ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با امامت و خلافت حضرت سید آقا، کلا این منطقه بصورت یک کشور یکپارچه و متحد درآمد، بعبارتی دیگر، خودمختاری ملوک الطوایفی سران و خوانین تمام شد و این امر، کبریتی برای آتش کینه و حسادت آنها گردید. اگرچه بظاهر آنها بعلت نفوذ حضرت سیدآقا و در اثر ناتوانی در مقابل افکار عمومی با ایشان بیعت کرده بودند. و امامتشان را نیز پذیرفتند. اما در خفا بطور سری در پی دسیسه و توطئه شدند و به سازش با دولت لاهور سرگرم شدند.
پس از درگیری و عرض اندام سیکها، همین سرداران که زبانی با سیدآقا و قلباً غلام حلقه بگوش دولت لاهور بودند، پیشنهاد کردند که برای قلع و قمع سیکها حملهی نهایی و سرنوشتسازی باید انجام بگیرد. بنابر مشورت و پیشنهاد همین سرداران، جبهه شیدو در نظر گرفته شد. آمادگی جنگ شروع شد. در همین اثنا یک شب، این گروه منافقان، در غذای حضرت سید آقا، سم ریختند. در این مدت ارتش مسلمانان بومی و غیربومی، همهی سرداران با سربازان خویش شریک بودند. نتیجه جنگ به سود مسلمانان داشت به پایان میرسید که ناگهان سرداران پیشاور به لشکر سیکها، ملحق شدند. سلطان یارمحمد خان همراه با سربازانش از میدان جنگ فرار کرد، پس از این جنگ، تنها سیکها رقیب حضرت سید آقا نبودند، بلکه در کنار سیکها سرداران پشاور و عدهای از مردم بومی و جمعیت منافقان مسلح، با حضرت سید آقا رو در رو شدند.