اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ائمه اربعه مدعی عصمت خود نبوده‌اند

ائمه اربعه مدعی عصمت خود نبوده‌اند

باید دانست که ائمه اربعه همانند سایر مجتهدین کرام مدعی عصمت خود نبوده‌اند و هیچ‌یک از عالمان اسلامی چنین پنداری به خود راه نداده است. نهایت امر این است که آن امامان چهارگانه مجتهدانی بوده‌اند که انتهای سعی و کوشش و توان بشری خود را در راه کسب صواب و نیل به حقیقت به‌ کار گرفته‌اند که اگر به حق رسیده باشند، مشمول دو اجر گشته‌اند و اگر به خطا رفته باشند، باز مشمول یک اجر و ثواب شده‌اند. به همین خاطر بوده که آن‌ها در بسیاری موارد از آرا و نظرات خود رجوع کرده‌اند و به خاطر دست یافتن به دلیل قوی‌تر و محکم‌تر، آرا و نظرات دیگران را پذیرفته‌اند. راز این‌که در یک مساله بیشتر از چند روایت از یک امام بیان شده همین است. معروف است که امام شافعی/ دارای دو مذهب است مذهب قدیم در عراق و مذهب جدید در مصر و هیچ مساله مهم فقهی از امام مالک/ و امام احمد/ یافت نمی‌شود جز این‌که دارای بیشتر از یک روایت است. امام ابوحنیفه/ را می‌بینیم که قبل از وفات از بعضی آرای خود منصرف شده است.

قبل از ایشان عمر بن خطابس را می‌بینیم که مدتی به یک نظریه فتوا می‌داد و سپس به نظریه‌ای مخالف گذشته فتوا می‌داد و وقتی در این‌باره از او سوال ‌شد در جواب گفت:

«ذَلِکَ عَلَی مَا عَلِمنَا، وَ هَذَا عَلَی مَا نَعلَمُ»[1].

«فتوای گذشته بر مبنای فهم گذشته ما بوده و این فتوا بر مبنای فهم کنونی ماست.»

اصحاب ابوحنیفه/ بر مبنای دریافت ادله متقن، و اطلاع بر آثار سلف و آگاهی به مصالح و نیازمندی‌های مردم پس از امام خود در بیشتر از صد مساله با ابوحنیفه/ مخالفت نموده‌اند. به همین خاطر بعضی از علمای حنفی در بسیاری از موارد در ارتباط با آن مسائل اختلافی میان ابوحنیفه/ و شاگردانش، می‌گفتند:

«هَذَا اختِلَافُ عَصرٍ وَ زَمَان ٍلَا اختِلَافُ حُجَّةٍ وَ بُرهَانٍ»[2].

«این اختلاف عصر و زمان است نه اختلاف در دلیل و برهان.»

هنگامی‌که ابویوسف/ بزرگ‌ترین و فاضل‌ترین اصحاب ابوحنیفه/، مالک بن انس/ را ملاقات نمود از ایشان راجع به مقدار صاع، مساله وقف و زکات سبزیجات سوال نمود، امام مالک/ بر مبنای سنت نبوی در پرتو دلایل نصوص به ایشان پاسخ داد، ابویوسف/ گفت:

«رَجَعتُ لِقَولِکک یَا أَبَا عَبدِ اللهِ وَلَو رَأی صَاحِبِی -یَعنِی أبَا حَنِیفَةَ- مَا رَأَیتُ، لَرَجَعَ کَمَا رَجَعتُ»[3]

«ای ابا عبدالله، نظر شما را پذیرفتم و از رای خود برگشتم و اگر یار من یعنی ابوحنیفه آن‌چه من دیدم را می‌دید، همان‌طور که من از رای خود برگشتم، او نیز بر می‌گشت.»

اینگونه انصاف و گذشت از آرای خود و روی آوردن به آرای دیگری از نتایج و ثمره‌ی علم راسخ و اجتهاد صحیح می‌باشد و گفتار و عملکرد تمام پیشوایان فقهی مؤید و بیانگر این موضوع است.

ابوحنیفه/ می‌گفت: «هَذَا رَأیِی وَ هَذَا أَحسَنُ مَا رَأَیتُ فَمَن جَاءَ بِرَأیٍ خیرٍ مِنهُ قَبِلنَاهُ»[4].

«این نظر من است و این بهترین نظری است که به آن دست یافته‌ام و هرکسی نظری بهتر و مستدل‌تر از آن عرضه دارد می‌پذیرم.»

امام مالک/ می‌گوید: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ أُصِیبُ وَ أُخطِی فَأَعرِضُوا قَولِی عَلَی الکِتَابِ وَ السُّنَّة»[5]

«من یک انسانم که گاهی درست می‌گویم و گاهی اشتباه می‌کنم؛ بنابر این گفتار مرا با قرآن و سنت پیامبر گرامی ج بسنجید.»

امام شافعی/ می‌گوید: «إِذَا صَحَّ الحَدِیثُ بِخَلَافِ قَولِی فَاضرِبُوا بِقَولِی الحَائِطَ وَ إِذَا رَأَیتَ الحُجَّةَ مَوْضُوعَةً عَلَى الطَّرِیقِ فَهُوَ قَوْلِی»[6].

«هرگاه حدیث صحیح را برخلاف گفتار من یافتید گفتار ما را به دیوار بکوبید و هرگاه در مسیر راه به حجت و برهانی دست یافتید، آن گفتار من است.»

از جمله بهترین سفارش‌هایی که از امام شافعی/ به ما رسیده این است که می‌فرماید: «رَأیِی صَوَابٌ یَحتَمِلُ الخَطَاء وَرَأیُ غَیرِی خَطَاءٌ یَحتَمِلُ الصَّوَاب»[7].

«نظر من صواب است و احتمال خطا دارد و نظر غیر خودم خطاست ولی احتمال صواب دارد.»



1- در هیچ کتابی منبع این سخن را نیافتم. البته امام ابی حاتم محمد بن حیان بستی متوفاى سال 354 هـ ق کتابی به نام «هذا علی ما نعلم» دارد. (مصحح)

1- الهدایة فی شرح بدایة المبتدی نوشته علی بن ابی بکر بن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی، متوفاى: 593 هـ ق (مصحح)

2- ابن تیمیه در مجموع الفتاوى (20/ 306 - 307) آن را ذکر کرده است (مصحح).

3- ابن تیمیه در مجموع الفتاوى (20/117) آن را ذکر کرده است. (مصحح)

1- ابن عبدالبر در الجامع روایت کرده است. ابن حزم نیز در اصول الأحکام آن را از وی روایت نموده است. ابن تیمیه آن را در مجموع الفتاوی (20/117) آورده است. (مصحح)

2- ابن تیمیه آن را در مجموع الفتاوی (20/211) آورده است. أعلام الموقعین (2 / 282) وکتاب إیقاظ همم أولی الأبصار (ص 63) و حلیة الأولیاء (9 / 106- 107) و سیر أعلام النبلاء (10 / 35) . نووی با لفظی غیر از این، آن را در المجموع (1 / 104) ذکر نموده و می‌گوید با الفاظ مختلفی روایت شده است. سبکی رساله‌ای در توضیح آن درمجموعة الرسائل المنیریة (3 / 98- 114) رساله ششم (معنى قول الإمام المطلبی إذا صح الحدیث فهو مذهبی) آورده است. (مصحح)

1- التعریفات نوشته جرجانی ص 147 و حاشیه ابن عابدین 3/ 508 و إرشاد النقاد نوشته محمد بن اسماعیل صنعانی ص 17، وأبجد العلوم 2/ 402 (مصحح)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد