ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در مدینه بیماری واگیری منتشر شده بود، برخی از مهاجران نیز بدان مبتلا شده بودند که باعث به تنگ آمدنشان از وضع جدیدشان شده بود، پیامبرخدا ج چون این حالت را دیدند دست به دعا بلند کردند: «بارالها! همانگونه که مکه را در دلهایمان عزیز و دوست داشتنی جای دادهای مدینه را نیز در دلهایمان عزیز گردان. بار خدایا! سلامتی و صحت و عافیت را بر این شهر نازل فرما و در مال و تجارت و زندگی آن برکت ده، و بیماریهای واگیرش را به حجفه منتقل گردان»[1].
لطف و رحمت الهی دعای پیامبرش را در برگرفته بیماری از شهر گریخت و مدینه شهری آرام و زیبا و پاک شد و از جمله شهرهای پاک و مقدس پروردگار گردید.
آب و هوای شهر جدید با طبیعت عائشهل که تازه قدم به مدینه نهاده بود نیز سازگار نیفتاد از اینرو ایشان به مجرد وارد شدن به مدینه بر بستر بیماری افتاد و مدت یکماه تمام رنج و درد بیماری گوشت بدنش را مکید. و موهای سرش نیز شروع به ریزش کرد تا جائی که بلندی موها از گوشهایش تجاوز نمیکرد. پس از مدتی، صحت و سلامتی دوباره برویش لبخند زد. مادرش که منتظر همچنین لحظاتی بود با دیدن رنگ و بوی سلامتی در آرزوی عروسیش او را تقویت میکرد و سعی داشت هر چه زودتر دخترش نیرو و توان و زیبایی از دست رفتهاش را باز یابد. عائشه خود چنین حکایت میکند: «مادرم بسیار پریشان و ناراحت شده بود و برای معالجه و صحت یابی من از هیچ چیز در نمیگذشت، سعی داشت جسمم را تقویت دهد. وقتی اشتهای غذا خوردن پیدا کردم و توانستم خرما و خیار تازه بخورم، گویی او به آرزویش رسیده بود و توانست در مدت کوتاهی مرا چاق و سرحال کند»[2].