اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث اول: شهادتین

مبحث اول:
شهادتین

مراد از شهادتین؛ یعنی گواهی به اینکه الله متعال تنها معبود بر حق و محمّد ج بنده و فرستادۀ الله تعالی هستند. این دو گواهی، نخستین رکن از ارکان اسلام به شمار می‌روند.

در ادامه، توضیحاتی دربارۀ این رکن مهم و بزرگ بیان خواهد شد.

1- مفهوم «لا إله إلّا الله»

مفهوم واقعی و حقیقی آن که غیر قابل رد است، یعنی اینکه فقط الله ﻷ معبود برحق است.

زیرا واژۀ «إله» از دیدگاه قوم عرب، بر وزن «فِعال» به معنای مفعول؛ همچون «غِراس» به معنای مغروس: کاشته‌شده و «فِراش» به معنای مفروش: پهن‌شده است. بنابراین «إله» بر وزن فِعال به معنای مفعول؛ یعنی مألوه بوده و «تألّه» در زبان عربی به معنای پارسایی و عبادت است و در نتیجه، مألوه یعنی معبود.

از این رو، «لا إله إلّا الله» یعنی اینکه فقط الله متعال معبود بر حق و شایستۀ پرستش است. علّت آوردن کلمۀ «بر حق» این است که معبودان زیادند، ولی تنها معبود بر حق، الله یگانه و بی‌شریک است.

الله ـ می‌فرماید:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ [الحج: 62]

«این بدان سبب بوده که الله متعال، حق و آنچه جز او می‌خوانند، باطل است.»[1]

2- ارکان «لا إله إلّا الله»

کلمۀ شهادت دو رکن دارد:

1-   نفی در عبارت: «لا إله»؛

2-   اثبات در: «إلّا الله».

«لا إله» الوهیّت و خدایی را از غیرالله نفی و رد نموده و عبارت «إلّا الله» الوهیّت را برای معبود یگانه و بی‌همتا اثبات می‌کند.

این روش، معروف به اسلوب قصر است که اسلوبی عربی و مشهور بوده و قوّت جملۀ قصر به مانند دو جمله؛ یکی مثبت و دیگری منفی است.

اسلوب مذکور یکی از قوی‌ترین روش‌ها برای استحکام سخن و اثبات آن در ذهن مخاطب است تا انکار و تردید موجود برطرف گردد.

شیوۀ قصر در کلمۀ توحید، نفی و استثناست.[2]

3- شروط «لا إله إلّا الله»

کلمۀ توحید، 7 شرط دارد:

1.     علمی که مخالف با جهل باشد؛

2.     یقین مخالف با تردید؛

3.     اخلاص متضاد با شرک؛

4.     صدقی که منافات با کذب داشته باشد؛

5.     محبّتِ مخالف با ضدّ خود؛

6.     تسلیم و اطاعتی که متضاد با سرپیچی و نافرمانی باشد؛

7.     پذیرشی که مخالف با ردّ و انکار باشد.[3]

4- آیا فقط تلفّظ «لا إله إلّا الله» کافی است؟

قبلا بیان گردید که کلمۀ توحید یعنی اینکه الله متعال تنها معبود بر حق است و از این رو فقط الله ﻷ پرستش می‌شود و جایز نیست که نوعی از انواع عبادات متوجّه غیر الله گردد. کسی که این کلمه را بر زبان آورد و از مفهومش آگاه و به مقتضایش؛ همچون ردّ و انکار شرک و اثبات یگانگی الله، عامل گردد و به مصادیق و عمل به آن یقین کامل داشته باشد، قطعاً چنین فردی مسلمان است، امّا کسی که بدون اعتقاد، به کلمۀ توحید عمل کند، منافق است و فردی که برخلاف آن، شرک ورزد، مشرک و کافر به شمار می‌رود، هرچند کلمۀ توحید را بر زبان آورد.

بنابراین دانستیم که فقط تلفّظ این کلمۀ بزرگ کافی نیست، بلکه باید نسبت به آن آگاه بود و به مقتضایش عمل کرد.[4]

5- مفهوم «محمّد رسول الله ج»

«محمّد ج رسول الله»؛ یعنی اطاعت از پیامبر ج در آنچه فرمان داده و تصدیق ایشان در آنچه خبر داده‌ و دوری از آنچه نهی و منع نموده‌اند و اینکه عبادت الله متعال فقط با آنچه پیامبر ج مشروع ساخته‌اند، انجام گردد و امر و نهی ایشان گرامی داشته شود و سخن هیچ فردی از مخلوقات، مقدّم بر سخن رسول الله ج نشود.[5]

6- دلیل پیوست دو شهادت به یکدیگر

حکمت و فلسفۀ اتّصال شهادت «محمّد ج رسول الله» به شهادت «لا إله إلّا الله» و هردو را یک رکن قراردادن با وجود اینکه مشهودبه [مورد شهادت] متعدّد است، این بوده که دو گواهی مذکور، پایه و اصل صحّت اعمال به شمار می‌روند و اسلام و هر عملی، تنها با اخلاص برای الله متعال و پیروی از پیامبر ج مورد قبول واقع می‌شود.

به عبارتی دیگر، لازم است که فقط الله یگانه پرستش شود؛ آن هم با آنچه بر زبان رسولش؛ محمّد ج مشروع ساخته است.

به سبب اخلاص، گواهی «لا إله إلّا الله» و بر اثر پیروی از پیامبر ج، شهادت «محمّد رسول الله» محقّق می‌گردد و از این رو، هردو باهم کامل می‌شوند و باید که همواره باهم باشند.

بر این اساس، گواهی به یگانگی الله و گواهی به رسالت پیامبر ج ثابت می‌گردد.[6]


 



[1]- نک: لسان العرب، ج 13، ص 469.

[2]- نک: بغیة الإیضاح لتلخیص المفتاح فی علوم البلاغة، عبدالمتعال صعیدی، ج 2، ص 3.

[3]- نک: مختصر الأسئلة والأجوبة الأصولیّة علی العقیدة الواسطیّة، عبدالعزیز سلمان، ص 9.

[4]- نک: تیسیر العزیز الحمید، صص 74- 80.

[5]- الأسئلة والأجوبة الأصولیّة علی العقیدة الواسطیّة، ص 10.

[6]- نک: الشّبهات اللّطیفة علی ما احتوت علیه العقیدة الواسطیّة من المباحث المنفیّة، عبدالرّحمان سعدی، ص 113؛ رسائل فی العقیدة، محمّد بن عثیمین، ص 9.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد