سورهی إنشراح: إنشراح به معنای: «گشودن» میباشد و مکی است.
این سوره دارای نامهای زیر میباشد:
1- اَلَم نشرح.
2- ألشرح.
3- الإنشراح.
دو سورۀ مبارکهی ضحی و شرح که در قرآن پشت سرهم واقع شدهاند، در مورد پیامبر ج هستند و خداوند در سورۀ ضحی نعمتهای مادی و در سورهی شرح، نعمتهای معنوی را که به رسولش ارزانی داشته، بیان میکند.
بهترین نعمتی که خداوند منان به بندگان خاص خود و انبیا و مخصوصاً خاتم آنها یعنی محمد ج هدیه فرموده، شرح صدر است و البته که دعوتگران به دین نیز از این دعا و طلب به درگاه الهی غافل نیستند و همیشه از خداوند شرح صدر طلب میکنند.
سورهی شرح (انشراح) بعد از سورهی ضحی نازل شده و توضیح و تأکیدی بر معانی سورهی ضحی میباشد و فهم این سوره مستلزم فهم دقیق سورهی ضحی است. همچنان که گذشت محور آیات سورهی ضحی بیان مجموعه تصوراتی بود که در ذهن داعی ایجاد شده بود که خداوند با او قهر کرده و او را به حال خویش رها ساخته است و اینکه خداوند بندهی صالح و مخلص خود را تحت هیچ شرایطی رها نخواهد کرد و تنها نخواهد گذاشت و همیشه در کنار او خواهد بود. محور آیات سورهی شرح هم پیرامون این واقعیت است که خداوند با امتحان و ابتلا، بندهی خود را از لحاظ شخصیتی پرورش میدهد. لذا اگر ما دیدگاه خود را در رابطه با ابتلا به مصائب اصلاح کنیم، نه تنها از مصائب و آزمایشات گریزان نخواهیم بود، بلکه این دعا را که خداوند به ما در آخر سورهی مبارک بقره یاد داده است، در حد وسعت و ظرفیت خود زمزمه کنیم که: ﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦ﴾ [البقرة: 286]. اجازه نداریم از خداوند بخواهیم که ما را مطلقاً مورد امتحان و آزمایش قرار ندهد، بلکه از خداوند میخواهیم که ما را مورد آزمایشاتی قرار ندهد که خارج از حیطهی توانایی ما هستند، در غیر این صورت خود را از رسیدن به کمالات محروم کردهایم، زیرا عملیترین شکل تربیت خداوند نسبت به بندگان در آزمایشات و مصائب تجلی میکند. بندگانی که به شکلی از مصائب گریزان هستند و حتی حاضر هم نیستند نامی و ذکری از مصائب داشته باشند و به شدت از مصائب و بلاها میترسند، افرادی خام باقی خواهند ماند. به قول حافظ:
هرکه در این دیر مقربتر است |
|
جام بلا بیشترش میدهند |
و این نشانهی قُرب است و در حدیث صحیح از پیامبر رحمت داریم که فرمود: «أشَدُّ النّاسِ بَلاء ألانبِیَاءُ ثُمّ الامثَلُ فالأمثَلُ» (ترمذی، احمد) «در بین مردم کسانی که به شدیدترین سختیها مبتلا میشوند، پیامبران هستند و سپس کسانی که به لحاظ ایمان به آنها نزدیکترند». چون خداوند میخواهد کاملترین تربیت را داشته باشند، لذا آنها را مورد شدیدترین امتحانات و آزمایشها قرار میدهد که در رأس همهی پیامبران، پیامبر اسلام قرار دارد و بعد از پیامبران، هرکس که به انبیا و دستیافتن به کمالات آنها علاقهمند باشد، به همان اندازه مورد ابتلا و آزمایش قرار خواهد گرفت. لذا اصلاح بینش در رابطه با بلایا و امتحانات خدایی بسیار مهم است، زیرا امتحانات ربانی پرورشدهندهی بندگان است. و بعد از اینکه فرد پرورش یافت، صلاحیت و شایستگی لازم جهت ادای مسؤلیت را پیدا میکند و میتواند این مسؤلیت را به نحو احسن به انجام رساند. خداوند برای بیان این مطلب به آیاتی از انفس اشاره میکند آیات آفاق و انفس را در سورهی ضحی مورد بررسی قرار دادیم و در این سوره اشاره به آیات انفس است که بیانکنندهی مشکلاتی هستند که بندهی خدا با آنها مواجه میشود و این خود از سنتهای الهی به شمار میرود و البته همیشگی نیست.
چرخگردون
گر دو روزی بر مراد ما نرفت |
|
دائماً
یکسان نباشد حال دوران غم مخور |
کلمهی شرح، در لغت از مادهی شَرَحتُ اللحمَ گرفته شده است، یعنی گوشت را به وسیلهی چاقو بازکردن و به شکل لایه لایه درآوردن. لذا کلمهی شرح را عرب در رابطه با گوشت به کار برده است. حالا وقتی که گفته میشود، مطلبی را شرح کردم، یعنی مطلب را باز کردم که در این صورت از آن بیشتر لذت میبرند، اما وقتی که مطلبی سر بسته باشد، خیلی از افراد چیزی از آن نمیفهمند و لذا زود خسته میشوند.
نام سوره «شرح» با محور سوره در ارتباط است، یعنی شرح انسان تا آنچه در جوهر و درونش نهفته است، آشکار گردد و توانایی او جهت حمل بار مسؤلیت محک زده شود. انسان به وسیلهی آزمایشات متحول میشود، استعدادهایی که در وجودش هستند، شکوفا و ظهور مییابند و در نتیجه میتواند به بهترین شکل ممکن مسؤلیت خود را به انجام رساند، به همین منظور ما نیازمند شارح هستیم و آن شارح هم خداوند است که شرح انسان را با ارسال کُتب و رُسُل تا آمدن پیامبر خاتم به انجام رسانیده و پس از انبیا، رهروان صدیق آنها این عملیات شرح را تا امروز ادامه دادند و ادامه هم خواهد داشت. سورهی شرح مکی است و محور کلی آن اصلاح بینش انسانها است و این بینش وقتی اصلاح میشود که مجموعهای از تلقیها و طرز تفکرها و دیدگاههای انسان در رابطه با موضعگیریهایش که میگیرد، اصلاح شود. موضعگیریهایی که در رابطه با نظام خلقت و در رابطه با معاد که بعد از مرگ انسان شروع میشود و در رابطه با ملائک و... اصلاح بینش، مقدمهای است برای اصلاح منش و حیات واقعی هم درگرو اصلاح بینش و منش است، هرگاه این دو اصلاح شوند، انسان هم اصلاح میشود. اصلاح بینشها همان اصلاح سرها و تفکرها و اندیشهها است و اصلاح منشها یعنی اصلاح دلها. دلها و سرها که اصلاح شدند انسان نیز اصلاح میشود و مشکل جامعهی ما این است که یا سرها اصلاح نشده یا دلها و یا هردو. اگر سرها اصلاح شود، اما دل اصلاح نشود، انسان صاحب شعور میشود اما شور نخواهد داشت و شعور بیشور پرندهای را میماند که با یک بال بخواهد پرواز کند و این میسر نیست؛ و اگر دل اصلاح شود، اما سر اصلاح نشود، دوباره اصلاح اصلاح ناقصی است؛ یعنی انسان شور دارد اما شعور ندارد و انسانهای پُرشور بیشعور همیشه برای خود و دیگران مشکل آفرین بودهاند. پیامبران آمدهاند که شور و شعور ما را تعادل و توازن ببخشند و با متعادلشدن شور و شعور، انسانها به تعادل در شخصیت میرسند و در پی آن جامعه به سلامت و آرامش خواهد رسید.
از آیهی 1 الی 4 استدلال به آیات انفس، برای قضیهای است که در آیات بعد میآید و آن اینکه داعی فکر میکند باید دائماً در مصیبت و بلا باشد، درحالیکه چنین نیست و خداوند بندهی خودش را دوست دارد و او را مورد بلا و مصیبت قرار میدهد تا رشد کند.
آیات 5 و 6 بیانکنندهی سنت خداوند در رابطه با بندگانش و در حقیقت مدلول آیات 1 الی 4 است. آیات 7 و 8 که سوره با آنها به پایان میرسد، بیان این موضوع است که بعد از تمامشدن مشکلات، مسألهی حمل مسؤلیت مطرح میشود. به قول یکی از صالحین مسؤلیت انسان در طول حیات به اختصار عبارت است از: 1- اخذ و عطا 2- تشکیل و تقدیم یک خانوادهی مسلمان به جامعهی مسلمانان 3- عزیمت به حج. این سه از محوریترین مسؤلیتهایی است که تکمیلکنندهی شخصیت انسان در ابعاد مختلف است.
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ ١ وَوَضَعۡنَا عَنکَ وِزۡرَکَ ٢ ٱلَّذِیٓ أَنقَضَ ظَهۡرَکَ ٣ وَرَفَعۡنَا لَکَ ذِکۡرَکَ ٤﴾ [الشرح: 1-4].
سوره با استفهام تقریری آغاز میشود که در زبان فارسی هم مشابه آنرا داریم. سؤالی است که مطرح میشود و جوابش هم مشخص است و سؤالکننده دوست دارد که جوابش را از سؤالشونده بشنود. تقریر یعنی تثبیت مطلب در ذهن مخاطب.
﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ ١﴾[1].
«[ای پیامبر،] آیا ما سینهات را [برای نزول وحی] برایت نگشودیم؟».
﴿أَلَمۡ﴾: «استفهام تقریری؛ یعنی خداوند متعال نعمتهایش را برای پیامبرش بازگو میکند. آیا: (سؤال)؛ و منظور از اینکه (آیا ندادیم) یعنی (بله به تو دادیم).»
﴿نَشۡرَحۡ﴾: شرح: بازکردن، شکافتن، گشادهکردن و از ریشۀ شریحه است.
﴿نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ﴾: «آیا سینهات را به وسیلهی نبوت و تطهیر آن و لبریز از ایمان و حکمت برای تو نگشادیم؟»
در اینجا لازم است مختصری از داستان موسی÷ و فرعون را بازگو کنیم:
موسی÷ در زمان پادشاه ستمگر یعنی رامسس دوم به دنیا آمد که دستور به قتل نوزادان پسر داده بود و مادر موسی÷ به فرمان خدا او را در سبدی به رود نیل انداخت و موسی به خانهی فرعون رفت و آنجا بزرگ شد؛ موسی÷ بسیار تنومند و قویهیکل بود و زود عصبانی میشد و همچنین قیافهای سبزهرو داشت و دارای لکنت زبان نیز بود.
به طور اتفاقی باعث کشتهشدن شخصی در مصر شد و بعد از آن از ترس فرار کرد و به سمت سرزمین شعیب÷ رفت و در آنجا با دختر شعیب÷ ازدواج کرد و بعد از 10 سال قصد بازگشت به سرزمینش را کرد که در میان راه از طرف خداوند متعال، به پیامبری برگزیده شد و مأموریت یافت که نزد فرعون رفته و او را به سوی دین خدا دعوت کند. موسی÷ بعد از شنیدن فرمان الهی اولین چیزی که درخواست کرد، این دعا بود:
﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨﴾: [طه: 25-28]
﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی﴾: «پروردگارا سینهام را گشاده نما»
﴿ٱشۡرَحۡ﴾:
1- توسیع صدر: بازشدن قلب و سینه (هرچه سینه بازتر و گشادهتر باشد، تحمل آن بیشتر و چیزهایی که در آن جای میگیرد بیشتر است) مانند موارد زیر:
2- طمأنینه و آرامش + رضایت + سکینه و آرامش + نور + ایمان + حکمت + صبر.
3- گشادهشدن سینه برای استقبال آخرت و آمادگی برای قیامت.
4- گشادی سینه برای پذیرش احکام شرعی و الهی.
5- گشادی سینه برای پذیرش حکم و قضای خداوند و مصائب و مشکلات.
نتیجه: در نهایت هرکس قلبش گشاده و مُنشرح باشد، هر کار خیری برایش سهل و آسان میشود.
﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی﴾: «و کارم را آسان فرما»
با این دعا پروردگار:
1- تبلیغ دین و دعوتگری را برایش سهل و آسان میکند.
2- قوت و طاقت را برای انجام این کار و تبلیغ دین به او میدهد.
3- کلامش تأثیرگذار میشود و حرفهایش بر دل مردم مینشیند و نتیجه میدهد.
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی﴾: «و گره از زبانم باز کن»
1- حسن کلام: حرفزدن خوب و نیکو.
2- تأثیر بر عقل: حرفزدن به گونهای که بر مغز و عقل دیگران موثر واقع شود.
3- حکمت: حرفزدن با حکمت و از روی علم.
4- مهربان و رحیم بودن: اخلاق خوش و نیک با دل رحمی و شفقت قلب و دلسوزی.
خداوند متعال سوره را با سؤالی از پیامبر ج آغاز میکند و میفرماید:
﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ١﴾: «آیا سینهات را گشاده نساختیم»
شرح صدر اولین چیزی بود که موسی÷ از خداوند خواست درحالیکه طبق این آیه به پیامبر داده شده بود.
1- شرح معنوی: گشادهشدن سینه و پر از نور و ایمان و حکمت و آرامش و رضایت شدن و قدرت و تحمل آزار و اذیت و مصیبت را داشتن.
2- شرح حسی: سینهی رسول الله ج در طول دوران زندگی مبارکش دو بار باز شد.
1) در کودکی و در سن 4 سالگی زمانیکه نزد دایهاش حلیمهی سعدیه در صحرا زندگی میکرد.
برادران رضاعی او سراسیمه به خیمه آمدند و گفتند: کسی میخواهد محمد را بکشد و همه هراسان به دنبالش رفتند و دیدند که جای شکاف و دوختن روی سینۀ مبارک ایشان است؛ بدون اینکه خونی آمده باشد و ایشان گفتند: 2 نفر با لباس سفید آمدند و سینهام را باز کردند و قلبم را درآوردند و با آب شستند و دوباره در سینهام گذاشتند بدون اینکه خون بیاید.
در حدیث آمده است که جبرئیل÷ به همراه فرشتهای دیگر این کار را با آب زمزم انجام دادند.
2) بعد از مرگ خدیجهل پیامبر ج در ناراحتی و اندوه به سر میبرند و قبل از رفتن به اسراء و معراج، جبرئیل سینۀ ایشان را شکافت و با آب زمزم شستوشو داد.
پس خداوند تبارک و تعالی میفرماید: ما سینهات را باز کردیم و از هرآنچه بغض و حسد و کینه است، شستیم و آنرا پاک و پر از خوبیها کردیم.
بعضی از مفسرین این آیه را به جریان شق الصدر پیامبر ربط دادهاند. اما بهترین تفسیر از آیات قرآن این است که از آیات دیگر برای تفسیر استفاده شود. در دو جا از قرآن، هم در سورهی زُمر و هم در سورهی انعام داریم که خداوند شرح را برای ما توضیح داده است. شرح صدر یعنی چه؟ یعنی آمادهشدن برای قبول هدایت ﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ [الزمر: 22] و در سورهی انعام هم داریم: ﴿فَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یَهۡدِیَهُۥ یَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ﴾ [الأنعام: 125] هر کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند، دل (و سینهی) او را برای پذیرش اسلام و هدایت باز میکند، لذا ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ﴾ یعنی ما سینهی تو را باز کردیم و میتواند تفسیر دیگری باشد، از آیهی 7 سورهی ضحی ﴿وَوَجَدَکَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧﴾. وقتی انسان راه را گم کرد و یا دچار حیرت و سرگردانی شده باشد، به کسی شباهت دارد که سینهاش تنگ و تحملش تمام شده است و اگر از این وضعیت نجات یابد، در حقیقت شرح صدر صورت گرفته است و خداوند این کار را در رابطه با پیامبر رحمت انجام داد.
﴿وَوَضَعۡنَا عَنکَ وِزۡرَکَ ٢﴾[2].
«و بار سنگین [گناه] را از تو برنداشتیم».
علما در مورد این آیه و تفسیر بار سنگین گناهان چنین نظر دادهاند:
منظور، گناهان کوچک و غیر عمدی است که اگر پیامبر ج انجام نمیدادند بهتر میبود مانند نگاه تندی ایشان به عبدالله ابن مکتوم نابینا ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١﴾.
پس اعمالی که برای ما مکروه است برای پیامبر ج گناه محسوب میشود و او باید همیشه از گناه دور باشد چرا که گناه باعث میشود به هدفش نرسد. و به همین دلیل ما نیز برای پاکی گناهانمان باید همیشه استغفار کنیم و بدانیم که مشکلات و مصائب در زندگی:
1- گناهان را پاک میکنند.
2- منزلت و درجات شخص را بالا میبرند.
منظور از «وزرک» یعنی بار سنگین مسئولیت در جهاد و بار سنگین یتیمبودن که همه کس تحمل آنرا ندارد. بار سنگین فقیر بودن و... یا هر سختیای که در راه دعوت به دین داشتهاند برایت آسان کردیم.
﴿ٱلَّذِیٓ أَنقَضَ ظَهۡرَکَ ٣﴾[3].
«همان باری که بر پشتت سنگینی میکرد».
باری که تحمل آن روی شانهات سنگین و سخت بود و نزدیک بود پشتت رابشکند و ما آنرا برایت آسان کردیم.
که عبارت بودند از: بار سنگین فقر، بار سنگین یتیمی، بار سنگین حیرت و سرگردانی. ﴿أَنقَضَ ظَهۡرَکَ ٣﴾ پشت تو داشت میشکست که ما به فریادت رسیدیم و نگذاشتیم پشت تو شکسته شود ﴿أَلَمۡ یَجِدۡکَ یَتِیمٗا فََٔاوَىٰ ٦ وَوَجَدَکَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧ وَوَجَدَکَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ ٨﴾ [الضحی: 6- 8] آن وقت که پیامبر ما نبودی، آن وقت که هیچ مسؤلیتی از طرف ما به تو داده نشده بود که به تو کمک کردیم، آیا الآن تو را رها میکنیم؟
﴿وَرَفَعۡنَا لَکَ ذِکۡرَکَ ٤﴾[4].
«و [نام و] آوازهی تو را بلند ساختیم».
مقام و جایگاه تو را بلند گردانیدیم و یاد و ذکر و آوازهی تو را [در اذان و اقامه و ...] رفعت بخشیدیم؛ تو یتیم بودی و کسی تو را نمیشناخت. تو بیکس بودی و کسی را نداشتی. عموهای تو که قرار بود پشتیبان تو باشند، علیه تو ایستادند و این ما بودیم که در کنار تو قرار داشتیم، پشتیبان تو بودیم و نگذاشتیم پشت تو شکسته شود. چه زیبا گفت حسان بن ثابت: آیا دیدی کسی را که خداوند ذکر او را جاودانه کرده، هنگامی که مؤذن هر روز پنج بار نام او را در اذان به زبان میآورد، خداوند نام پیامبر را از نام خود مشتق نموده است، زیرا نام خدا محمود و نام پیامبر محمد است.
اصلاً نام تو را در کنار نام خود قرار دادیم؛ با گفتن تنها «أشهد أن لا اله الا الله» اسلام کامل نیست، مگر اینکه در کنار آن گفته شود: «أشهد أن محمداً رسول الله» و هرگاه نام خداوند ذکر شود، نام پیامبر ج نیز به دنبال آن خواهد بود و در تمام اذانها، اقامه، نمازها و خطبهی جمعه و امور دیگر، نام مبارک و صلوات بر ایشان قطعی است و این هدیهای است از طرف خداوند متعال که حب پیامبرش را در قلب همه جا داده و یادش را بلند آوازه فرموده است.
اینها سه منت دیگر است بعد از آن سه منت که در سورهی پیش از این بیان شد که خداوند متعال برای پیامبرش یادآور میگردد.
منت اولی راجع به شرح[5] و سعهی صدر پیامبر است تا سینهاش گشایش وحی و تحمل بد و بیراه گفتن قومش در حق ایشان را داشته باشد که لازمهی آن صبر و شکیبایی است. صبر و شکیبائی همچون دارویی است که گوهر دل را از پلیدیها، غفلت و جهالت پاک کند و هم سینهی آدمی را گسترش بخشد.
منّت دوم، برداشتن بار سنگین و گناه از دوش رسول خداست که اگرچه قبل از نبوت گناه و وزری برایشان نبوده ولی ایشان ج در اثر ترک عبادت و ترک تقرّب به سوی خدا، احساس بار سنگین و درد و رنج میکرد؛ زیرا در مدت چهل سال از عمر شریفش به سبب نبودن شریعت، نسبت به عبادت و طاعت خداوند متعال شناختی نمیداشت. ولی در رابطه با گناه و خطا، خداوند متعال ایشان را محفوظ داشته بود، اینک که ایشان به هیچ بتی سجدهای نبرده، شرابی ننوشیده و نه گفتار و نه کردار گناه و جرمی از او سرنزده است در خبر صحیح مییابیم که در سن چهار سالگی سینهی مبارکش شکافته شد و غده و یا علقهای را در آن، که پایگاه شیطان بود و انسان بدان در وسوسه شر و بدی میافتاد، بیرون آوردند و آنرا شستوشو داده بر جای خود نهادند.
منت سوم پروردگار جهان، بالابردن نام و آوازهی رسول گرامی است تا آنجا که در تشهد، در اذان و در اقامه برای همیشه نام پیامبر خدا را مقارن نام خود قرار داده است. چنین مقامی به هیچ فردی از ملائکه، انبیا و رسولان نرسیده، آنچه بر همهی پیامبران داده شده بود به تو تنهایی داده شد.
﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا ٥ إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا ٦﴾ [الشرح: 5-6].
این دو آیه همان طوری که در تقسیمبندی آیات سوره اشاره کردیم، مقطع دوم سوره میباشد و نتیجهگیری و بیانی است که در آیات اول سوره آمده است که خداوند به پیامبر خطاب میکند: وقتی مشکلات متعددی را که هر کدام کافی بود تو را به شکلی از پای درآورند و تو را از صحنهی حیات کنار بزنند، همه را از دوش تو برداشتیم و لذا تو باید به این نتیجه برسی که در کنار هر مشکلی و در ضمن هر مشکلی ضد آن یعنی حل مشکل وجود دارد. به تعبیر دیگر در ضمن هر سختی آسانی وجود دارد و این تعبیر قرآن بسیار زیباست که فرمود:
﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا ٥﴾[6].
«پس مسلماً با [هر] دشواری، آسانی است».
خداوند رحمان بعد از ذکر نعمتهایش به پیامبرش در آیات بالا اعم از گشادهکردن سینه و آسانکردن بار سنگین و کمرشکن و بلندآوازهکردن نامش در این آیه، میفرماید: تمام سختیها را برایت آسان میکنیم و به دنبال سختیها و مشکلات، برایت راحتی و آسانی میآوریم.
پس ای پیامبر نگران نباش که این همه نعمتهای بزرگ در قدیم و جلوتر به تو داده شده در جدید و بعد هم به تو نعمتهای فراوان داده خواهد شد (بشارت).
و نفرمود: «فإن بعد العسر یسرا» بعد از سختی آسانی است. اگرچه ما معتقد هستیم که بعد از سختی آسانی است. وقتی که چشم انسان، واقع بین و حقیقت بین شد، آسانی را در ضمن هر سختی میبیند. از مادری که آبستن است و درد و رنج آبستن بودن را تحمل میکند و این درد وقتی به اوج خودش میرسد، تولد با درد زایمان و به تعبیر قرآن با مخاض و خونریزی همراه خواهد بود. آیا ولادت این مولود در ضمن این سختی و رنج است، یا بعد از رنج و سختی؟ قطعاً در ضمن آن و همراه درد و رنج است و با تولد این مولود تمام رنجها و دردهایی را که مادر متحمل شده است به پایان خواهد رسید. ﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا ٥﴾ تعبیر «مع» بیانگر همراه بودن عُسر و یُسر است و نکتهی جالب توجه این است که در آیهی 6 ﴿إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا ٦﴾ تکرار شده است و دلیل آن هم این است که ظاهراً بعضی اوقات سختیها آنچنان فشاری را از نظر روحی و روانی برای فرد ایجاد میکند که فرد را از نصرت و رحمت خداوند مأیوس و ناامید میکنند و به خاطر رفع این توهم (در وجود داعی که خداوند من را رها کرده و به من کمک نخواهد کرد) دوباره تکرار میکند:
﴿إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا ٦﴾.
«[آری؛] مسلماً با [هر] دشواری، آسانی است». چون این مساله را دانستی، اذیت و آزار قومت تو را هراسان نکند و از دعوت به سوی خدا باز ندارد.
این بشارتی بود به نزدیک شدن گشایش و فراخی حال برای خود رسول خدا و یارانش پس از آنکه در رنج و مشقت فراوانی بسر میبردند. با نزول این آیات، رسول خدا ج به یارانش بشارت داد[7] و فرمود: «لَنْ یَغْلِبَ عُسْرٌ یُسْرَیْنِ، لَنْ یَغْلِبَ عُسْرٌ یُسْرَیْنِ»[8]: «هیچگاه یک سختی دو راحتی را مغلوب نخواهد کرد، هیچگاه یک سختی دو راحتی را مغلوب نخواهد کرد».
این آیه مژدۀ بزرگی برای همگان است که هرگاه سختی و دشواری درمیان آید آسانی همراه آن خواهد بود.
در عربی، کلمات معرفه به همراه (ال) هرچند دفعه تکرار شوند، منظور یکی و به یک معناست.
و معرفه آمدن کلمهی «العسر» در هر دو آیه (دو بار)، دلالت میکند که سختی و دشواری یکی است و نکرهبودن کلمهی یُسر، نشانگر آن است که آسانی تکرار خواهد شد و در دو آیه (2 بار) و 2 معنی دلالت میکند.
پس طبق آرای مفسرین:
1- العُسر: مشکلات شناخته شده و یکی هستند.
2- یُسر: راه حل و آسانی شناخته شده نیست و دوتا هستند.
پس ای پیامبر و ای مؤمنان در مقابل یک سختی، دو آسانی است و 2 تا از یکی بهتر است، پس مشکلات نمیمانند و آسانی به دنبال آن با تأکید و تضمین 2 برابر خواهد آمد.
آسانی (یسر):
1- یُسر حسی: مشکل حل میشود.
2- یُسر معنوی: صبر و اجر در مقابل مشکل، فراموشی مشکل.
و تکرار به خاطر این است که تحت هیچ شرایطی یأس در قاموس داعی و دعوت وجود ندارد. و قرآن یأس را کفر میداند. ﴿یَٰبَنِیَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَاْیَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا یَاْیَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ٨٧﴾ [یوسف: 87] و غیر از کافران هیچکس مأیوس از رحمت خداوند نخواهد شد و نتیجهی یأس همان کفر است. انسان مأیوس انسان مؤمنی نیست. انسانی که همیشه نیمهی خالی لیوان را میبیند، انسان مؤمنی نیست. انسان مؤمن انسانی است که نیمهی پر را میبیند و برای پر کردن نیمه خالی لیوان برنامهریزی میکند و به تعبیر سید قطب/ در تفسیر فی ظلال که میفرماید: باید در سینهی خود جستجو کنی که آیا در آن امید، گشایش و یا نور را نمیبینی؟ و این بخشش ربانی را در درون مزه مزه کن و بگو: آیا با هرکدام از سختیها خوشیهایی هم همراه نیست؟ آیا با هر خستگی استراحتی هم وجود ندارد؟ با هر سختی آسانی وجود ندارد؟ با هر محرومیتی رضایتی هم وجود ندارد؟ لذا همهی اینها با هم و در کنار هم هستند. آن بارهای سنگینی را که ما یک بار از روی دوش تو برداشتیم، اگر باز هم بارهای دیگری بر دوش تو سنگینی کنند، آنها را از روی دوش تو برخواهیم داشت و این آغاز راه است و اگر در ابتدای کار دچار یأس و سرخوردگی و ناامیدی شوی، بسیار خطرناک خواهد بود.
این ترک تعلق و این پشت پا زدنها آسان نیست. غزالی را نگاه کنید در اوج قدرت، حشمت، عزت، کرامت، رئیس دانشگاه نظامیهی بغداد و اولین مدیر و مدرس آن بود، یک باره به خود میآید که این راه آن راهی نیست که خداوند میخواهد؛ به همه آن چیزها پشت پا میزند و مشغول تربیت خود میشود، خود را احیا میکند و احیاء علوم الدین را مینویسد و با احیای علوم دین امتی را احیا کرد و الآن هم هر کسی بخواهد در باب تربیت نفس و شخصیت کار کند و یا مطلبی را بنویسد، قطعاً باید بر سر سفرهی غزالی بنشیند و از احیاء علوم الدین غزالی استفاده کند. و اینجا است که ما هم باید کمی به خودمان بیاییم و تحت هیچ شرایطی در سختیها غفلت به ما روی نیاورد، طوری که آسانیها را اصلاً نبینیم ﴿إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا ٦﴾؛ وقتی که انسان در مدرسهی عُسر تربیت شد و خداوند او را موفق کرد و از عُسرها و سختیها و رنجها فارغ شد و تربیت لازم را در مدرسهی سختیها و رنجها فرا گرفت، آن زمان برای حمل بارِ مسؤلیت آماده شده و لیاقت آنرا پیدا کرده که بار مسؤلیت را بر دوش بکشد.
﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ ٧ وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب ٨﴾ [الشرح: 7-8].
در این دو آیه بیان میکند، وقتی که داعی از سختیها رهایی مییابد، لازم است ادای مسؤلیت را آغاز کند و با تحمل مسؤلیتهاست که به کمال میرسد. در مسیر دعوت باید آنچنان کار کند که نتواند پشتش را از خستگی راست کند.
این آیه بیانگر ترسیم و نقشۀ زندگی هر مسلمانی است که برای پیامبر خدا ج وضع شده تا آن شیوه و منهج را در حیات خود و مسلمانان تطبیق نماید تا به بهشت نایل آیند و از عذاب دوزخ رهایی یابند و این بدان معناست که هرگاه از یک کار دینی فارغ شدی خود را برای یک کار دنیایی آماده ساز؛ برای نمونه هرگاه از نماز فراغت یافتی به ذکر و دعا و چون از آن فارغ شدی، به امور دنیوی مشغول باش و یا از جهاد فارغ شدی به مناسک حج بپردازی و از آن پس به کار دنیایی روی آور و این بدان معناست که شخص مسلمان زندگی جدی و سختی به سر میبرد و هیچگاه وقتی را برای بازی، شوخی، تنبلی، بیکاری و ... نخواهد یافت. عبارت ﴿وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب٨﴾: یعنی به دنبال هر کار و یا عملی که انجام میدهی، چشم به انتظار ثواب و بخشش خداوند متعال باش که فقط از ایشان امید دریافت فضل و موهبت را میتوان داشت نه کس دیگر.
﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ ٧﴾[9].
«پس هنگامی که [از کار و امور دنیا] فارغ شدی، [به عبادت پروردگارت] بکوش».
ای پیامبر هنگامی که از کار روزانه و تبلیغ دین فارغ شدی، در عبادت تلاش کن. در این آیه، پیامبر ج به عنوان مخاطب اصلی و مؤمنان به تبع او دستور داده شدهاند که زندگی را با تلاش و جدیت در طاعت و عبادت و شکرگزاری از نعمتها گذرانده و از فرصتهای عمر خود استفاده کنند که دیگر قابل بازگشت نیست؛ چرا که عمر میگذرد و انسان پیر و ناتوان میشود و فرصت عبادت و اجر غیر ممنون از دست میرود.
پس وقتی که از کار و فعالیت فارغ شدی، راست و محکم بایست و آمادهی انجام مسؤلیتها شو تا به کمال برسی و عروج نمایی. ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّیۡلَ إِلَّا قَلِیلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِیلًا ٣ أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا ٤ إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا ٥﴾ [المزمل: 1- 5] بلند شو و با شب خود را تغذیه کن و به آن کمال برس؛ چون قرار است که بار برداری. راستی چرا باید خودت را این قدر زحمت بدهی و از استراحت و لذایذ شب استفاده نکنی؟ چون با تو کار دارند و میخواهند بار سنگینی را بر دوش تو بگذارند، بار سنگینی که کوهها و آسمانها و زمین از پذیرفتن آن سرباز زدند، اما تو (انسان) حامل آن شدی و اگر تربیت نشوی، ظلوم و جهول میشوی و به سمت شرک و نفاق خواهی رفت و اگر تربیت شدی، دیگر ظلوم و جهول نیستی و اگر دچار لغزش شدی، در صف مؤمنین و مؤمنانی قرار خواهی گرفت که با توبه میتوانی آن لغزشها را جبران کنی. ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ کَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا ٧٢﴾ [الأحزاب: 72] علت حمل بار مسئولیت، ظلوم و جهولبودن انسان نیست، بلکه این آیه بیانگر آن است که انسان با دو آفت و مانع در مسیر حمل امانت روبرو است، یکی ظلوم بودنش، یعنی با نابجا کار کردنش و یکی هم با جاهلانه حرکت کردنش که اگر تسلیم ظلم و جهل و یا فجوری که خداوند در سورهی شمس به آن اشاره کرده است: ﴿فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨﴾ [الشمس: 8] بشود، در آن صورت نتیجه چنین میشود: ﴿لِّیُعَذِّبَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ وَٱلۡمُشۡرِکَٰتِ﴾ [الأحزاب: 73] و اگر تسلیم ظلم و جهل و فجورش نشد و تسلیم تقوای درونیش گشت، آن وقت است که مؤمن و مؤمنه و اهل توبه میگردد ﴿وَیَتُوبَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾ [الأحزاب: 73]. میفرماید: ﴿یَتُوبَ ٱللَّهُ﴾ و ظاهراً باید میفرمود: «یجزی الله المؤمنین» جزا میدهد به مؤمنین و مؤمنان اما چنین نمیگوید. برای اینکه پاداش بعد از قبول توبه است. آن شایستگی را که به وسیلهی گناه کردن از دست داده است، باید به وسیلهی توبه پیدا کند و آن وقت است که خداوند به او جزا میدهد. خداوند غفور است، یعنی گناهان را نادیده خواهد گرفت، رحیم است، یعنی پاداش میدهد. وقتی انسان با این بینش حرکت کرد، آماده است که همه چیزش را قربانی کند. اما باید ابتدا این بینش را پیدا کند و بفهمد: ﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ ٧﴾ زود نباید خسته شود و این سختیها است که انسان را تربیت میکند و باید در این مسیر درست عمل کنیم.
﴿وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب ٨﴾[10].
«و به سوی پروردگارت راغب [و مشتاق] شو».
و بعد از این خستگی آیا میخواهی به آرامش برسی؟ برای این کار باید با خداوند رابطه برقرار کنی. باید به سوی خدایت متمایل شوی و هرقدر بیشتر میل کنی، به همان اندازه بیشتر احساس آرامش میکنی و تربیت هم نتیجهاش غیر از این نیست، یعنی کسب آرامش با یاد خدا. در تاریخ آمده است، وقتی انسانها دچار خستگی مفرط روحی میشدند، به ذکر، تلاوت قرآن، قیام الیل و به مصاحبت و معاشرت با صالحین و... روی میآوردند و خود را برای برداشتن گامهای بزرگ آماده میکردند. این سوره دو احساس را در دل اولین مخاطب خود، یعنی پیامبر رحمت به جای گذاشت، به قول سید قطب/ درک عظمت محبتی که خداوند به پیامبر دارد، همچنین اینکه پیامبر در ابتداییترین مراحل دعوت که 13 سال در مکه و ده سال آن در مدینه بود، توانست آنچنان باری را تحمل کند که با حمل این امانت و مسؤلیت توانست بهترین افراد را تربیت کند. لذا دعوت اسلامی یک امانت سنگین است و هر کسی نمیتواند حامل این امانت سنگین و ثقیل شود، مگر اینکه در مدرسهی وحی و مدرسهی هدایت ربانی شخصیتش را تربیت کند و به کمالاتی که برایش مقدر و معین شده است، دست یابد.
و معنی دیگری که برای این آیه ذکر شده، این است که هرگاه از نماز فارغ شدی و آنرا کامل انجام دادی، در دعا بکوش و برای نیازهایت به سوی خداوند رو بیاور و این دلیلی بر مشروعیت دعا و ذکر بعد از نمازهای فرض میباشد.
رهنمون آیات:
1- بیان آنچه خداوند متعال رسول خود، محمد را گرامی داشت به شرح صدر، آمرزش گناه و لغزشها و بالا بردن نام و آوازهی ایشان.
2- بیان اینکه سعهی[11] صدر مسلمانان برای دین و تحمّل اذیت در راه خدا نعمت بس بزرگی است.
3- بیان اینکه پیوسته و همیشه در کنار دشواری آسانی است. و یک دشواری هرگز بر دو آسانی غالب نخواهد شد لذا مسلمان در سرور و شادی دائمی است.
4- بیان اینکه در زندگی مسلمان، لهو، شوخی، باطل و بیکاری وجود ندارد و مسلمان هیچگاه تا زمانی که حیات دارد بدون افاده و ثمر نخواهد بود و ساعتی از عمر خود را بیهوده صرف نخواهد کرد، دلیل و برهان برای این واقعیت این است که مسلمانان از آن زمانی که جهاد و فتوحات اسلامی را رها ساختند و به عقب بازگشت نمودند و تن به آسایش بدون رنج دادند، فرهنگ غرب بر آنان مسلّط شده و مستعمرهی ابرقدرتها شدهاند و در نتیجه به عذاب و خسف و مسخ و به انحطاط و پستی دچار گشتهاند، دیار اندلس و اسپانیا از فرهنگ اسلامی منسوخ و حکومتهای اسلامی در سرزمین روس و چین مسخ گشتند و حتی به تغییر اسامی عرب اسلامی پرداختند!!
[1]- صدر: یعنی سینه که اصلش از مادهی صَدَرَ است. عربها وقتی که برای آب آوردن سر چاه میرفتند، به این رفتنها وُرودُ میگفتند؛ بعد از اینکه سطلها را پُر از آب میکردند و برمیگشتند و چون سطلها پُر و سنگین بودند و فشاری را بر بدن وارد میکرد که این فشار باعث به جول آمدن سینهها میشد و به این برگشتنها صُدور میگفتند. پس صدور یعنی بازگشتن از جایی به همراه باری سنگین. لذا صَدر هم به معنی سینه میباشد.
[2]- وَضَعنا: از مادهی وضع است، یعنی قراردادن چیزی در جایی. واضع یعنی کسی که چیزی را در جایی قرار میدهد، میتواند مادی یا غیر مادی باشد، مثلاً کلمهی صدر را برای دلالت بر سینه وضع کردهاند.
وِزر: یعنی بار سنگین و به کسی که این بار سنگین را برمیدارد وزیر میگویند. وزیرشدن آسان است اما بار سنگین را برداشتن بسیار مشکل است.
[3]- أنقض: از مادهی نَقض، به معنی صدایی که قبل از شکستن چیزی به گوش میرسد. به معنی خود شکستن نیست، بلکه صدایی است که قبل از شکستن چیزی به گوش میرسد. وقتی که شکسته شد میشود کَسر. نقض مقدمهی کسر است. کاسرِ یعنی شکننده. اگر أنقض را شکسته شدن معنی کنیم، معنی آیه عوض میشود، زیرا وقتی که پشت فرد شکسته شود، دیگر کاری از او ساخته نیست. ظَهر: به معنی پشت است. ظُهر به معنی پشت روز است. ظاهر هم از همین کلمه گرفته شده و اسم فاعل میباشد و به معنی پشتیبان و یکی از اسماء خداوند است. یعنی خداوند کسی است که از بندگانش پشتیبانی میکند. ظاهر به معنی آشکار هم آمده است.
[4]- رفعنا: از مادهی رَفع است، یعنی بلندکردن و برداشتن یا بلندکردن و رفعتبخشیدن به کسی.
ذِکر: ضد غفلت است و غافل در مقابل ذاکر است، ذکر که در مقابل غفلت است، به هر حالتی که هوشیاری و بیداری در آن باشد، اطلاق میشود. امکان دارد که ذکر به معنی اصطلاحی آن باشد مثل: ذکر زبانی، عملی و اعضاء و جوارح و یا حالت کلی، یعنی هرچیزی که دال بر هوشیاری و بیداری انسان باشد.
2- در حدیث صحیح از انس بن مالک و او از مالک بن صعصعه و او از یک مرد قومش روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «روزی در کنار بیت میان خواب و بیداری بودم که ناگه شنیدم یکی میگوید: یکی از این سه نفر –در آن هنگام من همراه حمزه و پسر عمویم جعفر بودم– دیدم که فرشتهای طشت طلایی پر از آب زمزم آورد و سینهام را شکافتند ... و قلب مرا بیرون آوردند و آنرا با آب زمزم شستشو دادند و سپس آنرا در جای خود نهاد و قلبم پر از ایمان و حکمت گردید».
دکتر محمد سعید رمضان بوطی میگوید... چنان به نظر میرسد حکمت ظاهری شق صدر عبارت باشد از اینکه پیامبر در همان سن کودکی آمادهی تحمّل رسالت شده باشد و این عمل، تطهیر معنوی است که صورت و شکل مادی بخود گرفته. حکمت هرچه باشد از آنجایی که صحت خبر به ثبوت رسیده است لزومی ندارد آن را تأویل کنیم. امام غزالی معاصر میگوید: شرح صدری که در آیات آمده است نتیجهی یک عمل جراحی نیست که توسط یک فرشته یا یک پزشک اجرا شده باشد بلکه باید در آیه حقیقت و مجاز را بکار گرفت. [فقه سیره، محمد غزالی، مترجم].
[6]- عُسر و یسرا: این دو کلمه ضد هم هستند. عُسر به معنی سختی است و یُسر به معنی آسانی.
[7]- روایت از ابنجریر، حدیث مرسل است. ابنمسعود میگوید: سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر سختی در یک سوراخ باشد، آسایش و راحتی به دنبال آن خواهد رفت تا خود را جایگزین آن گرداند. «وَلَنْ یَغْلِبَ عُسْرٌ یُسْرَیْنِ».
[8]- حدیثی مرسل است چنانکه علامه ذهبی فرموده است، علامه آلبانی نیز آنرا تضعیف کرده است. (مصحح).
[9]- فَرَغتَ: از مادهی فَرَغَ، یعنی میان تهی و خالی. وقتی میگویند فلانی از کار فارغ شد، یعنی از آن کار خارج شد و میتواند کار دیگری انجام دهد.
فانصب: از مادهی نصب، یعنی چیزی به صورت راست در جایی قرار داده شود، به طوری که به هیچ سمتی میل نداشته باشد. ناصب یعنی نصبکننده یا قراردهندهی چیزی یا کسی در جایی که به صورت راست قرار بگیرد. وقتی که انسان دائماً این حالت را داشته باشد، خسته میشود؛ و معنی رنج و زحمت هم از آن گرفته شده است. در سورهی توبه کلمهی نصب به معنی رنج و زحمت به کار رفته است.
[10]- فأرغب: از مادهی رَغِبَ یعنی میل کرد. البته کلمهی رَغِبَ دو معنی دارد: یک معنیاش میلکردن است و معنی دیگرش هم مخالفتکردن است. بعضی از افعال با حروف جَر متفاوت، معانی مختلفی پیدا میکنند، مانند: رَغِبَ وقتی که گفته میشود، رغب الیه، یعنی به سوی او میل کرد و وقتی که گفته میشود رغب عنه، یعنی از او رویگردان شد. یعنی با حروف إلی و عن معانی متضاد ایجاد میشود. در حدیث داریم: «مِن رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی کسی که با سنت من مخالفت کند... و در قرآن هم داریم ﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُ﴾ [البقرة: 130] یعنی چه کسی است که سرپیچی کند از دین ابراهیم مگر کسی که سفیه و نادان است.
[11]- ضحاک از ابن عباس روایت کرده که اصحاب گفتند: ای رسول خدا، آیا شرح و سعهی صدر واقع خواهد شد؟ فرمود: آری، پایبند نشدن به این سرای غرور، بازگشت به رجوع به سرای ابدی و پیوسته در آمادگی مرگ قرار گرفتن قبل از نزول آن.