ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یک روز پیامبر ج با یارانش از مدینه خارج شدند، وقتی به خارج از مدینه رسیدند یک سواره به طرفشان در حرکت بود، پیامبر ج به او نگاه کرد سپس به یارانش فرمود: «گویی این سواره دنبال شماست».
دیری نپایید که آن مرد با شترش آمد و در برابرشان ایستاد و به آنان نگاه کرد.
پیامبر ج به او فرمود: «از کجا میآیی؟».
آن مرد که از شدت راه و سختی سفر نفس نفس میزد گفت: از میان خانواده، فرزندان و قبیلهام.
فرمود: «به کجا میروی؟».
گفت: نزد رسول الله.
فرمود: «نزدش آمدی».
آن مرد خوشحال شد و چهرهاش درخشید و گفت: یا رسول الله، به من یاد بده ایمان چیست؟
فرمود: «شهادت بدهی که معبودی جز الله نیست و محمد رسول الله است، نماز را بر پای بداری، زکات را بپردازی، روزهی رمضان را به جای آوری و حج خانهی الله را انجام دهی».
گفت: اقرار کردم.
هنوز اقرار آن مرد به اسلام تمام نشده بود که شتر حرکت کرد و دست شتر به سوراخ موشی افتاد و شتر بر زمین افتاد و مرد از بالا، روی گردنش بر زمین افتاد، مدتی تکان میخورد تا این که مرد.
پیامبر ج فرمود: «آن مرد را نزد من بیاورید».
عمار یاسر و حذیفه ب بر خواستند و او را نشاندند، ننشست، او را حرکت دادند، ولی حرکت نکرد.
گفتند: یا رسول الله، این مرد قضا کرده و مرده است.
پیامبر ج به او رو کرد، سپس ناگهان از او رویگرداند. سپس رو به حذیفه و عمار ب کرد و فرمود: «آیا ندیدید از این مرد روی گرداندم؟ من دو فرشته دیدم که میوههای بهشت را در دهانش میگذارند، دانستم که گرسنه مرده است.» (حسن: احمد).
﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: 26-27].
«همه چیزها و همه کسانی که بر روی زمین هستند ، دستخوش فنا میگردند. و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو می ماند و بس».
از ابو سعید خدری روایت شده است که گفت: پیامبر ج میفرمود:
«إِذَا وُضِعَتْ الْجِنَازَةُ فَاحْتَمَلَهَا الرِّجَالُ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَإِنْ کَانَتْ صَالِحَةً قَالَتْ: قَدِّمُونِی، وَإِنْ کَانَتْ غَیرَ صَالِحَةٍ قَالَتْ لِأَهْلِهَا: یا وَیلَهَا أَینَ یذْهَبُونَ بِهَا؟ یسْمَعُ صَوْتَهَا کُلُّ شَیءٍ إِلَّا الْإِنْسَانَ وَلَوْ سَمِعَ الْإِنْسَانُ لَصَعِقَ» (بخاری).
«وقتی که جنازهای بر زمین نهاده و آمادهی بردن شد و مردان آن را بر دوش خود حمل کردند، اگر صالح باشد، میگوید: مرا پیش ببرید! و اگر غیر صالح باشد، به خانوادهاش میگوید: ای وای بر او! او را به کجا میبرید؟ و هر چیزی جز انسان صدای او را میشنود و اگر انسان بشنود، بیهوش و نقش بر زمین میشود».
***