اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مقدمۀ مترجم

مقدمۀ مترجم

مترجم را از همان دوران کودکی با حضرت رسول اکرم ج و أهل بیت نبوّت و یاران پاکِ صاحب رسالت رضوان الله علیهم روابط استوار و محبت پایداری بوده و هست.

و این فضل و فضلیت را می‏بایست مدیون مربّی کبیر و فقیه عارف و عالم عامل جناب حاج عبدالله‌حسن زُبیری بازاری قشمی[1] -رحمة ‌الله علیه- دانست که سبط را با روش ویژه خود می‌پروراند و مهر خدای و رسول‌الله ج و وابستگان ایشان را با مهارت خاصی در دل طفلی، غرس ابدی می‌کرد؛ غرسی که حوادث ایّام و گردش زمانه بر استحکام آن افزوده است و می‌افزاید.

 آری، آن شب‌های تابستانی، بعد از ادای فریضه‌ عشاء، حصیر و بالشتش بر قفاره[2] انداخته می‌شد و هر دو (جدّ وسبط) برقفا دراز کشیده، ضمن تماشای آسمان مزیّن به نجوم شاد و ستارگان فرح‌زا پدربزرگ گفتن، داستان‌هایی آموزنده را برکودک چنان القاء می‌کرد که وی را در میدانِ داستان و جوّ قصّه و موقعیت حکایت قرار می‌داد.

 چنان تصویری در ذهن صاف و مُخَیّله پاک طفل می‌کشید که وی را با عشق عمیق به بزرگان و محبت أفزون به خواب می‌برد؛ آن چنانکه طفل در خواب در معیّت رسول‏ ج و اهل بیت و یارانش به‌سر می‌برد و با همان تصّور شیرین از خواب برمی‌خاست.

 آری، قهرمان داستان این ترجمه، یکی از قهرمانان دلباخته آن دوران پرصفا و شفافیّت است که طفل بدیشان علاقه‌ تنگاتنگ داشته است و دارد.

 در مدرسه دینی سلطان العلماء بندرلنگه با اجتهاد و دلسوزی ویژه جناب‌شیخ[3]، استاد بزرگ و مربی أجیال، زمینه‌ ترجمه کتاب حاضر فراهم شد؛ چرا که روش تدریس و تعلیم و تربیت جناب مولانا چنان همه جانبه و پربار بود که هر طالبی گمشده خود را به راحتی در آن می‌یافت. در تفسیر؛ در حدیث؛ در فقه؛ ادب عرب؛ در ادب فارسی و در فنّ ترجمه و خطابت و ... و هر کدام حَسَبِ ذوق، قدرت فهم و درک، برداشت و استنباط و استیعاب خود از محضر مبارک و فیض فیّاض آن درگاه استفاده می‌بردند.

 آری، در آن جوّ سازندگی، مترجم خود را مکلّف دانسته تا از ساحت مقدّس صاحب سیرت (سیدنابلال‌بن ریاح‏س) اجازه ترجمه کتاب مربوطه را بنماید. آن هم در آن سن و سال و در ابتدای مشوار علمیش[4].

 وبه پاس توفیق ویژه‌ خداوندی جلّ شانه أمر آسان نمود و ترجمه رسا در همان ایّام تحصیل در مدرسه پربرکت سلطان‌العلماء (أدامها الله وبارک فیها) انجام گرفت. ولی سال‌های سال سیاهه آن گریز را اختیار و رخ را إخفاء نمود تا در همین روزها تکاپو همّت کرده آن را از نسیان گاه زمان بیرون کشیده تا نفع عام گردد و دو مؤلف و مترجم و جدّش و صاحب مدرسه و پایه‌گذار آن، ثوابی بَرَند.

‌ابوبکر محمد المدنی

جمعه 12/4/1426 هـ. ق

 




[1]- جناب جدّ -رحمه الله- از ذرّیه و نسل سیدناعبدالله بن الزبیرب هستند. و لقب بازاری از آن جهت داشته‌اند که جدشان «أحمد» در مکه مکرمه صاحب بازارچه و دکانی بوده که آن را اداره و به اجاره می‌داده‌اند و به بازاری معروف بوده‌اند.

[2]- قُفاره: یا دَعَنْ (از شاخه‌های بلند نخل ساخته می‌شود و قشمی‌ها به آن سه بند می‌گویند) و تنه‌های درخت خرما و یا سه دیوار نیم قد موازی هم بنا کرده و سه بندها را بر آن فرش می‌نمودند. مانند تختخواب بزرگ چندنفره و در تابستان که هوا گرم می‌شد، شب‌ها بر آن می‌خوابیدند و چون بالای بام و یا در گوشه‌ای از حیاط به دور از اتاق‌ها و دیوارها درست می‌کرده‌اند، آن را قفاره می‌گفته‌اند (که از قفر گرفته شده است).

[3]- ایشان جناب مولانا شیخ محمدعلی فرزند برومند مولانا مرحوم شیخ عبدالرحمن سلطان العلماء هستند که وجودشان در منطقه باعث باروری علم و دانش و گشایش مدارس و مراکز و مساجد و تعلیم و تربیت علماء و أئمِه مساجد و مدرسین مدارس و مراکز علمی بوده و هستند. أدام الله فی عمره و بارک فیه.

[4]- ترجمه‌ کتاب حاضر در مدرسه سلطان العلماء بندرلنگه بیش از سی سال پیش انجام گرفته است که‏حال برای اولین بار به چاپ می‌رسد. فله الحمد وله الشکر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد