أ- مفهوم لغوی حوض:
این کلمه مصدر فعل «حاض» به معنای جمعشدن بوده و حوض یعنی جایی که آب در آنجا جمع میشود و جمع این واژه، أحواض و حیاض است.[1]
ب- مفهوم شرعی حوض:
مراد از حوض، آبی است که در صحرای محشر، از رود کوثر برای پیامبر ج جاری میشود.[2]
قرآن کریم، سنّت و اجماع اهل سنّت دلالت بر وجود این حوض دارند.
الله تعالی خطاب به رسول الله ج میفرماید:
﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ﴾ [الکوثر: 1]
«[ای پیامبر!] به راستی که ما به تو کوثر عطا کردیم.»
احادیث متواتر فراوانی نیز در این زمینه وجود دارد.
شارح «العقیدة الطّحاویّة» میگوید: «احادیث نقل شده دربارۀ وجود حوض، به حدّ تواتر میرسد و سی و چند صحابی این مطلب را روایت کردهاند.»[3]
یکی از احادیث موجود در این زمینه، این سخن پیامبر ج است که میفرمایند: «إِنِّی فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ مَنْ مَرَّ عَلَیَّ شَرِبَ، وَمَنْ شَرِبَ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا، لَیَرِدَنَّ عَلَیَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ وَیَعْرِفُونِی، ثُمَّ یُحَالُ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ»[4]؛ «من پیش از شما، بر حوض وارد میشوم، هرکس بر من گذر کند، [از آن] مینوشد و فردی که [از این حوض] بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد. قطعاً گروههایی بر من وارد میشوند که آنان را میشناسم و این افراد نیز مرا میشناسند، سپس در میان من و آنان، مانع ایجاد میشود.» این حدیث، متّفقعلیه است.
انس س روایت نموده که رسول الله ج پس از معراج فرمودند: «أتیْتُ عَلَى نَهْرٍ حَافَتَاهُ قِبَابُ اللُّؤْلُؤِ مُجَوَّفٌ، فقُلْتُ: مَا هَذَا یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذا الکَوْثر»[5]؛ «بر رودی وارد شدم که در دو کنار آن، گنبدهای توخالی [ساختهشده از] مروارید وجود داشت، سپس از جبرئیل پرسیدم: ای جبرئیل! این چیست؟ او پاسخ داد: این کوثر است.» حدیثی متّفقعلیه است.
علاوه بر دلایل فوق، اهل سنّت بر وجود حوض اجماع دارند.[6]
با توجّه به احادیث موجود در این باره، به طور خلاصه میتوان گفت که: حوضی بزرگ و آبشخوری بخشنده و گرامی است که از آب بهشت و از رود کوثر، تأمین میشود.
آبش سفیدتر از شیر و نقره، سردتر از برف، شیرینتر از عسل و خوشبوتر از مشک است. ظروفش همچون ستارگان آسمان بوده و این حوض بسیار وسیع؛ عرضش به اندازۀ مسافت رفتن در یک ماه و طولش نیز همان اندازه و گوشههایش باهم برابرند. هر بار که از آبش خورده شود، باز زیاد و وسیع میگردد. هرکس که از آب این حوض بنوشد، دوباره هرگز تشنه نمیشود. در میان آن، مشک و تکّههایی از مروارید و شاخههای طلا میروید و گوهرهای متفاوتی دارد.[7]
و صفات دیگری که در احادیث پیامبر ج بیان شده است.[8]
4- ظروف حوض از بهشت تأمین میشود
این موضوع به طور صریح در احادیث بیان شده است؛ مثلا در صحیح مسلم از ابوذر س روایت شده که پرسیدم: ای رسول الله! ظروف و آبدانهای حوض چیست؟
پیامبر ج فرمودند: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَآنِیَتُهُ أَکْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ وَکَوَاکِبِهَا، أَلَا فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ الْمُصْحِیَةِ، آنِیَةُ الْجَنَّةِ مَنْ شَرِبَ مِنْهَا لَمْ یَظْمَأْ آخِرَ مَا عَلَیْهِ، یَشْخَبُ فِیهِ مِیزَابَانِ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ یَظْمَأْ، عَرْضُهُ مِثْلُ طُولِهِ، مَا بَیْنَ عَمَّانَ إِلَى أَیْلَةَ، مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضًا مِنَ اللَّبَنِ، وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»[9]؛ «سوگند به ذاتی که جان محمّد در دست اوست، قطعاً ظروف حوض بیشتر از تعداد ستارگان کوچک و بزرگ آسمان است؛ آن هم در شبی تاریک و صاف و بیابر [که ستارگانش زیاد دیده میشوند]. ظروف بهشت به گونهای است که هرکس از آنها بنوشد، دیگر هرگز تشنه نمیشود. [آب] دو آبراهه از بهشت، در آن جاری است، کسی که از آن بنوشد، هرگز تشنه نمیشود. عرض آن همچون طولش؛ به فاصلۀ میان عمّان تا أیله است. آبش سفیدتر از شیر و شیرینتر از عسل است.»
در صحیح مسلم از ثوبان س نقل شده که دربارۀ آب این حوض پرسید و رسولالله ج چنین پاسخ دادند: «یَغُتُّ فِیهِ مِیزَابَانِ یَمُدَّانِهِ مِنَ الْجَنَّةِ، أَحَدُهُمَا مِنْ ذَهَبٍ، وَالْآخَرُ مِنْ وَرِقٍ»[10]؛ «دو آبراهه از بهشت، در آن آب را پیدرپی میریزند و آبش را بیشتر میکنند که یکی از طلا و دیگری از نقره است.»
5- آیا حوض مختصّ پیامبر اسلام ج است؟
در برخی احادیث آمده که هر پیامبری، حوضی دارد، ولی حوض پیامبر ما از همه بزرگتر و وسیعتر و شیرینتر است و نوشندگان از این حوض، از همه بیشترند.[11]
به عنوان نمونه، پیامبر ج میفرمایند: «إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ حَوْضًا، وَإِنَّهُمْ لَیَتَبَاهَوْنَ أَیُّهُمْ أَکْثَرُ وَارِدَةً، وَإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَکْثَرَهُمْ وَارِدَةً»[12]؛ «همانا برای هر پیامبری، حوضی وجود دارد و قطعاً آنان افتخار میکنند که واردشوندگان [به حوض] چه کسی از همه بیشتر است و امیدوارم که واردشوندگان [بر حوض] من، از همه بیشتر باشد.»
بله این حوض در حال حاضر وجود دارد، زیرا بخاری و مسلم رحمهما الله از عقبه بن عامر س روایت کردهاند که پیامبر ج یک روز بیرون رفتند و بر اهل احد، همچون نماز میّت، نماز خواندند، سپس به سمت منبر رفته و فرمودند: «إِنِّی فَرَطٌ لَکُمْ، وَأَنَا شَهِیدٌ عَلَیْکُمْ، وَإِنِّی وَاللهِ لَأَنْظُرُ إِلَى حَوْضِی الْآنَ»[13]؛ «من پیش از شما بر حوض وارد میشوم و من بر شما گواهم و سوگند به الله که اکنون به حوضم نگاه میکنم.»
مؤمنان صادق و پیرو شریعت از این حوض مینوشند، امّا بدعتگزاران و تحریفکنندگان و مخالفان شریعت، از آب این حوض محروم میشوند.
رسول الله ج فرمودند: «أَنَا فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ، وَلَأُنَازِعَنَّ أَقْوَامًا ثُمَّ لَأُغْلَبَنَّ عَلَیْهِمْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أَصْحَابِی، أَصْحَابِی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ»[14]؛ «من قبل از شما، بر حوض وارد میشوم و قطعاً برای گروهی، بحث و مداخله میکنم، امّا نمیتوانم برایشان کاری انجام دهم. سپس میگویم: پروردگارا! [این افراد] امّت من هستند، امّت من هستند. [به من] گفته میشود: حتماً تو نمیدانی که پس از تو، چه به وجود آوردند.» این روایت، متّفقعلیه است.
در صحیح مسلم، از ابوسعید خدری س چنین روایت شده است: «فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: سُحْقًا سُحْقًا لِمَنْ بَدَّلَ بَعْدِی»[15]؛ «گفته میشود: قطعاً نمیدانی که پس از تو، چه کردند! بنابراین من میگویم: هلاکت باد، هلاکت باد برای کسی که پس از من، مرتکب تغییر و [تحریف] گشت.»
همچنین در صحیح مسلم، از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده است که: «فَیَقُولُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، مَا زَالُوا یَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ»[16]؛ «سپس میفرماید: بدون تردید نمیدانی که پس از تو، چه کردند؛ همواره به عقب برمیگشتند [و دین را رها میکردند].»
أ- مفهوم لغوی صراط: این کلمه به معنای راه راست است.[17]
ب- مفهوم شرعی صراط: پل کشیدهشده بر روی جهنّم تا مردم از طریق آن، به بهشت رسند.[18]
این موضوع توسّط قرآن، سنّت و اجماع اهل سنّت، ثابت است.[19]
به عنوان مثال، الله أ میفرماید:
﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا﴾ [مریم: 71]
«و هیچیک از شما نیست مگر اینکه وارد آن [جهنّم] میشود. این [وعده] بر پروردگارت فرمانی حتمی [و شدنی] است.»
گروهی از پیشینیان، این آیه را تفسیر به عبور از پُل صراط نموده و تعدادی دیگر آن را تفسیر به ورود در آتش و سپس نجات از آن کردهاند.[20]
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، حدیثی طولانی از ابوسعید خدری س روایت شده که در بخشی از آن چنین آمده است: «ثُمَّ یُضْرَبُ الْجِسْرُ عَلَى جَهَنَّمَ، وَتَحِلُّ الشَّفَاعَةُ، وَیَقُولُونَ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ»[21]؛ «سپس پُل [صراط] بر روی جهنّم زده میشود و اجازۀ شفاعت داده میشود و میگویند: پروردگارا! سالم بدار، سالم بدار.»
ویژگیهای این پُل در احادیث متعدّدی بیان شده است؛ از جمله در همان روایت طولانیِ منقول از ابوسعید خدری س آمده است که: «دَحْضٌ مَزِلَّةٌ، فِیهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلَالِیبُ، وَحَسَکٌ تَکُونُ بِنَجْدٍ فِیهَا شُوَیْکَةٌ، یُقَالُ لَهَا: السَّعْدَانُ»؛ «[پل صراط] لیز و لغزنده و دارای چنگکها و قلّابها و تیغ است که در بلندی قرار دارد و در آن، خار [های] کوچکی است که به آن، سعدان [گیاهی خاردار که شتر میخورد] گفته میشود.»
ابوسعید میگوید: «شنیدهام که این پُل، باریکتر از مو و برندهتر از شمشیر است.»[22]
همچنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم، حدیثی طولانی از ابوهریره س روایت شده که در بخشی از آن چنین آمده است: «وَفِی جَهَنَّمَ کَلاَلِیبُ مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَیْتُمِ السَّعْدَانَ؟!»؛ «و در جهنّم، خارهایی همچون خار گیاه سعدان وجود دارد، آیا این گیاه را دیدهاید؟!»
صحابه ش پاسخ دادند که آری ای رسول الله!
پیامبر ج فرمودند: «فَإنها مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، غَیْرَ أَنَّهُ لاَ یَعْلَمُ مَا قَدْرُ عِظَمِهَا إِلَّا اللَّهُ، تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمُ المُوبَقُ بَقِیَ بِعَمَلِهِ - أَوِ المُوثَقُ بِعَمَلِهِ -، وَمِنْهُمُ المُخَرْدَلُ، أَوِ المُجَازَى، أَوْ نَحْوُهُ،»[23]؛ «همانا این خارها نیز مانند خار گیاه سعدان است، امّا فقط الله تعالی از بزرگی آنها باخبر است. این خارها مردم را بر حسب اعمالشان، گاز میگیرند؛ برخی به سبب عملش، هلاک شده -یا [فرد مؤمن] بر اثر عملش استوار و محکم میماند- و برخی تا حدودی زخمی شده یا جزا داده میشوند و یا امثال آن [و سپس نجات مییابند].»
ورود آنان یعنی عبورشان از روی پل صراط و این عبور به اندازۀ اعمالشان است.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «پُل صراط بر سطح دوزخ قرار دارد؛ یعنی همان پُلی که در میان بهشت و جهنّم است[24] و مردم با توجّه به اعمالشان از آن عبور میکنند؛ برخی با یک چشم برهمزدن، بعضی همچون برقی زودگذر، تعدادی مانند باد، برخی همچون اسبی تیزرو، بعضی مانند رفتن شتر، گروهی دواندوان، برخی به حالت راهرفتن عادی و بعضی به صورت خزیده از آن عبور میکنند. افرادی نیز به سرعت گرفته شده و در جهنّم انداخته میشوند، چون بر روی پُل، میخهایی وجود دارد که مردم را به سبب اعمالشان میگیرند. بنابراین هرکس از این پُل عبور کند، وارد بهشت میشود.»[25]
این سخنان شیخ الإسلام برگرفته از احادیث صحیحی است که بیانگر شیوۀ عبور از پُل صراط هستند.
یکی از آن احادیث، همان حدیث طولانیِ منقول از ابوسعید س است که در قسمتی از آن چنین روایت شده است: «فَیَمُرُّ الْمُؤْمِنُونَ کَطَرْفِ الْعَیْنِ، وَکَالْبَرْقِ، وَکَالرِّیحِ، وَکَالطَّیْرِ، وَکَأَجَاوِیدِ الْخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَمَخْدُوشٌ مُرْسَلٌ، وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ»[26]؛ «مؤمنان به اندازۀ یک چشم برهمزدن، مانند برق، باد، پرنده و همچون اسبها و شتران تیزرو عبور میکنند؛ برخی نجاتیافته و سالم میمانند، گروهی زخمی شده و رها میگردند و تعدادی دیگر در آتش جهنّم افکنده میشوند.»
5- نخستین کسی که از پُل صراط میگذرد
نخستین پیامبری که از این پُل عبور میکند، سیّدنا محمّد ج هستند.
از میان امّتها نیز اولین امّتی که از پُل صراط میگذرد، امّت محمّد ج است.
پیامبر ج میفرمایند: «فأَکُونُ أَنَا وَأُمَّتِی أَوَّلَ مَنْ یُجِیزُهَا، وَلا یَتَکَلَّمُ یَوْمَئِذٍ إِلاَّ الرُّسُلُ، وَدَعْوَى الرُّسُلِ یَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ»[27]؛ «بنابراین من و امّتم نخستین کسانی هستیم که از آن عبور میکنند و در این روز، فقط پیامبران سخن میگویند و دعایشان در آن روز این است که: الهی! سالم بدار، سالم بدار.»
6- آیا کافران از پُل صراط عبور میکنند؟
بر اساس احادیث، این پُل برای مؤمنان قرار داده میشود که در میانشان، منافقان و مؤمنان گنهکار وجود دارند. بنابراین پُل صراط برای این افراد نهاده میشود.[28]
ابن رجب / میگوید: «بدان گروهی از مردم مؤمنانی هستند که الله تعالی را بدون اینکه شرک بورزند، عبادت میکنند و گروهی از آنان، مشرکانی هستند که غیر الله را با او میپرستند. مشرکان از پُل صراط نمیگذرند، بلکه پیش از نهادن این پُل، در آتش میافتند.»[29]
پُلی که در بین بهشت و دوزخ قرار دارد و برخی از عالمان آن را صراط دوم مینامند.[30]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / پس از سخن دربارۀ عبور از پُل صراط چنین میآورد: «وقتی از آن عبور کنند، بر روی پُلی که در میان بهشت و دوزخ است، میایستند که قصاص و حقوق برخی گرفته شود و زمانی که پاک میشوند، اجازۀ ورود به بهشت میگیرند.»[31]
[1]- همان.
[2]- لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 123.
[3]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 123.
[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6583 و 7050؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2290.
[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4964؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 162.
[6]- نک: لمعة الاعتقاد، ص 124؛ شرح الواسطیّة، صص 210- 211.
[7]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 288؛ مجموع الفتاوی، ج 3، ص146؛ شرح الواسطیّة، ص210.
[8]- به عنوان مثال، نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6583، 7050، 7051، 6593، 7048 و 1344؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2290، 2292، 2293، 2298 و 2299.
[9]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2300.
[10]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2301.
[11]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 228؛ لمعة الاعتقاد، ص 125.
[12]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2443؛ آلبانی این حدیث را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1589 صحیح دانسته و در شرح الطّحاویّة، ص 228 گفته که روایت مذکور، حسن است.
[13]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1344، 3596، 4042، 6426 و 6590؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2296.
[14]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6575 و 6576؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2297.
[15]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2291.
[16]- همان، شمارۀ حدیث: 2294.
[17]- معجم مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 287.
[18]- نک: شرح العقیدة الواسطیّة، هراس، ص 210؛ لوامع الأنوار البهیّة، ج 2، ص 189؛ لمعة الاعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 126.
[19]- نک: التّخویف من النّار، ابن رجب، صص 242- 253؛ لوامع الأنوار البهیّة، ج 2، ص 82؛ لمعة الاعتقاد، ص 126.
[20]- نک: التّذکرة، ص 387؛ شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 416.
[21]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4581 و 4919؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 183.
[22]- همان.
[23]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7437؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 182.
[24]- پُلی که در بین بهشت و جهنّم قرار دارد، قنطره یا پُل دوم است و این مطلب در ادامه بیان خواهد شد.
[25]- مجموع الفتاوی، ج 3، صص 146- 147.
[26]- قبلا سند این روایت بیان گردید.
[27]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7437؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 182.
[28]- نک: القیامة الکبری، ص 275.
[29]- التّخویف من النّار، ص 232؛ القیامة الکبری، صص 275- 276.
[30]- نک: التّذکرة، صص 392- 394.
[31]- مجموع الفتاوی، ج 3، ص 147.