اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بخش پنجم: ایمان به روز آخرت

بخش پنجم:
ایمان به روز آخرت

مبحث اول: مفهوم ایمان به روز آخرت و اهمّیت و نتایج آن؛

مبحث دوم: دمیدن در صور؛

مبحث سوم: زنده شدن مردگان [بعث]؛

مبحث چهارم: قیامت، حساب و ترازوی اعمال و انتشار نامه‌های اعمال؛

مبحث پنجم: حوض و پُل صراط؛


مبحث اول:
مفهوم ایمان به روز آخرت و اهمّیت و نتایج آن

1- مفهوم ایمان به روز آخرت

ایمان به روز قیامت شامل تمامی اخباری که دربارۀ این روز بیان شده و امور مربوط به آن است؛ مانند ایمان به نشانه‌های قیامت و علاماتی که پیش از آن روز به وقوع می‌پیوندد، مرگ و آنچه پس از آن واقع می‌شود؛ همچون فتنۀ قبر، عذاب یا نعمت‌های آن و نیز ایمان به دمیده‌شدن در صور، بیرون‌آمدن مردم از قبرها، عذاب یا پاداش، حساب، وحشت و ترس موقعیّت قیامت، جزئیّات محشر، انتشار و گشوده‌شدن نامه‌های اعمال، نهادن ترازوی اعمال، صراط، پُل، حوض، شفاعت و ... و همچنین ایمان به بهشت و نعمت‌هایش که برترین نعمت آن، نگاه به چهرۀ الله ﻷ است، و نیز باور به آتش و عذاب‌هایش که بدترین عذاب دوزخ، محروم‌شدن از دیدار و رؤیت پروردگار است.[1]

2- اهمّیت ایمان به روز آخرت

باور و یقین به روز قیامت از اهمیت والایی برخوردار است، دلایلی که بینگر این اهمیت می‌باشد، به شرح زیر است:

1.     ایمان به روز آخرت، یکی از ارکان ششگانۀ ایمان است: در آن حدیث مشهور، وقتی جبرئیل ÷ دربارۀ ایمان پرسید، پیامبر ج فرمودند: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ»[2]؛ «[ایمان یعنی] اینکه به الله، فرشتگان، کتاب‌ها و پیامبران الهی، روز آخرت و به تقدیر؛ خیر یا شرّ آن ایمان بیاوری.»

2.     این موضوع در بسیاری از متون شرعی وارد شده و ارتباط مستحکمی با ایمان به الله أ دارد.

3.     ایمان‌آورندگان به روز آخرت، بسیار مورد تحسین و تمجید قرار گرفته و انکارکنندگانش، بسیار نکوهش شده‌اند: الله تعالی در توصیف مؤمنان به قیامت می‌فرماید:

﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ [النّمل: 3]

«و آنان به آخرت یقین دارند.»

و دربارۀ انکارکنندگان می‌فرماید:

﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ [هود: 19]

«و آنان به آخرت کافرند.»

4.     فراوانی نام‌های قیامت: این روز دارای اسامی بسیاری است که دلیل آن، اهمّیت قیامت و وحشت شدید در آن روز است.

قرطبی / می‌گوید: «هرآنچه مهم باشد، دارای صفات و نام‌های زیادی است و این شیوه در زبان عربی، بسیار روشن است. مگر نمی‌بینی که چون شمشیر برای‌شان مهم بوده و فایده و ارزشش ثابت شده، 500 اسم را برایش نام برده‌اند. موارد دیگری نیز از این قبیل یافت می‌شود؛ مثلاً قیامت که مهم بوده و ترس و وحشت در آن روز فراوان است، الله متعال در قرآن کریم، این روز را با نام‌های متعدّد و صفات بسیاری بیان کرده است.»[3]

3- نتایج ایمان به روز آخرت

ایمان به این روز منجر به نتایجی مهم، اخلاقی زیبا، عبادت‌هایی متنوّع و تأثیراتی پسندیده برای فرد و جامعه در دنیا و آخرت می‌شود.

از جمله اینکه:

1) بجای‌آوردن عبادت الله متعال

ایمان به قیامت یکی از موارد اطاعت از الله أ به شمار می‌رود و کمال مخلوق در انجام پرستش پروردگار است.

2) افزایش ایمان

باور به این روز یکی از ارکان ششگانۀ ایمان است که بدون آن، ایمان صحیح نمی‌گردد و هر اندازه که بنده پروردگارش را بیشتر بشناسد، ایمان و یقینش بیشتر و قوی‌تر می‌گردد و مقامش بالاتر می‌رود.

3) برانگیخته‌شدن امید و ترس

ایمان به روز آخرت انسان را وادار و تشویق به انجام عبادات، به منظور دستیابی به پاداش آن روز می‌کند و نیز به سبب ترس از عذاب آن روز، باعث می‌شود که آدمی گناهان را ترک نماید.

اگر انسان از جزئیّات و امور مربوط به قیامت آگاه شود و بداند که نعمت‌های ابدی مخصوص اهل طاعت و مجازات و عذاب دردناک مختصّ گنهکاران است، این آگاهی و شناخت بزرگ‌ترین دلیل و انگیزه برای انجام نیکی و پرهیز از بدی است.

4) آگاهی از فضل، عدالت و حکمت الهی

به گونه‌ای که هرکسی را که مستحقّ عذاب باشد، براساس عدالت خویش مجازات می‌نماید و مستحقّ پاداش را از روی فضل خود، نعمت می‌دهد.

این امر با شناخت پاداش یا عذاب و حساب روز آخرت حاصل می‌شود.

5) میانه‌روی در حالت خوشی و ناخوشی

فرد مؤمن در تمامی این حالات، میانه‌رو است؛ نعمت باعث طغیان و مصیبت سبب ناامیدی وی نمی‌شود. اگر خوشحال باشد، شکر الهی را به جای می‌آورد و چنانچه ناراحت و غمگین و دچار مصیبت گردد، صبر می‌نماید.

رسول الله ج فرمودند: «عَجَبًا لأمرِ المؤمنِ إِنَّ أمْرَهُ کُلَّهُ لهُ خَیرٌ ولیسَ ذلکَ لأحَدٍ إلا للمُؤْمنِ؛ إِنْ أصَابَتهُ سَرَّاءُ شَکَرَ فکانتْ خَیرًا لهُ وإنْ أصَابَتهُ ضَرَّاءُ صَبرَ فکانتْ خَیرًا لهُ»[4]؛ «کار مؤمن عجیب است! [از کار مؤمن در شگفتم!] که همۀ کارهایش برای او خیر است و این ویژگی فقط مختصّ انسان مؤمن است؛ اگر شادی [و نعمتی] به او رسد، شکر نموده و این کار برایش خیر است و اگر دچار ضرر [و مصیبتی] شود، صبر می‌کند و این عمل نیز برایش خوب است.»

6) ایجاد اخلاق زیبا

ایمان به قیامت باعث می‌شود که اخلاق و رفتار آدمی زیبا و نیکو گردد؛ به عنوان مثال، منجر به ویژگی بخشش و انفاق می‌گردد، چون فرد بخشنده می‌داند که آنچه در این دنیا انفاق نماید، در آخرت، بهتر و جاودانه‌تر از آن را در نزد الله متعال خواهد یافت. در نتیجه، می‌بینی که چنین فردی علاوه بر انفاق مال خویش درحالی که خودش به آن نیاز دارد، اعمال نیک را نیز ترجیح می‌دهد و همچون فردی که از فقر نمی‌ترسد، صدقه می‌دهد.

7) آرامش مؤمن در برابر آنچه در این دنیا از دست می‌دهد، چون امید به نعمت‌های آخرت دارد

بر این اساس، بر اثر پیدایش امری ناپسند یا از دست‌دادن محبوب خویش، مضطرب و پریشان نمی‌شود، زیرا امید دارد که الله ﻷ عوض آن را عطا نماید و این فکر و اندیشه، منجر به آرامش و آسودگی او و ترک خشم و غضب می‌شود.[5]

پس از بیان مباحثی دربارۀ مفهوم ایمان به روز آخرت و اهمّیت و نتایج آن، مطالبی در مورد احوال و شرایط قیامت بیان خواهد شد.


 

مبحث دوم:
دمیدن در صور

1) مفهوم دمیده شدن صور [نفخ]

أ- مفهوم لغوی نفخ

نفخ از نظر لغوی، واژه‌ای مشهور و شناخته‌شده است. وقتی انسان هوا یا صدایی را از دهانش خارج کند، گفته می‌شود: نَفَخَ بِفَمهِ یَنفخُ نفخاً. دمیدن در آتش و نوشیدنی و... نیز از این قبیل است.[6]

ب- تعریف صور

این واژه در اصل، دارای معانی متعدّدی است؛ همچون شیپور که مفسّران آیۀ: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ [الکهف: 99]؛ «و در شیپور دمیده شود.» را به همین معنا تفسیر کرده‌اند.[7]

ج- دمندۀ در صور

اسرافیل؛ یکی از فرشتگان بزرگواری که از حمل‌کنندگان عرش است.

د- مفهوم شرعی دمیدن در صور

یعنی دمیدن اسرافیل ÷ در شیپوری که به دهان گرفته و مسؤول دمیدن در آن، به هنگام برپاشدن قیامت شده است.[8]

2- دلایل دمیده‌شدن صور

قرآن، سنّت و اجماع دلالت بر دمیدن در صور دارند.

أ- الله أ در این زمینه می‌فرماید:

﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِیَامٞ یَنظُرُونَ [الزّمر: 68]

«و در صور دمیده شود، پس هرآنچه در آسمانها و هرآنچه در زمین است [جز کسانی که الله بخواهد] بیهوش شده [و بمیرند]، سپس بار دیگر در آن دمیده می‌شود، ناگهان آنان به پا خیزند [و] می‌نگرند.»

ب- در صحیح مسلم از عبدالله بن عمرو ب روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «ثُمَّ یُنْفَخُ فی الصَّور، فَلا یَسْمعُهُ أحَدٌ إلاَّ أصْغى لِیتاً ورَفَعَ لِیتاً، ثمّ لایبقَی أحدٌ إلّا صعقَ، ثمّ یُنْزِلُ اللَّه‌ مَطَراً کأَنَّهُ الطَّلُّ أو الظِّل، فَتَنْبُتُ مِنْهُ أجْسَادُ النَّاس ثُمَّ ینفخ فِیهِ أخْرَى فإذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون»[9]؛ «سپس در صور دمیده می‌شود و هیچ‌کس آن را نمی‌شنود مگر اینکه یک طرف گردنش را پایین و کج نموده و سمت دیگر را [از ترس و وحشت] بالا می‌برد، و تمامی افراد بیهوش می‌شوند، باز الله تعالی بارانی می‌فرستد که گویی شبنم یا سایه است -راوی تردید دارد- و از آن، اجساد مردم می‌روید. سپس در آن دمیده می‌شود و ناگهان آنان ایستاده می‌نگرند.»

3- تعداد دمیدن در صور

اسرافیل ÷ دو بار در صور می‌دمد:

أ- نفخۀ بیهوشی [صعق]

دمیدنی که بر اثر آن، مردم به وحشت افتاده و بیهوش می‌شوند. وقتی الله تعالی اجازۀ پایان‌یافتن این دنیا را صادر می‌نماید، به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدمد و در نتیجه، تمامی آنچه در آسمانها و زمین است مگر مخلوقاتی که الله متعال بخواهد، بیهوش می‌شوند، زمین، خاک و بی‌گیاه شده و کوه‌ها فرو می‌ریزند و هرآنچه الله ﻷ در قرآن کریم؛ به‌ویژه در سورۀ «انفطار» و «تکویر» بیان نموده است، به وقوع می‌پیوندد.

این نفخه، نفخۀ بیهوشی [صعق]، ترس [فزع]، به لرزه درآورنده [راجفه] و صیحه [آواز بلند] نام دارد.

ب- نفخۀ برانگیخته‌شدن [بعث]

دمیدنی که توسّط آن، مردم برای حضور در پیشگاه پروردگار جهانیان، زنده از قبرها بیرون می‌آیند.

این نفخه، أخری و رادفه [پیرو و بعدی] نیز نام دارد.

تعدادی از عالمان معتقدند که سه بار در صور دمیده می‌شود:

أ- نفخۀ ترس بدون بیهوشی؛

ب- نفخۀ بیهوشی؛

ج- نفخۀ زنده‌شدن مردگان و ایستادن در حضور الله تعالی.

افرادی که «فزع» را به معنای «صعق»؛ بیهوشی می‌دانند، تعداد دمیدن در صور را دو تا و کسانی که «فزع» را به معنای غیر «صعق» دانسته‌اند، تعداد دمیدن‌ها را سه بار می‌دانند.[10]


 

مبحث سوم:
برانگیخته شدن [بعث]

1- مفهوم بعث

أ- بعث در لغت به معنای فرستادن، انتشار، تحریک و امثال آن است.[11]

ب- در اصطلاح شرع، بعث یعنی معاد جسمانی و زنده‌کردن مردگان در روز قیامت برای حسابرسی و داوری در میان آنان.[12]

2- دلایل ثبوت بعث

دلایلی از قرآن و سنّت، اجماع، عقل و فطرت سلیم دلالت بر زنده‌شدن مردگان دارند و نیز این کار بر مقتضای حکمت است، زیرا می‌طلبد که الله ﻷ مخلوقات را برای حسابرسی و دادن پاداش یا عذاب در برابر تکلیفی که بر زبان پیامبران † بر آنان لازم گشته است، دوباره زنده کند.[13]

الله تعالی می‌فرماید:

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ [المؤمنون: 115]

«آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟!»

﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ [المؤمنون: 15-16]

«سپس قطعاً شما بعد از این خواهید مرد. آنگاه یقیناً شما در روز قیامت، برانگیخته می‌شوید.»

پیامبر ج می‌فرماید: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حُفَاةً غُرْلاً»[14]؛ «مردم در روز قیامت، پابرهنه و ختنه‌نشده برانگیخته می‌شوند.»

ادلّۀ بی‌شماری بیانگر زنده‌شدن و رستاخیز مردگان است.

3- دلایل ممکن‌بودن بعث

ادلّۀ امکان بعث از طریق قرآن، سنّت، عقل و حس ثابت است که مطالبی در این زمینه بیان شد، امّا اکنون توضیحات بیشتری داده می‌شود:

أ- ادلّۀ نقلی ممکن‌بودن رستاخیز

مراد از دلایل سمعی و نقلی، آیات قرآن و احادیث رسول الله ج است.

الله متعال می‌فرماید:

﴿زَعَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن لَّن یُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلۡتُمۡۚ وَذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ [التّغابن: 7]

«کسانی‌که کافر شدند گمان بردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، [ای پیامبر!] بگو: آری، به پروردگارم سوگند، یقیناً [همه] برانگیخته خواهید شد، آنگاه از آنچه می‌کردید به شما خبر خواهند داد، و این [کار] بر الله آسان است.»

دقّت کن که چگونه مفهوم آیۀ فوق با چندین تأکید بیان شده است؛ تأکید با ﴿بَلَىٰ، قسم، لام و نون تأکید!

در این زمینه دلایل بسیار زیادی وجود دارد.

ب- دلیل حسّی امکان زنده‌شدن مردگان[15]

الله أ در همین دنیا، زنده‌شدن مردگان را نشان داده و تنها در سورۀ «بقره»، پنج نمونه بیان شده است:

نمونۀ اول: زمانی که قوم موسی ÷ گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ [البقرة: 55]؛ «ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا اینکه الله تعالی را آشکارا ببینیم.»؛ الله آنان را میراند و سپس زنده کرد.

نمونۀ دوم: ماجرای کشته‌شده‌ای که بنی‌اسرائیلِ زمان سیّدنا موسی دربارۀ آن اختلاف داشتند و الله متعال به آنان دستور داد که گاوی بکشند و عضوی از آن را به مقتول بزنند تا قاتل را برایشان معرّفی نماید. آنان این کار را انجام دادند و الله ﻷ وی را زنده نمود و قاتل را معرّفی کرد.

نمونۀ سوم: قصّۀ قومی که به قصد فرار از مرگ، از سرزمین‌شان خارج شدند درحالی که هزاران نفر بودند و الله ـ آنان را میراند و سپس زنده کرد.

نمونۀ چهارم: فردی بر روستایی گذر کرد که همۀ افرادش مرده بودند و بعید دانست که الله تعالی آنان را زنده کند و از این رو، الله أ وی را به مدّت صد سال میراند و سپس او را زنده نمود.

نمونۀ پنجم: قصّۀ ابراهیم خلیل ÷ زمانی که از الله متعال درخواست نمود به وی نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می‌کند. الله ﻷ به او فرمان داد که 4 تا پرنده بکشد و تکّه‌هایشان را بر کوه‌های اطرافش قرار دهد و سپس آنها را فرا خواند تا اعضایشان به هم متّصل شود و به سرعت نزد ابرهیم ÷ آیند.

ج- دلیل عقلی ممکن‌بودن بعث[16]

عقل از دو طریق، دلالت بر امکان رستاخیز و زنده‌شدن مردگان می‌کند:

1.     الله تعالی در ابتدا آفرینندۀ آسمانها و زمین است و ذاتی که بر پیدایش و ایجاد مخلوقات تواناست، قطعاً می‌تواند دوباره آنها را زنده کند.

الله ﻷ می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ [الرّوم: 27]

«و او ذاتی است که آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند و این [بازگرداندن] بر او آسان‌تر است. و توصیف برتر در آسمانها و زمین برای اوست و وی پیروزمند حکیم است.»

﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ [الأنبیاء: 104]

«همان‌ گونه که نخستین آفرینش را آغاز کردیم، [دوباره] آن را باز می‌گردانیم، [این] وعده‌ای بر ماست، قطعاً آن را انجام خواهیم داد.»

همچنین فرمان داد در ردّ سخن کسی که زنده‌کردن استخوانهای پوسیده را انکار می‌نمود، چنین گفته شود:

﴿قُلۡ یُحۡیِیهَا ٱلَّذِیٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ خَلۡقٍ عَلِیمٌ [یس: 79]

«بگو: [همان] ذاتی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آن را پدید آورد و او به هر آفرینشی دانا‌ست.»

2.     زنده‌کردن زمین مرده: باران را بر زمین مرده و بی‌آب و علف که هیچ گیاه و چوب سبزی در آن یافت نمی‌شود، می‌فرستند و آن زمین، سرسبز و زنده می‌گردد و هر نوع رستنی‌های خوب و زیبا در آن می‌روید.

ذات توانا بر زنده‌کردن این موارد، می‌تواند که مردگان را نیز زنده کند.

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنَّکَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاهَا لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ [فصّلت: 39]

«و از نشانه‌هایش [این] است که زمین را خشک [و بی‌جان] می‌بینی، سپس هنگامی ‌که آب [باران] را بر آن فرو فرستیم، به جنبش درآید و برویاند. بدون تردید ذاتی که آن را زنده کرد، یقیناً مردگان را زنده می‌کند، قطعاً او بر هرچیز تواناست.»

﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَکٗا فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ جَنَّٰتٖ وَحَبَّ ٱلۡحَصِیدِ٩ وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِیدٞ١٠ رِّزۡقٗا لِّلۡعِبَادِۖ وَأَحۡیَیۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ ٱلۡخُرُوجُ [ق: 9-11]

«و از آسمان آبی پربرکت نازل کردیم، سپس با آن باغ‌ها و دانه [های] دروشدنی رویاندیم و نخل‌های بلند [قامت] که خوشه‌های برهم چیده دارند. [همۀ اینها را] برای روزی بندگان [رویانیدیم] و با آن [باران] سرزمین مرده را زنده کردیم. برآمدن [از گور و زنده‌شدن نیز] چنین است.»

4- جایگاه ایمان به رستاخیز در دین اسلام

ایمان به بعث بخشی از ایمان به روز آخرت و ایمان به غیب به طور کلّی است.

اهمّیت این موضوع و جایگاه و ارزش آن در دین اسلام، بر کسی پوشیده نیست -چنانکه قبلاً مطالبی در این زمینه بیان گردید- و متون فراوانی که در این باره وجود دارد و تعدادی از آنها بیان شد، بیانگر اهمّیت آن است.

یکی دیگر از دلایل مهم‌بودن ایمان به رستاخیز، این است که الله ـ بر وقوع آن سوگند خورده و ایمانداران به رستاخیز را ستوده و خبر داده که این وعده‌ای صادقانه و خبری ضروری است و انکارکنندگانش را نکوهش کرده است.

5- حکم انکار رستاخیز

انکار زنده‌شدن مردگان باعث کفر به الله تعالی می‌گردد و کسی که رستاخیز را انکار نماید، به الله متعال، پیامبران، کتاب‌های آسمانی و روز آخرت کافر می‌گردد.

الله أ می‌فرماید:

﴿زَعَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن لَّن یُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلۡتُمۡۚ وَذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ [التّغابن: 7]

«کسانی‌که کافر شدند گمان بردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، [ای پیامبر!] بگو: آری، به پروردگارم سوگند، یقیناً [همه] برانگیخته خواهید شد، آنگاه از آنچه می‌کردید به شما خبر خواهند داد و این [کار] بر الله آسان است.»

ابوهریره س روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: الله ﻷ می‌فرماید: «کَذَّبَنی ابْنُ آدَمَ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ ذَلِکَ وَشَتَمَنِی وَلَمْ یکُنْ لَهُ ذَلِکَ فَأمَّا تَکْذِیبُهُ إیَایَ فَقَوْلُهُ لَنْ یُعِیْدَنِی کَمَا بَدَأنِی وَلَیْسَ أَوَّلُ الخَلْقِ بِأهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ إِعَادَتِهِ وَأمَّا شَتْمُهُ إیَایَ فَقَوْلُهُ اَّتخَذَ الله وَلَدًا وَأنَا الأحَدُ الصَّمَدُ لَمْ ألِدْ وَلَمْ أُوْلَدْ وَلَمْ یَکُنْ لِی کُفْوًا أحَدٌ»[17]؛ «فرزند آدم مرا تکذیب کرد درحالی که حقّ این کار را نداشت و مرا دشنام داد درحالی که اجازۀ این کار را نداشت. تکذیبش این بود که گفت: [الله] هرگز مرا برنمی‌گرداند [و زنده نمی‌کند] چنانکه در ابتدا زنده نمود، درحالی که بر من، ابتدای آفرینش آسان‌تر از زنده‌کردن دوبارۀ وی نیست [یعنی زنده‌کردن آسان‌تر از آفرینش ابتدایی است]. و دشنامش این بود که گفت: الله فرزندی گرفته، درحالی که من یگانه و بی‌نیازم، نزاییده و زائیده نشده‌ام و هیچ‌کس همتای من نیست.»


 

مبحث سوم:
قیامت، حساب، ترازوی اعمال و انتشار نامه‌های اعمال

گفتار اول: قیامت

1- مفهوم قیامت

قیامت یکی از نام‌های روز آخرت است.

قرطبی / می‌گوید: «این واژه در زبان عربی، مصدر «قام یقوم» بوده و بنا بر عادت عرب، به منظور مبالغه،«ة» تأنیث گرفته است.»[18]

2- وجه تسمیۀ قیامت

در این زمینه 4 دیدگاه وجود دارد:

أ- به سبب دارابودن امور مذکور؛

ب- به علّت برخاستن مردم از قبرها و رفتن به سوی قیامت؛

ج- به سبب برخاستن مردم به پیشگاه پروردگار جهانیان؛

د- به علّت ایستادن جبرئیل و فرشتگان دیگر ÷ در حالت صف‌بسته.[19]

3- بزرگی آن روز

روز قیامت بسیار مهم و بزرگ و وحشتناک است و بندگان هرگز چنین روزی را ندیده‌اند، زیرا:

أ- الله متعال آن را توصیف به بزرگی نموده است:

﴿أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ [المطفّفین: 4-5]

«آیا آنان گمان نمی‌کنند که [قیامت فرا می‌رسد و از قبرها] برانگیخته می‌شوند برای روزی بزرگ؟!»

ب- توصیف آن به سنگینی و دشواری:

﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ یُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَآءَهُمۡ یَوۡمٗا ثَقِیلٗا [الإنسان: 27]

«همانا این افراد [کافران] دنیای زودگذر را دوست داشته و روز سختی [را که در پیش دارند] پشت سر خود رها می‌کنند.»

ج- در روز قیامت، ترس و اضطراب شدیدی وجود دارد، به گونه‌ای که زنِ شیرده از بچّۀ شیرخوارش غافل می‌شود، زن باردار، سقط جنین می‌کند و مردم را مست می‌بینی درحالی که مست نیستند.

د- قطع رابطه‌های مردم در روز قیامت.

هـ- در آن روز، کافران حاضرند که تمامی آنچه دارند را بدهند و از عذاب نجات یابند.

و- روز قیامت بسیار طولانی است:

﴿ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِینَ أَلۡفَ سَنَةٖ [المعارج: 4]

«در روزی‌که مقدارش پنجاه هزار سال است.»[20]

4- نزدیک‌شدن خورشید به مخلوقات

در آن روز، خورشید بسیار به مردم نزدیک می‌شود و فاصلۀ آن تا آنان، به اندازۀ یک میل [معادل با 1482 متر فرانسوی] است و عرق آنان را فرا می‌گیرد؛ برخی تا پاشنۀ پا، تعدادی تا زانو، بعضی تا سینه‌ و برخی تا گردن در عرق فرو می‌روند و هریک به اندازۀ اعمالش دچار این سختی می‌گردد.[21] مطلب مزبور، در صحیح بخاری و صحیح مسلم و سایر کتاب‌ها آمده است.[22]

یکی از پیشینیان می‌گوید: «اگر خورشید همچون روز آخرت، بر زمین بتابد، قطعاً زمین آتش می‌گیرد و سنگ‌ها ذوب شده و رودها خشک می‌گردند.»[23]

5- افرادی که الله تعالی آنان را در روز قیامت، زیر سایۀ عرش خویش قرار می‌دهد

اعمال فراوانی هستند که انسان را از وحشت و سختی‌های قیامت نجات می‌دهد.[24]

کسانی که الله متعال آنان را در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ عرش پروردگار نیست، در زیر سایۀ عرشش قرار می‌دهد؛ در صحیح بخاری، صحیح مسلم و سایر کتاب‌ها آمده که ابوهریره س از رسول الله ج چنین روایت می‌کند: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلا ظِلُّهُ: الإِمَامُ الْعَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِی الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلانِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَیْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقةٍ، أَخْفَى حَتَّى لا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا، فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ»[25]؛ «الله متعال هفت گروه را روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ [عرش] او وجود ندارد، در زیر سایۀ [عرش] خویش جای می‌دهد. 1. فرمانروای عادل؛ 2. جوانی که در اطاعت و بندگی پروردگارش پرورش یافته است؛ 3. مردی که همواره دلش وابسته به مساجد باشد؛ 4. دو مسلمانی که برای خوشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و براساس آن، باهم جمع یا از یکدیگر جدا می‌شوند؛ 5 . کسی که زنی صاحب منصب و زیبا، وی را به سمت فحشا فرا خواند، ولی او [نپذیرد و] بگوید: من از الله می‌ترسم؛ 6 . فردی که پنهانی با دست راستش صدقه دهد که دست چپش نداند چه چیزی صدقه می‌کند؛ 7. کسی که در تنهایی الله تعالی را به یاد آورده [و از ترس او] اشک بریزد.»

گفتار دوم: حساب

1- مفهوم لغوی حساب

این کلمه در اصل، از «حسب» گرفته شده و ریشۀ «ح س ب» دلالت بر چندین معنا؛ مانند شمارش و آمارگیری می‌کند.[26]

2- مفهوم شرعی حساب

یعنی اینکه الله تعالی در روز قیامت، بندگان را از اعمال‌شان آگاه می‌کند و کارهای خوب یا بدی که انجام داده‌اند را به آنان بیان می‌نماید.[27]

3- ادلّۀ اثبات حساب[28]

حسابرسی در روز قیامت، دلایلی از قرآن، سنّت و اجماع مسلمانان دارد.

آیات و احادیث فراوان و متواتری دلالت بر وجود حساب در روز قیامت می‌کنند.

الله ﻷ می‌فرماید:

﴿إِنَّ إِلَیۡنَآ إِیَابَهُمۡ٢٥ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا حِسَابَهُم [الغاشیة: 25-26]

«همانا بازگشت آنان به سوی ماست. سپس قطعاً حسابشان [نیز] با ماست.»

پیامبر ج در برخی از نمازها، این‌گونه دعا می‌کردند: «اللَّهُمَّ حَاسِبْنِی حِسَابًا یَسِیرًا»؛ «پروردگارا! [اعمال] مرا به آسانی مورد محاسبه قرار بده.»

أمّ المؤمنین عایشه ل پرسید: حساب آسان چیست؟

رسول الله ج پاسخ دادند: «أن یُنظَرَ فی کتابِهِ، فَیُتَجَاوَزُ عَنهُ»[29]؛ «یعنی اینکه به نامۀ اعمالش نگاه شود و از [گناهان] او صرف‌نظر گردد.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «مَن حُوسِبَ عُذِّبَ»؛ «کسی که [به دقّت] مورد محاسبه قرار گیرد، عذاب می‌شود.»

أمّ المؤمنین عایشه ل می‌گوید که پرسیدم: مگر الله ﻷ نمی‌فرماید: ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا [الانشقاق: 8]؛ «به‌زودی با حسابی آسان، محاسبه می‌شود.»

وی در ادامه می‌آورد که رسول الله ج چنین پاسخ دادند: «إنَّمَا ذلکَ العَرْضُ، وَلکِنْ مَنْ نُوقِشَ الْحِسَابَ یَهْلِکْ»[30]؛ «مراد از آن [حساب آسان در آیۀ قرآن] نشان‌دادن [اعمال انسان] است، امّا کسی که در حسابرسی او دقّت و سختگیری شود، هلاک می‌گردد.»

علاوه بر دلایل فوق، مسلمانان بر ثبوت حساب در روز قیامت، اجماع و توافق دارند.

4- حسابرسی مقتضای حکمت است

الله ﻷ کتاب‌های آسمانی را نازل نمود و پیامبران را فرستاد و بر بندگان، پذیرش آنچه پیامبران آوردند را واجب و عمل به آنچه واجب است را فرض گردانید. بنابراین اگر حساب و جزایی نباشد، این امور بیهوده و بی‌فایده خواهد بود، امّا الله تعالی از این کار منزّه است.

الله متعال در آیۀ زیر به این مطلب اشاره نموده است:

﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِینَ أُرۡسِلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیۡهِم بِعِلۡمٖۖ وَمَا کُنَّا غَآئِبِینَ [الأعراف: 6-7]

«قطعاً ما از کسانی ‌که [پیامبران] به سویشان فرستاده شدند، سؤال خواهیم کرد. و البتّه از پیامبران [نیز] می‌پرسیم. یقیناً [کردارشان را] با علم [خود] برایشان بیان می‌کنیم و ما هرگز غایب نبوده‌‌ایم.» [31]

5- شیوه و کیفیّت حسابرسی

متون شرعی شیوه و روش حسابرسی در قیامت را روشن ساخته‌اند.

به طور خلاصه می‌توان گفت: الله تعالی بندگان را در حضور خویش نگه می‌دارد و از آنان به سبب گناهانی که مرتکب شدند و اعمالی که انجام داده و سخنانی که بر زبان آوردند، اقرار می‌گیرد و آنان را از کفر یا ایمان، اطاعت یا نافرمانی و استقامت یا انحرافشان در دنیا و نیز از پاداش یا عذابی که مستحقّ آن هستند، آگاه می‌سازد.

حساب شامل آنچه پروردگار به آنان می‌گوید، سخنانی که بندگان بر زبان می‌آورند، عذر و بهانه‌هایی که آورده می‌شود، دلیل و برهانهایی که علیه آنان اقامه می‌گردد، گواهی شاهدان، وزن اعمال و امثال آن می‌شود.[32]

6- انواع حساب

برخی از حساب‌ها سخت و برخی آسان هستند. انواع دیگر آن، حساب تقریر و تکریم و بزرگداشت، توبیخ و نکوهش، فضل و بخشش و مؤاخذه و مجازات بوده و متولّی آن، بخشنده‌ترین بخشندگان، مهربان‌ترین مهربانان و فرمانرواترین فرمانروایان است.[33]

7- قوانینی که بندگان براساس آنها مورد محاسبه قرار می‌گیرند

اگر الله ـ تمامی بندگانش را عذاب نماید، بازهم بر آنان ستمی نکرده است، زیرا بنده و تحت فرمان و سلطۀ او هستند و مالک هرگونه که بخواهد، می‌تواند در ملکش تصرّف نماید.

امّا الله متعال آنان را عادلانه و براساس حکمت و عدالتش مورد محاسبه قرار می‌دهد.

الله ﻷ در متون بسیاری، تعدادی از قوانین را که محاکمه و حسابرسی براساس آنها واقع می‌شود، برای ما بیان نموده است.

برخی از آن قوانین، به طور مختصر از این قرار است:

أ- عدالتی که خالی و پاک از هر نوع ستمی است؛

ب- هیچ‌کس به سبب جرم و گناه دیگران، مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد و هیچ فردی بار گناه انسان دیگری را تحمّل نمی‌کند؛

ج- آگاهی بندگان از اعمالی که پیش فرستاده‌اند؛

د- چندین‌برابرشدن نیکی‌ها و نه بدی‌ها؛

هـ- آوردن شاهدان علیه کافران و منافقان.[34]

8- عمومیّت حساب و کسانی که مورد محاسبه قرار نمی‌گیرند

تمامی مردم محاسبه می‌شوند مگر هفتادهزار نفری که پیامبر ج آنان را استثنا نمودند.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابن عبّاس ب نقل شده که پیامبر ج فرمودند: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الأُمَمُ»؛ «تمامی امّت‌ها به من نشان‌داده شدند.» و در ادامه عرض کردند: «فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ کَثِیرٌ، قَالَ: هَؤُلاءِ أُمَّتُکَ وَهَؤُلاءِ سَبْعُونَ أَلْفًا قُدَّامَهُمْ لا حِسَابَ عَلَیْهِمْ وَلا عَذَابَ. قُلْتُ: وَلِمَ؟ قَالَ: کَانُوا لا یَکْتَوُونَ وَلا یَسْتَرْقُونَ وَلا یَتَطَیَّرُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»؛ «سپس نگاه کردم و ناگهان جمعیّت زیادی را دیدم. جبرئیل ÷ گفت: اینها امّت تو هستند و این هفتاد هزار نفر که در جلویشان هستند، هیچ گونه حساب و عذابی ندارند. پرسیدم: چرا؟ جبرئیل ÷ پاسخ داد: چون آنان از داغ‌کردن پرهیز می‌کردند، درخواست رقیه نمی‌نمودند، فال بد نمی‌زدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کردند.»

عکّاشه بن محصن برخاست و گفت: از الله تعالی بخواه که مرا از آنان قرار دهد.

رسول الله ج فرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْهُمْ»؛ «پروردگارا! عکّاشه را از آنان قرار بده.»

سپس مرد دیگری بلند شد و گفت: از الله تعالی بخواه که مرا از آنان بگرداند.

پیامبر ج فرمودند: «سَبَقَکَ بِهَا عُکَّاشَةُ»[35]؛ «عکّاشه در این کار از تو سبقت گرفت.»

9- شیوۀ رسیدگی به حساب کافران

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «الله متعال مردم را مورد محاسبه قرار می‌دهد و بندۀ مؤمنش را جدا نموده و از وی به سبب گناهانی که انجام داده، اعتراف و اقرار می‌گیرد، چنانکه در قرآن و سنّت بیان شده است.

امّا کافران همچون کسی که نیکی‌ها و بدی‌هایش سنجیده شود، مورد محاسبه قرار نمی‌گیرند، زیرا آنان نیکی ندارند، اما اعمال‌شان شمارش می‌شود و آنان از آن آگاه شده و اقرار نموده و به سبب این اعمال، مجازات می‌شوند.»[36]

10- اولین امّتی که مورد محاسبه قرار می‌گیرد

پیش از سایر امّت‌ها، به حساب امّت محمّد ج پرداخته می‌شود.

رسول الله ج می‌فرمایند: «نَحْنُ الْآخِرُونَ السَّابِقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، المقضَی بَینَهُم قبلَ الخَلائقِ»[37]؛ «ما آخرین امّت [در دنیا] و نخستین امّت در روز قیامتیم که پیش از سایر مردم، به حساب ما رسیدگی می‌شود.»

همچنین از ابن عبّاس ب به صورت مرفوع چنین روایت شده است: «نَحْنُ آخِرُ الْأُمَمِ وَأَوَّلُ مَنْ یُحَاسَبُ»[38]؛ «ما [در دنیا] آخرین امّت و [در آخرت] نخستین امّت هستیم که مورد محاسبه قرار می‌گیرد.»

11- نخستین عملی که از بنده پرسیده می‌شود

اولین عمل مورد سؤال، نماز است که اگر صحیح باشد، سایر اعمال قبول می‌شود و در غیر این صورت، سایر اعمال باطل و غیر قابل قبول است، و از پیامبر ج چنین مطلبی نقل شده است.[39]

12- نخستین عملی که در بین مردم، فیصله و داوری می‌شود

نخستین کار فیصله‌شده در میان مردم، مسألۀ خون‌هاست، زیرا رسول الله ج فرمودند: «أَوَّلُ مَا یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ فِی الدِّمَاءِ»[40]؛ «در روز قیامت، نخستین عملی که در میان مردم داوری می‌شود، موضوع خون‌هاست.» متّفق‌علیه.

گفتار سوم: ترازوی اعمال [میزان]

1- مفهوم لغوی میزان

اصل این واژه «مِوزان» بوده که حرف «واو» به سبب مکسور ‌بودن ماقبلش، تبدیل به «یاء» شده و جمع آن، موازین است.

میزان نام وسیله‌ای است که اشیاء توسّط آن وزن می‌گردد یا وسیله‌ای که سنگینی و سبکی اشیاء به‌وسیلۀ آن سنجیده می‌شود.[41]

2- مفهوم شرعی میزان

یعنی وسیله‌ای که الله تعالی در رروز قیامت، برای سنجش اعمال بندگان قرار می‌دهد.[42]

3- دلایل اثبات میزان

قرآن، سنّت و اجماع بیانگر وجود چنین وسیله‌ای هستند.

أ- الله متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ [الأنبیاء: 47]

«و [ما] در روز قیامت ترازوهای عدل را می‌نهیم، پس به هیچ کس، ستمی نمی‌شود و اگر [عملی] به مقدار سنگینی یک دانۀ خردل باشد، آن را [به حساب] می‌آوریم. و حسابرسی ما کافی است.»

ب- پیامبر ج فرمودند: «کَلِمَتَانِ حَبِیبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ، خَفِیفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی المِیزَانِ: سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ»[43]؛ «دو کلمه [یا جمله] برای پروردگار رحمان، بسیار محبوب، بر زبان، خیلی سبک و در ترازوی اعمال، بسیار سنگین هستند: سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ؛ پاک و منزّه است الله متعال و ستایش مخصوص اوست [من تسبیح و تحمید او را به جای می‌آورم]، پاک و منزّه است پروردگار بزرگ.»

ج- تمامی سلف صالح بر ثبوت ترازوی اعمال، اجماع و توافق نموده‌اند.[44]

4- حسّی یا معنوی‌بودن ترازوی اعمال

ترازویی که اعمال با آن وزن می‌شود، حسّی و واقعی و دارای دو کفّه و یک شاهین [میله] است.[45]

شارح کتاب «العقیدة الطّحاویّة» می‌گوید: «براساس احادیث پیامبر ج، ترازوی اعمال دارای دو کفّۀ حسّی و قابل مشاهده است.»[46]

5- چه چیزی با ترازوی اعمال وزن می‌شود؟

اعمال بندگان در این ترازو سنجیده می‌شود و هرچند اعمال مذکور، عرض و قائم به غیر خود هستند، امّا الله ـ آنها را تبدیل به جسم نموده و نیکی‌ها در یک کفّه و بدی‌ها در کفّۀ دیگر نهاده می‌شود. از ظاهر متون قبلی چنین مطلبی فهمیده می‌شود.

بنا بر قولی، نامه‌های اعمال و بنا بر قولی، خود فرد عمل‌کننده وزن می‌شود،[47] زیرا ابوهریره س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «إِنَّهُ لَیأتِی الرَّجُلُ السَّمِینُ العَظِیمُ یَوْمَ الْقِیامةِ لا یَزنُ عِنْد اللَّه جنَاحَ بَعُوضَةٍ»؛ «همانا در روز قیامت، مرد چاق و عظیم الجثّه‌ای می‌آید که در نزد الله متعال، به اندازۀ بال پشّه‌ای ارزش ندارد.» سپس عرض نمود: این آیه را بخوانید: ﴿فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا [الکهف: 105]؛ «سپس در روز قیامت برای آنان [ارزشی قائل نیستیم و] وزنی برپا نخواهیم کرد.»[48]

علّامه ابن عثیمین / می‌گوید: «برخی از عالمان برای هماهنگ‌نمودن این متون گفته‌اند که تمامی موارد مذکور وزن می‌شود یا اینکه در حقیقت، نامه‌های اعمال سنجیده می‌شود و چون براساس اعمالِ نوشته‌شده، سنگین یا سبک هستند، گویی که اعمال وزن شده است.

و مراد از وزن‌کردن صاحب عمل، ارزش و جایگاه اوست.

این نوع سازگاری و جمع میان متون، خوب به نظر می‌رسد، والله أعلم.»[49]

شارح «العقیدة الطّحاویّة» چنین می‌آورد: پس وزن اعمال، صاحب عمل و نامه‌های اعمال ثابت است و نیز اینکه ترازوی اعمال، دو کفّه دارد و الله ﻷ از ویژگی‌های دیگر آگاه‌تر است و باید که به غیب ایمان آوریم همان‌گونه که پیامبر صادق ج خبر دادند بدون اینکه چیزی زیاد یا کم کنیم.»[50]

ابن حجر / می‌گوید: «ابواسحاق زجّاج می‌آورد: اهل سنّت بر ایمان به ترازوی اعمال اجماع دارند و نیز به اینکه اعمال بندگان در روز قیامت، وزن می‌شود و این ترازو یک شاهین [میله] و دو کفّه دارد و بر اثر وزن اعمال، بالا و پایین می‌رود.»[51]

6- آیا ترازوی اعمال یکی یا متعدّد است؟

در پاسخ باید گفت که علما در این باره اختلاف دارند؛ «برخی معتقدند که بر حسب امّت‌ها و افراد یا اعمال، چندین ترازو وجود دارد، چون در قرآن کریم، فقط به صورت جمع [موازین] آمده است.»

امّا از لحاظ جنس، در حدیث به صورت مفرد بیان شده است.

تعدادی دیگر بر این باورند که ترازوی اعمال، یکی است، زیرا در حدیث، به صورت مفرد آمده، ولی از لحاظ آنچه وزن می‌شود، در قرآن کریم، به صیغۀ جمع بیان شده است. احتمال هردو مورد وجود دارد و الله تعالی داناتر است.»[52]

7- حکمت و دلیل نهادن ترازوی اعمال

هدف از این کار، آشکارساختن عدالت الهی است.[53]

گفتار چهارم: انتشار نامه‌های اعمال

تعاریف

أ- مفهوم لغوی نشر:

این واژه به معنای بازکردن کتاب یا انتشار یک چیز است.

ب- نامه‌های اعمال:

یعنی دفترها و کتاب‌هایی که اعمال انسانها در آنها ثبت و شمارش شده است.

ج- مفهوم انتشار نامه‌های اعمال:

یعنی آشکارکردن و توزیع آنها در روز قیامت که برخی نامۀ اعمال‌شان را در دست راست و برخی آن را در دست چپ و از پشت سرشان می‌گیرند.

2- ادلّۀ انتشار نامه‌های اعمال

آیات قرآن، احادیث و اجماع امّت بر این مسأله دلالت دارند.[54]

الله تعالی می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨ وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا [الانشقاق: 7-12]

«پس امّا کسی ‌که نامۀ [اعمالش] به دست راستش داده شود، به‌زودی با حسابی آسان، محاسبه می‌شود و شاد و مسرور به سوی خانواده‌اش باز می‌گردد، و امّا فردی ‌که نامۀ [اعمالش] از پشت سرش به او داده شود، پس به‌زودی [مرگ و] نابودی را می‌طلبند و به [آتش] جهنّم شعله‌ور درآید.»

از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده که از پیامبر ج پرسید: آیا خانوادۀ‌تان را به یاد می‌آورید؟ رسول الله ج فرمودند: «أَمَّا فِی ثَلاثَةِ مَوَاطِنَ لا یَذْکُرُ أَحَدٌ فِیهَا أَحَدًا إِلَّا نَفْسَهُ: عِنْدَ الْمِیزَانِ حَتَّى یَعْلَمَ أَیَخِفُّ مِیزَانُهُ أَمْ یَثْقُلُ، وَعِنْدَ الصُّحُفِ حَتَّى یَعْلَمَ أَیَأْخُذُ صَحِیفَتَهُ بِیَمِینِهِ أَمْ بِشِمَالِهِ، وَعِنْدَ الصِّرَاطِ حَتَّى یُجَاوِزَهُ»[55]؛ «در سه محل هیچ‌کس به یاد فرد دیگری نیست و فقط به فکر خودش است: هنگام [نهادن] ترازوی اعمال تا بداند که آیا کفۀ اعمال [نیک] او سبک یا سنگین است. و هنگام [انتشار] نامه‌های اعمال تا بداند که آیا نامۀ اعمالش را به دست راست می‌گیرد یا به دست چپ. و در زمان گذر از پُل صراط تا از آن عبور کند.»

3- شیوۀ گرفتن نامۀ اعمال

انسان مؤمن نامۀ اعمالش را با دست راست و از جلوی خویش می‌گیرد و خوشحال است و به دیگران مژده داده و می‌گوید:

﴿هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ [الحاقّة: 19]

«بیایید نامۀ [اعمال] مرا بخوانید!»

امّا انسان کافر نامۀ اعمالش را به دست چپ و از پشت سرش می‌گیرد و واویلا سر داده و می‌گوید:

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ [الحاقّة: 25-26]

«و اما کسی‌ که نامۀ [اعمالش] را به دست چیش دهند، می‌گوید: ای کاش هرگز نامۀ اعمالم به من داده نمی‌شد و نمی‌دانستم حسابم چیست!»


 

مبحث چهارم:
حوض و پُل صراط

گفتار اول: حوض

1- تعریف حوض

أ- مفهوم لغوی حوض:

این کلمه مصدر فعل «حاض» به معنای جمع‌شدن بوده و حوض یعنی جایی که آب در آنجا جمع می‌شود و جمع این واژه، أحواض و حیاض است.[56]

ب- مفهوم شرعی حوض:

مراد از حوض، آبی است که در صحرای محشر، از رود کوثر برای پیامبر ج جاری می‌شود.[57]

2- ادلّۀ وجود حوض

قرآن کریم، سنّت و اجماع اهل سنّت دلالت بر وجود این حوض دارند.

الله تعالی خطاب به رسول الله ج می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ [الکوثر: 1]

«[ای پیامبر!] به راستی که ما به تو کوثر عطا کردیم.»

احادیث متواتر فراوانی نیز در این زمینه وجود دارد.

شارح «العقیدة الطّحاویّة» می‌گوید: «احادیث نقل شده دربارۀ وجود حوض، به حدّ تواتر می‌رسد و سی و چند صحابی این مطلب را روایت کرده‌اند.»[58]

یکی از احادیث موجود در این زمینه، این سخن پیامبر ج است که می‌فرمایند: «إِنِّی فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ مَنْ مَرَّ عَلَیَّ شَرِبَ، وَمَنْ شَرِبَ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا، لَیَرِدَنَّ عَلَیَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ وَیَعْرِفُونِی، ثُمَّ یُحَالُ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ»[59]؛ «من پیش از شما، بر حوض وارد می‌شوم، هرکس بر من گذر کند، [از آن] می‌نوشد و فردی که [از این حوض] بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد. قطعاً گروه‌هایی بر من وارد می‌شوند که آنان را می‌شناسم و این افراد نیز مرا می‌شناسند، سپس در میان من و آنان، مانع ایجاد می‌شود.» این حدیث، متّفق‌علیه است.

انس س روایت نموده که رسول الله ج پس از معراج فرمودند: «أتیْتُ عَلَى نَهْرٍ حَافَتَاهُ قِبَابُ اللُّؤْلُؤِ مُجَوَّفٌ، فقُلْتُ: مَا هَذَا یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذا الکَوْثر»[60]؛ «بر رودی وارد شدم که در دو کنار آن، گنبدهای توخالی [ساخته‌شده از] مروارید وجود داشت، سپس از جبرئیل پرسیدم: ای جبرئیل! این چیست؟ او پاسخ داد: این کوثر است.» حدیثی متّفق‌علیه است.

علاوه بر دلایل فوق، اهل سنّت بر وجود حوض اجماع دارند.[61]

3- ساختار حوض

با توجّه به احادیث موجود در این باره، به طور خلاصه می‌توان گفت که: حوضی بزرگ و آبشخوری بخشنده و گرامی است که از آب بهشت و از رود کوثر، تأمین می‌شود.

آبش سفیدتر از شیر و نقره، سردتر از برف، شیرین‌تر از عسل و خوشبوتر از مشک است. ظروفش همچون ستارگان آسمان بوده و این حوض بسیار وسیع؛ عرضش به اندازۀ مسافت رفتن در یک ماه و طولش نیز همان اندازه و گوشه‌هایش باهم برابرند. هر بار که از آبش خورده شود، باز زیاد و وسیع می‌گردد. هرکس که از آب این حوض بنوشد، دوباره هرگز تشنه نمی‌شود. در میان آن، مشک و تکّه‌هایی از مروارید و شاخه‌های طلا می‌روید و گوهرهای متفاوتی دارد.[62]

و صفات دیگری که در احادیث پیامبر ج بیان شده است.[63]

4- ظروف حوض از بهشت تأمین می‌شود

این موضوع به طور صریح در احادیث بیان شده است؛ مثلا در صحیح مسلم از ابوذر س روایت شده که پرسیدم: ای رسول الله! ظروف و آبدانهای حوض چیست؟

پیامبر ج فرمودند: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَآنِیَتُهُ أَکْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ وَکَوَاکِبِهَا، أَلَا فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ الْمُصْحِیَةِ، آنِیَةُ الْجَنَّةِ مَنْ شَرِبَ مِنْهَا لَمْ یَظْمَأْ آخِرَ مَا عَلَیْهِ، یَشْخَبُ فِیهِ مِیزَابَانِ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ یَظْمَأْ، عَرْضُهُ مِثْلُ طُولِهِ، مَا بَیْنَ عَمَّانَ إِلَى أَیْلَةَ، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»[64]؛ «سوگند به ذاتی که جان محمّد در دست اوست، قطعاً ظروف حوض بیشتر از تعداد ستارگان کوچک و بزرگ آسمان است؛ آن هم در شبی تاریک و صاف و بی‌ابر [که ستارگانش زیاد دیده می‌شوند]. ظروف بهشت به گونه‌ای است که هرکس از آنها بنوشد، دیگر هرگز تشنه نمی‌شود. [آب] دو آبراهه از بهشت، در آن جاری است، کسی که از آن بنوشد، هرگز تشنه نمی‌شود. عرض آن همچون طولش؛ به فاصلۀ میان عمّان تا أیله است. آبش سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل است.»

در صحیح مسلم از ثوبان س نقل شده که دربارۀ آب این حوض پرسید و رسول‌الله ج چنین پاسخ دادند: «یَغُتُّ فِیهِ مِیزَابَانِ یَمُدَّانِهِ مِنَ الْجَنَّةِ، أَحَدُهُمَا مِنْ ذَهَبٍ، وَالْآخَرُ مِنْ وَرِقٍ»[65]؛ «دو آبراهه از بهشت، در آن آب را پی‌درپی می‌ریزند و آبش را بیشتر می‌کنند که یکی از طلا و دیگری از نقره است.»

5- آیا حوض مختصّ پیامبر اسلام ج است؟

در برخی احادیث آمده که هر پیامبری، حوضی دارد، ولی حوض پیامبر ما از همه بزرگ‌تر و وسیع‌تر و شیرین‌تر است و نوشندگان از این حوض، از همه بیشترند.[66]

به عنوان نمونه، پیامبر ج می‌فرمایند: «إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ حَوْضًا، وَإِنَّهُمْ لَیَتَبَاهَوْنَ أَیُّهُمْ أَکْثَرُ وَارِدَةً، وَإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَکْثَرَهُمْ وَارِدَةً»[67]؛ «همانا برای هر پیامبری، حوضی وجود دارد و قطعاً آنان افتخار می‌کنند که واردشوندگان [به حوض] چه کسی از همه بیشتر است و امیدوارم که واردشوندگان [بر حوض] من، از همه بیشتر باشد.»

6- آیا حوض، اکنون موجود است؟

بله این حوض در حال حاضر وجود دارد، زیرا بخاری و مسلم رحمهما الله از عقبه بن عامر س روایت کرده‌اند که پیامبر ج یک روز بیرون رفتند و بر اهل احد، همچون نماز میّت، نماز خواندند، سپس به سمت منبر رفته و فرمودند: «إِنِّی فَرَطٌ لَکُمْ، وَأَنَا شَهِیدٌ عَلَیْکُمْ، وَإِنِّی وَاللهِ لَأَنْظُرُ إِلَى حَوْضِی الْآنَ»[68]؛ «من پیش از شما بر حوض وارد می‌شوم و من بر شما گواهم و سوگند به الله که اکنون به حوضم نگاه می‌کنم.»

7- نوشندگان و محرومان از حوض

مؤمنان صادق و پیرو شریعت از این حوض می‌نوشند، امّا بدعت‌گزاران و تحریف‌کنندگان و مخالفان شریعت، از آب این حوض محروم می‌شوند.

 رسول الله ج فرمودند: «أَنَا فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ، وَلَأُنَازِعَنَّ أَقْوَامًا ثُمَّ لَأُغْلَبَنَّ عَلَیْهِمْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أَصْحَابِی، أَصْحَابِی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ»[69]؛ «من قبل از شما، بر حوض وارد می‌شوم و قطعاً برای گروهی، بحث و مداخله می‌کنم، امّا نمی‌توانم برایشان کاری انجام دهم. سپس می‌گویم: پروردگارا! [این افراد] امّت من هستند، امّت من هستند. [به من] گفته می‌شود: حتماً تو نمی‌دانی که پس از تو، چه به وجود آوردند.» این روایت، متّفق‌علیه است.

در صحیح مسلم، از ابوسعید خدری س چنین روایت شده است: «فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: سُحْقًا سُحْقًا لِمَنْ بَدَّلَ بَعْدِی»[70]؛ «گفته می‌شود: قطعاً نمی‌دانی که پس از تو، چه کردند! بنابراین من می‌گویم: هلاکت باد، هلاکت باد برای کسی که پس از من، مرتکب تغییر و [تحریف] گشت.»

همچنین در صحیح مسلم، از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده است که: «فَیَقُولُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، مَا زَالُوا یَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ»[71]؛ «سپس می‌فرماید: بدون تردید نمی‌دانی که پس از تو، چه کردند؛ همواره به عقب برمی‌گشتند [و دین را رها می‌کردند].»

گفتار دوم: پُل صراط

1- تعریف پُل صراط

أ- مفهوم لغوی صراط: این کلمه به معنای راه راست است.[72]

ب- مفهوم شرعی صراط: پل کشیده‌شده بر روی جهنّم تا مردم از طریق آن، به بهشت رسند.[73]

2- ادلّۀ وجود پُل صراط

این موضوع توسّط قرآن، سنّت و اجماع اهل سنّت، ثابت است.[74]

به عنوان مثال، الله أ می‌فرماید:

﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا [مریم: 71]

«و هیچ‌یک از شما نیست مگر اینکه وارد آن [جهنّم] می‌شود. این [وعده] بر پروردگارت فرمانی حتمی [و شدنی] است.»

گروهی از پیشینیان، این آیه را تفسیر به عبور از پُل صراط نموده و تعدادی دیگر آن را تفسیر به ورود در آتش و سپس نجات از آن کرده‌اند.[75]

در صحیح بخاری و صحیح مسلم، حدیثی طولانی از ابوسعید خدری س روایت شده که در بخشی از آن چنین آمده است: «ثُمَّ یُضْرَبُ الْجِسْرُ عَلَى جَهَنَّمَ، وَتَحِلُّ الشَّفَاعَةُ، وَیَقُولُونَ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ»[76]؛ «سپس پُل [صراط] بر روی جهنّم زده می‌شود و اجازۀ شفاعت داده می‌شود و می‌گویند: پروردگارا! سالم بدار، سالم بدار.»

3- ساختار پُل صراط

ویژگی‌های این پُل در احادیث متعدّدی بیان شده است؛ از جمله در همان روایت طولانیِ منقول از ابوسعید خدری س آمده است که: «دَحْضٌ مَزِلَّةٌ، فِیهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلَالِیبُ، وَحَسَکٌ تَکُونُ بِنَجْدٍ فِیهَا شُوَیْکَةٌ، یُقَالُ لَهَا: السَّعْدَانُ»؛ «[پل صراط] لیز و لغزنده و دارای چنگک‌ها و قلّاب‌‌ها و تیغ است که در بلندی قرار دارد و در آن، خار [های] کوچکی است که به آن، سعدان [گیاهی خاردار که شتر می‌خورد] گفته می‌شود.»

ابوسعید می‌گوید: «شنیده‌ام که این پُل، باریک‌تر از مو و برنده‌تر از شمشیر است.»[77]

همچنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم، حدیثی طولانی از ابوهریره س روایت شده که در بخشی از آن چنین آمده است: «وَفِی جَهَنَّمَ کَلاَلِیبُ مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَیْتُمِ السَّعْدَانَ؟!»؛ «و در جهنّم، خارهایی همچون خار گیاه سعدان وجود دارد، آیا این گیاه را دیده‌اید؟!»

صحابه ش پاسخ دادند که آری ای رسول الله!

پیامبر ج فرمودند: «فَإنها مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، غَیْرَ أَنَّهُ لاَ یَعْلَمُ مَا قَدْرُ عِظَمِهَا إِلَّا اللَّهُ، تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمُ المُوبَقُ بَقِیَ بِعَمَلِهِ - أَوِ المُوثَقُ بِعَمَلِهِ -، وَمِنْهُمُ المُخَرْدَلُ، أَوِ المُجَازَى، أَوْ نَحْوُهُ،»[78]؛ «همانا این خارها نیز مانند خار گیاه سعدان است، امّا فقط الله تعالی از بزرگی آنها باخبر است. این خارها مردم را بر حسب اعمال‌شان، گاز می‌گیرند؛ برخی به سبب عملش، هلاک شده -یا [فرد مؤمن] بر اثر عملش استوار و محکم می‌ماند- و برخی تا حدودی زخمی شده یا جزا داده می‌شوند و یا امثال آن [و سپس نجات می‌یابند].»

4- ورود مردم بر روی پُل صراط

ورود آنان یعنی عبورشان از روی پل صراط و این عبور به اندازۀ اعمال‌شان است.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «پُل صراط بر سطح دوزخ قرار دارد؛ یعنی همان پُلی که در میان بهشت و جهنّم است[79] و مردم با توجّه به اعمال‌شان از آن عبور می‌کنند؛ برخی با یک چشم برهم‌زدن، بعضی همچون برقی زودگذر، تعدادی مانند باد، برخی همچون اسبی تیزرو، بعضی مانند رفتن شتر، گروهی دوان‌دوان، برخی به حالت راه‌رفتن عادی و بعضی به صورت خزیده از آن عبور می‌کنند. افرادی نیز به سرعت گرفته شده و در جهنّم انداخته می‌شوند، چون بر روی پُل، میخ‌هایی وجود دارد که مردم را به سبب اعمال‌شان می‌گیرند. بنابراین هرکس از این پُل عبور کند، وارد بهشت می‌شود.»[80]

این سخنان شیخ الإسلام برگرفته از احادیث صحیحی است که بیانگر شیوۀ عبور از پُل صراط هستند.

یکی از آن احادیث، همان حدیث طولانیِ منقول از ابوسعید س است که در قسمتی از آن چنین روایت شده است: «فَیَمُرُّ الْمُؤْمِنُونَ کَطَرْفِ الْعَیْنِ، وَکَالْبَرْقِ، وَکَالرِّیحِ، وَکَالطَّیْرِ، وَکَأَجَاوِیدِ الْخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَمَخْدُوشٌ مُرْسَلٌ، وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ»[81]؛ «مؤمنان به اندازۀ یک چشم‌ برهم‌زدن، مانند برق، باد، پرنده و همچون اسب‌ها و شتران تیزرو عبور می‌کنند؛ برخی نجات‌یافته و سالم می‌مانند، گروهی زخمی شده و رها می‌گردند و تعدادی دیگر در آتش جهنّم افکنده می‌شوند.»

5- نخستین کسی که از پُل صراط می‌گذرد

نخستین پیامبری که از این پُل عبور می‌کند، سیّدنا محمّد ج هستند.

از میان امّت‌ها نیز اولین امّتی که از پُل صراط می‌گذرد، امّت محمّد ج است.

پیامبر ج می‌فرمایند: «فأَکُونُ أَنَا وَأُمَّتِی أَوَّلَ مَنْ یُجِیزُهَا، وَلا یَتَکَلَّمُ یَوْمَئِذٍ إِلاَّ الرُّسُلُ، وَدَعْوَى الرُّسُلِ یَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ»[82]؛ «بنابراین من و امّتم نخستین کسانی هستیم که از آن عبور می‌کنند و در این روز، فقط پیامبران سخن می‌گویند و دعایشان در آن روز این است که: الهی! سالم بدار، سالم بدار.»

6- آیا کافران از پُل صراط عبور می‌کنند؟

بر اساس احادیث، این پُل برای مؤمنان قرار داده می‌شود که در میانشان، منافقان و مؤمنان گنهکار وجود دارند. بنابراین پُل صراط برای این افراد نهاده می‌شود.[83]

ابن رجب / می‌گوید: «بدان گروهی از مردم مؤمنانی هستند که الله تعالی را بدون اینکه شرک بورزند، عبادت می‌کنند و گروهی از آنان، مشرکانی هستند که غیر الله را با او می‌پرستند. مشرکان از پُل صراط نمی‌گذرند، بلکه پیش از نهادن این پُل، در آتش می‌افتند.»[84]

7- قنطره

پُلی که در بین بهشت و دوزخ قرار دارد و برخی از عالمان آن را صراط دوم می‌نامند.[85]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / پس از سخن دربارۀ عبور از پُل صراط چنین می‌آورد: «وقتی از آن عبور کنند، بر روی پُلی که در میان بهشت و دوزخ است، می‌ایستند که قصاص و حقوق برخی گرفته شود و زمانی که پاک می‌شوند، اجازۀ ورود به بهشت می‌گیرند.»[86]


 

مبحث پنجم:
بهشت و دوزخ

1- معرّفی بهشت

أ- مفهوم لغوی بهشت

به معنای باغی پُردرخت یا هر باغ دارای درختانی بسیار که زمین را با شاخه‌هایشان بپوشانند.[87]

ب- مفهوم شرعی بهشت

همان سرای پُرنعمتی که الله أ در آخرت، آن را برای مؤمنان پرهیزگار و مخلص و پیرو پیامبران † آماده نموده است.[88]

2- وجه تسمیۀ بهشت

راغب اصفهانی در این زمینه می‌گوید: «بهشت نام گرفته است، چون شبیه باغ‌های روی زمین است هرچند تفاوت بسیاری باهم دارند و یا بدین سبب که نعمت‌هایش از دید ما پنهان بوده و در آیۀ زیر به این مطلب اشاره شده است:

﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ [السّجدة: 17]

«پس هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های [عظیمی] که مایۀ روشنی چشم‌هاست برای آنان نهفته شده است؛ به [پاس] آنچه [در دنیا] انجام می‌دادند.»[89]

3- معرّفی آتش

أ- مفهوم لغوی آتش

این واژه به معنای شعله‌ای که برای حواسّ انسان آشکار می‌شود، حرارت محض، آتش جهنّم و آتش جنگ است.[90]

ب- مفهوم شرعی آتش دوزخ

یعنی سرای عذابی که الله متعال در آخرت، آن را برای کافرانی که الله را تکذیب و پیامبرانش را نافرمانی کردند، آماده نموده است.[91]

4- بهشت، درجاتی دارد و دوزخ، درکاتی

درجات بهشتیان بر حسب اعمال نیک‌شان، متفاوت است.

درکات دوزخیان نیز براساس اعمال بدشان، متفاوت است.[92]

5- بهشتیان و دوزخیان

اهل بهشت، تمامی مؤمنان پرهیزگار و اهل دوزخ، همۀ کافران بدبخت هستند.

الله تعالی در توصیف بهشت فرموده است:

﴿أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ [آل‌عمران: 133]

«برای پرهیزگاران آماده شده ‌است.»

﴿أُعِدَّتۡ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ [الحدید: 21]

«برای کسانی ‌که به الله و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، آماده شده است.»

امّا دربارۀ دوزخ می‌فرماید:

﴿أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ [البقرة: 24]

«برای کافران آماده شده است.»

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ شَقُواْ فَفِی ٱلنَّارِ [هود: 106]

«اما کسانی ‌که بدبخت شدند، پس در آتش [دوزخ]‌اند.»

6- بهشت و دوزخ اکنون آفریده شده و وجود دارند

الله ﻷ در مورد بهشت فرمود: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ [آل‌عمران: 133]؛ «برای پرهیزگاران آماده شده ‌است.» و دربارۀ دوزخ فرمود: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ [البقرة: 24]؛ «برای کافران آماده شده است.»

إعداد به معنای آماده‌کردن است.

پیامبر ج پس از خواندن نماز کسوف فرمودند: «إِنِّی رَأَیْتُ الْجَنَّةَ، فَتَنَاوَلْتُ مِنْهَا عُنْقُودًا، وَلَوْ أَخَذْتُهُ لَأَکَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِیَتِ الدُّنْیَا، وَرَأَیْتُ النَّارَ فَلَمْ أَرَ کَالْیَوْمِ مَنْظَرًا أفظَعَ مِنهَا»[93]؛ «همانا من بهشت را دیدم و یک خوشۀ انگور را از آن تناول کردم، و اگر آن را می‌گرفتم، تا زمانی که دنیا باقی باشد، از آن می‌خوردید. و نیز دوزخ را دیدم و تا امروز، صحنه‌ای زشت‌تر از آن ندیده‌ام.» این روایت، متّفق‌علیه است.

امام ابوجعفر طحاوی / می‌گوید: «بهشت و دوزخ مخلوق و آفریده شده‌اند.»[94]

شارح ابن ابی العزّ حنفی / می‌آورد: «اهل سنّت اجماع دارند که بهشت و دوزخ مخلوقند و اکنون وجود دارند.»[95]

7- بهشت و دوزخ ابدی هستند

الله ـ می‌فرماید:

﴿جَزَآؤُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗا [البیّنة:8]

«پاداش آنان نزد پروردگار‌شان باغ‌های [بهشت] جاویدان است که نهر‌ها از زیر [درختان] آن جاری است؛ همیشه در آن خواهند ماند.»

آیات فراوانی نشان از جاودانه‌بودن بهشت دارد، امّا ابدی‌بودن دوزخ در سه مورد بیان شده است:

در سورۀ «نساء»:

﴿وَلَا لِیَهۡدِیَهُمۡ طَرِیقًا١٦٨ إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗا [النّساء: 168-169]

«و [الله تعالی] آنان را به راهی هدایت نخواهد کرد مگر راه جهنّم، که جاودانه در آن خواهند ماند.»

در سورۀ «احزاب»:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِیرًا٦٤ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ [الأحزاب: 64-65]

«قطعاً الله کافران را لعنت کرده، و برایشان آتش سوزان آماده کرده است، که جاودانه در آن خوهند ماند.»

در سورۀ «جن»:

﴿وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا [الجن: 23]

«و هرکس نافرمانی الله و پیامبرش کند، حتماً آتش جهنم از آنِ اوست؛ جاودانه در آن خواهند ماند.»

ابوجعفر طحاوی / در توصیف بهشت و دوزخ می‌گوید: «این دو، هرگز از بین نمی‌روند و نابود نمی‌شوند.»[96]

8- محلّ بهشت

در بالاترین مکان است، زیرا الله تعالی می‌فرماید:

﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡأَبۡرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ [المطفّفین: 18]

«هرگز چنین نیست [که آنان می‌پندارند]، قطعاً نامۀ [اعمال] نیکوکاران در علیّین [بالاترین مکان] است.»

همچنین در حدیثی مشهور از براء بن عازب س دربارۀ فتنۀ قبر روایت شده که الله متعال می‌فرماید: «اکتُبُوا کتابَ عبدِی فی علّیّین، وأعیدُوهُ إلی الأرضِ»[97]؛ «نامۀ اعمال بنده‌ام [تقدیرش] را در علّیّین [بالاترین محل] بنویسید [و ثبت کنید] و وی را به زمین برگردانید.»

9- محلّ دوزخ

در پایین‌ترین مکان، چون الله ﻷ می‌فرماید:

﴿کَلَّآ إِنَّ کِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٖ [المطفّفین: 7]

«هرگز چنین نیست [که کافران پنداشته‌اند] حقا که نامۀ [اعمال] بدکاران در سجین است.»

و نیز در آن روایت مذکور آمده است که: «اکتُبُوا کتابَ عبدِی فی سجّین فی الأرضِ السّفلی»[98]؛ «نامۀ اعمال بنده‌ام [تقدیرش] را در سجّین؛ در زمین [و طبقۀ] پایین بنویسید [و ثبت کنید].»[99]

10- مفهوم ایمان به بهشت و دوزخ

یعنی ایمان و باور قطعی به وجود آنها و اینکه آن دو مخلوقند و همچون الله متعال ابدی هستند و هرگز فنا و نابود نمی‌شوند.

همچنین ایمان به تمامی نعمت‌های بهشتی و عذاب‌های دردناک دوزخ.[100]

موارد قبلی، بخشی از مطالب مطرح دربارۀ روز قیامت بود و در ادامه، توضیحات و سخنان بیشتری در مورد امور مربوط به آن؛ همچون مرگ، نشانه‌های قیامت، زندگی برزخ و امثال آن، در فصل چهارم بیان خواهد شد.




[1]- أعلام السّنّة المنشورة، حافظ حکمی، ص 65.

[2]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 8.

[3]- التّذکرة، قرطبی، صص 342- 442.

[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 9992 به نقل از صهیب س.

[5]- الإیمان بالیوم الآخر، محمّد حمد، صص 9- 11.

[6]- نک: لسان العرب، ج 3، صص 62- 64.

[7]- همان، ج 4، ص 474.

[8]- القیامة الکبری، عمر أشقر، صص 31- 36.

[9]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 294.

[10]- نک: مجموع الفتاوی، ج 4، ص 460؛ شرح الواسطیّة، هراس، صص 205- 206؛ لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، صص 114- 115؛ أعلام السّنّة المنشورة، حافظ حکمی، صص 104- 105؛ القیامة الکبری، صص 39- 42.

[11]- نک: لسان العرب.

[12]- نک: لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 115؛ القیامة الکبری، ص 51.

[13]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 404؛ رسائل فی العقیدة، ص 29؛ أعلام السّنّة المنشورة، صص 101- 103.

[14]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3349؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2860.

[15]- نک: رسائل فی العقیدة، صص 32- 33.

[16]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، صص 404- 407؛ رسائل فی العقیدة، ص 33؛ القیامة الکبری، ص 73- 86.

[17]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4975.

[18]- التّذکرة، ص 246.

[19]- همان.

[20]- نک: القیامة الصّغری، صص 95- 99.

[21]- نک: التّذکرة، صص 272- 277؛ مجموع الفتاوی، ج 3، ص 145.

[22]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6532؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2863.

[23]- نک: التّذکرة، ص 272.

[24]- همان، صص 277- 278.

[25]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 660 و 1423 و 6479 و 6806؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1031.

[26]- معجم مقاییس اللّغة، ج 2، ص 59؛ لسان العرب، ج 1، ص 311.

[27]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 117؛ شرح الواسطیّة، هراس، ص 209.

[28]- شرح العقیدة الواسطیّة، صص 411- 412؛ مجموع الفتاوی، ج 3، ص 146؛ لمعة الاعتقاد، ص 117؛ رسائل فی العقیدة، ص 30؛ شرح الواسطیّة، هراس، صص 208- 209.

[29]- مسند احمد، ج 6، ص 48؛ ابن ابی عاصم در السّنّة، شمارۀ حدیث: 885؛ آلبانی در تخریج السّنّة، ج 2، ص 429 می‌گوید که اسناد این روایت، صحیح است.

[30]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 103 و 4939 و 6536 و 6537؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2876.

[31]- نک: رسائل فی العقیدة، ص 30.

[32]- نک: القیامة الکبری، ص 193.

[33]- همان.

[34]- همان، صص 202- 215.

[35]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6541؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 220.

[36]- مجموع الفتاوی، ج 3، ص 146.

[37]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 876؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 855 و 856.

[38]- مسند احمد، ج 1، ص 282 و ج 2، صص 274، 342؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 4290؛ بوصیری در الزّوائد، ج 3، ص 317 می‌گوید: «اسناد این روایت، صحیح بوده و رجالش ثقه و مورد اعتمادند.»

[39]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 413؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 1426؛ آلبانی این حدیث را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 2020 صحیح دانسته است.

[40]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6864؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1678.

[41]- لسان العرب، ج 13، ص 446.

[42]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 120.

[43]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7563؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2694.

[44]- نک: التّذکرة، صص 360- 373؛ شرح العقیدة الطّحاویّة، صص 417- 419؛ لمعة الاعتقاد، ص 120.

[45]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 119؛ القیامة الکبری، ص 249.

[46]- نک: دلایل موجود در کتاب شرح العقیدة الطّحاویّة، صص 417- 419.

[47]- شرح العقیدة الواسطیّة، هراس، ص 207؛ لمعة الاعتقاد، ص 121.

[48]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7429؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2785.

[49]- لمعة الاعتقاد، شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 121.

[50]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 419.

[51]- فتح الباری، ج 3، ص 538.

[52]- لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 121.

[53]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 419.

[54]- نک: مجموع الفتاوی، ج 3، ص 146؛ لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، صص 122- 123؛ شرح الواسطیّة، هراس، صص 204- 206؛ أعلام السّنّة المنشورة، صص 107- 110.

[55]- سنن ابوداود، شمارۀ حدیث: 4755؛ حاکم، ج 4، ص 578. حاکم / می‌گوید: «اسناد این روایت بنا بر شرط شیخین صحیح است اگر ارسالی در میان حسن و أمّ المؤمنین عایشه ل نباشد» ذهبی با وی موافق است.

[56]- همان.

[57]- لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 123.

[58]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 123.

[59]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6583 و 7050؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2290.

[60]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4964؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 162.

[61]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 124؛ شرح الواسطیّة، صص 210- 211.

[62]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 288؛ مجموع الفتاوی، ج 3، ص146؛ شرح الواسطیّة، ص210.

[63]- به عنوان مثال، نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6583، 7050، 7051، 6593، 7048 و 1344؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2290، 2292، 2293، 2298 و 2299.

[64]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2300.

[65]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2301.

[66]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 228؛ لمعة الاعتقاد، ص 125.

[67]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2443؛ آلبانی این حدیث را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1589 صحیح دانسته و در شرح الطّحاویّة، ص 228 گفته که روایت مذکور، حسن است.

[68]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1344، 3596، 4042، 6426 و 6590؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2296.

[69]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6575 و 6576؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2297.

[70]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2291.

[71]- همان، شمارۀ حدیث: 2294.

[72]- معجم مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 287.

[73]- نک: شرح العقیدة الواسطیّة، هراس، ص 210؛ لوامع الأنوار البهیّة، ج 2، ص 189؛ لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 126.

[74]- نک: التّخویف من النّار، ابن رجب، صص 242- 253؛ لوامع الأنوار البهیّة، ج 2، ص 82؛ لمعة الاعتقاد، ص 126.

[75]- نک: التّذکرة، ص 387؛ شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 416.

[76]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4581 و 4919؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 183.

[77]- همان.

[78]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7437؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 182.

[79]- پُلی که در بین بهشت و جهنّم قرار دارد، قنطره یا پُل دوم است و این مطلب در ادامه بیان خواهد شد.

[80]- مجموع الفتاوی، ج 3، صص 146- 147.

[81]- قبلا سند این روایت بیان گردید.

[82]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7437؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 182.

[83]- نک: القیامة الکبری، ص 275.

[84]- التّخویف من النّار، ص 232؛ القیامة الکبری، صص 275- 276.

[85]- نک: التّذکرة، صص 392- 394.

[86]- مجموع الفتاوی، ج 3، ص 147.

[87]- نک: معجم مفردات ألفاظ القرآن، ص 96.

[88]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 131.

[89]- نک: معجم مفردات ألفاظ القرآن، ص 96.

[90]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 131.

[91]- همان؛ الجنّة والنّار، عمر أشقر، صص 154- 160.

[92]- همان؛ همان، ص 25؛ برای جزئیّات بیشتر، نک: التّذکرة، صص 425- 602.

[93]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1052؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 907.

[94]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 420؛ برای توضیحات بیشتر، نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، صص 420- 422؛ لمعة الاعتقاد، ص 131.

[95]- همان.

[96]- برای توضیحات بیشتر، نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 424- 432؛ لمعة الاعتقاد، ص 132؛ الرّدّ علی من قال بفناء الجنّة والنّار وبیان الأقوال فی ذلک، شیخ الإسلام ابن تیمیّه، بررسی و تحقیق: محمّد بن عبدالله سمهری.

[97]- قبلا بیان گردید.

[98]- قبلا بیان گردید.

[99]- نک: لمعة الاعتقاد، صص 132- 133.

[100]- نک: أعلام السّنّة المنشورة، ص 115.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد