صحابهی پیغمبر اسلام اعراب خالص بودند، بیانات قرآنی را با ذوق عربیت خودشان درمییافتند و آیات بینات قرآن را که بر رسول خدا نازل میگردید، به راحتی میفهمیدند. هرگاه فهم قسمتی از قرآن برایشان دشوار میآمد، از حضرت رسول اکرم سؤال میکردند. مثلاً وقتی [آیهی 82 سورهی الأنعام] نازل شد که خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾.
به خوبی دریافتند که آیه میگوید: «آن کسانی که ایمان آورده باشند و هرگز بر ایمانشان لباس ظلم نپوشیده باشند، همانا از «امن» که بهرهی ایمان است برخوردارند و همان راه یافتگانند». اما این سؤال برایشان پیش آمد که: مگر ممکن است مؤمنی به هیچ وجه گِردِ هیچ یک از انواع و اقسام «ظلم» نگردیده باشد؟! اگر چنین شرطی برای سودمند افتادن ایمان در بهبود وضع دنیوی و اخروی اهل ایمان قید شده باشد، کدام ایمان است که این خصوصیت را داشته باشد؟ این بود که از رسول خدا پرسیدند: «أیُّما لَم یظلِم نفسَهُ؟!» «کدام یک از ماست که به خویشتن دست کم ظلم نکرده باشد؟!» پیامبر اکرم در پاسخ آنان «ظلم» را در آن آیه سورهی انعام به «شرک» تفسیر فرمود و آیهی دیگر قرآن را دلیل آورد که خداوند در آیهی 13 سورهی لقمان میفرماید:
﴿...إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ ١٣﴾([1]) «... بیگمان شرک، ستم بزرگی است».
این از صحابه؛ شخص پیغمبر اکرم نیز خداوند در آیهی 113 سورهی النساء در شأن او میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا ١١٣﴾.
«...و الله کتاب و حکمت (= سنت) برتو نازل کرد، و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت، و فضل الله بر تو (همیشه) بزرگ بودهاست».
بنابراین، در زمان پیغمبر اکرم و نیز در زمان صحابهی آن حضرت نیازی به تألیف کتابهایی در زمینهی علوم قرآنی نبوده است([2]).
از این گذشته بیشتر صحابه بیسواد بودهاند و لوازمالتحریر هم به آن فراوانی نبوده است و این دو علت نیز به نوبهی خود مانعی برای تألیف و تدوین علوم قرآنی بودهاند. علاوه بر این حضرت رسول اکرم صحابه را از نوشتن غیر قرآن نهی فرموده بود و در سالهای نخستین نزول وحی به آنان توصیه کرده بود که:
«لَا تَکْتُبُوا عَنِّی، غَیْرَ الْقُرآنِ شَیْئاً و مَنْ کَتَبَ عَنِّی غَیْرَ الْقُرْآنِ فَلْیَمْحُهُ و حَدِّثُوا عَنِّی ولَا حَرَجَ ومَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
«از سخنان من غیر از قرآن چیزی ننویسید؛ و هرکس غیر از قرآن از گفتار من چیزی نوشته است پاک کند؛ اما نقل سخنان من اشکالی ندارد؛ و هر که بر من عمداً دروغ ببندد، جایگاه خود را در آتش دوزخ فراهم بیند».([3]) پیغمبر اکرم این توصیه را برای آن میفرمود که مبادا آیات قرآن با غیر قرآن درهم بیامیزد.
بنابراین، علوم قرآنی در زمان پیغمبر اکرم و شیخین (ابوبکر و عمر) همچنان از طریق دهان به دهان و سینه به سینه نقل میگردید. در زمان خلافت عثمان آمیزش عرب زبانان با غیر عرب زبانان موجب شد که عثمان فرمان بدهد که مصحف امام را بنویسند و از روی آن چند نسخهی دیگر تهیه کنند و به مراکز سرزمینهای اسلامی بفرستند؛ و دستور بدهد که مردم دیگر نسخههای خطی قرآن را که در اختیار دارند بسوزانند. در فصل اول از باب دوم همین کتاب این مطلب را به تفصیل بیان کردیم و انگیزهها و عواملی را نیز که در انجام این کار مؤثر افتادهاند، برشمردیم.
چیزی که در اینجا میخواهیم بگوییم، این است که عثمان با اقدام به کار نسخهبرداری از مصحف امام و تهیهی مصاحف رسمی، سنگ زیر بنای علمی را نهاد که بعدها «علم رسم القرآن» یا «علم الرسم العثمانی» نامیده شد.
و نیز مشهور است که علی بن ابی طالب ابوالاسود دئلی (در گذشته به سال 69 هجری) را امر کرد که به منظور حفظ و پاسداری از زبان عربی قواعدی وضع کند؛([4]) بنابراین، علی بن ابی طالب نیز بنیانگذار «علم اعراب القرآن» است.
به هر حال میتوانیم بگوییم: بنیانگذاران تدوین علوم قرآنی از صحابه و تابعین عبارتند از:
1- علی بن ابی طالب، عثمان بن عفان، ابن عباس، ابن مسعود، زید بن ثابت، ابی بن کعب، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر (از صحابه).([5])
2- مجاهد، عطاء بن یسار، عکرمه، قتاده، حسن بصری، سعید بن جبیر، زید بن اسلم (از تابعین).
3- مالک بن انس – شاگرد زید بن اسلم (از اتباع تابعین).
این نامبردگان از صحابه، تابعین و اتباع تابعین بنیانگذاران علوم قرآنی هستند که ما امروز این علوم را با عناوین مشروحهی ذیل میشناسیم:
- علم تفسیر
- علم اسباب النزول
- علم مکی و مدنی
- علم ناسخ و منسوخ
- علم غریب القرآن
در عصر تدوین، علوم تفسیر پیش از دیگر علوم قرآنی مورد توجه قرار گرفت. علتش هم واضح بود: تفسیر، مادر علوم قرآن است. مشهورترین کسانی که به کار تدوین تفسیر پرداختند و در تفسیر کتاب نوشتند، عبارتند از:
شعبة بن حجاج([6])، سفیان بن عیینة([7]) و وکیع بن جراح([8]) به تألیف و تدوین تفسیر قرآن پرداختند. تفاسیر این دانشمندان مجموعههایی از سخنان صحابه و تابعین بود. پس از ایشان ابن جریر طبری (درگذشته به سال 310 هجری) دنبال کار تفسیر قرآن را گرفت و تفسیر گرانقدری نوشت که تا امروز در نوع خودش بینظیر است. امتیاز تفسیر طبری بیشتر به خاطر آن است که روایات صحیح تفسیری را گرد آورده و به بررسی آنها پرداخته است؛ و اعراب کامل آیات را توضیح داده است؛ و بر تحقیقهای دقیق و نظریات ارزشمند مشتمل است.
پس از آن تفسیر به رأی در کنار تفسیر به مأثور جای گرفت. در این دوره نیز بعضی از علمای تفسیر به نوشتن دورهی کامل تفسیر قرآن همت گماشتند و بعضی برای یک جزء یا یک سوره و گاهی یک آیه یا آیاتی در رابطه با یک موضوع بخصوص مانند آیات الاحکام تفسیر نوشتند.
- علی بن مَدیَنی([9]) استاد شیخ بخاری کتابی در اسباب النزول تألیف کرد.
- ابوعُبَید قاسم بن سلام در ناسخ و منسوخ، قرائات و فضائل القرآن دست به تألیف زد.
- محمد بن ایوب ضریس (در گذشته به سال 294 هـ .ق) دربارهی آیات مکی و مدنی قرآن کتابی به نام فضائل القرآن نوشت.([10])
- محمد بن خلف بن مرزیان (در گذشته به سال 309 هـ .ق) کتاب الحاوی فی علوم القرآن را نوشت.([11])
- ابوبکر محمد بن قاسم انباری (در گذشته به سال 328 هـ .ق) کتاب عجائب علوم القرآن را نوشت. وی در این کتاب به بحث پیرامون فضائل قرآن و نزول قرآن به هفت حرف، نگارش مصحف نخستین، شمارش سورهها، آیات و کلمات قرآن پرداخته است.([12])
- ابوالحسن اشعری کتاب بسیار بزرگ المختزن فی علوم القرآن را تألیف کرد.([13])
- ابوبکر سجستانی([14]) کتاب غریب القرآن را تألیف کرد.
- ابومحمد قصاب محمد بن علی کرخی (در گذشته حدود سال 360 هـ .ق) کتابی تألیف کرد با این نام: نکت القرآن الدالة علی البیان فی أنواع العلوم و الأحکام المنبئة عن اختلاف الأنام.([15])
- محمد بن علی ادفوی (در گذشته به سال 388 هجری) کتاب «الاستغناء فی علوم القرآن»([16]) را در 20 مجلد تألیف کرد.
- علی بن ابراهیم بن سعید حوفی([17]) دو کتاب در علوم قرآنی تألیف کرد: یکی البرهان فی علوم القرآن و دیگری اعراب القرآن.
- ابوعمرو دانی (در گذشته به سال 444 هجری) کتاب التیسیر فی القراءات السبع را در علوم قرائات و کتاب «المُحکم فی النقط» را در علم رسمالخط قرآنی تألیف کرد.
- ابوالقاسم عبدالرحمان معروف به «سهیلی»([18]) کتاب مبهمات القرآن را نوشت.
- ابن جوزی (درگذشته به سال 597 هجری) در زمینهی علوم قرآنی دو کتاب تألیف کرد؛ یکی: فنون الأفنان فی عجائب علوم القرآن([19]) و دیگری المجتبی فی علوم تتعلق بالقرآن که نسخهی خطی هر دو در دارالکتب قاهره موجود است.
- ابن عبدالسلام([20]) در «مجازات قرآن» کتاب نوشت.
- عَلَم الدین سخاوی([21]) (در گذشته به سال 643 هجری) در علم قرائات کتاب جَمال القُراء و کَمال الاِقراء([22]) را تألیف کرد.
- ابوشامه (در گذشته به سال 665 هجری) کتاب المرشد الوجیز فیما یتعلق بالقرآن العزیز را تألیف کرد.
پس از آن، علوم قرآنی نوینی بینان نهاده میشود و کتابهایی در زمینههای بدائع القرآن،([23]) حجج القرآن،([24]) اَقسام القرآن([25]) و امثال القرآن([26]) در صحنهی علوم قرآنی ظاهر میگردند.
- بدرالدین زرکشی (در گذشته به سال 794 هجری)([27]) کتاب ارزندهی البرهان فی علوم القرآن را تألیف کرد. این کتاب توسط استاد محمد ابوالفضل ابراهیم تحقیق و منتشر گردیده و کوشش ایشان در نشر این کتاب درخور ستایش است.
در این قرن، تحقیق و تألیف در علوم قرآنی رواج گرفت.
- جلال الدین بلقینی([28]) کتاب مواقع العلوم من مواقع النجوم([29]) را نوشت.
- محمد بن سلیمان کافیجی (در گذشته به سال 879 هجری)([30]) کتابی در علوم قرآنی نوشت که سیوطی از آن یاد میکند و از قول مؤلف کتاب در توصیف کتاب میگوید: «پیش از آن کتابی این چنین در علوم قرآنی نوشته نشده است!»([31]) نام این کتاب را ما نمیدانیم.
- جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (در گذشته به سال 911 هجری) کتاب التحبیر فی علم التفسیر را نوشت و پس از آن کتاب مشهور «الاتقان فی علوم القرآن»([32]) را تألیف کرد.
از اواخر قرن نهم به بعد، تحقیق و تألیف در علوم قرآنی تقریباً متوقف میگردد، تا در قرن اخیر، عدهای از دانشمندان بار دیگر به تحقیق و تألیف در پیرامون تاریخ قرآن و علوم قرآن میپردازند:
- شیخ طاهر جزائری: التبیان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن.
- شیخ محمد جمال الدین قاسمی: محاسن التأویل.
- شیخ محمد عبدالعظیم زرقانی: مناهل العرفان فی علوم القرآن.
- شیخ محمد علی سلامة: منهج الفرقان فی علوم القرآن.
- شیخ طنطاوی جوهری: الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم.
- ادیب بزرگ جهان عرب، مصطفی صادق الرافعی: اعجاز القرآن.
- استاد سید قطب: التصویر الفنی فی القرآن و فی ظلال القرآن.
- استاد مالک بن نبی: الظاهرة القرآنیة که تحقیق ارزندهای در مسئلهی وحی است.
- امام محمد رشید رضا: تفسیر القرآن الحکیم که مشتمل بر مباحث بسیاری از علوم قرآنی است.
- دکتر محمد عبدالله دراز: النبأ العظیم نظرات جدیدة فی القرآن.([33])
از آنجا که شیوهی دانشمندان در علوم مربوط به قرآن بر آن قرار گرفت که همهی مسائل جزئی و کلی مربوط به قرآن را استقصا و بررسی کنند، اصطلاح «علوم القرآن» را به عنوان نامی برای این علم جدید که متشکل از حاصل مسائل همهی علوم قرآنی بود، برگزیدند.
در زندگینامهی شیخ شافعی، برای نخستین بار به اصطلاح «علوم القرآن» برمیخوریم. گویند: در آن زمان که وی را به اتهام رهبری حزب علویان یمن دست بسته با غل و زنجیر به شهر بغداد نزد هارون الرشید بردند، هارون الرشید از او پرسید: دانش تو از کتاب خداوند عزوجل تا چه اندازه است؟ کتاب خداوند برترین چیزی است که باید با آن آغاز کرد. شافعی گفت: یا امیرالمؤمنین! دربارهی کدام یک از کتابهای خداوند از من سؤال میکنی؟ خداوند کتابهای متعددی نازل فرموده است. هارون الرشید گفت: قد احسنت! ولی منظور من کتاب خداوند است که بر پسر عمویم محمد نازل فرموده است. شافعی گفت: علوم قرآن بسیار گسترده و متعدد است. از علم «محکم و متشابه» سؤال میکنی یا از علم «تقدیم و تأخیر» و یا از علم «ناسخ و منسوخ» و یا...؟!([34])
بعضی از محققان علوم قرآنی معتقدند که ظهور اصطلاح «علوم القرآن» - با معنای وسیع و فراگیرش – مقارن است با تألیف کتاب البرهان فی علوم القرآن اثر علی بن ابراهیم بن سعید مشهور به حوفی (در گذشته به سال 430 هجری).([35]) ولی ما نمیتوانیم این نظریه را بپذیریم، زیرا چنانکه پیش از این دیدیم دهها سال پیش از تألیف کتاب مزبور، کتابهایی تألیف شدهاند که مشتمل بر تحقیقات و بررسیهای قرآنی هستند و اصطلاح «علوم القرآن» آشکارا در نام این کتابها ذکر شده است. با سابقهترین این کتابها به نظر ما کتاب الحاوی فی علوم القرآن تألیف محمد بن خلف بن مرزبان است که از علمای قرن سوم هجری بوده است.
[1]- برهان. ج 1، ص 14.
[2]- اما داستان عدی بن حاتم که شهرت فراوان دارد، یک مورد استثنایی است و شیوهی عمومی صحابه را نشان نمیدهد. به همین جهت پیغمبر اکرم به او فرمود: «إن وسادتک العریض!» «تشک و رختخوابت خیلی پهن است!» کنایه از این که دچار غفلت شدهای! گرچه قاضی عیاض این معنا را قبول ندارد و بر آن است که منظور حضرت رسول اکرم از این عبارت آن است که «تو خیلی چاق هستی!» یا چنانکه در صحیح بخاری آمده است «تو گُرده (دنده) پهن هستی!» ر. ک. شرح نووی بر صحیح مسلم. ج 7، ص 201. داستان مزبور به روایت صحیح مسلم در «کتاب الصیام» چنین است: «وقتی آیهی ﴿حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِ﴾ در رابطه با هنگام آغاز روزه در سحرگاه نازل شد، عدی گفت: یا رسول الله! من زیر تشکم دو تکه طناب میگذارم: یکی سیاه و یکی سفید و از روی آنها شب و روز را تشخیص میدهم! پیغمبر اکرم به او فرمود: «إنَّ وِسادَتِکَ لَعَریضٌ!» منظور سیاهی شب و سفیدی روز است».
[3]- این روایت در صحیح مسلم از ابوسعید خدری آمده است. مقایسه کنید با کتاب علوم الحدیث و مصطلحه، ص 8.
[4]- بیوگرافی وی را در «أنباه الرواة» ج 1، ص 13 تا 23؛ تهذیب التهذیب، ج 12، ص 10 تا 12 ببینید.
[5]- ر. ک. الفهرست، ص 33.
[6]- محدث بصره و امیرالمؤمنین در حدیث ابوبسطام شعبة بن حجاج بن وردعتکی ازدی الواسطی. وی انس بن مالک را دیده است و از چهار صد نفر از تابعین حدیث شنیده است و همهی ائمهی حدیث، او را «حجت» دانستهاند. وی به سال 160 هـ .ق درگذشته است.
[7]- شیخ اهل حجاز در تفسیر و حدیث، سفیان بن عیینة هلالی کوفی. به سال 198 هـ .ق درگذشته است. (ر. ک. تذکرة الحفاظ. ج 1، ص 262).
[8]- ابوسفیان و کیع بن جراح بن ملیح بن عدی رؤاسی کوفی، از قیس غیلان. از ابن جریح، اعمش، اوزاعی و سفیان ثوری حدیث شنیده است. عبدالله بن مبارک، یحیی بن آدم، احمد بن حنبل و علی بن المدینی از او روایت کردهاند. وی به سال 128 به دنیا آمد و به سال 197 از دنیا رفت. احمد بن حنبل و یحیی بن معین دربارهی وی گفتهاند: در عراق، تنها راوی «ثَبت» (ثقه و معتبر) در نظر ما وکیع است (ر. ک. تاریخ بغداد. ج 13، ص 466 تا 481).
[9]- ابوجعفر، علی بن عبدالله بن جعفر، سعدی بالولاء. در گذشته به سال 234 هـ .ق (ر. ک. تذکرة الحفاظ. ج 2، ص 15 و 16؛ شذرات الذهب. ج 2، ص 81).
[10]- از این کتاب یک نسخهی ناقص در کتابخانهی ظاهریه موجود است.
[11]- در کتاب «الفهرست» ص 214 نام برده است. این کتاب مشتمل بر 27 جزء است.
[12]- نسخهای از این کتاب در کتابخانهی شهرداری اسکندریه موجود است.
[13]- ر. ک. الدیباج، ص 159.
[14]- محمد بن عزیز بن العزیزی سجستانی. در گذشته به سال 330 هـ .ق (بغیة الوعاة، ص 72). سیوطی در کتاب «الاتقان» (ج 1، ص 195) آنجا که از کتاب سجستانی به نام «غریب القرآن» نام میبرد، میگوید: «وی پانزده سال با استادش ابوبکر بن الانباری به تحریر این کتاب پرداختند».
[15]- یک نسخه از این کتاب در کتابخانهی مرادملا موجود است.
[16]- به نظر ما نام صحیح کتاب همین است که در متن آوردیم، اگرچه این کلمه را میتوان «الاستفتاء» نیز خواند.
[17]- علی بن ابراهیم بن سعید حوفی مصری، صاحب کتاب «البرهان فی علوم القرآن» و کتاب «اعراب القرآن» در گذشته به سال 430 ق. (حسن المحاضرة. ج 2، ص 228؛ انباه الرواة. ج 2، ص 219). از این پس سخن از کتاب وی به میان خواهد آمد که هنوز به صورت خطی مانده است.
[18]- ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله بن احمد سهیلی، به سال 581 در مراکش درگذشته است و کتاب وی «مبهمات القرآن» است که صاحب «کشف الظنون» آن را با نام «التعریفُ والإعلامُ بِما أُبهَم فی القرآن مِن الأسماءِ والأعلام» آورده است. این عنوان توضیحی به خوبی محتوای کتاب را نشان میدهد. نسخههایی خطی از این کتاب در دارالکتب قاهره و کتابخانهی تیموریه وجود دارد. سهیلی کتاب دیگری دارد به نام «الروض الأنف» که به عنوان حاشیهی سیرهی ابن هشام نوشته است (ر. ک. انباه الرواة. ج 2، ص 162).
[19]- یک نسخهی خطی ناقص از کتاب «فنون الافنان» به شمارۀ 222 تفسیر در کتابخانۀ تیموریه موجود است.
[20]- شیخ الاسلام امام ابومحمد عبدالعزیز بن عبدالسلام، مشهور به عزّ، درگذشته به سال 660 ق (طبقات الشافعیة. ج 5، ص 80 تا 107؛ شذرات الذهب. ج 5، ص 310).
[21]- علی بن محمد بن عبدالصمد مشهور به سخاوی. وی به سال 643 ق درگذشته است. منظومهای در قرائات دارد که به نام «السخاویه» مشهور است و نام اصلی آن «هدایة المرتاب فی المتشابه» است. البته منظور وی «متشابه» در مقابل «محکم» نیست. منظور داستانهای قرآنی است که در سورههای مختلف قرآن به صورتهای مختلف آمده است؛ تا این داستانها با بیانهای گوناگون ارائه شده باشند. بیوگرافی سخاوی را در وفیات الأعیان. ج 1، ص 345 ببینید. و نیز ر. ک. برهان. ج 1، ص 112. نوع پنجم: علم المتشابه.
[22]- از کشف الظنون چنین برمیآید که کتاب جمال القراء و کمال الإقراء مشتمل بر علوم قرائات، تجوید، وقف و ابتدا و ناسخ و منسوخ بوده باشد.
[23]- علمی است که از انواع بدیع که در قرآن به کار رفته است، سخن میگوید. ابن ابی الاصبع نخستین کسی است که مستقلاً در این علم به تألیف پرداخته و کتابش به چاپ نیز رسیده است (ر. ک. اتقان. ج 2، ص 140 تا 160. نوع 58).
[24]- نام دیگرش «علم جَدَل القرآن» است. منظور از مباحث این علم نشاندادن این نکته است که قرآن انواع گوناگون دلایل و براهین را آورده است ولی نه مطابق اسلوب اعراب جاهلی و نه مطابق شیوهی علمای کلام. نخستین کسی که دربارهی این علم مستقلاً به تألیف پرداخت، نجم الدین طوفی (سلیمان بن عبدالقوی بن عبدالکریم) در گذشته به سال 716 ق بوده است، چنانکه در کتاب «الدرر الکامنة» (ج 2، ص 342) آمده است. در رابطه با این علم ر. ک. اتقان. ج 2، ص 229 تا 333. نوع 68؛ برهان. ج 2، ص 34 تا 27. نوع 33.
[25]- ر. ک. اتقان. ج 2، ص 225 تا 228. نوع 67. علامه ابن القیم نخستین کسی است که در این باره مستقلاً تألیف کرده است. از متأخرین نیز، عبدالحمید فراهی کتاب «الامعان فی اقسام القرآن» را نوشته است.
[26]- بعضی نمونههای مربوطه را میتوانید در کتاب الاتقان، ج 2، ص 222 تا 225 نوع 66 ببینید.
[27]- امام بدرالدین محمد بن عبدالله بن بهادر زرکشی، از بزرگان علم تفسیر و اصول است. وی به سال 754 ق به دنیا آمده و به سال 794 ق درگذشته است. شرح حال و مآخذ شرح حال او را میتوانید در مقدمهی کتاب البرهان فی علوم القرآن که توسط استاد محمد ابوالفضل ابراهیم در چهار جلد تحقیق و منتشر شده است، ببینید.
[28]- عبدالرحمان بن رسلان ابوالفضل جلالالدین بلقینی. در فقه و اصول، عربیت، تفسیر، معانی و بیان ید طولایی داشته است. شرحی بر صحیح بخاری دارد به نام الافهام لما صحیح البخاری من الابهام. در کشور مصر بارها به سمت قضاوت دست یافت. وی به سال 824 ق درگذشته است (شذرات الذهب. ج 7، ص 166).
[29]- اتقان. ج 1، ص 2.
[30]- محمد بن سلیمان بن سعد بن مسعود، محیی الدین ابوعبدالله کافیجی. وی بسیار به کتاب «الکافیه» ابن حاجب (در نحو) میپرداخت و به همین جهت مشهور به «کافیجی» (=کافیه چی) شد. سیوطی 14 سال ملازمت او را داشته است. وی کتابهای بسیاری در تفسیر، فقه، اصول لغت و نحو دارد. سیوطی آن کتاب استادش را که در اتقان نام نبرده است، در «بغیة» نام برده است: التیسیر فی قواعد التفسیر و دربارهی این کتاب گفته است: استاد ما میگفت: وی مبتکر این علم است و کسی بر او پیشی نجسته است. زمینهی این ادعا این بود که برهان زرکشی و مواقع العلوم جلال بلقینی را ندیده بود. وی به سال 879 ق درگذشته است. ر. ک. بغیة الوعاة، ص 48.
[31]- اتقان. ج 1، ص 3. سیوطی دربارهی این کتاب گفته است: «این کتاب را تألیفی لطیف و مجموعهای ظریف، با ترتیب و اسلوب ممتاز یافتم».
[32]- کتاب الاتقان در قاهره بارها به چاپ رسیده است. سیوطی بیشتر مطالب این کتاب را بر پایهی «البرهان» زرکشی قرار داده است و چندین فصل آن را نیز نقل کرده است. البته گاهی ارجاع داده است و گاهی سکوت اختیار کرده است. بنگرید به سخن خود سیوطی دربارهی کتاب «البرهان» در مقدمهی اتقان. ج 1، ص 6 تا 8.
[33]- در سالهای اخیر نیز تحقیقات و مطالعات قرآنی سودمندی انجام پذیرفته است، از جمله: نظرات فی القرآن تألیف استاد محمد غزالی که هدف از نگارش آن ارشاد و تبلیغ بوده است. والمنهل الخالد که موضوع آن نشاندادن زیباییهای اسلوب بیان قرآن بوده است. این کتاب را دوست فاضل و دانشمندمان استاد محمد مبارک رئیس دانشکدهی شریعت در دانشگاه دمشق تألیف کرده است.
[34]- این داستان را امام جلال الدین بلقینی در کتاب مواقع العلوم من مواقع النجوم آورده است. ر. ک. مناهل العرفان. ج 1، ص 26.
[35]- این کتاب شامل 30 مجلد است که فقط 15 مجلد از نسخهی خطی آن به صورت پراکنده در دارالکتب قاهره به شمارهی 59 تفسیر موجود است. ظاهر این کتاب چنین مینماید که یک کتاب تفسیر باشد، ولی مباحثی از علوم قرآنی را نیز در بر دارد. صاحب کتاب کشف الظنون دربارهی این کتاب مینویسد: شامل «غریب القرآن» و «اعراب القرآن» و «تفسیر قرآن» است.