اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

خاتمه

خاتمه

مربوط می‌شود به گردآوری حکایت‌ها و داستان‌های پیشوایان سلف و خلف در رابطه با قرآن، سپس استشهاد از آن در تفسیری که بدان مربوط می‌شود [ و این با وجود فواید بسیار از لطایف تفسیر است نه اصل آن]

این مراحل را با حکایت‌هایی که در قرآن آموز تأثیر گذار است به پایان می‌رسانم، چیزی که اهل تفسیر روایی به آن توجه نشان داده‌اند یعنی بیان اخبار و داستان‌های علمای نیکوکار سلف و خلف که با آیه‌ای که آن را تفسیر کرده‌اند ارتباط دارد، و نه به عنوان منحصر کردن معنای آن، بلکه گمان کرده‌اند که شاید در زمینۀ رساندن حق به حق دار و ترساندن اهل باطل یا تأثیر گذاری یا بازگشت و توبه یا تزکیه و تربیت یا فهم و استنباط، سودمند باشد، سپس این داستان را در کنار آیه ذکر کرده‌اند.

من برخی از مواردی که در این زمینه یافته‌ام را ذکر می‌کنم:

1-   سورۀ بقره:

بیهقی در شعب الإیمان از ابن عمرب روایت کرده که گفت: عمرس سورۀ بقره را در دوازده سال فراگرفت و هنگامی که آن را به پایان رساند شتری را قربانی کرد. امام مالک در موطأ ذکر می‌کند که ابن عمرب هشت سال بر سورۀ بقره مکث نموده آن را فرا می‌گرفت.

‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍- از مجاهد بن جبر/ دربارۀ دو شخص‌ پرسیده شد که یکی سورۀ‌ بقره و آل عمران و دیگری سورۀ بقره خوانده است در حالی که قیام و رکوع و سجود و نشستن‌شان یکی بوده است، کدامیک بهتر است؟

گفت: آنکه فقط بقره خوانده بهتر است. (این در بیان برتری تدبر نسبت به زیاد خواندن است).

2-   سورۀ نساء:

- شیخ الإسلام ابن تیمیه در مورد این سخن خداوند متعال: ﴿... فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦٓ إِنَّکُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ [النساء: ١٤٠] «که چون شنیدید آیات خدا مورد انکار و استهزا[ى گروهى] قرار مى‏گیرد، با آنان منشینید تا به سخنى دیگر پردازند، وگرنه شما هم هماهنگ با آن‌ها خواهید شد» از عمر بن عبدالعزیز/ حکایتی را بیان می‌کند.

شیخ الإسلام می‌گوید: دربارۀ گروهی که شراب‌خواری کرده بودند و در میانشان شخصی روزه دار وجود داشت از عمر بن عبدالعزیز نظر خواستند. گفت: شلاق زدن را از او آغاز کنید، مگر نشنیده که الله می‌فرماید: ﴿فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ[1] «با آنان منشینید».

3-   سورۀ اعراف:

- سیوطی در «در المنثور» نزد سخن خداوند متعال ﴿أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ [الأعراف: ٥٠] «دوزخیان، بهشتیان را آواز دهند که: جرعه‏اى آب بر ما بریزید»، ذکر می‌کند که عقیل بن شهر ریاحی گفت: عبدالله بن عمرب آبی خنک نوشید پس به گریه افتاده و سخت گریست. به وی گفته شد: چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟ گفت: به یاد آیه‌ای در کتاب الله افتادم که می‌فرماید: ﴿وَحِیلَ بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ مَا یَشۡتَهُونَ [سبأ: ٥٤] «آنگاه میان آنان و خواسته‏هاشان جدایى افتد». پس دانستم که اهل جهنم جز آب خنک تمنا نمی‌کنند و الله فرموده است: ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ [الأعراف: ٥٠][2] «دوزخیان، بهشتیان را آواز دهند که: جرعه‏اى آب بر ما بریزید».

- ابن کثیر در تفسیر سخن خداوند متعال: ﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ [الأعراف: ٨٠] «و لوط را [به یاد آر] آنگاه که به قوم خود گفت: چرا به عمل بى شرمانه‏اى دست مى‏زنید که هیچ یک از جهانیان پیش از شما مرتکب نشده است؟»

می‌گوید: خلیفۀ اموی، ولید بن عبدالملک، بانی جامع دمشق گفت: اگر الله داستان قوم لوط را برایمان حکایت نکرده بود گمان نمی‌کردم که نری سوار نر دیگر شود[3].

4-   سورۀ یوسف:

- سخن خداوند متعال: ﴿وَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ [یوسف: ٨٤] «آنگاه از آنان روى برتافت و گفت: واى از [فراق] یوسف».

از سعید بن جبیر نقل شده که گفت: همانا به این امت در هنگام مصیبت چیزی عطا شده است که به پیامبران پیش از آن‌ها داده نشده بود، یعنی این سخن خداوند متعال: ﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ [البقرة: ١٥٦] «همانان که چون آسیبى به آنان رسد، [صبورى پیش گرفته و] گویند: متعلّق به خداییم و به پیشگاه او باز مى‏گردیم». سعید می‌گوید: اگر به پیامبران داده می‌شد به یعقوب داده می‌شد آنگاه که می‌گفت: ﴿یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ «واى از [فراق] یوسف».

- از موارد زیبایی که ذکر شده این است که شیخ محمد رشید رضا هنگام تفسیر ـ اواخر سورۀ یوسف ـ و این سخن خداوند متعال: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ [یوسف: ١٠١] «صاحب‌اختیارا، بهره‏اى از فرمانروایى به من بخشیدى و پیش بینىِ نتیجه رویدادها و تعبیر خواب‌ها را آموختى؛ اى آفریننده آسمان‌ها و زمین، تنها تو کارساز من در دنیا و آخرت هستی؛ جان مرا در حال تسلیم [در برابر خودت] بگیر و به شایستگان ملحق فرما» وفات یافت.

5-   سورۀ نحل:

- آنچه بغوی در تفسیر سخن خداوند متعال: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ [النحل: ٩٠] «خدا به عدالت و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از بى شرمى و کار ناپسند و حسد و برترى خواهى بازمى دارد؛ شما را ‏اندرز مى‏دهد، بسا که پند پذیرید» ذکر نموده است.

بغوی می‌گوید: از عکرمه روایت شده که پیامبر ج سخن خداوند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ.. را بر ولید بن مغیره خواند. پس وی گفت: پسر برادرم دوباره بخوان، پس دوباره خواند. ولید گفت: براستی و سوگند به الله که داری شیرینی و زیبایی است، بالای آن پرثمر است و پایین آن گوارا است و سخن بشر نیست[4].

6-   سورۀ مؤمنون:

یونس بلخی می‌گوید: ابراهیم بن ادهم از اشراف و بزرگان بود،‌ پدرش اموال و خدمتکاران و وسایل سواری و درباریان بسیار داشت؛ در حالی که ابراهیم بر اسب خویش در حال تاختن و شکار بود صدایی از بالای سرش شنید که می‌گفت: ای ابراهیم، این بیهودگی چیست؟ ﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ [المؤمنون: ١١٥] «آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدیم و به پیشگاه ما بازگردانده نخواهید شد» از الله پروا کن، باید برای روز تنگدستی توشه بر چینی؛ پس از اسبش پیاده شده و مشغول اعمال آخرت شد[5].

- در طبقات ابن سعد (۷/۱۶۴) و منابع دیگر،‌ از حسن بصری/ روایت شده که گفت: همانا حَجّاج از جمله عذاب الله می‌باشد پس عذاب الله را با شمشیرهایتان دور نکنید بلکه باید فروتنی و التماس کنید. زیرا الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَکَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ [المؤمنون: ٧٦] «به عذاب گرفتارشان کردیم [تا بیدار شوند]، ولى آنان در برابر صاحب‌اختیارشان ابراز تسلیم و زارى نکردند».

7-   سوره عنکبوت:

- میمون بن مهران می‌گوید: هیچ قومی در مجالس خود به کار زشت نمی‌پردازند مگر اینکه سزاوار نابودی می‌شوند[6]. او به این سخن خداوند متعال اشاره می‌کند: ﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ وَتَقۡطَعُونَ ٱلسَّبِیلَ وَتَأۡتُونَ فِی نَادِیکُمُ ٱلۡمُنکَرَۖ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٢٩ «چرا [براى کامرانى] به مردان روى مى‏آورید و راه [طبیعى آمیزش] را رها مى‏کنید، و در مجالس خویش مرتکب رفتار ناپسند مى‏شوید؟! پاسخ قومش فقط این بود که گفتند: اگر راست مى‏گویى عذاب خدا را پیش آر» تا آنجا که می‌فرماید: ﴿ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٣٤ [العنکبوت: ٣٤] «ما بر مردم این شهر به سزاى انحرافشان بلایى از آسمان فرود مى‏آوریم».

همچنین به حدیثی که در صحت آن اتفاق وجود دارد «کل أمتی معافى إلا المجاهرین» همۀ امت من بخشیده می‌شوند جز مجاهران (کسانی که آشکارا گناه می‌کنند یا اینکه گناهشان را برملا می‌سازند).

8-   سورۀ یس:

- در کتاب البدایة و النهایة تألیف ابن کثیر/‌ آمده که: میمون بن مهران سخن خداوند متعال: ﴿وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡیَوۡمَ أَیُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ [یس: ٥٩] «اى مجرمان، امروز [از صف پرواپیشگان] جدا شوید» را خواند، پس بسیار گریست، سپس گفت: قطعاً خلایق وصفی سخت‌تر از این آن نشنیده‌اند.

9-   سورۀ زمر:

- هنگامی که ضحاک این سخن خداوند متعال را تلاوت می‌نمود: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِکَ یُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ یَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ [الزمر: ١٦] «بر فرازشان و زیر پایشان طبقاتى است از آتش؛ این است آنچه خدا بندگانش را از آن مى‏ترساند؛ اى بندگان من، از [نافرمانى] من پروا کنید» تا هنگام سحر آن را تکرار می‌کرد.

10- سورۀ جاثیه:

- ابن المبارک و عبدالله بن احمد در زوائد زهد از ابو الضحی روایت کرده‌اند که گفت: تمیم داریس سورۀ جاثیه خواند و هنگامی که به این آیه رسید: ﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ [الجاثیة: ٢١] «مگر کسانى که مرتکب اعمال ناشایسته شدند، پنداشته‏اند که همطراز مؤمنان نیکوکار قرارشان مى‏دهیم، به گونه‏اى که زندگى و مرگشان [با آنان] یکسان باشد؟ [به راستى] داورى بدى مى‏کنند» آن را پیوسته تکرار کرده و می‌گریست تا اینکه صبح شد و او همانجا بود[7].

11- سورۀ طور:

- ابن کثیر در تفسیرش نزد این سخن خداوند متعال: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ [الطور: ٧] «که عذاب صاحب‌اختیارت واقع شدنى است» ذکر کرده که: عمرس شبی خارج شده و در مدینه گشت می‌زد، از کدار خانۀ یکی از مسلمانان عبور کرد و او در حال نماز خواندن بود، پس ایستاده و به قرائتش گوش فرا داد، وی سورۀ طور را خواند تا اینکه به این آیات رسید: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ ٧ مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٖ ٨ [الطور: ٧-٨] «که عذاب صاحب‌اختیارت واقع شدنى است. و بازدارنده‏اى ندارد» گفت: سوگند است، و به پروردگار کعبه که حقیقت است. پس از الاغش پیاده شده و به دیوار تکیه زد، مدتی آنجا ماند سپس به خانه‌اش بازگشت و یک ماه مردم به عیادتش می‌رفتند و نمی‌دانستند بیماری‌اش به خاطر چیست. خداوند از وی راضی باد.

- همچنین از حسن روایت شده که گفت: عمرس آیۀ ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَٰقِعٞ ٧ مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٖ ٨ [الطور: ٧-٨] «که عذاب صاحب‌اختیارت واقع شدنى است. و بازدارنده‏اى ندارد» را خواند پس بیمار شد و به مدت بیست روز به عیادتش می‌آمدند[8].

- از عبادة بن حمزه نقل شده که گفت: نزد اسماءل رفتم در حالی که او این آیه را می‌خواند ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ [الطور: ٢٧] «خدا هم به ما نعمت بزرگى داد و ما را از عذابِ بادِ زهرآگین محفوظ داشت» پس نزد این آیه توقف نموده و شروع به تکرار آن نمود و دعا می‌کرد، من خسته شدم و به بازار رفته و کارم را انجام دادم سپس بازگشتم و او همچنان آن آیه را تکرار می‌کرد.

- در تاریخ بغداد آمده است: زائده گفت: نماز عشاء را همراه با ابوحنیفه/ در مسجد او خواندم. مردم بیرون رفتند و او نمی‌دانست که من در مسجد هستم. می‌خواستم مسأله‌ای را از وی بپرسم به گونه‌ای که کسی مرا نبیند. پس وی به نماز ایستاده و قرائت نمود، نمازش را آغاز کرده تا اینکه به این آیه رسید ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ [الطور: ٢٧] «خدا هم به ما نعمت بزرگى داد و ما را از عذابِ بادِ زهرآگین محفوظ داشت» در مسجد منتظر ماندم تا نمازش تمام شود و او پیوسته این آیه را تکرار می‌کرد تا اینکه مؤذن اذان صبح گفت[9].

در صحیحین از جبیر بن مطعم روایت شده که گفت: شنیدم که پیامبرج در نماز مغرب سورۀ طور می‌خواند، هنگامی که به این آیه رسید: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ ٣٦ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَبِّکَ أَمۡ هُمُ ٱلۡمُصَۜیۡطِرُونَ ٣٧ [الطور: ٣٥-٣٧] «مگر از هیچ آفریده شده‏اند، یا خود آفریننده [خویش]اند؟! یا آسمان‌ها و زمین را آفریده‏اند؟! [نه،] بلکه به مرحله یقین نرسیده‏اند. مگر خزاین [رحمت] صاحب‌اختیارت در اختیار آنان است و یا [بر همه چیز] سیطره دارند [که چنین بى پروا عصیانگرند]؟» نزدیک بود قلبم به پرواز در آید.

12- سورۀ قمر:

- قاسم بن معین گفت: ابوحنیفه/ شبی در نماز این آیه را خواند: ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ [القمر: ٤٦] «وعده گاهشان رستاخیز است که [روزگارى] سخت‏تر و تلختر است» و آن را تکرار کرده و می‌گریست و فروتنی می‌نمود[10].

- از جمله اموری که ابن کثیر دربارۀ وفات شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ‌ رحمهما الله ـ ذکر نموده این است که گفت: برادر او زین الدین عبدالرحمن به حاضرین خبر داد که وی و شیخ از زمانی که وارد قلعه شدند قرآن را هشتاد بار ختم کردند و هشتاد و یکمین بار را آغاز کردند تا اینکه به آخر سورۀ «اقتربت الساعة» رسیدند آنجا که الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ [القمر: ٥٤-٥٥] «پرواپیشگان در باغ‌هایى [از بهشت] و [کنار] نهر[ها] جاى دارند؛ در مجلسى شایسته و در قلمرو پادشاهى توانا».

13- سورۀ حدید:

- فضل بن موسی می‌گوید: فضیل بن عیاض راهزن بود و سبب توبۀ او چنین است که وی عاشق کنیزی شده بود در حالی که از دیوارها بالا می‌رفت صدای مردی را شنید که این آیه را تلاوت می‌نمود:‌ ﴿أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ [الحدید: ١٦] «آیا هنگام آن فرانرسیده که دل‌هاى مؤمنان به یاد خدا و کلام حقّى که نازل شده است، فروتن شود». فضیل گفت: پروردگارا ! زمانش فرا رسیده است،‌ پس بازگشته و آن شب به خرابه‌ای پناه برد. به ناگاه متوجه شد که در آن گروهی هستند که برخی می‌گفتند: حرکت می‌کنیم و گروهی دیگر می‌گفتند صبر کنیم تا صبح شود چرا که فضیل راه را بر ما می‌بندد، پس فضیل توبه کرده و آن‌ها را امان داد و در کنار حرم سکنی گزید تا اینکه وفات یافت[11].

14- سورۀ مزمل:

- از امام مالک/ دربارۀ موضوعی پرسیده شد گفت: نمی‌دانم. به او گفته شد:‌ مسئله‌ای سبک و آسان بود، پس خشمگین شده و گفت: در علم چیزی سبک نیست، مگر سخن خداوند ـ جل ثناءه ـ را نشنیده‌ای که می‌فرماید: ﴿إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا [المزمل: ٥] «که ما گفتارى گرانمایه را بر تو القاء خواهیم کرد».

15- سورۀ زلزله:

- محمد بن کعب، آن امام ربانی، می‌گوید: اگر سورۀ ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا و ﴿ٱلۡقَارِعَةُ را تکرار کرده و در آن تفکر کنم، برایم محبوب‌تر از این است که قرآن را با شتاب بخوانم.

- هنگامی که ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا «آنگاه که زمین با لرزش [خاصّ] خود به سختى لرزانده شود» نازل شد، ابوبکر صدیقس نشسته بود، پس گریست. به وی گفته شد، چه چیزی تو را به گریه انداخته است ای ابوبکر؟ گفت: این سوره مرا به گریه انداخته است[12].

- از ابراهیم تمیمی نقل شده که گفت: هفتاد نفر از یاران ابن مسعودس را ملاقات کردم که کوچک‌ترین آن‌ها حارث بن سوید بود. شنیدم که می‌خواند: ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا تا اینکه به این آیه رسید ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ «پس هرکه همسنگ ذرّه‏اى نیکى کند، آن را خواهد دید»، گفت: قطعا حسابرسی سختی است.

- یزید بن کمیت می‌گوید: علی بن حسین مؤذن در نماز عشاء سورۀ ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ را برای ما خواند و ابو حنیفه پشت سر او بود. هنگامی که نماز تمام شد و مردم رفتند به ابوحنیفه نگریستم در حالی که تفکر کرده و آه می‌کشید. گفتم: بر می‌خیزم، او اکنون حواسش به من نیست. پس هنگامی که سپیده دمید آمدم در حالی که او ایستاده بود و ریشش را گرفته و می‌گفت: ای کسی که پاداش ذره‌ای نیکی را نیکی می‌دهی و ای کسی که جزای ذره‌ای بدی را بدی می‌دهی، بنده‌ات نعمان را از عذاب آتش نجات بده و بدی را به او نزدیک مکن و او را در رحمت گسترده‌ات وارد بگردان.

می‌گوید: اذان گفتم. فانوس روشن بود و او همچنان ایستاده بود. هنگامی که وارد شدم گفت: می‌خواهی فانوس را برداری. گفتم: برای نماز صبح اذان گفتم. گفت: آنچه از من دیدی را پنهان کن[13].

16- سورۀ تکاثر:

- مردی به ابن مبارک گفت: دیشب قرآن را در یک رکعت خواندم. گفت: ولی من مردی را می‌شناسم که دیشب پیوسته تا صبح تا می‌توانست ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ می‌خواند (منظور او خودش بود)[14].




[1]- مجموع الفتاوی ۱۵/۳۱۵

[2]- الدر المنثور ۳/۴۶۹.

[3]- تفسیر ابن کثیر ۲/۲۳۱.

[4]- بغوی ۳/۸۲

[5]- داستانی مشهور است که در مسند ابراهیم ادهم ص ۱۸ و سیر أعلام النبلاء ۷/۳۸۸ و غیره وارد شده است.

[6]- البدایة والنهایة ۹/۳۱۸.

[7]- ۱۳/۳۷۵.

[8]- ۴/۲۴۱.

[9]- ۱۳/۳۵۷.

[10]- ۱۳/۳۵۷.

[11]- داستانی مشهور است و با این سیاق در تاریخ الإسلام ۱۲/۳۳۴ نقل شده است.

[12]- تفسیر طبری ۳۰/۲۷۰.

[13]- ۱۳/۳۷۵.

[14]- تاریخ مدینه دمشق ۳۲/۴۳۵.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد