اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث چهارم: جایگاه سنّت نسبت به قرآن کریم

مبحث چهارم:
جایگاه سنّت نسبت به قرآن کریم

از آنجا که پیامبر ج واسطۀ میان الله و بندگانش برای تبلیغ شریعت و دین او به شمار می‌رود، تمامی شریعت اسلام از ایشان گرفته شده است.

امّا چنانچه قبلاً بیان گردید، شریعت تقسیم می‌شود به وحی نازل‌شده که به قصد عبادت، تلاوت می‌شود؛ یعنی قرآن کریم و به سخن و عمل و تأیید و سیرۀ رسول‌الله  ج که به قصد عبادت، تلاوت نمی‌شود و در این مورد، حکمش با قرآن، تفاوت دارد؛ یعنی همان سنّت نبوی.

و چون در قرآن کریم، احکامی کلّی وجود دارد، توضیح و بیان آنها به پیامبر ج سپرده شده است.

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ [النّحل: 44]

«و [ما این] قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه به سوی آنان نازل شده است را روشن سازی.»

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ [النحل: 64]

«و [ای پیامبر! ما] کتاب [قرآن] را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه در آن اختلاف کردند را برایشان روشن سازی.»

بدون تردید رسول الله ج فرمان پروردگار خویش را به طور کامل اجرا نموده و به بهترین صورت، این کار مهم را انجام داده‌ و از طریق سنّت، آنچه برای مردم نازل شده را روشن ساخته‌اند.[1]

به عبارتی دیگر و بهتر، در زمان پیامبر ج تنها منبع احکام شرعی، قرآن و سنّت بود.

در کتاب الهی، اصول کلّی احکام شرعی بدون توضیح و بیان جزئیّات تمامی آنها آمده مگر در مواردی که موافق با اصول عمومی و ثابت به ثبوتشان بوده و با گذشت زمان و تفاوت محیط و رسوم مردم، تغییر نمی‌کند. هدف این بوده که قرآن کریم صلاح و سعادت را برای تمامی امّت‌ها در هر محیط و دورانی محقّق سازد. بنابراین در قرآن مجید، آنچه نیاز تشریعی بشر در راه تلاش و پیشرفت و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را برآورده سازد، می‌یابی.

در کنار این اصول، عقاید، عبادات، قصص امّت‌های پیشین، آداب عمومی و اخلاق نیز در قرآن کریم وجود دارد.

سنّت نبوی به طور کل، موافق با قرآن کریم است؛ مطالبِ مبهم آن را تفسیر، مجملش را تفصیل، مطلق آن را مقیّد، عامش را خاص و احکام و مقاصدش را تشریح می‌نماید. علاوه بر این، براساس اصول و قواعد قرآن و با تحقّق اهداف و مقاصد آن، احکامی را بیان نموده که در قرآن کریم نیامده است. در نتیجه، سنّت نبوی کاربرد عملیِ آنچه در قرآن کریم بیان شده است، به شمار می‌رود.

قبلا دانستیم که سنّت از لحاظ اینکه وحی و یکی از منابع شرعی بوده و عمل به آن واجب است، همچون قرآن مجید است.

از نظر درجه و اعتبار، پس از قرآن کریم است، چون تفسیر و مبیِّن قرآن بوده و مبیَّن مقدّم بر مبیِّن و اصل مقدّم بر فرع است. الله تعالی نیز می‌فرماید:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ [النّحل: 44]

«و [ما این] قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه به سویشان نازل شده است را روشن سازی و باشد که آنان بیندیشند.»

به طور خلاصه، ارتباط سنّت با قرآن کریم، به چهار صورت است:

1- سنّت نبوی تأکیدکنندۀ مطالب قرآنی است

مانند احادیثی که در آنها به انجام نماز، ادای زکات، روزه، راستگویی و پرهیز از دروغ، تحریم ربا و امثال آن فرمان داده شده است.

2- سنّت تبیین‌کنندۀ قرآن بوده

که به صورت‌های زیر است:

أ- مطالب مجمل قرآن را روشن می‌سازد

سنّت نبوی موارد مجمل و ناشناختۀ عبادات و احکام را بیان نمود و پیامبر ج اوقات نماز، تعداد رکعات، شیوۀ ادا و ارکان آن را روشن ساخته و فرمودند: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»[2]؛ «همان گونه که مرا دیدید نماز می‌خوانم، نماز بخوانید.»

همچنین امور مجمل و کلّیِ مناسک و اعمال حج که در قرآن بیان شده بود را توضیح داده و احکامش را روشن ساخته و فرمودند: «لِتأخُذُوا مَنَاسِکَکُم»[3]؛ «باید که اعمال حجّتان را [از من] فرا گیرید.»

علاوه بر این، رسول الله ج آنچه زکات دارد و مقدار و نصابش که در قرآن کریم به طور مجمل آمده بود را بیان کردند.

ب- سنّت نبوی عامِ قرآن را خاص می‌کند

مانند توضیح پیامبر ج دربارۀ آیۀ زیر:

﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ لِلذَّکَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ [النّساء: 11]

«الله دربارۀ فرزندانتان به شما سفارش می‌کند؛ سهم پسر مانند سهم دو دختر است.»

آیۀ فوق حکمی عام در زمینۀ وراثت فرزندان و پدران و مادران‌شان است که هر اصلِ ارث‌گذار و فرزند وارثی را شامل می‌شود، امّا سنّت، ارث‌گذار را مختصّ غیر پیامبران † کرد، زیرا پیامبر ج فرمودند: «لا نُوَرِّثُ ما تَرَکناهُ صَدَقَةٌ»[4]؛ «[ما پیامبران چیزی] به ارث نمی‌گذاریم [و بنا به عبارتی: از ما ارث برده نمی‌شود]، آنچه از خود بر جای گذاریم، صدقه است.»

ج- سنّت، عبارات مطلق قرآن را مقیّد می‌کند

در آیۀ:

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِ [المائدة: 38]

«دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شده‌اند؛ بعنوان عقوبتی از جانب الله، قطع کنید.»

قطع به محلّ خاصّی از دست مقیّد نشده و دست بر آرنج، بازو، ساق و کف اطلاق می‌شود، امّا حدیث پیامبر ج قطع دست را مقیّد به مچ نمود، زیرا دزدی را نزد
رسول الله
 ج آوردند و زمانی که حد بر وی ثابت شد، دستش از مچ قطع گردید.[5]

3- سنّت به عنوان فرعی از یک اصل ثابت در قرآن است

مانند منع فروش میوه‌ها پیش از رسیدن آنها؛ پیامبر ج پس از هجرت به مدینه، دیدند که کشاورزان میوه‌هایی را قبل از رسیدن و پخته‌شدن، خرید و فروش می‌کنند و از مقدار و خوبی آنچه فروخته می‌شد، آگاهی نداشتند. اندکی قبل از چیدن میوه‌ها، در بسیاری اوقات، حوادث ناگهانی و نامطلوب منجر به کشمکش و درگیری میان خریداران و فروشندگان می‌شد؛ حوادثی مانند سرمای شدید یا نوعی بیماری که باعث نابودی شکوفه‌ها و تباهی میوه‌ها می‌گشت. بنابراین رسول الله ج این نوع معامله را تا زمانی که میوه‌ها نرسیده باشند، حرام و ممنوع اعلام کرده[6] و فرمودند: «أَرَأَیْتَ إِذَا مَنَعَ اللَّهُ الثَّمَرَةَ، بِمَ یَأْخُذُ أَحَدُکُمْ مَالَ أَخِیهِ»[7]؛ «به نظر تو [شما]، اگر الله تعالی میوه را ندهد [و از بین ببرد]، کسی از شما مال برادرش را در برابر چه چیزی می‌گیرد؟!» این سخن و حکم، فرعی از یک اصل بزرگ در قرآن کریم است که الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡ [النّساء: 29]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل [و از راه‌های نامشروع] نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما [انجام گرفته] باشد.»

4- سنّت احکامی را بیان نموده که در قرآن کریم نیامده است

در این موارد، سنّت نبوی بیان و توضیحی برای قرآن یا تأکیدی بر عباراتش نیست. به عنوان نمونه، تحریم خوردن گوشت الاغ‌های اهلی و هر درندۀ نیشدار و نیز تحریم ازدواج با زنی که عمّه یا خاله‌اش در نکاح انسان است و به سوگ‌نشستن زنی که همسرش وفات نموده بیشتر از آنچه در قرآن کریم برای عدّه بیان شده است و....

تمامی موارد مذکور، از طریق سنّت ثابت شده و عمل به آنها واجب است.

همۀ مسلمانان در سرزمین‌ها و دورانهای مختلف، بر همین باور بوده و هستند.[8]

امام شافعی / می‌گوید: «آنچه رسول الله ج تعیین نموده‌اند و حکمی از جانب الله تعالی دربارۀ آن نیامده، قطعاً پیامبر ج با حکم و ارادۀ الهی آن را مشخّص ساخته‌اند و الله متعال به ما خبر داده است که:

﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ [الشورى: 52-53]

«وهمانا تو [ای پیامبر!] به راه راست هدایت می‌کنی؛ راه الله تعالی.»

بدون تردید رسول الله ج براساس قرآن، احکامی را در مواردی که عبارتی از قرآن نبوده است، تعیین کرده‌اند و الله تعالی ما را ملزم به پیروی از آنها ساخته و اطاعت از خود را در پیروی از پیامبر ج قرار داده و سرپیچی از ایشان را معصیت دانسته و هیچ‌کس را در این زمینه معذور ندانسته و راهی برای نافرمانی از رسول الله ج قرار نداده است.»[9]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «عمل به آنچه از سنّت پیامبر ج ثابت شده، بر ما واجب است؛ فرقی نمی‌کند که گفته شود در قرآن وجود دارد و ما نمی‌فهمیم یا اینکه گفته شود در قرآن کریم نیست.»[10]

همچنین می‌آورد: «هر آنچه در قرآن وجود دارد، رسول الله ج موافق با آن بوده و هرآنچه پیامبر ج تعیین نموده‌اند، قرآن به پیروی از آن فرمان داده است.»[11]

وی ادامه می‌دهد که: «لازم نیست تمامی آنچه از طریق سنّت ثابت شده است در قرآن کریم به روشنی باشد، زیرا پیامبر در امر و نهی و تحلیل و تحریم، واسطه و رابط هستند.»[12]

با توضیحات قبلی، دلیل اینکه سنّت دومین منبع تشریعی اسلام است، روشن گردید.




[1]- نک: همان، ص 18.

[2]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5662 و 1757.

[3]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1297.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 2926؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1757.

[5]- بیهقی، شمارۀ حدیث: 2626؛ نک: سبل السّلام، ج 1، صص 27- 28.

[6]- فتح الباری، ابن حجر، ج 5، ص 298.

[7]- همان، ص 302.

[8]- نک: المختصر الوجیز من علوم الحدیث، صص 34- 38؛ أخبار الآحاد، ص 18.

[9]- الرّسالة، امام شافعی /، صص 88- 89.

[10]- مجموع الفتاوی، ج 5، ص 163.

[11]- همان، ج 7، ص 40.

[12]- همان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد