اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مرگ به کسی رحم نمی‌کند!

مرگ به کسی رحم نمی‌کند!

اسامه بن زید ب گفت: نزد پیامبر ج بودیم که یکی از دختران پیامبر پیغامی توسط پسر بچه‌ای برای پیامبر فرستاد که فرزندم در حال مرگ است؛ تشریف بیاورید.

پیامبر ج به پسر بچه فرمود: نزدش برگرد و به او بگو: خداوند، هرچه را که می‌گیرد یا عطا می‌کند، از آن او و ملک اوست و هر چیز نزد او، وقت معینی دارد؛ بگویید صبر کند و به امید پاداش خداوند باشد.

پسر بچه رفت و این سفارش را به او رساند، ولی او بیشتر غمگین شد و پسر بچه دوباره آمد و گفت: او شما را قسم می‌دهد  که تشریف بیاورید.

پیامبر ج با برخی از یارانش برخاست و رفت و کودک را در حالی که تند نفس می‌زد و سینه‌اش بالا و پایین می‌رفت، به پیامبر دادند، دل پیامبر ج به رحم آمد و چشمان مبارک پر از اشک شد. درباره‌ی گریه‌اش سؤال شد، فرمود: «این رحم است که خداوند متعال، در دل بندگانش قرار می‌دهد و خداوند، تنها به بندگانی رحم می‌کند که دارای رحم باشند.» (بخاری).

معاویه س بیست سال امیر شام بود، بیست سال دیگر خلیفه‌ی مسلمانان بود، او از یک ملک به ملک دیگر انتقال می‌یافت، وقتی مرگ به سراغش آمد گفت: مرا بنشانید. او را نشاندند. شروع کرد به ذکر خداوند، سپس گریست و گفت: ای معاویه، اکنون بعد از نابودی و انهدام آمده‌ای و پروردگارت را یاد می‌کنی؟ چرا زمانی که جوانی ترو تازه و پر نشاط بودی چنین نکردی؟ سپس گریست و گفت: پروردگارا، پروردگارا، به این پیرمرد گنه‌کار سنگدل رحم کن. پروردگارا، لغزش را کم کن و خطا را بیامرز و با حلمت به کسی که به غیر از تو امیدی ندارد و به کسی غیر از تو اعتمادی ندارد رحم کن. سپس روحش پرواز کرد.

وقتی مرگ به سراغ عبدالله بن مبارک / آمد و سختی‌های جان کندن بر او فشار آورد بیهوش شد، سپس به هوش آمد و پارچه را از روی چهره‌اش برداشت و لبخند زد و گفت: برای چنین روزی باید عمل کنندگان عمل کنند. لا إله إلا الله. سپس روحش پرواز کرد.

زمانی که مرگ به سراغ بلال س آمد، همسرش گفت: واحزناه! (چه غم و اندوهی).

پارچه را از روی صورتش کنار زد و در حالی که در حال جان کندن بود گفت: بلکه بگو: وافرحاه! (چه خوشحالی وسروری) فردا با دوستان ملاقات می‌کنیم، با محمد و یارانش.

***


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد