اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

چهارم: دوران نوجوانی

چهارم: دوران نوجوانی

ویژگی‌های کودکان در این مرحله، سرکشی، لجبازی، نافرمانی و تلاش برای اثبات وجود خود به دیگران است، حتی ممکن است که این تلاش‌ها و ضدیت‌ها صرفاً یک نوع مخالفت باشد. همچنین نوجوانی، دوران رویایی است، دورانی که یک نوجوان به رغم علم به نادرست بودن کارش باز هم به سبب ویژگی‌های درونیش اشتباهاتش را ادامه می‌دهد و اگر بخواهیم که او را از خطایی که مرتکب شده است، باز بداریم، نباید این شبهه را برایش ایجاد کنیم که دست برداشتن از خطا، به اختیار و میل خودش نبوده و به تأثیر نزدیکان یا دوستانش صورت گرفته است! همچنین باید بدانیم که طرد کردن نوجوان و فشار آوردن به او، کارساز نیست و به سرکشی و دوری او می‌انجامد. همانطور که گفته‌اند: «هر عملی، عکس العملی در پی دارد که در قوت باهم مساوی و در جهتگیری ضد هم هستند». لذا باید فرزندمان را درک کنیم و به حرف‌هایش گوش فرا دهیم تا سخنش تمام شود و تا آنجایی که می‌توانیم با او مهربان باشیم.

روش تحریکی و تدافعی در توجیه کردن یک نوجوان، نتیجه‌ای جز فرار و فاصله گرفتن از ما دربرندارد. برنامه‌ای که در این زمینه پیشنهاد می‌شود، برنامه‌ای تدریجی است و این برنامه، به توفیق الهی کم و بیش سه ماه به طول می‌انجامد و در چند مرحله قابل ذکر است:

مرحله‌ی اول

این مرحله سه هفته یا بیشتر طول می‌کشد. در این مدت نباید به هیچ وجه از نماز صحبت کرد. این موضوع، شبیه خوراندن دارو به بچه است، دارویی که دکتر آن را تجویز کرده است و ما از خواص و تأثیرات آن بی‌خبریم، تنها چیزی که می‌دانیم، آن است که پیغمبر خدا ج فرموده است: «لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ»، «برای هر دردی دارویی است». در واقع همانگونه که بچه‌ها در زمستان به تب و لرز دچار می‌شوند، در دوره‌ی نوجوانی نیز به بیماری سرپیچی و لجبازی دچار می‌شوند.

مربی عزیز! به یاد داشته باشید که شما می‌خواهید یک کودک را تربیت کنید، شما خواهان درمان موضوعی هستید که اگر به موقع برای درمان آن اقدام نکنید، فقط خدا می‌داند که سرنوشت آن به کجا ختم خواهد شد! بنابراین، تنها چاره‌ی کار، صبر و توکل و اعتماد به خداست.

بار دیگر به روشی که در پیش گرفته‌ایم، صحبت نکردن از نماز حداقل به مدت سه هفته، تأکید می‌کنیم. هدف ما در این روش این است که دختر یا پسر، حساسیت ما را نسبت به نماز فراموش کنند و از صحبت ما درباره‌ی نماز فاصله‌ای ایجاد شود که طی آن فرزند در ارتباط با ما احساس راحتی کند و چنین تصور کند که بین ما هیچ اختلافی وجود ندارد تا اعتماد فرزندمان نسبت به ما باز گردد و دریابد که ما وی را به خاطر خودش دوست داریم و اگر باعث رنجش او می‌شویم، تنها به خاطر رفتار بدش است، نه به خاطر شخص او.

تنش و جدال ایجاد شده میان والدین و فرزند، به واسطه‌ی اختلافی که باهم دارند، مانند سیم خارداری است که والدین را احاطه کرده است، به گونه‌ای که هر وقت فرزند بخواهد به آنان نزدیک شود او را ناراحت می‌کند یا این که والدین برای نصیحت کردن بخواهند به او نزدیک شوند. حتی زمانی که می‌خواهد با آن دو صحبت کند، احساس ناراحتی روحی دارد. هدف ما در این مرحله از بین بردن سیم خارداری است که میان او و والدینش فاصله انداخته است.

مرحله‌ی دوم

مرحله‌ی عمل بدون صحبت است که مدت زمان آن، سه هفته تا یک ماه می‌باشد. در این مرحله هیچ سخنی با فرزندمان در میان نمی‌گذاریم و تنها به مجموعه‌ای از رفتارهای هدفمند اکتفا می‌کنیم؛ مثلاً به عمد جانماز را روی مبلمان اتاقش یا بر روی رختخواب و یا هر جای مناسب دیگری در منزل می‌گذاریم. پدر برای برداشتن جانماز برمی‌گردد و در حالی که فکر می‌کند، با صدای بلند می‌گوید: جانماز کجاست؟ می‌خواهم نماز بخوانم، دیر شد! خدایا! نزدیک بود نمازم را فراموش کنم. یا می‌توانیم در مورد اوقات نماز از او بپرسیم: فرزندم! ساعت چند است؟ موذن اذان گفته است؟ چقدر به نماز مانده است؟ فرزندم! یادت نمی‌آید که نمازم را خوانده‌ام یا نه؟

به مدت دو هفته یا سه هفته به همین روش ادامه دهید تا این که احساس کنید، نوجوان راحت شده و فشار وارد شده را فراموش کرده است و بعد از آن وارد مرحله‌ی سوم می‌شویم.

مرحله‌ی سوم

به طور متناوب نه پیوسته به منظور طبیعی جلوه دادن موضوع و بردن فرزند با خود برای شرکت در بعضی از کلاس‌های درس، با ادعای این که نیاز به همراهی او داری، نه دعوت برای حضور در کلاس درس، چنین به او می‌گویی: عزیزم! خسته هستم و احساس کسالت می‌کنم، اما می‌خواهم در جلسه‌ی فلان درس حاضر شوم و دوست دارم که مرا همراهی کنی و با کمک تو به آن جا بروم. اگر جواب رد داد، اصرار مکن و بر او سخت مگیر! برای بار دوم به تلاش خودت ادامه بده، در اولین گام در هر کاری که برایش انجام می‌دهی، خودش را هم شرکت بده و از طریق نظرخواهی و مشورت، برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی تلاش کن، مثلاً مادر به دخترش بگوید: دخترم، نظر تو درباره‌ی این روسری چیست؟ و همراه این جملات در کنار آینه بایستد. یا برای نمونه، هنگامی که قصد خروج از خانه را دارد به او بگوید: «دخترم! بیا این نوار را با هم گوش کنیم تا ببینیم نظرت در مورد آن چیست؟ بعد من هم نظر خودم را برایت می‌گویم». با چنین نظرخواهی‌ای او را ناخودآگاه به سوی عبادتی می‌کشانید که خودتان آن را انجام می‌دهید.

باید فرزندمان را- خواه دختر یا پسر- آزاد بگذاریم، تا نظر خود را درباره‌ی درس‌هایی که برایش گفته‌ایم، بیان کند و حتی در مورد خودش آزادانه و با شجاعت سخن بگوید و بی‌هیچ واهمه‌ای و آزادانه در مورد مسائل دینی سؤال کند. لازم است در این زمینه توجه خود را به نکات مهمی که در زیر می‌آید جلب کنیم:

·        قبل از اتمام موفقیت‌آمیز مرحله‌ی قبل، نباید به سراغ مرحله‌ی بعد برویم، چون هدف اساسی اجرای این مراحل، از بین بردن تنش ایجاد شده میان شما و فرزندتان است و از سرگیری مجدد روابط قطع شده میان او و مسائل دینی است. به طور کلی این موضوع، شبیه داروی آنتی بیوتیک است که باید به طور منظم و تا آخر آن را به کار بگیریم. در صورت عجله یا پیش‌آمدن مشکل برای دختر یا پسر در خلال اجرای برنامه در سه هفته‌ی تعیین شده، باید دست نگه داریم و از اول روند درمان آن را از سر بگیریم.

·        در این برهه‌ی زمانی، نباید به هیچ وجه از نماز سخن به میان آوریم. چون این موضوعی است که باید فرزند در مورد آن به قناعت قلبی برسد، چنانچه در تمام زمینه‌های قبل موفق شدیم و برنامه‌های بعدی را هم به لطف الهی با موفقیت پشت سر گذاشتیم، بی‌گمان توانسته‌ایم نهال پاکی پرورش دهیم و از آن پس همانگونه که خود به نماز پایبندیم، فرزوندمان نیز خود نمازش را به جای می‌آورد و روزی فرا می‌رسد که ما از نمازهای طولانی آنان گله‌مند خواهیم شد!

·        جز در موارد محدود نباید از تقصیر و کوتاهی‌های بچه‌ها در زمینه‌ی نماز خرده گرفت و باید از بعضی خطاها مثل ادای حرکت و عدم خشوع در نماز چشم‌پوشی کرد و تنها به خطاهایی اعتراض کرد که قابل گذشت نیستند، همانند خواندن نماز بدون وضو.

·        از خدا کمک بخواهیم و اندوهگین نشویم و پیوسته برای هدایت فرزندانمان دعا کنیم[1]. هرگز نفرین‌شان نکنیم و به خاطر داشته باشیم که انسان در زمینه‌ی هدایت به زمان نیاز دارد و اگر خدا بخواهد به خیر و خوبی تمام خواهد شد. بچه‌ها در این دوره، مسائل را فراموش می‌کنند و به سرعت تغییر می‌کنند، به خصوص وقتی که به مراحل رشدشان پی برده باشیم و با آنان با آرامی و حوصله و با محبت رفتار کنیم.



[1]- در زمینه‌ی دعای والدین برای فرزندان، کتابچه‌ای حاوی دعاهایی بسیار سودمند از سوی انتشارات ایلاف با ترجمه‌ی مجید احمدی چاپ و منتشر شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد