اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

دلایل تکان‌ندادن انگشت سبّابه هنگام تشهد

دلایل تکان‌ندادن انگشت سبّابه هنگام تشهد

اما دلیلی که در مورد عدم تحریک انگشت سبابه در تشهد به آن استناد شده، روایتی است که امام بیهقی / روایت می‌کند:

أَخْبَرَنَا[1] أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، حدثنا أَبُو الْعَبَّاسِ: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الصَّغَانِیُّ، حدثنا الْفَضْلُ بْنُ یَعْقُوبَ، حدثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ: أَخْبَرَنِی زِیَادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ، أَنَّهُ ذَکَرَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ «یُشِیرُ بِأُصْبُعِهِ إِذَا دَعَا لَا یُحَرِّکُهَا».

عبدالله بن زبیر ب می‌گوید که پیامبر ج هرگاه دعا می‌نمودند با انگشت سبابه اشاره می‌نمودند و آن را تکان نمی‌دادند.

تمام راویان این حدیث «ثقة» می‌باشند، و فقط محمد بن عجلان قرشی اندکی خطا می‌کند[2]؛ لیکن این قسمت از حدیث «لَا یُحَرِّکُهَا» مدرج و سخن محمد بن عجلان می‌باشد، چرا که همین حدیث رواتی مانند:

محمد بن عجلان[3]، عثمان بن حکیم[4]، عمرو بن دینار[5] و زیاد بن سعد[6] از عامر بن عبدالله بن زبیر (رحمة الله علیهم) نقل می‌کنند؛ و همچنین از خود محمد بن عجلان ثقات دیگری مانند:

لیث بن سعد[7]، یحیی بن سعید قطان[8]، سفیان بن عیینه[9]، زیاد بن سعد[10] و ابوخالد احمر[11] نقل کرده‌اند و فقط در طریقی که «زیاد بن سعد از محمد بن عجلان از عامر بن عبدالله»[12] روایت کرده این زیاده را دارد و سایر راویان این قسمت «لَا یُحَرِّکُهَا» را روایت نکرده‌اند و همگی فقط گفته‌اند که «... وأشار بالسبابة» از طرفی زیاد بن سعد به نزد عامر بن عبدالله بن زبیر (رحمة الله علیهم) می‌رود و مستقیماً حدیث را از خود عامر بن عبدالله می‌شنود، ولی زمانی که عامر آن را برای وی تعریف می‌کند، این زیاده «لَا یُحَرِّکُهَا» را روایت نمی‌کند[13]، پس مشخص می‌گردد که محمد بن عجلان این حدیث را برای لیث بن سعد، یحیی بن سعید قطان، سفیان بن عیینه، زید بن سعد و ابوخالد احمر بدون این زیاده «لَا یُحَرِّکُهَا» روایت نموده، ولی هنگامی که آن را برای زیاد بن سعد روایت می‌کند لفظ «لَا یُحَرِّکُهَا» را برای شرح قسمت «أشار بالسبابة» برای زیاد بن سعد آورده و برای زیاد بن سعد توضیح نداده و تفکیک نکرده که این قسمت از حدیث سخن خود اوست و زیاد بن سعد هم همینگونه آن را برای ابن جریح نقل کرده[14]، ولی زمانی که زیاد بن سعد به نزد عامر بن عبدالله می‌رود و مستقیماً حدیث را از خود عامر می‌شنود، دیگر آن زیاده را نقل نکرده و برای سفیان بن عیینه بدون آن زیاده روایت کرده است:

حَدَّثَنَا[15] الْحُمَیْدِیُّ قَالَ: ثنا سُفْیَانُ، قَالَ: ثنا زِیَادُ بْنُ سَعْدٍ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ، أَنَّهُمَا سَمِعَا عَامِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ یُحَدِّثُ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّهُ «رَأَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدْعُو فِی الصَّلَاةِ هَکَذَا» وَقَبَضَ الْحُمَیْدِیُّ أَصَابِعَهُ الْأَرْبَعَةَ وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ.

به نکته‌ای هم باید اشاره کنیم و اینکه عده‌ای از علمای معاصر اشتباه را به زیاد بن سعد نسبت داده و نه محمد بن عجلان؛ هرچند در هر صورت حدیث ضعیف می‌گردد، ولی چون زیاد بن سعد «ثقه‌تر» از محمد بن عجلان می‌باشد، لذا بهتر است اشتباه را به محمد بن عجلان نسبت دهیم و بگوییم که وی دوگونه حدیث را روایت کرده است، برای زیاد بن سعد اشتباهاً با آن زیاده و برای دیگران بدون آن زیاده حدیث را نقل کرده است:

 

* زیاد بن سعد

لیث بن سعد                            زیاد بن سعد

یحیی سعید قطان                   محمد بن عجلان                                 عن عامر بن عبدالله عن أبیه عن رسول الله

ابوخالد الاحمر                        عمرو بن دینار

سفیان ثوری                           عثمان بن حکیم

 

پس مشخص می‌گردد که لفظ «لَا یُحَرِّکُهَا» سخن خود محمد بن عجلان می‌باشد و اصل حدیث اینگونه می‌باشد که امام مسلم / روایت کرده است:

حَدَّثَنَا[16] قُتَیْبَةُ، حَدَّثَنَا لَیْثٌ، عَنِ ابْنِ عَجْلَانَ، ح قَالَ: وَحَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ، عَنِ ابْنِ عَجْلَانَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا قَعَدَ یَدْعُو، وَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْیُمْنَى، وَیَدَهُ الْیُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ الْیُسْرَى، وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ، وَوَضَعَ إِبْهَامَهُ عَلَى إِصْبَعِهِ الْوُسْطَى، وَیُلْقِمُ کَفَّهُ الْیُسْرَى رُکْبَتَهُ».

عبدالله بن زبیر ب می‌گوید که پیامبر ج هرگاه (در نماز) می‌نشستند و دعا می‌کردند، دست راستش را روی ران راست و دست چپش را روی ران چپش قرار می‌دادند و با انگشت سبابه اشاره می‌کردند و انگشت ابهامش را بر انگشت وسطش قرار می‌دادند و کف دست چپش را روی زانویش قرار می‌دادند.

پس فهمیدیم که روایت شده پیامبر ج با انگشت سبابه اشاره کرده‌اند، اما بعضی از راویان آن را شرح داده و گفته‌اند: «... لَا یُحَرِّکُهَا» و بعضی دیگر گفته‌اند: «... یُحَرِّکُهَا».

اما اکنون کدامیک صحیح می‌باشد: تکان‌دادن انگشت سبابه در تشهد و هنگام دعاخواندن نماز؛ و یا تکان‌ندادن آن؟

قول راجح این است که تکان‌ندادنش صحیح می‌باشد و نباید در تشهد آن را تکان دهیم؛ چرا که

اولاً: همچنانکه دیدیم روایت صحیحی در مورد تکان‌دادنش در تشهد نداریم.

ثانیاً: در روایات صحیحی که آمده لفظ اشاره‌کردن با سبابه «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ» می‌باشد و در لغت اگر بگویند: «فردی به چیزی با انگشت سبابه اشاره می‌کند» همه اینگونه می‌فهمند که وی انگشت سبابه‌اش را روبه‌روی آن چیز نموده است؛ اما از اشاره‌کردن با انگشت سبابه، تکان‌دادن آن فهمیده نمی‌گردد؛ و از طرفی اشاره‌کردن و تکان‌دادن باهم متفاوت هستند و نمی‌توان اشاره‌کردن را بر تکان‌دادن حمل نمود، مگر اینکه قرینه‌ای داشته باشیم و در اینجا هم قرینه‌ای موجود نمی‌باشد، و تکان‌دادن چیزی زائد بر اشاره‌کردن است و برای آن هم باید دلیل داشته باشیم؛ لذا باید ما هم بر طبق لغت عرب و آیات و احادیث صحیح به تفسیر آیات الله أ و احادیث رسول الله ج بپردازیم و نه اینکه با توجه با قرینه‌های مانند احادیث شاذ و متروک به تأویل آن‌ها بپردازیم.

پس اشاره‌کردن، همان بلندکردن انگشت سبابه می‌باشد و نه تکان‌دادن آن؛ چرا که اولاً: اصل اشاره‌کردن با سبابه به معنی روکردن انگشت سبابه به آن چیز است و ثانیاً: امام عبدالرزاق / هم با اسناد صحیح از عبدالله بن‌عمر ب روایت می‌کند:

أخبرنا[17] عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أخبرنا مَعْمَرٌ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بن عمر، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا جَلَسَ فِی الصَّلَاةِ وَضَعَ یَدَیْهِ عَلَى رُکْبَتَیْهِ، وَرَفَعَ أُصْبُعَهُ الَّتِی تَلِی الْإِبْهَامَ فَدَعَا بِهَا، وَیَدُهُ الْیُسْرَى عَلَى رُکْبَتِهِ بَاسِطُهَا عَلَیْهَا».

عبدالله بن عمر ب می‌گوید: وقتی که پیامبر ج در تشهد نماز می‌نشست، دست راستش را بر روی رانش قرار می‌داد و انگشت سبابه‌اش را بلند می‌کرد و با آن دعا می‌کرد و دست چپش را روی ران چپش قرار می‌داد.

و در اینجا می‌بینیم که عبدالله بن عمر ب به جای «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ» لفظ «رَفَعَ أُصْبُعَهُ» را به کار برده است، که این را می‌رساند که بلندکردن همان اشاره‌کردن است.

و در همان حدیث وائل بن حجر س که در ابتدا مورد بررسی قرار دادیم در بعضی طرقش به جای «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ» لفظ «رَفَعَ أُصْبُعَهُ» آمده است:

امام ابن ابی شیبه / با اسناد صحیح روایت می‌کند:

حَدَّثَنَا[18] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِیسَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاضِعًا أَحَدَ مِرْفَقَیْهِ الْأَیْمَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْیُمْنَى، وَحَلَّقَ بِالْإِبْهَامِ وَالْوُسْطَى وَرَفَعَ الَّتِی تَلِی الْإِبْهَامَ یَدْعُو بِهَا».

وائل بن حجر س می‌گوید: پیامبر ج را دیدم که آرنج راستش را روی ران راستش قرار داده و انگشت ابهام و وسطی را باهم حلقه کرده بودند؛ و انگشت سبابه‌اش را بالا آورده و با آن دعا می‌کردند.



[1]- بیهقی، سنن کبری (ش 2897) / طرانی، الدعاء (ش 638).

[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج 9 ص 34) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش 6136) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج 1 ص 196) / ابن ابی حاتم (ج 8 ص 49) / ابن حبان، الثقات (ج 7 ص 386) / عجلی، معرفة الثقات (ج 2 ص 386).

[3]- مسلم (ش 1336) / نسایی (ش 1275) / ابن خزیمه (ش 718) / ابن حبان (ش 1943 و 1944) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج 2 ص 180) / دارقطنی (ج 1 ص 349) / بزار (ش 2206 و 2205 و 2204) / حمیدی، المسند (ش 879) / ابن ابی شیبه (ج 2 ص 369) / عبد بن حمید، المسند (ش 99) / بیهقی، سنن کبری (ش 2894 و 2902 و 2897) / احمد (ش 2/16100) طبرانی، الدعاء (ش 638).

[4]- بیهقی، سنن کبری (ش 2893) / ابوداود (ش 990) / ابن خزیمه (ش 696) / ابونعیم، الستخرج علی مسلم (ج 2 ص 179).

[5]- بزار (ش 2204) / بیهقی، سنن کبری (ش 2898) / طبرانی، الدعاء (ش 638).

[6]- حمیدی، المسند (ش 879).

[7]- مسلم (ش 1336) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج 2 ص 180).

[8]- ابن حبان (ش 1944) / نسایی (ش 1275) / ابن خزیمه (ش 718) / بیهقی، سنن کبری (ش 2902) / بزار (ش 2206) / احمد (ش 2/16100).

[9]- حمیدی، المسند (ش 879).

[10]- بیهقی، سنن کبری (ش 2897) / بزار (ش 2205) / طبرانی، الدعاء (ش 638).

[11]- ابن ابی شیبه (ج 2 ص 369) / عبد بن حمید، المسند (ش 99) / بیهقی، سنن کبری (ش 2894) / مسلم (ش 1336) / دارقطنی (ج 1 ص 349) / ابن حبان (ش 1943).

[12]- بیهقی، سنن کبری (ش 2897) / بزار (ش 2205) / طبرانی، الدعاء (ش 638).

[13]- حمیدی، المسند (ش 879).

[14]- بیهقی، سنن کبری (ش 2897) / بزار (ش 2205) / طبرانی، الدعاء (ش 638).

[15]- حمیدی، المسند (ش 879).

[16]- مسلم (ش 1336) / نسایی (ش 1275) / ابن خزیمه (ش 718) / ابن حبان (ش 1943 و 1944) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج 2 ص 180) / دارقطنی (ج 1 ص 349) / بزار (ش 2206 و 2205 و 2204) / حمیدی، المسند (ش 879) / ابن ابی شیبه (ج 2 ص 369) / عبد بن حمید، المسند (ش 99) / بیهقی، سنن کبری (ش 2894 و 2902) / احمد (ش 2 / 16100).

[17]- عبدالرزاق (ج 2 ص 248) / ترمذی (ش 294) / ابن ماجه (ش 913).

[18]- ابن ماجه (ش 912) / ابن حبان (ش 1945) / ابن خزیمه (ش 713 و 714) / نسایی (ش 1268) / بیهقی، سنن کبری (ش 2899) / معجم الکبیر (ج 22 ص 33) / دارمی، (ش 1357) / ابن ابی شیبه (ج 2 ص 369 ص 110) / احمد (ش 18870).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد