ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
واژۀ «صلاة» به معنای دعا، دعای خیر و بر مفاهیمی چون: رحمت، تسبیح، رکوع و سجود نیز اطلاق میگردد.
اگر این کلمه به الله تعالی نسبت داده شود، به معنای رحمت و در صورتی که به مخلوق – فرشتگان، انس و جن- منسوب گردد، به معنای قیام، سجود، دعا و تسبیح است.
و اگر به پرندگان و حشرات نسبت داده شود، به معنای تسبیح است.
شاید بتوان گفت که مشهورترین و بهترین مفهوم لغوی «صلاة»، دعاست.
همچنین واژۀ «صلاة» به معنای تعظیم و تکریم نیز به کار میرود.[1]
ب- مفهوم «صلاة؛ نماز» در اصطلاح شریعت
عبادتی که مشتمل بر سخنان و اعمالی مخصوص بوده و با تکبیر شروع شده و بهوسیلۀ تسلیم به پایان میرسد.[2]
چون دربرگیرندۀ معانی لغوی «صلاة»؛ همچون دعای خیر، تسبیح، تعظیم، رکوع، سجود و امثال آن است.[3]
یعنی عبادت برای الله متعال با انجام نماز مداوم و کامل در اوقات مخصوص و با رعایت شرایط و حالت و ساختار آن.
نماز دارای فرایض، ارکان، شروط، مکمّلها، نواقص و احکامی است که بیان آنها بسیار مفصل و طولانی است و در بسیاری از کتابهای علما مفصلاً بیان شده است.[4]
نماز از طریق قرآن، سنّت و اجماع ثابت شده و یکی از ضروریات و ارکان دین اسلام است.[5] و این موضوع، از ارکان روشن و ضروری اسلام است و برای کسی پوشیده نیست.
نمازهای پنجگانه ارزشی والا و اهمّیت بزرگی داشته و از چندین وجه، بر سایر احکامِ واجب برتری دارند؛ از جمله اینکه:
أ- بزرگترین و مهمترین رکن اسلام پس از شهادتین است؛
ب- نماز در آسمان فرض شد، امّا سایر احکام در زمین فرض گشتند؛
ج- وجوب نماز بدون واسطه، از جانب الله متعال برای پیامبر ج اعلان گردید درحالی که وجوب سایر شرایع، با واسطۀ فرشته بیان شد؛
د- نماز نهایت بندگی و فروتنی و نزدیکی به الله ﻷ است؛
هـ- مشتمل بر کاملترین و بهترین و جامعترین انواع عبادت است؛ نماز تکبیر، تحمید، ثنا، تنزیه و تقدیس الهی، تلاوت قرآن، درود بر رسول الله ج و خاندان ایشان و دعا برای تمامی بندگان صالح است؛
علاوه بر این، مشتمل بر قیام، رکوع، سجود، نشستن و پایین و بالارفتن است و هریک از اعضا و مفاصل بدن، در این عبادت شریکند که مهمتر حضور قلبی فرد نمازگزار است.[6]
ی- نماز خنکی چشم و شادی دل است. پیامبر ج فرمودند: «حُبِّبَ إلیَّ مِن دُنْیَاکُم: النِّسَاءُ والطِّیْبُ، وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فی الصَّلاَةِ»[7]؛ «از [امور] دنیای شما، زنان و خوشبویی را دوست دارم و خنکی چشمانم در نماز است.»
ابن قیّم / در توضیح حدیث فوق میگوید: «رسول الله ج خبر دادند که در دنیا، دو چیز را دوست دارند؛ یعنی زنان و خوشبویی، سپس فرمودند که: «خنکی چشمانم در نماز است».
خنکی چشم بالاتر و فراتر از محبّت است، زیرا چشمان انسان با هر محبوبی خنک نمیگردد، بلکه با برترین و بالاترین محبوبی که به سبب ذات خود، محبوب است، خنک میشود و تنها الله یگانه و بیهمتا اینگونه است.»[8]
وی در ادامه چنین میآورد: «نماز خنکی چشمان محبّان در این دنیاست، زیرا در نماز، مناجات ذاتی وجود دارد که چشمان و دلها و جانها فقط با توجّه به او خنک و مطمئن و آرام میشوند و بنده با یاد وی شاد و بینیاز میگردد و فروتنی و خضوع، مخصوص برای اوست و تقربجستن سزاوار اوست؛ بویژه در حالت سجده که در این حالت، بنده از تمامی حالات، نزدیکتر به پروردگارش است. پیامبر ج نیز میفرمودند: «یَا بِلَالُ! أَرِحْنَا بِالصَّلَاةِ»؛ «ای بلال! ما را با نماز راحت کن.»
پس بدان که راحتی رسول الله ج در نماز بود، چنانکه فرمودند خنکی چشمانم در نماز است. این سخن پیامبر ج چقدر تفاوت دارد با سخن فردی که میگوید: نماز میخوانیم تا از آن راحت شویم!!!
بر این اساس، راحتی انسان دوستدار و خنکی چشمانش در نماز است، ولی فرد غافل و رویگردان بهرهای از این عمل نمیبرد، بلکه نماز برایش سخت و طاقتفرساست. چنین انسانی در حالت نماز، گویی که بر روی آتش قرار دارد و میخواهد خود را نجات دهد و محبوبترین نماز از دیدگاه وی، سریعترین آن است. نماز او چشمانش را خنک نمیگرداند و دلش را آسوده نمیکند! اگر چشم بنده به عملی خنک شود و دلش با آن آرام گیرد، جداشدن از آن عمل، برایش بسیار سخت است. انسان پرتکلّف و تنبل که دلش خالی از یاد الله و آخرت بوده و درگیر محبّت دنیاست، سختترین کار برایش نماز است و با وجود فراغت و صحّت و بیکاری، طولانیشدن نماز را ناپسندترین کار میداند.»[9]
[1]- لسان العرب، ج 14، صص 464- 466.
[2]- نک: فقه السّنّة، سیّد سابق، ج 1، ص 81؛ توضیح الأحکام من بلوغ المرام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 469.
[3]- نک: توضیح الأحکام، ج 1، ص 469.
[4]- رسائل فی العقیدة، ص 9؛ تیسیر العزیز العلّام شرح عمدة الأحکام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 100.
[5]- نک: تیسیر العزیز العلّام شرح عمدة الأحکام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 100؛ توضیح الأحکام من بلوغ المرام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 470.
[6]- نک: رسائل فی العقیدة، ص 9؛ تیسیر العزیز العلّام شرح عمدة الأحکام، عبدالله بسّام، ج 1، ص 100.
[7]- مسند احمد، شمارۀ حدیث: 13623؛ نسائی، شمارۀ حدیث: 3949؛ حاکم، ج 1، ص 160. حاکم / میگوید: «این حدیث، بر شرط مسلم صحیح است و بخاری و مسلم رحمهما الله آن را نیاوردهاند.» ذهبی با وی موافق است.
[8]- رسالة إبن قیّم إلی أحد إخوانه، صص 31- 32.
[9]- همان، صص 33- 34.