مبحث سوم:
نشانههای بزرگ و دالّ بر
قیامت
یعنی همان عامل گمراهی که در آخرالزّمان آشکار میشود و بهوسیلۀ نشانهها و کارهای خارق العادهای که به وی داده شده است؛ مانند فرستادن باران، زندهکردن زمین بهوسیلۀ گیاه و امثال آن، مردم را به فتنه میاندازد.
او مردی از آدمیان بوده و دارای صفات بسیاری است که در احادیث بیان شده تا مردم وی را بشناسند و از شرّش برحذر باشند و برای اینکه وقتی ظهور کند، مؤمنان او را بشناسند و دچار فتنه نگردند، بلکه از این موضوع آگاه باشند.
این ویژگیها او را از دیگران جدا و مشخّص میسازد و فقط انسان جاهلی که بدبختی بر وی چیره شده است، فریب دجّال را میخورد.
برخی از صفات دجّال عبارتند از: مردی جوان، سرخرنگ، کوتاهقد، هنگام راهرفتن، نوک پنجههای دو پایش را به هم نزدیک و دو پاشنه را از هم دور میکند، با موهایی پیچدار، پیشانی بیمو و گردنی پهن، چشم راستش صاف بوده و نه بالاآمده و نه پایینرفته است؛ گویی که دانۀ انگور برجسته و پُرآبی است. بر روی چشم چپش، ناخنکی درشت قرار دارد و در میان دو چشمش «ک ف ر» به صورت جداجدا یا «کافر» به شکل متّصل نوشته شده و هر مسلمان باسواد و بیسوادی میتواند آن را بخواند.
از دیگر ویژگیهای دجّال این است که عقیم و نازاست و فرزندی ندارد.
برخی از صفات دجّال که به صراحت در احادیث آمده است، بیان گردید.[1]
این مخلوق از سمت مشرق؛ یعنی از خراسان و از بین یهودیان اصفهان آشکار میشود.
دجّال پس از ظهور، در زمین سیر میکند و داخل هر شهری میشود مگر مکّه و مدینه که نمیتواند واردشان گردد، چون فرشتگان از این دو شهر حفاظت میکنند.
او ابتدا ادّعای پیامبری و سپس ادّعای ربوبیّت و الوهیّت میکند.
این مخلوق قصد دارد که مردم دچار فتنه شوند و از دینشان برگردند و نیز آنان را فرا میخواند تا او را تصدیق کرده و باور کنند که وی پروردگار و معبودشان است؛ آن هم بهوسیلۀ نشانهها و امور خارق العادهای که به او داده شده است.
فتنۀ وی بزرگترین یا یکی از بزرگترین فتنهها از زمان آفرینش آدم ÷ تا وقوع قیامت به شمار میرود و دلیلش این است که الله ﻷ به همراه دجّال، کارهای خارقالعادهای را به وجود میآورد که عقلها را شگفتزده و افکار را متحیّر میسازد.
روایت شده که دجّال با خود، بهشت و آتشی دارد و بهشت او، آتشش و آتش وی، بهشتش بوده و نیز رودهایی از آب و کوههایی از نان دارد. به آسمان فرمان میدهد که ببار و باران میبارد و به زمین دستور میدهد که بروی و گیاه میرویاند.
همچنین نقل شده که گنجهای زمین از وی فرمان میبرند و او زمین را با سرعتی فراوان همچون سرعت باران وقتی که باد بر آن بوزد، طی میکند. جمادات و حیوانات دستوراتش را اجرا میکنند، فرد جوانی را میکشد و سپس وی را زنده میسازد و سایر امور خارق العادهای که در احادیث صحیح بیان شده است.
به همین سبب، تمامی پیامبران † اقوام خویش را از فتنۀ دجّال برحذر داشتهاند و پیامبرمان ج بیش از همه، این موضوع را بیان کرده و بر آن تأکید نمودهاند.
در صحیح مسلم، از عمران بن حصین س نقل شده که از پیامبر ج چنین شنیدم: «مَا بَیْنَ خَلْقِ آدَمَ إِلَى قِیَامِ السَّاعَةِ خَلْقٌ أَکْبَرُ مِنَ الدَّجَّالِ»[2]؛ «در میان آفرینش آدم ÷ تا وقوع قیامت، آفرینشی بزرگتر از دجّال [از نظر فتنهانگیزی و خطر] نیست.»
در صحیح بخاری، از انس س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «مَا بُعِثَ نَبِیٌّ إِلَّا أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الأَعْوَرَ الکَذَّابَ، أَلاَ إِنَّهُ أَعْوَرُ، وَإِنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ، وَإِنَّ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ کَافِرٌ»[3]؛ «هر پیامبری که مبعوث شده، قطعاً قومش را از [فتنۀ] آن یک چشم دروغگو برحذر داشته است. آگاه باشید که او [دجّال] یک چشم دارد و بدون تردید پروردگار شما یک چشم نیست و در میان دو چشم دجّال، کافر نوشته شده است.»
او 40 روز بر روی زمین میماند؛ یک روز به اندازۀ یک سال، یک روز همچون یک ماه، یک روز به مدّت یک هفته و سایر روزهایش به مانند روزهای ماست. بنابراین مجموع اقامت دجّال بر روی زمین با توجّه به روزهای مرسوم ما، تقریبا 14 ماه و 14 روز میشود.
نواس بن سمعان س در مورد دجّال میگوید که صحابه ش پرسیدند: ای رسول الله! دجّال چقدر در زمین میماند؟ رسول الله ج فرمودند: «أَرْبَعُونَ یَوْمًا، یَوْمٌ کَسَنَةٍ، وَیَوْمٌ کَشَهْرٍ، وَیَوْمٌ کَجُمُعَةٍ، وَسَائِرُ أَیَّامِهِ کَأَیَّامِکُمْ»[4]؛ «40 روز؛ یک روز به مقدار یک سال، یک روز همچون یک ماه، یک روز به اندازۀ یک جمعه [هفته] و سایر ایّامش مانند روزهای [مرسوم] شماست.»
بر اساس احادیث صحیح، دجّال به دست عیسی ÷ به هلاکت میرسد.
بدین صورت که دجّال بر تمامی نقاط زمین؛ غیر از مکّه و مدینه مسلّط میگردد و پیروانش زیاد شده و فتنهاش فراگیر میشود و تنها گروه اندکی از مؤمنان نجات مییابند.
در آن زمان، سیّدنا عیسی ÷ بر منارۀ شرقی دمشق فرود آمده و بندگان مؤمن را در اطرافش جمع نموده و با آنان به سمت دجّال میرود. دجّال در هنگام نزول عیسی ÷ به سمت بیت المقدّس روانه میشود که سیّدنا عیسی در کنار دروازۀ «لُد» به او میرسد.
وقتی دجّال وی را میبیند، همچون نمک ذوب میشود و عیسی ÷ به او میگوید که قطعاً من به تو ضربهای خواهم زد و نمیتوانی از دستم فرار کنی. سپس سیّدنا عیسی او را گرفته و با نیزهاش میکشد و پیروانش شکست میخورند و مؤمنان آنان را دنبال کرده و میکشند تا جایی که درختان و سنگها میگویند: ای مسلمان! ای بندۀ الله! این یهودی در پشت من مخفی شده، پس او را بکش، مگر درخت غرقد [ عوسج] که از درختان یهودیان است [چنین سخنی نمیگوید].[5]
گفتار دوم: نزول عیسی ÷ در آخرالزّمان
قبلاً بیان شد که یکی از نشانههای بزرگ قیامت، نزول عیسی ÷ است. سخن در این باره، از چندین جنبه مورد بررسی قرار میگیرد:
بر اساس روایات، او مردی میانه؛ نه کوتاه و نه بلندقد، سرخرنگ، با موهایی پیچدار، سینهای پهن، موهایی فروهشته؛ گویی که از حمّام بیرون شده است و موهایی شانهزده دارد که میان دو شانهاش را پُر میکند.[6]
2- تواتر اخبار دربارۀ نزول عیسی ÷
با توجّه به متون موجود در مورد سیّدنا عیسی باید گفت که قطعاً او خواهد آمد و در این باره، احادیث متواتر و فراوانی وجود دارد و در نتیجه، تکذیب نزول او به معنای تکذیب پیامبر ج است.
و بلکه تکذیب قرآن کریم بوده که بیانگر نزول عیسی ÷ است.[7]
قبلاً برخی از ادلّۀ نزول وی بیان گردید و آیات زیر نیز دلالت بر همین مسأله دارند:
﴿۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ٥٧ وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَیۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ٥٨ إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩ وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنکُم مَّلَٰٓئِکَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَخۡلُفُونَ٦٠ وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ﴾ [الزّخرف: 57- 61]
«و زمانی که [دربارۀ آفرینش] فرزند مریم مَثَلی زده شد، ناگهان قوم تو از آن [شادیکنان] داد و فریاد زده و گفتند: آیا معبودان ما بهترند یا او؟ آنان آن [مثل] را فقط برای جدال [و لجاجت] با تو زدند، بلکه این افراد گروهی ستیزه جویند. او [عیسی ÷] فقط بندهای بود که ما بر او نعمت بخشیدیم و وی را [مایۀ] عبرت برای بنیاسرائیل گرداندیم. و اگر میخواستیم به جای شما فرشتگانی قرار میدادیم که در [روی] زمین جانشین [شما] باشند. و بیگمان او [عیسی] نشانهای برای قیامت است، پس هرگز در آن [قیامت] شک نکنید و از من پیروی نمایید، [که] این راه راست است.»
یعنی نزول عیسی ÷ پیش از روز رستاخیز، نشانهای بر نزدیکی قیامت است.
قرائت دیگر آیه: ﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ﴾ نیز دلالت بر این موضوع دارد.
«یعنی علامت و نشانهای بر وقوع قیامت بوده و این قرائت از ابن عبّاس، مجاهد و دیگر ائمّۀ تفسیر روایت شده است.»[8]
امام احمد / با آوردن سندی منسوب به ابن عبّاس ب در تفسیر آیۀ ﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ﴾ میگوید: «مراد از آن، خروج عیسی بن مریم إ پیش از روز قیامت است.»[9]
امام بخاری و امام مسلم رحمهما الله از ابوهریره س روایت کردهاند که رسولالله ج فرمودند: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَیُوشِکَنَّ أَنْ یَنْزِلَ فِیکُمْ ابْنُ مَرْیَمَ حَکَمًا عَدْلًا، فَیَکْسِرَ الصَّلِیبَ، وَیَقْتُلَ الخِنْزِیرَ، وَیَضَعَ الجِزْیَةَ، وَیَفِیضَ المَالُ حَتَّى لاَ یَقْبَلَهُ أَحَدٌ، حَتَّى تَکُونَ السَّجْدَةُ الوَاحِدَةُ خَیْرًا مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا»؛ «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، به زودی عیسی بن مریم در میان شما به عنوان حاکم و دادگر خواهد آمد. صلیب را میشکند، خوک را میکشد و جزیه را برمیدارد [فقط اسلام را میپذیرد و هرکس سر باز زند، کشته میشود]. اموال فراوان میشود، به گونهای که هیچکس آن را قبول نمیکند [هر کس با آنچه دارد، بینیاز میگردد] و یک سجده بهتر از دنیا و آنچه در آن است، میشود.»
ابوهریره س در ادامه میگوید: [برای تأیید و تصدیق این سخن] اگر خواستید، آیۀ زیر را بخوانید:
﴿وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا لَیُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکُونُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا﴾ [النّساء: 159]
«و [کسی] از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگش به او [عیسی ÷] ایمان میآورد، و [عیسی] در روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود.»[10]
بر اساس تفسیر و دیدگاه ابوهریره س در مورد آیۀ فوق، افرادی از اهل کتاب، پیش از وفات عیسی ÷؛ یعنی زمان نزول او در آخرالزّمان – چنانکه قبلاً بیان شد- به وی ایمان خواهند آورد.[11]
پس از ظهور دجّال و فساد وی در زمین، الله متعال عیسی ÷ را به زمین میفرستد و نزول وی در منارة البیضاء [منارۀ سپید] قسمت شرقی دمشق سوریّه است درحالی که دو لباس رنگین با رنگ قرمز و زعفران به تن دارد، دستانش را بر روی بالهای دو فرشته گذاشته و هرگاه سرش را پایین گیرد، از آن آب میچکد و وقتی آن را بالا برد، دانههای مروارید میریزد. هر کافری که باد تنفّسش را حس کند، قطعاً میمیرد و تنفّس او تا هر جایی که بتواند ببیند، میرسد.
سیّدنا عیسی به نزد گروه پیروزی که برای دفاع از حق مبارزه میکنند و به قصد جنگ با دجّال جمع شدهاند، نزول میکند. وی در زمان اقامۀ نماز صبح میآید و پشت سر امیر آن گروه نماز میخواند پس از اینکه به او گفته میشود: بیا برای ما نماز بخوان [پیشنماز ما شو]، امّا او میگوید: «نه، برخی از شما بر برخی دیگر امیر هستید و این لطف و کرامت الهی بر امّت اسلام است [شما شایستهتر به امامت هستید].»[12]
4- زندگی خوش و مورد پسند، گسترش امنیّت و آسایش و ظهور برکات در دوران عیسی ÷
زمان وی دوران امنیّت، سلامتی، آسایش و برکات است.
الله تعالی در آن زمان، باران فراوانی میفرستد، زمین ثمرات و برکات خویش را بیرون میآورد، اموال و ثروت فراوان میگردد و کینه و دشمنی و حسادت از بین میرود.
در حدیثی طولانی که نواس بن سمعان س روایت نموده، چنین آمده است: «ثُمَّ یُرْسِلُ اللهُ مَطَرًا لَا یَکُنُّ مِنْهُ بَیْتُ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ، فَیَغْسِلُ الْأَرْضَ حَتَّى یَتْرُکَهَا کَالزَّلَفَةِ،[13] ثُمَّ یُقَالُ لِلْأَرْضِ: أَنْبِتِی ثَمَرَتَکِ، وَرُدِّی بَرَکَتَکِ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْکُلُ الْعِصَابَةُ مِنَ الرُّمَّانَةِ، وَیَسْتَظِلُّونَ بِقِحْفِهَا، وَیُبَارَکُ فِی الرِّسْلِ، حَتَّى أَنَّ اللِّقْحَةَ مِنَ الْإِبِلِ لَتَکْفِی الْفِئَامَ مِنَ النَّاسِ، وَاللِّقْحَةَ مِنَ الْبَقَرِ لَتَکْفِی الْقَبِیلَةَ مِنَ النَّاسِ وَاللِّقْحَةَ مِنَ الْغَنَمِ لَتَکْفِی الْفَخِذَ مِنَ النَّاسِ»[14]؛ «سپس الله متعال بارانی را میفرستد که در برابرش هیچ خانۀ کلوخی و پشمی نمیماند و زمین را شسته و لغزنده میسازد. سپس به زمین گفته میشود که میوهات را برویان و برکتت را بیرون کن. در آن زمان گروهی از یک انار میخورند و در سایۀ پوستش قرار میگیرند. و در شیر برکت میدهد، به گونهای که یک شتر شیرده برای گروهی از مردم کافی است و گاو شیرده برای یک قبیله بسنده است و یک گوسفند شیرده برای دستهای از مردم کافی است.»
احادیث فراوانی در این زمینه بیان شده که در تحقیق پیش رو نمیگنجد.[15]
5- مدّت بقا و توقّف عیسی ÷ پس از نزول
در برخی روایات بیان شده که 7 سال و بنا بر روایات دیگری، 40 سال باقی میماند. مسلم / از عبدالله بن عمرو ب روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «فَیَبْعَثُ اللهُ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ، ثُمَّ یَمْکُثُ النَّاسُ سَبْعَ سِنِینَ، لَیْسَ بَیْنَ اثْنَیْنِ عَدَاوَةٌ، ثُمَّ یُرْسِلُ اللهُ رِیحًا بَارِدَةً مِنْ قِبَلِ الشَّأْمِ، فَلَا یَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ خَیْرٍ أَوْ إِیمَانٍ إِلَّا قَبَضَتْهُ»[16]؛ «سپس الله تعالی عیسی بن مریم إ را میفرستد و پس از آن، مردم 7 سال زندگی میکنند درحالی که در میان هیچ دو نفری دشمنی نیست. سپس الله ـ باد سردی را از سمت شام میفرستد و هرکس که ذرّهای خوبی یا ایمان در دلش باشد را میمیراند.»
در روایت امام احمد و ابوداود رحمهما الله چنین آمده است: «سپس به مدّت 40 سال در زمین باقی میماند و پس از آن، وفات نموده و مسلمانان بر وی نماز میخوانند.»[17]
از آنجا که هردو روایت مذکور صحیح است، به مشکل برمیخوریم مگر اینکه دربارۀ روایت 7 سال بگوییم که پس از نزول، 7 سال میماند و پیش از بُردهشدن به آسمان، بنا بر قول مشهور، 33 سال داشته و در نتیجه، مجموع سالهای عمر وی، 40 سال میشود، والله أعلم.[18]
یکی از موارد ایمان به روز آخرت، ایمان به خروج یأجوج و مأجوج است که این مورد از نشانهها و علائم بزرگ قیامت به شمار میرود.
سخن در این زمینه، از چندین جنبه مورد بررسی قرار میگیرد:
این افراد از جنس بشر بوده و از اولاد آدم و حوّاء إ هستند.[19]
عبدالله بن عمرو ب از رسول الله ج چنین روایت میکند: «أَنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مِنْ وَلَدِ آدَمَ، وَأَنَّهُمْ لَوْ أُرْسِلُوا إلی النَّاسِ لأَفْسَدُوا عَلَیْهِمْ مَعَایِشَهُمْ، وَلَنْ یَمُوتَ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلا تَرَکَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ أَلْفًا فَصَاعِدًا»[20]؛ «بدون تردید یأجوج و مأجوج از نسل آدم هستند و اگر به سوی مردم فرستاده شوند، قطعاً زندگیشان را تباه میکنند و هرکس از آنان که میمیرد، پس از خود هزاران فرزند یا بیشتر را بر جای میگذارد.»
بر اساس احادیث، آنان شبیه همنژادان خویش؛ یعنی ترکهای عجم مغول هستند، دارای چشمانی کوچک، بینیهایی هموار و پهن، موهایی سفید و سرخ، صورتهایی پهن، گویی که سپرهایی چکّشخوردهاند و به شکل و رنگ همان ترکهای مغول هستند.[21]
با توجّه به روایات صحیح، آنان مردانی قوی بوده و کسی توان رویارویی با این افراد را ندارد. در روایت منقول از نواس بن سمعان س که در صحیح مسلم بیان شده، آمده است که الله متعال به عیسی ÷ وحی میکند که یأجوج و مأجوج ظهور خواهند کرد و کسی نمیتواند با آنان مبارزه کند و به وی دستور میدهد که مؤمنان را از جلوی راه یأجوج و مأجوج دور سازد و میفرماید: «حَرِّزْ عِبَادِی إِلَى الطُّورِ»[22]؛ «بندگانم را در کوه طور پناه بده.»
آنان پس از خروج، به آزار و اذیّتها، فتنههایی بزرگ و بدیهایی پراکنده و فراوانی دست میزنند.
این افراد بسیار زیادند، به گونهای که وقتی ابتدای لشکرشان به دریاچۀ طبرستان رسیده و تمامی آبش را میخورند، افراد آخر و انتهای لشکر میگویند که قبلا در این دریاچه، آبی بود.[23]
ابن العربی / میگوید: «خروج یأجوج و مأجوج پس از نزول عیسی ÷ صورت میگیرد و آنان گروهی ضرررسان و مفسد و کافرند.»[24]
در پاراگرافهای آینده، بخشی از فسادشان بیان خواهد شد.
4- هلاکت و نابودی یأجوج و مأجوج
آنان پس از کشتهشدن دجّال به دست عیسی ÷ و بر اثر دعای سیّدنا عیسی هلاک و نابود میگردند، چنانکه در آن حدیث طولانی منقول از نواس بن سمعان س آمده است:
«إِذْ أَوْحَى اللهُ إِلَى عِیسَى: إِنِّی قَدْ أَخْرَجْتُ عِبَادًا لِی، لَا یَدَانِ لِأَحَدٍ بِقِتَالِهِمْ، فَحَرِّزْ عِبَادِی إِلَى الطُّورِ وَیَبْعَثُ اللهُ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ، وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ، فَیَمُرُّ أَوَائِلُهُمْ عَلَى بُحَیْرَةِ طَبَرِیَّةَ فَیَشْرَبُونَ مَا فِیهَا، وَیَمُرُّ آخِرُهُمْ فَیَقُولُونَ: لَقَدْ کَانَ بِهَذِهِ مَرَّةً مَاءٌ، وَیُحْصَرُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، حَتَّى یَکُونَ رَأْسُ الثَّوْرِ لِأَحَدِهِمْ خَیْرًا مِنْ مِائَةِ دِینَارٍ لِأَحَدِکُمُ الْیَوْمَ، فَیَرْغَبُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، فَیُرْسِلُ اللهُ عَلَیْهِمُ النَّغَفَ[25] فِی رِقَابِهِمْ، فَیُصْبِحُونَ فَرْسَى[26] کَمَوْتِ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ، ثُمَّ یَهْبِطُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى الْأَرْضِ، فَلَا یَجِدُونَ فِی الْأَرْضِ مَوْضِعَ شِبْرٍ إِلَّا مَلَأَهُ زَهَمُهُمْ[27] وَنَتْنُهُمْ، فَیَرْغَبُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى اللهِ، فَیُرْسِلُ اللهُ طَیْرًا کَأَعْنَاقِ الْبُخْتِ[28] فَتَحْمِلُهُمْ فَتَطْرَحُهُمْ حَیْثُ شَاءَ اللهُ»[29]؛ «الله تعالی به عیسی ÷ وحی میکند که من بندگانی را بیرون آوردم که کسی توان مقابله با آنان را ندارد. تو بندگانم را به کوه طور جمع کن. سپس الله ﻷ یأجوج و مأجوج را برمی انگیزد که از هر گوشه [و کناری] میشتابند و اولین دستۀشان از کنار دریاچۀ طبرستان گذشته و همۀ آبش را میآشامند و آخرین گروهشان گذشته و میگویند که باری در این [دریاچه] آب بوده است. سپس پیامبر الهی؛ عیسی ÷ و یارانش محاصره میشوند تا جایی که برایشان سر گاوی بیشتر از صد دینار امروزی شما ارزش دارد. سیّدنا عیسی و یارانش روی به الله میآورند و الله متعال کرمهائی را در گردنهایشان پدید میآورد و همچون یک نفر همه به قتل میرسند. سپس پیامبر الهی؛ عیسی ÷ و یارانش فرود آمده و یک وجب جایی را نمییابند که از بوی بدشان متعفّن نشده باشد، سپس او و یارانش متوجّه الله میشوند و الله متعال هم پرندگانی را مثل گردنهای شترهای [گردن کلفت] بُختی میفرستد و آنان را برداشته و به جائی که الله أ بخواهد، میاندازند.»
در روایتی دیگر، پس از عبارت: «لَقَدْ کَانَ بِهَذِهِ مَرَّةً مَاءٌ» چنین میآورد: «ثُمَّ یَسِیرُونَ حَتَّى یَنْتَهُوا إِلَى جَبَلِ الْخَمَرِ،[30] وَهُوَ جَبَلُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَیَقُولُونَ: لَقَدْ قَتَلْنَا مَنْ فِی الْأَرْضِ هَلُمَّ فَلْنَقْتُلْ مَنْ فِی السَّمَاءِ، فَیَرْمُونَ بِنُشَّابِهِمْ[31] إِلَى السَّمَاءِ، فَیَرُدُّ اللهُ عَلَیْهِمْ نُشَّابَهُمْ مَخْضُوبَةً دَمًا»[32]؛ «سپس میروند تا به کوه خمر [نوعی از درختان پرپیچ و پر شاخ و برگ]؛ یعنی همان کوه بیت المقدّس رسیده و میگویند: قطعاً با کسانی که در زمین بودند، جنگیدیم [و آنان را نابود ساختیم]، پس بیایید با افرادی که در آسمان هستند، بجنگیم. سپس تیرهایشان را به سمت آسمان پرتاب میکنند و الله تعالی تیرهایشان را درحالی که آغشته به خون است، برمیگرداند.»
[1]- به عنوان نمونه، نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1882 و 7132؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2940، 2942، 2941، 2945، 2944، 2947 و 2946؛ سنن ابی داود، ج 11، ص 443.
[2]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2946.
[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1317.
[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937.
[5]- نک: صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937.
[6]- نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3437 و 3438؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 168.
[7]- نک: القیامة الصّغری، صص 266- 268؛ أشراط السّاعة، وابل، صص 348- 355.
[8]- تفسیر قرطبی، ج 16، ص 105؛ تفسیر طبری، ج 25، صص 90- 91.
[9]- المسند، تحقیق: احمد شاکر، ج 4، ص 329. احمد شاکر میگوید: «اسناد این روایت صحیح است.»
[10]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3448؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937 و 115.
[11]- نک: أشراط السّاعة، وابل، ص 347.
[12]- نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3449؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 155.
[13]- الزّلقة نیز روایت شده که هر دو کلمه صحیح بوده و معنایش این است که زمین بر اثر طراوت و پاکی همچون آینه میگردد؛ نک: شرح نووی بر صحیح مسلم، ج 18، ص 69.
[14]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937.
[15]- نک: أشراط السّاعة، صص 361- 363.
[16]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2940.
[17]- مسند امام احمد به همراه منتخب الکنز در حاشیۀ آن، ج 2، ص 406، ابن حجر / این روایت را صحیح دانسته است؛ سنن ابی داود به همراه عون المعبود، ج 11، ص 456.
[18]- نک: النّهایة؛ الفتن والملاحم، ابن کثیر، ج 1، ص 146.
[19]- نک: التّذکرة، صص 782- 783.
[20]- منحة المعبود، ج 2، ص 219؛ حاکم نیز بخشی از آن را روایت کرده است، ج 4، ص 490، او میگوید: «حدیث مذکور بنا بر شرط شیخین صحیح است، امّا آنان این روایت را بیان نکردهاند.» ذهبی با وی موافق است.
[21]- نک: مسند امام احمد به همراه منتخب الکنز در حاشیۀ آن، ج 5، ص 271.
[22]- قبلا بیان گردید.
[23]- نک: الشبیخ عبدالرّحمان السّعدی وجهوده فی العقیدة، صص 253- 254.
[24]- عارضة الأحوذی، ابن العربی، ج 9، ص 34.
[25]- نغف: جمع نغفه؛ یعنی کِرمی که در بینی شتر و گوسفند میافتد.
[26]- فرسی به معنای هلکی و جمع فریس در معنای مفروس است؛ مانند قتیل و قتلی و صریع و صرعی. در اصل، از فرس الذّئبُ الشّاةَ گرفته شده و أفرسها یعنی قتلها؛ آن را کشت. گویی که این کِرمها آنان را نابود و هلاک کرده است.
[27]- زهم به معنای بوی بد است.
[28]- بُخت یعنی شتری گردنکلفت و تنومند؛ نک: التّذکرة، صص 772- 773.
[29]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937.
[30]- خَمَر: درخت درهمپیچیدهای که هرکس در میانش جای گیرد را میپوشاند؛ نک: شرح نووی بر صحیح مسلم، ج 18، ص 71.
[31]- بر تیر و کمان اطلاق میگردد و مفرد آن، نشّابه است.
[32]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2937.