ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
﴿...حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَکَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٩٠ ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٩١﴾ [یونس: 90-91]
***
توضیح موضوع:
فرعون، علم جنس و لقب پادشاهان قدیم مصر است. پیش از فتح مصر به دست «کمبوجیه» پادشاه ایران، بیست و شش سلسلهی پادشاهان بر مصر حکومت کردند که هر یک از افراد آن سلسلهها را فرعون و مجموع آن را «فراعنه» مینامند.
راجع به اصل کلمهی فرعون، چهار نظر اظهار شده است:
1- فرعون مرکب از دو کلمه باشد، یکی «فاه» که به منزلهی حرف تعریف است، و دیگر «راء» که به معنی خورشید میباشد. بنابراین فرعون، نخست نام خورشید، بزرگترین معبود ملل شرق بوده، سپس پادشاهان که خود را مظهر او میپنداشتند این نام را به خود دادهاند.
2- فرعون از لفظ «ادرو» که در زبان قبطی به معنای پادشاه است، اشتقاق یافته است، ولی این نظر برحسب قواعد اشتقاق بعید مینماید.
3- فرعون، مرکب از دو کلمه است: «فارا» به معنای «قصر» و «آوه» به معنای «عالی» است، و «قصر عالی» یا «دربار» مجازاً بر خود پادشاهان اطلاق شده و با تعریب به صورت فرعون درآمده و در زبان اروپایی به صورت «فارااوه» تلفظ میشود.
4- فرعون، مرکب از دو لفظ است، «فارع» و «اون». لفظ اول به معنای «حاکم» یا «کاهن» است، چنانکه پدرزن یوسف که «کاهن اون» بوده «فوتی فارع» نام داشته است. و لفظ دوم «اون» نام شهری از شهرهای مصر است.
صاحبان نظر چهارم میگویند: کاهن و حاکم شهر «اون» وقتی بر تمام مصر حکومت یافت به آن مناسبت او و فرزندانش را فرعون نامیدند و به تدریج عنوان «فرعون» بر تمام پادشاهان قدیم مصر اطلاق گردید.
در تاریخ مذاهب، دو تن از فراعنه معروفند: اول: فرعون زمان حضرت یوسف که در تواریخ و تفاسیر اسلامی «ریّان بن ولید» نامیده شده است. دوم: فرعونی که در زمان ولادت حضرت موسی بر مصر حکومت میکرده و در تواریخ اسلامی «قابوس بن مصعب» نامیده شده و عبرانیان او را «فرعون تسخیر» مینامند. و برخی او را« ولید بن مصعب» مینامند. [ر.ک: اعلام قرآن صص 481-482]
چون فرعون و لشکریانش برای سرکوب کردن بنی اسرائیل و ظلم و ستم بر آنان به تعقیب آنها پرداختند. با دریای نیل مواجه شدند، اما بنی اسرائیل از دریا گذشتند، ولی فرعون و لشکریانش در امواجِ خروشان نیل گرفتار شدند و غرقاب دامن فرعون را فرو گرفت و او همچون پَر کاهی بر روی امواج عظیم و خورشان نیل میغلطید، در این هنگام پردههای غرور و بیخبری از مقابل چشمان او کنار رفت و فریاد زد: «من به معبودی ایمان آوردهام که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند.»
ولی بدیهی است که توبه کردن و ایمان آوردن هنگام مرگ، بیاثر و بیفایده است، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَلَیۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیَِّٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّی تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ﴾ [النساء: 18]
پس توبهی خلافکارانی که در آستانهی مرگ توبه و اظهار پشیمانی میکنند، پذیرفته نیست و ایمان آوردن در لحظهی نزول عذاب الهی اثری ندارد.
و چنین ایمانی که به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار میشود، در واقع یکنوع ایمان اضطراری است که هر جانی و مجرم و گنهکاری دم از آن میزند، بیآنکه ارزش و اعتباری داشته باشد و یا دلیل بر تکامل و حسن نیّت و صدق گفتار او گردد. به همین جهت بسیار مشاهده شده که اگر امواج بلا فرونشیند و از چنگال مرگ رهایی یابند، باز به برنامههای خلاف و ناهنجار و بدسابق بر میگردند.