اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

1- شرایط عقد

1- شرایط عقد

الف – اذن و اجازه ولی

ب – رضایت زن

ج – ایجاب و قبول بلافاصله که با لفظ نکاح یا هر لفظی که افاده این معنا کند

د – وجود دو شاهد عادل

هـ – به سن تمییز رسیدن دو طرف. ازدواج بین زن و مردی که یکی از آن‌ها یا هردوی آن‌ها دیوانه یا بچه باشند که هنوز به سن تمییز نرسیده‌اند، منعقد نمی‌شود.

عقد با ایجاد شرایط مذکور بین زن و مرد قطعی و لازم الاجرا می‌گردد؛ جز در برخی از موارد مانند اینکه زن به وسیله مرد یا بالعکس فریب داده شود یا اینکه زن با مردی عقیم ازدواج کند، سپس مشخص شود که او صاحب فرزند نمی‌گردد، در حالیکه زن را از نازا بودن خویش مطلع نکرده است. در این حالت زن حق دارد که عقد ازدواج را باطل کند. و نیز اگر مرد تظاهر به پاکی و صداقت و ایمان‌داری بکند، سپس حقیقت فسق و گمراهی وی مشخص شود، در این حالت نیز زن حق ابطال عقد دارد.

همچنین زمانی که مرد با زنی ازدواج کند که بکر و دوشیزه است و بعد برای او مشخص گردد که او بیوه است یا عیب مشخصی در او یافت گردد یا بیماری نفرت آوری در او یافت شود، می‌تواند عقد را باطل سازد.

از جمله این امور روایت کعب بن زید است که رسول الله ج با زنی از بنی غفار ازدواج نمود، زمانیکه «در شب زفاف» بر او داخل شد و پیامبر ج لباسش را درآورد و روبروی زمین نشست «بیماری را» در پهلویش دید، سپس از هم بستری با او دوری کرد.

سپس فرمود: «لباس‌هایت را بپوش» و آنچه را که پیامبر ج به او داده بود، از او پس نگرفت.[1]

حضرت عمر بن خطاب س به شخصی که عقیم بود و با زنی ازدواج کرده بود، گفت: از عقیم بودنت به وی خبر بده و به او اختیار ده که تو را با این وصف اختیار کند.



[1]- به روایت امام احمد (3/493). [مؤلف]

این روایت ضعیف است، ابن حزم در المحلى (9/486) می‌گوید: ساقط است؛ ذهبی در المهذب (6/2786) می‌گوید: در سند آن جمیل وجود دارد، ابن معین درباره‌ی او می‌گوید ثقه نیست. هیثمی در مجمع الزوائد (4/303) می‌گوید: جمیل بن زید در سند آن ضعیف است؛ شوکانی در الدراری المضیة (212) می‌گوید: در آن اضطراب وجود دارد و بیهقی در السنن الکبرى (7/257) می‌گوید: در آن جمیل بن زید است، بخاری می‌گوید حدیثش صحیح نیست و آلبانی در إرواء الغلیل (6/326) می‌گوید: ضعیف است و شعیب الأرنؤوط نیز در تحقیق مسند احمد می‌گوید: ضعیف است. [مصحح]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد