اثبات توجهورزی به سنت از رهگذر مراحل زمانی
اول: توجهورزی به سنت در زمان نبوت
با صحیحترین اسانید و از طُرق بسیار زیادی که افادهی قطع و یقین میکند از پیامبر ج ثابت شده است که فرمود: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ»[1] «هر کس بر من دروغ ببندد باید جایگاه خودش را در آتش دوزخ آماده نماید». و نیز فرموده: «لَا تَکْذِبُوا عَلَیَّ فَإِنَّهُ مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ فَلْیَلِجْ النَّارَ»[2] «بر من دروغ نبندید چون هر کس که بر من دروغ ببندد باید به آتش دوزخ درآید». و همچنین فرموده است: «إِنَّ کَذِبًا عَلَیَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ».[3] «دروغ بستن بر من همچون دروغ بستن بر کسی دیگر نیست، کسی که عمدا بر من دروغ میبندد باید جای خود را در آتش دوزخ آماده کند». این نصوص، خشت اول بنایی است که محدثان قواعد و پایههای (علم حدیث) خود را بر آن ساختهاند کما اینکه در آنها، اشارهای ضمنی به جواز روایت از پیامبر موجود است چرا که از برحذر داشتن از دروغ بر وی، جواز نقل راست و درست و ثابتشده از او فهم میشود و اگر مراد پیامبر ج این بود که سخنی از او بر زبان نیاورند و چیزی از کلامش یا افعالش را از وی نقل ننمایند از آن نهی میکرد اما وی در حالی از دروغ بستن بر خود برحذر داشته که در جاها و مقامهای متعددی به تبلیغ و رساندن از طرف خود تشویق نموده است.
وعید و تهدید نبوی وارده در برحذر داشتن از دروغ بستن بر پیامبر ج بر صحابه و نیز بر ائمه و پیشوایان نقل حدیث و علمای اهلحدیث تأثیر گذارده است چنانکه امام بخاری در صحیح خود از انس بن مالک س روایت کرده است که گفت: آنچه مرا از گفتن حدیث زیاد برای شما باز میدارد اینست که پیامبر فرموده است: «کسی که عمدا بر من دروغ میبندد باید جای خود را در آتش دوزخ آماده کند»، با این که انس بن مالک از راویانی است که حدیث بسیاری از پیامبر روایت نموده است.
در مقدمه صحیح مسلم آمده است که رسولخدا فرمود: «یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ یَأْتُونَکُمْ مِنْ الْأَحَادِیثِ بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ لَا یُضِلُّونَکُمْ وَلَا یَفْتِنُونَکُمْ»[4] «در آخر زمان، دجالان دروغگویی سر بر میآورند و احادیثی را برای شما نقل میکنند که نه شما و نه پدرانتان نشنیدهاید پس شما را از آنها برحذر میدارم از اینکه شما را گمراه نموده و در دینتان دچار فتنه کنند». خطیب بغدادی / در «الکفایة» گفته است: «پیامبر ج خبر داده که در بین کسانی از امتش که پس از وی میآیند دروغگویانی سر برخواهند آورد لذا از آنها برحذر داشته و از قبول روایتهایشان نهی فرموده است، و به ما یاد داده که دروغ بستن بر او همانند دروغ بستن بر غیر او نیست پس نظر و دقت در احوال محدثان و وارسی و کاوش امور ناقلان به منظور حفظ دین و شریعت از تلبیس و فریب ملحدان واجب است».[5] سخنان خطیب بغدادی این را میرساند که پایهگذاری نخست علم حدیث و قواعد بررسی و اطمینانیابی، از خود شرع و از کلام مصطفی گرفته شده است و بدون شک این گفته، صحیح است. افزون بر آن، ارشاد ربانی در سورهی حجرات میباشد که میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ أَن تُصِیبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِینَ٦﴾ [الحجرات: 6] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی، خبری را به شما رسانید دربارهی آن تحقیق کنید مبادا به گروهی - بدون آگاهی (از حال و احوالشان و شناخت راستین ایشان -) آسیب برسانید و از کردهی خود پشیمان شوید».
از اَشکال توجهورزی نبوی به سنت اینست که پیامبر ج برخی اصحابش را که به احادیث وی عنایت داشتند مورد تشویق قرار میداد همانطورکه در داستان سؤال پرسیدن ابوهریره از پیامبر مشاهده میکنیم که پرسید: خوشبختترین مردم به شفاعت تو در روز قیامت چه کسیست؟ پیامبر فرمود: «ای ابوهریره، مطمئن بودم که هیچ کس پیش از تو این مطلب را از من نخواهد پرسید (بخاطر اشتیاقت به شنیدن حدیث). خوشبختترین شخص به شفاعت من در روز قیامت کسی است که از روی اخلاص و از ته دل یا نفس خود بگوید: لا إله إلّا الله»،[6] و این تلنگری تشویقی و تاییدگر است کما اینکه در حدیث صحیح دیگری آمده است که: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئًا فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ»[7] «خداوند چهره آن کس را شاداب و خرم کند که سخنان مرا بدون کم و کاست به گوش دیگران برساند، زیرا چه بسا برخی از مخاطبان آینده مسائل را بهتر از حضار بفهمند». و همانطور که در داستان عبدالله بن عمرو س هست آنگاهکه گفت: «هر چیزی که از رسولخدا شنیده را مینوشتم چون میخواستم آن را محافظت کنم اما قریش مرا نهی کردند و گفتند: آیا هر چیزی که میشنوی را مینویسی در حالیکه رسولخدا یک بشر است و در حالت خشم و آرامش هم سخن میگوید: لذا از نوشتن دست کشیدم و این را برای رسولخدا ج بازگو کردم، وی با انگشت خود به دهانش اشاره کرد و فرمود: «اکْتُبْ فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا یَخْرُجُ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ»، «بنویس زیرا سوگند به کسی که جانم در دست اوست جز حق، چیزی از آن خارج نمیگردد» این حدیث را امام احمد[8] و ابوداود[9] با سند جیّد (نیکو) روایت نمودهاند. لذا در صحیح امام بخاری از حدیث ابوهریره س ثابت است که گفته: «در میان اصحاب پیامبر کسی بیش از من حدیث روایت نکرده است بجز عبدالله بن عمرو که وی حدیث را مینوشت و من نمینوشتم».[10]
و هنگامیکه پیامبر ج در تحریم مکه خطبه گفت مردی از اهل یمن به نام ابوشاه برخاست و گفت: ای رسولخدا برای من بنویسید، ایشان فرمود: «برای ابوشاه بنویسید».[11]
و از پیامبر ج ثابت شده که فرمود: «عَلَیْکُمْ بِسُنَّتِی» «به سنتم چنگ بزنید»، و نیز فرموده است: «لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ مُتَّکِئًا عَلَى أَرِیکَتِهِ یَأْتِیهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِی مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ أَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ فَیَقُولُ لَا نَدْرِی مَا وَجَدْنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ اتَّبَعْنَاهُ»[12] «یکی از شما را نیابم که بر تخت خویش تکیه داده است و چون امر من از آنچه که بدان فرمان داده یا از آن نهی کردهام به او میرسد میگوید: ما نمیدانیم! بلکه آنچه را که در کتاب خدا یافتهایم از آن پیروی میکنیم» که حدیثی صحیح است.
و رسولخدا حدیثی برای نمایندگان قبیلهی عبدالقیس بیان داشت سپس بدانان فرمود: «احْفَظُوهُ وَأَخْبِرُوهُ مَنْ وَرَاءَکُمْ» «آن را به خاطر بسپارید و آنرا به کسانی که در عقب شما هستند خبر دهید».[13]
دوم: توجهورزی صحابه به سنت پیامبر در زمان حیات و پس از وفات وی
پیشتر دو حدیث ابوهریره و ابنعمرو در این مورد و اشتیاق آن دو به پیگیری حدیث پیامبر ذکر گردید، و عجیب اینست که اشتیاق صحابه ش به این امر با وفات پیامبر ج پایان نیافت چنانکه امام بخاری در صحیح خود در باب بیرون رفتن به منظور طلب علم گفته است. چنانکه جابر بن عبدالله مسافتی به طول یک ماه را برای یک حدیث بسوی عبدالله بن اُنیس سفر کرده است.[14] - اگر در کتابهای سنت بنگری - میبینی که بسیاری از روایتهای صحابه بواسطهی صحابهی دیگر از پیامبر ج دریافت شده است که بر توجه نشان دادن آنان به شنیدن حدیث در میانشان دلالت میکند، به عنوان مثال میتوان روایتهای بسیار ابنعباس ب از پیامبر را نام برد با اینکه احادیث اندکی از وی شنیده بود چرا که او در زمان وفات پیامبر، نوجوانی کم سن و سال بود.
همچنین از اصحاب پیامبر ج به تواتر رسیده است که آنان در قضاوتها و فتاوای خویش به قرآن اکتفا نمیکردند بلکه سنت را هم به عنوان منبعی تشریعی بدان ملحق نمودهاند همانطور که در داستان مشهوری که جمع بسیاری در مورد ماجرای ابوبکر با فاطمه زهرا نقل کردهاند مشهود است اینگونهکه فاطمه نزد ابوبکر آمد و خواستار ارث خود از رسولخدا شد که ابوبکر به وی گفت: رسولخدا فرموده است. «میراثی از ما بر جای نمیماند، بلکه آنچه از ما برجای میماند صدقه است».[15] و ابوبکر به فاطمه گفت: «من چیزی را رها نمیکنم که رسولخدا بدان عمل کرده است مگر اینکه بدان عمل نمایم، و از آن میترسم که اگر چیزی از عمل وی را ترک کنم گمراه شوم».[16] تمام اینها با وجود آن بود که حکم وارده در حدیث بالا در قرآن ذکر نشده است اما ابوبکر س بسیار بر آن تأکید ورزید، و با وجود اینکه از رد درخواست فاطمه ل ناراحت بود اما میترسید که در صورت ترک حدیث پیامبر ج دچار انحراف و کژی گردد.
همچنین امام عمر بن خطاب س در گرفتن جزیه از مجوسیان دست نگه میدارد تا اینکه عبدالرحمن بن عوف س نزد وی گواهی میدهد که پیامبر آن را گرفته است پس او نیز بدان عمل میکند، حال آنکه این حکمی عمومی است که متعلق به حکومت اسلامی میباشد که امام عمر آنرا با شنیدن یک حدیث از یک شخص یعنی عبدالرحمن بن عوف اجرایی مینماید و این حادثه، مشهور است و محدثان، سیرهنویسان و نگارندگان مغازی آن را نقل کردهاند.
بلکه از برخی صحابه، موضعگیری شدیدی در برابر شخص متساهل نسبت به برخی سنتها مییابیم چنانکه برای ابنعمر ب پیش آمد آنگاه که حدیثی از رسولخدا ج روایت نمود که فرموده: «لَا تَمْنَعُوا نِسَاءَکُمْ الْمَسَاجِدَ إِذَا اسْتَأْذَنَّکُمْ إِلَیْهَا»[17] «زنانتان را از رفتن به مساجد باز ندارید اگر برای رفتن بدان از شما اجازه گرفتند». بلال بن عبدالله - فرزندش - گفت: «به خدا سوگند، ما مانع میشویم». عبدالله روی بسوی او کرد و به شدت تمام او را مورد نکوهش قرار داد و گفت: «من از رسولخدا به تو خبر میدهم و تو مخالفت میکنی؟!!».
نتیجهی این اشتیاق به دریافت، پیگیری و بزرگداشت سنت این بود که به تبلیغ آنچه که از رسولخدا ج میشنیدند و میدیدند میپرداختند و آن را به مردم پس از خود یاد میدادند، چنانکه یکی از آنان، ظرفی از آب میآورد تا وضوی پیامبر را به تابعین آموزش دهد،[18] و یکی دیگر در برابر آنان نماز میخواند و با این کار، هدفی بجز آموزش شیوهی نماز رسولخدا به آنان ندارد چنانکه در داستان مالک بن حویرث میبینیم.[19]
صحابه ش احادیث رسولخدا ج که برایشان مهم بود را برای همدیگر مینوشتند همانطور که ابوبکر صدیق نامهای برای انس بن مالک مینویسد که در آن مقادیر زکات و جزئیات احکام آن از رسولخدا هست که در صحیح بخاری موجود میباشد.[20] و جابر بن سمره حدیثی را برای عامر بن سعد بن ابی وقاص نوشت چنانکه در صحیح مسلم آمده است.[21] و عبدالله بن ابی اوفی نیز برای عمر بن عبیدالله نوشت همانطورکه در صحیح امام بخاری هست.[22]
بعضی از آنان نیز احادیث پیامبر ج را بصورت عمومی بر بالای منبر رسولخدا تبلیغ میکرد چنانکه امام عمر - همانطورکه در صحیح امام بخاری هست - در مسجد پیامبر و بر بالای منبر وی خطبه داد و حد رجم بر زناکار را خاطرنشان ساخت و فرمود: «از آن میترسم که زمان بر مردم بگذرد و کسی بگوید: حکم رجم را در قرآن نمییابیم و با ترک کردن فریضهای که خداوند آن را نازل نموده گمراه گردند، پس آگاه باشید که رجم بر کسی که زنا کند با آنکه ازدواج کرده باشد حق است آنگاهکه شاهدان آورده شوند یا بارداری حاصل شده باشد یا اعتراف کند. آگاه باشید که رسولخدا رجم (سنگسار) کرده است و ما هم (پس از وفات وی) رجم کردهایم».[23]
سوم: توجهورزی تابعین به سنت پیامبر ج
تابعی فقیه «عروة بن زبیر» / گفته است: «چهار یا پنج سال قبل از مرگ عایشه ل گفتم: اگر امروز عایشه وفات نماید برای حتی یک حدیث در نزد او هم پشیمان نمیگردم چرا که همه را حفظ کردهام».[24]
از مهمترین جلوههای توجهورزی تابعین به سنت مصطفی ج، همراهیشان با صحابه و ضبط و ثبت احادیث از آنان میباشد، چنانکه یکی از آنها را میبینی که مدتزمان طولانی، یک صحابی را همراهی میکند و از وی حدیث میشنود و به ثبت و ضبط حدیث از او مبادرت میورزد تا جایی که تخصص و آگاهی خاصی به احادیث این صحابی پیدا میکند تا اینکه گروهها و طبقاتی از تابعین، اطراف صحابهای بودند که بسیار روایت مینمودند، سپس گروههایی از تابعان تابعین را مییابیم که اطراف گروههای تابعین بودند، و این روند تا مرحلهی تدوین همهجانبهی تصنیفات سنت ادامه داشت، و مراتب این گروهها و طبقات نسبت به راوی واحد تفاوت میکند چنانکه گروهی با ضبط، دقت و توثیق بیشتری وجود دارد سپس گروه (طبقه) دوم، بعد سوم و... میباشد.
اگر راویان که از یک صحابی یا یک تابعی روایت میکنند در روایت خبری اختلاف داشتند در این صورت، محدثان روایت طبقهی اول را بر دیگر طبقات مقدم میدارند، و تخریج افراد این طبقات از سوی صاحبان کتابهای سنت بر حسب شرط صاحب کتاب فرق میکند.
به عنوان مثال:
ابنرجب / گفته است: «یاران و شاگردان زُهری پنج طبقه هستند:
طبقهی اول: که دارای ویژگیهای حفظ، دقت، همراهی طولانی با زهری، علم به حدیث وی و ثبت احادیثش هستند همانند مالک، ابن عینیه، عبیدالله بن عمر، مَعمر، یونس، عقیل، شعیب و دیگران که همگی آنان بر تخریج حدیث خود از زهری متفق هستند.
طبقهی دوم: آنان که دارای صفت حفظ و اتقان (کمال دقت) میباشند اما به مدت طولانی، زهری را همراهی نکردهاند بلکه برای مدت کوتاهی همراه وی بودهاند و حدیث وی را ممارست نکردهاند و از لحاظ اتقان، پایینتر از طبقهی اول هستند همانند اوزاعی، لیث، عبدالرحمن بن خالد بن مسافر، نعمان بن راشد و دیگران، که مسلم از زهری برای آنان تخریج نموده است.
طبقهی سوم: زهری را همراهی کردهاند، و از وی روایت نمودهاند اما در مورد حفظ آنان، سخن رفته است همانند سفیان بن حسین، محمد بن اسحاق، صالح بن ابوالأخضر، زمعة بن صالح و دیگران.
ابوداود، ترمذی و نسائی برای آنان تخریج نمودهاند و گاها نیز مسلم برای برخی از آنها بصورت متابعه تخریج کرده است.
طبقهی چهارم: گروهی که بدون همراهی و ملازمت طولانی با زهری از او روایت کردهاند و با این حال در موردشان سخن رفته است، مانند اسحاق بن یحیی کلبی، معاویه بن یحیی صدفی، اسحاق ابن ابو فروه، ابراهیم بن یزید مکی، مثنی بن صباح و دیگران. که ترمذی برای برخی از آنان تخریج کرده است.
طبقهی پنجم: گروهی از متروکان و مجهولان همچون حکم ایلی، عبدالقدوس بن حبیب، محمد بن سعید مصلوب، بحر السقاء و دیگران.
که نه ترمذی برای آنها تخریج نموده است، نه ابوداود و نه نسائی، ولی ابنماجه برای بعضی از آنها تخریج کرده است و به همین دلیل است که مرتبهی کتاب ابنماجه از بقیهی کتابها پایین آمده است و جز گروهی از متأخران، کتابش را از کتابهای معتبر برنشمردهاند».[25]
بلکه حتی میبینیم که محدثان بخاطر دقت خود بین افراد طبقهی اول هم دست به تفضیل میزنند، به عنوان مثال: اهل حدیث اختلافی در این ندارند که سالم بن عبدالله و نافع غلام ابن عمر دقیقترین روایتکنندگان از ابنعمر هستند و آن دو در طبقهی اول میباشند و هر یک از آن دو، تعداد زیادی احادیث را از عبدالله بنعمر ب روایت کردهاند با این حال میبینیم که امام محدّث نسائی / میگوید: «سالم و نافع در 3 حدیث اختلاف دارند و سالم دارای منزلت بالاتر و عالمتر از نافع است اما 3 حدیث نافع به صواب نزدیکترند» از کتاب (تهذیب التهذیب).[26] بنگر که چگونه میزان اختلاف میان آن دو را با دقت مشخص نموده و سپس گفتهی نافع را ترجیح داده است. و در کمال حفظ و ضبط بودن آن دو، مانع این نشده که بدین نقد دقیق بپردازد.
نوشتن حدیث در زمان تابعین:
دکتر محمد مصطفی اعظمی رسالهی سودمندی با عنوان «دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه» به رشتهی تحریر درآورده و با نمرهی ممتاز، موفق به کسب مدرک دکترا از دانشگاه کمبریج شده است، او نام کسانی را در کتابش آورده که حدیث را از صحابه، تابعین و اتباع تابعین نوشتهاند. واقعاً هم تلاش زیادی برای این کار به خرج داده و به نتایج شگفتی رسیده است، چنانکه در طبقهی قرن اول تابعین، 53 نفر از کاتبان حدیث یا کسانی که از آنان حدیث نوشته شده را آورده است و در طبقهی تابعین قرن دوم، 99 نفر از کاتبان تابعی یا کسانی که حدیث از آنان نوشته شده را آورده است، و این امر بر انتشار نوشتن حدیث در زمان تابعین دلالت میکند بر خلاف آنچه که منکران سنت مدعیاش هستند.
همچنین خلیفهی تابعی عمر بن عبدالعزیز / به قضیهی تدوین سنت اهتمام داشته است - او در اواخر قرن اول هجری زیسته است - چنانکه امام بخاری / در صحیح خود در کتاب علم گفته است: «عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن حزم نوشت: هر آنچه که از احادیث رسولخدا موجود باشد بنویس زیرا من از ناپدید شدن علم و رفتن علماء میترسم، و بجز حدیث رسولخدا چیز دیگری نپذیر. باید علم را پخش کنید و باید بنشینید تا کسی که نمیداند تعلیم داده شود زیرا علم از میان نمیرود مگر آنکه پنهانی شود».[27]
از جهتی دیگر، بعضی از تابعین به دقت و ریزبینی، پیگیری و وارسی در اسانید و راویان شناخته شدهاند و تابعی بزرگوار محمد بن سیرین / از مشهورترین کسانی است که توجه خود را به این امور معطوف داشتهاند. چنانکه علی ابنمدینی / گفته است: «از کسانی که به نظر و دقت در حدیث میپرداخت و سند را مورد وارسی و کنکاش قرار میداد و کسی را (در این کار) پیش از او نمیشناسیم محمد بن سیرین است و پس از او، ایوب و ابن عون و سپس شعبه، یحیی بن سعید و عبدالرحمن هستند». و ابنرجب / این را در (شرح علل الترمذی) نقل کرده است.[28] و از ابنسیرین ثابت است که گفته: «این علم، دین است پس دقت کنید که دینتان را از چه کسی میگیرید».[29]
چهارم: توجهورزی به سنت در زمان اتباع تابعین
ابنرجب در «شرح العلل» گفته است: «چیزی که در زمان صحابه و تابعین نوشته میشد تصنیفی مرتب و باببندی شده نبود بلکه فقط برای حفظ و بازنگری نوشته میشد سپس در زمان اتباع تابعین، تصنیفات به رشتهی تحریر درآمدند».[30] و تصنیف، ترتیب احادیث بر اساس ابواب است.
از کسانی که در این مرحله، تصنیف نوشتهاند ابنجریج است چنانکه در موضوع سنن، طهارت و نماز تصنیف نوشته و در سال (150 هـ) وفات یافته است. همچنین میتوان محمد بن اسحاق را نام برد که در مغازی تصنیف نوشته است و در سال (151 هـ) فوت نموده است - البته در سال وفاتش اختلاف هست - و نیز مَعمر بن راشد ازدی، جامع را تصنیف نموده و در سال (153 هـ) وفات یافته است. و ابن ابیعَرَوبه، سنن و تفسیر را تصنیف کرده و در سال (157 هـ) فوت کرده است. همچنین از کسانی که در این مرحله تصنیف نوشتهاند سفیان ثوری، حماد بن سلمه و دیگران - رحمهم الله - را میتوان نام برد.[31]
و از تصنیفات بسیار مشهور این مرحله، موطأ امام مالک / است. و موطأ بر اساس کتابها و ابواب، ترتیب یافته است و در آن، سخنان پیامبر ج و نیز سخنان بعضی از صحابه و تابعین همراه با سخنان امام مالک موجود است.
پنجم: عصر طلایی سنت از لحاظ تصنیف و نقد
میتوان گفت که برهه و مرحلهی قرن سوم هجری همراه با اواخر قرن دوم، مرحلهی طلایی برای سنت نبوی میباشد.
در این مرحله تعداد بسیاری از نخبگان علمای حدیث گرد آمدهاند. چنانکه در هیچ دورهای قبل و بعد از آن، این تعداد از علمای متمکّن و متخصص در حدیث، اسانید، علل و رجال با هم جمع نیامدهاند چرا که ائمه و پیشوایانی همچون، یحیی قطان، عبدالرحمن بن مهدی، احمد بن حنبل، یحیی بن معین، علی ابنمدینی، بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی، ابوحاتم رازی، ابو زرعه رازی و جماعت بزرگی از محدثان در این دوره بودهاند.
تصنیفات در موضوع سنت توسعه یافت تا جاییکه انواع جدیدی از تصنیف را شامل شد چنانکه امام بخاری / احادیثی را جمعآوری نمود که همگی دارای بالاترین میزان صحت سندی بودند و او اولین کسیست که اقدام به این کار نمود و این کار وی، برخی نادانان شکپراکن را به اشتباه افکند و پنداشتند که او اولین گردآورندهی حدیث میباشد در حالیکه اینگونه نیست بلکه تصنیفات حدیثی بسیاری پیش از وی به رشته تحریر درآمد که پیشتر بیان داشتیم، بلکه امام بخاری ابداعگر جمعآوری احادیث صحیح و قرار دادن آنها در کتابی مستقل بود.
و تصنیف در زمینهی رجال، راویان حدیث، احوال راویان، بیان مسائل مصطلح الحدیث و قواعد نقد انتشار یافت چنانکه امام بخاری کتاب بزرگی را پیش از جمعآوری صحیح خود در مورد راویان حدیث گرد آورد، و یاران و شاگردان امام احمد، ابن معین و علی ابن مدینی، سخنان امامان خود را دربارهی رجال، علل و تصحیح و تضعیف در کتابهایی که به کتابهای المسائل مشهور شد تدوین نمودند و ابن ابی حاتم کتاب «الجرح و التعدیل» را تصنیف کرد و علم حدیث به اوج پختگی و کمال استواری خود رسید.
نتیجهی تمام هر آنچه که پیشتر دربارهی مراحل توجهورزی به سنت خاطرنشان شد اینست که طعن و ایراد گرفتن از سنت با ادعای تدوین نشدن آن، فاقد درک واقعِ روایت، طبیعت نقل و اصول آنست چرا که تدوین حدیث از همان صدر اسلام موجود بوده است و توثیقی که محدثان برای نقل سنت انجام میدادند در نهایت دقت، اطمینان و تخصص بوده است بلکه از بسیاری نوشتههای موجود در میراث ملتهای مختلف و نیز نوشتههای قدیمی که بسیاری از نویسندگان و مؤلفان آنها مجهول هستند صحیحتر و مستندتر میباشد.
در اصل بعدی، وجه دیگری را در نقض شبههی یادشده بیان خواهیم نمود.
[1]- صحیح بخاری (107).
[2]- صحیح بخاری (106).یآی
[3]- صحیح بخاری (1291).
[4]- مقدمه صحیح مسلم (7).
[5]- الکفایة فی علم الروایة (35).
[6]- صحیح بخاری (99).
[7]- سنن ترمذی (2657)، و گفته: این حدیثی حسن و صحیح است.
[8]- مسند امام احمد (6510).
[9]- سنن ابو داود (3646).
[10]- صحیح بخاری (113).
[11]- صحیح بخاری (2434).
[12]- سنن ابو داود (4605)، سنن ابن ماجه (13).
[13]- صحیح بخاری (87).
[14]- صحیح بخاری (1/26).
[15]- صحیح بخاری (3093)، صحیح مسلم (1759).
[16]- منبع پیشین.
[17]- صحیح مسلم (442).
[18]- صحیح بخاری (185).
[19]- صحیح بخاری (802).
[20]- صحیح بخاری (1454).
[21]- صحیح مسلم (1822).
[22]- صحیح بخاری (2818).
[23]- صحیح بخاری (6829).
[24]- تهذیب التهذیب، ابن حجر (3/93).
[25]- شرح علل الترمذی، ابن رجب (1/399) ت: عتر.
[26]- تهذیب التهذیب، ابن حجر (4/211).
[27]- صحیح بخاری (1/31).
[28]- شرح علل الترمذی، ابن رجب (1/355).
[29]- مقدمه صحیح مسلم (15).
[30]- شرح علل الترمذی، ابن رجب (1/341).
[31]- بنگرید به: شرح علل الترمذی، ابن رجب (1/37-38).