فصل هفتم:
دلیل هفتم، سدّ ذرایع
222- ذرایع به معنی وسایل است و ذریعه، به معنی وسیله و راه رسیدن به یک چیز است، خواه آن شیء مفسده و یا مصلحت و خواه قول و یا عمل باشد. لکن اطلاق اسم ذرایع غلبه یافته است بر وسایل منجر به فساد؛ پس اگر گفته شد: این چیز، از باب سدّ ذرایع است، به این معنی است که: آن چیز از باب منع وسایل منجر به فساد است.
223- افعال منجر به فساد، یا ذاتاً فاسد و حرام هستند، یا این که ذاتاً مباح و جایز میباشند؛ مورد اول -بنابر طبیعت خود- منجر به شر و ضرر و فساد میگردد، مانند نوشیدن مایعات مستکننده که سبب فساد عقل میگردند و قذف که سبب لکهدار شدن نوامیس میگردد و زنا که منجر به اختلاط منی افراد میگردد.
علما در منع از این افعال باهم اتفاقنظر دارند و در حقیقت، این افعال داخل در دایرهی سدّ ذرایع -که مورد بحث ماست- هم نمیشود، چرا که ذاتاً حرام هستند؛ اما افعال مباح و جایز منجر به مفاسد چند نوع هستند:
نوع اول: آنچه که منجر شدن آن به مفسده نادر و کم است که این، مصلحتش راجح و مفسدهی آن مرجوح است، مانند: نگاهکردن به زنی که از وی خواستگاری میشود، نگاهکردن به زنی که علیهِ وی شهادت داده میشود و کشت انگور؛ بدیهی است که نمیتوان این افعال را با این استدلال که گاهی بر آنها مفاسدی مترتب میگردد منع نمود، زیرا مفسدهی آنها در مصلحت راجحِ آنها دفن شده است و جهتگیریِ تشریعِ احکام هم بر این امر دلالت دارد و در این باره، علما هیچ اختلافی ندارند. شارع خبر و سخنِ زن در مورد پایانیافتن یا پایاننیافتن عدهاش را پذیرفته است، حال آن که احتمال راستنگفتنِ وی هم وجود دارد؛ نیز، شارع قضاوت براساس شهادت را قبول کرده است، حال آن که احتمال کذبِ شاهدان نیز وجود دارد؛ همچنین، خبر واحدِ عادل را پذیرفته است، گرچه احتمال عدم ضبط و حفظ وی هم میرود. چون این احتمالات مرجوح هستند، شارع توجّه و التفاتی به آنها نکرده است.
نوع دوم: آنچه که به مفسده منجر شدنش زیاد باشد که این مفسدهاش راجحتر از مصلحت آن است، مانند فروش اسلحه در زمان آشوب و فتنهها، اجارهی عقار به کسی که از آنها استفادهی حرام میکند؛ مثلاً از آن به عنوان جای قمار کردن استفاده مینماید؛ نیز، مانند ناسزاگویی به خدایانِ مشرکان در حضورِ کسی که فرد میداند اگر او این ناسزاها را بشنود، به خدا ناسزاگویی میکند و مانند فروش انگور به کسی که معروف به این است که به درستکردنی شراب از انگور اشتغال دارد.
نوع سوم: آنچه که منجر به فساد میشود، به این دلیل که مکلّف، از آن در چیزی استفاده میکند که برای آن وضع نشده است و به این خاطر، مفسده ایجاد میشود، مانند کسی که به قصدِ تحلیل زنِ سه طلاقه شده برای شوهر اول خود، به عقد نکاح دست میزند و مانند کسی که از بیع برای رسیدن به ربا استفاده میکند، مثلاً لباس ژندهای را به صورت نسیه به هزار درهم میفروشد و آن را به صورت نقد به نهصد درهم از مشتری میخرد. در این موارد؛ مفسده همیشه راجح است.
اختلاف علما در مورد عمل به سدّ ذرایع
224- در مورد افعالِ نوعِ دوم، اختلاف وجود دارد که آیا به این خاطر که منجر به مفسده میشوند ممنوع میگردند یا خیر؟
حنابله و مالکیه معتقدند که: ممنوع میگردد؛ اما شافعیه و ظاهریه قایل به این هستند که: ممنوع نمیگردند[1]. دلیلِ این گروه آن است که این افعال مباح هستند و به خاطر احتمال منجر شدن آنها به مفسده ممنوع نمیگردند و استدلال گروه اول آن است که سد ذرایع یکی از اصول مستقل تشریع و دلیلی معتبر از ادلّهی احکام است که احکام بر آن بنا میگردد و مادام که فعل منجر به فسادِ راجح میشود و شریعت هم حکم به منع فساد و بستن راهها و منافذ منجر به آن داده است، پس باید این فعل ممنوع گردد. ملاحظه میشود که این گروه به مقاصد و غایات و نتایج آیندهی افعال مینگرند و به این دلیل قایل به منع شده و مباحبودن آن را معتبر ندانستهاند؛ اما گروه دوم به مباحبودنِ آنها مینگرند، بدون توجّه به نتیجهها و به همین دلیل، قایل به عدم منع آن شده و اذنِ عامِ شرعیِ وارد شده در مورد آن را بر ضرری که احتمالاً از آن ناشی میشود ترجیح دادهاند.
رأی گروه اول قویتر است، زیرا اعتبارِ وسایل به مقاصد آنهاست. ابن قیم در این باره میگوید: «چون فقط به طریق اسباب و راههایِ منجر به مقاصد میتوان به مقاصد دست یافت، پس راهها و اسبابِ مقاصد نیز تابع آنها محسوب شده، اعتبارشان ناشی از آنها میباشد و بنابراین، وسایلِ محرمات و معاصی، در مکروهبودن، تابع مقاصد هستند و منع از آنها هم براساسِ منجر شدن آنها به غایات خود و ارتباطشان با غایات و اهدافشان است و وسایل طاعات و امور تقربی، در محبوببودن و مجاز بودنشان براساسِ منجر شدنِ آنها به مقاصدشان است؛ چرا که وسیلهی یک امر مقصود، تابع مقصود است و هردو مقصود هستند، ولی امرِ مقصود، همانند و برابر با مقصودیتِ اهداف و غایتها مقصود است و وسیلهی امرِ مقصود، همانند و برابر با مقصودیتِ وسایل»[2].
225- کسانی که سد ذرایع را دلیلی مستقل از ادلّهی احکام به حساب نمیآورند، به این استدلال دارند که: فعل، مادام که مباح باشد، دیگر جایز نیست که آن را به خاطر این احتمال که منجر به مفسده میشود، ممنوع کرد، زیرا این احتمالات، گاهی ایجاد میشوند و گاهی ایجاد نمیشوند، چرا که از قبیل ظن هستند و ظن هم ما را از حق بینیاز نمیکند. اما، حق آن است که این استدلال ضعیف است، زیرا گفتیم که: احتمالِ مفسده اگر نادر یا قلیل یا مرجوح باشد، فعل را ممنوع نمیکند و بحث ما در آن چیزی است که در موارد زیادی منجر به مفسده میشود، به نحوی که ظن غالب به وقوع مفسده را ایجاد میکند و ظن راجح هم در احکامِ عملی شریعت معتبر است، پس برای ثبوتِ آن یقین شرط گرفته نمیشود. همینطور، پیشتر از احکامی که شارع بنابر ظن غالب تشریع کرده است، مثالهایی ذکر شد، مانند قبولِ خبر واحد، قبولِ شهادت و قبول خبرِ زن در مورد پایانیافتنِ عدهاش. بدیهی است که این احکام برای تحقق مصالح راجحی تشریع شدهاند، گرچه با توجّه به احتمالِ کذبِ خبر دهنده و شاهد و زَن، مفاسدِ مرجوحی هم در آنها وجود دارد. ما، در مباحثِ آتی و در هنگام بحث از ادلّهی قول دوم، احکامی را که شارع جهت از بینبردن مفسدهی راجح و محتمل الوقوع تشریع کرده است، ذکر خواهیم کرد.
به علاوه، نمیتوان قبول کرد که شارع چیزی را حرام کند، اما اسباب و وسایل آن را مباح گرداند یا آن وسایل را بر اباحهی اصلی خودشان باقی بگذارد. پس در این صورت، شرط مباحبودنِ یک چیز این است که منجر به یک مفسدهی راجح نگردد و اگر -با توجّه به شرایطی خاص یا احوالی معین- منجر به این مفسده شود، در این صورت، ممنوع گشته، محظور میشود؛ کما این که بیع مباح است، لکن اگر در وقت اذان جمعه انجام بگیرد، محظور میشود و ناسزاگویی به خدایان مشرکان مباح است، لکن اگر منجر به مفسدهی ناسزاگویی به خداوند متعال شود، ممنوع میشود و قطعِ دستِ سارق واجب است، لکن در زمانِ جنگ و جهاد، واجب است که به تأخیر انداخته شود، چه رسول خدا ج میفرمایند: «لَا تُقْطَعُ الْأَیْدی فِی الْغَزْوِ»، «در هنگام جنگ و جهاد، دستِ (دزد) قطع نمیشود». تا وسیله و بهانهی فرارِ فردِ حد زده شده به سوی دشمن نگردد و هدیهدادن مباح است و بلکه با توجّه به روایتِ «تَهَادَوا تَحَابُّوَا»، «به همدیگر هدیه بدهید تا میان شما محبت ایجاد گردد». مستحب است، لکن هدیهدادنِ بدهکار به طلبکارِ خود ممنوع است، اگر قبلاً عادتِ به هم هدیهدادن بین آن دو وجود داشته باشد، تا این امر منجر به مفسدهی ربا نگردد و نهیکردن از منکر واجب است، لکن اگر منجر به منکری بزرگتر بشود، ترکنمودن آن جایز است.
226- همهی این موارد، قایلشدن به اصل سدّ ذرایع و قراردادنِ آن به عنوان یکی از ادلّهی احکام را ترجیح میدهد، زیرا اصلی است که قرآن و سنّت در مورد اعتبار آن گواهی میدهند، از جمله:
1. خدای متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾ [البقرة: 104]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! (خطاب به پیامبر) مگویید: راعِنا (رعایتمان کن و ما را بپای! بلکه واژههای هممعنی دیگری را به کار ببرید) و بگویید: اُنظرنا (بر ما نظر انداز، در ما نگر، ما را در نظر داشته باش)».
خدای متعال در این آیه مؤمنانی را نهی کرده از این که بگویند: «راعنا»، با وجود آن که آنها از این قولِ خود قصد نیکی داشتند، تا منجر به مفسدهی شبیهشدن به یهودیان نگردد که از بیان این قول ناسزاگویی به رسول خدا ج را اراده میکردند.
2. خوردنِ قطرهای از شراب هم حرام است تا منجر به جرعه جرعهخوردن مشروب و در نتیجه، بازکردنِ راه بر نوشیدنِ مادهی مستکننده و افتادن در محذور نگردد و به همین دلیل، در حدیث آمده است: «آنچه مقدار فراوان آن مستکننده باشد، نوشیدنِ مقدار اندک از آن نیز حرام است» و علّت این امر هم همان چیزی است که ذکر شد.
3. خلوتکردنِ مرد با زن بیگانه حرام است تا منجر به محذور نشود.
4. انجام عقدِ نکاح در زمان عده حرام است، گرچه آمیزش هم به زمان بعد از پایانیافتنِ عده عقب بیفتد و این، بدان خاطر است که منجر به مفسدهی آمیزش در زمان قبل از انقضای عده نشود.
5. پیامبر ج از جمع بین سَلف و بیع نهی کرده است تا اقتران آن دو منجر به ربا نگردد.
6. شارع، ولیِّ امر یا قاضی را از قبول هدیه از کسی که او عادت به هدیهدادن به آنان را ندارد، منع نکرده است تا هدیهدادن وی منجر به جانبداری ولی امر یا قاضی از باطل نشود.
7. اگر کسی زن خود را به این قصد طلاق داد تا زن از دارایی وی ارث نبرد، به وی ارث داده میشود، تا طلاق منجر به محرومکردنِ زن از ارث نشود. این رأی جمهور فقهاست و اساسِ آن فتوایی است که برخی از مجتهدین صحابه دادهاند و رأیِ این افراد هم مبتنی بر اصل سدّ ذرایع است که نصوص قرآن و سنّت بر صحت آن گواهی دارند.
8. کسی که مال گمشده را از روی زمین بلند میکند، گرچه امین است. اما رسول خدا ج به وی امر کرده که بر آن شاهد بگیرد، مبادا که بر اثر طمع آن را کتمان کند.
9. شارع افراد را از انجام خواستگاری بر خواستگاریِ دیگران و سَوم بر سَوم دیگران و بیع بر بیع دیگران نهی کرده تا منجر به ایجاد دشمنی و کینهتوزی نگردد.
10. شارع از احتکار نهی کرده و در مورد محتکر میگوید: «فقط افراد خطاکار احتکار انجام میدهند»، زیرا این کار مردم را در مورد مواد غذاییشان دچار تنگنا میکند.
11. اگر کسی چیزی را به زکات دهد، شارع او را از خریدِ آن منع کرده است، حتی اگر هم آن چیز در بازار برای فروش عرضه شده باشد، مبادا این امر منجر به آن شود که آن زکات دهنده مال را با بهای ناچیز از شخص فقیر پس بگیرد.
12. شارع طلبکار را از قبول هدیه از بدهکارِ خود منع کرده است، مگر این که آن را جزءِ دَینِ خود حساب کند.
227- این دلایل و غیر آن، حجّت و دلیلی کافی میشوند برای اعتبارِ سد ذرایع به عنوان دلیلی از ادلّهی احکام و هم کسانی که سد ذرایع را اصلی از اصول شریعت ندانستهاند، در برخی از اجتهادات خود، به مقتضای آن عمل کردهاند به این اعتبار که داخل در یک اصل یا یک قاعده دیگر است.
از جمله، ظاهریه قایل به بطلانِ فروختنِ سلاح به کسی شدهاند که در مورد دشمنیِ وی نسبت به افرادِ در اَمان یقین وجود دارد؛ نیز، بیع انگور به کسی را که یقین وجود دارد که از آن برای ساخت شراب استفاده میشود باطل دانستهاند، زیرا (به اعتقاد آنان) این کار از قبیل همکاری در گناه است و این هم جایز نیست، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: 2]، «در راه نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه گناه و تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید»[3].
حنفیه، قایل به ارثبردن زنی شدهاند که جهت محرومشدن وی از ارث طلاق داده شده است، به این دلیل که آن را مذهب صحابیای میدانند که مخالفی برای وی شناخته نشده است و نمونههای دیگر.
بنابراین -چنان که گفته میشود- تنها مالکیه نیستند که به این اصل عمل میکنند، بلکه مالکیه فقط بیشتر از دیگران به این اصل عمل کردهاند و قرافیِ مالکی در این باره میگوید: «علما اجماع دارند که ذرایع سه دسته هستند؛ اول: آنچه که به اجماع معتبر است، مانند کندنِ چاه در راههای مسلمانان و ریختن سم در غذاهای آنان و ناسزاگویی به بتها نزد کسی که میدانیم در این حالت به خدا ناسزا میگوید. دوم: آنچه که به اجماع لغو است، مانند کاشت انگور که نمیتوان آن را منع کرد به این خاطر که خوف درستکردن شراب از آن وجود دارد. سوم: آنچه که در مورد آن اختلاف وجود دارد، مانند بیوعِ آجال که ما ذریعه را در آنها معتبر میدانیم، اما دیگران در این باره با ما مخالف هستند. بنابراین، حاصل قضیه آن است که ما بیشتر از دیگران قایل به سد ذرایع هستیم، نه آن که این قایلشدن مختص به ما باشد»[4].
لکن با این وجود، فقط مالکیه و حنابله سد ذرایع را به عنوان اصلِ مستقلی از اصول احکام قبول دارند و به همین دلیل، بیشتر از بقیه هم به آن عمل کردهاند و بیشتر از بقیه احکام خود را بر این اصل بنا کردهاند.
228- اصل سد ذرایع تأکیدکننده و تحکیمبخش اصل مصالح است، زیرا وسایل و اسباب منجر به فساد را ممنوع میکند و این وجهی مؤکَّد از وجوه مصلحت است؛ پس این اصل، متمم و مکملِ اصلِ مصلحت است، بلکه حتی گاهی، برخی از صورتهای سد ذرایع از صور مصالح مرسله به حساب میآید و به همین دلیل، میبینیم که قایلان به اصل مصلحت و پرچمداران آن -یعنی مالکیه و پیروان آنان- قایل به سد ذرایع شده و قایل به منع ذرایع در صورت منجر شدن آن به مفسده و قایل به گشودنِ آن در صورتِ منجر شدنش به یک مصلحت راجح، شدهاند، گرچه وسیله ذاتاً حرام هم باشد و به همین دلیل، اینان برای دولت اسلامی جایز دانستهاند که اگر ضعیف بود، جهت در امان ماندن از شرّ دشمن، مالی را به او بدهد و نیز، قایل به جوازِ دادنِ رشوه شدهاند اگر رشوه تنها راه برای دفع ظلم یا معصیتی باشد که ضرر آن بیشتر از ضرر پرداخت مال است و نیز، گرچه دادنِ مال به دولت محارب جایز نیست، اما آنان به خاطر دفع یک ضرر بزرگتر یا جلب یک مصلحت بزرگتر، پرداخت مال به دولت محارب جهت آزادسازی اسرای مسلمانان را جایز دانستهاند[5].
[1]- الأم، شافعی 3/ 3 و 69؛ بدایة المجتهد 2/ 117- 119؛ المغنی 4/ 174 به بعد؛ المدونة الکبری 2/ 171 و 3/ 399؛ مختصر الطحاوی، ص 280.
[2]- إعلام الموقعین 3/ 11- 20.
[3]- المحلی 9/ 348.
[4]- تنقیح الفصول، قرافی، ص 200 به نقل از پاورقی کتاب امام مالک، تألیف استاد ما ابوزهره.
[5]- الفروق، قرافی 2/ 32- 33.