اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث سوم: شیوه‌های حفاظت سنّت نبوی

مبحث سوم:
شیوه‌های حفاظت سنّت نبوی

مقدّمه

دانستیم که سنّت نبوی بخشی از وحی و ذکری به شمار می‌رود که الله تعالی حفاظت آن را ضمانت کرده است.

یکی از شیوه‌های حفاظت سنّت، این است که الله ﻷ مسلمانان را مسؤول توجّه به آن نموده و مردانی را فرستاده که کاملاً به این مسأله اهمّیت داده و سنّت را از دروغ و اشتباه دور ساخته و صحیح و ضعیفش را روشن نموده‌اند. این کار نسل به نسل انتقال یافته و مسلمانان در تمامی امور دینشان، به سنّت رجوع نموده و به آنچه در آن است، عمل کرده و چنگ زده و بر این کار مداومت نمودند تا پیروی از پیامبر ج را به صورتی شایسته انجام دهند.[1]

در مطالب پیش رو، این موضوع بیشتر روشن خواهد شد.

گفتار اول: مطالب موجود دربارۀ گرامیداشت سنّت و فضیلت حدیث و محدّثان

از آنجا که سنّت یکی از منابع قانون‌گذاری بوده و از پیامبر ج گرفته شده و الله تعالی به مؤمنان فرمان داده که رسول الله ج را گرامی بدارند و افرادی که صدایشان را در نزد ایشان پایین می‌آورند را تحسین نموده، قطعاً احترام به سنّت نیز همچون احترام به پیامبر ج لازم است و همین مطلب باعث شده که علما به گرامیداشت و بزرگداشت سنّت توجّه بسیاری داشته باشند. اکنون نمونه‌هایی از این موارد بیان می‌گردد:

1.     عمرو بن میمون روایت نموده که روزی ابن مسعود س حدیث می‌گفت و زمانی که «قال رسول الله ج» را بر زبان آورد، چنان بی‌قرار شد که دیدم عرق از پیشانی‌اش جاری گشت. و بنا بر روایتی، اشک از چشمانش جاری شد و رگ‌های گردنش متورّم گشت.

2.     وقتی در نزد ابن سیرین / حدیث پیامبر ج خوانده می‌شد، اگر می‌خندید، فورا مضطرب و خاشع می‌گشت.

3.     از امام مالک / بیش از هرکس دیگری، چنین مواردی نقل شده است. وی هرگاه قصد بیان حدیث می‌نمود، غسل می‌کرد، خوشبویی می‌زد، لباسی نو می‌پوشید، عمّامه می‌گذاشت، بر روی تختی می‌نشست و بسیار فروتن بود و تا زمانی که از نقل حدیث فارغ می‌شد، از عود [گیاهی خوش‌بو] استفاده کرده و می‌گفت: دوست دارم که حدیث پیامبر ج را گرامی بدارم.

امام مالک / ناپسند می‌دانست که در حالت ایستاده یا با عجله، حدیث نقل کند. قاضی عیاض این اخبار را در کتاب «الشّفاء» آورده است.[2]

تمامی این موارد، به قصد گرامیداشت رسول الله ج و بزرگداشت آن الفاظ شریف که برترین و باارزش‌ترین سخن پس از کلام الهی است، انجام می‌شد.[3]

الله أ به فراگیری علم تشویق نموده و علما را توصیف کرده و به آنان اشاره نموده است، به گونه‌ای که گواهی علما را در کنار گواهی خود و فرشتگانش برای اثبات یگانگی خویش آورده و خشیت الهی را منحصر در آنان ساخته و کسانی که می‌دانند را با کسانی که نمی‌دانند، برابر ندانسته است.[4]

رسول الله ج نیز به فراگیری علم تشویق نموده و خبر دادند که علما وارثان پیامبران † هستند و فرشتگان الهی بال‌هایشان را برای کسی که علم بیاموزد، می‌گسترانند.[5] احادیث بسیاری در این زمینه وجود دارد.

بنابراین کسی که حدیث پیامبر ج را داشته باشد و مشغول فراگیری و آموزش آن شود، مدح و توصیف فراوانی شامل حالش خواهد شد و همین مطلب برای شرافت و فضیلت حدیث و محدّثان کافی است. صرف‌نمودن عمر در یادگیری و انتشار حدیث، بهتر از اشتغال به عبادات نفلی است، زیرا این کار، باعث بیان و تبلیغ قرآن، احیای سنّت نبوی و اقتدای به پیامبر ج در دعوت و تبلیغ می‌شود و اگر فقط فضیلت و پاداش فرستادن درود فراوان بر پیامبر ج را ببرند، بازهم همین مقدار برایشان کافی است، چنانکه رسول الله ج می‌فرمایند: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَکْثَرُهُمْ عَلَیَّ صَلَاةً»[6]؛ «سزاوارترین [و نزدیک‌ترین] مردم به من در روز قیامت، کسی است که درود بیشتری بر من فرستاده باشد.»

همچنین باعث می‌شود که دعای پیامبر ج شامل حال‌شان شود، چنانکه در مسند و سنن، از زید بن ثابت و دیگران ش روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْدًا سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَأَدَّاهَا کمَا سَمعَها»[7]؛ «الله تعالی شاد و خرّم بدارد بنده‌ای که سخنم را بشنود، سپس آن را حفظ کند و همان‌گونه که شنیده است، آن را [به دیگران] برساند.»

علاوه بر این، باعث می‌شود فرمان پیامبر ج اجرا گردد که می‌فرمایند: «بَلِّغُوا عَنِّی وَلَوْ آیَةً»[8]؛ «از [قول] من تبلیغ کنید [و به مردم برسانید] اگرچه یک آیه باشد.»

گفتار دوم: توجّه پیشینیان به حدیث نبوی

هنگامی‌که صحابه ش اهمّیت و ارزش این علم را شناختند، بسیار مشتاق شدند تا آن را از پیامبرشان ج فرا گیرند و بدین منظور، همواره همراه ایشان بودند و نشستن با رسول الله ج را بر کار در اموال و اسباب روزی ترجیح می‌دادند و بسا اوقات، به افراد حاضر در مجلس پیامبر ج رجوع می‌کردند تا آنچه از دست داده‌اند را بیاموزند، مانند کاری که سیّدنا عمر س با همسایۀ انصاری خویش انجام داد.[9]

پیامبر ج الگویی والا در آموزش صحیح آنان و رساندن معنا به ذهنشان بودند و فنون متنوّعی را برای روشن‌ساختن و بیان سخن به کار می‌گرفتند؛ فنونی همچون ارائه و توضیح، بحث، ضرب المثل و تکرار سخن برای اینکه فهمیده شود. صحابه ش سخنان رسول الله ج را در مجالس و نشسست‌ها، بر روی منابر و در سفر و اقامت می‌شنیدند و پیامبر ج درحالی از دنیا رفتند که تمامی آنچه صحابه ش نیاز داشتند را به آنان آموخته بودند و برخی از مشرکان و دشمنان ایشان به این مسأله اعتراف نموده‌اند، چنانکه مسلم / از سلمان فارسی س روایت نموده که به او گفته شد: پیامبرتان هر چیزی حتّی آداب قضای حاجت را به شما آموزش داده است.[10]

پس از وفات پیامبر ج، صحابه ش دانستند این علمی که فرا گرفته‌اند، در نزدشان امانت است و باید آن را به مردم برسانند تا وعید کسانی که الله أ در آیۀ زیر از آنان نام می‌برد، شامل حال‌شان نشود:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ [البقرة: 159]

«همانا کسانی ‌که آنچه از دلائل روشن و هدایت نازل کرده‌ایم را پس از آنکه آن را در کتاب [تورات] برای مردم بیان نمودیم، کتمان می‌کنند؛ الله أ آنان را لعنت می‌کند و لعنت‌کنندگان [از مؤمنان و فرشتگان نیز] این افراد را لعنت می‌کنند.»

شاگردان‌شان نیز ارزش و جایگاه این علم را در دینی که به آن گرویده‌اند، دانستند و از این رو، تمامی‌ آنان در حوزۀ تعلیم و تعلّم تلاش فراوانی نمودند. آنان مجالس خویش را با علم مذکور، رونق دادند و دستیابی به آن، بزرگ‌ترین هدفشان بود و در این راه، سختی‌هایی را تحمّل نموده و سفرهای بسیاری کردند، چنانکه از ابن عبّاس ب روایت شده که می‌گفت: «گاهی اوقات، حدیثی از یک صحابی به من می‌رسید و درحالی که در خواب نیمروز بود، نزدش می‌رفتم و بر درِ منزلش می‌نشستم و باد بر چهره‌ام خاک می‌پاشید، تا وی بیدار می‌شد.»[11]

مشهور است که جابر س برای فراگیری یک حدیث از عبدالله بن انیس، به شام سفر کرد. امام احمد / این روایت را نقل نموده است.[12]

ابوایّوب نیز برای روایت یک حدیث از عقبه بن عامر س از مدینه به مصر رفت.[13]

آنان پس از شنیدن حدیث، آن را به یکدیگر ارائه نموده و آموزش می‌دادند تا هریک از آنان، به صحّت آنچه حفظ نموده، اعتماد و یقین کند و بسا اوقات، یکی از آنان مدّتی طولانی به تکرار حدیثی می‌پرداخت تا آن را حفظ نماید، چنانکه از ابوهریره س نقل شده که قسمتی از شب را برای بررسی و تکرار حدیث اختصاص می‌داد تا در ذهنش ماندگار شود.

این سخن را ابن جریج و دیگران نقل کرده‌اند.[14]

الله أ به آنان حافظه و استعداد فراوانی بخشیده بود، به گونه‌ای که در این زمینه، از نسل‌های بعدی، بسیار برتر بودند و روایات عجیبی از آنان، در این باره نقل شده است.[15]

تعدادی از این افراد، برای حفظ احادیث، از نوشتن کمک می‌گرفتند.

به طور خلاصه، توجّه و اهتمام پیشینیان به حدیث و جایگاه آن، به گونه‌ای بود که الله تعالی از این طریق، شریعت را حفاظت نمود و از منابع آن حمایت کرد. الله متعال آنان را رحمت کند و بهترین پاداش را نصیب‌شان سازد.[16]

گفتار سوم: تلاش محدّثان برای حفاظت حدیث

در اواخر دوران صحابه ش، گروهی پیدا شدند که قصد دروغ‌بستن وافترا علیه رسول الله داشتند، علی‌رغم اینکه پیامبر ج در این باره، هشدار داده و مردم را از این کار برحذر داشته بودند.[17] مشهورترین جعل‌کنندگان حدیث، گروهی از ملحدان بودند که با پنهان‌نمودن اهداف خویش، اسلام را پذیرفتند و قصد فاسدکردن اعتقاد و ایجاد تردید در اسلام داشتند.

و گروهی دیگر نیز: ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗا [الرّوم: 32]؛ «از کسانی ‌که دین خود را قطعه‌قطعه کردند، و فرقه‌فرقه شدند.»؛ قصد حمایت و جانبداری از حاکمان و قبایل و سرزمین‌شان را داشتند.

گروه سوم؛ یعنی قصّه‌پردازان با کثرت روایات و بیان حکایات عجیب که باعث تحریک اشخاص و دل‌ها می‌شد، به دنبال شهرت بودند .

امّا محدّثان به محض احساس این خطر، با بطلان و ردّ منشأ اصلی آن، با این موارد برخورد و مبارزه کردند تا حدیث نبوی از هر نوع تباهی و تیرگی حفظ شود و چشمه‌ای صاف و پاک برای جویندگانش باقی بماند.

آنان بدین منظور، قوانینی را وضع نموده و شیوه‌هایی را در پیش گرفتند که باعث حفاظت سنّت شد و احادیث پیامبر ج تازه و سالم باقی ماند و نسل‌های مختلف آنها را همچون روزی که صاحب رسالت ج این احادیث را بر زبان آوردند، انتقال دادند.

برخی از شیوه‌های‌شان برای حفاظت حدیث نبوی، از این قرار است:

1- پایبندی به بیان سندها و نام‌بردن از راویان

این یکی از ویژگی‌های امّت اسلام و راه شناخت منبع حدیث و جایگاه رجال آن است که با پذیرش یا ردّ آن، حکم صادر می‌شود. عبدالله بن مبارک / می‌گوید: «اسناد بخشی از دین است و اگر اسناد نمی‌بود، هرکس آنچه می‌خواست را بر زبان می‌آورد.»[18]

در نتیجۀ این کار، افراد بسیاری از جعل حدیث دست کشیدند، چون می‌ترسیدند دروغ‌شان آشکار شود و ارزش و احترام‌شان در نزد افرادی که آنان را بزرگ می‌پنداشتند، از بین برود.

2- تحقیق دربارۀ احوال راویان و جایگاه و شایستگی آنان در حوزۀ نقل حدیث

هدف محدّثان از این کار، خیرخواهی برای امّت اسلام بوده، چون راویان به نقل بخش مهمّی از دین پرداخته‌اند و این نوع بررسی و تحقیق، غیبت به شمار نمی‌رود، زیرا به صلاح عموم مسلمانان است.

3- پایداری در فراگیری و نقل احادیث

هریک از آنان پس از یادگیری و یقین کامل به صحت آن، اقدام به بیان حدیث می‌نمود و تنها به افرادی که شایستۀ شنیدن روایات بودند، حدیث می‌گفتند و از بیان آن به افراد نادان و هواپرست سر باز می‌زدند.

در نتیجۀ این تلاش‌ها و امثال آن، حدیث نبوی را جدا و روشن ساختند، روایات جعلی و دروغ را از دایرۀ حدیث خارج نمودند، دورغ‌پردازان را شناختند و احوال و عیوب‌شان را بیان و آشکار کردند، به گونه‌ای که این افراد [خائن] خودشان را از دید این دانشمندان بزرگ، پنهان می‌کردند. سفیان ثوری / می‌گوید: «الله تعالی هیچ‌یک از حدیث‌سازان دروغین را پنهان و ناشناخته باقی نگذاشت.»

به ابن مبارک / گفته شد: این احادیث جعلی است؟ او پاسخ داد: دانشمندان بزرگی برای [شناخت و روشن‌ساختن صحت و یا عدم صحت] این احادیث وجود دارند؛ ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ [الحجر: 9]؛ «همانا ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما نگهبان آن هستیم.»

سخاوی در «فتح المغیث» و دیگران، عبارات فوق را نقل کرده‌اند.[19]

گفتار چهارم: تدوین حدیث نبوی

بدون تردید در روایاتی مرفوع و موقوف منع نوشتن حدیث وارد شده است، چنانکه و همچنین در برخی اوقات و برای بعضی افراد، پیامبر ج به طور صریح، اجازۀ نوشتن احادیث را نیز داده‌اند.[20]

هرگز نمی‌توان ـ و این اشتباه است که ـ نهی از نوشتن احادیث را دلیلی بر عدم‌حجّیت آنها دانست، چنانکه برخی از زندیقان بر این گمان بوده‌اند. همچنین نمی‌توان گفت که تنها دلیل این کار، کمبود وسایل نگارش و کمبود نویسندگان بوده است، زیرا در میان صحابه و فرزندانشان ش افراد بسیاری وجود داشتند که کار نگارش را به خوبی انجام می‌دادند.[21]

صحیح‌ترین دیدگاه این است که بگوییم منع نگارش حدیث، مربوط به ابتدای اسلام بود تا مسلمانان مشغول حفظ قرآن کریم و بررسی و آموزش آن از روی لوح‌ها و صحیفه‌ها باشند و احادیث را [بدون کتابت] فقط با تمرین و در مجالس بیاموزند.

یا اینکه نوشتن حدیث و قرآن، در یک دفتر ممنوع بود تا افراد ناآشنا دچار اشتباه نشوند، امّا به کسانی که آگاه بودند و اشتباه نمی‌کردند؛ مانند عبدالله بن عمرو ب و در مواقع نیاز؛ همچون فرمان پیامبر ج به نوشتن احادیث برای ابوشاه س، نوشتن آنها جایز بود.[22]

مشهور است که پیامبر ج نامه‌های بسیاری به تعدادی از هم‌پیمانان و برای برخی مناسبت‌ها نوشتند و در زمان خویش، نامه‌هایی به حاکمان سرزمین‌ها فرستادند و آنان را به پذیرش اسلام دعوت دادند.[23] این خود دلیلی بر جواز نگارش احادیث است.

صحابه ش دلیل نهی را دانسته و از این رو، برخی از آنان نگارش احادیث را رها کردند، ولی گروهی دیگر به سبب نیاز و ضرورت، به این کار مشغول شدند.[24]

هنگامی که موانع برطرف شد و قرآن کریم از متن‌های دیگر متمایز گشت و نیاز به نگارش احادیث، زیاد شد، تدوین و گردآوری سخنان پیامبر ج آغاز گردید و این کار در اواخر قرن اول به فرمان عبدالعزیز بن مروان و سپس به دستور پسر او؛ عمر / صورت گرفت.[25] در قرن دوم، نگارش احادیث رشد فراوانی کرد و آنان با استفاده از کتاب‌هایشان، مشغول نوشتن و بیان روایات بودند و به حفاظت آنها می‌پرداختند.

تا اینکه احادیث موجود، به علمای بزرگی؛ همچون بخاری، مسلم و صاحبان سنن رسید و آنها را به صورت عام و خاص و با بیان صحِّت و ضعف و امثال آن، در کتاب‌هایشان گردآوری نمودند.

الحمدلِله این کتاب‌ها با همان شکل و ساختار اولیه و بدون تغییر و تحریف، به دست ما رسید و از این طریق، وعدۀ الهی برای حفاظت منابع شرعی محقّق شد و حجّت الله تعالی بر بندگان تمام گشت. والحمدُ لِله ربّ العالمین.[26]

بنابراین روشن شد که دین و کتاب و سنّت پیامبر اسلام ج، با حفاظت کامل به ما رسیده و دستانی امانت‌دار، آنها را انتقال داده و بدون تردید آنان متوجّه حفاظت و مراقبت از آنها بوده‌اند.


 



[1]- نک: المختصر الوجیز فی علوم الحدیث، ص 33.

[2]- نک: کتاب الشّفاء، ج 2، ص 43.

[3]- نک: أخبار الآحاد، ص 19.

[4]- مثلا: ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ [آل عمران: 18]؛ «الله گواهی داده که معبودی [بر حق] جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز بر این مطلب گواهی می‌دهند].»، ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ [فاطر: 28]؛ «از میان بندگان الله، فقط دانایان از او می‌ترسند.»، ﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ [الزّمر: 9] «بگو: آیا کسانی ‌که می‌دانند و کسانی‌ که نمی‌دانند، با هم برابرند؟!»

[5]- نک: حدیث صحیحی که امام احمد، ج 4، ص 239؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: 3641؛ ترمذی، شمارۀ حدیث: 2823 و دیگران از ابودرداء س روایت کرده‌اند.

[6]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 484. ترمذی / این حدیث را حسن و غریب می‌داند.

[7]- به نقل از زید بن ثابت س که احمد، ج 4، ص 80؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 230؛ دارمی، ج 1، ص 75 آن را روایت نموده‌اند و ابوداود، شمارۀ حدیث: 3660 و ترمذی، شمارۀ حدیث: 2795 روایتی در همین معنا آورده‌اند و نیز احمد، ج 4، ص 80؛ دارمی، ج 1، ص 74 و ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3056 آن را از جبیر بن مطعم نقل کرده‌اند.

[8]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3461؛ احمد، ج 2، ص 159 به نقل از عبدالله بن عمرو بن‌عاص ب.

[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 89.

[10]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 262.

[11]- المستدرک، حاکم، ج 1، ص 102 و ج 3، ص 538. حاکم / این روایت را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق است.

[12]- مسند احمد، ج 3، ص 495 به نقل از جابر س که می‌گفت: حدیثی از یک مرد به من رسید، شتری خریدم و توشه‌ام را برداشتم و یک ماه در راه بودم... .

[13]- نک: جامع بیان العلم وفضله، ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 112. وی اخبار زیادی در این باره آورده است.

[14]- نک: معرّفی ابوهریره س در کتاب البدایة والنّهایة، ج 8، ص 199 و سایر کتاب‌ها.

[15]- به عنوان نمونه، نک: زندگی‌نامۀ ابوهریره، قتاده، شعبی و دیگران ش در تهذیب التّهذیب و بقیّۀ کتاب‌ها.

[16]- نک: أخبار الآحاد فی الحدیث النّبوی، عبدالله بن جبرین، صص 21- 22.

[17]- مانند این حدیث رسول الله ج که فرمودند: «مَنْ کذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»؛ «هر کس از روی عمد، بر من دروغ بندد، باید که جایگاهش را از آتش آماده کند [قطعاً جایگاهش دوزخ است].» صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1229؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 3.

[18]- مسلم / این سخن را در مقدّمۀ صحیح خود، ج 1، ص 87 آورده است.

[19]- نک: فتح المغیث، ج 1، ص 30؛ أخبار الآحاد فی الحدیث النّبوی، صص 22- 24.

[20]- مثلا پیامبر ج فرمودند: «لا تَکْتُبُوا عنِّی غَیْرَ القُرْآنِ»؛ «از [قول] من، فقط قرآن را بنویسید.» صحیح مسلم، ج 18، ص 129؛ دارمی، ج 1، ص 119 و دیگران به نقل از ابوسعید س. رسول الله ج اجازۀ نوشتن احادیث را به عبدالله بن عمرو بن عاص ب دادند، چنانکه در صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 113 آمده و او برای سیّدنا علی س یک دفتر نوشت؛ نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 111.

[21]- همچون علی، زید بن ثابت، عبدالله بن عمرو و دیگران ش؛ نک: فتح الباری، ج 9، ص 22.

[22]- رسول الله ج در حجّة الوداع از وی خواستند که خطبۀ آن روز را بنویسد؛ نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 112 و 2434.

[23]- مانند نامۀ ایشان به هرقل؛ فرمانروای روم، کسری؛ حاکم فارس، نجاشی؛ پادشاه حبشه، مقوقس؛ پادشاه مصر و حاکمانی دیگر. ابن قیّم / این نامه‌ها را در زاد المعاد، ج 3، ص 60 و دیگران آورده‌اند.

[24]- ابن عبدالبرّ / در کتاب جامع بیان العلم وفضله، ج 1، ص 76 با آوردن سندهایی، منع نگارش احادیث را از قول زید بن ثابت، علیّ بن ابی‌طالب، ابوسعید، عمر بن خطّاب، ابن عبّاس، ابن مسعود، ابن عمر، ابوموسی، ابوهریره ش و از میان تابعان؛ از قول شعبی، نخعی، قتاده و دیگران رحمهم الله نقل کرده است.

      همچنین اجازۀ نوشتن یا انجام آن را از جابر، ابن عمرو بن عاص، انس، ابوأمامه و دیگران ش نقل کرده که پس از آنان، بر این کار توافق و اجماع شد.

[25]- ابن عبدالبرّ در جامع بیان العلم وفضله، ج 1، صص 88- 91 از قول ابن شهاب آورده او نخستین فردی بود که به دستور عمر بن عبدالعزیز / تدوین حدیث را انجام داد.

[26]- نک: أخبار الآحاد فی الحدیث النّبوی، صص 24- 25.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد