اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

76. حَیی

76. حَیی

این اسم در دو حدیث زیر بیان شده است:

1. یعلی بن امیّه س روایت می‌کند که رسول الله ج مردی را دیدند که بدون ازار و در ملأ عام غسل می‌کرد. بنابراین بر منبر بالا رفتند، الله را شکر و سپاس کردند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَیِیٌّ سَتِیرٌ یُحِبُّ الْحَیَاءَ وَالسِّتْرَ، فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَسْتَتِرْ»[1]؛ «همانا الله بسیار با حیا و پوشنده است و حیا و پوشش را دوست دارد، پس وقتی کسی از شما غسل می‌کند، باید که خودش را [از دید مردم] بپوشاند.»

2. سلمان فارسی س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «إنّ رَبَّکُم حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً»[2]؛ «همانا پروردگار شما بسیار با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند.»

این اسم دلالت بر اثبات صفت حیا برای الله أ به گونه‌ای که شایستۀ جلال و کمال او باشد، می‌کند، که الله تعالی در هیچ یک از صفاتش شبیه مخلوقاتش نیست و هیچ یک از مخلوقات نیز شبیه او نیستند، چنانکه فرموده است:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [الشّورى: 11]

«هیچ چیزی همانند او نیست و او تعالی شنوای بیناست.»

﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا [مریم: 65]

«آیا (مانند و) همنامی برای او می‌شناسی؟!»

بنابراین حیای الله ﻷ صفتی شایستۀ اوست و همچون حیا و شرم مخلوقات نیست.

در قرآن و سنّت، صفت حیا با صیغۀ فعل، به الله تعالی نسبت داده شده است:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ [البقرة: 26]

«به راستی الله از اینکه به پشه یا بالاتر از آن مثال بزند شرم نمی‌کند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از ابو واقد لیثی چنین روایت شده است: رسول الله ج همراه مردم در مسجد نشسته بودند که سه نفر حاضر شدند؛ دو نفر نزد پیامبر ج آمدند و سومی رفت. سپس آن دو ایستادند و یکی محلّی را در حلقه خالی دید و آنجا نشست، ولی دیگری پشت سر آنان نشست و سومی هم که رفت. وقتی رسول الله ج فارغ شدند، فرمودند: «أَلا أُخبِرُکم عن النَّفَرِ الثَّلاثَة، أَمَّا أَحدُهم، فَأَوى إِلى اللَّهِ فآواه اللَّه وأَمَّا الآخرُ فَاسْتَحْیی فاستحیی اللَّهُ مِنْهُ وَأَمَّا الآخر، فأَعْرض، فأَعْرض اللَّهُ عنْهُ»؛ «آیا شما را از [احوال] آن سه نفر خبر ندهم؟! یکی از آنان، به الله پناه برد و الله وی را جای داد. دیگری شرم نمود و الله از وی حیا کرد و دیگری روی گرداند و الله متعال از او روی گردانید.»

دیدگاه ما دربارۀ این صفت همچون سایر صفات است؛ یعنی همان گونه که برای الله ﻷ، علمی متفاوت از علم ما، بصری متفاوت از بصر و بینایی ما، سمع و شنیدنی متفاوت از شنیدن ما و اراده‌ای متفاوت از ارادۀ خودمان اثبات می‌کنیم، شرم و حیایی متفاوت از حیای خودمان اثبات می‌نماییم، چون هر صفتی که الله متعال یا پیامبرش ج آن را اثبات کرده‌اند، حق بوده و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد.

ابن قیّم / می‌گوید: «الله تعالی خودش را با حیا توصیف کرده و رسول الله ج نیز او را این گونه توصیف نموده‌اند و از این رو، الله با حیا و کریم است، چنانکه پیامبر ج فرمودند: "إنّ اللهَ حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً"[4]؛ "همانا الله بسیار با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند." أمّ سلیم گفت: ای رسول الله! الله از [بیان] حقیقت، شرم نمی‌کند.[5] پیامبر ج سخنش را تأیید کردند. و نیز ایشان فرمودند: "إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ، لاَ تَأْتُوا النِّسَاءَ فِی أعجازهنَّ "[6]؛ "همانا الله از [بیان] حقیقت شرم نمی‌کند، به زنان از پشت نزدیکی نکنید."»[7]

ابن قیّم می‌گوید: «امّا حیای پروردگار از بنده‌اش، نوع دیگری از حیاست که برای مخلوقات قابل فهم و درک نیست و حیای کرم و نیکی و بخشش و جلال است، چرا که الله ﻷ با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش شرم دارد که وقتی دستانش را به سوی او بالا ببرد، آنها را خالی برگرداند و شرم می‌کند از اینکه سپیدمویی را که موهایش در راه اسلام سفید شده است، عذاب کند. یحیی بن معاذ س می‌گفت: پاک و منزّه است ذاتی که بنده‌اش گناه می‌کند و او حیا می‌نماید. در روایتی چنین آمده است: هر کس از الله شرم و حیا کند، الله نیز از او شرم می‌کند.»[8]

الله ـ اسماء و صفاتش و نیز آشکارشدن آثارشان را در میان مخلوقات دوست دارد، زیرا این از لوازم کمال اوست. الله با حیاست و اهل حیا را دوست دارد، بخشنده و بزرگوار است و کریمان را دوست دارد، شکور است و شاکران را دوست دارد، محسن است و نیکوکاران را دوست دارد، عفُوّ و بخشنده است و بخشندگان را دوست دارد، حلیم است و صابران را دوست دارد و از آنجا که اسماء و صفاتش را دوست دارد، به بندگان دستور داده است که به مقتضیات آنها عمل کنند و از این رو، آنان را به حیا، احسان، رحمت، کرم و عفو فرمان داده است. محبوب‌ترین بندگان به نزد الله، کسانی هستند که متصّف به صفات مورد پسند الله باشند و بدترین بندگانش، افرادی هستند که متّصف به صفاتی باشند که الله أ آنها را دوست ندارد. کسانی که متّصف به صفت تکبّر، عظمت و جبروت باشند، از این موارد استثنا هستند، زیرا اتّصاف بنده به این صفات، ظلم به شمار می‌رود و صفات مذکور شایستۀ بنده نیست و با صفات بنده منافات دارد و اگر کسی متّصف به آنها باشد، از چارچوب خود خارج می‌شود و این صفات با مقام و مرتبۀ بنده که بندگی و فروتنی است، منافات دارد.

متون فراوانی وجود دارد که در آن‌ها، امر به حیا و تشویق به رعایت آن شده است. همچنین حیا بخشی از ایمان و از نتایج و آثار بزرگ و مهمّ آن به شمار می‌آید و به طور کلّی، خوب است.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[9] از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ - أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ -  شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ، وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَانِ»؛  «ایمان هفتاد و چند – یا شصت و چند- شاخه دارد؛ برترین آنها کلمۀ "لاإله إلّا الله" و پایین‌ترینشان دورکردن اذیّت از میان راه است و حیا بخشی از ایمان به شمار می‌رود.»

همچنین در آن دو کتاب،[10] از عبدالله بن عمر ب چنین روایت شده است: رسول الله ج از کنار مردی از انصار گذشتند که برادرش را به رعایت حیا توصیه می‌کرد. ایشان فرمودند: «دَعْهُ فإِنَّ الحیاءَ مِنَ الإِیمانِ»؛ «او را رها کن، که حیا [بخشی] از ایمان است.»

و نیز[11] از عمران بن حصین روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «الحیاَءُ لا یَأْتی إلاَّ بِخَیْرٍ»؛ «حیا فقط خوبی می‌آورد.» و بنا بر روایتی: «الحَیَاءُ کُلُّهُ خَیْرٌ»؛ «تمامی [انواع] حیا خیر [و خوب] است.»

رسول الله ج از همه باحیاتر بودند؛ در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[12] از ابو سعید خدری س چنین روایت شده است: «کان رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم أَشَدَّ حَیَاءَ مِنَ الْعَذْرَاءِ فی خِدْرِهَا»؛ «پیامبر ج باحیاتر از دختر دوشیزه در پرده‌اش بودند.»

شرم و حیای بنده صفتی زیباست که مانع ارتکاب گناهان می‌شود، باعث می‌گردد که حقوق دیگران رعایت شود و به همین سبب، پیامبر ج فرمودند: «إذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنعْ مَا شِئْتَ»[13]؛ یعنی کسی که حیا نکند، هر نوع بدی و گناهی انجام خواهد داد، چون حیا مانع انجام گناهان می‌شود.

مهم‌ترین و واجب‌ترین حیا، حیا از الله ﻷ است؛ در جامع ترمذی و سایر کتاب‌های حدیثی از عبدالله بن مسعود س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «اسْتَحْیُوا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»؛ «از الله متعال، به درستی حیا کنید.» ما گفتیم: ای رسول الله! الحمد لله ما حیا می‌کنیم. ایشان فرمودند: «لَیْسَ ذَاکَ، وَلَکِنَّ الاسْتِحْیَاءَ مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ: أَنْ تَحْفَظَ الرَّأْسَ وَمَا وَعَى، وَالْبَطْنَ وَمَا حَوَى، وَلْتَذْکُرْ الْمَوْتَ وَالْبِلَى وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ تَرَکَ زِینَةَ الدُّنْیَا فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ اسْتَحْیَا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»[14]؛ «آن [حیای واقعی] نیست، بلکه حیای واقعی از الله، این است که سر و آنچه دارد [مانند گوش و ..] و شکم و آنچه دارد [همچون دل و ...] را حفاظت کنی و باید که مرگ و پوسیده‌شدن را به یاد آوری و کسی که آخرت را می‌خواهد، زینت دنیا را ترک می‌کند، پس کسی که این [امور] را انجام دهد، قطعاً از الله متعال به درستی حیا می‌کند.»

حفاظت سر و اعضایش شامل حفاظت گوش، چشم و زبان از محرّمات می‌شود. حفظ شکم  شامل حفاظت دل از پافشاری بر حرام و نیز حفاظت شکم از خوردن یا نوشیدن مال حرام و حفظ عورت از گناهان می‌شود. یکی از عالمان می‌گوید: همان اندازه که الله به تو نزدیک است، از او شرم و حیا کن و به همان اندازه که بر تو قدرت دارد، از او بترس.»[15]

الله متعال، حیای از خود را نصیب ما گرداند و ما را برای رعایت تقوا در پنهان و آشکار، توفیق دهد.



[1]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 4012؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 406، از طریق زهیر (ابن معاویه ابو خیثمه) از عبد الملک بن ابی سلیمان عرزمی، از عطاء و او از یعلی بن امیّه ... . رجال این روایت، ثقه و قابل اعتمادند. آلبانی آن را در «إرواء العلیل»، ج 7، ص 367 صحیح دانسته است.

[2]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1488؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 3556؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865 و دیگران، از طریق جعفر بن میمون انماطی، از ابو عثمان نهدی، از سلمان فارسی به صورت مرفوع. ترمذی این روایت را حسن و غریب می‌داند؛ و نک: صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 2638.

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 66؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2176.

[4]- سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1488؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 3556؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865 و دیگران، از طریق جعفر بن میمون انماطی، از ابو عثمان نهدی، از سلمان فارسی به صورت مرفوع. ترمذی این روایت را حسن و غریب می‌داند؛ و نک: صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 2638.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 130؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 313.

[6]- مسند احمد، ج 5، ص 213؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 1924، به روایت خزیمه بن ثابت عبسی. آلبانی / آن را در «إرواء الغلیل»، شمارۀ حدیث: 2005 صحیح دانسته است.

[7]- الصّواعق المرسلة، ج 4، ص 1499.

[8]- مدارج السّالکین، ج 2، ص 261.

[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 9؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 35.

[10]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 24؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 36.

[11]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5766؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 37.

[12]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3369؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2320.

[13]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3296.

[14]- مسند احمد، ج 1، ص 387؛ جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 2458؛ و سایر کتاب‌های حدیثی.

ترمذی می‌گوید: «این حدیث، غریب است، که آن را از طریق أبان بن اسحاق از صباح بن محمّد می‌شناسیم.»

حافظ منذری می‌گوید: «دربارۀ دبان و صباح، اختلاف وجود دارد. آلبانی آن را در «صحیح التّرغیب والتّرهیب»، شمارۀ حدیث: 3337 حسن لغیره دانسته است.

[15]- نک: جامع العلوم والحکم، ص 36.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد