دین اسلام عقیده و شریعت است. قبلا اشارهای به برخی از احکام و شرایع اسلام شد و نیز دربارۀ ارکان آن که اساس و پایههای شرایع اسلام به شمار میورد، مطالبی بیان گردید.
اعتقاد اسلامی شامل ایمان به هر آنچه از جانب الله تعالی و رسول الله ج آمده است، میشود؛ یعنی ایمان به اخبار، احکام قطعی، امور غیبی و امثال آن.
پایههای اعتقاد، ارکان ششگانۀ ایمان است؛ یعنی ایمان به الله تعالی؛ ایمان به فرشتگان †؛ ایمان به کتابهای آسمانی؛ ایمان به رسولان †؛ ایمان به روز قیامت؛ و ایمان به قضا و قدر؛ خیر باشد یا شر.
أ. ایمان به الله ﻷ یعنی باور قطعی و یقینی به وجود الله تعالی و به اینکه او پروردگار و صاحب هر چیز، آفریدگار یگانه، تدبیرکنندۀ تمام هستی و تنها معبود شایستۀ عبادت و بیهمتاست و هر معبودی غیر از الله ﻷ، باطل بوده و عبادتش نیز نادرست و بیفایده است. همچنین ایمان به اینکه الله متعال متّصف به صفات کمال و جلال و منزّه از هر نقص و عیبی است.[1]
ب. ایمان به الله، شامل باور و یقین به وجود، ربوبیّت، الوهیّت و اسماء و صفات اوست.
ت. ایمان به الله ﻷ دارای نتایجی بزرگ و مهم بوده و خیر دنیا و آخرت را برای افراد و جامعه به دنبال دارد. از نتایج آن، حصول امنیّت کامل، هدایت تام، جانشینکردن در زمین و تمکین و عزّت بندگان واقعی را میتوان نام برد. به طور خلاصه، همۀ خیر دنیا و آخرت از نتایج ایمان به الله تعالی، و هلاکت و کمبود نتیجۀ نبود یا نقصان ایمان است.[2]
ث. ادلّۀ فراوانی دلالت بر یگانگی الله ﻷ دارند و گواهی الله تعالی برای خودش کافی است که میفرماید:
﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾ [آلعمران: 18]
«الله گواهی داده که معبودی [بر حق] جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز بر این مطلب گواهی میدهند] در حالی که [الله متعال در جهان هستی] قیام به عدالت دارد، معبودی [بر حق] جز او نیست، که توانمند حکیم است.»
فطرت، شریعت، عقل و حسّ و واقع نیز دلالت بر یگانگی الله متعال در آفرینش و روزیدادن و اینکه تنها او شایستۀ عبادت است، میکنند.
ج. عقل، دلالت بر یگانگی الله تعالی دارد، زیرا لازم است که تمامی مخلوقات پدیدآورنده و آفریدگاری داشته باشند و امکان ندارد به خودی خود یا اتّفاقی به وجود آمده باشند؛ به عبارتی دیگر، امکان ندارد که این مخلوقات خودشان را به وجود آورده باشند و هیچ چیز نمیتواند خودش را بیافریند، چون پیش از پیدایش، معدوم [نیست] است و شیء معدوم چگونه میتواند پدیدآورنده باشد؟!
حسّ و تجربه به روشنی بیانگر یگانگی الله متعال است؛ از جمله: اجابت دعاها، صداقت پیامبران †، دلالت انفس، راهنمایی مخلوقات، دلالت آفاق، بندگی موجودات، تفاوت مزّه، رنگ و بوی گیاهان و اختلاف زبان ها.
أ. فرشتگان جهانی غیبی هستند که از نور آفریده شده و عبادت الله متعال را به جای میآورند. آنان هیچ یک از ویژگیهای ربوبیّت و الوهیّت را ندارند؛ یعنی چیزی را نمیآفرینند، روزی نمیدهند و هرگز جایز نیست که با الله تعالی یا به تنهایی، پرستش شوند.
الله ﻷ به آنان فرمانبرداری کامل از دستوراتش و قدرت بر اجرای آنها را بخشیده است.
تعداد فرشتگان فراوان بوده و فقط الله ـ از این موضوع آگاه است.[3]
ب. ایمان به فرشتگان شامل باور و یقین به وجودشان، ایمان به فرشتگانی که آنان را با اسم میشناسیم و ایمان به آنچه از صفاتشان میدانیم، میشود.
ت. ایمان به فرشتگان، نتایج مهمّی به دنبال دارد؛ همچون: علم به عظمت و قدرت و سلطان الهی و شکر الله تعالی به سبب توجّه به بنیآدم.
ث. متون شرعی فراوانی دلالت دارند که فرشتگان جسم هستند.
ج. فرشتگان † ارتباط تنگاتنگ و مستحکمی با بنیآدم دارند و برخی از نمونههای این ارتباط، عبارت است از: حضور آنان در زمان خلقت انسان، حفاظت آدمیان توسّط فرشتگان، تحریک انگیزههای خیر در نفوس بندگان، ثبت اعمال انسانها، رویآوردن و توجّه فرشتگان † به مؤمنان و خشم آنان بر کافران.
أ. کُتُب در اصل، جمع کتاب به معنای مکتوب؛ یعنی نوشتهشده است و مادّۀ «کَتَبَ» در معنای جمع و گِردآوری به کار میرود.
ب. از نظر شرعی، «مراد از این کُتُب، کتابهای آسمانی است که الله أ آنها را به عنوان رحمت و هدایتی برای مخلوقات، بر پیامبران † نازل فرمود تا از این طریق، به سعادت دنیا و آخرت برسند.»[4]
ت. موارد ایمان به کتابهای آسمانی: یقین به اینکه قطعا از جانب الله تعالی فرستاده شدهاند، ایمان به آنچه از اسامی این کتابها میدانیم، امّا کتابهایی که از اسامیشان باخبر نیستیم، به طور اجمالی به آنها ایمان میآوریم، تصدیق اخبار صحیحِ کتابهای آسمانی؛ همچون خبرهای قرآنی و اخباری از کتابهای پیشین که تبدیل و تحریف نشده است، و ایمان و یقین به آخرین کتاب و ناسخ تمامی آنها؛ یعنی قرآن کریم.
ث. ایمان به کتابهای آسمانی از چندین جنبه اهمّیت فراوانی دارد و دارای فواید آشکاری است.
ج. نزول تمامی کتابهای آسمانی، هدفی واحد داشته است. هدف این بوده که فقط الله تعالی پرستش شود و این کتابها قانون زندگی بشری باشد که بر روی زمین زندگی میکنند و آنان را به سوی خوبیها راهنمایی سازد و روح و نوری برای احیای جانها و برطرفساختن تاریکیها باشد و تمامی راههایی زندگی را برایشان روشن سازد.[5]
ح. کتابهای آسمانی در امور متعدّدی با هم هماهنگ هستند؛ از جمله: وحدت خاستگاه، وحدت هدف، مسائل اعتقادی، قواعد عمومی، عدالت و داد، مبارزه با فساد و انحراف، دعوت به اخلاق پسندیده و بسیاری از عبادات دیگر.
خ. این کتابها از نظر شرایع با یکدیگر تفاوتی جزئی دارند، امّا از نظر اصول و مسائل اساسی، با هم مشترکند. برخی از موارد اختلافی آنها عبارت است از: تعداد، ارکان و شروط نمازها، مقادیر زکات، مواضع انجام عبادات و امثال آن.
گاهی الله أ کاری را در یک شریعت به سبب حکمتی که داشته، حلال گردانده و همان کار را در آیینی دیگر، حرام کرده است؛ آن هم به دلیل حکمتی که تنها خود الله تعالی میداند و لازم نیست که ما از آن آگاه باشیم.
در نهایت، شریعت خاتم و نهایی آمد تا قاعدۀ اصلی، حلالشدن پاکیها و تحریم پلیدیها باشد.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شریعت اسلام، این است که برای مردم تا روز قیامت بوده، بر خلاف ادیان دیگر که مخصوص قومی خاص و برای دورهای معیّن میآمدند.[6]
د. بزرگترین و مهمترین کتابهای آسمانی، قرآن کریم، تورات و انجیل هستند. قبلا مطالبی دربارۀ قرآن بیان شد.
در اصل و از دیدگاه مسلمانان، تورات اسمی برای کتاب نازلشده بر موسی ÷ است، امّا تورات امروزی و موجود دچار تحریف و تغییر و زیادتی و نقصان شده است.
انجیل نیز در اصل، کتابی گرامی است که الله تعالی آن را بر عیسی ÷ نازل کرد، ولی انجیل امروزی دارای تحریفات و تغییرات بسیاری است.
در اصل و شرح تحقیق پیش رو، توضیحاتی دربارۀ کتابهای مذکور بیان شده است.
أ. از نظر شرعی، میتوان نبوّت و رسالت را این گونه تعریف کرد: ویژگی و صفتی که در فرد، پس از انتخاب از جانب الله تعالی، به وجود میآید و وی را از اخبار آسمانی آگاه ساخته و فرمان به تبلیغ آن میدهد.
ب. نبوّت از بزرگترین ادّعاها به شمار میرود و فقط دروغگوترین یا راستگوترین مردم ادّعای چنین امری میکند.
نبوّت با ادلّۀ فراوانی اثبات میگردد که بزرگترین و مهمترین آنها، نشانههایی که معجزه نامیده میشوند، است و با اعمال بزرگ، اخلاق پسندیده و رفتار نیک ثابت میگردد.
بنابراین کسی که ادّعای پیامبری نمود و الله متعال وی را بوسیلۀ معجزهها تایید و تقویّت کرد و خودش مشهور به صداقت، امانت، اخلاق نیک و رفتار پسندیده بود، این فرد، پیامبری است که به او وحی میشود و از جانب الله ﻷ تایید میگردد.
اگر بر خلاف این باشد، فردی دروغگو و حیلهگر است که ادّعای پیامبری نموده و قطعا الله ـ وی را رسوا خواهد کرد.
ت. پیامبران و رسولان بشر و مخلوق هستند و به آنان وحی میشود و هیچ یک از ویژگیهای ربوبیّت و الوهیّت را ندارند.
آنان دارای صفات بشری؛ همچون بیماری، خواب، مرگ، نیاز به غذا و نوشیدنی و ... هستند.
الله تعالی این افراد را متّصف به برترین درجۀ بندگی نموده و آنان را توصیف و تحسین کرده است.
ث. رسالت، انتخاب و تعیینی از جانب الله متعال است که با کسب و تلاش به دست نمیآید.
رسولان بهترین انسانها و افراد برگزیدۀ بشر هستند.
ج. مسلمانان اتّفاق دارند که پیامبران و رسولان در پذیرش و تحمّل رسالت و در آنچه از جانب پروردگارشان به مردم میرسانند، معصومند.
بنابراین چیزی از آنچه الله ﻷ به سویشان فرستاده است را نمیکاهند و هیچ چیز را فراموش نمیکنند مگر مواردی که منسوخ گردد.
ح. ایمان به رسولان شامل این موارد است: باور و یقین به اینکه رسالتشان حقیقتی از جانب الله تعالی است، ایمان به آنچه از اسامی آنان میدانیم و کسانی که از نامهایشان آگاه نیستیم را به طور کلّی و اجمالی قبول داریم، تصدیق اخبار صحیحی که از آنان نقل شده است و عمل به شریعت کسی از آنان که برای ما مبعوث گشته است؛ یعنی ایمان به خاتم پیامبران؛ محمّد ج.
خ. ایمان به پیامبران و رسولان دارای نتایجی مهم بوده، که بزرگترین و برترین آنها، آگاهشدن از رحمت و توجّه الله تعالی به بندگانش است، چون رسولانی را به سویشان فرستاد تا آنان را به راه راست راهنمایی کنند و شیوۀ پرستش الله أ را برایشان روشن سازند، زیرا عقل بشر به تنهایی نمیتواند این مسأله را تشخیص دهد.
د. مراد از ختم نبوّت، پایانیافتن خبردادن الله تعالی به مردم و قطع وحی آسمانی است.[7]
یعنی اینکه باور کنیم اخبار غیبی و آیندهنگریها با نبوّت پیامبرمان؛ محمّد ج پایان یافته و وحی آسمانی با وفات ایشان، قطع شده است. این مطلب از مهمترین و اصلیترین اعتقادات مسلمانان به شمار میرود و هر کس بر خلاف آن ادّعا نماید، به الله تعالی کفر نموده و پیامبر ج را تکذیب کرده است.
قرآن، سنّت و اجماع بر این موضوع دلالت میکنند.
ذ. معجزه کاری خارقالعاده است؛ یعنی عملی که بر خلاف عادت آدمیان بوده و برایشان ناآشنا و خارج از توان آنان است.
ر. الله متعال ویژگیهای بسیاری را به پیامبرمان محمّد ج اختصاص داد، که در مبحث مربوط به این موضوع در شرح و اصل تحقیق پیش رو، برخی از آنها بیان شده است.
أ. روز آخرت یعنی روز قیامت که مردم در آن روز، برای حساب و جزا برانگیخته میشوند.
ب. ایمان به این روز، یعنی باور و یقین به آمدن آن و تمامی جزئیّاتش و عمل بر این اساس.
ت. باور و یقین به روز قیامت، بنا به دلایلی بسیار مهم به شمار میرود؛ از جمله اینکه: ایمان به روز آخرت، یکی از ارکان ششگانۀ ایمان است، این موضوع در بسیاری از متون شرعی وارد شده و ارتباط مستحکمی با ایمان به الله أ دارد، ایمانآورندگان به روز آخرت، بسیار مورد تحسین و تمجید قرار گرفته و انکارکنندگانش، بسیار نکوهش شدهاند، این روز دارای اسامی بسیاری بوده و توصیفات و سخنان فراوانی در این زمینه بیان شده، [که دلیل آن، اهمّیت قیامت و وحشت شدید در آن روز است].
ث. ایمان به این روز منجر به نتایجی مهم، اخلاقی زیبا، عبادتهایی متنوّع و تاثیراتی پسندیده برای فرد و جامعه در دنیا و آخرت میشود.
ج. مفهوم شرعی دمیدن در صور: یعنی دمیدن اسرافیل ÷ در شیپوری که به دهان گرفته و مسؤول دمیدن در آن، به هنگام برپاشدن قیامت شده است.[8]
ح. اسرافیل ÷ دو بار در صور میدمد:
- نفخۀ بیهوشی [صعق]: دمیدنی که بر اثر آن، مردم به وحشت افتاده و بیهوش میشوند. وقتی الله تعالی اجازۀ پایانیافتن این دنیا را صادر مینماید، به اسرافیل دستور میدهد که در صور بدمد و در نتیجه، تمامی آنچه در آسمانها و زمین است مگر مخلوقاتی که الله متعال بخواهد، بیهوش میشوند، زمین، خاک و بیگیاه شده و کوهها فرو میریزند و هر آنچه الله ﻷ در قرآن کریم؛ بویژه در سورۀ «انفطار» و «تکویر» بیان نموده است، به وقوع میپیوندد.
این نفخه، نفخۀ بیهوشی [صعق]، ترس [فزع]، به لرزهدرآورنده [راجفه] و صیحه [آواز بلند] نام دارد.
- نفخۀ برانگیختهشدن [بعث]: دمیدنی که توسّط آن، مردم برای حضور در پیشگاه پروردگار جهانیان، زنده از قبرها بیرون میآیند.
این نفخه، أخری و رادفه [پیرو و بعدی] نیز نام دارد.
خ. در اصطلاح شرع، بعث یعنی معاد جسمانی و زندهکردن مردگان در روز قیامت برای حسابرسی و داوری در میان آنان.[9]
د. دلایلی از قرآن و سنّت، اجماع، عقل و فطرت سلیم دلالت بر زندهشدن مردگان دارند و نیز این کار بر مقتضای حکمت است، زیرا میطلبد که الله ﻷ مخلوقات را برای حسابرسی و دادن پاداش یا عذاب در برابر تکلیفی که بر زبان پیامبران † بر آنان لازم گشته است، دوباره زنده کند.[10]
ذ. قیامت اسمی از اسامی روز آخرت است که به علّت برخاستن مردم از قبرها و رفتن به سوی قیامت یا به سبب ایستادن مردم برای پروردگار جهانیان در آن روز، چنین نامی گرفته است.
ر. روز قیامت بسیار مهم و بزرگ و وحشتناک است و بندگان هرگز چنین روزی را ندیدهاند؛ در روز قیامت، ترس و اضطراب شدیدی وجود دارد و رابطههای مردم با یکدیگر، قطع میشود و خورشید به مخلوقات نزدیک میگردد.
ز. مفهوم شرعی حساب: یعنی اینکه الله تعالی در روز قیامت، بندگان را از اعمالشان آگاه میکند و کارهای خوب یا بدی که انجام دادهاند را به آنان بیان مینماید.[11]
س. شیوه و کیفیّت حسابرسی: به طور خلاصه میتوان گفت: الله تعالی بندگان را در حضور خویش نگه میدارد و از آنان به سبب گناهانی که مرتکب شدند و اعمالی که انجام داده و سخنانی که بر زبان آوردند، اقرار میگیرد و آنان را از کفر یا ایمان، اطاعت یا نافرمانی و استقامت یا انحرافشان در دنیا و نیز از پاداش یا عذابی که مستحقّ آن هستند، آگاه میسازد.
ش. انواع حساب: برخی از حسابها سخت و برخی آسان هستند. انواع دیگر آن، حساب تقریر و تکریم و بزرگداشت، توبیخ و نکوهش، فضل و بخشش و مؤاخذه و مجازات بوده و متولّی آن، بخشندهترین بخشندگان، مهربانترین مهربانان و فرمانرواترین فرمانروایان است.[12]
ص. قوانینی که بندگان بر اساس آنها مورد محاسبه قرار میگیرند: این حساب کاملا عادلانه است، هیچ کس به سبب جرم و گناه دیگران، مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد، بندگان از اعمالی که پیش فرستادهاند، آگاه میشوند و نیکیها و نه بدیها چند برابر میگردند.
ض. پیش از سایر امّتها، به حساب امّت محمّد ج پرداخته میشود، اولین عملی که از بنده سؤال میگردد، نماز است، و نخستین کار فیصلهشده در میان مردم، مسألۀ خونهاست.
ط. مفهوم شرعی میزان: یعنی وسیلهای که الله تعالی در رروز قیامت، برای سنجش اعمال بندگان قرار میدهد.[13] و حکمت و دلیل نهادن ترازوی اعمال، آشکارساختن عدالت الهی است.[14]
ظ. نامههای اعمال: یعنی دفترها و کتابهایی که اعمال انسانها در آنها ثبت و شمارش شده است. و انتشار نامههای اعمال، یعنی آشکارکردن و توزیع آنها در روز قیامت که برخی نامۀ اعمالشان را در دست راست و برخی آن را در دست چپ و از پشت سرشان میگیرند؛ انسان مؤمن نامۀ اعمالش را با دست راست و از جلوی خویش میگیرد و خوشحال است و به دیگران مژده میدهد، امّا انسان کافر نامۀ اعمالش را به دست چپ و از پشت سرش میگیرد و واویلا سر میدهد.
ع. مفهوم شرعی حوض: مراد از حوض، آبی است که در صحرای محشر، از رود کوثر برای پیامبر ج جاری میشود.[15]
غ. ساختار حوض: حوضی بزرگ و آبشخوری بخشنده و گرامی است که از آب بهشت و از رود کوثر، تأمین میشود.
آبش سفیدتر از شیر و نقره، سردتر از برف، شیرینتر از عسل و خوشبوتر از مشک است. ظروفش همچون ستارگان آسمان بوده و این حوض بسیار وسیع؛ عرضش به اندازۀ مسافت رفتن در یک ماه و طولش نیز همان اندازه و گوشههایش با هم برابرند. هر بار که از آبش خورده شود، باز زیاد و وسیع میگردد. هر کس که از آب این حوض بنوشد، دوباره هرگز تشنه نمیشود.
ف. نوشندگان و محرومان از حوض: مؤمنان صادق و پیرو شریعت از این حوض مینوشند، امّا بدعتگزاران و تحریفکنندگان و مخالفان شریعت، از آب این حوض محروم میشوند.
رسول الله ج فرمودند: «أَنَا فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ، وَلَأُنَازِعَنَّ أَقْوَامًا ثُمَّ لَأُغْلَبَنَّ عَلَیْهِمْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أَصْحَابِی، أَصْحَابِی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ»[16]؛ «من قبل از شما، بر حوض وارد میشوم و قطعا برای گروهی، بحث و مداخله میکنم، امّا نمیتوانم برایشان کاری انجام دهم. سپس میگویم: پروردگارا! [این افراد] امّت من هستند، امّت من هستند. [به من] گفته میشود: حتما تو نمیدانی که پس از تو، چه به وجود آوردند.» این روایت، متّفقعلیه است.
در صحیح مسلم، از ابوسعید خدری س چنین روایت شده است: «فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: سُحْقًا سُحْقًا لِمَنْ بَدَّلَ بَعْدِی»[17]؛ «گفته میشود: قطعا نمیدانی که پس از تو، چه کردند! بنابراین من میگویم: هلاکت باد، هلاکت باد برای کسی که پس از من، مرتکب تغییر و [تحریف] گشت.»
همچنین در صحیح مسلم، از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت شده است که: «فَیَقُولُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، مَا زَالُوا یَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ»[18]؛ «سپس میفرماید: بدون تردید نمیدانی که پس از تو، چه کردند؛ همواره به عقب برمیگشتند [و دین را رها میکردند].»
ق. مفهوم شرعی صراط: پل کشیدهشده بر روی جهنّم تا مردم از طریق آن، به بهشت رسند.[19]
ک. ساختار پُل صراط: ویژگیهای این پُل در احادیث متعدّدی بیان شده است؛ از جمله در همان روایت طولانیِ منقول از ابوسعید خدری س آمده است که: «دَحْضٌ مَزِلَّةٌ، فِیهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلَالِیبُ، وَحَسَکٌ تَکُونُ بِنَجْدٍ فِیهَا شُوَیْکَةٌ ، یُقَالُ لَهَا : السَّعْدَانُ»؛ «[پل صراط] لیز و لغزنده و دارای چنگکها و قلّابها و تیغ است که در بلندی قرار دارد و در آن، خار [های] کوچکی است که به آن، سعدان [گیاهی خاردار که شتر میخورد] گفته میشود.»
ابوسعید میگوید: «شنیدهام که این پُل، باریکتر از مو و برندهتر از شمشیر است.»[20]
مردم با توجّه به اعمالشان از آن عبور میکنند؛ برخی با یک چشم برهمزدن، بعضی همچون برقی زودگذر، تعدادی مانند باد، برخی همچون اسبی تیزرو، بعضی مانند رفتن شتر، گروهی دواندوان، برخی به حالت راهرفتن عادی و بعضی به صورت خزیده از آن عبور میکنند. افرادی نیز به سرعت گرفته شده و در جهنّم انداخته میشوند، چون بر روی پُل، میخهایی وجود دارد که مردم را به سبب اعمالشان میگیرند. بنابراین هر کس از این پُل عبور کند، وارد بهشت میشود.[21]
ل. مفهوم شرعی بهشت: همان سرای پُرنعمتی که الله أ در آخرت، آن را برای مؤمنان پرهیزگار و مخلص و پیرو پیامبران † آماده نموده است.[22]
م. مفهوم شرعی آتش دوزخ: یعنی سرای عذابی که الله متعال در آخرت، آن را برای کافرانی که الله را تکذیب و پیامبرانش را نافرمانی کردند، آماده نموده است.[23]
بهشت، درجاتی و دوزخ، درکاتی دارد.
ن. مفهوم ایمان به بهشت و دوزخ: یعنی ایمان و باور قطعی به وجود آنها و اینکه آن دو مخلوقند و همچون الله متعال ابدی هستند و هرگز فنا و نابود نمیشوند.
همچنین ایمان به تمامی نعمتهای بهشتی و عذابهای دردناک دوزخ.[24]
أ. ایمان به قدر یعنی باور و یقین به علم فراگیر الهی و کتابت و اراده و آفرینش او برای تمامی اشیاء.[25]
ب. ایمان به قضا و قدر – اگر به روشی صحیح باشد- نتایجی مهم در پی دارد که تاثیراتش در دنیا و آخرت، بر فرد و جامعه برمیگردد.
ت. قرآن کریم، سنّت نبوی، اجماع، فطرت، عقل و حس بیانگر این رکن مهم از ارکان ایمان هستند.
ث. قدر چهار مرحله دارد که ارکان یا مراتب قدر نامیده میشوند؛ یعنی علم، کتابت، اراده و مشیّت الهی و خلقت.
ج. بر انسان واجب است که به قضا و قدر، شریعت و امر و نهی الهی ایمان آورد و اخبار آسمانی را تصدیق نماید و دستورات شرعی را اطاعت کند.[26] وقتی به وی خوبی و نعمتی رسد، الله متعال را سپاس گوید و زمانی که مصیبتی به او رسد، از الله ﻷ آمرزش بخواهد و بداند که تمامی این امور بر اساس قضا و قدر الهی است. لازم نیست که تمامی انسانها از جزئیّات ایمان به قدر آگاه باشند، بلکه همان ایمان کلّی و اجمالی کافی است.[27]
ح. ایمان به تقدیر، منافاتی با این ندارد که بنده در افعال اختیاری خویش، اراده و حقّ انتخاب و قدرت داشته باشد و اراده و قدرتش با اراده و قدرت الله تعالی حاصل میشود.
خ. تاثیر و به کارگیری اسباب منافاتی با ایمان به قضا و قدر ندارد، بلکه استفادۀ از آنها نشانۀ باور و یقین کامل به تقدیر است.
د. احتجاج و استدلال به تقدیر در هنگام مصایب و نه برای توجیه گناهان و معایب، جایز است.
[1]- نک: أعلام السّنّة المنشورة لإعتقاد الطّائفة النّاجیّة المنصورة، حافظ حکمی، ص 50.
[2]- تیسیر اللّطیف المنّان فی خلاصة تفسیر القرآن، ابن سعدی، صص 130- 134.
[3]- نک: رسائل فی العقیدة، محمّد بن عثیمین، ص 19.
[4]- رسائل فی العقیدة، ص 23.
[5]- الرّسل والرّسالات، عمر أشقر، ص 235.
[6]- نک: الرّسل والرّسالات، ص 250.
[7]- نک: عقیدة ختم النّبوّة، ص 16.
[8]- القیامة الکبری، عمر أشقر، صص 31- 36.
[9]- نک: لمعة الإعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 115؛ القیامة الکبری، ص 51.
[10]- نک: شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 404؛ رسائل فی العقیدة، ص 29؛ أعلام السّنّة المنشورة، صص 101- 103.
[11]- نک: لمعة الإعتقاد، ص 117؛ شرح الواسطیّة، هراس، ص 209.
[12]- همان.
[13]- نک: لمعة الإعتقاد، ص 120.
[14]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 419.
[15]- لمعة الإعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 123.
[16]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6575 و 6576؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2297.
[17]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2291.
[18]- همان، شمارۀ حدیث: 2294.
[19]- نک: شرح العقیدة الواسطیّة، هراس، ص 210؛ لوامع الأنوار البهیّة، ج 2، ص 189؛ لمعة الإعتقاد شرح الشّیخ محمّد بن عثیمین، ص 126.
[20]- همان.
[21]- مجموع الفتاوی، ج 3، صص 146- 147.
[22]- نک: لمعة الإعتقاد، ص 131.
[23]- همان؛ الجنّة والنّار، عمر أشقر، صص 154- 160.
[24]- نک: أعلام السّنّة المنشورة، ص 115.
[25]- نک: التّعریفات، جرجانی، ص 177؛ لوامع الأنوار، سفارینی، ج 1، ص 348؛ رسائل فی العقیدة، محمّد بن عثیمین، ص 37؛ الإیمان بالقضاء والقدر، محمّد حمد، صص 35- 36.
[26]- نک: جوامع الرّسائل، ابن تیمیّه، ج 2، ص 341؛ درء تعارض العقل والنّقل، ج 8، ص 405.
[27]- همان، ج 8، ص 97؛ التّحفة المهدیّة فی شرح الرّسالة التّدمریّة، فالح بن مهدی، ج 2، ص 140؛ الإیمان بالقضاء والقدر، صص 61- 63.