بخش دوم:
اخلاق و اسراری از سیرۀ پیامبر ج
مبحث اول: اخلاق رسول الله ج
مبحث دوم: رحمت در سیرۀ پیامبر ج
مبحث سوم: برخی از اسرار سیرۀ پیامبر ج
پیامبر ما محمّد ج بهترینِ مردم و پاکترین، بلندمرتبهترین، باارزشترین و خوشاخلاقترینِ انسانها و گرامیترینِ آنها نزد الله تعالی است. الله متعال از روی علم و آگاهی، ایشان را برگزید و بهوسیلۀ رسالت، گرامی داشت و با وحی تأیید نمود.
الله تعالی رسول الله ج را بر صفاتی پسندیده و ویژگیهایی نیکو آفرید، سپس ایشان را به زیبایی ادب نمود و به نکویی پرورش داد و از این رو، اخلاق پیامبر ج [بر اساس] قرآن کریم بود، چنانکه وقتی از أمّ المؤمنین عایشه ل دربارۀ اخلاق ایشان سؤال شد، همین پاسخ را داد.
هدف اصلی تأدیب و تهذیب، پیامبر ج بوده و سپس این نور از ایشان به تمامی مخلوقات میتابد؛ به عبارتی دیگر، رسول الله ج بهوسیلۀ قرآن کریم، تأدیب و تهذیب شدند، سپس انسانها توسّط ایشان، مؤدّب گشتند و زمانی که الله تعالی آفرینش و صفات پیامبر ج را کامل نمود، در توصیف این انسان بزرگ فرمود:
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ﴾ [القلم: 4]
«و قطعاً تو [ای محمّد!] بر اخلاق و خوی بسیار عظیم و والایی هستی.»
علما سخنان و مطالبی را دربارۀ صفات و اخلاق پیامبر ج نگاشتهاند. آنان در مورد بردباری، عفو، مهربانی، دلسوزی، حیا، دلیری، بخشندگی، بزرگواری، صداقت، نکویی، وفاداری، امانتداری، ایثار، فروتنی، خوشاخلاقی و نرمی و خوشبرخوردی و امثال این صفات که رسول الله ج در تمامی آنها به اوج رسیده بودند، سخن گفتهاند.
کسی که به پیامبر ج اقتدا نماید و از اخلاق ایشان الگو بگیرد، در قویترین و بهترین پناهگاه قرار دارد.
پیروی از رسول الله ج باعث عزّت و حفاظت و یاری آدمی میشود، همانگونه که منجر به هدایت و رستگاری و نجات میگردد. الله ـ سعادت دنیا و آخرت را در پیروی از پیامبر ج و بدبختی دنیا و آخرت را در نافرمانی از ایشان نهاده است.
بنابراین پیروان محمّد ج برخوردار از هدایت، امنیّت، رستگاری، عزّت، حمایت، یاری، محبّت، تأیید و زندگی خوش در دنیا و آخرتند.
امّا مخالفان ایشان دچار خواری، حقارت، ترس، گمراهی، رسوایی و بدبختی در دنیا و آخرت میشوند.[1]
بر این اساس، انتشار و گسترش صفات پسندیده و اخلاق کریمانۀ پیامبر ج بهترین و استوارترین راه برای ریشهکنساختن فساد و شکست باطل و بلکه نردبان عزّت و سعادت و راهِ آرامش و نجات است.
در ادامه، به طور مختصر مطالبی از آنچه عالمان دربارۀ اخلاق پیامبر ج ثبت نمودهاند، بیان میگردد بدون بیان سندها یا دادن ارجاعات فراوان، زیرا این نوشتار گنجایش شرح و تفصیل را ندارد.
برخی از مطالبی که در مورد اخلاق رسول الله ج گفته شده، از این قرار است:
ایشان بردبارترین، دلیرترین، عادلترین و عفیفترین مردم بودند.
پیامبر ج بخشندهترینِ انسانها به شمار میرفتند، به گونهای که هرگز دینار و درهمی را در شب، نزد خویش نگه نمیداشتند و اگر مالی از ایشان باقی میماند و کسی را نمییافتند که این مال را به او بدهند و شب فرا میرسید، به منزل نمیآمدند تا اینکه آن مال را به فرد نیازمند داده و خود را راحت میکردند.
از آنچه الله متعال به ایشان بخشیده بود، فقط قُوت و روزی یک سال خویش را برمیداشتند که معمولا خرما و جو بود و بقیّۀ اموال را در راه رضایت الله تعالی انفاق نموده و هر قدر که از ایشان درخواست میشد، میبخشیدند و حتّی گاهی اوقات، از ذخیرۀ سالانۀ خویش انفاق نموده و پیش از پایان سال، خودشان نیاز به آن مال داشتند اگر مال دیگری به دست نمیآوردند.
سیّدنا محمّد ج کفش خویش را وصله و لباس خود را پینه میزدند. در کارهای خانه کمک میکردند و در تکّهنمودن گوشت، با خانوادۀ خویش همراهی مینمودند. باحیاترین مردم بوده و هرگز چشمان خویش را در چهرۀ کسی خیره و ثابت نگه نداشتند.
دعوت و مهمانی برده و فرد آزاد را میپذیرفتند و هدیۀ دیگران را قبول میکردند اگرچه یک جرعه شیر یا ران خرگوشی میبود و بر این اکتفا نموده و آن را میخوردند، امّا صدقه را قبول نمیکردند و دعوت و مهمانی کنیزک و فرد مسکین را اجابت میکردند.
برای رضای الله تعالی و نه برای خویش خشمگین میشدند؛ از شدّت گرسنگی، سنگ به شکم میبستند، آنچه حاضر بود را خورده و هرچه یافت میشد را رد نمیکردند و از خوردن غذای حلال، سر باز نمیزدند. اگر خرمای بدون نان مییافتند، آن را میخوردند و اگر گوشت بریان هم میبود، آن را تناول میکردند. نان گندم یا نان جو و حلوا یا عسل برایشان فرقی نداشت. اگر شیر بدون نان مییافتند، به همان شیر اکتفا کرده و اگر خربزه و کدو و امثال آن یا خرمایی مییافتند، آن را تناول میکردند.
پیامبر ج به عیادت بیماران میرفتند، در تشییع جنازهها شرکت میکردند و بدون نگهبان و محافظ، به تنهایی در میان دشمنانشان میرفتند.
ایشان متواضعترین، باوقارترین، بیتکبّرترین و بلیغترین مردم بودند با وجود اینکه سخنشان طولانی نمیشد. همچنین خوشروترینِ انسانها به شمار میرفتند و چیزی از امور دنیا، آرامش رسول الله ج را بر هم نمیزد و برایشان مهم نبود.
هر لباسی که مییافتند، آن را میپوشیدند؛ گاهی اوقات، دستار و عبا، در برخی موارد، پارچۀ سیاه یمانی و گاهی اوقات، جبّهای پشمین بر تن میکردند و هر لباس و پوشش جایزی که یافت میشد را میپوشیدند.
پیامبر ج بر هر مرکبی، سوار میشدند؛ گاهی بر اسب، گاهی بر شتر، برخی اوقات بر قاطر سفید خالدار [با خالهای سیاه]، گاهی بر الاغ و در برخی موارد نیز پیاده و پابرهنه راه میرفتند.
با فقیران مینشستند و به همراه مسکینان غذا میخوردند. انسانهای خوشاخلاق را گرامی داشته و با نیکی به بزرگان و شرافتمندان، با آنان دوست میشدند. صلۀ رحم را با خویشاوندان رعایت میکردند بدون اینکه کسی را بر دیگران ترجیح دهند.
هرگز بر کسی ستم نکرده و عذرخواهی افراد را میپذیرفتند. مزاح میکردند، امّا فقط حقیقت را بر زبان میآوردند. تبسّم میکردند نه قهقهه، با خانوادۀ خویش مسابقه میدادند و اگر صدایی در نزد ایشان بلند میشد، صبر مینمودند.
تمامی اوقاتشان را در راه رضایت الله تعالی یا برای انجام امور ضروری خویش میگذراندند.
انسان مسکین را به سبب فقر و نداری تحقیر نمیکردند و از پادشاه و حاکم به سبب پادشاهیاش نمیترسیدند و هردو تا را به طور یکسان و برابر، به سوی الله ﻷ فرا میخواندند. بدون تردید الله متعال به پیامبر سیرهای والا و سیاستی کامل بخشیده بود، درحالی که ایشان أمّی بودند و هرگز چیزی را نخوانده و ننوشتند.
در سرزمین جهالت و صحرا، در حالت فقر و چراندن گوسفندان رشد و پرورش یافتند درحالی که پدری نداشتند، امّا الله تعالی تمامی محاسن اخلاق، شیوههای ستوده، اخبار اوّلین و آخرین، اسباب نجات و رستگاری در آخرت، عوامل کامیابی و رهایی در دنیا، فراگیری خوبیها و فضیلتها و ترک زواید و امور غیرضروری را به ایشان آموخت.
رسول الله ج هرگز کسی از مؤمنان را دشنام ندادند، بلکه همواره آرزوی بخشش و رحمت برای آنان داشتند و هرگز زن یا خادمی را نفرین نکردند.
هرگز فردی را با دست خویش نزدند مگر اینکه در راه الله متعال و جهاد میبود. هرگز از کسی انتقام نگرفتند مگر در جایی که حرمت الهی شکسته میشد. هرگاه در میان دو کار مخیّر میشدند، آسانترین کار را اگر منجر به گناه یا قطع صلۀ رحم نمیشد، انتخاب میکردند و به شدّت از گناه و قطع صلۀ رحم پرهیز میکردند و در این زمینه، بهترینِ مردم بودند.
هر فرد آزاد، برده یا کنیزی که نزدشان میآمد، در برطرفنمودن نیازش، به او کمک میکردند.
درشتخو و سنگدل نبودند و در بازارها فریاد نمیزدند. پاسخ بدی را با بدی نمیدادند، بلکه میبخشیدند و صرفنظر میکردند.
یکی از ویژگیهای اخلاقی رسول الله ج این بود که هرکس را میدیدند، ابتدا ایشان سلام میکردند و فردی که برای کاری نزدشان میآمد، صبر میکردند تا اینکه کارش تمام شود و خود آن فرد کار خویش را به پایان برد.
اگر کسی دست پیامبر ج را میگرفت، تا زمانی که خود آن فرد دستش را رها میکرد، پیامبر ج دست او را میگرفتند و وقتی با یکی از یارانشان دیدار میکردند، ایشان شروع به مصافحه نموده، دستش را میگرفتند و انگشتانش را گرفته و فشار میدادند.
در اغلب موارد، هنگام نشستن دو پای خویش را بلند کرده و آنها را با دست میگرفتند؛ مثل اینکه انسان دو پایش را با پارچهای ببندد. محلّ نشستن ایشان از محلّ نشستن صحابه ش تشخیص داده نمیشد، زیرا هر جا که خالی بود، مینشستند و هرگز پاهای خویش را در جلوی یارانشان دراز نکردند تا مکان را بر کسی تنگ کنند مگر اینکه محلّ وسیعی میبود.
هرکس که نزد ایشان میآمد را گرامی میداشتند و بسا اوقات لباس خویش را پهن نموده تا فردی که هیچ نوع خویشاوندی و رابطۀ شیرخوارگی با ایشان نداشت، بر روی آن بنشیند.
متکّای خویش را به فردی که نزدشان میآمد، میدادند و اگر آن فرد نمیپذیرفت، آن قدر اصرار میکردند تا وی قبول میکرد.
هرکسی که با پیامبر ج دوست میشد، گمان میکرد که او را از همه بیشتر دوست و گرامی میدارند و رسول الله ج به تمامی کسانی که در مجلس ایشان حضور داشتند، به یک اندازه نگاه میکردند و به سخنانشان گوش داده و با آنان سخن گفته و نیکی و توجّه مینمودند.
مجلس پیامبر ج، مجلس وقار، بردباری، حیا، خوبی و امانتداری بود و در آنجا صدایی بلند نمیگشت، حرمتها شکسته نمیشد و لغزشها تکرار و منتشر نمیگشت.
شکستهنشدن حرمتها یعنی اینکه آبروی مردم حفظ میگشت و از آنان به بدی یاد نمیشد. بنابراین مراد از حرمتها، آبرو و اسرار مردم است.
لغزش یعنی سخن یا عمل ناپسندی که به طور ناگهانی و غیرارادی صادر شود و مراد این است که همنشینان رسول الله ج رازنگهدار بوده و از کار بیهوده پرهیز مینمودند و اگر کسی از آنان دچار لغزش میشد، افراد حاضر در آن جلسه، خبرپراکنی و رسواسازی نمیکردند.
این صفت یکی از آداب بزرگ و مهم قوم عرب به شمار میرود، چنانکه ودّاک بن ثمیل؛ یکی از شاعران حماسهسرا میگوید:
وَأَحْلامُ عَادٍ لا یَخَافُ جَلِیسُهُمْ |
|
إِذَا نَطَقَ الْعَوْرَاءَ غَرْبُ لِسَانِ |
و عاقلان قوم عاد که همنشینشان ترسی ندارد اگر فردی که سخنش نامفهوم و پیچیده است، سخن ناپسندی بر زبان آورد [چون میدانند که آنان رازنگهدارند].
همچنین در آن مجلس، وقتی پیامبر ج سخن میگفتند، صحابه ش سخنشان را قطع نمیکردند و هرگاه ایشان ساکت میشدند، آنان شروع به سخنگفتن مینمودند. در نزد رسول الله ج، با یکدیگر اختلاف و مخاصمه نمیکردند و اگر اختلاف و نزاعی داشتند، آن را ادامه نمیدادند و طولانی نمیکردند. اگر فردی از آنان سخن میگفت، سکوت میکردند و به سخنانش گوش میدادند تا حرفش تمام میشد. حتّی به سخنان آخرین نفری که در نزد رسول الله ج سخن میگفت، به اندازۀ همان نفر اول، توجّه و دقّت میکردند.
پیامبر ج با آنان میخندیدند و از آنچه آنان تعجّب میکردند، اگر آداب و شرایط رعایت میگشت، ایشان نیز شگفتزده میشدند.
اگر فردی ناشناس با گفتار یا پرسش خود، پیامبر ج را آزار میداد، ایشان صبر میکردند
به گونهای که گاهی اوقات، صحابه ش این کار را نمیپسندیدند، امّا در جلوی پیامبر ج بیادبی و پیشدستی نمیکردند و از صبر و مهربانی و برآوردهساختن خواستۀ نیازمند که پیامبر ج به آنان آموخته بودند، سر باز نمیزدند.
یکی از صفات پیامبر ج این بود که اصل گفتگو را رعایت میکردند؛ کسی که -با عدالت و انصاف- سیرۀ ایشان را بررسی نماید، به وضوح میبیند که رسول الله ج از این لحاظ، در برترین درجه و بالاترین مقام و زیباترین آداب و والاترین شیوه قرار دارند.
این موضوع عجیب نیست، زیرا پیامبر ج بهترینِ مردم بودند و سیرۀ ایشان برترین نمونه از زندگی بشر است.
رسول الله ج در شرایط و حالات متفاوتی از صلح و جنگ و سختی و آسانی زندگی کردند و با وجود این، فرستادهای برگزیده، سروری مورد اطاعت، پدری مهربان، همسری وفادار، معلّمی نمونه و دوستی صمیمی بودند.
پیامبر ج با کوچک و بزرگ، نیکوکار و بدکار، مؤمن و کافر، محارب و متخاصم و غیر آن، مرد و زن و آشنا و بیگانه، رفتار و نشست و برخاست داشتند و در تمامی این شرایط و رفتارها، گفتگو را به عنوان اصلی عملی و نه صرفاً زبانی رعایت میکردند و به گونهای نبود که این معیار و قانون، هیچ معنویّت و اعتباری در واقع نداشته باشد.
رسول الله ج یارانشان را به قصد اکرام و دلجویی، با کنیه صدا میزدند و اگر کسی کنیه نمیداشت، برایش کنیه میساختند و با همان کنیه شناخته و نامیده میشد. همچنین زنانی که فرزند داشتند را با کنیه صدا میزدند و برای زنانی که بچّه نداشتند، کنیه تعیین میکردند و حتّی با کنیهساختن برای کودکان، دل آنان را به دست میآوردند.
پیامبر ج از همه دیرتر خشمگین میشدند و از همه زودتر آشتی میکردند، مهربانترین و بهترین بشر برای مردم بودند و هرگز به گونهای سخن نمیگفتند که کسی ناراحت شود.
برخی از صفات و ویژگیهای پیامبر ج بیان گردید و از الله تعالی میخواهیم که به ما توفیق دهد به بهترین روش از پیامبر ج پیروی نماییم و الگو گیریم و با راهنمایی ایشان، راه یابیم.[2]
الله متعال در توصیف پیامبر ج و با بیان احسان بر امّت اسلامی میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ﴾ [آلعمران: 159]
«پس به [سبب] رحمت الهی است که تو با آنان نرمخو [و مهربان] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از اطرافت پراکنده میشدند. بنابراین از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها، با آنان مشورت کن و هرگاه که تصمیم گرفتی، بر الله توکّل نما، زیرا که الله تعالی توکّلکنندگان را دوست دارد.»
شیخ محمّد طاهر بن عاشور / در تفسیر آیۀ فوق میگوید: «نرمی مذکور در این آیه، مجاز از خوشخلقی و گشادهرویی با امّت اسلام و صرفنظر از آزار و ستم مشرکان و بخشش لغزشهاست.»[3]
همچنین میگوید: «الله متعال محمّد ج را درحالی که بر رحمت و مهربانی آفریده شده بودند، فرستاد و از این رو، نرمی ایشان رحمتی از جانب الله تعالی به مسلمانان برای اجرای شریعت اسلام بدون سهلانگاری و به نرمی و با کمک بر دسترسی و عمل به آن بود. به همین سبب، نرمی پیامبر ج را با رحمت الهی که در وجود ایشان نهاده شده است، بیان فرمود، زیرا رسول الله ج برای تمامی مردم مبعوث گشتند، امّا الله ـ براساس حکمتی که اراده نموده بود، خواست ابتدا دعوت ایشان در میان قوم عرب قرار گیرد و سپس آنان دین اسلام را به جهانیان برسانند.
قوم عرب مشهور به غیرت و نپذیرفتن ستم و سلامت فطرت و زودفهمی بودند.
آنان نخستین کسانی بودند که دین را دریافت کردند و به همین علّت، شدّت و تندخویی شایستۀ این قوم نبود و برای تبلیغ و رساندن شریعت به آنان، نیاز بود که از این صفات دست کشند و از این طریق، دشمنی و ستیزهای که تنها مانع در میان آنان و پذیرش حقیقت بود را رها کنند.
نقل شده که بخشش و عفو و رحمت رسول الله ج باعث مسلمانشدن افراد فراوانی شد. عیاض / برخی از این موارد را در کتاب الشّفا آورده است.[4]
الله متعال در توضیح اینکه رسالت پیامبر ج رحمتی برای تمامی جهانیان است، میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الأنبیاء: 107]
«و [ای پیامبر!] تو را فقط رحمتی برای جهانیان فرستادیم.»
آیۀ فوق با قویترین اسلوب تأکید؛ یعنی اسلوب حصر، رحمتبودن پیامبر ج را تأیید و تأکید نمود و ادات و ابزار این اسلوب، حروف نفی و استثناست و بنابراین نشان میدهد که رحمت مزبور، عام و فراگیر است.
ابن قیّم / میگوید: «صحیحترین دیدگاه دربارۀ آیۀ: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الأنبیاء: 107]، این است که آیۀ مذکور عام بوده و این مورد را به دو صورت میتوان بیان کرد:
1. اینکه تمامی جهانیان از رسالت رسول الله ج فایده بردند؛ پیروانشان به سعادت دنیا و آخرت رسیدند و دشمنان پیامبر ج که علیه ایشان جنگیدند نیز تسریع در کشتهشدن و مرگ آنان، برایشان بهتر از زندگی بود، چون اگر زنده میماندند، عذابشان در آخرت، بیشتر و شدیدتر میگشت و از آنجا که بدبختی بر آنان مقدّر شده بود، برای آنان، تسریع در مرگ بهتر از عمر طولانی به همراه کفر بود.
همپیمانان پیامبر ج نیز در سایۀ پیمان و ضمانت ایشان زندگی کردند و به سبب پیمانی که بستند، بدیهایشان کمتر از افرادی که علیه پیامبر ج جنگیدند، بود.
و منافقان به سبب اظهار ایمان، خون و اموال و خانواده و احترامشان حفظ گردید و احکام مسلمانان؛ همچون ارث و ... بر آنان اجرا گشت.
ملّتهایی که از پیامبر ج دور بودند نیز از این طریق فایده بردند که الله تعالی به سبب رسالت ایشان، عذاب عمومی را از ساکنان زمین برداشت و در نتیجه، تمامی جهانیان از رسالت پیامبر ج نفع بردند.
2. پیامبر ج رحمت برای هر انسانی بودند، امّا مؤمنان این رحمت را پذیرفتند و در دنیا و آخرت، از آن بهره بردند، ولی کافران آن را رد نمودند و عملشان باعث نشد که رحمتبودن رسول الله ج از بین برود، بلکه فقط این افراد آن را انکار کردند؛ مانند اینکه گفته شود: فلان چیز دوای فلان بیماری است و اگر کسی از آن استفاده نکند، دوابودنش برای فلان بیماری از بین نمیرود.»[5]
ابن عاشور / در تفسیر آیۀ مزبور چنین میآورد: «این آیه مشتمل بر وصفی جامع و فراگیر برای بعثت پیامبر ج است.
برتری آن بر سایر شرایع این است که عام و مداوم؛ یعنی رحمت برای تمامی جهانیان است.»[6]
وی در ادامه میگوید: «این موضوع به دو صورت آشکار میگردد: اول اینکه نفس پاک ایشان آمیخته و خوگرفته به ویژگی رحمت است و دوم اینکه احکام شریعت اسلام باعث گسترش و شمول رحمت میگردد.»[7]
مبحث سوم:
برخی از اسرار سیرۀ نبوی
سیرۀ درخشان و زیبای پیامبر ج سرشار از درسهایی آموزنده و دارای اسرار فراوانی است؛ از جمله:
1- هر اندازه دربارۀ سیرۀ نبوی نوشته و گفته شود، پایانی ندارد
زندگینامۀ افراد بزرگ – به طور کل- اگر یک یا چندین مرتبه بیان یا نوشته شود، تمام میگردد و سخن در این زمینه کاری تکراری به شمار میرود و همان تلاش پیشینیان، متأخّران را از تحقیق و نگارش در این باره، بینیاز میسازد.
امّا مورّخان و راویان از ابتدای اسلام تاکنون به سیرۀ پیامبر ج توجّه نموده و کتابهای فراوانی به چندین زبان نوشته شده و هنوز هم موضوعی جدید به شمار میرود و بلکه – با وجود فراوانی مطالب و سخنانی که در این مورد بیان میگردد- روز به روز بر تازگی و جذّابیّتش افزوده میشود.
بر این اساس، اگر بخواهی دربارۀ موضوعی از موضوعات علمی، فکری، اخلاقی، رفتاری، اجتماعی، سیاسی، بیانی و بلاغی، زبانی و... تحقیق نمایی، موارد فراوانی را در سیرۀ رسول الله ج مییابی که هدف و نیاز پژوهشگر را برآورده میسازد و علاوه بر این، مطالب دیگری نیز برای کسی که بیشتر بخواهد، وجود دارد. بنابراین سیرۀ نبوی چشمۀ بزرگ و لبریزی است که خیر بیرون میریزد و با وجود تفاوت در علاقهها و گرایشها، تمامی مردم از آن بهره میبرند. هرچند موضوعی که سیرۀ نبوی آن را بررسی مینماید متّکی بر تجربه و فکری که براساس دلیل و برهان باشد و بهوسیلۀ آن ردّ و نقض شود، نیست – یعنی مانند نظریّههای علمی که با گذشت زمان، دچار تجدید و تغییر میشوند، نیست- و بلکه از لحاظ اصل و مبدأ، بر پایۀ نقل و روایت است و با وجود این، میدان و زمینۀ وسیعی برای استنباط احکام، قوانین، قواعد علوم، محاسن آداب و اخلاق و امثال آن به شمار میرود.[8]
2- ستم بر مقام نبوّت باعث انتشار فضایل پیامبر ج میگردد
چقدر دشمنان اسلام از روی نادانی یا انکار حقیقت، بر سیرۀ نبوی ستم روا داشتند و به نتیجهای نرسیدند! و بسا اوقات این ستم باعث شد که پژوهشگران از روی انصاف و شناخت حقیقت، به آن توجّه کنند و در نتیجه، حقیقت و خیر یا بخشی از آن را بیابند!
3- الله ﻷ مردم را در توجّه به سیرۀ نبوی، به دو گروه تقسیم نمود
میتوان گفت از احسانات الله تعالی بر پیامبرش ج این بود که مردم را در توجّه به سیرت نبوی، به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که آن را پذیرفتند و گروهی انکار نمودند، زیرا پیامبر ج نورند و کسی که نور را بشناسد، برای خودش گواهی به دیدن و بینایی میدهد، امّا فردی که آن را انکار نماید، علیه خویش شهادت به کوری داده، ولی نور در هردو حالت، نور است.
4- هدف اصلی بررسی سیرۀ نبوی، فقط برطرفنمودن نیاز علم و درس نیست
نیاز مردم به این سرچشمه از لحاظ محبّت و هدایت، بیشتر از نیاز عالمان به تحقیق و درس است. هرکس که در دلش بویی از ایمان باشد، هر اندازه هم در مسائل دینی کوتاهی نماید، باز خود را متّصل به محمّد ج میبیند و دوست دارد که این رابطه را محکمتر سازد.
محبّت به رسول الله ج برخاسته از محبّت به الله تعالی است و از این رو، محمّد ج – با وجود مقام رفیعش- فقط بشر و فرستادۀ الهی است.[9]
5- سیرۀ نبوی بیشترین تأثیر را در اصلاح رفتار و رشد احساسات شرافتمندانه دارد
بدون تردید سیرۀ پیامبر ج آینهای است که در آن، بهترین و زیباترین تصویر زندگی بشر منعکس و پدیدار میگردد، زیرا رسول الله ج با سخنان و اعمال و سایر امورش، الگوی برتر را ترسیم نمودند؛ الگویی که باید تلاش بشر در رفتارش برای دستیابی به کمال مطلوب، متوجّه و براساس آن باشد.[10]
بدون تردید این مطلب یکی از بزرگترین اسرار بزرگی و جاودانگی سیرۀ رسولالله ج است، زیرا در صورتی سیرۀ فردی از مردم، الگو برای دیگران میشود که روشن و معلوم و منزّه از عیوب و نواقص باشد.
و قطعاً زندگی پیامبر ج کاملاً در تمامی مراحل؛ از زمان ازدواج پدرشان؛ عبدالله با مادرشان؛ آمنه تا زمان وفات خودشان روشن و مشخّص است.
ما مطالب و معلومات فراوانی از دوران تولّد، کودکی، جوانی، کسب و کار ایشان پیش از نبوّت و سفرهایشان به خارج از مکّه تا زمانی که الله تعالی ایشان را به عنوان رسولی گرامی مبعوث نمود، در اختیار داریم و میدانیم.
پس از این نیز تمامی احوالشان را به شکلی دقیقتر و روشنتر و کاملتر میشناسیم، به گونهای که سیرۀ ایشان همچون خورشید برایمان روشن است و این مسأله باعث شده که یکی از ناقدان غربی چنین اعتراف نماید: «بدون تردید محمّد ج تنها فردی است که تولّد و زندگی ایشان همچون روشنی خورشید مشخّص و معلوم است.»[11]
علما سیرۀ نبوی را به طور دقیق ثبت کرده و جزئیّاتی که به ذهن انسان خطور نمیکند را بیان نمودهاند!
اگر انسان فهرست یکی از کتابهای موجود دربارۀ سیره و صفات پیامبر ج را بررسی نماید، این مطلب را به روشنی مییابد.[12]
پیامبر ج از نقل و بیان اعمال خویش؛ حتّی کارهایی که در خانه انجام میشد، سر باز نمیزدند و به همین سبب، احادیث فراوانی را همسران ایشان دربارۀ سیرۀ نبوی بیان کردهاند.
دلیلش این است که باطن رسول الله ج همچون ظاهر ایشان و تاریکی شب پیامبر ج همانند روشنی روزشان بود و در نتیجه، سیرۀ پیامبر ج از زمان تولّد تا هنگام وفات، روشن و مشخّص است.
7- صحیحترین سیرۀ پیامبری فرستادهشده و مصلحی بزرگ در طول تاریخ
زندگینامۀ پیامبر گرامی ج بهوسیلۀ صحیحترین شیوههای علمی و قویترین آنها از لحاظ ثبوت، به ما رسیده است. به عنوان نمونه، به سیرۀ موسی و عیسی إ دقّت کن که در تورات و انجیل، دچار تغییر و تحریف شد.
همچنین اگر به زندگینامۀ بزرگان و رؤسای ادیان دروغین دیگر؛ مانند بودا و کونفوسیوس دقّت کنی، میبینی مطالبی که پیروانشان نقل کردهاند، از نظر علمی هیچ سند و اعتباری ندارد و بلکه کاهنان و راویان آنها را در میانشان دست به دست کرده و افسانهها و خرافات بسیاری واردشان میگردد.[13]
کشیش شارک آندرسون سکوت میگوید: «شایسته است انسان قصد نگارش کتابی که به روشنی بیانگر سیرۀ صحیح مسیح باشد را نکند، زیرا مواد و معلوماتی که این هدف را برآورده سازد، وجود ندارد. و روزهایی که برخی از معلومات در آنها یافت میشود، 50 روز بیشتر نمیشود.»[14]
8- سیرۀ نبوی بیانگر تصویر یک انسان است نه اسطوره
زندگینامۀ فردی که الله متعال ایشان را بهوسیلۀ رسالت، گرامی داشته و این مسأله باعث خروج پیامبر ج از دایرۀ بشریّت و اتّصال زندگی ایشان به افسانهها نگشته و باعث نشده که کم یا زیاد دارای صفت الوهیّت گردد.
اگر به سخنان مسیحیان دربارۀ عیسی ÷ دقّت کنی، میبینی که آنان برایش ادّعای الوهیّت و ربوبیّت نمودهاند و این موضوع باعث شده که سیرۀ وی هیچ نوع تناسبی با زندگی فردی یک انسان نداشته باشد.
در حالی که محمّد ج نمونۀ پویای بشری برای هرکس که بخواهد در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خویش کریمانه زیست نماید، به شمار میروند.
همچنین این سیره بیانگر زندگی جوانی امانتدار و راستگوست، همانگونه که نشان از زندگیِ فرستاده و دعوتگری بردبار، امامی عادل، پدری مهربان، همسری وفادار، آموزگاری بزرگ، مرشدی حکیم، دوستی صمیمی و بزرگوار و جنگجویی فرمانده و دلیر دارد.
به طور خلاصه، سیرۀ پیامبر ج بسیار فراگیر و عام بوده و ایشان را الگویی شایسته برای هر دعوتگر، پدر، شوهر، جنگجو و هر فرد سیاسی و رئیسجمهوری ساخته است.[15]
[1]- زاد المعاد، ابن قیّم، ج 1، ص 37.
[2]- برای اطّلاعات بیشتر، نک: الشّمائل المحمّدیّة، ترمذی، تحقیق: محمّد عفیف زعبی، صص 186- 280 و 262- 283؛ الأنوار فی شمائل النّبیّ المختار، بغوی، تحقیق: ابراهیم یعقوبی، ج 1، صص 161- 358؛ أخلاق النّبی ج، ابوشیخ اصفهانی، تحقیق: عصام الدّین صبابطی، صص 13- 98؛ دلائل النّبوّة، ابونعیم، صص 551- 656؛ إحیاء علوم الدّین، ج 2، صص 357- 387؛ شمائل الرّسول ودلائل نبوّته وفضائله وخصائصه، ابن کثیر، ج 1، صص 73- 152؛ الحوار فی السّیرة النّبویّة، صص 238- 245.
[3]- تفسیر التّحریر والتّنویر، محمّد طاهر بن عاشور، ج 4، ص 145.
[4]- همان.
[5]- جلاء الأفهام فی فضل الصّلاة والسّلام علی خیر الأنام، ابن قیّم، ص 9.
[6]- تفسیر التّحریر والتّنویر، ج 7، صص 164- 165.
[7]- همان، صص 166- 167؛ برای اطّلاعات بیشتر، نک: الرّحمة والعظمة فی السّیرة النّبویّة.
[8]- نک: مقدّمۀ کتاب: حدائق الأنوار ومطالع الأسرار، ج 1، ص 3.
[9]- نک: مقدّمۀ استاد محمّد فتحی عبدالمنعم بر کتاب: محمّد رسول الله، احمد تیمور پاشا، صص 14- 16.
[10]- نک: مقدّمۀ محمّد خلیل هراس بر کتاب: الخصائص الکبری، سیوطی، ج 1، صص 3- 4.
[11]- نک: مقدّمۀ کتاب: حدائق الأنوار ومطالع الأسرار، ج 1، صص 40- 41.
[12]- الرّسالة المحمّدیّة، سیّد سلیمان ندوی، صص 102- 104.
[13]- نک: دروس وعبر من سیرة خیر البشر، ص 21.
[14]- نک: دائرة المعارف البریطانیّة، ج 14، ص 1710.
[15]- نک: دروس وعبر فی سیرة خیر البشر، ص 22؛ الرّحمة والعظمة فی السّیرة النّبویّة، صص 11- 15.