ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سالها گذشت و باگذشت زمان، بلال نیز بزرگ میشد و جای پدر را در خدمت أمیّه مهتر قوی و نیرومند و سختگیر خود میگرفت.
بلال همیشه چون سایه همراه أمیه بود، أمیّه امر میکرد و بلال در انجام آن تنبلی و سهلانگاری نمینمود و با زرنگی و حسن انجام خدمت رضایت خاطر أمیه را بهدست آورده بدینجهت بر سائر بردگان امتیاز و برتری داشت و براین برتری بلال بر سایر بردگان، میبایست آواز شیرین و دلچسب او را که به مجلس طَرَب أمیّه صفا میبخشید، اضافه کرد که تمامی سَکَنۀ مکّه مکّرمه از آواز ملایم و لطیف و صوت زکی و إمتیاز ویژه بلال آگاه و از صدای دلنشین او در مجلس عیش و شادی استفاده میکردند و لذت میبردند و اگر بلال در این محافل آواز نمیخواند، جشن و شادی آنان لطفی نداشت.
هر چند با گذشت زمان، بلال غم فقدان پدر خویش را فراموش مینمود، اما او هرگز نمیتوانست، اندوه ناشی از بردگی و عبودیت و عدم حَرّیت خود را فراموش نماید بنابراین، بعضی اوقات در خلوت مینشست و در فکری عمیق فرو میرفت و برحال زار خود زارزار میگریست و از فاصله طبقاتی موجود جامعه انسانی آزرده خاطر میشد و رنج میبرد. از طرفی دیگر عادت امیه این بود که با هرقافله تجاری، نمایندهای به شام بفرستد.
وقتی بلال با آن صفات برجستهاش به سنّ جوانی رسید، بر این اساس که مورداعتماد أمیّه بود، او را به نمایندگی از طرف خود برای تجارت به شام فرستاد و بلال با رفت و برگشت، سودهایی کلان و کالای زیاد تقدیم أمیّه سنگدل بیرحم مینمود. به این دلیل با گذشت روزها محبّت أمیه به بلال به سبب امانتداری توأم با صفات عالیه انسانی بیشتر میشد.