ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ای رحمت عالمین، رحمت
از تست |
عصیان از
ما، چنان که عصمت از تست |
لطفی بکن و روی مگردان
از ما |
چون پشتی
عاصیان امت از تست([1]) |
اینک پس از سپریشدن سدهها، گوهر درج نبوت و اختر برج فتوت، حبیب خاص رب العالمین، حضرت محمد امین ج، دیگر در نظر غربیان، بتی که «ماهومت»([2]) مینامیدند؛ نیست. دیگر آن شخص نیست که بخاطر ضدیت و دشمنی با حضرت مسیح در جهنم زندانی است. اکنون نمیگویند: که کاردینالی بود که چون به مقام پاپی نرسید، آموزههایی بنیان نهاد تا به اهداف خود – که کشورگشایی و سلطنت بود- برسد.
آنان هماکنون اعتراف میکنند که محمد ج مصلحی بزرگ، نابغهی تاریخ، فرمانروای دادگستر، انسانی به تمام معنی و پیشوایی بزرگوار بود([3])، هرگز گامی به سوی باطل برنداشت، شور آفرید و طرحی نو در عالم انداخت، از انسانهایی راهزن، دزد، بدکار و... مردمانی تربیت کرد که امانتدار، پارسا و معتمد بودند و جانی تازه در کالبد مردهی انسانیت دمید.
امروز دانشمندانی غربی از کارها و نوشتههای مغرضانهی نیاکان خود بر ضد اسلام، محمد ج و قرآن شرمگیناند که روح آزادگی خود را به بهای ناچیز فروخته و موجبات سرافکندگی آیندگان خود را فراهم ساختهاند.
محمد ج کشتی نجات انسانیت از گردابهای مرگبار فساد اخلاق و عقیده و چشمهسار زلالی بود که تشنگان وادی توحید و یکتاپرستی از آن نوشیدند و عطش خویش را فرو نشاندند.
در این عصر پرفتنه و آشوب که بنابه گفتهی برنارد شاو بیش از هر زمان دیگر به رهنمودهای پیامبر نیاز داریم، لازم است که تمامی نویسندگان، علما، اندیشمندان و مؤسسات اسلامی، چه در جهان اسلام و چه در فراسوی مرزهای آن، در معرفی هرچه بیشتر و بهتر پیامبر بکوشند، غبار از سیمای درخشانش بزدایند و عامهی مسلمانان را با منطق و واقعگرایی قانع کنند که سیره و اخلاق آن حضرت بهترین سرمشق و الگوی ایدهآل برای به سامانرساندن زندگی فردی، اجتماعی و... آنان است و خشنودی و رضایت پروردگار نیز در همین نفهته است.
صد هزاران آفرین ذوالجلال |
|
بر روان پاک آن نیکو خصال([4]) |
«درودی بر او باد که سَفَره کرام از شرح آن قصور نماینده و بررهی ([5]) عظام از حمل آن فتور، گزیدهای را که ایجاد ممکنات به سبب محبت او بود و ابداع موجودات بوسیلهی مودت او.
ای مهر تو واسطه جهان را |
|
عشق تو وسیله انس و جان را |
نعمت تو چه گفت ایزد پاک |
|
لولاک لما خلقت الافلاک([6]) |
بل تحیتی که نسیم سحری را به لطایف جان بخشد و گلبرگ طری([7]) را به نظافت روان، نثار روضهی سیدی که گل سیراب، نشانهی عرق رخسار او بود و سنبل پرتاب نمونهای از گیسوی مشکبار او؛ غنچهی جمال و گلغونهی([8]) «انا خیرالبشر»([9]) دیده و نرگس نظر او سرمۀ «مازاغ البصر»([10]) کشیده، چنان که در وصف آن است:
ای رخ خوب تو از گل
طبقی |
|
گل ز شرم رخ خوبت
عرقی |
از سر زلف تو سنبل تاری |
|
به ز سنبل سر زلف آری([11]) |
گشت، سراوان، 12/10/1385 خورشیدی
امیر عبدالستار حسینبُر
[1]- مختارنامه عطار، 20.
[2]- Mahomet ماهوم و ماهون نیز نوشتهاند.
[3]- با الهام از سخنان نویسندۀ بزرگ روسی تولستوی.
[4]- اسرارالشهود، 7.
[5]- نیکوکاران.
[6]- اگر تو نمیبودی کاینات را نمیآفریدم.
[7]- تازه و نو.
[8]- گلغونه: گلگونه، رنگی است که زنان بر رو مالند و در یکی از کتب طبیه به نظر آمده که گلگونه دوای مرکب است، از سیند و رو سفیده و شحم حنظل و روغن یاسمین که برای جلا و صفای رنگ رو بر چهره مالند و بعد از نیم ساعتی به آب گرم بشویند. (غیاث اللغات، 741)
[9]- من بهترین مردمان هستم.
[10]- دیدۀ او خیره نشد.
[11]- روضه خلد، 3.