ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اثبات صحت و درستی نص آنچه که پیامبر ج درباره لزوم پیروی از سنتش فرموده است نیازمند علمی خاص به راویان، اسانید و قواعد علم حدیث است اما امور بسیاری هستند که از وی با نقل متواتری ثابت شدهاند که به این علم خاص نیازی ندارد و هر کسی که خودش را به علم شرعی منسوب میکند اختلافی در این ندارد که آنها، از پیامبر ثابت است و آن امور، به بالاترین درجهی تواتر نزد بشریت میرسد طوریکه هیچ کسی جز سفسطهگران و امثال آنها در آن به مخالفت نمیپردازد، همانند اختلاف بر سر وجود شخص مسیح، وجود فرعونهای مصر در تاریخ و موارد مشابه دیگر.
آنچه که از پیامبر ج به تواتر رسیده است همانند اینکه پنج بار در شبانهروز در قالب سجده و رکوع و نشستن و برخاستن و تکبیر و تشهد با مردم نماز میخواند و اینکه در روز نهم ذیالحجة (عرفه) میایستاد، یا در أیامالتشریق، رمی جمرات میکرد یا امور دیگری که هزاران نفر از مردم آنرا مشاهده کردهاند و بدان عمل نمودهاند و نسل بعد با مشاهده آنها بدان عمل نمودهاند، تمامی اینها از بالاترین مراتبی بشمار میرود که نزد بشر از طریق تواتر میتوان اثبات کرد و به هیچوجه وقوع تواتر را نمیتوان انکار کرد مگر اینکه اعتبار خبر را بعنوان منبعی برای معرفت ملغا نمود که این امر نیز انکار حقایق و چیزهایی است که انسان از خودش ضرورتاً میبیند.
کما اینکه ابنحزم / در کتابش «الإحکام» پیرامون خبری سخن گفته است که تعداد بسیاری از تعداد بسیاری دیگر نقل نمودهاند تا به پیامبر ج میرسد: «و این خبریست که هیچ دو مسلمانی در لزوم پایبندی و پذیرش آن و نیز اینکه حقیقتی قطعی میباشد در آن اختلافی ندارند چرا که به مانند آنست که میدانیم این همان قرآنی است که محمد ج آورده است و از طریق آن به صحت بعثت پیامبر پی میبریم و از رهگذر آنست که از تعداد رکوع هر نماز و تعداد نمازها و بسیاری از احکام زکات و اموری دیگر آگاه میشویم که تفسیر آن در قرآن نیامده است و در کتاب «الفصل» پیرامون آن سخن گفتهایم و بیان داشتهایم که این برهان، صحیح است و چگونگی آنرا بیان نمودهایم و روشن ساختهایم که ضرورت و طبیعت (آن) قبولش را واجب میسازد و بوسیله آن، چیزهایی از سرزمینهای مختلف را میدانیم که مشاهده نکردهایم و از انسانهای پیش از خود همانند پیامبران، دانشمندان، فلاسفه، پادشاهان، رویدادها و تألیفات باخبر میشویم، و هرکس که این را انکار کند به مثابهی کسی است که آنچه را که با حواس اولیه درک میشود انکار نماید و فرقی ندارد، و برایش لازم مینماید که باور نکند پیش از او، زمانی وجود داشته یا پدر و مادرش پیش از او بودهاند یا از یک زن متولد شده است».[1]
غزالی / در کتاب «المُستصفی» گفته است: «اما اثبات اینکه تواتر افادهی علم میکند امری مشخص است بر خلاف فرقهی سُمنیه که علوم را در حواس محدود کردهاند و تواتر را انکار نمودهاند، و این محدود ساختن آنها باطل است.. سپس هیچ عاقلی در این شک نمیکند که در دنیا، شهری به نام بغداد وجود دارد هرچند که وارد آن نشده باشد، و در وجود پیامبران † بلکه حتی در وجود شافعی و ابوحنیفه و حتی وجود حکومتها و رویدادهای بزرگ تردیدی نمیکند. پس چون گفته شود اگر این امر ضرورتا معلوم میبود با شما مخالفت نمیکردیم در جواب میگوییم: کسی که با این مسئله مخالفت کند درحقیقت با زبانش (نه با دلش) و یا بخاطر سردرگمی عقلی یا از روی عناد مخالفت میکند و انکار این امر از تعداد بسیاری صادر نمیشود که معمولا انکار و عنادشان نسبت به آنچه دانستهاند محال باشد».[2]
و چون این امر ثابت شد پس بواسطه بسیاری از آنچه که با تواتر از پیامبر ج نقل شده است میتوانیم حجیت سنت و جایگاه آن را از چندین وجه ثابت نماییم که إنشاءالله به بزودی ذکر خواهد شد.
یادآوری:
مقصود از تواتری که در این باب بیان میگردد همان چیزیست که بسیاری از متأخرین آنرا تواتر معنوی مینامند هرچند که ممکن است نزد برخی از متقدمین، تواتر لفظی نامیده شود همانطور که خطیب بغدادی در «الفقیه والمتفقه» گفته است: «تواتر، دو نوع است؛ یکی از آنها تواتر از طریق لفظ است و دیگری: تواتر از طریق معنا میباشد.
اما تواتر از طریق لفظ: همانند خبر خارج شدن پیامبر ج از مکه به مدینه، وفات و دفن وی در مدینه، و آنچه از مسجد و منبر وی، از تکریم پیامبر بر اصحابش و دوست داشتن آنها، مخالفتش با ابوجهل و سایر مشرکان، تعظیم و بزرگداشت قرآن توسط پیامبر و نیز تعداد نمازها، رکعات، ارکان و ترتیب آنها، فرض بودن زکات، روزه، حج و موارد این چنینی روایت شده است.
اما تواتر از طریق معنا اینست که جماعت بسیاری که هر کدام از آنها، علم به خبر خود دارند حکمی غیر از آن چیزی را روایت کنند که دیگری روایت مینماید اما همگی روایتها دربرگیرنده معنای واحدی میباشد لذا این معنا به منزلهی تواتر لفظی خبر میباشد، مثل آن که جماعت بسیاری، عمل کردن صحابه به خبر واحد را روایت کردهاند درحالیکه احکام، مختلف و احادیث، متفاوت است ولی همگی آن روایات، شامل عمل به خبر واحد عدل میباشد، و این یکی از شیوههای معجزات رسولخدا ج است چنانکه تسبیح نمودن شنها در دستانش از وی روایت شده است و نیز نالهی درخت خرما برای وی، جوشیدن آب از میان انگشتان او، تبدیل نمودن غذای اندک به زیاد، سخن گفتن حیوانات با وی و امور مشابه دیگر که تعدادشان بسیار است روایت شده است».[3]
این همانست که خطیب بغدادی / آنرا تواتر لفظی نامیده و مثالهایی برای آن بیان نموده است اما نزد بسیاری از متأخرین، تواتر معنوی بهشمار میرود.
انواع اخبار متواتر که حجیت و مکانت سنت در اسلام را اثبات میکند
میتوان اخبار متواتر که حجیت و جایگاه سنت در اسلام را اثبات مینماید به چند نوع تقسیم نمود:
نوع اول: تواتر اخبار غیب از پیامبر ج
علمای مسلمان به تدوین اخبار غیبیای که رسولخدا بیان فرموده است عنایت ورزیدهاند و آنچه از آن رویدادها در گذر تاریخ روی داده را دنبال نمودهاند و آنها را از مهمترین دلایل نبوتش برشمردهاند و کسی از اهل علم با اخبار و وقوع این رویدادهای خبر دادهشده از پیامبر مخالفت نکرده است و احادیثی که علماء در این مسئله تدوین نمودهاند بسیار است، و هر کس «دلائل النبوة» بیهقی، «البدایة و النهایة» ابنکثیر و دیگر کتابهایی که به ذکر نشانههای نبوت از جهت روایت و خبر توجه نشان داده را مطالعه کند از پیوستگی این اخبار و قوت اسانید آن تعجب میکند.
وجه دلالت احادیث غیبی بر حجیت سنت:
خداوند متعال در کتابش خبر داده که تنها او دانای غیب است و هیچ کس را از غیب خود آگاه نمیکند مگر پیامبری که خدا از وی خشنود باشد. بر این اساس دانسته میشود که اخبار غیبی که پیامبر ج میگوید، از جانب الله متعال است لذا وحی از جناب خداوند است و این وحی از آن نوعی نیست که در نص قرآن ذکر شده باشد.
و عجیب اینست که منکران سنت برای ابطال سنت به وجود اخبار غیبی در کتابهای حدیثی استدلال میکنند - نه بر این اساس که وحی هستند - چنانکه میگویند: خداوند در کتاب ارزشمند خود خاطرنشان ساخته که هیچ کسی بجز او، غیب نمیداند حال آنکه اهل سنت از پیامبر ج ذکر میکنند که او غیب میداند و دلیل آن، احادیث اخبار غیبی است که در کتابهایشان روایت میکنند در نتیجه، سنت باطل است!
این، استدلالی فاسد است چرا که خداوند أ در کتابش اثبات نموده است که رسولانش را بر غیب مطّلع میسازد و معنایش این نیست که آنان را بر تمام غیب مطلع مینماید زیرا بخشی از غیب هست که مختص خداوند متعال است و سنت بر این غیبی که تنها از خصوصیت الله میباشد تأکید نموده است چنانکه در حدیث جبرئیل ÷ از کتاب بخاری و مسلم ثابت است که او از پیامبر در بارهی قیامت پرسید و وی پاسخ داد: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» «در مورد زمان آمدن قیامت، من داناتر از شما نیستم».
از پیامبر ج به تواتر رسیده که احادیثی را از پروردگارش روایت نموده است و آن احادیث را با قول: (قال الله تعالی) آغاز کرده است یا راوی آن میگوید: (فیما یرویه عن ربه أ).
بخش زیادی از این احادیث به صحت رسیده است تا جاییکه برخی معاصرین - از جمله شیخ مصطفی عدوی در کتابش «الصّحیح المسند من الأحادیث القدسیة» - با جمعآوری آنها 185 حدیث قدسی را گرد آوردهاند که ما در اینجا برای رد بر منکران به تکتک این احادیث استدلال نمیکنیم بلکه به مجموعشان استدلال مینماییم که در اینکه پیامبر ج سخنی را به پروردگارش نسبت میدهد که در نص قرآن نیامده است افادهی تواتر معنوی میکند.
وجه دلالت آن بر وحی بودن سنت، امری ظاهر و آشکار است چرا که راهی برای شناخت آنچه خداوند فرموده است بجز وحی وجود ندارد.
نوع سوم: تواتر بیان پیامبر ج برای قرآن
در این مورد، به اندازهی کافی در فصلهای پیش سخن گفتیم.