کند.

در صحیح مسلم[1] آمده است که پیامبر ج هر گاه در بستر خواب قرار می‌گرفتند، می‌فرمودند: «الحمْدُ للَّهِ الَّذی أَطْعَمنَا و سَقَانا، و کَفَانَا و آوانَا، فکمْ مِمَّنْ لا کافِیَ لَهُ و لا مُؤْوِیَ»؛ «ثنا باد پرودگاری که ما را طعام داد، سیراب نمود، کفایت کرد و جای داد، چه بسا افرادی هستند که کفایت‌کننده و جای‌دهنده‌ای ندارند!»

بنده همواره به پروردگار نیاز دارد تا حافظ، کفایت‌کننده، حامی و هدایتگر او باشد و به همین سبب، برای مسلمان مشروع شده است که هر گاه از منزلش خارج می‌شود، چنین بگوید: «بِسْم اللَّهِ توکَّلْتُ عَلَى اللَّه، ولا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إلاَّ بِاللَّه»؛ «به نام الله تعالی، توکّل کردم بر الله، بازگشتی از [گناه] و توانی [برای انجام نیکی] نیست مگر به [توفیق] الله.» برای اینکه الله أ غم و حاجتش را برطرف کند، او را از بدی‌ها و آفت‌ها حفاظت نماید و از دشمنی فرد ستیزه‌جو و ستم ظالم نگه دارد.

ابوداود، ترمذی و دیگران از انس بن مالک س روایت کرده‌اند که پیامبر ج فرمودند: «مَنْ قَالَ - یعنِی إذا خَرَج مِنْ بیْتِهِ-  بِسْم اللَّهِ توکَّلْتُ عَلَى اللَّه، ولا حوْلَ ولا قُوَّةَ إلاَّ بِاللَّه، یُقالُ لهُ هُدیتَ وَکُفِیتَ و وُقِیتَ، وتَنَحَّى عَنهُ الشَّیْطَانُ، فَیَقُولُ لِشیطانٍ آخَرَ: کَیفَ لَکَ برجلٍ قَد هُدِیَ و کُفِیَ و وُقِیَ؟!»[2]؛ «کسی که هنگام بیرون‌آمدن از خانه‌اش بگوید: به نام الله تعالی، توکّل کردم بر الله، بازگشتی از [گناه] و توانی [برای انجام نیکی] نیست مگر به [توفیق] الله، به او گفته می‌شود: هدایت شدی، کفایت شدی [کارهایت رو به راه شد] و حفظ گردیدی و شیطان از وی دور می‌شود. سپس [شیطان] به شیطانی دیگر می‌گوید: چه خواهی کرد با مردی [فردی] که هدایت شده، کفایت شده [کارهایش انجام گردیده] و حفاظت گشته است؟!»

یعنی به راه حقیقت و صحیح هدایت شدی، در برابر هر نوع همّ و غم دنیوی و اخروی حمایت شدی و از شرّ دشمنان شیطانی و دیگران حفاظت گشتی.

قرآن کریم بیان می‌کند که تحقیق بندگی برای الله و توکّل صحیح بر او، برای دستیابی به کفایت ویژۀ الله که مخصوص دوستان مؤمن و بندگان پرهیزگار است، لازم بوده و الله متعال می‌فرماید:

﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ [الزّمر: 36]

«آیا الله برای بنده‌اش کافی نیست؟!»

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ [الطّلاق: 3]

«و هر کس بر الله توکّل کند، پس همان او را کافی است.»

ابن قیّم / می‌گوید: «توکّل یکی از قوی‌ترین اسبابی به شمار می‌رود که بنده بهوسیلۀ آن، آزار و ستم و دشمنی مخلوقات را که توان تحمّل آنها را ندارد، از خود دور می‌کند و این از قوی‌ترین اسباب است، زیرا الله متعال برایش کافی است و کسی که الله أ وی را کفایت و حفاظت کند، دشمن هیچ طمع و امیدی برای ضرررساندن به او ندارد و فقط ضررهایی که ناچار به انسان می‌رسد، چنین فردی را مبتلا می‌کند؛ مانند گرما، سرما، گرسنگی و تشنگی، ولی ضررهایی که دشمن بخواهد هدفش را از طریق آنها برآورده سازد، هرگز به فرد متوکّل و باتقوا نمی‌رسد، چون آزار و اذیّتی که ظاهرا ضرر به نظر می‌رسد، ولی در حقیقت نیکی به انسان متوکّل و ضرر به دشمن است، با آزار و اذیّتی که دشمن بتواند خواسته و هدفش را با آن برآورده کند، تفاوت دارد.

یکی از پیشینیان گفته است: الله ﻷ برای هر عملی پاداشی از جنس خودش تعیین کرده و پاداش توکّل بر خود را همان کفایت و حمایت از بنده قرار داده است، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ [الطّلاق: 3]

«و هر کس بر الله توکّل کند، پس همان او را کافی است.»

الله متعال نفرمود که فلان پاداش و اجر را به او می‌دهیم، آن گونه که در سایر اعمال می‌فرماید، بلکه خودش را کفایت‌کننده و حافظ و نگهدارندۀ انسان متوکّل معرّفی کرد. بنابراین اگر بنده به درستی بر الله توکّل کند و آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنها وجود دارد بخواهند به وی ضرر برسانند، قطعاً الله ـ برای او راه خروجی قرار می‌دهد و از وی حمایت و حفاظت می‌کند.»[3]

ارتباط کفایت به توکّل از موارد ارتباط اسباب به مسبّبات آن‌هاست، زیرا الله متعال کفایت‌کنندۀ کسی است که به درستی بر او اعتماد و توکّل کند و در سختی‌ها و مشکلات، به او تعالی پناه ببرد. تا زمانی که بنده خوش‌گمان به الله باشد و به آنچه نزد الله است، امید فراوان داشته باشد و صادقانه بر او توکّل نماید، قطعاً الله أ وی را نا امید و دست خالی نخواهد گذاشت.

بنده‌ای که اسباب حمایت و حفاظت الهی را به کار گیرد، نباید کفایت و حمایت الله را دور بداند، زیرا الله ﻷ کار خود را می‌کند و در زمانی که معیّن کرده است، از او حمایت می‌نماید و از این رو، فرموده است:

﴿وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا [الطّلاق: 3]

«و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد و هر کس بر الله توکّل کند، پس همان او را کافی است. بی‌گمان الله فرمان خود را به انجام می‌رساند. بدون تردید الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.»

ابن قیّم / می‌گوید: «وقتی سخن از کفایت و حمایت الله برای انسان متوکّل می‌شود، بسا اوقات گمان می‌گردد که این حمایت در همان زمان توکّل، بنده را فرا می‌گیرد، امّا الله ـ می‌فرماید:

﴿قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءٖ قَدۡرٗا [الطّلاق: 3]

«مسلّماً الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.»

یعنی الله برای هر چیزی وقت معیّنی را قرار داده که از آن وقت تجاوز نمی‌کند و قطعاً در همان زمان انجام خواهد شد. پس نباید که انسان متوکّل عجله کند و بگوید: من توکّل و دعا کردم، امّا چیزی ندیدم و الله از من حمایت نکرد، چرا که او تعالی قطعاً امر و فرمانش را در همان زمانی که مقدّر کرده است، اجرا می‌کند.»[4]

در چنین مواردی، بسیاری از مردم به این معانی بزرگ و مهم نمی‌اندیشند و برای رسیدن به مقاصد و تمایلات نفسانی خود، مؤمنان را به تمسخر می‌گیرند و به آنان ستم می‌کنند، غافل از اینکه این موارد به منظور سنجش ایمان مؤمنان و کسب رضایت پروردگار صورت می‌گیرد، امّا این ستمکاران کفایت و حمایت الله از دوستانش را به تمسخر می‌گیرند.

«هر کس از خود غافل شود و به خشنودی الله بیندیشد، قطعاً الله مصیبت‌هایش را برطرف می‌کند و کسی که در برابر مردم، از الله کمک بخواهد، حتما الله أ در برابر مردم از وی حمایت می‌کند، ولی کسی که به خودش مشغول گردد و از الله فراموش کند، الله او را به خودش می‌سپارد و فردی که به مردم اعتماد کند و از الله روی گرداند، الله ـ او را به مردم می‌سپارد.»[5]

ترمذی در جامع خود[6] چنین روایت می‌کند: معاویه به أمّ المؤمنین عایشه ب نوشت که: برای من نامه‌ای بنویس و در آن نامه مرا نصیحت کن. عایشه ل به او چنین نوشت: «سلام علیک، امّا بعد: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند هر کس رضایت الله را در جایی که باعث خشم مردم می‌شود، طلب کند، الله از وی در برابر مردم حمایت می‌کند و هر کس رضایت مردم را در اموری که باعث غضب الهی می‌شود، بجوید، الله وی را به مردم می‌سپارد. والسّلام علیک.»

یکی از مواردی که باعث حفاظت و سلامتی بنده در این زمینه می‌شود، این است که دنیا را نهایت و هدف علم و بزرگ‌ترین مقصد خویش قرار ندهد. در حدیثی چنین آمده است: «مَنْ جَعَلَ الْهُمُومَ هَمًّا وَاحِدًا هَمَّ الْمَعَادِ، کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّ دُنْیَاهُ، وَمَنْ تَشَعَّبَتْ بِهِ الْهُمُومُ فِی أَحْوَالِ الدُّنْیَا، لَمْ یُبَالِ اللَّهُ فِی أَیِّ أَوْدِیَتِهِ هَلَکَ»[7]؛ «هر کس تمام اهدافش را یکی کند؛ یعنی فقط به فکر معاد باشد، الله متعال در امور دنیوی از وی حمایت می‌کند، ولی اگر اهداف زیادی در دنیا داشته باشد، الله متعال باکی ندارد از اینکه او در کدام یک از وادی‌هایش هلاک شود.»

ابن ابی شیبه[8] از ابو عون[9] چنین نقل می‌کند: «اهل خیر زمانی که یکدیگر را ملاقات می‌کردند، همدیگر را به سه چیز توصیه می‌نمودند و زمانی که یکدیگر را نمی‌دیدند، برخی به برخی دیگر نامه می‌نوشتند و این سه مورد را بیان می‌کردند: هر کس برای آخرتش عمل کند، الله متعال او را در امور دنیوی کفایت و حمایت می‌نماید. هر کس آنچه را که بین او و الله است، اصلاح کند، الله ﻷ از وی در برابر مردم حفاظت می‌کند و کسی که باطنش را اصلاح نماید، الله متعال ظاهرش را اصلاح می‌کند.»



[1]- شمارۀ حدیث: 2715.

[2]- ابو داود، شمارۀ حدیث: 5095؛ ترمذی، شمارۀ حدیث: 3426؛ نسائی در «عمل الیوم واللّیلة، شمارۀ حدیث: 89؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 822 و دیگران از طریق ابن جریج، از اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه و او از انس ... .

ترمذی این روایت را حسن دانسته است، ولی در سند آن، ابن جریج که عوام‌فریب بوده، وجود دارد، امّا شواهد دیگری دارد که آن را تقویت می‌کند و آلبانی در «صحیح الجامع»، شمارۀ حدیث: 513 این روایت را صحیح می‌داند.

[3]- بدائع الفوائد، ج 2، صص 766- 767.

[4]- أعلام الموقعین، ج 4، ص 161.

[5]- بدائع الفوائد، ص 197.

[6]- شمارۀ حدیث: 2414، عقبه این را به صورت موقوف و با اسنادی صحیح‌تر روایت کرده است. روایت مذکور، شواهدی دارد و از این رو، آلبانی در «صحیح التّرمذی» آن را صحیح دانسته است.

[7]- ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 4106؛ و دیگران؛ آلبانی / آن را در «صحیح ابن ماجه»، ص 207 صحیح می‌داند.

[8]- مصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 217.

[9]- محمّد بن عبید الله بن سعید ثقفی کوفی، یکی از تابعان مورد اعتماد. در «تهذیب الکمال»، ج 26، ص 38 بیوگرافی وی آمده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد