اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مقدمه

مقدمه

محمد رسولِ امینِ خدا

 

سرِ انبیاء سرور اصفیا

یتیمی جهان زیر فرمان او

 

همه دُرهای یتیم آنِ او

سر انبیاء، تاج کِسرا فکن

 

کز او یافته طاق کسرا شکن([1])

برای تخریب شخصیت یک فرد، ساختن داستان‌های واهی و خلاف واقعیت و انتشار آن‌ها، حربه‌ای کارآمد و مؤثر است که بارها نیز آزموده شده است و غالباً پس از شایع‌شدن اینگونه مطالب، نه تنها باور عامه‌ی مردم، بلکه باور دانشمندان نیز، نسبت به فردی که شخصیت‌اش تخریب شده است، تغییر می‌کند و بعد از آن سیمایی از او در نظرشان مجسم می‌شود که دشمنانش معرفی کرده‌اند، نه سیمای واقعی‌اش!

هنگامی که حضرت محمد ج در شهر مکه به پیامبری، برانگیخته شد و مبارزه‌اش برای زدودن بیداد و شرک آغاز شد، سران مکه دریافتند که گفتار و کردار وی به ضررشان و شخص وی نیز تهدیدی جدی برای منافع و پست و مقام‌شان است؛ لذا دست به کار شدند و برای مقابله با این بحران، تشکیل جلسه دادند. از آنجا که این دعوت نوین، جنبشی بزرگ در شهر مکه به راه انداخته بود و افرادی از اقشار مختلف به آن پیوسته بودند، اگر چنین ادامه می‌یافت، اقتدار سران مکه از بین می‌رفت و به تراژدی بزرگی می‌انجامید.

راه چاره چیست؟

شکنجه‌کردن یاران وی می‌توانست راهکاری موقت باشد، ولی این کار نه تنها سبب نمی‌شد که یارانش از پیرامونش پراکنده و متفرق شوند، بلکه موجب می‌شد که مسلمانان در آیین جدید خود، جدیت بیشتر نشان دهند و شمارشان رشد سریع‌تری پیدا کند.

مشرکان مکه پس از رایزنی‌های زیاد، دریافتند که تنها راه چاره، حمله‌ی مستقیم به شخصِ پیامبر است، و باید به هر نحو ممکن و با تمام توان، شخصیت وی را مخدوش و تخریب کنند تا عامه‌ی مردم به اختیار خود به وی نزدیک نشوند و از او هراس داشته باشند.

به همین منظور، پیامبر را ساحری بزرگ معرفی کردند که با جادوی خود، میان زن و شوهر، فرزندان و والدین، غلام و سرور جدایی می‌افکند و آنان را بر ضد یکدیگر می‌شوراند. گاهی وی را دیوانه خواندند که جن‌ها به او حمله کرده‌اند. و گاه نیز ایشان را شاعری توانا معرفی کردند که با سخنش فتنه برمی‌انگیزد.

گر ترا طعنی کنند ایشان مگیر از بهر آنک

مردم بیمار باشد یافه([2]) گوی و هرزه لا([3])([4])

مشرکان تا آخرین توان خود در تخریب شخصیت پیامبر کوشیدند، اما از آن جا که خداوند، یار و یاورش بود و دمی تنهایش نمی‌گذاشت، تمام کوشش‌هایشان بی‌نتیجه ماند، و درخت اسلام، رشد کرد و تنومند شد.

هنگامیکه مسیحیان، اسلام را پشت درهای کشورهای خود یافتند، هراسان شدند، اربابان کلیسا جایگاه خود را در معرض خطر دیدند و حکومت‌ها بیمناک شدند و برای در امان‌ماندن از حملات برق آسا و سهمگین این دین، دستگاه‌های تبلیغاتی خود را به کار انداختند و از تجربه‌ی هرچند ناموفق مشرکان عرب بهره جستند و به مبلغان و نویسندگان مأموریت دادند که تا جایی که می‌توانند، شخصیت محمد ج را هدف قرار دهند، افسانه‌ها بسازند و به وی نسبت دهند، تهمت‌هایی که مردم را متنفر می‌سازد، بر دامن وی بربندند، او را دشمن مسیح معرفی کنند.

فرامین کلیسا به دقت اجرا شد تا جایی که به تصور مسیحیان قرون وسطا از مسلمانان، ملتی بت‌پرست بودند که بتی به نام «ماهوم»([5]) ساخته‌اند و می‌پرستند!!

ادوارد گیبون مورخ معروف انگلیسی در کتاب سقوط و انقراض امپراتوری روم در خصوص یکی از عجایبی که به محمد ج نسبت داده‌اند، چنین نوشته است:

«مسیحیان با کمال بی‌باکی به محمد نسبت داده‌اند که «به نظر می‌آید که یک کبوتر اهلی از آسمان به زمین فرود می‌آید و در گوش او چیزهایی فرو می‌خواند»! چون این معجزه‌ی مجعول را گروتیوس به زبان عربی نقل کرده بود، پوکوک دانشمند معروف و مترجم همان کتاب، نام مؤلف کتابی را که گروتیوس این داستان را از او نقل کرده است، پرسید، گروتیوس مجبور شد اعتراف کند که این داستان نزد خود مسلمانان، مجهول است! و برای اینکه این امر به نفرت و ریشخند مسلمانان نینجامد، دروغ این مرد زاهد (!) از پنج نسخه‌ی عربی حذف شد، ولی با این حال، همین داستان در متن کتاب که به کرات به لاتین چاپ شده است، به صورت واضح و برجسته‌ای ذکر شده است»([6]).

عامه‌ی مردم اروپا بر اثر ساده‌لوحی و بی‌دانشی خود، با شوق و ذوق به اینگونه اوهام و اراجیف گوش فرا می‌دادند و آن‌ها را باور می‌کردند، سره را از ناسره باز نمی‌شناختند و نیازی نیز به شناختن واقعیت احساس نمی‌کردند.

مبلغان و نویسندگان مسیحی به علت تعصب افراطی، یا برای به دست‌آوردن جایگاه و مال، دست به شایعه‌سازی و دروغ‌پردازی پیرامون شخصیت پیامبر ج می‌زدند تا مردم را حتی از اندیشیدن درباره‌ی او و آیین اسلام باز دارند. توماس کارلایل خاورشناس مشهور می‌نویسد: «کتاب‌ها و سندها و استنادات دشمنانه‌ی مبلغان مسیحی در خصوص پیغمبر اسلام و آیین او، به منزله‌ی اسکناس‌ها و اوراقی تقلبی است که از دست جنایتکار سازنده‌ی آنان خارج می‌شود و در صورت عدم اثبات جعلی‌بودن آن، مختصر سودی به سازنده‌ی آن می‌دهد، ولی صدماتش متوجه دیگران می‌گردد.

معاندان پیغمبر اسلام و دین او، از روی تعصب جاهلانه یا کسب منفعت، به کینه‌توزی و دروغ‌پردازی اقدام می‌کنند و دیگران را به گمراهی می‌افکنند و از حقایق دور می‌کنند»([7]).

همین دانشمند در جایی دیگر می‌نویسد:

«اعتراف می‌کنم که این روزها از اظهارات منتقدانی که بر محمد تهمت زده و می‌گویند: «محمد از روی عمد و قصد و نقشه‌ی قبلی یا بطور کلی با فریب ارادی (یا بطور مطلق) راه فریبکاری پیموده است». نمی‌توانم چیزی بفهمم! و از این بالاتر این معنی را نمی‌توانم درک کنم که چگونه او را متهم می‌کنند و می‌گویند: «این مرد در سراسر زندگی با فریبندگی زیسته است و در چنان عالمی قرآن را بسان جاعل یا جادوگری نوشت است؟! ولی فکر می‌کنم هر که قرآن را با بصیرت بخواند، قطعاً آن را به صورت دیگری مشاهده خواهد کرد»([8]).

جان دیون پورت خاورشناس و اسلام‌شناس نامی انگلیسی در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن برخی از تهمت‌ها را دستاورد یونانیان می‌داند و به شدت طرز برخورد مسیحیان را با فرض درست‌بودن اینگونه تهمت‌ها زیر سؤال برده و برخلاف آموزه‌های آیین مسیحیت می‌داند. وی می‌نویسد:

«اینکه به کرات گفته‌اند: محمد تحت تأثیر ضربات صرع واقع می‌شد، از گفته‌های بی‌اساس و اظهارات ناهنجار یونانیان است که خواسته‌اند در پناه اتهام عوارض چنین مرضی، بر تبلیغ‌کننده‌ی عقیده‌ی تازه و بدیع، لکه‌ای وارد سازند و ویژگی‌های اخلاقی‌اش را مورد نفرت و انزجار جهان مسیحیت قرار دهند. این اشخاص متعصب و شرور، بایستی فکر می‌کردند که اگر واقعاً محمد به چنان مرض شدید و مخوفی مبتلا می‌بوده است، به جای اینکه اینگونه عوارض را نشانه‌ی خشم و غضب خدا نسبت به او بدانند، بایستی طبق تعلیمات شفقت و ترحم آیین مسیح، برای او – که به چنین مشقت و بدبختی دچار شده است – متأثر باشند و دل‌شان بسوزد، نه اینکه از این جریان خوشحالی کنند!»([9])

دانشمندان منصف غربی در قبال اینگونه تهمت‌ها و سخنان بی‌اساس، ساکت نمانده‌اند و به شدت به رد این خرافات پرداخته و سره را از ناسره جدا ساخته‌اند و پیامبر را آنگونه که بوده است، به مردم معرفی کرده و از صداقت، درستی، امانتدرای، پاکدامنی و... وی سخن‌ها گفته‌اند که بر اثر تلاش آنان، از حجم دروغ‌پردازی‌ها کاسته شده و مردم به جست و جوی حقیقت برآمده‌اند. لورافکشیا واگلیری دانشمند ایتالیایی می‌گوید:

«شکی نیست که از شمار آن دروغ‌هایی که در قرون وسطا در وصف محمد و دیانت او می‌گفتند، در این دوره کاسته شده است خیلی تخفیف یافته و مردم طالب به دست‌آوردن حقیقت تاریخی محمد و اسلام‌اند»([10]).

آنچه در این فصل می‌آید، حاصل پژوهش خاورشناس و اسلام‌شناس شهیر انگلیسی جان دیون پورت است که در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن آورده است و در آن به چهار تهمت اساسی‌ای که بر شخصیت پیامبر وارد کرده‌اند، با سبکی اروپایی پاسخ داده است. برخی از نوشته‌ها و استدلالات وی مغایر با آموزه‌های اسلامی است، اما باید در نظر داشت که: تهمت‌هایی چنان را پاسخ‌هایی چنین باید!




[1]- سند بادنامه منظوم، 95.

[2]- یافه: سخنان بیهوده و پوچ.

[3]- هرزه لا: بیهوده‌گو، چرا که لائیدن به معنی گفتن است.

[4]- دیوان حکیم سنایی غزنوی، 47.

[5]- Mahom.

[6]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، 26- 27.

[7]- اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، 15.

[8]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، 16.

[9]- همان، 21.

[10]- نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد، 163.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد