باید دانست که اسماءالله به سه قسم تقسیم میشوند:
قسم اول، اسمهایی هستند که خاص خداوند میباشند مانند الله، الرّحمن، ربّ الْعالَمین و امثال اینها، بنابراین در هر حالی سوگندخوردن با هریک از این اسمها منعقد میگردد.([1])
قسم دوم، اسمهایی هستند که میان الله و غیر الله مشترک میباشند، امّا اطلاقِ آنها بر الله بیشتر است، مانند الرّزاق، المَلِک، الجبّار و امثال اینها، از اینرو کسی که به اینگونه اسمها سوگند یاد کند و قصد نیت او اسم الله باشد و یا به طور مطلق آنها را یاد کند سوگندش منقعد و درست میباشد، در غیر این صورت به عنوان سوگند صحیح و منعقد شده محسوب نمیگردد.
قسم سوم، اسمهای دیگری هستند که میان اللهﻷ، و غیر الله مشترک میباشند امّا استعمال آنها بیشتر بر غیر الله اطلاق میشوند، مانند العزیز، الحی، الکریم و المؤمن، بنابراین، میان اهل علم سوگندخوردن به اینگونه اسامی مورد اختلاف میباشد، به این معنی که عدهای از آنان میگویند: سوگند یادکردن به آنها صحیح میباشد، عدهای دیگر میگویند: سوگند یادکردن به آنها در هر حالی صحیح نیست. امّا بنابر قول جمهور اهل علم کسی که به آنها سوگند میخورد هرگاه قصد و نیت او سوگند به خدا باشد، سوگند صحیح و منعقد میباشد، ولی اگر قصد و نیت او غیر خدا باشد و یا به طور مطلق به آنها سوگند یاد کند سوگندش منعقد نمیگردد و معتبر نیست.([2])
شایان ذکر است که مراد از صفات خداوند، همان صفتهایی است که خداوند در قرآن خود را به آنها تعریف و توصیف فرموده است و یا رسول خدا ج بنابر آنچه به صورت صحیح از او ج نقل شده است، خداوند را به آنها توصیف نموده است. اینگونه صفات دو قسم میباشند، قسمی به نام صفات ثبوتیه و قسم دیگر به نام صفات سلبیه هستند. صفات ثبوتیه نیز دو نوع اند: یکی به نام صفات ذاتیه دیگری به نام صفات فعلیه.
منظور از صفات ثبوتیه، صفتهایی است که خداوند آنها را برای خود تثبیت و تأیید فرموده است، مانند سمع، بصر، قدرت و امثال اینها و یا مانند صفت استواء و نزول.
امّا مراد از صفات سلبیه، صفتهایی است که خداوند پاک و منزه خود را در قرآن و یا بر زبان رسول اکرم ج از آنها مبرّا و به دور فرموده است، و بنابر نظر جمهور اهل علم سوگند یادکردن به صفات خداوند متعال جایز میباشد. امّا سوگند یادکردن به چیزهایی همچون دست، انگشت، قدم و امثال اینها جایز نمیباشد به خاطر اینکه اینها جزء اعضای انسان میباشند.
بنابر قول جمهور اهل علم، سوگندخوردن به قرآن، یا به بعضی و یا به سورهای از آن جایز میباشد.
باید به این نکته نیز توجه داشت کسی که سوگند به قرآن یاد میکند و آن را میشکند، دربارۀ مقدار کفّارۀ آن اختلاف است، جمهور علما بر این نظرند که درست آن است که فقط یک کفّاره بپردازد.([3])
باید دانست که سوگندخوردن به غیرخدا حرام و غیرجایز میباشد، به دلیل این فرمودۀ پیامبر اکرم که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَنْهَاکُمْ أَنْ تَحْلِفُوا بِآبَائِکُمْ، مَنْ کَانَ حَالِفًا فَلْیَحْلِفْ بِاللَّهِ أَوْ لِیَصْمُتْ»؛ «بیگمان خداوند شما را نهی میکند از اینکه سوگند به پدران و اجدادتان بخورید، کسی که سوگند میخورد، باید به خدا سوگند خورَد و یا ساکت بماند: (سوگند یاد نکند)». ([4])
کسی که به غیرخدا سوگند میخورد، کفّارۀ آن این است که اولاً باید توبه کند و از خدای متعال طلب آمرزش نماید، ثانیاً به دنبال آن کلمۀ توحید: «لا إِله إِلاّ الله» را بر زبان بیاورد، زیرا از ابوهریره روایت شده است که پیامبر اکرم ج فرموده است: «مَنْ حَلَفَ مِنْکُمْ، فَقَالَ فِی حَلِفِهِ: بِاللَّاتِ وَالعُزَّى، فَلْیَقُلْ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَمَنْ قَالَ لِصَاحِبهِ: تَعَالَ أُقَامِرْکَ، فَلْیَتَصَدَّقْ»؛([5]) «هرکس از شما سوگند خورد و در سوگندش گفت: سوگند به لات و عُزَّی، باید با گفتن: لاَ إِلَه إِلاَّ الله کفّارۀ آن را بدهد و هرکس به دوست خود بگوید: بیا تا با تو قمار کنم، در کفّارۀ آن باید صدقه بدهد».
کسی که میگوید: سوگند به جان و حیاتم و یا میگوید: سوگند به جان و حیاتِ فلان امیر و یا به سرِ او، چنین سوگندی جایز نمیباشد.
سجستانی گفته است: فرد ناآگاهی که به جان امیر و به حیات و سرِ او سوگند میخورد، در واقع دارای اعتقاد راسخ و اسلام کامل نمیباشد».([6])
6- سوگندخوردن به آیات و نشانههای هستی خداوند
بدیهی است که آیات خداوند دو نوعند، نوع اول عبارتند از: علامات و نشانههای عالَمِ وجود، که مراد از آنها وجود آفریدههای خداوند در این جهان هستی میباشد، مانند شب، روز، خورشید، ماه و امثال اینها، باید دانست که سوگندخوردن به آنها جایز نمیباشد، چون آنها مخلوق و آفریدۀ خداوند میباشند و مسلماً سوگندخوردن به مخلوق جایز نمیباشد.
نوع دوم، عبارتند از آیات شرعی و دینی که مراد از آنها آیات قرآن کریم میباشد، که خداوند به صورت وحی بر رسول خود نازل فرموده است، بنابراین سوگندخوردن به قرآن جایز میباشد، چون قرآن کلام خداوند متعال میباشد.
اهل علم دربارۀ سوگند یادکردن به «حق الله»: به حق خدا، اختلاف نظر دارند، به این صورت که عدهای گفتهاند: چون آن سوگندخوردن به غیر الله است لذا سوگند محسوب نمیشود، امّا عدهای دیگر میگویند: چنین سوگندی جایز و منعقد میباشد.
لازم به توضیح است کسی که سوگند به «حق الله»: به حق خدا، میخورد. اگر مراد او همان ویژگیها و تکالیف مخلوقات از قبیل طاعات و عبادات و عبودیتِ بندگان باشد، مسلماً چنین سوگندی جایز نمیباشد، امّا اگر مراد او صفت و ویژگی خدای متعال از قبیل تکلیف او نسبت به بندگانش باشد، سوگندی است جایز و روا. والله اعلم.
باید دانست که هرگاه شخصی بگوید: بِذِمَّتِی لَأَفْعَلَنَّ کَذا: به وجدان و شرافتم سوگند فلان کار را انجام میدهم، اگر قصد و نیت او، سوگند به غیرخدا باشد، سوگند او جایز نمیباشد، چون ذمه مخلوق خداست، حال اینکه سوگند به مخلوق خدا جایز نمیباشد، امّا اگر قصد و نیت او از ذمه، عهد و پیمان با خدا و حفظ مسؤولیت باشد، یعنی «قسم به عهد و پیمانی که با خدا بستهام و مسؤولیتِ حفظ نمودنش را بر عهده گرفتهام» چنین گفتهای جایز میباشد ولی قسم محسوب نمیشود.([7])
دربارۀ حکمِ سوگند یادکردن به جمله: «لعمری»: به جان خودم، میان علما دو قول وجود دارد، قول اول میگوید: از به کاربردن چنین سوگندی نهی شده است. امّا بنابر قول دوم، به کاربردن آن به عنوان سوگند جایز میباشد، چون ادای چنین سوگندی نیز از پیامبر اکرم ج نقل شده است.
اما در اینکه سوگند یادکردن به عُمر، سوگندی معتبر و منعقد میباشد یا خیر؟ از دیدگاه اهل علم دو قول وجود دارد، یکی اینکه آن سوگند نمیباشد و این قول اکثر اهل علم است.([8])
قول دوم میگوید: آن سوگند است و اگر شکسته شود کفّاره دارد.
البته ناگفته نماند، بهتر و صحیحتر این بود که گفته شود: اگر قصد و نیت از ادای چنین جملهای سوگند باشد، به کاربردنش جایز نمیباشد، چون این کار سوگند به جان و حیات شخص میباشد، ولی اگر قصد و نیت از ادای آن سوگند شرعی نباشد، به کاربردنش جایز است، همچنان که در این مورد دلایل و نقل قولهایی نیز ذکر شدهاند. والله اعلم.
10- سوگند یادکردن به عبارت: «قسم به خدا خوردم، یا قسم به خدا میخورم»
یکی از اقوال صحیح اهل علم این است: اگر در آن لفظ الله ذکر گردد و گفته شود: «أُقْسِمُ بِالله»: به خدا سوگند میخورم که این کار را میکنم، به عنوان سوگندِ منعقد محسوب میشود، امّا اگر لفظ الله در آن ذکر نشود، بلکه مثلاً گفته شود: «أُقْسِمُ لأَفْعَلنَّ کذا»: سوگند میخورم که حتماً چنین میکنم، در این صورت اگر قصد و نیت گوینده سوگند باشد، سوگندش منعقد میگردد، ولی اگر قصد و نیتِ سوگند نداشته باشد منقعد نمیگردد.
11- سوگندخوردن به پیامبر اکرم ج
باید دانست کسی که به پیامبر اکرم ج سوگند میخورد، اگر معتقد باشد به اینکه تعظیم و تکریم پیامبر همچون تعظیم و تکریم خداوند میباشد به گونهای که مقام پیامبر را در ردیف مقام ربوبیت قرار دهد، چنین سوگندی کفر میباشد، همچنین اگر به قصد پایینآوردن مقام پیامبر و استهزاء به منزلت او سوگند خورده شود، این هم کفر محسوب میشود.
امّا اگر شخصی به پیامبر اکرم ج سوگند یاد کنند و قصد و نیتش هیچیک از دو مورد فوق نباشد، بلکه معقتد باشد به اینکه سوگندخوردن به پیامبر ج صحیح میباشد، باز اینگونه سوگندی جایز نمیباشد و به عنوان سوگند شرعی محسوب نمیشود، همچنین وفا به آن درست نیست و در صورت شکستن و وفانکردن به آن، کفّارهای ندارد. بلکه کفّارۀ آن گفتن: «لاَ إِلهَ إِلاّ الله» است.
سوگند غموس یا دروغ، سوگندی است که شخص آن را به قصد خیانت و پایمالنمودن حقی میخورد و میگوید: به خدا سوگند فلان کار را انجام دادهام، در حالی که میداند که آن را انجام نداده است، یا میگوید: به خدا سوگند فلان کار را انجام ندادهام، در صورتی که به طور قطع میداند که آن را انجام داده است، یا اینکه از او میپرسی: فلان چیز را داری؟ یا فلان چیز نزد تو میباشد؟ بلافاصله سوگند میخورد که: آن را ندارم و یا آن نزد من نمیباشد! در حالی که به طور یقین میداند که آن چیز را داراست، و یا نزد او میباشد.
دربارۀ وجوب کفّارۀ سوگندِ غموس یا دروغ، نزد اهل علم دو قول هست، آنچه که واضح و ظاهر میباشد این است که کفّارۀ آن واجب نمیباشد،([9]) زیرا چنین سوگندی جزوِ گناه کبیره است و با پرداخت کفّاره جبران و پاک نمیگردد.([10])
اهل علم دربارۀ سوگند لغو و باطل دارای اقوالِ مختلفی میباشند –هرچند خداوند از هرکس آگاهتر است– امّا صحیحترین آنها قولی است که دربردارندۀ دو امرِ زیر میباشد: یکی اینکه چنین سوگندی بدون قصد و نیتی بر زبان شخص جاری شود. دوم این است: فردی که این سوگند را یاد میکند گمان میبرد که راست میگوید: اما خلاف و نادرستی آن را میبیند، پس این سوگندی لغو و باطل است و کفّارهای به آن تعلق نمیگیرد.
نحوۀ بیان اینگونه سوگند، به این شکل است که شخصی به برادر نوعی خود مثلاً بگوید: سوگند به خدا، یا بگوید: نه به خدا سوگند، آری سوگند به خدا باید چنین کنی، یا اینکه شخصِ دیگری مثلاً به مهمان خود به عنوان تعارف و به خاطر احترام و اکرام به او بگوید: به خدا سوگند باید این را بخوری، یا این را بنوشی، بدون اینکه نیت سوگند و قصد تقلب در آن را داشته باشد، بنابراین سوگندِ او در چنین حالتی لغو و باطل میباشد و کفّارهای به آن تعلق نمیگیرد، به دلیل این فرمودۀ خداوند که میفرماید: ﴿لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٢٥﴾ [البقرة: 225].
«خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمیکند، ولی شما را به آنچه دلهایتان (از روی عمد) فراهم آورده است، مؤاخذه میکند و خدا آمرزندۀ بردبار است».
[1]- نقل از الإجماع، ص: 137.
[2]- مغنی المحتاج، ص: 321، الهدایة، ج: 2، ص: 74.
[3]- الشرح الکبیر، ج: 2، ص: 136 و الإنصاف، ج: 11، ص: 8.
[4]- صحیح بخاری، ج: 4، ص: 151، حدیث شمارۀ: 6646 و مسلم، ج: 3، حدیث شمارۀ: 1646.
[5]- به روایت بخاری از ابوهریره، حدیث شمارۀ: 6301 و به نقل از ابوداود، حدیث: 3251، و ترمذی، حدیث شمارۀ: 1545.
[6]- نقل از: مجمع الأنهر، ج: 1، ص: 544.
[7]- نقل از فتاوی شیخ ابن عثیمین، ج: 2، ص: 121.
[8]- زادالمعاد، ج: 3، ص: 61.
[9]- نک: بدائع الصنائع، ج: 4، شمارۀ:1600.
[10]- به این دلیل سوگند دروغ کفّاره ندارد، چون آن از گناهان کبیره است، و مسلماً گناه کبیره بزرگتر و بیشتر از آن است که با کفّاره پاک و برداشته شود، بلکه کسی که چنین سوگندی را یاد میکند کیفرش فرورفتن در آتش جهنم است، بنابراین بر او واجب است که فوری توبه کند و حقوق ضایعشده را جبران و به صاحبش برگرداند. نقل از فقة السنّه جلد 3، ص 181. [مترجم]