بخش چهارم:
ایمان به پیامبران †
مبحث اول: مفهوم نبوّت و رسالت؛
مبحث دوم: حقیقت و عصمت پیامبران و رسولان و نتایج ایمان به آنان؛
مبحث سوم: اعتقاد ختم نبوّت و موارد متعلق به آن؛
سه اصل و ریشه برای این واژه بیان شده است؛ بنا بر قولی، از «نبأ»؛ یعنی خبر مهم و بزرگ گرفته شده و در نتیجه، نبوّت به معنای خبردادن است.
بنا بر روایتی، اصل آن «نباوة» یا «نَبوَه» بوده که هردو به معنای بلندی و برتری است و از این رو، نبوّت یعنی رفعت و والایی.
یا اینکه از «نَبی» به معنای طریق و راه گرفته شده و نبوّت یعنی راه رسیدن به الله تعالی.[1]
در حقیقت، نبوّت شرعی شامل تمامی معانی مذکور است، زیرا نبوّت خبردادن از جانب الله ﻷ بوده و باعث برتری صاحبش میشود، چون سبب گرامیداشت و بزرگداشت وی میگردد. و نیز راه رسیدن به الله متعال است.
با وجود این، بهترین معنا برای واژۀ «نبوّت» و «نبیّ»، اشتقاق آن از «نبأ» است، زیرا [نبوّت] پیامبر از جانب الله تعالی اعلان میشود و نیز او مردم را از الله ـ باخبر میسازد و نبوّتش با این کار حاصل شده و در نتیجۀ آن، ویژگیهای برتری و والایی برایش ثابت میگردد و راه رسیدن به الله أ است.
در بسیاری از آیات قرآن، کلمۀ «نبأ» به معنای خبر آمده است؛ به عنوان مثال، الله تعالی میفرماید:
﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [الحجر: 49]
«[ای پیامبر!] بندگانم را خبر ده که یقیناً من آمرزندۀ مهربانم.»
همچنین از قول رسول الله ج حکایت نموده که فرمودند:
﴿نَبَّأَنِیَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡخَبِیرُ﴾ [التّحریم: 3]
«[الله متعال] دانای آگاه مرا خبر داده است.»
در دهها آیۀ دیگر نیز «نبأ» به معنای خبردادن است.
شاید بتوان گفت این موضوع، تأکید مینماید که نبوّت از «نبأ»؛ یعنی خبردادن گرفته شده است. بنابراین «نبی» یعنی خبردادهشده یا خبردهنده از جانب الله متعال.[2]
حروف اصلی این واژه، «راء، سین، لام» - سل- بوده و رسول از «إرسال»؛ یعنی توجیه و تبیین یا از «تتابع»؛ پیدرپیشدن گرفته شده، چنانکه وقتی شیر پیدرپی ریزان شود و بیرون آید، میگویند: «رسل اللّبن». بنابراین رسول یعنی اینکه مردم را توجیه میکند یا اینکه وحی پیدرپی بر وی نازل میگردد.[3]
از نظر شرعی، میتوان نبوّت و رسالت را اینگونه تعریف کرد: ویژگی و صفتی است که در فرد، پس از انتخاب از جانب الله تعالی، به وجود میآید و وی را از اخبار آسمانی آگاه ساخته و فرمان به تبلیغ آن میدهد.
بنابراین نبوّت و رسالت به محض انتخابشدن شخص توسّط الله متعال بهوسیلۀ وحی حاصل میشود، صرفنظر از اختلافی که دربارۀ تفاوت میان نبی و رسول و نسبت میان آن دو است.[4] این مطلب در پاراگراف بعدی بیان خواهد شد.
علما در بیان تفاوت نبی با رسول و تعیین مفهوم آن دو، سخنان زیادی بیان کردهاند که خالی از نقد نیست، امّا از دیدگاه دانشمندان بسیاری، نبی با رسول فرق دارد، هرچند در بیان مفهوم هریک از آنها اختلاف است.
همچنین نبوّت عامتر از رسالت است؛ به عبارتی دیگر، هر رسولی نبی است، ولی هر نبی، رسول نیست.
به نظر میرسد -والله أعلم- نبی: فردی را گویند که الله أ وی را از شریعتی قبلی آگاه ساخته و او پیروان آن شریعت را بیم میدهد و گاهی اوقات، مسؤول تبلیغ برخی از دستورات در مسألهای معیّن یا مأمور رساندن وصیّتها و موعظههایی است؛ مانند انبیای بنیاسرائیل که بر آیین تورات بودند و کسی از آنان شریعتی جدید نیاورد که تورات را منسوخ کند. بنابراین نقش وی همچون نقش احیاگر آموزههای رسولان قبلی است.
امّا رسول کسی است که الله ﻷ وی را با آیینی جدید فرستاده و دستور تبلیغ آن به افرادی که با دستوراتش مخالفت کردهاند را داده است؛ فرقی نمیکند که این آیین، به اعتبار ذات خود جدید باشد یا با توجّه به کسانی که به سویشان فرستاده شده، جدید به شمار رود. بسا اوقات، برخی از احکام شریعت قبلی را منسوخ مینماید.[5]
نبوّت از بزرگترین ادّعاها به شمار میرود و فقط دروغگوترین یا راستگوترین مردم ادّعای چنین امری میکند.
نبوّت با ادلّۀ فراوانی اثبات میگردد که بزرگترین و مهمترین آنها، نشانههایی است که معجزه نامیده میشوند، و با اعمال بزرگ، اخلاق پسندیده و رفتار نیک ثابت میگردد.
بنابراین کسی که ادّعای پیامبری نمود و الله متعال وی را بهوسیلۀ معجزهها تأیید و تقویّت کرد و خودش مشهور به صداقت، امانت، اخلاق نیک و رفتار پسندیده بود، این فرد، پیامبری است که به او وحی میشود و از جانب الله ﻷ تأیید میگردد.
اگر برخلاف این باشد، فردی دروغگو و حیلهگر است که ادّعای پیامبری نموده و قطعاً الله ـ وی را رسوا خواهد کرد.
در فصل هشتم که مربوط به معجزههای پیامبر ج میشود، مطالب بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.
مبحث دوم:
حقیقت و عصمت پیامبران و رسولان و نتایج ایمان به آنان
پیامبران و رسولان، بشر و مخلوق هستند و به آنان وحی میشود و هیچیک از ویژگیهای ربوبیّت و الوهیّت را ندارند.
آنان دارای صفات بشری؛ همچون بیماری، خواب، مرگ، نیاز به غذا و نوشیدنی و ... هستند.
الله تعالی این افراد را متّصف به برترین درجۀ بندگی نموده و در سیاق توصیف و تحسین آنان، دربارۀ نوح ÷ میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا﴾ [الإسراء: 3]
«به راستی او [نوح] بندهای شکرگزار بود.»
در مورد سیّدنا محمّد ج میفرماید:
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا﴾ [الفرقان: 1]
«پُربرکت و بزرگوار است ذاتی که فرقان [قرآن] را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهندۀ جهانیان باشد.»
در توصیف ابراهیم، اسحاق و یعقوب † میفرماید:
﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٥ إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ٤٦ وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ﴾ [ص: 45-47]
«و [ای پیامبر!] به یاد آور بندگان ما؛ ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای [توانمند] و چشمهای [بینا]. ما آنان را با خصلت ویژهای که آن یاد سرای آخرت بود، خالص گرداندیم و یقیناً آنان در نزد ما از برگزیدگان نیکان بودند.»
دربارۀ عیسی بن مریم إ چنین فرموده است:
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾ [الزّخرف: 59]
«او [عیسی] فقط بندهای بود که ما بر وی نعمت بخشیدیم و او را [مایۀ] عبرت برای بنیاسرائیل گرداندیم.»[6]
رسالت، انتخاب و تعیینی از جانب الله متعال است که با کسب و تلاش به دست نمیآید.
رسولان بهترین انسانها و افراد برگزیدۀ بشر هستند.
مسلمانان اتّفاق دارند که پیامبران و رسولان در پذیرش و تحمّل رسالت و در آنچه از جانب پروردگارشان به مردم میرسانند، معصومند.
بنابراین چیزی از آنچه الله ﻷ به سویشان فرستاده است را نمیکاهند و هیچ چیز را فراموش نمیکنند مگر مواردی که منسوخ گردد.
الله تعالی برای پیامبرش؛ محمّد ج ضمانت نمود که قرآن را برایش بخواند و ایشان چیزی از آنچه به سویشان وحی میشود را فراموش نخواهند کرد مگر آنچه الله متعال بخواهد که فراموش شود:
﴿سَنُقۡرِئُکَ فَلَا تَنسَىٰٓ٦ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ﴾ [الأعلى: 6-7]
«ما بزودی [قرآن را] بر تو میخوانیم، پس هرگز فراموش نخواهی کرد مگر آنچه را که الله متعال بخواهد.»
رسولان نیز در امر تبلیغ، معصومند و هیچ بخشی از وحی را پنهان نمیکنند، زیرا پنهانکردن وحی خیانت بوده و محال است که رسولان چنین کاری انجام دهند:
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ﴾ [الحاقّة: 44-46]
«و اگر [پیامبر ج] سخنانی [به دروغ] بر ما میبست، حتما ما دست راست او را میگرفتیم، سپس [شاه] رگ قلبش را قطع میکردیم.»
نواقص و صفات فطری بشری منافاتی با عصمت ندارد؛ مثلا ابراهیم ÷ زمانی که دید دستان مهمانانش به سمت غذایی که برایشان آورده بود، دراز نمیگردد و نفهمید که آنان فرشته هستند، احساس ترس کرد.
سیّدنا موسی نیز به شدّت ناراحت شد و سر برادرش را گرفت و به سمت خویش کشید. همچنین وقتی دیدار با پروردگارش تمام شد و به نزد قومش بازگشت و آنان را در حالت پرستش گوساله دید، آن الواح را افکند درحالی که میان نوشتههایش، هدایتی از جانب پروردگار بود.
فراموشی پیامبر ج در غیر از امر تبلیغ و امور تشریع، از این قبیل است، چنانکه در روایت ذوالیدین آمده که پیامبر ج در نماز، دچار فراموشی شدند.[7]
حتّی رسول الله ج صراحتاً بیان مینمایند که همچون سایر انسانها برخی امور را فراموشی میکنند: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَنْسَى کَمَا تَنْسَوْنَ فَإِذَا نَسِیتُ فَذَکِّرُونِی»[8]؛ «قطعاً من بشری مانند شما هستم و همانگونه که شما فراموش میکنید، من نیز دچار فراموشی میشوم، پس هرگاه فراموش کردم، به من یادآوری کنید.»
پیامبران گاهی اوقات در امر قضاوت و داوری میان مردم، اشتباه میکنند. همچنین در برخی موارد، مرتکب گناهان صغیره میشوند، امّا بر این کار نمیمانند و بلافاصله موفّق به توبه و جبران اشتباه میگردند؛ به عبارتی دیگر، الله أ آنان را بر گناه و اشتباه باقی و ثابت نمیگذارد، بلکه از طریق وحی، حقیقت را برایشان روشن میسازد و آنان را به توبۀ پس از گناه، موفّق میدارد و در نتیجه، حالشان کاملتر از قبل میگردد.
امّا به اجماع تمامی مسلمانان، معصوم از زشتیها و گناهان کبیره هستند.
در این مبحث، مطالبی مختصر دربارۀ عصمت پیامبران بیان گردید و جزئیّات و توضیحات دیگری نیز دارد که در این مختصر نمیگنجد.[9]
ایمان به رسولان شامل موارد زیر است:
1. باور و یقین به اینکه رسالتشان حقیقتی از جانب الله تعالی است. بنابراین کسی که رسالت یکی از آنان را انکار کند، به رسالت تمامیشان کافر شده است، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾ [الشّعراء: 105]
«قوم نوح ÷ پیامبران را تکذیب کردند.»
الله متعال قوم نوح ÷ را تکذیبکنندۀ تمامی رسولان معرّفی نمود هرچند زمانی که وی را انکار کردند، غیر از سیّدنا نوح، پیامبر دیگری وجود نداشت.
2. ایمان به آنچه از اسامی آنان میدانیم؛ مانند محمّد، ابراهیم، موسی، نوح و عیسی †.
و کسانی که از نامهایشان آگاه نیستیم را به طور کلّی و اجمالی قبول داریم. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَیۡکَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَیۡکَۗ﴾ [غافر: 78]
«و به راستی پیش از تو پیامبرانی فرستادیم، [داستان] بعضی از آنان را برای تو بازگو کردیم و [داستان] بعضی را برایت بازگو نکردهایم.»
3. تصدیق اخبار صحیحی که از آنان نقل شده است.
4. عمل به شریعت کسی از آنان که برای ما مبعوث گشته است؛ یعنی ایمان به خاتم پیامبران؛ محمّد ج که برای تمامی مردم فرستاده شدند:
﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا﴾ [النّساء: 65]
«نه، سوگند به پروردگارت که آنان ایمان نمیآورند مگر اینکه در اختلافات خویش، تو را داور قرار دهند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.»[10]
4- نتایج ایمان به پیامبران و رسولان
ایمان به پیامبران و رسولان دارای نتایجی مهم و بزرگ است؛ از جمله:
1. آگاهشدن از رحمت و توجّه الله تعالی به بندگانش، زیرا رسولانی را به سویشان فرستاد تا آنان را به راه راست راهنمایی کنند و شیوۀ پرستش الله أ را برایشان روشن سازند، چون عقل بشر به تنهایی نمیتواند این مسأله را تشخیص دهد.
2. شکر الله ﻷ به سبب این نعمت بزرگ.
3. محبّت به پیامبران و بزرگداشت و تحسین شایستۀ آنان، چون این افراد فرستادگان الهی بوده و الله تعالی را پرستش نموده و رسالتش را به مردم رسانده و خیرخواه بندگانش بودهاند.[11]
مبحث سوم:
اعتقاد ختم نبوّت و موارد متعلق به آن
مراد از ختم نبوّت، پایانیافتن خبردادن الله تعالی به مردم و قطع وحی آسمانی است.[12]
یعنی اینکه باور کنیم اخبار غیبی با نبوّت پیامبرمان؛ محمّد ج پایان یافته و وحی آسمانی با وفات ایشان، قطع شده است. این مطلب از مهمترین و اصلیترین اعتقادات مسلمانان به شمار میرود و هرکس برخلاف آن ادّعا نماید، به الله تعالی کفر نموده و پیامبر ج را تکذیب کرده است.
قرآن، سنّت و اجماع بر این موضوع دلالت میکنند.
دلایل زیادی از قرآن کریم، به صورتهای متفاوتی بیانگر ختم نبوّت هستند؛ همچون:
أ- تصریح قرآن کریم به ختم نبوت
﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَ﴾ [الأحزاب:40]
«محمّد ج پدر هیچیک از مردان شما نیست، و بلکه فرستادۀ الله و خاتم پیامبران است.»
در آیۀ فوق، صراحتاً بیان شده که محمّد ج خاتم پیامبران قبلی بوده و پس از ایشان، پیامبر و رسولی مبعوث نخواهد شد.
مفسّران قرآن کریم از صدر اسلام تاکنون، همین معنا را فهمیده و بیان کردهاند.[13]
ب- اثبات این اعتقاد از طریق عقلی
مطلب مذکور در چندین آیه آمده است؛ مانند آیاتی که دلالت بر عمومیّت رسالت پیامبرمان؛ محمّد ج میکند؛ همچون آیۀ:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾ [الأعراف: 158]
«بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله به سوی همۀ شما هستم.»
و آیاتی که نشان میدهند الله متعال حفاظت کتابش را ضمانت نموده است.
و نیز آیاتی که حجّیّت قرآن را بر هرکسی که این کتاب آسمانی به وی رسد، اثبات مینمایند:
﴿وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَۚ﴾ [الأنعام: 19]
«و این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که به آنان میرسد، با آن بیم دهم.»
همچنین آیاتی که از مردم درخواست ایمان به پیامبران و کتابهای آسمانی پیشین دارد بدون اینکه از آنان بخواهد به غیرشان ایمان بیاورند.[14]
در سنّت نیز میبینیم که پیامبر ج به اثبات و بیان اعتقاد ختم نبوّت بسیار اهمّیت میدادند و آن را با شیوههای متفاوتی و در مناسبتهای عمومی و خصوصی بیان میفرمودند و در این زمینه، هیچ شبههای باقی نگذاشتند، بلکه کاملاً این باور را روشن و واضح ساختند.
اگر کسی احادیث رسول الله ج را بررسی نماید، خواهد دید که اعتقاد مذکور با عباراتی متنوّع تأکید و اثبات شده و برخی از آنها به حدّ تواتر میرسد.
این احادیث به طور کل، متواتر و قطعی بوده و هیچ شکّ و تردیدی در اینکه پیامبر ج خاتم پیامبران هستند را باقی نمیگذارد.[15]
پیامبر ج فرمودند: «وَإِنَّهُ سَیکُونُ مِن أُمَّتِی کَذَّابُونَ کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِیٌّ وَأَنَا خَاتَمُ النَّبِیّینَ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[16]؛ «قطعاً در میان امّتم، دروغگویانی خواهند بود که هریک ادّعا میکند پیامبر است، درحالی که من خاتم پیامبرانم و پس از من، پیامبری نیست.»
2- مفهوم معجزه، کرامت و احوال شیطانی
کاری خارقالعاده که الله تعالی آن را بر دستان پیامبری از پیامبرانش اجرا مینماید تا وی را تأیید و تصدیق کند.
معجزه، نشانه نیز نامیده میشود.
یعنی عملی که برخلاف عادت آدمیان بوده و برایشان ناآشنا و خارج از توانشان است.
یعنی کاری خارقالعاده که الله متعال آن را بر دستان دوستی از اولیائش جاری میسازد تا وی را در امری دینی یا دنیوی یاری نماید.
این عمل توسّط انسان مؤمن و ولی و متّقی و پیرو شریعت صورت میگیرد.
در حقیقت، کرامت معجزۀ پیامبرش است، زیرا به سبب پیروی از او به وقوع میپیوندد.
اموری خارقالعاده که توسّط انسان رویگردان از شریعت، بازدارنده از حقیقت و آلوده به گناهان، صورت میگیرد. این امور حالاتی هستند که شیاطین بهوسیلۀ آنها مردم را از پیروی حقیقت بازمیدارند؛ مانند واردشدن در میان بتها و سخنگفتن با پرستشکنندگان آنها یا داوری در میان آنان و برطرفنمودن برخی از نیازهایشان. گاهی اوقات، بعضی از گمراهان را به سمت آسمان برده و سپس آنان را برمیگردانند یا از شهری دور انتقال میدهند و امثال این موارد.
این سه کار -معجزه، کرامت و احوال شیطانی- در اینکه خارقالعاده هستند، با یکدیگر مشترکند، امّا معجزه توسّط پیامبر به وجود میآید تا الله ﻷ وی را تأیید و پیروز گرداند، کرامت بهوسیلۀ ولیّ الهی و پیرو شریعت حاصل میشود و حالات شیطانی بر دستان انسان گنهکار و مخالف شریعت و گمراه صورت میگیرد.[17]
در سدههای نخستین اسلامی و در دورۀ معاصر، گروههایی پیدا شدند که افرادشان ادّعای پیامبری داشتند و بروز این جنبشها دلایل بسیاری داشت که مهمترین آنها، جهالت، قبیلهگرایی، ملّیگرایی و کینۀ یهودی و صلیبی بود.
از مشهورترین کسانی که در صدر اسلام، ادّعای نبوّت کردند: أسود عنسی، طلیحه بن خویلد، مسیلمه و سجاح تغلبی را میتوان نام برد.
و معروفترینشان در دورۀ اموی و عبّاسی از این قرار است: مختار بن عبید، حارث بن سعید، بیان بن سمعان، مغیره عجلی، ابوالخطّاب اسدی و علیّ بن فضل حمیری.
در دورۀ معاصر نیز افراد فراوانی چنین ادّعایی داشتهاند و مشهورترینشان محمّد بن علی شیرازی؛ رهبر فرقۀ بابیّه، حسین بن علی مازندرانی؛ رهبر فرقۀ بهائیّه و احمد قادیانی؛ رهبر فرقۀ قادیانیّه هستند.
سخن دربارۀ بطلان این ادّعاها به درازا میکشد و در این تحقیق نمیگنجد و بلکه آشکاربودن فساد آنها جایی برای اثبات فساد و بطلانشان باقی نمیگذارد.[18]
4- ویژگیهای پیامبرمان؛ محمّد ج
پیامبر اسلام دارای صفات منحصر به فرد زیادی هستند که بیان تمامی آنها در این مختصر نمیگنجد و به طور اجمالی، برخی از آنها بدین قرار است:
1. عمومیّت رسالت ایشان: الله ـ میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾ [الأعراف: 158]
«بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله به سوی همۀ شما هستم.»
آیۀ فوق نشان میدهد که رسالت پیامبر ج برای تمامی مردم بوده و این صفت یکی از ویژگیهای منحصر به فرد ایشان به شمار میرود، زیرا هریک از پیامبران پیشین برای قومی خاص مبعوث میگشتند و سایر مردم، نیاز داشتند تا فرد دیگری احکام الهی را به آنان برساند.
برای اینکه چنین گمانی در مورد پیامبر اسلام ج نرود، الله تعالی بیان فرمود که رسالت ایشان برای تمامی مردم است.[19]
رسول الله ج میفرمایند: «وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً»[20]؛ «[هر] پیامبر فقط به سوی قوم خودش فرستاده میشد، امّا من برای تمامی مردم مبعوث گشتم.»
2. الله أ ضمانت نموده که دین پیامبر ج را بر تمامی ادیان پیروز گرداند: الله متعال در این باره میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ﴾ [التّوبة: 33]
«او ذاتی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دینها غالب گرداند، اگرچه مشرکان را خوش نیاید.»
3. الله ﻷ حفاظت کتابی که بر محمّد ج نازل نموده را تضمین کرده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ [الحجر: 9]
«همانا ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما نگهبان آن هستیم.»
4. دین پیامبر ج کامل و شایسته و متناسب با هر زمان و مکان و هر امّتی است:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾ [المائدة: 3]
«امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را [به عنوان] دین برایتان برگزیدم.»
5. الله تعالی ترس را در دلهای دشمنان پیامبر ج به فاصلۀ [رفتن در] یک ماه میانداخت و از این طریق، ایشان را یاری مینمود، غنایم برای پیامبر ج حلال گشت، تمامی زمین برایشان متناسب برای سجده و پاک [و پاککننده؛ مثلا برای تیمّم] گردانده شد و هریک از امّتیان ایشان که وقت نماز را دریابد، میتواند در همان جایی که هست، نماز بخواند. در این زمینه، حدیث صحیحی از ایشان روایت شده است.[21]
6. الله تعالی معجزات بسیاری را بر دستان پیامبر ج اجرا نمود.
7. در روز قیامت، پیروان ایشان از همه بیشتر است.
8. در روز قیامت، حقّ شفاعت کبری را برای مخلوقات دارند درحالی که پیامبران دیگر نمیتوانند چنین کاری انجام دهند.
9. رسول الله ج نخستین فردی هستند که درِ بهشت را باز میکنند و اولین امّتی که وارد بهشت میشوند، مسلمانان هستند.
و سایر صفاتی که مختصّ پیامبر ج است.
علاوه بر مطالب فوق، در فصلهای پیش رو؛ بهویژه در فصل سوم و هشتم، سخنان دیگری دربارۀ پیامبر ج بیان خواهد شد.
[1]- معجم مقاییس اللّغة، ابن فارس، ج 5، صص 384- 385؛ لسان العرب، ج 1، صص 162- 164.
[2]- عقیدة ختم النّبوّة بالنّبوّة المحمّدیّة، احمد بن سعد الغامدی، صص 14- 15.
[3]- لسان العرب، ج 1، صص 283- 284.
[4]- نک: عقیدة ختم النّبوّة، صص 15- 16.
[5]- نک: نبوات، شیخ الإسلام ابن تیمیّه، صص 225- 227؛ أصول الدّین، بغدادی، ص 154؛ عقیدة ختم النّبوّة، صص 15- 16؛ محبّة الرّسول بین الاتباع والإبتداع، عبدالرّؤوف محمّد عثمان، ص 15؛ الرّسل والرّسالات، عمر أشقر، صص 14- 15.
[6]- نک: رسائل فی العقیدة الإسلامیّة، صص 25- 26.
[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1228.
[8]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 392؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 572.
[9]- نک: مجموع الفتاوی، ج 10، صص 293- 313 و ج 15، ص 150؛ الرّسل والرّسالات، صص 99- 116.
[10]- رسائل فی العقیدة الإسلامیّة، ص 26.
[11]- همان، ص 27.
[12]- نک: عقیدة ختم النّبوّة، ص 16.
[13]- همان، صص 19- 24.
[14]- همان، صص 19- 29.
[15]- همان، صص 30- 54.
[16]- مسند احمد، شمارۀ حدیث: 22448؛ حاکم، ج 4، ص 496.
[17]- مذکّرة فی التّوحید، محمّد بن قاسم، صص 16- 17.
[18]- نک: عقیدة ختم النّبوّة، صص 170- 271؛ رسائل فی الأدیان والفرق والمذاهب، محمّد حمد، صص 223- 315.
[19]- عقیدة ختم النّبوّة، ص 24.
[20]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 438.
[21]- همان.