سیمای تربیتی زن در اسلام بر سه رکن استوار است که دارای ابعاد زیبا و خاص به خود میباشد و از لطافتها و اسرار عمیق خلقت او است. این سه رکن به ترتیب عبارتند از:
زنانگی، راز جاذبیت خلقت زن و مفهومی تکاملی در اسلام است. همان مفهومی که مرد با آن به کمال میرسد از این جهت که مرد نیز بخشی از حیات انسانی است و بدون این مفهوم تا ابد ناقص خواهد بود و زن نیز کامل نمیگردد مگر به واسطه وجودی از جنس بشر با صفات مردانگی که او را محافظت کند و سرپرستیاش را عهده دار شود و زیبایی این به کمال رسیدن در کلام پروردگار مشهود است.
﴿هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ﴾ [البقرة: 187]
«آنها جامه عفاف شما و شما نیز لباس عفّت آنها هستید».
به همین دلیل اسلام به شدت از تشابه زنان به مردان نهی کرده است چرا که هویت واقعی و فطری زن در آن نادیده انگاشته میشود و توازن جنسی به هم میریزد و تکامل زن و مرد در کنار هم صورت نخواهد گرفت. زنانگی حقیقتی لازمه ادامه نسل است و نیز ضرورتی برای تشکیل بنای خانواده و پیش برد اهداف بشریت میباشد. از جهتی دیگر این زنانگی ویژگی لازم برای برپایی فرهنگ و ادامه تاریخ بشریت تا آنجا است که پروردگار اراده کند. تشابه زنان به مردان تهدیدی برای بشریت و به همزدن توازن اجتماعی موجود در جامعه خواهد بود. از پیامبر احادیثی در ارتباط با این مسئله روایت شده است چنان که فرمودهاند:
پروردگار در روز آخرت به سه کس نگاه نمیکند: کسی که مورد عاق والدین قرار گرفته است و زنی که خود را به شکل مردان درآورد و فردی که دیوث باشد و سه کس داخل بهشت نخواهند شد: کسی که مورد عاق والدین قرار گرفته است و کسی که دائم الخمر باشد و آن کس که بخشش خود را با منت همراه میسازد.35 در حدیث دیگر نیز میفرماید: سه گروه داخل بهشت نمیشوند: آن کس که دیوث است و زنانی که خود را به شکل مردان درآورند و کسی که دائم الخمر است.36 از ام المومنین عایشه ل نیز روایت شده است: پروردگار زنانی را که خود را به شکل مردان درمیآورند لعنت کرده است.37 تشابه زنان به مردان نیز ممکن است در پوشش، کلام و یا در طریقه راه رفتن باشد. عموماً این تشابه از طریق پرداختن به امور ظاهری صورت میگیرد و ممکن است با تغییر خلقت الله تعالی به واسطه جراحیهایی که زنانگی او را تغییر خواهند داد و بر آن اثرگذار خواهند بود انجام بشود و به همین واسطه وظیفه حیاتی او را تحت الشعاع قرار میدهد. تمامی این اعمال به نص احادیث حرام هستند و در تضاد با مقاصد شریعت قرار دارند، به همین دلیل اسلام هر گونه تشابه زنان به مردان را جایز نمیداند همچنان که تشابه به زنان را نیز بر مردان حرام کرده است. پیامبر در این خصوص میفرماید: معبود والا زنانی که خود را به شکل مردان درمیآورند و مردانی که خود را به شکل زنان در میآورند لعنت کرده است.38 در ارتباط با مشابهت در پوشش نیز میفرماید: پروردگار لعنت کرده است مردی را که لباس زن بپوشد و زنی را که لباس مرد بپوشد.39
پس زنانگی وجودی در جهت پیشبرد مقاصد اسلامی و تشریعی خواهد بود و هر آنچه سبب آسیب به این زنانگی بشود عامل ایجاد خلل در حقیقت بندگی و زندگی خواهد شد.
حیاء در مقابل تجاوز از حدود و ارتکاب به افعال ناشایست و وقیح قرار میگیرد. در واقع حیاء از جمله مقتضیات سرشت زنانگی است و عموماً عامل میل به سوی پوشیدگی خواهد بود چرا که زن به این واسطه وجود خویش را در خلوت و در اجتماع حفظ میکند. در واقع حیاء همچون جیوه است چنان که به محض قرار گرفتن در فضای باز متلاشی میگردد. از همین روی حیاء با برهنگی و عریان ساختن آنچه که نباید آشکار شود، جمع نمیگردد. پوشیدگی راز بقای حیاء و حیاء راز بقای زیبایی است چنان که تمام زیبایی گل مربوط به دروان غنچه بودن است و چون شکفته شود دستی آن را چیده و زیباییش را خواهد گرفت. همین گل تا زمانی زیبا است که به واسطهی برگهای سبز و خارهای تند پوشیده باشد. حیاء مفهومی عام در تمامی رفتارها، حرکات، سکنات و اقوال و افعال است و مصداق این سخن در کلام جامع و کامل پیامبر دیده میشود: (زشتی در هیچ یافت نمیشود مگر اینکه مقام و منزلت آن را پایین آورد و حیاء در هیچ یافت نمیشود مگر اینکه آن را نیکو میگرداند)40 و این حیاء در وجود تمامی افرادی که مسلمان هستند و دارای عقیده معین و فرهنگ و تمدن متمایز میباشند دیده میشود. به همین دلیل پیامبر ج حیاء را با ایمان همراه ساخته است و میفرماید: (به راستی که حیاء وایمان به هم پیوستهاند هر زمان یکی رفعت یابد دیگری نیز بالا میرود)41 و نیز میفرماید: (حیاء از ایمان است و ایمان سبب ورود به جنت خواهد شد و سخن زشت و ناروا از روی ظلم و بدرفتاری صادر میشود و ظلم نیز عامل ورود به آتش خواهد بود).42 پس از این حیاء را به اعمال روزانه، شیوه بندگی عملی و شناخت عظمت خالق یکتا مرتبط میسازد و میفرماید: (آنچنان که شایسته است از پروردگار خویش حیاء کنید چرا که هر کس به این شیوه از معبود بیهمتا حیاء کند، ذهن و فکر خویش را از وسوسههای شیطانی حفظ نموده است و از شهوات و هوای نفس دوری جسته است ومرگ و عذاب قبر را یاد خواهد کرد و هر کس که خواهان آخرت است زینت زندگی دنیوی را رها میسازد. هر کس چنین کند آنچنان که شایسته است حق حیاء را ادا کرده است).43
هدف از بیان این احادیث معرفی حیاء به عنوان یکی از اهداف مهم شریعت بود تا به این واسطه در زمره مهمترین اصول کلی اخلاقیات در اسلام قرار گیرد. از دیدگاه اسلام زن و مرد ملزم به داشتن حیاء هستند و این مسئله یک ویژگی اخلاقی عام است گرچه وجود آن در زن بارزتر میباشد. از دیدگاه اسلام زن دارای ظرافتها و زیباییهایی است که در مردان دیده نمیشود و به همین دلیل بسیاری از اعمالی که خاص به زنان است به مردان تعلق نمییابد وتمامی این موارد در جهت محقق ساختن وجود حیاء در نهاد زنان مسلمان میباشد. بنابراین تمامی قوانینی که مربوط به رفتارهای جسمی، حرکتی و یا صوتی است در همین راستا قرار میگیرد. یکی از این موارد پوشش ظاهری است که خالق یکتا در قرآن کریم بر زنان فرض گردانیده است و میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59]
«ای پیامبر به همسران و دختران خود و به زنان مومن بگو که رداهای خود را جمع و جور بر خویش فرو افکنند تا اینکه بازشناخته شوند و در نتیجه مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. خداوند پیوسته آمرزنده و مهربان است».
سنت نبوی نیز به تفصیل این مسئله پرداخته است.
(هیچ زنی نیست که لباس خویش را در غیر از خانه خود بیرون آورد مگر اینکه به این واسطه پرده میان خود و خدایش را دردیده است).44
و نیز میفرماید:
(هر زمان زنی در غیر از خانه خویش، خود را برهنه سازد پروردگار پوشش (ستر) وی را از او برخواهد گرفت).45
حجاب در حرکت نیز شامل تمامی رفتارهایی است که آن ذات بیهمتا بر زن واجب گردانیده است و یا او را از انجام این افعال برحذر داشته است. مواردی همچون استواری در گام برداشتن و نماز خواندن و پرهیز از با ناز و کرشمه راه رفتن در حضور نامحرم در این گروه جای دارند.
پروردگار میفرماید:
﴿وَلَا یَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِیُعۡلَمَ مَا یُخۡفِینَ مِن زِینَتِهِنَّۚ﴾ [النور: 31]
«و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود».
و نیز به دلیل آشکار گشتن آنچه که نباید در رکوع و سجود، زن را از امامت مردان برحذر میدارد.
حجاب صوتی به آوازخوانی نغمههای صوتی خاص و با ناز سخن گفتن تعلق میگیرد و وابسته به خود صدا نیست و این چنین زنان از اذان دادن و قرائت قرآن در محضر مردان غیر محرم منع شدهاند و به طبع از آوازه خوانی و نازک کردن صدا با هدف تأثیرگذاری بر مردانی غیر از همسر خود نیز منع گشتهاند. تمامی این موارد از مقدمات زنا است و همه این معانی در این آیه از قرآن کریم جمع شده است:
﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾ [الأحزاب: 32]
«پس نازک و نرم (با مردان) سخن مگویید مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد (بلکه متین) و درست و نیکو سخن گویید».
همه این موارد میبایست در جهت حفظ حیای زنان مسلمان رعایت بشود و ایشان را از فتنههای اخلاقی که دروازه تمامی بدیها است حفظ نماید، و این چنین حجاب در اسلام در تمامی افعال و اقوال و حتی در نماز شکلی از بندگی به خود میگیرد. به همین دلیل نیز پیامبرنماز زنان در خانه خویش را بهتر وبرتر میداند حال اینکه مردان میبایست در مسجد نماز بگزارند و در این باره میفرماید: نمازگزاردن زنان در اتاق خویش از نماز ایشان در پذیرایی بهتر است و اگر در اتاقی که ویژه نگهداری اشیای گرانبها است نماز بگزارند برای ایشان بهتر از زمانی است که در اتاق خود باشند.46
ایشان همچنان در حدیثی دیگر میفرمایند: اگر زنان در اتاق خویش نماز بخوانند بهتر از آن است که در پذیرایی خانه خود باشند و اگر در پذیرایی نماز بخوانند از نماز خواندن ایشان در ایوان بهتر خواهد بود واگر در ایوان خانه خود نماز بخوانند بهتر از آن است که در مسجد نماز بگزارند.47
از ام حمید همسر ابی حمید ساعدی روایت شده است ایشان نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا دوست دارم با شما نماز بخوانم. ایشان پاسخ داد: میدانم که دوست دارید با من نماز بخوانید اما نمازگزاردن شما در اتاق خود بهتر از نمازخواندن در اتاق پذیرایی منزلتان خواهد بود و نماز در پذیرایی منزل از نماز در ایوان خانه بهتر است و نماز در ایوان خانه نیز بهتر از نمازی است که در مسجد قوم شما باشد و نماز در مسجد قوم خود بهتر از نمازگزاردن در مسجد من است. ام حمید اجابت کرد و مسجدی در نزدیکترین بخش به اتاق وی برای او ساخته شد، او در آن مسجد نماز میخواند تا آن زمان که مرگ را دریافت و به دیدار معبود خویش شتافت.48
تمامی این پوششها در عادات و عبادات به جهت حفظ زیبایی حیا است، همان هدفی که سری از اسرار ظرافتهای زنانه را تشکیل میدهد.
به واسطه همین نصوص و اهداف، انسان هوشیار با قیاس میان تعریف واقعی از زن مسلمان و وضعیت زنان کنونی میزان مخالفت با شریعت را درک میکند. بنگر چه اندازه از وضعیت زنان مسلمان امروزه که در اماکن عمومی و خیابانها دیده میشود از تقلیدات و عادات یهودیان و نصاری گرفته شده است. این حقایق حتی بر جاهلترین افراد پوشیده نیست. امروزه حتی بسیاری از زنانی که خود را متدین میدانند- به ویژه آنان که به تازگی ازداوج کردهاند- با نهایت عشوهگری و همراه با ناز و کرشمه دوشادوش همسران خویش از خانه خارج میشوند و گویی که ارتباط میان آن دو صرفاً یک عقد شرعی است تا در جهت عادی جلوه دادن بیمبالاتی اخلاقی عمل کند حال چه رسد به مردان و زنانی که از اصول آموزههای دینی خود به کلی فاصله گرفتهاند.
مادر بودن در اسلام مفهومی خاص است و دیگر مفاهیم نیز چون خانواده، پدر، فرزند، عمو، دایی و... این چنین هستند و آن کس که گمان میکند ذکر چنین مفاهیمی در قرآن و سنت صرفاً از دیدگاه بیولوژی تناسلی است به خطا رفته است. در حقیقت تمامی این اصطلاحات یک سری مفاهیم تعبدی هستند. هر دو مفهوم پدر و مادر بودن مفاهیمی بیولوژی میباشند که دلالت بر جنسیت دارد. جنسیتی که میان انسان و سایر چهارپایان و حیوانات اهلی و وحشی مشترک است! در واقع مفاهیم موجود در خانواده از دیدگاه اسلامی بر جنبهای از مفهوم رحم دلالت دارند. رحم نیز اصطلاحی قرآنی و اصیل، مشتق شده از واژه رحمت است که بر مفهومی مقدس در اسلام دلالت میکند. این مفهوم مقدس نوعی رابطهی تعبدی است که بر مبنای تمایلات جنسی مبتنی بر اصول شرعی مردم را به هم مرتبط میسازد و هیچ اصل و فرعی در آن داخل نمیشود مگر اینکه حاصلی از یک عقد شرعی کامل باشد. به همین دلیل شخصی که از طریق روابط نامشروع صاحب فرزند شده است پدر محسوب نخواهد شد و نیز از همین روی جایز نیست فرزند چنین شخصی به لحاظ ارث و نسب به پدر نسبت داده شود چرا که پدر در اسلام کسی است که به طریقه شرعی صاحب فرزند شده باشد. در واقع معبود یکتا، رحم را عامل به هم پیوند دادن اعضای خانواده در اسلام و نوعی مفهوم بندگی میداند. بنابراین کنار نهادن آن به واسطهی تغییر و جایگزینی و یا عدم ارتباط با هم، به هیچ وجه جایز نیست. بلکه رحم و مروت همچون سایر اعمال تعبدی موجب تقرب به پروردگار خواهد بود و جایگاه این عمل عبادی در قرآن به تقوا پیوند خورده است چنان که میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا١﴾ [النساء: 1]
«ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست میکنید و درباره ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست».
پیامبر ج نیز در حدیثی قدسی روایت میکند: من رحم را آفریدم و اسمی از اسامی خود را برای آن برگرفتم. پس هر کس آن را وصل کند وی را متصل به (خویش) میکنم و هر کس آن را قطع گرداند (رابطه وی را با خود) قطع میکنم و هر کس آن را از ریشه جدا سازد و دور افکند به کلی وی را طرد خواهم کرد.49
و نیز میفرماید:
رحم صفتی از صفات خداوند رحمان است و خالق یکتا میفرماید: هر کس تو را وصل کند وی را به خویش متصل گردانم و هر کس تو را قطع کند رابطه خویش را با او قطع کنم.50
واژه "شجنه" در حدیث مذکور به معنای بخشی از شبکهای به هم پیوسته همچون شبکه عروق و یا انشابات شاخههای یک درخت است. در صحیح مسلم روایت شده است که پیامبر در این باره فرمود: رحم معلق به عرش است و چنین میگوید: هر کس مرا وصل کند خداوند وی را به خود متصل خواهد کرد و هر کس مرا قطع گرداند خداوند او را از خود خواهد گسست.51
پس مفهوم رحم فراتر از تکهای گوشت در جسم زن برای حمل جنین است و در واقع دلالت بر ارتباطی تعبدی میان افراد خانواده دارد. همین مسئله جدای از تمامیِ اشکال نابودی فرهنگی که مسلمانان در هر مکان و زمان به آن دچار هستند راز قوت و پایداری بنای خانواده در فرهنگ اسلامی و در طول تاریخ بوده است.
رحم به لحاظ ساختار بیولوژی غشایی جنینی است واز نظر لغوی به واژه رحمت باز میگردد. مادر با حمل فرزند خویش این معنی را درک میکند و همین امر موجب لطف و محبت وی خواهد بود. واژه "رحمه" برگرفته از صفات رحمان و رحیم است. صفات خداوند بلندمرتبهای که مخلوقات را آن گونه که بخواهد میآفریند. دکتر عبدالوهاب المسیری تحلیلی دقیق از روی نهادن تدریجی زنان در جوامع عربی به سوی نابودی بنیان خانواده از طریق گرایش به مدلهای غربی ارائه میدهد، او مینویسد: (جامعه غربی که صهیونیسم آن را حمایت میکند تلاش در جهت تفکیک جامعه عربی و اسلامی به لحاظ سیاسی و فرهنگی دارد و تمامی تلاش خود را متوجه زنان جامعه ما ساخته است. جامعه غربی در تقابل نظامی با کشورهای جهان سوم به این نتیجه رسیده است که این شیوه تقابل شیوهای طاقت فرسا و زمانبر خواهد بود. بنابراین تفکیک تنها راهکار موثر میباشد. جامعه غربی به این نتیجه رسیده است که پیروزی کشورهای جهان سوم به مقاومت و تمسک آنان به اصول دینی و اخلاقی والا باز میگردد که عامل شکلگیری بنیان خانوادهای پایدار در جامعه میشود. غرب قادر نخواهد بود به سیستم ارزشها، هنجارها، خصوصیات قومی اجتماعی، پیشینه تاریخی و عوامل حفظ هویت و فرهنگ آنان دسترسی پیدا کند و آن را تغییر دهد. بنابراین خانواده را نشانه میرود که اصل اساسی اجتماع است و مادر نیز مهمترین رکن بنیان خانواده میباشد. به همین دلیل نظام جهانی جدید تمام تمرکز خود را معطوف به زنان کرده است. در واقع خطابی که امروزه ویژه زنان است خطابی تفکیکی است و هدف آن نیز ایجاد نگرانی، تشویش و عدم اعتماد به نفس در زنان از طریق تشویق به تحقق یافتن هویت ایشان در خارج از حصار خانواده است. بنابراین با گسستن زن از خانواده، محور این بنیان نیز از بین خواهد رفت و همراه با آن مهمترین دژ بر علیه نفوذ و سلطه استعمار غربی از میان میرود.52
از همین روی پروردگار میفرماید:
﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ وَفِصَٰلُهُۥ فِی عَامَیۡنِ أَنِ ٱشۡکُرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیۡکَ إِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ١٤﴾ [لقمان: 14]
«و ما به هر انسانی سفارش کردیم که در حقّ پدر و ما در خود نیکی کن به خصوص مادر که چون بار حمل فرزند برداشته و تا مدّت دو سال که طفل را از شیر باز گرفته (هر روز) بر رنج و ناتوانیش افزوده است، (و فرمودیم که) شکر من و شکر پدر و مادرت بجای آور، که بازگشت به سوی من خواهد بود».
پروردگار انسان را به احسان نسبت به پدر و مادر توصیه میکند اما مادر را با ذکر وظایف بیولوژی و نفسی و تربیتی او خاص میگرداند و به این ترتیب زن از مرد متمایز میگردد.
ابوهریره نیز در روایتی از پیامبر میفرماید: مردی نزد ایشان آمد و پرسید: ای پیامبر چه کسی شایسته است که با او بهتر رفتار شود؟ ایشان فرمود: مادرت وآن مرد دوباره پرسید: پس از او؟ پیامبر پاسخ داد: مادرت و بار دیگر تکرار کرد: پس از او؟ ایشان فرمود: مادرت، آنگاه پرسید: پس از او؟ پیامبر ج پاسخ داد پدرت.53
بنابراین مادر بودن در اسلام زیباییهای خاص به خود را دارد که بر معیارهای تربیتی ویژه تحقق مییابد تا بستر اجتماع از محبت و لطافت لبریز شود، نوعی تعادل روانشناسی در روابط بین نسلها را به دنبال داشته باشد و عامل تقویت بافت اجتماعی امت گردد.
35- احمد و حاکم و نسائی از ابن عمرو این حدیث را روایت کرده کردهاند و آلبانی آن را در صحیح جامع تحت عنوان حدیث شماره 3071 ذکر کرده است.
36- طبرانی از عماربن یاسر این حدیث را روایت کرده است و آلبانی آن را در صحیح جامع صغیر در حدیث شماره 3062 ذکر کرده است.
37- ابوداوود این حدیث را ذکر کرده است و آلبانی آن را در صحیح جامع حدیث شماره 5096 آورده است.
38- احمد، ابوداوود، ترمذی و ابن ماجه از ابن عباس این حدیث را روایت کردهاند وآلبانی در صحیح جامع با شماره 5100 آن را ذکر کرده است.
39- ابوداوود و حاکم از ابیهریره این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی در صحیح جامع با شماره 5095 این حدیث را ذکر کرده است.
40- احمد و ترمذی و ابن ماجه از انس این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی در صحیح جامع شماره 5655 آن را ذکر کرده است.
41- حاکم و بیهقی از ابن عمر این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی در صحیح جامع شماره 1603 آن را ذکر کرده است.
42- ترمذی و حاکم و بیهقی از ابی هریره این حدیث را روایت کردهاند چنان که ابن ماجه و حاکم و بیهقی از ابیبکره روایت نمودهاند و نیز طبرانی و بیهقی از عمران بن حصین روایت کردهاند. آلبانی آن را در صحیح جامع با شماره 3199 ذکر کرده است.
43- احمد، ترمذی، حاکم و بیهقی از ابن مسعود این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی آن را حسن میداند و در صحیح جامع با شماره 935 این حدیث را ذکر کرده است.
44- ابوداوود و ترمذی از ام المومنین عایشه این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی در صحیح جامع با شماره 5692 آن را ذکر کرده است.
45- احمد، طبرانی، حاکم و بیهقی از ام سلمه این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی در صحیح جامع با شماره 2708 آن را ذکر کرده است.
46- ابوداوود از ابن مسعود و حاکم از ام سلمه این حدیث را روایت کرده اند. به حدیث شماره 3833 در صحیح جامع رجوع شود.
47- بیهقی در کتاب سنن خود از ام المومنین عایشه این حدیث را روایت کرده است. به حدیث شماره 5039 از صحیح جامع رجوع شود.
48- احمد و طبرانی این حدیث را روایت کردهاند و هیثمی در مجمع الزوائد مینویسد: و افرادی که در روایت احمد آمدهاند افرادی موثق هستند به غیر از عبدالله بن سوید انصاری و ابن حبان او را توثیق میکند و به همین دلیل ابن حجر در فتح الباری مینویسد: و اسناد روایت احمد حسن است.
49- احمد و ابوداوود و ترمذی و حاکم از عبدالرحمن بن عوف این حدیث را راویت کردهاند چنان که حاکم از ابی هریره نیز روایت میکند. به حدیث شماره 4314 در صحیح جامع رجوع شود.
50- بخاری این حدیث را روایت میکند.
51- مسلم این حدیث را روایت میکند.
52- دکتر عبدالوهاب المیسری: ما بین حرکة تحریر المراة و حرکة التمرکز حول الانثی: رویة معرفیة، چاپ شده در مجله منعطف مغرب، ص 93، شماره 15-16/ سال 2000.
53- متفق علیه.