ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فن گروبنام([1]) مورخ اروپایی، مینویسد: «پیامبر اسلام دین و دولت را به هم آمیخت و قوانین اسلام، هم متضمن مبانی احترام به حقوق اجتماعی است و هم طاعت و عبادت خدا و فرمان آسمانی او شامل دین و سیاست [است]»([2]).
جان بایر ناس([1]) دینشناس مشهور، مینویسد: «در زمستان 630م. – سال هشتم هجرت – محمد به نوبهی خود، با ده هزار مرد [از] مسلمان عازم مکه شد. اهلِ مکه ابتدا مختصر مقاومتی نشان دادند. [ولی سرانجام همگی تسلیم شدند].
رسول ج با این حمله ثابت کرده که مقام بزرگترین قائد و پیشوایِ کشورِ عرب را حاصل کرده است. وی کمالِ بزرگواری را نسبت به همشهریانِ سابق خود ابراز فرموده و به استثنای چند تن از مشرکان عنود([2])، دیگران را مشمولِ عفو عامِ خود قرار داد»([3]).
[1]- John B.Nass.
[2]- این افراد، 8 مرد و 4 زن و مجموعاً 12 نفر بودند که بنا به کرداری که مرتکب شده و موجبات آزار و اذیت پیامبر ج و یارانش را فراهم ساخته بودند. پیامبر ج فرمان کشتنشان را، هرجا که باشند ولو اینکه زیر پردهی خانهی کعبه، صادر کرد که از آن میان افراد ذیل:
1. عکرمه بن ابی جهل؛
2. صفوان بن امیه بن خلف؛
3. عبد الله بن سعد بن ابی سَرح؛
4. عبد الله بن زَبَعری سهمی ؛
5. وحشی بن حرب. قاتل حمزه س عموی پیامبر ج؛
6. هند دختر عتبه. زن ابوسفیان بن حرب؛
7. فُرتنا کنیز عبدالله بن خَطَل؛
اسلام آوردند و مورد عفو قرار گرفتند.
و این افراد:
1. حُوَیرِث بن نُفَیذبن وهب بن عبد قصی؛
2. مِقیَس بن صُبَابه؛
3. عبدالله بن خَطَل؛
4. ساره کنیز عمرو بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف؛
5. قریبه کنیز عبدالله بن خَطَل؛
کشته شدند تا به سزای کارهای زشت خود برسند.
جهت آگاهی بیشتر ر. ک. به: طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری؛ ترجمهی: ابوالقاسم پاینده؛ ج3. صص: 1187-1189. و ابن اثیر، عزالدین؛ تاریخ کامل؛ برگردان: دکتر سیدمحمد حسین روحانی؛ ج3، صص 1103-1108. مؤلف
[3]- تاریخ جامع ادیان؛ 489.
دکتر ساموئل زویمر([1]) نویسندهی آمریکایی نوشته است: «محمد، پیغمبر مسلمین، بدون تردید، از بزرگترین پیشوایان دینی و مصلحین بیهمچون عالم و دانشمندان فصیح و بلیغ بوده و با وجود این یک فرماندهی بسیار شجاع و فداکار هم بوده است»([2]).
مستر هوبرت ویل([1]) در کتاب خود به نام المعلم الاکبر میگوید: «محمد ششصد سال پس از مسیح ظهور کرد و با نیروی خداییای که داشت، توانست تمام اوهام را بزداید و بتپرستی را براندازد و چون مردی درستکردار، راستگو و بیآلایش بود، مردم به او لقب «امین» داده بودند. لهجهی صادق و عزم استواری داشت و با همین مزایا توانست گمراهان را به راه راست هدایت کند»([2]).
پروفسور ادوارد مونته (1856-1936م) رییس دانشگاه ژنو، میگوید:
«محمد پیغمبری بود به همان معنی که قدمای بنی اسراییل میگویند. او از یک عقیدهی خالص که هیچ [تمایل و] بستگیای با بتپرستی نداشت، سخن میگفت. تمام سعی و کوشش این مردم برای نجاتدادن ملتش از یک دین بیمعنی و بیاعتبار بود و میخواست آنان را از منجلاب فساد اخلاق و پستی عادات و فساد عقیده برهاند؛ بنابراین، ممکن نیست در راستی و اخلاص و شور خداپرستیای که سراسر وجودش را فراگرفته بود، تردید کرد»([1]).