ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بیشترین سوالی که در سال گذشته با من مورد مناقشه قرار گرفته این بود که: (آیا الحاد پدیدهای در جوامع اسلامی ما میباشد؟) من از آن موقع تا کنون به هنگام ارائه جواب، حریص هستم که اندیشهی سوالکننده و توجه او را از دایره تنگ اصطلاح (الحاد) به دایرهای بزرگتر منتقل نمایم تا کمک کند کهه تصوری همهجانبه از این مشکل و فهمی روشمند از آن داشته باشد که همین امر به یک بررسی دقیقتر و واقعیتر از برآورد حجم و سطح انتشار آن نیازمند است...
چرا که الحاد درواقع نتیجهی تلنبارهایی از شبهات، تردیدها و موضعگیریهایی است که شخص متأثر از آنها، چنان یقینی ندارد که بواسطهی آن، تاثیر منفیاش بر ایمان خود را دفع نماید و دارای منهج معرفتشناسانه و انتقادی نیست تا مانعی از ورود او در منجلاب آنها شود و نیز شناخت تفصیلی به شریعت ندارد تا بواسطه آن به تفاصیل اموری که بر او مشتبه شده پاسخ گوید لذا این ایرادات و شبهات، او را مدتزمانی در دایرهی حیرت و سردرگمی و تشویش میاندازد سپس در پرتگاه انکار نبوت و وجود خدا میافکند.
و اگر او با روشمندی معرفتشناسانهای دقیق و با یقینی که به هنگام تشویش بدان پناه میبرد به حل آن ایرادات بپردازد از این دایرهی گسترده، وارد دایرهی تنگ الحاد نمیشود.
بر همین اساس، هر کس که میخواهد مشکل الحاد را حل نماید و از حجم انتشار آن بکاهد و دایرهاش را تنگتر گرداند میبایست بخش زیادی از اهتمام و توجهش را به دایرهی گستردهای که میتوانیم آنرا (مقدمات الحاد) بنامیم اختصاص دهد؛ دایرهای که تعداد بسیار زیادی از منسوبین به اسلام از آن تاثیر پذیرفتهاند و میتوانیم آنرا به پدیده توصیف نماییم برخلاف الحاد صریح که حجم انتشار آن - در این مرحله - بخاطر ناتوانی ملحدین از اعلان وجودشان در تعدادی از جوامع اسلامی دشوار است، لذا آنها به نوشتن با نامهای مستعار پناه میبرند در نتیجه، حسابهای اینترنتی آنها با حسابهای الحادی که خارج از جوامع اسلامی نوشته میشوند در هم میآمیزد اما امر روشن اینست که نسبت الحاد رو به فزونی میباشد.
آنچه در اثنای سخن از مقدمات الحاد شایان ذکر است اینکه لازم نمینماید تمام کسانی که در این مقدمات گرفتار آمدهاند به الحاد صریح یا ربوبیت (دئیسم) - که پیروانش منکر ادیاناند ولی به وجود خالق اعتراف میکنند - رسیده باشند زیرا ممکن است که برخی از آنان، سردرگم و مضطرب در دایرهی مقدمات باقی بمانند بدون اینکه دیانت یا رسالتی را انکار کنند بلکه حتی امکان دارد که از اسلام و پیامبر ج اما با یک روشمندی منحرف به دفاع بپردازند گرچه در دایرهی مقدمات هستند، و ممکن است که مردم بسیاری که از اسلام و دلایل آن شناختی ندارند ملحد شوند ولی او با وجود انحرافش در باب ثوابت و روشمندی استدلال کماکان به درستی اصل اسلام مطمئن باشد، اما بسیاری از پیروان جاهلش برخلاف او به انکار کامل روی آورند پس از آنکه بنیان تعدادی از مسلّمات صحیح را که بدانها ایمان داشتند ویران نمود، و بعد از آنکه جرأت رد نصوص صحیح و تخطئهی اجماعهای ثابت را به راحتی بدانها داد، و این امر به وفور از کسی مثل عدنان ابراهیم دیده میشود که به سبب او، تعداد زیادی در تاریکیهای کفر صریح افتادهاند با اینکه در آغاز بر این اساس از او پیروی کردند که نمونهی قابلفهمتر و درستتری از اسلام است، و اگر من با چشم خود نمیدیدم حالات الحادی بسیاری را که افراد میگفتند آغاز الحادشان از عدنان ابراهیم بوده است تصور نمیکردم که مسئله به این حد برسد، شما میتوانید از افراد آگاه در این امر سوال کنید و میزان موافقت یا مخالفت آنها با گفتههای مرا بسنجید.
منظور از مقدمات الحاد چهار چیز است:
اول: انکار ثوابت شرعی یا تردیدافکنی در آنها بدون انکار اصل اسلام.
به عنوان مثال:
انکار حجیّت سنت، و انکار برخی حدود شرعی مورد اجماع همانند حد رجم (سنگسار) زانی متأهل، و شکاندازی در مورد منزلت صحابه ش، و همچنین تکذیب برخی اخبار نبوی صحیح و صریح که به حد تواتر رسیدهاند یا اینکه صحابه و تابعین آنرا با قبول، تحقیق و رضایت دریافت نمودهاند، همانند خبر دادن از نزول عیسی مسیح ÷ در آخر زمان، خبر از آزمایش قبر و موارد دیگر. البته باید مسئلهای مهم لحاظ گردد و آن اینکه انکار این اخبار و احکام در برههی معاصر با انکار برخی از آنها در چارچوب مذاهب اعتقادی اسلامیِ مخالف با اهل سنت فرق دارد چرا که خاستگاه انکار آن مذاهب، نگرشی معرفتشناسانه است که ابواب دین را در برمیگیرد بر خلاف انکار معاصر که غالبا ناشی از اضطراب و تشویش منهجی، بیثباتی معرفتشناسانه و تاثیرپذیری از فشار ارزشهای وارداتی است.
دوم: تأثیرپذیری از مفاهیم فکری غربیِ مخالف با ثوابت اسلام، همانند مفهوم آزادی در نظرگاه غرب با تمام تفاصیل و دنبالههای آن، هرچند که برخی صورتهای صحیح آن با اسلام تعارضی نداشته باشد، یا مثل پذیرش روشهای معرفتشناسانهای که با نصوص وحی و مقاصد آن مغایرت دارد همچون غلو و افراط در مورد روش علمی تجربی و مقدم داشتن آن بر وحی در صورت بروز تعارض، این امر در پذیرش تعدادی از نظریههایی که با صریح قرآن و سنت صحیح در تضاد است پدیدار میگردد.
سوم: تشویش در موضعگیری در قبال منابع شرعی دریافت نصوص و نیز در برابر روشمندی استدلال ضابطهمند به اصول شرع.
به عنوان مثال: فرو ریختن دیوار اجماع، به رسمیت نشناختن هرگونه روشمندی میراثی/شرعی به منظور تعامل با نصوص شرع همانند قرار دادن شرط موافقت با تفسیر نص قرآنی با اقتضای خطاب عربی، همچنین ارجاع متشابه به محکم، تکیه بر سنت به عنوان مفسر قرآن و تبیینگر مجمل آن و موارد مشابه دیگر.
چهارم: موضعگیری منفی در قبال علوم شرعی و نیز در برابر (عموم) علمای مسلمان متخصص در علوم شرعی بویژه: علمای صحابه، تابعین، ائمهی بزرگ، و بزرگترین محققان تابع آنان، کاستن از شأن و منزلت و ارزش اجماعشان و روشمندی تعامل آنان با نصوص، همچنین از تخریب دستاوردهای علمی آنان در صورت تعارض با هر اندیشهای که مخالفشان خواستار اثبات آنست حتی اگر این مخالف جوانی باشد که به اندازهی طالب علم مبتدی هم چیزی از علوم شریعت و اصول زبان عربی نداند با این حال او را میبینی که چنان، ادعای علم و بزرگی میکند که تخطئهی مجموع علمای بزرگ در مقابل فهم او از نص شرعی آسان میگردد، که میتوان نمونههای بسیاری از این دست خاطرنشان ساخت. لذا بر اساس آنچه پیشتر گفته شد از مهمترین ابوابی که سبب آشفتگیهای منتهی به الحاد یا در بسیاری اوقات، انکار ادیان شده است باب حجیت سنت نبوی، جایگاه آن و مبیّن بودنش برای قرآن کریم میباشد به همین دلیل، اثبات این باب و اصلاح نگرشهای اشتباهی که در قبال آن پدید آمده است حمایت از اصل اسلام به شمار میرود.
﴿وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ﴾.