اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بخش اول: مفهوم گناهان و مسائل مربوط به آن

بخش اول:
مفهوم گناهان و مسائل مربوط به آن

مبحث اول: مفهوم و اصول گناهان؛

مبحث دوم: تقسیم گناهان به صغیره و کبیره؛

مبحث سوم: پیامدها و آثار گناهان؛


مبحث اول:
مفهوم و اصول گناهان

1- مفهوم ذنوب

ذنوب جمع «ذنب» به معنای گناه و جرم و معصیت بوده که جمعش، ذنوب و جمع الجمع آن، ذنوبات می‌شود.[1]

ذنب در اصل به معنای گرفتن دُم یک چیز است، چنانکه گفته می‌شود: «ذَنَبتُهُ أصبتُ ذَنَبَهُ» و این عبارت در هر کاری که پیامد بدی داشته باشد، کاربرد دارد و به همین علّت، گناه، تبعة؛ یعنی عاقبت و پیامد بد نامیده می‌شود، چون نتیجۀ ناخوشایندی دارد. جمع «ذنب»، «ذنوب» می‌شود. الله ﻷ می‌فرماید:

﴿فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡ [آل‌عمران: 11]

«سپس الله آنان را به [سزای] گناهانشان گرفت.»

﴿فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ [العنکبوت: 40]

«سپس هریک از آنان را به [کیفر] گناهش گرفتیم.»

﴿وَمَن یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ [آل‌عمران: 135]

«و چه کسی جز الله گناهان را می‌آمرزد؟!»

و آیات دیگری که در این باره وجود دارد.[2]

بنابراین ذنوب یعنی گناهان و مخالفت‌هایی که بنده برخلاف فرمان پروردگارش انجام می‌دهد.

2- اصول گناهان

تقسیمات مفیدی وجود دارد که از طریق آنها، اصول و فروع گناهان دانسته می‌شود.

ابن قیّم / می‌گوید: «از آنجا که گناهان از لحاظ درجه و مفاسد متفاوتند، عقوبت و پیامدشان نیز در دنیا و آخرت متفاوت است.

ما -با یاری و توفیق الهی- مبحثی مختصر و جامع را در این زمینه بیان می‌کنیم:

اصل گناهان بر دو قسم است: ترک دستور و انجام عمل ممنوع. الله متعال والدین جنّ و انس را با همین دو، مورد آزمایش قرار داد.

هر دو نوع فوق از لحاظ محلّ خود، به گناه ظاهر و آشکار بر اعضا و گناه باطن و پنهان در دل تقسیم می‌شود.

و از نظر متعلَّق تقسیم به حقّ الله و حقّ مخلوق می‌گردد. اگرچه حقّ مخلوق مشتمل بر حقّ الله است، امّا از این جهت حقّ مخلوق نامیده شده که به درخواست آنان لازم می‌گردد و با گذشتشان ساقط می‌شود.»[3]

وی گناهان را به صورتی دیگر هم تقسیم‌بندی نموده و می‌گوید:

«این گناهان بر 4 نوع ملکی، شیطانی، سبعی [درندگی] و بهیمی [حیوانی] بوده و خارج از این 4 قسم نیست.»[4]

در ادامه، توضیح مختصری دربارۀ اصول گناهان داده می‌شود.

1) گناهان ملکی یا ربوبی

یعنی اینکه انسان صفاتی از پروردگار؛ مانند عظمت، کبریا، فخر، جبروت، برتری در زمین، علاقه به بندگی‌گرفتن مردم و امثال آن را به خود نسبت دهد.

بسیاری از گناهان کبیره از همین موارد سرچشمه می‌گیرد و بیشتر مردم از این مطلب غافلند و آنها را گناه به حساب نمی‌آورند درحالی که از جرائم مهلک و بزرگ و اصل و ریشۀ بیشتر گناهان هستند.

شرک به الله تعالی و سخن‌گفتن بدون علم دربارۀ پروردگار، از این قبیل است.

2) گناهان شیطانی

جرائمی که صاحب آنها تشابهی با شیطان دارد؛ همچون حسادت، ستم، خیانت، کینه، نیرنگ، مکر، امر به فساد، تحسین گناهان، نهی از عبادات و زشت‌شمردن آنها، نوآوری و بدعت در دین، دعوت به سوی بدعت و گمراهی.

این نوع از لحاظ فساد متّصل به نوع اولی بوده هرچند فسادش از آن کمتر است.

3) گناهان سبعی [درندگی]

خشم، ریختن خون بی‌گناهان، کینه، ستم بر ضعیفان و ناتوانان و کشتار از این مورد بر می‌خیزد.

4) گناهان بهیمی [حیوانی]

آزمندی، شرارت، حرص بر برآورده‌ساختن تمایل فرج و شکم از این قبیل بوده و زنا، لواط، دزدی، خوردن اموال یتیمان، بخل، ترس، حرص، ناشکیبایی و جمع‌نمودن اموال برای برآورده‌ساختن تمایلات و ... از این مورد سرچشمه می‌گیرد.

بیشتر گناهان مردم از این نوع است، چون آنان از انجام گناهان سبعی و ملکی ناتوانند.

و از این طریق، مرتکب سایر گناهان می‌شوند؛ آنان ابتدا به سمت گناهان حیوانی کشانده می‌شوند و پس از آن، مرتکب گناهان سبعی شده، سپس جرائم شیطانی را انجام داده و در پایان، ادّعای ربوبیّت نموده و مرتکب شرک در یگانگی الله تعالی می‌شوند.[5]


 

مبحث دوم:
تقسیم گناهان به صغیره و کبیره

باید گفت که گناهان به صغیره و کبیره تقسیم می‌شوند. غزالی / می‌گوید: «بدان که برخی از گناهان صغیره و برخی دیگر کبیره هستند و اختلاف فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ گروهی صغیره و کبیره را قبول نداشته و می‌گویند که هر مخالفتی با الله تعالی، کبیره است.

این دیدگاه ضعیف است، زیرا الله ﻷ می‌فرماید:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُکَفِّرۡ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَنُدۡخِلۡکُم مُّدۡخَلٗا کَرِیمٗا [النّساء: 31]

«اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده‌اید؛ دوری کنید، گناهان [صغیره] شما را از شما می‌زداییم، و شما را در جایگاه خوبی [بهشت] وارد می‌کنیم.»

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡتَنِبُونَ کَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ إِلَّا ٱللَّمَمَۚ [النّجم: 32]

«[همان] کسانی ‌که از گناهان کبیره و اعمال زشت ـ غیر از گناهان صغیره ـ دوری می‌کنند.»

همچنین پیامبر ج فرمودند: «الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ، وَالْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ، مُکَفِّرَاتٌ لِمَا بَیْنَهُنَّ مَا اجْتُنِبَتِ الْکَبَائِرُ»؛ «نمازهای پنجگانه و [نماز] جمعه تا جمعۀ دیگر باعث بخشش [گناهانی که در فاصلۀ زمانی] میان آنها انجام شود، می‌گردند تا زمانی که از گناهان کبیره دوری شود.» و با لفظی دیگر چنین آمده است: «کَفَّارَاتٌ لِمَا بَیْنَهُنَّ إلّا الْکَبَائِرُ»[6]؛ «[این نمازها] از بین‌برندۀ گناهان [انجام‌شده در فاصلۀ زمانی] میان خود مگر گناهان کبیره هستند.»

عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «الکَبَائِرُ: الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَالیَمِینُ الغَمُوسُ»[7]؛ «گناهان کبیره عبارتند از: شرک به الله تعالی، نافرمانی پدر و مادر، کشتن نفس [به ناحق] و سوگند غموس [که فرد دانسته دروغ می‌گوید و قسم می‌خورد].»

ابن قیّم / می‌گوید: «قرآن، سنّت، اجماع صحابه و تابعان و امامان بر این است که برخی از گناهان، صغیره و تعدادی دیگر کبیره هستند.»[8]

همچنین می‌آورد: «کسانی که آنها را تقسیم به صغیره و کبیره نکرده‌اند، معتقدند تمامی گناهان – از این لحاظ که جسارت و نافرمانی و مخالفت فرمان الهی هستند- کبیره به شمار می‌روند. بنابراین با توجّه به ذاتی که فرمانش اجرا نگشته و محارمش شکسته شده، باید گفت که همۀ گناهان کبیره‌اند و در این جرم و فساد باهم برابرند.»[9]

وی – پس از بیان برخی سخنان از افرادی که می‌گویند تمامی گناهان کبیره هستند- چنین می‌آورد: «شرک بدترین ظلم و توحید بهترین عدالت است و از این رو، هر عملی که منافات بیشتری با این هدف داشته باشد، بزرگ‌ترین گناه کبیره به شمار می‌رود و تفاوت در درجات، براساس منافات با این مقصد و هدف است. عملی که بیشترین موافقت را با این هدف داشته باشد، برترین واجب و بهترین عبادت به شمار می‌رود. پس به اصل و معیار مذکور خوب دقّت کن و جزئیّاتش را بشناس تا حکمت بهترین حاکمان و پادشاهان و داناترین آگاهان را در آنچه بر بندگانش واجب یا حرام گردانیده و نیز تفاوت مراتب عبادات و گناهان را بفهمی.»[10]

بدون تردید توضیح ماهیّت کبائر و صغائر به درازا می‌کشد، امّا به طور خلاصه باید گفت: هر گناهی که مستحقّ مجازات در دنیا یا وعید در آخرت باشد، کبیره است.

و گناهی که این‌گونه نباشد، صغیره به شمار می‌رود.[11]


 

مبحث سوم:
پیامدها و آثار گناهان

گناهان و معاصی پیامدهایی وخیم، ضررهایی بزرگ، نتایجی مخرّب و عقوبات فراوانی در دنیا و آخرت، بر فرد و جامعه دارند.

از جمله: محروم‌شدن از علم و روزی، وحشتی که انسان گنهکار در دلش و در میان خود و پروردگار و نیز در بین خود و مردم احساس می‌کند.

سخت‌شدن کارها، سیاهی چهره، سستی بدن، محروم‌شدن از عبادت، کوتاهی عمر و بی‌برکتی آن.

تاریکی و سیاهی، ‌تنگی، اندوه، درد، بی‌قراری، اضطراب و پراکندگی دل و ضعف در برابر دشمن و خالی‌شدن از زینت قلبی و جسمی.

علاوه بر این، گناهان منجر به انجام گناهانی دیگر شده و دل را برای اراده و قصد معصیت جسور و قوی می‌گرداند و ارادۀ توبه را کم‌کم ضعیف می‌سازد تا اینکه به کلّی منتفی گشته و انسان گنهکار به نافرمانی خویش ادامه داده و گناه را زشت نمی‌پندارد.

گناه باعث خواری بنده در نزد پروردگار می‌شود و بدی و شومی آن تنها به فرد گنهکار نمی‌رسد، بلکه به سایر مردم و حیوانات نیز سرایت می‌کند.

معصیت منجر به خواری، فساد عقل، نفرین‌شدن انسان گنهکار، محروم‌شدن از دعای پیامبر ج و دعای فرشتگان و مؤمنان می‌شود.

همان گونه که گرما و حرارتِ غیرتِ دل را خاموش و سرد می‌کند، حیا را از بین می‌برد، تعظیم پروردگار را در دل ضعیف می‌گرداند، باعث می‌شود که الله تعالی فرد خطاکار را به خودش و شیطان وا گذارد.

گناهان باعث افتادن وحشت در دل انسان گنهکار، از بین‌رفتن امنیّت او و ایجاد ترس می‌گردد و از این رو، ترسوترین انسانها کسانی هستند که از همه بیشتر گناه می‌کنند.

علاوه بر موارد فوق، بنده را از دایرۀ احسان خارج ساخته و از ثواب نیکوکاران محروم می‌سازد، تمایل و سیر قلبش را به سمت الله تعالی و آخرت ضعیف می‌گرداند، نفسش را خوار و تحقیر می‌کند، دلش را بی‌بصیرت می‌گرداند، جایگاه و ارزشش را از بین می‌برد، القاب مدح و بزرگواری را از وی سلب نموده و او را بدنام و ذلیل می‌کند، پس از اینکه می‌توانست از بزرگان باشد، وی را از افراد پست و فرومایه می‌گرداند، شیاطین جنّ و انس بر وی جرأت پیدا کرده و پس از اینکه از او ترس و وحشت داشتند، وی را اسیر و گرفتار می‌کنند.

انسان گنهکار در چاه و گرداب افسوس و حسرت افتاده و همواره افسوس می‌خورد. هرگاه به لذّتی رسد، نفس وی را تشویق به مانند آن می‌نماید و اگر حاجتش برآورده شود، به لذّت دیگری متمایل می‌گردد و هر اندازه که تمایلاتش بیشتر شود و به ناتوانی‌اش پی ببرد، حسرت و اندوهش زیاد می‌گردد. چه بسا آتشی که در همین دنیا دل بهوسیلۀ آن عذاب شده پیش از اینکه با آتش افروختۀ الهی که بر دل‌ها چیره می‌شود، عذاب و مجازات گردد!

از دیگر پیامدهای گناه، تباه‌شدن بهترین و گرانبهاترین چیز؛ یعنی وقت و فرصتی که عوض ندارد و هرگز باز نمی‌گردد، است.

به طور خلاصه، پیامدها و آثار گناهان بیشتر از آن چیزی است که انسان می‌داند، چنانکه نتایج طاعات و عباداتِ نیک نیز بی‌شمار است. بنابراین تمامی خیر دنیا و آخرت در اطاعت از الله ﻷ و همۀ شرّ دنیا و آخرت در نافرمانی از الله تعالی است.[12]




[1]- لسان العرب، ج 1، ص 389.

[2]- معجم مفردات ألفاظ القرآن، ص 184.

[3]- الجواب الکافی، ابن قیّم، ص 303.

[4]- همان.

[5]- نک: إحیاء علوم الدّین، ج 4، ص 16؛ مختصر منهاج القاصدین، ابن قدامه، صص 276- 280؛ الجواب الکافی، صص 304- 305.

[6]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 233.

[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6656؛ إحیاء علوم الدّین، ج 4، ص 17.

[8]- الجواب الکافی، ص 306.

[9]- همان، ص 309.

[10]- همان، ص 312.

[11]- شیخ الإسلام ابن تیمیّه / این دیدگاه را در مجموع الفتاوی، ج 11، ص 650 ترجیح داده و می‌گوید: «بهترین سخن در این مسأله، همین است.» همچنین در ج 11، ص 654 می‌گوید: «بنا بر چند دلیل گفتیم که این معیار بر سایر قوانین مذکور برتری دارد.» سپس 5 دلیل را بیان می‌کند.

[12]- برای جزئیّات بیشتر، نک: الجواب الکافی، ابن قیّم و نیز طریق الهجرتین، صص 450- 454.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد